بومان علی قاسمی

 

 

سانحه یازدهم سبتامبر 2001  و پیامد های ان در افغانستان

 

 

سانحه یازدهم سبتامبر 2001  برهیچ فردی  نا اشنا نیست و همه ساله در سالروز این   سانحه تلویزیون های جهان تصاویری از همان وقایع  را نشر میکنند  و ذهن های انسان هارا دوباره  به فکر همان روز می اندازند.

 

سانحه  11 سبتامبر در شهر های  ایالات متحده امریکا بوقوع پیوست و بیشتر از دو هزار انسان دراین سانحه  جان های شان را ازدست دادند .

 

دولت امریکا به رهبری جارج دبلیو بوش رئیس جمهور این کشور، نیروهای القاعده به رهبری  اسامه بن لادن  عرب تبار رادراین سانحه متهم دانسته و برای دستگیری وی و همراهانش  تلاش ها را روی دست گرفت .

اسامه در پناه  حکومت بنیاد گرا و مذهبی طالبان در افغانستان اقامت داشت و دولت امریکا برای حکومت طالبان ضرب الاجل را اعلان نموده و پیشنهاد های نمود تا اسامه و همراهانش را به امریکا تحویل داده شوند.

ملا عمر رهبر گروه طالبان  در افغانستان با پیشنهاد و ضرب الاجل امریکا توجه نکرده وحاضر به تحویل دهی و اخراج اسامه و متباقی سران القاعده از افغانستان نشد.

درنتیجه بتاریخ هفتم اکتوبر سال 2001 میلادی  امریکا حمله هوایی اش را برای سرنگونی  حکومت طالبان و دستگیری اسامه بن لادن  و همراهانش در افغانستان  اغاز کرد .

با اغاز حملات هوایی، شماری از نیروهای جنگی ایالات متحده درقسمت های از مناطق جنوب غربی و شمال افغانستان پیاده شدند و کارشناسان و متخصصین نظامی و استخباراتی امریکا ارتباطاتی را با رهبران جبهه متحد درشمال افغانستان برقرار نمودند .  امریکا توانست با وعده سهم دادن در دولت اینده به اعضای جبهه متحد و توزیع پول به رهبران و فرماندهان این گروه ، همکاری جبهه متحد را  از ان خود نماید .

 دراین مورد ( باب ود وارد ) يک ژورنالست امريکايى و  نويسندۀ کتاب ( بوش درجنگ) اظهار میدارد که ، رهبران اتحاد شمال به  هفتاد مليون دالر امريکايى، در زمان سقوط طالبان خريدارى شده  و اين پول به  آنها نقداً پرداخته  شده است .

 درکتاب مذکور آمده است : (( اگرچه مصارف سى آى اى درمقايسه به مخارج جنگ درافغانستان که بالغ بر ده مليارد دالر مى گردد ، مثل قطره اى ، دراقيانوس بود که طول مدت مبارزه را با خريدن و تمويل جبهه شمال، خيلى کوتاه ساخت . ))

در حین زمان  ایالات متحده  افراد بانفوذ و شخصیت های ملی قوم پشتون را که عضو جبهه متحد نبودند ، به جنوب افغانستان برای تبلیغ علیه رژیم طالبان و به طرفداری از ایالات متحده  فرستادند که رهبری این افراد را در مناطق جنوب و جنوب شرقی  قوماندان عبدالحق ، برادر حاجی عبدالقدیر والی اسبق ننگرهار و یکی از قوماندانان با نفوذ مشرقی ، بر عهده داشت و در جنوب وغرب حامد کرزی فرزند عبدالاحد کرزی  از قوم پوپل زایی قندهار و ارزگان  به عهده داشت .  ازاین  بازی قوماندان عبدالحق چندان سودی نبرد ،  چون عبدالحق در ولایت ننگرهار توسط گروه طالبان دستگیر و اعدام گردید . و همچنین برادر دیگرش حاجی عبدالقدیر در دوران حکومت موقت زمانیکه وزیر فوائد عامه کشور بود در نزدیک دفتر کارش توسط افراد مسلح به قتل رسید .

