عباس دلجو

13/8/2008

جنگ سرد جدید ، پس از جنگ سرد

وضعیت بحران زده جهان تک قطبی ترسیم شده توسط امریکا بر مبنای «استراتژی محوری سیاست خارجی آمریكا در عصر پسا جنگ سرد» از یک طرف منجر به ظهور قطب های جدید قدرت در جهان گردید  از طرف دیگر ، باعث تشدید «برخورد تمدنها» ، آتش جنگ و  نا امنی در فلسطین و عراق و افغانستان ، رشد تروریزم بین المللی ، ترافیک مواد مخدر ، گرم شدن زمین ، بحران اقتصادی ، دوبرابر شدن قیمت مواد خوراکی افزایش روز افزون قیمت نفت و ...گردید که این نابسامانیها ، هر کدام بنوبه خود  پارادايم های خطر ساز  برای امنيت  و صلح جهاني پس از جنگ سرد به حساب میایند و به همین لحاظ "زبردست ‌ترین استادان روابط بین‌الملل و تحلیل‌گران امنیت ملی و جهانی همچنان حیرت‌زده‌ی جهان پس از جنگ سرد هستند. اما براستی جهان آینده چگونه جهانی‌ست؟ یك جهان تك‌قطبی؟ یك جهان چندقطبی؟ جایگاه آمریكا و اروپا و چین و روسیه در این جهان كجاست؟ نسبت آنها با یكدیگر چگونه برقرارمی‌شود؟ "{1}.

 

جنگ سرد در گذشته( 1947-1991) تنها بین دو ابرقدرت جهان جریان داشت و بقیه کشور ها به نحوی از انحا جزء اقمار این دو قطب قدرت « امریکا- شوروی» بودند . با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب ، امریکا بعنوان تنها ابرقدرت بلا منازع جهان ، از موضع یگانه هژمون برتر ، نظم نوین جهانی را خارج از قوانین پذیرفته شده نهاد های بین المللی ، طراحی نمود که بقول نوام چامسکی " امریکا پیشبرد طرح نظم نوین جهانی را با توسل به زور و دکترین جنگ پیشدستانه بنیان گذاشت" و درین راستا جرج بوش پدر، رئيس‌جمهوري وقت امريكا در ماه اپریل 1991 ، استراتژي ملي کشورش ، پس از جنگ سرد را در يك پيام راديويي خطاب به جهانيان  ، چنین اعلام كرد:"جهان به اين نتيجه رسيده است كه نه نظام چندقطبي و نه نظام دوقطبي، بلكه تنها نظام تك‌قطبي است كه مي‌تواند صلح و امنيت جهان را تضمين كند و اينك ايالات‌متحده امريكا به دليل قدرت اقتصادي و نظامي بي‌رقيب بيش از هر كشور ديگري استحقاق رهبري نظام تك ‌قطبي را دارد". درراهنماي سياست دفاعي که از سوي پنتاگون ۱۹۹۴ – ۱۹۹۲ انتشار يافت ، بي هيچ ملاحظه اي گفته شده است كه" ايالات متحده  كشورهاي صنعتي پيشرفته را از دست زدن به هر گونه تلاش براي به چالش خواندن رهبري ما  باز خواهد داشت و « ظهور هر گونه رقيب جهاني را در آينده » تحمل نخواهد كرد" {2}. در انتخابات سال 2000 جرج بوش پسر اعلام كرد:" كشور مقتدري مثل امريكا نمي‌تواند در نظام آنارشيك بين‌المللي، همچون ديگر كشورها فقط يك بازيگر باشد بلكه امريكا به‌خاطر برخورداري از تسلط نظامي بر جهان، بايد رهبري نظام بين‌الملل را برعهده گيرد". با اين رويكرد ايده‌آليستي " امريكا به جاي تنظيم واقعيتهاي جهان و در‌پيش‌گرفتن يك رفتار مبتني بر اين واقعيتها، قصد داشت به واقعيتهاي جهاني و تنظيم رفتار ديگران با رويكرد خود بپردازد. در اين نگرش، امريكا خود را حق مطلق مي‌دانست و مدعي بود هركه با ما نيست، عليه ما است " {3}.  

امریکا با رویکرد یکجانبه ، در نظر داشت تا با حضور قوی در خاورمیانه و جنوب شرق آسیا و آسیای مرکزی ، قدرتهای بزرگ جهانی و منطقه ای شامل اروپا ، چین ، روسیه ، هند ، پاکستان و ایران را مهار کرده و با تسلط بر منابع انرژی و معدنی، حوزه خلیج فارس  و اور آسیا، به نفع هژمونی امریکا  نظام تک قطبی تحت سیطره خویش را تحکیم بخشد . "منطقه خليج فارس نه تنها به دليل سهم خود در تامين نفت امريکا (ديگر منابع در طول سالهاي گذشته از اهميت بيشتري برخوردار شده اند) بلکه به اين دليل که به ايالات متحده اين امکان را مي دهد که بر شريان هاي انرژي جهان قفل زده و در صورت لزوم رقيبان جهاني خود را از دسترسي به آن محروم کند، حياتي جلوه مي نمايد، چاس فريمن که در دوران بوش اول به عنوان سفير امريکا در عربستان سعودي خدمت کرد، مي گويد  حکومت جورج بوش بر اين عقيده است که براي دسترسي داشتن به اين منابع عظيم ، شما بايد آنها را تحت کنتنرل خود داشته باشيد . مايکل کلير، استاد مطالعات صلح و امنيت جهاني در دانشکده همپشاير و نويسنده کتاب «جنگ براي منابع» مي گويد:  کنترل عراق يعني کنترل نفت به عنوان اهرم قدرت نه به عنوان سوخت ، کنترل منطقه خليج فارس به معني کنترل اروپا، ژاپن و چين خواهد بود. در نهايت يعني به دست گرفتن شريان اصلي قدرت" {4} . به همین منظور امریکائی ها تلاش دارند تا بر علاوه شرق میانه ، تسلط نفوذ سیاسی ، نظامی و اقتصادی شان را بر کشورهای تازه استقلال یافته آسیانه مرکزی ، نیز استحکام بخشیده  و ازینطریق حاکمیت مطلق خویش را بر دومین شریان  منبع انرژی جهان مستحکم سازد " آمریکایی ها در حال حاضر موقعیت خود را در منطقه ی قفقاز عملاً تقویت کرده اند و نمایندگان ساختار های نظامی و سیاسی آن ها در دو جمهوری گرجستان و آذربایجان به طور مداوم حضور دارند و مسأله پیوستن این دو جمهوری به سازمان ناتو نیز به طور فعال در حال بررسی است. منطقه بعدی برای تقویت نفوذ توسعه طلبانه آمریکا آسیای مرکزی می باشد که آن ها به دنبال پایگاه های جدید در این منطقه هستند ، پایگاه های نظامی در آسیای مرکزی این امکان را برای آمریکا یی ها فراهم خواهدکرد، تا به طور گسترده برای توسعه نفوذ ژئوپلتیک خود با چین به رقابت بپرداز د و به حضور نظامی روسیه در این منطقه پایان دهد. "{5}.  اما ظهور قدرتها و قطب های جدید قدرت در جهان (روسیه ، چین ، اتحادیه اروپا ، هند و ...) برخلاف خواست و نظر امریکا ، تئوری جهان تک قطبی  را به چالش کشیده و موجودیت جهان چند قطبی را در ساختار نظام بین الملل به بحث گرفته اند  که این خود مقدمه جنگ سرد جدیدی در دنیای پس از جنگ سرد به شمار میرود .

