بومان علی قاسمی

 

 

 

 

آغاز بزرگترین فاجعه انسانی درافغانستان

 

در روز های گذشته  یک مرد  55 ساله  با همسرش  در قریه زیدوری ولسوالی دره صوف  ولایت سمنگان  از اثر فقر و گرسنگی  جان های شان را از دست دادند .

این گزارش  که توجه من  را در بخش خبری سایت وزین آریایی جلب کرد شاید شماری  انرا یک موضوع عادی بشمارند و بر این عقیده باشند که هر روز  ده ها انسان به گونه های مختلف  در هرگوشه یی از کشور جان های شان را از دست میدهند .  شماری قربانی بمباران  و عملیات های نظامی  نیروهای بین المللی میشوند ، شماری توسط ترورستان و طالبان  محکوم به مرگ میشوند ویا در نتیجه حملات انتحاری قربانی میشوند ، شماری  از اثر حوادث طبیعی  جان میدهند ، شماری هم از اثر حوادث ترافیکی و دشمنی های شخصی به کام مرگ میروند  و این  دونفرهم از گرسنگی  جان باخته اند .

اما اگر این موضوع  ریشه یی ارزیابی گردد ، اغاز فاجعه بزرگی در افغانستان بحساب می اید .

 

اگر ما به تاریخ برگردیم ، در تاریخ معاصر افغانستان  بد ترین دوره فقر را مردم ما در سالهای اخیر حکومت محمد ظاهر شاه  یعنی سالهای 1349 و 1350  پشت سر گذراندند که در نتیجه فقر و گرسنگی شماری زیادی از خانواده ها حاضر به فروش اعضای خانواده  یعنی فرزندان  شان  برای زنده ماندن و نجات از مرگ شدند. مردم در کوهستانات و دهات  با خوردن علف و گیاهان صحرایی خود را زنده نگه داشتند.

نتیجه  تلخ همان فقر و گرسنگی متوجه  حکومت  داکتر عبدالظاهر شد و حکومت مرحوم داکتر عبدالظاهر یک حکومت ناکام  ثابت گردید که نخست وزیر و کابینه اورا  وادار به استعفی نمود و همان سالها  بنام سالهای بنگله دیش در بین مردم افغانستان مسمی گردید  چون دولت  نخست وزیرموسی شفیق  از کشور بنگله دیش مقدار زیادی  برنج درجه پائین را خریداری نمود تا مردم فقیر کشور هم توان خریداری ان را داشته باشند که دولت وقت با این ابتکار خود  مردم افغانستان را از بزرگترین فاجعه انسانی و مرگ نجات داد.

در درازای چهار دهه اخیر  با وصف  محاصره های اقتصادی  شماری از مناطق توسط حاکمیت های وقت ، مانند محاصره کابل توسط  مجاهدین در سالهای حاکمیت ببرک کارمل و داکتر نجیب الله ، محاصره هزاره ستان در سالهای حکومت سیاه طالبان ، خشک سالیهای متواتر در سالهای گذشته  هیچ کدام مردم افغانستان را در تنگناه نهایی فقر قرار نداد و گرسنگی  جان کسی را نگرفت .

اما در سال روان  چند عامل بزرگ  در افغانستان دست به دست هم داده  که عبارت اند ازخشک سالیهای متواتر در چند سال اخیر،  بالا رفتن نرخ مواد خوراکه به چندین برابر نسبت به سال گذشته ، کمبود و حتی نبود مواد خواراکه و احتکار انها تو سط باند های مختلف مافیای اقتصادی ، بیکاری و نبود سرمایه  در بین مردم ،  سرازیری صدها هزار مهاجر اخراج شده از کشور های پاکستان و ایران به کشور و جاگزین شدن  کشت تریاک  به جای گندم و مواد خوراکه در مناطق حاصلخیز کشور مانند هلمند ، ننگرهار، و ولایت های شمال کشور .

عوامل فوق الذکر باعث شده اند تا تمام راه هارا  بر روی  مردم فقیر کشور بسته و فقط راه رفتن به کام مرگ را بر روی شان باز نمایند .

دولتمردان ما هم که فقط  مردم را به وعده و نوید دادن  فریب میدهند و هستند شمار زیادی از باند مافیای اقتصادی که شریک قدرت اند و منتظر بوجود امدن یک فاجعه انسانی ، تا با هیاهوی فقر و گرسنگی و نبود مواد خوراکه  وقتیکه نرخ مواد به چندین برابر بالا برود ، مواد خوراکه را که در گدام ها احتکار کرده اند  اهسته اهسته به بازار عرضه نمایند و به قیمت دلخواه خود  بفروش برسانند.

 

درشرایط کنونی که کشور های جهان  به سرکردگی ایالات متحده امریکا  بنام مبارزه با ترورزم  در داخل افغانستان حضور دارند و تنها ایالات متحده امریکا برای مصارف جنگی  یکساله  در عراق و افغانستان   بودجه 165 ملیارد دلاری را  منظور نموده است .  به همین گونه  کشور های  بریتانیا ، فرانسه و تمام کشور های  ناتو  هرکدام ملیارد ها دلار را برای مبارزه با ترورزم درافغانستان  تخصیص میدهند .

