نگارنده: دکتوراندوس م.نبی هیکل

 

 

عنعنه ی پسندیده

 

          به دلایل گوناگون مدتی  نشر ابراز نظر ها  در این و آن مورد را به گذشته و آینده  واگذاشتم تا آنکه گفتگو ها پیرامون گردهم آیی   وسیع نیرو های ملی و مترقی در اروپا نظرم را بخود کشانید. همزمان به یادم آمد که باری در نوشته ای زیر عنوان " چه باید کرد؟" وعده داده بودم تا در این مورد ابراز نظر نمایم.

        این را عنعنه ی خیلی پسندیده میدانم که هر فرد از هر گوشه و کنار زندگی در گفتگو ها با رعایت عفت کلام ، فارغ از تعصب وتفکر گروپی و مستدل سهم گیرد. این عنعنه را باید رشد داد و پیگیری باید نمود.  در دو مورد من شاهد ادامه ی گفتگو ها بوده ام و هردو مورد مشخصه ی برخورد و تصادم را داره بوده اند: اولی را میتوان به وحدت ملی و دومی را به وحدت سیاسی مربوط دانست. با تاسف که این مباحثه ها بیشتر به دندادخایی  همانند  بودند تا به گفتگو های روشنفکرانه.

 تا زمانی که بردباری سیاسی واجتماعی از حالت صفری خود بیرون آورده نشوند، تفاهم ها از  مرز های گروپی فراترنخواهند رفت.  ما روشنفکران  بخصوص مقیم دراروپا، امریکا و آسترالیا که مردم و حکومت های  کشور های ذیربط در آن قاره ها را به دلیل تعصب و فقدان بردباری در برابر اقلیتها ( پناهندگان و مهاجران) مورد انتقاد قرار میدهیم، باید به خود نیز نگاه کنیم.

در این نوشته بر ابراز نظر ها پیرامون گردهم آیی نیروهای ملی و دموکراتیک میایستم.  نوشته ی آقای پرشور واختلاف نظرها میان شورای دنمارک و اروپا بخوص مورد نظر خواهند بود. هردو ابرزنظر گویای سر درگمی و اختلافات اند. مقاله ی اقای پرشور در مورد فرضیه ی اتحاد چپ مینویسد: اگر بواهیم چپ پراگنده و... متحد سازیم، باید درک واحد  و یا... و آن را محدود به ریشهای تراشیده و پطلون و نکتای نسازیم. اگر این نطر دقیق باشد و طرف قبول، میبینیم که نیو های زیادی در این مینه و جود دارند که تا حال باب مذاکره و تقارب با ایشان باز نشده....

در جایی مینگارد:

نظر ما اينست كه با ترك تمام مخاصمتهای ديروز ، با تمامی احزاب وحلقات مدعی چپ بودن ومترقی بودن كنار آييم وبا ترك تبليغات خصمانه ، بيشتر ازين باعث دوام عمر بنياد گرايی خون ريز وويرانگر عدالت ستيزوارتجاع چند سر نشويم. ما ديروز درحق رفقای چپی خودكوتاهی كرده ايم وايشان نيز متا سفانه كمتر از مامنفی نه درخشيده اند.

         ابراز نظر  نشان میدهد که موضعگیریها و صف آرایی ها هنوز بصورت کامل در رابطه به تشکیل یک تشکل سراسری هنوز مشخص نشده اند. دو پرسش اساسی به فکر من میگذرد: این خطاب "نظر ما" بسوی کیها اشاره  میکند و در صورتی که این نظر دید یک مجتمع سیاسی را بازتاب دهد سوال دومی مطرح میشود که چرا این مجتمع سیاسی  در برابر طرح نشر شده در  دسامبر سال 2007 خاموشی اختیار نمود؟

خاموشی در برابر طرح ارایه شده ( دسامبر 2007 ) از جانب نگارنده ی این سطرها نتیجه ی تفکر گروپی و کار در راستای رابطه ها و ظابطه های حزبی د یرینه برای تشکیل تشکل جدید سیاسی میباشد.  تنها با تغییر داد ن چنین برخورد میتوان یک حزب سراسری ملی موثر را ایجاد نمود.

در مقاله ی چه باید کرد؟  من با تکرار بخشی از طرح خویش، از سه طرح  مطرح صحبت کردم:

"از جانب دیگر ما  سه طرح تیوریتیکی را میتوانیم مورد ارزیابی قرار دهیم:

1)      حزب دموکراتیک خلق افغانستان و متحدان بحیث یک نیروی سراسری واحد.

2)      طرح تشکیل جبهه ی واحد نیروهای  چپ.

3)      طرح نیروهای ملی و دموکراتیک در یک تشکل سیاسی واحد.

طرح اولی بخودی خود به معنای احیای سنگر پیشین است. تنها وفاداریها به وابستگی های پیشین میتواند در این چهارچوب مورد نطر باشد".

پرسش محوری عبارت از این ا ست :آیا میشود راه و ایدیالهای گذشته را در شرایط کنونی یکبار دیگر پیش رو قرار داد؟

 با پاسخ بلی و نخیر به این سوال دو طرح مطرح بحث قرار داده میشود. در این شکی وجود ندارد که  شیوه اندیشه و عمل دیروزین نه تنها ناکام، بد نام وجنگ زده بلکه نا کاره نیزثابت گردیده است. کانتکست افغانی در شرایط کنونی  گذار اساسی در اندیشه و عمل را از  همه ی ما روشنفکران میطلبد. در کار تشکیل یک تشکل سیاسی سراسری باید به خاطر داشت که:

مبارزه ی سیاسی باید 1) از نگاه اندیشه و عمل  با صراحت از  گذشته  قابل تمایز باشد، 2) مبارزه ی سیاسی به کار مردمی و کار مردمی به مبارزه ی سیاسی مبدل گردد، 3)  ارزشها و مفکوره های ملی در محراق توجه قرار داده شوند. بدین ترتیب میتوانیم  بنیاد فراگیری را بوجود آوریم.

میتودولوژی کارکنونی برای تشکیل یک تشکل سراسری- چه به شکل حزب سیاسی یا جبهه- میرساند که تلاشهای متذکره بر اساس روابط سیاسی پیشین استوار اند.  این خود توان تفکر گروپی  را نشان میدهد و بدین ترتیب مرزهای تشکیلاتی تشکل را از پیش تعیین مینماید.  برای فراگیر ساختن  تشکل سیاسی، لازم است چهارچوب فکری تشکل مورد نظر را فراگیر ساخت و مرز های تفکر گروپی –  سیاسی، قومی، مذهبی یا زبانی- را باید  فاتر قرار داد.  در  ابراز نظر آقای پرشوربا هردو مضوع با صراحت بر میخوریم.

        فقدان  یک چهارچوب فکری فراگیر که اساس فعالیت در راستای تشیکل یک تشکل سیاسی را بسازد مشکل بنیادی  مساعی کنونی میباشد. هم اکنون کار بر  بنیاد روابط و ظوابط  حزبی  استوار است و این روابط و ظوابط در برخی موارد نهادینه شده اند و در برخ دیگر از موارد از فرهنگ غربی متاثر گردیده اند.

آنانی که در پی اتحاد نیرو های چپ یا ملی و دموکراتیک اند با ادامه شیوه ی کار کنونی راه آزموده را می خواهند بار دیگر بیازمایند.

  من از فقدان یک چهارچوب فکری فراگیر برای  مبارزه ی مشترک همه ی نیروهای چپ صحبت کردم. زیرا چهارچوب فکری حزبی، تجارب سیاسی و روابط سیاسی چندین ساله میان افراد و حلقه های شامل مساعی برای متحد ساختن نیرو های چپ موجود است.  هم مقاله ی پرشور و هم دو گزارش در مورد شورای اروپایی از نا رضایتی و پراگند گی در میان همفکران ،همرزمان  همسنگران حکایت مینمایند. سینه ی تنگ تفکر گروپی حتی برای رنگارنگی های فکری  همسنگران دیروزین تنگی مینماید.

      خلای موجود در اساسات کنونی رابطه ها و ظابطه ها را باید پر کرد. خیلی طبیعی است که رابطه ها  بنیاد اساسی  و اولیه ی سازمانهای سیاسی را در جهان سوم میسازند.  ممکن است یکی از دلایل آن  فضای اختناق سیاسی در این کشور ها باشد. و سازمانها بدون ظوابط  نمیتوانند زندگی نمایند. در  وضع و شرایطی که ما در مورد آن سخن میگوییم،  روابط و  و ظوابط به حیات سیاسی نهادینه شده اشاره میکنند. چنین بنیادی حدود فعالیت ها را در زیر نفوذ ظوابط نها دینه شده  هم از نگاه مرز های فیزیکی و هم از نگاه مرزهای فکری محدود میسازند. درنتجه هدف بزرگ  تشکیل یک تشکل سیاسی فراگیر به نتیجه مورد نظر نمیرسد. بر بنیاد همین استدلال که ماهم اکنون درستی آن را در عمل مبینیم،ارایه ی یک چارچوب فکری فراگیر ضروری پنداشته میشود. رد چنین چهارچوب فراگیر به هر گونه ای که باشد و یا   ادامه ی  شیوه ی کار کنونی به معنای آن است که  تشکیل  یک تشکل فراگیر چپ دموکراتیک هدف مساعی جاری را تشکیل نمیدهد.

       هرگاه افراد وطنپرست میخواهند مسوولانه به نقش شان و و ظیفه شان در برابر مردم و میهن فکر کنند و عمله ی نیرومند نجات را  تشکیل دهند، کار کنونی را با بحث بر طرح ارایه شده زیرنام : (وطنپرستان میهن متحد شوید!

بیایید به دور مفکوره ها و ارزشهای  مشترک ملی متحد گردیم!)

 و یا هر طرح فراگیر دیگر مانند کار بر سایر پیشنهاد های  ارایه شده آغاز مینمایند.

ارزیابی مساعی انجام شده موفقیت نسبی را در راستای  انسجام مبارزان حزب دموکراتیک خلف افغانستان و برخی از متحدان آن نشان میدهد. ماموریت بزرگتر وا ساسی هنوز باید مورد توجه قرار داده شود. تنها یک چارچوب فراگیر معقول و مناسب میتواند به هدف تشکیل یک تشکل فراگیر نیرو های به اصطلاح چپ یا نیروهای ملی و مترقی کمک نماید.  روشن است که نیت سازماندهندگان مساعی جاری کنونی  درتعیین هدف  نفش اساسی دارد. حتی برای  انسجام همسنگران و متحدان سابق حزب دموکراتیک حلق افغانستان، وداع با ظوابط فکری گذشته لازمه اساسی  دانسته میشود. این تنها مشکل سازمانی را حل خواهد رد. در حالیکه حزب در مارکیت سیاسی به مبارزه طلبی های اسای روبرو خواهد شد.

       فعالین سیاسی ما باید فراموش نکنند که با تشکیل سازمان سیاسی با سه وظیفه ی مهم روبرو خواهند شد. این 

 و ظایف عارت اند از: 

1) انجام گذار فکری

2)کسب باور و اعتماد مردم

3) رقابت در مارکیت سیاسی

       شیوه ی اندیشه و عملکرد دیروزین را از مشخصه های یکه تازی، تک اندیشی، تعصب فکری، لجاجت و کورنگی سیاسی میتوان شناخت.  شیوه ی جدید

 با بازنگری، پلورالیزم فکری، احترام به حقوق انسان و مخالفت با شیوه ی دیروزین شناسایی میگردد. این در واقعیت گذار به فرهنگ دیالوگ و همزیستی، در جامعه ی رنگین چندید ملیتی میباشد. چنین گذار میتواند سر آغاز کسب باور مردم وا تخاذ تدابیر سازنده ی اعتماد باشد.  و بدین گونه وظیفه ی رقابت در مارکیت سیاسی نیز سهلتر میگردد.

امیدوارم فعالین سیاسی بازنگر و واقعبین با بازنگری و صداقت بدیل بهتری را برای مردم ستمدیده  ما در مارکیت سیاسی بتوانند عرضه نماند.

 

 

پایان سخن

 


بالا
 
بازگشت