اما حامد کرزی در جبهات ارزگان و دور از چشمان طالبان به مبارزه و تبلیغ خود علیه طالبان ادامه داد . درحالیکه چندین بار نشرات  و روزنامه های پاکستانی خبر دستگیری و اعدام حامد کرزی را نیز به چاپ رساندند . اما در حقیقت کرزی زنده بود و در موقعیکه در ارزگان توسط طالبان محاصره شده بود  ، به مناطق مرکزی در جبهات حزب وحدت پناهنده شد که انان نیز باوی همکاری نمودند .

با پیوستن جبهه متحد در میدان مبارزه علیه طالبان و القاعده  هزاران نیروی طالب و القاعده درولایت های کندز، تخار و بلخ  محاصره شدند که بالاخره شهرهای مهم در شمال مانند   مزار شریف و به ادامه ان شهر های شبرغان ، سمنگان ، تخار ، بغلان و کندز از تحت حاکمیت طالبان سقوط  و شماری زیادی از نیروهای القاعده که بیشتر شان شهروندان کشور های  عربی ، پاکستان ، بنگلادیش ، ازبکستان ، چیچنیا و مالیزیا بودند  کشته ویا دستگیر گردیدند .

درنتیجه  همکاری جبهه متحد و عملیات هوایی نیروهای امریکایی  کابل ، جلال اباد و قندهار نیز از دست طالبان سقوط نمود و بتاریخ 27 نومبر سال 2001 کنفرانس بن در کشور المان   تشکیل و برای کنترول اوضاع اینده افغانستان  تصامیمی اتخاذ و معاهداتی به امضا رسید که در نتیجه ان حامد کرزی  بحیث رئیس اداره موقت ، انتقالی و بعد در انتخابات ریاست جمهوری برنده شده و رییس جمهور منتخب اعلان گردید .

درحدود پنجاه هزار نیروی نظامی از کشور های مختلف جهان  تحت فرمان امریکا برای تامین امنیت مردم افغانستان وارد این کشور شدند .

گردهمایی ملی یا لویه جرگه های اضطراری و قانون اساسی  نقش مهمی را در تحکیم صلح داشتند و بالاخره انتخابات پارلمانی انجام یافت و افغانستان  دارای قوای مقننه انتخابی نیز شناخته شد .

اما !

نیروهای طالبان و القاعده  که  از مراکز شان شکست خورده بودند پراگنده شده و به مناطق مرزی افغانستان و پاکستان پناه بردند .

این نیروها بیشتر در مدارس دینی که در قبایل ازاد در مرز دوکشور در زمان جنگ های مجاهدین با قوای شوروی تاسیس شده بود  پناه بردند و بنام طالب مدرسه ها در پناه گاه ها پنهان شدند .

 

اداره سی آی ای و نیروهای امریکایی به شمول رهبران نظامی و کارشناسان کشورهای هم پیمان  امریکا که در جبهه مبارزه علیه ترورزم  ایالات متحده را یاری میکردند بدون اینکه از عاقبت کار وهمی داشته باشند ، نیروهای طالب و القاعده را شکست خورده پنداشتند و مارهای زخمی را  به حال خود شان  رها کردند و به فکر تعمیر پایگاه های مجهز در شهر های افغانستان شدند .

نیروهای القاعده و طالبان فراری و شکست خورده  در مناطق مرزی پاکستان بعد از یک استراحت دوساله دوباره به تحرک امده  و برای احیای مجدد شان فعالیت های را شروع  کردند .

هیچ گمانی نمیرفت که  طالبان دوباره زنده شوند و به یک نیروی مبارز در مقابل نیروهای خارجی مستقر درافغانستان تبدیل شوند .