درشرایطی که  نود در صد از مردم افغانستان را خطر مرگ از نگاه فقر تهدید میکند و کمتر از ده درصد مردم را خطر مرگ از رشد ترورزم . چی میشود که برای یکسال  نیمی از این بودجه نظامی  برای خرید مواد خوراکه و ساختن  زیربناهای  اقتصادی مانند کارخانه جات و بند ها ی آب و برق ، حفر چاه های عمیق ، کشیدن نهر های  آب ، ساختن جاده های عمومی ، استخراج  ذخایر زیر زمینی افغانستان صرف شود تا حد اقل نیمی از مردم بیکار  برای شان کار مهیا شود و نود در صد مردم  فقیر از فرو رفتن به کام مرگ  نجات یابند .

اگر ما به  هفت سال گذشته مبارزه با ترورزم  در افغانستان  نگاه عمیق بیندازیم  بخوبی درک میتوانیم که مبارزه باترورزم  کشور های  که در افغانستان حضور نظامی دارند  از عمل به شعار تبدیل شده است .  و مبارزه با ترورزم  این کشور ها در افغانستان مانند قطع نمودن شاخه های از درختی است  که  باعث ایجاد مرض در جامعه یی شده باشد .

ریشه اصلی ترورزم  در کشور همسایه  افغانستان ابیاری میشود و به بهانه  خسارات و غرامت  ملیون ها دلار مصارف  برای  تربیه گاه ها و خریداری  سلاح و مهمات به انها داده میشود .  اما درافغانستان  بنام مبارزه با ترورزم قریه جات و دهکده های مردمی که از شدت فقر و گرسنگی  جان های شان را ازدست میدهند  بمباران میشوند و همین گرسنگان  و بیچارگان  یا از خانه و کلبه های شان  بزور خارج میشوند و یا  زیر اوار همان خانه ها  به کام مرگ میروند .

 

یکی از گزارش گران بی بی سی که در هفته گذشته با نیروهای تفنگدار دریایی  امریکا  درولسوالی گرمسیر ولایت هلمند سفری داشته بود درقسمتی از گزارشش نوشته است که   نیروهای امریکایی  یک خانه مسکونی  را  به  اتهام اینکه پایگاه طالبان بوده  مرکز نظامی خود ساخته بودند و وقتیکه  این گزارش گراز فرمانده این نیرو ها میپرسد که شما  چه شواهدی دارید که اینجا پایگاه طالبان بوده ، فرمانده این نیرو به خبر نگار چند جلد کتاب ، قران و یک تفنگ قدیمی را نشان داده  و میگوید که این شواهد در دست ما است که این خانه پایگاه طالبان بوده است .

اما در بقیه اطاق های این خانه  کالا های کودکان و اعضای خانواده به چشم میخورده است .

 

درحالیکه  اگر یک افغان از گرسنگی و فقر درحال جان دادن هم باشد  نمازخواندن و قران خواندنش را ترک نمیکند و اعتقادات مذهبی اش دران لحضات بیشتر میشود . و یگانه  ابزاری تاریخی که مردم افغانستان به ان علاقه فراوان دارد  کتاب های قدیمی مذهبی و سلاح های قدیمی است .

 

تمام مبارزاتی که در افغانستان از سوی جامعه جهانی  رهبری میشود نتیجه اش  ناکامی و شکست بر رسی شده است .

بعد از مبارزه با ترورزم  موضوع  گرم دیگر مبارزه با کشت مواد مخدر است ، درحالیکه این  برنامه نیز  از طرف خود نظامیان  خارجی مستقر درافغانستان به گونه غیر مستقیم حمایت میشود .

هلمند که در عصر جمهوری محمد داود خان  بنام کندوی گندم  ولایت های غربی و جنوبی کشور مشهور بود اکنون  با پشتیبانی غیر مستقیم  اما پی گیر نیروهای خارجی و مافیای جهانی مواد مخدر  به کندوی تریاک جهان تبدیل شده است .

 نفع اصلی کشت و تجارت  تریاک این ساحه  بیش از نود درصد ان در جیب مافیا و کشور های شریک  با انها قرار می گیرد و کمتر از ده درصد ان برای کشت کاران  و زمین داران دراین ولایت  داده میشود .

 

درحالیکه  فقر و گرسنگی  خود یک فاجعه بزرگی است و ممکن  باعث ازبین رفتن کلی امنیت در سرتاسر کشور گردد .

 

این فردیکه  در ولایت سمنگان جانش را از دست  داده است  و حاضر به گدایی ویا جنایت دیگر نشده  است  شخص  نهایت  بردبار و صبوری بوده است ، اما ممکن هزاران انسان  دیگر که  دراین وضع قرار دارند به این سادگی تن به مرگ ندهند و برای بدست اوردن نان و سیر کردن شکم  شاید دست به کارهای خلاف قانون بزنند ، شاید باند های دزدی و ادم ربایی  ایجاد شود  و امنیت کشور را به خطر اندازد .

ان وقت است که جامعه جهانی و دولت مردان ما  مبارزه علیه ترورزم را فراموش خواهند کرد و برای تامین امنیت  سرتاسر کشور درتلاش خواهند شد .

 

بنأ قحطی فراگیر و نبود مواد خوراکه  خطر بزرگی است که مردم  افغانستان را تهدید میکند و اگر به این مسئله رسیدگی نشود  و جهان ان را قابل توجه نداند ، باید منتظر یک فاجعه بزرگ  انسانی در افغانستان بود . و روز گاری  برسد  که انسان به جان انسان رحم نکند.

 

منابع :

سایت وزین اریایی گزارش 24 می 2008-05-25

سایت خبری بی بی سی   15 مئی 2008  گزارش  مسعود حسینی

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت