به مسأ له انتخا با ت وبحران درجامعه  چگونه بنگریم ؟

« جهانی شدن سرنوشت درجامعه ای بی سرنوشت!! »

       در حاشیه دیدار با آقای علی احمد جلالی شخصیت سیاسی و یکی از نُخبه گان دانشمند جامعه افغانی

 

 محمد امین (فروتن)

 

 این نوشته سیری است کوتاه ، تازه  وشتابان با نخستین گفتگوی مختصر ،  مستقیم و صریح نویسنده و دیگر همراهان عزیزم با جناب آقای علی احمد «جلالی» دانشمند فرهیخته و قابل افتخار جامعه افغانی که به گمان اغلب به عنوان یکی از چهره های مطرح ومهم  در عرصه ی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان از وی نام برده می شود  ، در همان مجال تنگ و زمان اندک بود که با استمداد از یادداشت هایم که حین ایراد سخنرانی جناب علی احمد « جلالی » دانشمند عزیز در گرد هم آ ئی که به افتخار وی از سوی برخی  فرهنگیان مقیم اروپا  ترتیب داده شده بود ،  ایراد می فرمود به عنوان پرسش ها و احیا نأ اظهار نظر ها ی من و همرا هانم برشته تحریر در آورده بودم بهره ای فراوان بردم . و جهت کمبودی وقت و با این امید که طرح معقول پرسش ها از سوی پرسش کننده ها خود نیمی از پاسخ دانسته میشود وبه کمک آن یادداشتها برخی از پرسش ها را که برخاسته از دغدغه درونی اکثریتی از روشنفکران جامعه ما بودند نزد جناب علی احمد جلالی دانشمند گرامی کشور  ما مطرح ساختیم . تا جناب آقای جلالی با توجه به کُلیت موضوعات مطرح شده  ابراز نظر فرمائند . لهذا ژرفانگری در دریای خروشان سیاست بشری و وارسی نقد منصفانه و سنجش خردمندانه  اند یشه ها مرا وادار می کند که در این نوشتار گونه ام از آن پرسش ها یا دآوری کنم . تا با عزم استوار در جائی ایستاد و با بازگشت خردمندانه و منصفانه به تاریخ و فرهنگ گذشته این سرزمین روزنه ای را به آئنده بگشایم . لهذا بنام پروردگار بزرگ اینگونه آغاز کردم.

1 : ایا ما توانیسته ایم  بحران کنونی و عمومی در افغانستان را که گریبانگیر مردم ما شده است چنانچه هست بشناسیم وتشخیص کنیم و به مقتضای نوع بیماریی که تشخیص نموده ایم برای  آن نسخه بنویسیم ؟

2 : آیا وقت آن فرا نرسیده است تا  نقیصه ها و وگرائیشات حاکم بر کنفرانس تاریخی « بن »  به مثابه هسته اصلی مشروعیت نظام کنونی بصورت روشن وواضیح انگشت نهاد و حدود« جغرافیای سیاسی» آنرا عمیقأ کالبد شگافی کرد ؟

3 : چرا میان اهداف ، اندیشه ها ، شعار ها و عملکرد های  نامدارترین زمامداران کشور تفاؤت های  بنیادی و زیرینی به مشاهده میرسند؟ چگونه میتوان این چنین  فاصله همه جانبه اعم از« طبقاتی و فرهنگی » را تامرز تحمل توده های فقیری از مردم رساند ؟ زیرا مردم مظلوم ما بروشنی می بینند و درک می کنند که وجود اکثریتی از « شبه زمامداران » در جامعه افغانی را غرائز ناپاکی از ثروت خواهی و شهرت طلبی پوشیده است وبرای حفظ ورسیدن به آخرین اهرم های ازچنین برج عاج « شهرت کاذب و ثروت به باد آورده» تن به هرنوع معا مله گری میدهند .

4 :  چرا و  چگونه « مشروعیت مشروط!! » اداره مؤقت افغانستان از همان نخستین روز های تأ سیس آن به چالش ها و بن بست های سنگین و عظیمی مواجه  گردید ؟ ودر راستای این هدف اساسی وبزرگ چگونه اقداماتی را باید سر دست گرفت ؟ تا بر اساس  آن تمامی  ستونهای نظام سیاسی و اقتصادی  کشور فقیر ما  را استوار نگاه داشت .

5 :ضرورت  شناخت جامعه شناسانه ای از« ستون پنجم » که در جدار های قدرت سیاسی جامعه با استفاده ازهمان  سیاست تاریخی « چانه و فشار » برای «همکاران مسلح!!» یا به قول برخی از دوستان تحلیلگر  « نیروهای مقاؤمت ملی ونهضت آزادی بخش افغانی  !! » خویش زمینه انهدام بزرگترین و گرانبها ترین ارزشهای تاریخی و فرهنگی کشورما  را فراهم می سازند و بذر کینه ها و نفرت ها ی قومی ، زبانی ونژادی  را  می کارند  که میتوان با اندک توجه و شناسائی این چنین نیروها که از حمایت ها ی همه جانبه برخی  از کشورهای شامل در ائتلاف جهانی علیه تروریزم نیز بهره مند اند گام های استواری را بسوی امنیت واقعی و همه جانبه برداریم .

6 : اکنون و باتوجه به این وضعیت آشفته کشور و آنچه که در فرهنگ سیاسی  و ترمنولوژی حقوقی دولت مشروع ملی نامیده میشود   آیا میتوان  اداره ء حاکم کنونی را دولت مشروع ملی خواند ؟

7 : جایگاه کشور و دولت افغانستان به مثابه بزرگترین قربانی تروریزم بین المللی در ائتلاف بین المللی ضد  تروریزم چیست  ؟ برای دریافت این جایگاه و مقام شایئسته کشور افغانستان در ائتلاف ضدتروریزم جهانی کدامین اسلوب ها و شیوه ها باید بکار گرفته شود ؟

8 : فقدان و نبود عدالت اجتماعی یکی از آنعده فرآورده ها و رویکرد های  است که بصورت آرام وفشرده مؤجبات سقوط  بسیاری از دولتهای نامور در تاریخ جوامع بشری را فراهم ساخته است .البته نگاه اساسی به این رویکرد نیز متناسب به مؤقیعت اجتما عی و اقتصادی هر طبقه ای از مردم است که نسبت  به این مشکل اساسی در جامعه ما از  بینیش و دید گاه ویژه ای برخوردار اند چنانچه به روشنی  می بینیم که رویکرد عدالت اجتماعی و اقتصادی زیر تیغ بُرنده« گفتمان نئوليبرال» ذبح شده است برای تغییر این گفتمان که بر تارهای محکم « قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان! » گِره خورده است چه باید کرد ؟

 از سوی دیگر نبود عدالت اجتماعی و اقتصادی زمینه سازاجرأ و انجام  بسیاری از جنایات ، آدم رُبائی ها و غارتگری ها ی تنظیم یافته در جامعه افغانی شده  و توده های فقیری از مردم را طعمه ء خوبی برای « شورشیان و دهشت افگنان » ساخته اند .

9 : « منافع ملی » یا" National interest "یکی از آنجمله وا ژه های شرین و دل انگیزی   است که هر صبح وشام در نطق ها و سخنرانی های  آتشین !! اکثریتی از فعالان سیاسی و فرهنگی وابسته به  کشورما افغانستان شنیده و دیده میشوند ، سوال اینجاست که در پرتو  جامعه شناسی علمی و تاریخی کشور افغانستان  ارزش و اهمیت این واژه که دو مفهوم جداگانه ای یعنی مفهوم « منافع» (Interest) و « ملت » (National) را در ذهن هر پژوهشگر عرصه ء سیاست و جامعه شناسی تداعی میکند وروی همین معیار و سنت نا پسند یده اجتماعی درمیان جامعه و مردم ستمدیده  ما  است که اکثریتی از زورمندان و« زرپرستان بی درد» و« غارتگران بی رحم » آنچه را که در طی سه دهه جنگ و خونریزی به هزاران ترفند و حیله کمائی کرده اند !! ، بنام «منافع ملی!! » و حتی با اندک دستکاری  منافع « الهی !! » به حساب می آورند . وقتی سه دهه جنگ و خونریزی تمامی نهاد ها و زیر ساخت های جامعه ما به شمول مناسبات اولیه  اجتماعی که شیرازه و عُصاره ملت بزرگ ما را تشکیل داده بود  بصورت منظم و تئوریزه شده منهدم گردیده باشد چگونه ممکن است که از چیزی بنام « منافع ملی !! » یا د کرد ؟

بنأ راه حل منطقی و اصولی ی که از عمق وجدان تاریخی و مناسبات  میان  تمامی باشنده گان و همه ساکنان  این سرزمین  آغازیافته  باشد چیست ؟ تا با استعمال  یک نسخه ء مجرب سیاسی در راستای نهادینه سازی و احیای حقیقی تمامی پیوند های عاطفی و انسانی جامعه ما ، نخست  یک ملت مفتخر برتاریخ خونین  گذشته  که دارای « منافع قبول شده ملی » بوده  باشد بوجود بیاید و سپس به مثابه یک ملت غنأ مند تاریخی و دارای حقوق مساوی با سائر کشور ها درایجاد یک تمدن نوین انسانی  سهم گیرد .

10 : آیا بدون اجرأ و انجام اصلاحات ساختاری در تمامی نهاد های سیاسی و اجتماعی به شمول تغییر مناسب در قانون اساسی کشور راه حلی وجود دارد ؟ اگر راهی است چگونه و کدام است ؟

11 : هیچگونه  تردیدی وجود ندارد که انعقاد  کنفرانس تاریخی بن با تمامی کمبودی ها و نواقص آن  به مثابه ء نسخه ای نجات کشور و مردم ما محسوب می گردید و در نتیجه یک « اجماع ناقص » درهمان  کنفرانس بصورت مؤقت اداره ای برای سامان دهی و برآورد ساختن  نیاز مندی های اولیه  کشور و مردم جنگ زده ما تجویز و  ملیارد ها دالر پول نقد نیز جهت اعمار و بازسازیی ساختار های عمده کشور و جامعه  وارد افغانستان  گردید ، شگفت انگیزوبسیار تعجب آور است که این همه دست آوردهای تاریخی و سیاسی در جامعه افغانستان مرهون حادثه غم انگیزی اند که بصورت یک تراژیدیی انسانی بروز یازدهم سپتمبر سال ۲۰۰۱ هزاران کیلو متردورتر از سرزمین ما در قلب ایالات متحده امریکا  بؤقوع پیوست !!

 وقتی تمامی رشته ها ی اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی هر گونه  حرکت ها در  جامعه و کشورما حد اقل در تاریخ معاصر افغانستان به کنفرانس بن گِره می خورد ، آیا  تعجب آور نیست که وضعیت عمومی مردمان اصلی این سرزمین اعم ازپشتونها ، هزاره ها ، تاجیک ها ، اُزبیک ها ، نورستانی ها، ترکمن ها

و غیره ملیت ها و اقوام شریفی که در امتداد یک تاریخ بزرگ مانند گوشت و نخُن زندگی برادرانه ای را اختیار کرده بودند و افتخارات و دست آورد های مشترکی را آفریدند و درجغرافیای محقرمگرپرافتخاری  بنام افغا نستان سکونت گزیدند و ملتی را با هویت افغان بوجود آوردند ،بیش از هر زمان دیگری درد آورو غیر قابل تحمل  بوده باشد ؟  هرچند امروز  به غلط این هویت مال یک قبیله خاصی دانسته میشود در حالیکه به باور من هویت افغان بودن که  تعرفه شناخت مشترک و تاریخی ساکنان این سرزمین یعنی تمامی اقوام  و قبائل اعم از  تاجیک ها ، پشتونها ، اُزبیکها ، هزاره ها ، نورستانی ها ، ترکمن ها است که در تمدن بشری و جهانی و سیر تاریخی آن  با این هویت حضور می یابند . طبیعی است که وقتی هرنقطه ای و هرلحظه ای از تاریخ بشر هم چون کوه بزرگی که دریا چه ها ی فروانی از آن منشأ می گیرند نگریسته شود  ، لابد رودخانه های نیز که از جبال سرنوشت یک ملت سرازیر می گردد باید دید که  از آغاز تا انجام با چه  چالشها و آزمونها ی مواجه شده اند ؟ و چه فرصت ها ی را در مسیر حرکت تاریخی  اقوام و ملتها به جا مانده اند  ؟

12 : تفسیر و تشریح سیستم اقتصاد بازارآزاد  که در کسوت« لبرال دموکراسی » ظاهر شده  و توسط دانشمندان و فعالان عرصه جامعه شناسی و سیاست در افغانستان بدون توجه به  شرائط تاریخی وعینی جامعه افغانی بصورت یک کاپی بیمار و من در آوردی  به کمک ویاریی « استراتیژیی چانه و معامله » در جامعه افغانستان با قوت نیزه ها  پیاده می گردد با قرئت حاکم و سنتی از دین مقدس اسلام که منبع معتبر و الهام دهنده روح تمامی قوانین بویژه قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان محسوب میگردد هیچگونه سنخیتی ندارد .

 یکی از برجسته ترین توجهاتی از این نگاه و چنین دید گاه این است که نزد اکثریتی ازمراجع تفسیر اینگونه قرئت متحجرانه از دین مقدس اسلام  مسأ له « عقلانیت » و « اجتهاد جمعی » که روح اصلی دین مقدس اسلام را تشکیل می دهند  با خشونت و سرسختی  حذف و از بین رفته است !! ، لهذ ا در پرتو چنین ازدواج نامیمون دو قرئت جداگانه اما  مصنوعی از « دموکراسی و دیانت  » بخوبی می بینیم وبه گوشت وپوست خود لمس میکنیم  که نسل جوان و بالنده معاصرما  نسبت به هردو مفهوم مهم در حیات اجتماعی یعنی « دین و دموکراسی» نه تنها بی تفاؤت میباشند بلکه با مطالعه  آثار، کُتب ، و منابعی  که دشمنان دین و دموکراسی در راستای تحقق آرزوهای دیرینه  دشمنان صلح و آشتی بر جا مانده اند ، چهره ء نورانی دین مقدس اسلام و همچنان دموکراسی و مردم سالاری واقعی   را نیز سیاه جلوه داده می شود . و بدین سان آرام ، آرام نسبت به دین مقدس اسلام و دموکراسی واقعی که نیاز اصلی بشر امروزی تلقی می گردند به دید نفرت   می بینند . لهذا در بحبوحه ای چنین  وضعیت  آشفته سیاسی و فرهنگی است که هر اصلاح طلب واقعی و روشنفکرراستین این نسل را مؤظف میسازد تا را ه کار ها و محور های آشتی میان این دو نهاد مهم در تاریخ بشریت  را برمبنی « عقلانیت توحیدی و جمعی » جستجو و  پیشنهاد نمایند  . تا بر مدار «خدا محوری» جایگاه اصلی و حقیقی « انسان » به مثابه اشرف المخلوقات در زمین  و کائینات تثبیت وتعیین گردد .

13 : آگا هان امور و اکثریت تحلیل گران سیاسی و پژوهشگران مسائل حقوقی  بر این باور اند  هرگاهی که مسأ له  مشروعیت ملی دولت ها  بصورت قطب ها و بلاک های سازشی و سلیقه ای بالخصوص در خدمت تحقق منافع بیگانه گان درآید و مسأ له تعهد قربانی فرا ئند تخصص گردد بدون شک که تصمیم گیری ها در باره رفع بحران و فاجعه  نیز  در بستر همان منافع مطرح ومورد نظر میباشد  . بنابراین تمامی معادلات سیاسی و اجتماعی به شمول مسأ له انتخابات ، آزادی بیان ، تحکیم وحدت ملی و عدالت اجتماعی نیز به ابزاری مبدل میگردند که دموکراسی ، اسلام و دیگر مفاهیم مربوط به جامعه و مردم را به نفع فساد و جنایت توجیه میسازد .البته توجیه دموکراسی و اسلام یک امر ساده و آسانی نیست که هر شهروند جامعه با سواد ابتدائی که دارد به آن مبادرت ورزند  ، بلکه بسی از تئوریسن ها ، و اید ئو لوگ ها و حتی فلیسوفان آرمان خواه و آرمانگرای فراوانی اند که در اجرأ وانجام این مأموریت نهایت خطرناک قدم می مانند . اکنون سوال اساسی و یکی از وظائف مهم واولیه ای تمامی کاندیدا های ارجمند ریاست جمهوری افغانستان به شمار میرود این است که چگونه میتوانند به انسان مؤمن ، آزاد ه ، عدالت پسند و صلح طلب  افغانستان جوهرخود ارادیت ، اطاعت و حاکمیت قانون را  باز گردانند .؟

14: جهانی شدن سرنوشت در جامعهء بی سرنوشت  !

دو عنوان فوق یعنی « جهانی شدن سرنوشت » و « جامعهء بی سرنوشت » کلأ و در کلیه تحلیل ها و مباحثی  که راجع به کنفرانس تاریخی « بن » تا اکنون عرضه شده است ، مُعرف این حقیقت است که سرنوشت و حق خود ارادیت مردم افغانستان آرام ، آرام و به استفاده از ترزیق مصنوعی غرائز شهرت طلبی ، قدرت خواهی ، و غریزه ثروت اندوزی در کالبد های بی احساس مهره های از قبل نشانی شده خویش  بصورت نا مشروع  مانند غنیمت های جنگی میان کشور های شامل در ائتلاف مبارزه علیه تروریزم تقسیم گردید . مشخصه اصلی این رویکرد عمومی ، نهادینه سازیی اعتیاد جنون آمیز به قدرت ، ثروت و شهرت است  که گریبان بسیاری از حاکمان وزمامداران  دست نشانده را می فشارد ؛ اما سوال اینجا ست که چگونه ، با کدامین ابزاری وبا چه مکانیزمی ، خواهیم توانیست تا این مسأ له و این نکته را مطرح کنیم و در گام نخست برای« سرنوشت» جامعه فقیرو درمانده ی خویش ، چهارچوبهای یک  جغرافیای بومی و  ملی را پی ریزی کنیم ؟ یا به عبارت دیگر «هویت سرنوشت جهانی شده جامعه » را به« هویت بومی و ملی» تنّزل  دهیم . لهذا این سوال هنوز هم در ذهن تمامی تلاشگران میهن و اکثر  راهیان داعیه ملی افغانستان  خطور میکند که نخبه گان بویژه زمامداران کشور ما باتوجه به چهره جدید و مدرن استعمار جهانی برای نجات جامعه و کشور دارای چه برنامه ها و نقشه های اند ؟ بدون شک  این امر مستلزم اطمینان جامعه جهانی بویژه کشور های که در کشور ما عملأ  حضور نظامی ، سیاسی و اقتصادی داراند میباشد . وتمامی کسانی که عزم کرده اند برای حل بحران افغانستان نسخه بنویسند و وارد کارزار انتخاباتی شوند قبل از همه با ید این اطمینان را به مردم افغانستان  بدهند که براستی هم جامعه جهانی بویژه کشور های بزرگ صنعتی عزم واقعی و راستینی  کرده اند تا در راستای تطبیق اصلاحات ساختاری و «بومی ساختن  سرنوشت افغانستان » گام های عملی برمیدارند . لهذا ضروری است که نخبه گان و زمامدارا ن آئنده کشور ما عمیقأ  توجه داشته باشند که جامعه جهانی به  دنبال بدست آوردن چه چیزها ی و با چه میتود های بوده اند ؟ و هم باید توجه کنند که چه چیز های  با کدامین شیوه های از  جامعه جهانی  شنیده میشود ؟ شاید کمتر کسی نداند که تغییر سرنوشت مردم ما مستلزم تغییر اراده ء دنیای است که امروز در کشور ما بنام ائتلاف  مبارزه با تروریزم حضور عملی دارند و در بدل هزینه  کوچکترین واحد پولی و ریختن یک قطره خون فرزندان شان و دستمال ناچیزو خونینی  از منافع مادی شان  « قیصریه !! » را به  آتش می کشند

این بود آنچه را که هر پرسش آن فصلی است و بابی که باید از هرکدام آن کتاب های قطوری  نوشته و به زبان آورده شوند و به محضر یکی از برجسته ترین و در عین حال «خوش باورترین!! » دانشمندان و رجال کشور ویرانه ما افغانستان بیان نمودیم . مردی که تمامی دغدغه و نگرانی اش نجات میهن وانسان باشنده ی « ویرانه ای» بنام افغانستان است . بنأ  من بخاطر احترامی که برای مقام علمی و تخصصی و نگرانی ها و دغدغه های میهنی  جناب آقای جلالی دارم و دیدار  کوتاهی که من و سائر همراهانم که برخی از ما نخستین دیدار حضوری مان با جناب آقای جلالی بود و در  گردهم آئی که بنام استقبال از جلالتمآب  پروفیسور علی احمد جلالی در حومه ء شهر فرانکفورت تدویر یافته بود شرکت کردیم وی را یکی از چهره ها و شخصیت های معدودی از میهن می پندارم ، وی را به چنین قربانگاه دعوت کردن جفأ بزرگی با مردم سلحشور و مظلوم افغانستان و شخص جناب آقای جلالی محسوب میکنم  زیرا هرشهروند جامعه افغانی بخوبی میدانند که به دلائیل گوناگون و با ازدست دادن بهترین فرصت ها برا ی مردم افغانستان که پس از حادثه ء یازدهم سپتمبر در ایالات متحده امریکا برای مردم ما  بوجود آمده بود هیچ نخبه ای و دانشمندی نه میتوانند به تنهائی به این بحران خاتمه دهند بلکه از آنجائیکه کارد به استخوان مردم افغانستان رسیده است تنها انجام و اجرای اصلاحات ساختاری در تمامی زمینه های اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی و  برویت  یک مکانیزم برخاسته ازتاریخ ،  سنت ها و فرهنگ مردم ما  میتواند در از بین بردن بحران کنونی مؤثر و مفید واقع شود .

 می گویند  قلندري كه خيلي به استاد و قطب خود علاقه داشت به اين و آن مي گفت قطب ما هر شب به آسمان ها سفر مي كند. عده اي نزد استاد او رفتند و پرسيدند؛ چرا دروغي به اين بزرگي گفته اي؟! و مرشد با تعجب جواب داد؛ من كجا و اين ادعاها کجا ؟ وقتي به آن قلندر گفتند استادت كه ادعاي تو را انكار مي كند؟ جواب داد ، که مرشدم بد می کند من میدانم یا مرشد ام  ؟ من میگویم که او هرشب به آسمانها میرود ، پس او میرود !!  

داستان دعوت از جناب آقای جلالی برای کاندیداتوری مقام فرمائشی و کاغذی که در کشورما بنام  ریاست جمهوری  نامیده میشود وجزدفتر تنظیم غنیمت ها و امتیازات چیزی بیش نیست درست حکایت همان قلندر و مرشدی است که داستان آن در فوق بیان گردید .  آنچه در این میان  برای ما مؤجب تعجب وتأ سف شد این بود که روحیه حاکم بر این گردهم آئی حتی مغائر با اند یشه ها ی اصلی جناب علی احمد جلالی است که درمحضر تقریبأ دو صد تن از اشتراک کننده گان کنفرانس ابراز کردند و همچنان ضمن ملاقات خصوصی ایشان با این حقیرکه با معیت چندین تن از نخبه گان ارجمند جامعه ما  انجام یافت . یکی از نمونه های اصلی این پارادُکس پرسش محوریی بود که تمامی انگیزه های تحرک و فعالیت برخی از گرداننده گان روی صحنه را نیز  تشکیل میداد ، آن پرسش چنین بود که چه وقت آقای علی احمد جلالی کاندیداتوری اش را رسمأ اعلام میدارد ؟ وچرا درراه اعلام کاندیداتوری تعلل بخرج می دهد؟

 آقای جلالی با صراحت گفتند «  نخست باید دیده شود که آیا در افغانستان انتخابات صورت می گیرد یا خیر؟ پس از آن در مورد افراد واجد شرائط ریاست جمهوری  به شمول خودم باید  تصمیم گرفته شود .»