 

روسیه اما ! گرچه بعد از فروپاشی  اتحاد جماهیر شوری ، روسیه از سکوی ابر قدرتی جهان سقوط نمود اما با آنهم پتانسیل ، ظرفیت و مؤلفه های  ابرقدرتی را که شامل سلاح و دانش اتمی ، تسلیحات پیشرفته نظامی ، تسلط بر فضا و ماهواره و سرزمین گسترده و پهناور بود ، با خود داشت فقط از نگاه اقتصادی ، سیاسی از شأن و منزلت ابرقدرتی اش کاسته شده بود که ولادیمیر پوتین توانست با مدیریت هوشمندانه قبل از پایان دور دوم  ریاست جمهوری اش ، گراف اقتصادی روسیه را بالا برده و موفق به رشد تولید ناخالص داخلی و رشد نرخ سالانه %7 گردیده و حتی در شرایط فعلی روسیه را از نگاه اقتصادی در موقعیت بهتر از زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق قرار داده است ولادیمیر پوتین ، با ائتلافها و چانه زنیهای سیاسی و بازیهای اصولی و حساب شده و به موقع  و استفاده حداکثری از موقعیت ژئوپولیتیکی کشورش ، توانست در حوزه های آسیا و اروپای شرقی و مخصوصا در کشورهای مشترک المنافع آسیای مرکزی که زمانی در جغرافیای حاکمیت شوروی سابق قرار داشتند ، روس را بعنوان یک بازیگر مؤثربین المللی ، بار دگر مطرح سازد  تا جائیکه هفته نامه آمريكايي نيوزويك نوشت: " روسيه در حال تبديل شدن به رقيبي براي آمريكا است".. در سال 2005 روسیه توانست تسلط چندین ساله آمریکا بر بازار تسلیحات را از بین ببرد. بنابر گزارش کنگره آمریکا، توافقات تسلیحاتی روسیه با کشورهای در حال توسعه به هفت میلیارد دلار رسیده است. فرانسه با توافقاتی به ارزش 3/6 میلیارد دلار در مقام دوم و آمریکا با2/6 میلیاردلار در جایگاه سوم قراردارند. روسیه تلاش نمود تا با استفاده از پوتانسیل ها ، ظرفیتها و امکانات بالفعل و بالقوه اش نقش و جایگاه موثر خود را بعنوان یک قدرت جهانی در نظام بین الملل ، ارتقا دهد  مسلما که برای نیل به این هدف نه تنها نیاز به بازسازی اقتصادی و تسلیحاتی که نیاز مبرم به گسترش حوزه نفوذ  یا به  اصطلاح  « کریدور امنیتی» یا « حیاط خلوت» در اروپای شرقی ، آسیای میانه و خاورمیانه نیز داشت تا با ایجاد پیمانهای نظامی ، اقتصادی و سیاسی با سایر قطبهای قدرت و کشور های منطقه ، جلو تثبیت هژمونی و سیاست یکجانبه گرائی امریکا را بگیرند به همین منظور پوتین بدنبال استراتیژی « نگاه به شرق » دامنه ارتباط و همکاریهای سیاسی ، اقتصادی و تسلیحاتی با چین و هند را گسترش داده و در پوشش « سازمان همکاری شانگهای» نقش روسیه را در تعاملات منطقوی و فرامنطقوی پر رنگتر ساخته است.

روسيه با توليد روزانه 84/9 ميليون بشكه نفت با پيشي گرفتن بر عربستان به بزرگترين توليد كننده نفت خام جهان تبديل شد .به گزارش روسیران به نقل از منابع خبری در این کشور،" روسيه بيش از 25 درصد توليد نفت كشورهاي غير اوپك را طي سال 2007 در اختيار داشته است "{6}.  در حال حاضر کشورهای اتحادیه اروپا 25% از منابع سوختی را از روسیه (تا سال 2030 این رقم می تواند به 40% برسد) وارد می کنند ولادیمیر پوتین از سلاح برنده  انرژی گاز که در اختیار داشت، به پیروی از راهبرد انرژی فدراسیون روسیه مورخ 28 اگوست 2003« که منابع انرژی را عنصر بنیادین در تعاملات سیاسی مسکو» ذکر نموده است ، حد اکثر استفاده را  در راستای تقویت اقتصاد و سیاست خارجی روسیه  کرد و با علم به این واقعیت ، با قطع گاز  به اوکراین در شروع سال 2006 میلادی و بلاروس در جنوری ۲۰۰۷ و تهديد مجدد گاز پروم به قطع صادرات انرژى به اوكراين عملا " در بازی بزرگ " شامل گردید و به همین خاطر سارکوزی رئیس جمهور فراسه از روسیه صریحا انتقاد نمود"روسیه برای بازگشت به صحنه جهانی،{دست} به بازی نسبتاً خشنی با برگ های برنده خود، به ویژه برگ های نفت و گاز زده است حال آنکه جهان و خصوصاً اروپا انتظار دارند با یافتن دوباره و موجه وضع خود، به حل مسائل این روزگار کمکی مثبت و اساسی کند"{7} . اما از آنجائیکه." فدراسيون روسيه در حال حاضر بزرگترين ذخاير گاز جهان را كنترل مي‌كند. بنظر كارشناسان، در صورت برخورد معقول و سرمايه گذاري كافي، گاز روسيه براي تأمين نيازهاي اروپا و شوروي سابق حداقل تا سال 2100 كفايت مي‌كند. طبق ارزيابي‌هاي مقدماتي، ذخاير گاز طبيعي روسيه در حال حاضر 50 تريليون متر مكعب مي‌باشد. و كارشناسان خاطر نشان مي‌كنند كه فعلاٌ تمام مساعي مقامات اروپايي براي كاهش وابستگي به گاز روسيه شكست خورده است"{8}. به همین منظور ولادیمیر پوتین در مقاله ای که در « بنیاد مینینگ» به نشر رسید صریحا این استراتیژی را بیان داشته : "دنياى امروز خود را در شرايط ويژه اى يافته و دريافته كه مهم ترين منابع، منابع هيدروكربن است. اين ها مهم ترين ابزارها در دست ما و قويترين اهرم ژئوپوليتيك ماست". پوتین با این هشدار صریحا به امریکا مخصوصا به اروپائیان ، خاطر نشان ساخت که  مسکو برگ برنده ای در بازی جدید بدست دارد و به عنوان یک قطب  قدرت در نظام بین المللی ایفای نقش  مینماید و خواهان جهان چند قطبی است " ما طرفدار جهان چند قطبی هستیم و خود من طرفدار این ایده هستم و با یک جانبه‌گرایی مخالفم. آمریکا نمی تواند جهان را تک قطبی اداره کند اگر آمریکا بخواهد جهان تک قطبی را عملی کند، موفق نخواهدشد زیرا هیچ قدرتی در دنیا نمی‌تواند به تنهایی مشکلات جهان امروز را حل کند چرا که ، نه از نظر سیاسی و نه از نظر توانایی‌های مادی، قدرت این کار را نخواهد داشت. رئیس جمهور روسیه تاکید کرد: وضعیت امروز افغانستان و عراق نتیجه همین تفکر یک جانبه گرایی است و ما باید تلاش کنیم که با پیشرفت همکاریها و هماهنگی با سازمان‌های بین‌المللی بویژه سازمان ملل و احترام به قوانین بین‌المللی در مورد حل مشکلات جهان تصمیمات جمعی بگیریم."{9 }..

در واقع مشكل اصلي در روابط آمريكا و روسيه، اقتدارگرايي پوتين در مقابل يكجانبه گرايي كاخ سفيد در عرصه بين المللي است که این خود مقدمه  جنگ سرد جدیدی در جهان کنونی گردیده است "روابط آمريکا با روسيه يک شيب منفى را طى مى‌کند. تهديد اخير ولاديمير پوتين براى هدف‌گيرى مجدد موشک‌هاى روسى به سمت شمارى از کشورهاى متحد آمريکا در اروپا، تازه‌ترين تجلى اين سردى روابط است "{10}. وزارت خارجه روسیه در بیانیه ای شدیدالحنی  در ارتباط نصب سپر دفاعی آمریکا در کشور های لهستان و چک اعلامیه ای صادر نمود و در آن امریکا را صریحا اخطار داد: "اگر سپر استراتژیک ضدموشکی آمریکا در نزدیکی مرزهای ما مستقر شود، مجبور خواهیم شد که نه بطور دیپلماتیک بلکه با ابزار نظامی و تکنیکی واکنش نشان دهیم."{11}. رسانه های گروهی روسی به نقل از یك مقام ارشد نظامی خبر دادند كه درست در زمانی كه آمریكایی‌ها مشغول استقرار سپرموشكی خود در خاك لهستان و چك هستند، "هواپیماهای استراتژیك دوربرد روسی در كوبا به زمین خواهند نشست. بر اساس این اطلاعات، هم هواپیماهای حامل موشك «توپولف-160» و هم بمب افكن‌های استراتژیك «توپولف-95» از لحاظ فنی قادرهستند تا كوبا پرواز كنند. این مسئله تنها به تصمیمات سیاسی در خصوص ضرورت این اقدام بستگی خواهد داشت. به گفته این مقام نظامی، این احتمال فعلا در حد رایزنی مورد مذاكره قرار گرفته است. كارشناسان معتقدند كه اگر هواپیماهای استراتژیكی روسیه در كوبا فرود آیند، آمریكایی ها بلافاصله توجه خود را روی آن متمركز كرده و جار و جنجال زیادی پیرامون آن بوجودخواهندآورد"{12}.

از جانب  دیگر تمایل اوکراین و گرجستان به عضویت ناتو، روسیه را در وضعیت دشوار قرار داده است زیرا گسترش ناتو  در اروپای شرقی و قفقاز ، از نظر نظامی و راهبردی ، به منزله قطع شاهرگ امنیتی روسیه به حساب میاید و به همین لحاظ ولادیمیر پوتین در آخرین خطابه تلویزیونی اش در مقام ریاست جمهوری آن کشور گفته بود :" روسیه نباید خجالت بکشد که راههایی را برای نفوذ خود برای جلوگیری از پیوستن اوکراین به ناتو بکار بسته است و این در واقع محافظت از کریمه و سواستوپل و پشتیبانی از مردم شرقی اوکراین است"{13}. روسیه برای نیل به این اهداف ، بیکار ننشسته و برای جلوگیری از پیشرفت ناتو درین مناطق ، طرح هائی را به منصه اجرا گذاشته است از آنجمله " استقلا‌ل اوستياي جنوبي را در مقابل استقلا‌ل كوزوو طرح مي‌كند و فشار بر گرجستان را در پاسخ به ايجاد سپر دفاع موشكي در اروپاي شرقي و اصرار ناتو براي گسترش رو به شرق افزايش مي‌دهد. گويي قدرت‌هاي بزرگ براي تهديد و تضعيف رقيب هميشه به يك عامل واگرا پيرامون آن نياز دارند. در روند تلا‌ش روسيه براي مقابله با سياست‌هاي يكجانبه آمريكا و افزايش جايگاه خود در نظام بين‌الملل بي‌ترديد نحوه تنظيم روابط اين كشور با اوكراين و گرجستان تعيين‌كننده است"{14}.  به همین خاطر حمله ناگهانی نیروهای ارتش گرجی با توبخانه و تانکهای زرهی در منطقه اوستیای جنوبی و گلوله باران شدید شهر ها و روستاهای منطقه ، بلا فاصله واکنش صریح مسکو را در پی داشته روز جمعه، 8 اوت (18 مرداد)، ولادیمیر پوتین، نخست وزیر روسیه، گفت " این وضعیت تاسف آور و نگران کننده است و قطعا واکنش تلافی جویانه ای را در پی می آورد." و بدنبال این اظهار نظر پوتین نیروهای ارتش روس  بسوی اوستیای جنوبی حرکت نموده و از هوا و زمین نیروهای گرجی را زیر آتش شدید گرفتند و برای توجیه این عمل نظامی و تجاوز کارانه روسیه ، دیمتری مددوف رئیس جمهور روسیه گفت:" بر اساس قانون اساسی و قوانین فدرال من به عنوان رئیس جمهوری روسیه موظف هستم از جان و شرافت شهروندان روسی در هرجایی که باشند دفاع کنم. ما اجازه نمی دهیم که مرگ شهروندان ما بدون مجازات باقی بماند و مجرمان به مجازاتی که مستحق آن هستند خواهند رسید."{15}.  مشخص بود که میخاییل ساکاشویلی، رئیس جمهور گرجستان از عواقب این حمله و در افتادن با روسیه کاملا آگاه بود و بدون پشتگرمی به قدرتهای غربی و جلب  حمايت و موافقت آنان هرگز دست به چنين اقدامي يعني حمله به اوستياي جنوبي  نمیزد چون میدانست که درگیری مسلحانه مستقيم با روسیه را در پی خواهد داشت  و به همین لحاظ  غربی ها واکنش شدید به اقدام نظامی مسکو علیه گرجستان نشان دادند ." دیک چنی، معاون رئیس جمهور آمریکا، در گفتگوی تلفنی با میخاییل ساکاشویلی، رئیس جمهور گرجستان، حمایت و همبستگی ایالات متحده را با "مردم گرجستان و دولت دموکراتیک منتخب آنان در برابر تهدیدات کنونی علیه حاکمیت و تمامیت ارضی این کشور" اعلام داشته است آقای چینی گفت که تهاجم روسیه نباید بدون پاسخ بماند و افزود که ادامه این تهاجم برای روابط آن کشور و ایالات متحده و جامعه بین المللی عواقبی جدی در پی خواهد داشت برای کشورهای غربی، که عمدتا از دولت طرفدار غرب در گرجستان حمایت می کنند، ثبات و امنیت این کشور اهمیت ویژه ای دارد به خصوص اینکه خط لوله انتقال نفت باکو-تفلیس-جیهان، برای صادرات نفت آذربایجان به اروپا، با عبور از خاک گرجستان به دریای مدیترانه حمل می شود"{16}.  و از طرفی روسیه نیز بر این امر کاملا واقف بود  و میدانست که امريکا و اروپا  منطقه  قفقاز را شاهرگ منافع راهبردي انرژي و تنها خط لوله اي که تحت کنترل روسيه قرار ندارد ، میداند و مسلما برای پایان دادن بر تسلط روسیه بر منابع انرژی آسیای میانه ، کنترل  اين منطقه براي غرب از اهميت فوق العاده اي برخوردار است و امریکائی ها تحت هر شرایطی از گرجستان به خاطر تامین منافع شان، به دفاع برخواهد خاست اما روسیه علیرغم  عواقب وخیم این حمله ، بی توجه به درگیری با قدرتهای غربی ، نشان داد که فعلا در موقعیتی از قدرت قرار دارد که بتواند از منافع منطقه ای روسیه به دفاع برخیزد .

چین اما ! " سه کشور آمریکا(547 میلیارد دلار)، انگلستان (59 میلیارد و 700 میلیون دلار) و چین (58 میلیارد و 300 میلیون دلار) مکان های اول تا سوم جهان از نظر هزینه های نظامی در سال 2007 را به خود اختصاص دادند".{17}.  تشدید رقابتهای امریکا و چین در  جهان ، مخصوصا در آسیای میانه ، ناگزیر چین را به دفاع از حوزه امنیتی اش درین منطقه انرژی خیز آسیانه میانه  از طریق ایجاد سازمان همکاری شانگهای و گسترش همکاریهای اقتصادی ، سیاسی و نظامی با روسیه و ایران  واداشت "در واقع قدرت حاکم در جستجوی استقرار دنیای چند قطبی است که در آن چین روزی در جایگاهی ممتاز بین اولیها قرار گیرد در مرکز و نه در راس، چین میخواهد بدرخشد و نه تحت سلطه گیرد " {18}. كوي جيان (Xujan) از موسسه مطالعات بين ا لمللي چين با تائید سیاست منطقه گرائی دولتش ، چنین مي گويد :"افزايش منطقه گرائي راه موثري براي محدود كردن هژموني آمريكا است".

 رشد سریع اقتصادی چین که ناشی از اتخاذ سیاست " اصلاحات در های باز" آن کشور میباشد ، چین را تبدیل به یک قدرت قوی اقتصادی ، نظامی ساخت و  مانند هر قدرت قوی دیگر در جستجوی ساحه امنیتی اطرافش  مخصوصا غربی چین ( آسیای میانه) گردید که با هماهنگ ساختن روسیه با خویش " در قالب مشارکت استراتیژیک " برای جلوگیری از نفوذ ناتو در آسیای میانه ، متفقا طرح پیمان همکاریهای شانگهای را با حضور چین ، روسیه ، قیرقیزستان ، ازبکستان ، تاجکستان و قزاقستان به عنوان اعضا و هند و پاکستان و ایران بعنوان ناظر ، ریختند که حدودا 25% نفوس کل جهان را درین پیمان گرد آوردند و با ایجاد این پیمان ، چتر امنیتی مناسب برای حوزه نفوذ شان ایجاد نمودند . بنابراین بزرگ‌ترین هدف چین از ایجاد سازمان همکاریهای شانگهای، تحکیم اهداف سیاسی ، استراتژیکی و اقتصادی خویش  نه تنها در آسیای میانه است که با همکاری روسیه و کشور های منطقه،  حوزه نفوذ آن را جهانی ساخته  و خواهان نقش بیشتر  سازمان همکاری شانگهای از لحاظ سیاسی، اقتصادی، نظامی در منطقه و جهان بوده تا از آن بعنوان عامل بازدارنده حوزه نفوذ ناتو و غرب  کار گیرد تا ازینطریق قدرت چانه‌زنی خویش را افزایش ‌دهد. چین ضمن انکشاف روابط سیاسی با روسیه ، به انکشاف روابط اقتصادی نیز بین دو کشور پرداخته و در زمينه اقتصادي، تجارت دو جانبه ميان آنان از رقم ‌٦٧/١٠ ميليارد دلار در سال ‌٢٠٠٠ به ‌٣٩/٣٣ ميليارد دلار در سال ‌٢٠٠٦ و ‌١٧/٤٨ ميليارد دلار در سال ‌٢٠٠٧ رسيده است. از شانس خوب مسکو – پکن "برای نخستين بار نيازهای استراتژيک اقتصادی چين و پلاتفرم های توسعه دولت روسيه از نوعی همسوئی برخوردار گرديده و انان را نه به صورت دو رقيب اقتصادی در اسيا بلکه چون دو شريک در کنار هم قرار داده است . به روشنی ميتوان ديد که دولت پوتين پلاتفرم توسعه اقتصادی روسيه را بر گسترش و صادرات توليدات صنايع زير قرار داده است . 1- نفت و گاز 2- انرژی هسته ای 3- چوب و الوار 4- فلزات 5- صنايع نظامی . چنين استراتژی نه تنها با پلاتفرم های توسعه اقتصادی چين در تناقض قرار نمی گيرد بلکه مکمل ان است . با نگاه به اقلام وارداتی چين و مقايسه ان با صادرات روسيه و بالعکس ، ميتوان به اين موضوع پی برد هم چنين بنا بر پيش بينی بانگ مرکزی روسيه حجم مناسبات تجاری ميان اين دو کشور تا سال 2010  به 80 ميليارد افزايش خواهد يافت"{19}. 

عضويت چين در سازما ن تجارت جهاني در سال ٢٠٠١ در اين راستا تعيين کننده بود " چين صبورانه جايگاهي در مجمع کشور هاي آسياي جنوب شرقي ، که از ابزار هاي اصلي جنگ سرد بود، نيز براي خود پيدا کرد . در سال ١٩٩١ چين تنها جزو ناظران اين نهاد بود اما امروز از اعضاي موثر آن مي باشد و توانست در نوامبر ٢٠٠٤ ايجاد منطقه مبادله آزاد را در اين مجمع به کرسي نشاند" {20} .  کشور های آسیائی نیز از داخل شدن چین  بمنزله قدرت قوی و تاثیر گذار در مسائل منطقوی و فرامنطقوی استقبال نمودند همانطور که محقق آمريکايي داويد شامبوگ مي نويسد :"در مجموع ديپلماسي دو جانبه و چند جانبه پکن بسيار کاراست و اعتماد مناطق آسيايي را به خود جلب کرده است. در نتيجه اغلب کشور هاي منطقه، چين را به مثابه همسايه اي خوب، شريکي سازنده ، طرف مذاکره اي با ملاحظه و قدرت منطقه اي  که وحشت بر نمي انگيزد مي شناسند »{21}.  "برای چین دست یابی به بازار های انرژی آسیای میانه اهمیت زیادی دارد . وابستگی چین به واردات نفت و گاز به مراتب بیشتر از ایالات متحده امریکا است و با گذشت هر سال این مسئله شدت یافته است . وابستگی چین به واردات از حوزه خلیج فارس به طور فزاینده به مرحله حساس رسیده است و در صورت بروز رویارویی با امریکا ، نیروی دریایی چین توان مقابله را ندارد که بتواند خطوط مواصلاتی بحری را تضمین کند . ناوگان جنگی امریکا بدون برخورد مستقیم با ناوگان جنگی چین ، می تواند چین را در محاصره خشن دریایی قرار دهد . اما برای چین راه بیرون آمدن از این معضل وجود دارد :چین می تواند با احداث لوله های انتقال نفت و گاز به روی زمین یعنی خارج از ساحه نفوذ ناوگان جنگی امریکا ، نفت و گاز کشور های اسیای میانه را و حتی ایران را که تا به امروز صادر کننده عمده نفت برای چین می باشد ، بدون مزاحمت امریکا به خاک خود وارد کند . این کار به طور جدی وضعیت ژئوپولیتیک را تغییر خواهد داد و امنیت نسبی واردات نفت و گاز به چین تامین خواهد شد "{22} . آقاي تري کلنر کارشناس چين و آسياي مرکزي تشريح مي کند که " در اين «بازي بزرگ» چين هم سه هدف را دنبال مي کند: «نخست تأمين امنيت خود به خصوص در استان ترک زبان گزينژيانگ که با آسياي ميانه هم مرز است؛ دوم همکاري با همسايگانش به قصد جلوگيري از اهميت يافتن زياد قدرت بزرگ ديگري در فضاي آسياي ميانه؛ و سرانجام [تضمين] عرضه مواد انرژي زا. از چند سال پيش در باره خريد دارائي هاي نفتي فراوان پکن از آسياي ميانه بسيار قلمفرسائي کرده اند  چين حتي در دسامبر ۲۰۰۵ يک خط لوله نفتي را افتتاح کرد که آتاسوو در قزاقستان را به آلاشانکو در گزينژيانک مي پيوندد. نخستين قرارداد نفتي در آسياي مرکزي را پکن در سال ۱۹۹۷ امضاء کرد. چين در برنامه هاي خود چشم انداز بلند مدتي دارد. اين کشور توانسته است بنياد هاي استواري را در آسياي ميانه برپا سازد که امروز ثمره آنرا دريافت مي کند"{23}.  يکي از اعضاي شوراي سردبيري peoples Daily در آستانه نشست سران گروه 8 نوشت « اگرچه چين عضو گروه 8 نيست اما اين کشور نظم اقتصادي جهان را دگرگون مي کند و به اين ترتيب بدون مشارکت چين، بحث پيرامون اقتصاد جهان از اهميتي برخوردار نخواهد بود»{24}.

 

هند ، اما ! ازجواهر لعل نهرو چنین نقل قول می کنند که : "هند، باید به جایگاه اصلی و حقیقی خود برسد، و نمی تواند یک نقش و جایگاه دست دوم در جهان داشته باشد. ما باید خود را برای همه شرایط آماده کنیم. جهان باید ما را در تمام شرایط به حساب بیاورد". هند در ابتدا و درجه نخست در پی آن است  "تا به عنوان قدرت برتر در حوزه اقیانوس هند مورد شناسائی قرار گیرد . دهلی نو مدتها است که خود را بعنوان قدرت برتر جنوب آسیا در نظر میگیرد . هند همچنین در صدد است تا از هر مسیری که امکان دارد خود را بعنوان یک قدرت جهانی تاثیر گذار مطرح کند "{25} . به همین منظور" گزارش سالانه وزارت دفاع هند – 2005-2006 صفحه  2.8 "پیشرفت آرام و یکنواخت و مداوم در دستیابی به یک جهان واقعا چند قطبی ، که هند نیز یکی از قطب های آن است " را خاطر نشان کرده است.  اداره کنندگان هند از دیر باز تلاش نموده اند تا از همه ظرفیتها و امکانات دست داشته شان استفاده بهینه کرده و در شکاف اختلاف جهان دوقطبی در دوران جنگ سرد حد اکثر استفاده را از امکانات اقتصادی ، نظامی و سیاسی اتحاد جماهیر شوروی برده و هند را در قطار کشور های پیشرفته صنعتی  قرار دهند و بعد از سقوط شوروی نیز " دیپلماسی فعال دهلی نو در سال های اخیر با هدف گسترش حضور، دسترسی، و روابطش با شرکای جدید در جنوب آسیا، آسیای میانه، و نیز قدرت های مهم جهانی طراحی شده است. این راهبرد مستلزم یک سیاست خارجی جدید از سوی هند است که نه تنها تحکیم قدرت منطقه ای را مد نظر داشته باشد، بلکه از آن هم فراتر رفته و به صحنه جهانی و فرا منطقه ای نگاه کند{26}. در گزارش اکونوميست آمده است، تلاش هند براي پيوستن به اقتصاد‌جهاني و ترکيب جمعيتي دلخواه اين کشور موجب رشد متوسط سالانه و پايدار 9/6‌درصدي در اين کشور در فاصله سال‌هاي 2006 تا 2020 خواهد شد. دموکراسي کارا، دستگاه قضايي مستقل و قانون‌اساسي قابل احترام همگي به رشد اقتصادي اين کشور کمک کرده است. در حال حاضر "هند به عنوان صادركننده عمده نرم افزار درجهان شناخته مي شود. به حدي كه بيشترنرم افزارهاي آمريكا را هندي ها مي نويسند ودرآمد هند از محل صدور نرم افزار، از درآمد نفتي ايران بيشتراست".{27} از طرف ديگر در حال حاضر "هند با دارا بودن 1/1 ميليون نفر نظامي سومين ارتش، چهارمين نيروي هوايي و پنجمين نيروي دريايي بزرگ و يكي از بزرگ ترين خريداران سلاح در سطح جهان است كه از آمريكا و روسيه ، سلاح خريداري مي كند. هند در سال 2005 با 5/4 ميليارد دلار خريد اسلحه بزرگ ترين خريدار اسلحه در بين كشورهاي در حال توسعه بوده است. فقط روسيه در پنج سال گذشته بيش از 10 ميليارد دلار اسلحه به هند فروخته است و تماس ها براي فروش 9 ميليارد دلار ديگر نيز در جريان است و معاون نخست وزير روسيه از افزايش فروش تسليحات اين كشور به هند تا سقف 19 ميليارد دلار خبر داده است"{28}.

 

اتحادیه اروپا اما ! "اين اتحاديه از سهمي بيش از 25% اقتصاد جهاني، 35% تجارت جهاني و نيز توليد ناخالص داخلي بيش از 10 تريليون دلار، جمعيتي بالغ بر 450 ميليون نفر و مساحتي برابر چهار ميليون كيلومتر مربع "، بعد از تحولات یازدهم سپتامبر تلاش نمودند تا بر علاوه تثبیت قدرت اقتصادی بر قدرت نظامی و سیاسی شان افزوده و بعنوان بازیگر مهم و اثر گزار در نظام بین الملل بعنوان قطب قوی قدرت به ایفای نقش بپردازند  و به همین لحاظ با  آمريکا در ارتباط تحقق استراتژی کلان "جهان تک قطبی" که به " حاکميت مطلق ايالات متحده برمنابع انرژی خاورميانه با هدف کنترل بهای نفت در بازارهای  جهانی" منجر میگردد اختلاف بنیادی دارند ، که این تضاد آنان در رابطه با جنگ عراق، مشاهده گردید که اکثر کشورهای اروپائی درین جنگ امریکا را یاری نرساندند. فرانسه و آلمان  و بلژیک مخالفت آشکار شان را با این اقدام امریکا اعلام نمودند . "اتحادیه اروپائی علیرغم مخالفت برخی از اعضایش ، با تصدی نقش هژمون توسط امریکا مخالف است و شکل گیری این ساختار را با اعتبار و جایگاه بین المللی اروپا همسو ارزیابی نمیکند . از دیدگاه این بازیگران ،«امریکائی شدن جهان» نمیتواند سرانجام مناسبی برای نظام جهانی باشد و لازم است تا این نظم با توجه به توان و نقش اروپا اصلاح شود"{29} .

 در راستای  اتخاذ چنین سیاستی است که درین اواخر وزیر امور خارجه انگلیس آقای دیوید میلیبند،، در تضاد با توصیه  تونی بلر، نقش جدید بریتانیا در دنیا را به این صورت خلاصه کرد " بریتانیا پل رابط بین آمریکا و اروپا نیست و بجای آن می خواهد کانونی جهانی برای ارتباط بین شبکه های مطرح باشد به عبارت ساده تر، بریتانیا شاهد بوجود آمدن مراکز جدید قدرت در دنیا است و می خواهد در کانون ارتباط بین آن مراکز باشد . " طراحان استراتژی دراز مدت سیاست خارجی بریتانیا، مانند همتایان اروپایی خود، پذیرفته اند که  "تا چند دهه دیگر، نقطه ثقل قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان از اقیانوس اطلس به منطقه اقیانوس آرام نقل مکان خواهد کرد و هیچیک از قدرت های اقتصادی اروپا، به تنهایی قادر به رقابت با قطب های جدید نخواهد بود."{30 }. شوراي اطلاعات ملي آمريكا  نیز اخيراً در گزارشي با عنوان ”شكل‌دهي آينده جهان“ پيش‌بيني كرده است كه " قرن بيست و يكم احتمالاً ”قرن آسيايي“ خواهد بود. در اين گزارش بر نقش اساسي هند و چين در شكل‌دهي به آينده جهان با عنوان، موج سوم جهاني شدن تأكيد شده است" {31}. رئاليست هاي ساختاري ( نو واقعگرايي)  مانند كنت والتر، جان مرشمايمر و کریستوفرلاین " از عمر كوتاه حيات تك قطبي خبر مي دهند. آنها با برداشت از نظريه سنتي موازنه قوا معتقدند که: موفقيت بي همتاي آمريكا پس از فروپاشي شوروي، به زودي باعث مخالفت گسترده ديگر كشورهاي بزرگ خواهد شد. به نظر آنها آمريكا بايد از ادعاي هژمونيك خود كاسته و خود را با گذار به سمت نظام جهاني چند قطبي سازگار كند"{32} . "سخنان بی پرده جورج دبلیو بوش، رئیس جمهوری آمریکا درباره گسترش سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تا مرزهای روسیه و جنوب اروپا و ابراز نگرانی روشن رهبران اروپا از آینده روابط خود با روسیه، باعث شده اختلاف نظر میان اروپا و آمریکا در مورد وظایف ناتو آشکار شود. همزمان با تشکیل کنفرانس سران ۲۶ کشور عضو ناتو در بخارست، پایتخت رومانی، تردید بیشتر رهبران اروپا درباره انگیزه ایالات متحده از اصرار بر گسترش سریع این پیمان تا مرزهای امنیتی روسیه و نقاط حساس سراسر اروپا رو به افزایش بوده است و نگرانی افکار عمومی را نیز در لحن رسانه ها می توان به خوبی احساس کرد وزیر امور خارجه آلمان گفت که او نسبت به گسترش بی موقع ناتو به گرجستان و اوکراین بدبین است و این "بدبینی را در مردم اروپا هم احساس می کنند." تحلیلگران اروپائی می نویسند بین اروپا وآمریکا اختلاف در مورد اهداف پیمان ناتو متفاوت است. در حالیکه اروپا این پیمان را همچنان دفاعی و منطقه ای می داند دولت بوش مایل است آنرا به سراسر جهان گسترش دهد و برای تحکیم قدرت آمریکا به عنوان تنها ابر قدرت و نیز مبارزه با تروریسم جهانی مورد استفاده قرار دهد"{33} 

 

افغانستان اما ! با توجه به فکتور های بالا بخوبی در می یابیم که از دست آورد های سیاست نظم نوین جهانی امریکا ، تشدید مسابقات تسلیحاتی، تروریسم بین المللی ، میلیتاریسم لجام گسیخته ، فقر و نا امنی در اقصی نقاط جهان میباشد که در نتیجه ، جنگ سرد جدیدی را بین امریکا و قطب های جدید قدرت در پی داشت که متاسفانه در بازی  جدید پس از جنگ سرد ، بین امریکا و سایر قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای ، افغانستان  با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی اش ، یکی از کانون های اصلی تصادم و میدان زورآزمائی قدرتهای درگیر گردیده است که برخورد و تصادم  منافع قدرتهای بزرگ جهان مانند امریکا ، اروپا ، چین ، روسیه و ...  در کریدور امنیتی ترسیم شده توسط  این هژمونها ، چالشهای امنیتی منطقه ای و بین المللی را بوجود  آورده است . ام بی نقوی در انترپرس سرويس می نويسد که : " افغانستان همواره جزئی از رقابت قدرتهای بزرگ خارجی بوده است و حتی اگر بازيگران تغيير کرده باشند کابل بازهم در مرکز برخوردهای "بازی بزرگ"، صرف نظر از شکل و پيمانه آن، باقی مانده است قدرتهای بزرگ امروزی جهان يا همين اکنون در افغانستان قرار دارند، از قبيل امريکا و متحدان آن، و يا در دروازه های آن به سر می برند، مانند چين، روسيه، هند و ايران .  پاکستان خود را به اندازه ای بزرگ می شمارد که بايد در تعيين سرنوشت افغانستان سهمی داشته باشند"{34} . این واقعیت نشانگر این مسئله میباشد که افغانستان با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی که دارد اکنون از موقعیت ژئواستراتیژیک نیز برخوردار گردیده و به چهار راه تصادم قدرتهای بین المللی و منطقه ای مبدل گردیده است. قطعا  بازیگران منطقه ای و بین المللی در راستای تامین منافع شان درین میدان باهم به رقابت میپردازند که کار شناس  سایت اطلاعاتی «افغانستان رو» اندری سیرینکو از بازیگران سیاسی افغانستان نام میبرد : "ایالات متحده امریکا ، ناتو ، حکومت رسمی کابل ، طالبان ، پاکستان ، ایران ، اتحادیه اروپایی ، سازمان همکاری شانگهای ، سازمان قرارداد امنیت دسته جمعی ، جی – 8 ". که شروع بازی و تصادم منافع  قدرتهای ذیدخل در قضایای افغانستان " از حاشیه فیصله های اخیر ناتو { در بخارست} معلوم میگردد که امریکا و متحدین آن میخواهند تا بزرگترین بازی دیگر انکشافی اهداف استراتیژیکی خویش را در منطقه از جمله حوزه آسیای مرکزی ، آغاز نماید درین بازی بدون شک افغانستان به تخته خیز ، علیه اهداف بعدی آنها مبدل خواهد گردید "{35} .

حضور دوامدار و همه جانبه امریکا در افغانستان و انعقاد پیمان استراتیژیک («نيروهاي ايالات متحده و ائتلاف بين المللي در اجراي عمليات نظامي مقتضي براساس مشوره و ضوابط از پيش تعيين شده آزادي عمل خواهند داشت.» یا «تشويق توسعهء آزادي و دموکراسي در گسترهء منطقه» ) میان افغانستان و امریکا در دراز مدت نه تنها زمینه تاسیس پایگاه های نظامی امریکا را در افغانستان در پی خواهد داشت بلکه توازن قواء را  یکطرفه به نفع امریکا در منطقه بهم  خواهند زد  که این کار به  معنی نشانه رفتن عمق استراتیژیک کشورهای منطقه  بوده و قطعا  دخالت آنانرا در پی خواهند داشت . که ما درین اواخر تغیر در ادبیات سیاسی در جهان را شاهدیم : در گزارش اخیر "مایکل مک کانلی" مدیر اداره اطلاعات ملی آمریکا ، روسیه و چین هم ردیف با القاعده، عراق و ایران رسماً بعنوان منبع تهدید خارجی برای آمریکا اعلام شده اند" کشورهای روسیه و چین هم دشمنان بالقوه آمریکا محسوب می شوند. آمریکا باید برای مقابله با توان روز افزون نظامی آنها آماده شود"{36}. جنرال لیونید ایواشوف رئیس اکادمی مسائل جئوپولتیک روسیه نیز به خبرنگار سایت فارسی رو اعلام داشت " امریکا در افغانستان برای دفاع از دموکراسی و اعاده نظم نیامده است ،امریکا از خاک افغانستان به مثابه پایگاه استراتژیک جهت آوردن فشار بر چین ، پاکستان ، ایران و کشورهای آسیای میانه استفاده میکند "{37}.