تا اینکه همین نیروی پراکنده و شکست خورده با پشتیبانی مالی ثروتمندان عرب و مشاورت و کمک های تسلیحاتی  شماری از افراد و جنرالان بازنشته ارتش پاکستان همانند جنرال حمید گل و افراد بانفوذ و مورد اعتماد  اداره استخبارات نظامی پاکستان  مانند مولوی فضل الرحمن ، مولوی سمیع الحق وغیره  دوباره شکل گرفته و به مزاهمت های علیه حکومت  ونیروهای خارجی مستقردرافغانستان دست زدند.

اگرچی درابتدا این  نیروها  قادر به جنگ رویارویی نبودند و فقط با حملات انتحاری  دست میزدند که درنتیجه  جان صدها انسان بی گناه  را گرفتند و صد ها خانواده  مظلوم افغان را مصیبت دار ساختند .

اما بعد از سال 2006 با رشد قابل ملاحظه این نیروها مناطق قبایلی پاکستان به مراکز اصلی ترورزم تبدیل گردید و اکنون  امریکایی ها و خارجی ها به این فکرشده اند که باید ترورزم را در لانه های اصلی شان که همان مناطق قبایلی پاکستان است  سرکوب کنند. درحالیکه این پیشنهاد را دانشمندان و صاحب نظران افغان سه سال پیش مطرح مینمودند.

اما اکنون دیگر دیر شده است  و همان لانه ها یا مخفی گاه های چند نفری سال 2001 و 2002  به مراکز بزرگ و تربیه گاه های علنی ترورزم تبدیل شده است .

درمدت هفت سال این نیروی تند رو و بنیاد گرا توانسته است  براذهان ملیون ها انسان ساکن دراین سرزمین نفوذ کند و از یک نیروی شکست خورده چند هزار نفری  اکنون یک نیروی عظیم چند ملیونی را تشکیل نموده اند .

اگر امریکا و متحدین او در ابتدا این نیروها را تعقیب نموده و با وضعیتی  سردر گمی که دران وقت دولت نظامی پاکستان داشت ، در داخل خاک پاکستان انهارا ازبین میبرد ، هرگز مردم افغانستان  دچار چنین مشکلی نمیشدند .  

دراین اواخر امریکایی ها  مراکز و پناه گاه های ترورستان را در وزیرستان شمالی و جنوبی هدف موشک های خود قرار میدهد . درحالیکه  تمام این خطه اکنون به مرکز تروستان تبدیل شده است و دراینده خطرات بزرگتر از سانحه 11 سبتامبر جهان را تهدید میکند .

اما در حقیقت نتیجه غفلت نیروهای امریکایی و بین المللی مستقر درافغانستان را مردم افغانستان  میچشند. امروز ملیون ها انسان بی گناه در اسارت  ترورستان قرار دارند ، جنوب افغانستان به پایگاه امن  مافیای بین المللی تبدیل شده است  و با استفاده از خاک افغانستان سود هنگفتی  به جیب مافیای بین المللی می افتد که با منافع ان طالبان و القاعده روز به روز قدرت مند تر میشوند ، چنانچه در سال 2007  بیش از هفتادملیون دالر فقط از منبع  ده درصدی  عاید تریاک در هلمند  بر  سرمایه طالبان افزوده شده  بود .

هلمند که در دهه  1970 میلادی  به کندوی آذوقه افغانستان شهرت داشت  اکنون به کندوی تریاک جهان  تبدیل شده است . وشکی نیست که دراین قضایا کشور های  که نیروهای نظامی  شان دراین مناطق مستقر هستند نیز سود هنگفتی را خواهند برد .

 

افغانستان دراین هفت سال  به بزرگترین کشور تولید کننده مواد مخدر در جهان تبدیل شده است که هر افغان با احساس ازاین موضوع رنج مبرد.

 

ایرانی که مردمش از یک قرن پیش به مواد مخدر معتاد بودند ،  با فراموشی گذشته هایشان اکنون این بهانه را بر سر افغانستان می اندازد و بلای  اصلی  افغانستان را میداند. درحالیکه دران مقطع رمان که  درافغانستان اصلا تریاک کشت نمیشد، ده ها هزار ایرانی به انواع مواد مخدر معتاد بودند . و طبق گزارش روز نامه شرق چاپ تهران درسال 1980 میلادی ایران بزرگترین  ذخیره گاه مواد مخدر در جهان شناخته شده بود  و بیش از 54 درصد مواد مخدر جهان در ایران ذخیره شده بود .

اما با وضع بد کنونی افغانستان ، ایرانی های که در سال گذشته  مقام نخست  جهان را در مصرف مواد مخدر کسب کرده است ، برف بام شانرا بی شرمانه بالای افغانستان می اندازند و دلیل اعتیاد مردم شان  افغانستان را میدانند. 

 

از سوی دیگرامروز بنام جنگ با طالبان صد ها افغان بی گناه جان های شان را از دست میدهند و ملیون ها انسان دیگر مجبور به ترک خانه و دیار شان شده اند .

در هر بمباردمان هوایی کورکورانه  نیروهای امریکا یی و متحدین شان در مناطق مختلف کشور چندین شهروند بی گناه افغان کشته میشوند که این عمل خارجی ها از جانب دولت  افغانستان فقط  محکوم  شده  وبا پرداخت چند هزار افغانی به خانواده های شماری از قربانیان  قضایا فراموش میشود .

درافغانستان هیچ فردی خود را مصئون نمیداند . و درهرگامی از این کشورفقط مرگ و خشونت به چشم میخورد .

تمام ارمان ها و امید های که مردم این کشور تا سال 2004  منتظر ان بودند و براین باور بودند که کشور بهبود می یاید  به یاس مبل شده است .

درچهره هر فرد افغان  اثار نا امیدی به فردا دیده میشود و هر روز بد تر از روز گذشته اش ثابت شده است .

موجودیت ده ها هزار نیروی خارجی بنام مبارزه علیه ترورزم درافغانستان نه تنها هیچ دردی از هزاران درد افغانها را مداوا نتوانسته بلکه مصیبت های فراوان و روز افزونی را برای این ملت به ارمغان اورده و باز هم  خواهند اورد .

وعده های سردمداران  کشور های ذیدخل در قضیه افغانستان  همگی بی نتیجه  ثابت شد و به جای اینکه این کشور به گهواره امنی تبدیل شود  اکنون بعد از هفت سال  در کوره اتش میسوزد .

تاکنون صد ها تن از سربازان خارجی مستقر درافغانستان جان های شان را ازدست داده اند و این موضوع باعث تجدید نظر حکومت ها و شهروندان کشور های شده که نیروهایشان در افغانستان درحال مبارزه علیه ترورزم  میباشند .

 

هیچ افغان با احساسی از وضعیت کنونی کشورش راضی نیست و فردای تاریک تری مردم این سرزمین را تهدید میکند .

اگر قبل از سانحه 11 سبتامبر مردم افغانستان توسط ترورستان اسیرشده بودند و قربانی جنایات و اهداف ترورستان میشدند ، امروز همان مردم  در بین سنگ آسیاب قرار گرفته و از یک طرف  قربانی خشونت  ترورستان هستند و از طرف دیگر قربانی  سیاست های خام و عملیات های کورکورانه  کشور های خارجی و نیروهای مستقر شان درافغانستان هستند .

درنتیجه یازدهم سبتامبر چی دسیسهء  و کدام بهانه سیاسی بود سرجای خودش اما مردم مظلوم افغانستان  بزرگترین قربانی  این حادثه نحث شده اند که  گاهی هم روز خوش را ندیده اند . و فردای ان هم تاریک تر از امروز به نظر میرسد.

 

 

  

 


بالا
 
بازگشت