25.5.2008

نویسنده : حشمت الله آروین

 

نامهً یه کرزی

 

 جناب عالیقدر محترم آقای کرزی !

 

 از شنیدن و مطالعه  خبرایکه خانم وشوهر از اثر فقر وگرسنگی دربرابر چشمان اطفال معصوم وجگر گوشه هایشان که آرزوی یه ثمر رسیدن آنها را در آینده داشتند بایک جهان غم واندوه ونا امیدی چشم از جهان پوشیدند، واقعأ جای تأسف است که شما، حکومت ودولت تان درمدت شش سال نتوانستید که مصدر خدمت به ملت و مردم مظلوم می شدید . معذرت میخواهم اگرصادقانه گفته شود ، یاد کفن کشان سابق بخیر.آنها صرف یک گناه را مرتکب می شدند . مگرامروزگناه ها بحد رسید که از حساب بیرون شد. .یکبار دیگربازهم ازشما و خوانندگان عالیقدرمحترم معذرت میخواهم چنین حرف را که بمیان آوردم از انتهای احساس ومحبت من است که دربرابر ملت ومردم خود دارم،البته ازشنیدن  چنین حادثات غم انگیزدرکشور،  شدیدأ نتنها من ،  بلکه باوردارم شما انسانهای شریف با درک وبا احساس همه باهم یکجا متأثرمیشویم ، وجودما بخاطرهموطن عزیزما می سوزد گلوما گرفته میشود. ساعتها گلوام را میفشردم ، تا اطفالم بیشتر از مو ضوع  چیزی ندانند، زیرا دروجود و رگ های آنها خون پاک مملوازعشق محبت وعطوفت که هیچگونه گناهی را تا امروز مرتکب نشده اند، جریان دارد.طبعأ از شنیدن چنین حادثات المناک وتکان دهنده ، باران اشک از چشمان شان جاری میشود. من هم یک پدراستم نمیخواهم درد واندوه را برای فرزندانم درهر روز ازاثر حادثات دلخرش و غم انگیزکه درکشور صورت میگیرد ، فراهم واحساسات پاک شان را جریحدارساعتها آنها را متاثرومتالم  سازم.

 آقای کرزی رئیس صاحب جمهور!

به حقایق و حقیقت  ها اذعان نمائید . تا دیروز که حزب دموکراتیک خلق افغانستان درقدرت بودند، شما و گروپ های متخاصم  متواری موجوده درپاکستان ، کشورهای غرب، عرب ها وپاکستانی ها بنام اینکه اسلام درافغانستان درخطر است ، با کمک ومساعدت شما تا سرحد پیروزی جهاد شتافتند. مگربعد ازشکست وسقوط حکومت دکتور نجیب الله و پیروزی مجاهدین ، دیگربهانه وجود نداشت که گفته میشد اسلام درافغانستان بازهم درخطر است .پس چرا آقای حکمتیار و بتعقیب آن گروه نو ظهوربنام طالبان به تداوم جنگ علیه برادران مجاهد دیگرخود  آتش را آنقدر مشتعل کردند، تا سرحدی که کابل را بخاک خون وبه ویرانه مبدل ساختند. حال سخن بجای رسید که جهان غرب اسلام را بنام تروریست یاد میکنند. درآنوقت میگفتند اسلام درخطراست . حال برعکس میگویند اسلام یا مسلمانان تروریست استند.

روی همین تغیرات ونام گزاری ها ، شیوه ویا نوع کمک و مساعدت ها بیک قشر محدود طرفدار، سمت جبهه تغیر خورد. 

 پس شما بحیث رئیس جمهورافغانستان مسؤلیت دارید،  واضح سازید که مشکل وپرابلم افغانستان از لحاظ سیاسی درکجا گره خورده است ؟ تاکی ملت ومردم مستعضف و مظلوم افغان بدین منوال بدون جرم و تقصیردر اثر افعال و عوامل مختلف که تروریزم را لقب و عنوان کرده اند ، قربانی های درد منشانه  شوند؟.

آقای کرزی الحمدالله شما مسلمان متد ین استید ، طبعأ قران را مطالعه نموده و مینمائید. در کدام آیات ویا سوره مبارکه آن آمده ، که  قران مسلمانان را دعوت به جنگ واعمال تروریستی علیه دیگر دین و ادیان تشویق وترغیب نموده است  ؟ این مفکوره واستدلال کاملأ درافکارو اذهان آنهایکه از واقعیت ها و شعور دانش علمی و سیاسی اطلاع و آگاهی کافی ندارند، غلط توجیه شده ، وفکر میکنند که اسلام دین خشونت وتروریست است ، که  در برار ادیان دیگر قد علم نموده است. نه خیر.

  دین اسلام مطابق به آیات قرآن کریم  به پیروان خود توصیه وهدایت فرموده که  روابط صالح و حسنه را  باهمه دین و ادیان دیگر گسترش و به همه مرسلین ایکه خداوند آنها را برای رهنمود بندگان خود فرستاده بود ازعمق قلب به آنها اعتقاد و ارج بگذارند.

جای تعجب ومسخره آمیز  است که برخی از دانشمندان امورسیاسی درغرب با وجود پیشرفتهای  شان درعلوم ساینس و تکنالوجی ، از پذیرفتن حقایق خود دار وچشم پوشی میکنند، و با جملات مغالطه آمیزدرکتاب خویش می نویسند، که ما دربرابر خود هیچ دشمنی بجز اسلام نداریم. با تاسف با این جملات واند یشه های میان تهی زیربنا وساختار تمدن اجتماع و جامعه را درکشورهای شان به امراض و بیماری های مزمن روحی و روانی آلوده و مبتلا نموده و میمایند. که گویا به واقعیت اسلام دشمن آنها است . با این اساس بمنظورمنافع اقتصادی و سیاسی اشتباهات بس عظیمی را با مغالطه گویی و یاوه سرایی در برابر خلق های صلح دوست جهان که میخواهند وآرزو دارند درآرامش وفضا امن حیات به سر ببرند ، مرتکب میشوند.

 این نوع تبلیغ و ترویج ودوگانگی، درفکار واندشه های کسانیکه نظربه  معاذیرنتوانستند ویا نخواستند شعور سیاسی  وعلمی بیاموزند ویا می آموختند چنان اثرات ناگوار وحس انتقام جوئی را درتاروپود شان رشد وتوسعه میبخشد که میخواهند بمثابه یک هیولا خون ریز بالای اسلام حمله ور شوند.

 امروزنظربه پدیده  های  ساینس وتکنالوجی ، جهان یک قطبی کوچک شده است، هیچ کمی کاستی ومشکلی برای درک مطالعه وکسب آگاهی وشناخت خوب و خراب ، زشت وبد وجود ندارد ، همه میتوانند درجهت توسعه وگسترش سطح آگاهی ودانش ازهرگونه امکانات فراهم شده استفاده بس عظیم نمایند. مثلأ امروز قرانکریم به زبان های مختلف ترجمه تفصیل وتفسیرشده است. آنهایکه بااسلام اشکال وازمحتوا وصفات آن مطالعه وآگاهی ندارند ، میتوانند جهت مزید معلومات شان  انرا مطالعه وبعدأ شریفانه بدون اینکه خود را گول بزنند ، قضاوت نمایند ، که بدی وخرابی ا سلام درکجا است ؟ این شما استید که علیه اسلام با خرید برخی از مفسدین جنایتکاران چون مانند طالبان ، القاعده و حکمتیار، توطئه ودسیسه می تراشید، واسلام را بد نام میکنید.

خوانندگان ارجمند !  

داستانی بیادم آمد که بطور خلاصه و فشرده خدمت شما بعرض میرسانم.

د رسرزمینی پادشاه یی بود که مطابق به عصرو روزگار همانوقت دارای قوت های سیاسی ، علمی، واقتصادی ملت بزرگ را اداره و کنترل مینمود. پادشاه شخصأ توازن کنترول ومرافبت امورکشوری ولشکری را درهمه امورو بخش های حکومت در تحت نفوذ وقدرت خود داشت. پادشاه تمامأ اعضای وارائکین دولت را وقتأ فوقتأ بملاقات احضار وروی مشکلات وبهتر شدن شرایط زندگی برای ملت ومردم تبادل افکارو به نظرات وپیشنهادات ترتیب اثر می بخشید، روی حل پرابلم و معضله ها  تصامیم لازم را اتخاذ و صادر مینمود. دریکی از نظرات و پیشنهادات آمده شد، که شاه بمنظور ارتقاع سطح دانش علمی وادبی ،  بزم شعروادب را با برگزاری محافل عنایت فرمایند ، شاه پیشنهاد را پذ یرفت وهدایت داد که بمردم گفته واعلام شود ، اگرکسانی خواسته باشند ،با سرودن اشعارو مقالات در بزم شعر وموسقی شرکت کنند ، بروز موعد به قصرشاهی حضوربهم  برسانند. شعراء و داستان سرایان ازشنیدن این پیام بی نهایت اظهارخوشی واقدام شاه را ستایش وتمجید نمودند. همه شعراء و نویسندگان آمادگی شان را بروز موعد اعلام واسمای شان را جهت شناخت ومعرفت بحضور شاه گسیل داشتند.

 فامیل بی بضاعت ازتنگ دستی روزگارمی نالیدند و با زندگی بخورو نمیر دست وپینجه نرم میکردند. خانم رویش را بطرف شوهر کرد وگفت ، ببین شاه اعلام کرد . هرکی شعر بسراید  به او جایزه میدهد ، توهم کوشش کن تا شعررا ترتیب  واو را بحضور شاه بسرائی تاپول بدست بیاوری . شوهرحرف خانمش را پذیرفت ، به او امر کرد، که کاغذ و قلم را برایش آماده کند.

خانم فورأ ازجا برخواست ، قلم و کاغذ را  آماده و تقدیم شوهرش کرد. شوهر قلم را گرفت بدون تعلل وفکرشعری را سرود ویاد داشت کرد .

 بعد روی خود را بطرف خانمش کرد وگفت ،  من باور نمیکردم که شاعر باشم ، پس حال همه کارها جور شد. خیر روز موعد فراه رسید همه شعراء ونویسندگان  بحضور شاه در محفل بزم شعرو ادب موسقی باریاب شدند.

شعراء هریک بترتیب نوبت شعر وقصیده  های دل نشین را در لابه لای امواج آواز موسقی می سرودند که درروح و روان شاه و شنوندگان اثری بس بسزای وارد مینمود . نوبت به شاعرمذکور که در فوق بتذکار رسیده شد ، داده شد. موصوف از جا برخواست ، ادای احترام را بجا آورد و از حضور شاه اجازه  خواست تا  شعری را که سروده ، به خوانش بگیرد. شاه  با تمکین مدبرانه با اشاره یی  سر اجازه فرمود". شاعر مذکورمصراع شعرش را چنین به خوانش گرفت ، « تو کی تیز کردی ، من فهمیدم »

 شعراء ، نویسنگان بشمول شاه باتعجب از سرودن چنین یک مصراع شعر « توکه تیز کردی ، من فهمیدم » بطرف یکدیگر نگریستند.  فضای و کیفیت بزم شعر موسقی برهم خورد ، همه منتظرعکس العمل شاه بودند ، که چه میفرمایند. خیر شاه آهسته تبسمی کرد وبه شاعر اشاره کرد ، که شعرش  را بوی تقدیم کند. شاعر مذکور فورأ ازجا بر خواست ، شعر سروده شده را دودسته بحضور شاه تقدیم کرد. شاه قبل از اینکه صالون را ترک بگوید ، امرکرد که برای شاعر یک مقدار پول داده شود. محفل در همینجا به اتمام رسید  وشاه صالون را ترک گفت .

توطئه و پلان کودتا علیه شاه بوسیله ارائکین دولت با رهبری برخی از نزدیکان آن !

کودتاچیان که در راس آن یکی ازنزدیکترین اعضای خانواده شاه قرار داشت ، پلان سرنگونی شاه را مورد بحث و مداقه قرار دادند. بعد از جروبحث ها  فیصله شد که شاه باید توسط سلمانی از بین برده شود . همه پذیرفتند .

دعوت سلمانی واستقبال گرم ازآن ، کودتا چیان سلمانی را دریک ضیافت خصوصی دعوت واورا مورد عزت شفقت واحترام خاص قراردادند، از خوبی وکرکتر آن توصیف و تمجید مینمودند، سلمانی متعجب و متفکربود که خواب میبیند ویا بیدار است. خلاصه آهسته آهسته به سلمانی موضوع را توضیح وتشریح کردند ، که باید شاه توسط ا و از بین بروده شود . اگر چنین عملی را اوانجام دهد. یکی از پست های دولت به وی پشنهاد میشود.به سلمانی هدایت داده شد، دروقت اصلاح سر وریش شاه، فرصت خوبی برای ازبین بردن وی است ، که بوسیله تیغ  ریش کارش تمام شود.

شاه  درمقابل آئینه بالای چوکی آرام وخاموش نشسته ، سلمانی بعداز اصلاح سرو ریش او، خود را آماده یی ازبین بردن شاه میسازد ، تیغ را بد ست راست گرفت روی سنگ تیزکن ، به تیز کردن تیغ  شد تا بایک حرکت سریع کار شاه تمام شود ، کودتا چیان اطراف واکناف مربوطات را درتحت مراقبت وکنترول داشتند ، منتظر سلمانی بودند. درهمین خلاء وقت که سلمانی مصروف تیز کردن تیغ است، شاه دفعتأ چشمش به همان شعری می افتد که از شاعر گرفته و آنرا در آئینه آرایش خود نصب نموده  بود ،وآنرا با آواز بلند میخواند ،

« تو کی تیز کردی ، من فهمیدم ». سلمانی چنان تکان خورد که به زمین افتاد ، لرزه دراندامش افتید و تیغ از دستش به زمین خورد و درزیرپای شاه افتید و مکررأ فریاد میزد و می گفت ، صاحب مرا یاد دادند، صاحب مرا یاد دادند. باسرودن توکه تیزکردی، من فهمیدم ، شاه اززیر تیغ سلمانی جان بسلامت برد و تعجب کرد و با خود میگفت این چه سخنی است که می شنود . فورأ درک میکند که توطئه درکار است که برعلیه اش چیده شده بود.

خوانندگان ارجمند قصه این داستان زیاد بود. مگر خدمت شما خلص وفشرده تقدیم شد. منظورازاین داستان وفلسفه آنست  «، تو که تیز کردی ، من فهمیدم .» بلی حقیقت همین است آنهایکه تیز کردند وتیز میکنند ما از قبل فهمیده بودیم،  که گپ درکجا است .  

 تجارب بحران سیاسی در طی سه دهه جنگ اعلام ناشده در افغانستان به دانا ونادان درس داد که درعقب این ماجرای های سیاسی توطئه است که ازطریق اسلام وبد نام کردن آن تیزکنندگان برای رسیدن به نیل چیده اند، توطئه گران دو هدف مشخص را تعقیب میکنند.

 هدف اول نابودی  و بد نام کردن ا سلام ، که گویا ا سلام دین وحشت و تروریست است وما علیه فندامینتالیست های  اسلامی یعنی  تروریست ها مبارزه میکنیم ، هدف دوم پیروزی ورسیدن به ذخایرنفت وگاز آسیای میانه ، یعنی با یک تیر دوفاختک را شکار میکنند. هم اسلام را بد نام مینمایند، وهم از طریق اسلام بوسیله ای فروخته شدگان چون مانند طالبان ، القاعده  وآقای امیر صاحب حکمتیار، که در راس آنها رهبران سفاک ومرتجع پاکستان قرار دارد، اهداف خود را به کرسی می نشانند. ازجانب دیگر  ملیت های غیر مسلمانان را علیه اسلام  با خشونت ودشمنی استعمال وآنها را دعوت به همکاری در مبارزه با تروریزم مینمایند . البته منظور من ازآن مسلمانانی است، که  باعث بد بختی وتباهی ملت افغانستان شده اند ، که از آنها در فوق نام برده شد

.     

رژیم بد نام ومفسد پاکستان وابسته به ارتجاع ومزدور استعمار  سیاه بین المللی، مطابق به دستور واهداف دشمنان اسلام و انسانیت هنوز هم بی شرمانه از مواضع اعمال جنایتکاران بین المللی پیروی و با شعبده بازی به آنها یاری میرساند.« تو که تیز کردی ، من فهمیدم » مثلأ سفیر پاکستان در قید طالبان ، مذ اکره و امضای قرار داد صلح با طالبان . همه این حقه بازی های سیاسی است که درحق ملت مظلوم افغانستان انجام میدهند.  درخت گفته است، اگر دسته ازمن نمی بود ، تبرهیچگاه  مرا زده نمیتوانست.

 خوانندگان ارجمند !  فکر میکنم ، همین شعر بسیار جالب و بسنده است ، تو که تیز کردی ، من فهمیدم .هرقدر روی بحران سیاسی نا هنجار در افغانستان بنویسم وگلو پاره کنیم نتیجه ای مثبت وسومند را علاوه به اینکه به ارمغان نیاورد ، بلکه وضعیت بحران سیاسی را دشمنان آسایش بشریت، بیشترازقبل گسترش وتوسعه بخشیدند.  دال وحدت ویکپارچگی ملی ما کاملأ ازاثر عوامل تعصبات لسانی، مذهبی، قومی، اندیشه های متضاد سیاسی، سمت گیری و سمت سازی ، جناح و جناح بازی ، تبلیغات کوبنده و زهرآگین غرض آلود مخالفین درهمه امور وعرصه های سیاسی، علیه یکدگر ار طریق رسانه ها و تلویزیون ها  ازهم مقطلع وگسیخته شد. حتی تا اکنون ما بهچوجهه و صورت نتواستیم و   اصلأ نخواستیم  فرهنگ تحمل پذیری  وصلهء رحم را جانشین خشونت وتضادهای مغرضانه نماهیم وآنرا قبول وتحمل میکردیم. بنأ روی همینمنظور واقعیت ها اشتباهات بس بزرگ وعظیم متوجه ما وحکومت آقای کرزی است ، که از اثر عدم وحدت ویکپارچگی ،  قشرروشن فکرجامعه به فراکسیون وجوانب مختلف  پراگنده شدند . بعید بنظر میرسد که انسجام و احیای مجدد وحدت بدون یک رهبری واحد کامل با ارائه  تضمین از جوانب طرف های درگیربه ارمغان آورده شود. بنأ درآستانه این زد وبند ها،  ملت ومردم مظلوم افغانستان  در بدترین شرایط پراز اختناق وحشت ودهشت ، فقر وگرسنگی، آوره گی وبی سرپناهی ، مرگ ومیر ومریضی ، تجاوز، خودکشی وبه آتش کشیدن ودر دادن ، فروش وتبادله کردن در لبه پرتگاه و بد یارنیستی سپرده میشود . ما شاهد این همه ادعا های تاریخی استیم که به اثر ظلم و مظالم  وبی توجه یی حکومت ، هموطنان عزیزما جگر گوشه های شانرا بعناوین مختلف ، ناشی از حوادث  سیاست های مغرضانه که هیچگاه اصول مبانی ومنطق علمی وانسانی ندارد، از دست میدهد.    

جناب محترم آقای کرزی !

مدت شش سال ازعمر حکومت شما به هر رنگ و جامه ای که  قرار داشت و دارد ،  به لطف ایزد متعال بدون هر نوع گزند از آسیب  حوادث سیاسی، مستثنی از گزند نیش زبان مخالفین، وبدون کوچکترین توجه به وضع زندگی ملت فقیر ومظلوم، سپری شد. ملت  مستعضف وفقیر، ازحکومت شما انتظار وتوقوع میبرد ، نظر به اظهار و وعده های  شما که  برای آنها مصدر خد مت میشوید ، به شما رای اعتماد دادند.  مگر متاسفانه ویا بد بختانه همه آرزو وامید شان نقش بر آب شد. مردم ازا ثر فقر وگرسنگی خود کشی میکنند، اولاد وجگرگوشه های شان را میفروشند، مادر وپدر اطفال صغیر ومظلوم از فرط گرسنگی دربرابر چشمان فرزندانش بایک عالم غم واندوه  که آرزو وامیدی  به ثمر رسیدن آنها را درقلب می پروراندند ، چشم از جهان می پوشند. ممکن این پروسه ادامه دار باشد. اما چشم بینا ، گوش شنوا ، صلهء رحم واحساس انسانی و اسلامی کجا شد که دست نوازش برسرآنها کشیده شود؟ چشم ها کور شد و گوش هاکر، قلب ها سنگ گشت ، صاحب خانه  دزد خانه شد، کمک های وا صله غیب وغارت شد، ملت غیور آوره گدا و دربد ر شد.  

توکه تیز کردی ، من فهمیدم .

جنگ افروزان، بمنظورفراهم نمودن منافع اقتصادی به حسابات شخصی، جنگ را بعناوین مختلف مشتعل واز  طریق آن به بلیارد ها دالررا بنام مصارف جنگ هزینه میکنند.

 اگرواقعأ از پول های که جامع جهانی به بلیاردهادالررا  به نام بازسازی افغاستان کمک و مساعدت نموده باشند، فکرمیکنم چند  برابر نفوس افغانستان را میتوانست ازاین کمک ها مستفید  بسازد . وهیچکس ازاثرفقرو گرسنگی جان شان را ازدست نمیدادند. مگر طوریکه من استدلال میکنم از حجم این پول ها ممکن از گاو غدود آن دربازسازی افغاستان بمصرف رسیده ، ومتباقی آن بنام تحفه گویا به این وآن تقسیم و ترکه گریده باشد . بهرصورت این یک حقیقت مسلم و انکار نا پذیر است که جنگ درافغانستان مطابق به اساسات وکادر دین مبین اسلامی هیچگونه وثیقه ای قانونمندی را درقبال ندارد. این جنگ را که  تروریست ها راه انداخته اند. جز یک بهانه چیزی بش نیست .

دراخیر از حضور شما رئیس صاحب جمهورتقاضا مینمایم ، کمی بالای ملت مستعضف ومظلوم خود فکرو توجه را مبذول بدارید.

 

 


بالا
 
بازگشت