از دیر باز به این طرف  هند و پاکستان نیز دامنه میدان منازعه شان را از کشمیر به افغانستان کشانده  و این کشور را جزء حیاط خلوت منافع شان به حساب آورده اند احمد رشید، تحلیگر برجسته پاکستان در کتاب تازه اش "سقوط به هرج و مرج" می گوید : "موفقیت هند در افغانستان از سال ۲۰۰۱ به این سو "لانه زنبور را در اسلام آباد شورانده و پاکستانیها به این باور رسیده اند که هند در حال تسخیر افغانستان است " . اگرچه برخی صاحبنظران می گویند که هندیها نیز در محافل خصوصی اعتراف می کنند که افغانستان را ابزاری برای کنترل پاکستان می دانند.  بارنت روبین، صاحب نظر در امور افغانستان و رئیس مرکز مطالعات دانشگاه نیویورک، دیر زمانی است که باور دارد افغانستان به میدان رقابت میان هند و پاکستان تبدیل شده است. آقای روبین می گوید "اسلام آباد و دهلی جدید، تا به حال به نظر می رسد که بیشتر نگران منافع امنیتی کشورهای خود هستند تا منافع جمعی هر سه کشور، و در این میان این افغانستان است که بهای سنگینی برای رقابت هند و پاکستان می پردازد"{38}.

اما درنگی بر تاریخ سیاسی نظامی افغانستان این امر را بخوبی آشکار میسازد که افغانستان با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی و سوق الجیشی که دارد با وجودیکه همه قدرتهای منطقوی و بین المللی در طول تاریخ چشم طمع و تسخیر آنرا داشته اند اما هیچکدام از آنان نتوانسته اند به تنهائی افغانستان را برای مدت طولانی ، جزء حوزه قدرت خویش در آورند این امر به تجربه ثابت شده است که افغانستان با توجه به اینکه  میدان اتصال شاهراههای قدرتهای جهانی است  هیچگاه بمثابه عامل اجرائی یک قدرت بر علیه منافع سایر قدرتهای در گیر نقش بازی کرده نتوانسته اگر در برهه از زمان این مهم اتفاق افتاده به تعقیب اعمال این سیاست ، سیل خون جاری گردیده و جنگهای خانمانسوزی بر مردم مظلوم کشور ما  تحمیل گردیده است.

 

1- عزتی، عزت‌ا…، ”تحلیل ژئوپولیتیکی روابط ایران و عراق“، ماهنامه دیدگاه‌ها و تحلیل‌ها، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، سال چهاردهم، مرداد و شهریورماه، ۱۳۷۹، تهران،ص 5

2-. Defense Policy Guidance ۱۹۹۲۱۹۹۴، مندرج در مقاله “Metamorphoses d’une politique imperiale،   Philip Golub  لوموند ديپلماتيك، مارس ۲۰۰۳

3-. روژه گارودي، امريكا پيشتاز انحطاط، ترجمه: قاسم صنعوي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1377، ص70

4- نويسنده: رابرت - درفيوس منبع: سایت های خبری - جام جم آن لاین

5- نویسنده: پاول زخاراف منبع http://www.iras.ir/default.asp

6– منبع : روسیران April 27 2008 

7- . منبع: http://www.ambafrance-ir.org/article.php3?id_article=511، بخشی از سخنرانی نیکولای سارکوزی

8- خبر گذاری نووستی روسیه 3/3/ 2008  

9-. بر گرفته از سایت عصر ایران تاريخ: - 1386/07/24

10-- مقاله‌اى از زيبيگنيو برژينسکى،منبع:سایت www.irdplomacy.ir.

11-   منبع بی بی سی سه شنبه 08 ژوئيه 2008 - 18 تیر 1387

12- منبع:خبرگذاری  نووستی http://pe.rian.ru/defense_safety/politika/20080722/114645013.html

13- 7http://www.iras.ir/Default_view.asp?@=11894&T=%20

14- منبع ایراس  کد خبر : IRN- 11999    دوشنبه 21 مرداد 1387http://www.iras.ir/default.asp

15- منبع http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=729302

16- منبع بی بی سی دوشنبه 11 اوت 2008 - 21 مرداد 1387   

17-. منبع http://www.iras.ir/default.asp سالنامه گزارشات تحلیلی انستیتوی مسائل جهانی استکهلم SIPRI  

18- منبع سایت باشگاه اندیشه – نوشته فرانسوا ژولین –فکر خارج (چین) انتشارات سوی پاریس 2000

19- منبع : http://folk.uio.no/seidad/m2.htm

20- دیپلوماسی متقارن نوشته مارتین بولارد منبع : لوموند دیپلوماتیک اوگوست 2005 .

21- نشريه امنيت بين المللي ، واشنگتن ، جلد ٢٩، شماره ٣ زمستان ٢٠٠٤ـ ٢٠٠٥ مقاله China engages Asia. Reshaping the Regional Order

22- مقاله"چین در آسیای میانه چه می خواهد نویسنده: الکساندر خرام چیخین منبع سایت ایراس : سه شنبه 9 بهمن 1386

23-. جمهوري هاي نوپيدا و قدرت هاي بزرگ نوشته Regis GENTE لوموند دیپلوماتیکژوئن ٢٠٠٧

24- منبع روزنامه اعتماد شماره 1415 22/3/86  - مقاله : گروه 8 و قطب هاي جديد قدرت نويسنده: نيکلابولارد مترجم: بابک پاکزاد

25-. منبع باشگاه اندیشه – نوشته جرج پرکویچ – آیا هند یک قدرت مهم است – واشنگتن کوارتر لی .  گزارش سالیانه وزارت دفاع هند در سال 2005-2006

26- منبع سایت باشگاه اندیشه .مقاله  “جینگ – دونگ یوان –روابط چین و هند . ترجمه  مهدی کاظمی؛.

27- . ایران نیوز پیپر شماره ۲۰۲۴ - سال هفتم - دوشنبه ۲۴ دي ۱۳۸۰

28- نقل از روزنامه سرمایه شماره  455 نویسنده پیمان قره باغی

29- منبع : ماهنامه همشهری دیپلوماتیک – شماره 8-نیمه اول اسفند 1382

30- نوشته شهریار رادپور  منبع: http://ir-eu-observer.blogfa.com/post-

31- منبع : [32] www.dni.gov (2004/9/4)

32-. کولین دونک- چشم انداز تازه در استراتیژی کلان امریکا ،ترجمه ناصر اسدی فصلنامه راهبرد شماره 29 بهار 1385 ص 296

33- http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2008/04/080403_shr-mr-nato.shtml

 

34- . منبع : http://www.nawanews.co.uk/news/india_pakistan.html

35- ناتو و افغانستان – ناتو در افغانستان نوشته سنجر غفاری منبع بارسی رو -23/4/2008

36- منبع ایراس کد خبر : IRN- 11795      http://www.iras.ir/default.asp .

37- فارسی رو – مسکو – 8/3/2008

38- 'بازی بزرگ' هند و پاکستان در خاک افغانستان منبع : http://www.iras.ir/default.asp

 

 


بالا
 
بازگشت