تعجب و تأ سفم از اینجاست که چگونه دستهای پنهان دشمن خارجی  و ستون پنجم آنها که شب وروز همچون خناس در دلها وسوسه می افگند ، موفق شده است که در میان معتقدان به یک ایمان وپیروان  یک داعیه  تا این اندازه بدبینی و نفرت بپراگند و به درد خور ترین چهره های ما را نشانه گیرند ؟ و در این روزگاری که از«چپ» و « راست » و بالا و پائین ما را در « خندقی از خون و آتش  » احاطه کرده اند ، کسانی را که آماج یک تیر و قربانی یک خیانت و دردمند یک درد اند ، آنچنان نسبت به هم بد اندیش سازند که یکد یگر  را نه دیده و نه شناخته به تیر زنند ! وبا هم از روی شا یعات قضاوت کنند .

چنانچه شیوه مجرب و رائج استخباراتی معاصر  است ابتدا کوشیدند تا پیرامون چنین شخصیت های درد مند ، آگاه  و به درد بخور جامعه ما یک حصار نا مرئی بکشند و او را در یک جوتاریک و کنترول شده نا محسوس بگیرند تا بتوانند تا شرائط ویژه ذهنی را که می خواهند برای شان بوجود آورند و بر دور اش هاله ای از آدمها  مگر ملبع کاری شده بروعده های چند معامله کلان اقتصادی  ،  چندین عراده  موتر شیشه سیاه ، در اختیار قرار دادن چندین صد تن  ازنگاهبا نان و ثروت های به باد آورده  بکشند که او همه چیز را از ورای آن بنگرد و کم ، کم استحاله شود . و زمینه ء روحی برای استخدام " ناآگاهانه" سپس " نیمه آگاهانه " و سر انجام " آگاهانه " را فراهم سازند .

با چنین شیوه کم مصرف است که در امتداد تاریخ جوامع شرقی واسلامی بویژه افغانستان  بسیاری از مردان محبوب و دانشمندی که معنویت و صداقت را به دنیا داده اند و مقام و موقیعتی که بنام خدا ومردم گرفته اند به خریداران فروخته اند و از بستر بیماری از نظام های حاکم سر در آورده اند ! و در پیشگاه دشمنان مردم و میهن زانو زده اند . به هرحال بسیار اند رجال نامدار تقوی و علم ، دین وآزادی و مردم که اندک ، اندک یا نا گهان به اراده ء آگاه خویش  ویا دسیسه و اغوای اطرافیان پنهانکار شان راه را عوض کرده اند .

 من اکیدأ باوردارم و مروری بر نوشته ها و نظریات جناب آقای جلالی که ایشان چه  به عنوان ژورنالیست و درعین حال پژوهشگر در ساحه نفت وگاز  وابسته به رادیو صدای امریکا که در آسیای میانه مشغول فعالیت بود ویا هم بر مبنای همان سوابق کاری بخصوص روابط اش با مراکز مافیائی قدرت در افغانستان به حیث وزیر امور داخله دولت جمهوری اسلامی افغانستان برگزیده شد  همچنان  آخرین گفتگوی صریح نویسنده در یک جمع چند نفره  درآخرین ملاقاتم که این نوشتارم را نیز به انگیزهء همان نشست برشته تحریر در آورده ام به من حکم میکند که جناب علی احمد جلالی این دانشمند کشور ما مغائر با باور های وی  از سوی یکعده اطرافیان ساده اندیش ودلال صفت  اش که خود قربانیان این معرکه اند بسوی این « بستر بیماری » کشانیده میشود . مگر چه کسی نه میداند که سطح  زندگی عملی و عینی جناب  آقای جلالی نسبت به تمامی کسانی که عزم را جزم کرده اند تا به مقام توزیع غنیمت ها که با درد ودریغ در کشور ما نام آنرا «مقام ریاست جمهوری اسلامی افغانستان» گذشته اند ، پاک و منزه میباشد ؟ با صراحت و احترام به مقام علمی جناب علی احمد جلالی باید گفت که بزرگترین دشمن وی خوشباوریی بی حد وحصر و افراطی نسبت به نزدیکان و اطرافیانش است که وی را با تمامی مطالعات اکادمیک ، تجربه ها مبارزاتی و کاری ،سربسته به میدان معامله می آورند . و همین خوشباوری بی حد و حصری سبب شده است تا توانائی های وی را در حد یک افسر معمولی نیز زیر سوال ببرد .

یاهو

 یار زنده صحبت باقی

۷ نومبر۲۰۰۸    

 

 


بالا
 
بازگشت