لطیف کریمی استالفی

 

 

آنچه که « پدرام » گفته کم است !! .

 

 

هیهات !!! چه دور و زمانۀ تعجب بر انگیزی که دیروز ذوفلقتین های ذوا لوجهین قبائلی ، عکسهای جعلی نیمه برهنۀ ملکۀ افغانستان را برخلاف تمام موازین  انسانیت ، اسلامیت ، افغانیت و پشتونوالی در ماوراء سرحد ، شبنامه گونه پخش و شخص امان الله خان را بجرم الحاد و کفر گویی (قرآن شما کهنه شده ، حرف از قانون بزنید ) از خانه وکاشانه اش بملک های غریبه فراری کردند . اما امروز بنابر ملحوظات خط زبانی وقومی و مصلحت های قبیلوی و حفظ قدرت قبیله ، همان بقایای ملای لنگ از استخوان های خاک شدۀ آن سردار، بُت مقدس ساخته در نبودش اشک تمساح گونه می ریزند ، حرکات این ساپاژو ها جامعۀ روشنفکری افغانستان را بحیرت انداخته است .

چقدر شرم آور است به گروهائیکه چنگ به هر ریسمانی ولو مار باشد می زنند ، تا یگانه هدف زعامت ، سرداری و سردار پرستی شان استحکام یابد ، گرچه نقطۀ مقابل اسلام هم باشد .

     این گروهکها تا بحال به این نکتۀ اساسی نه اندیشیده اند که ، زمانه عوض شده ، شتر سواری به هوا پیمایی مبدل گشته ، بیسواد ترین مردم افغانستان را رفتارهای وحشیانۀ حکومات استبدادی و سه دهه جنگ به پختگی سیاسی رسانیده است ، بسیار زود ، خوب و بد را از هم تفریق ، حیله ، ترفند ، نیرنگ و شادی بازی های سیاسی را بهتر از آنها به تحلیل می گیرند ، در حالیکه گروه های یاد شده به این حقیقت و واقعیت پی برده اند که دیگرهرگز و ابداً نمیشود صدا ها را در حنجره خفه و حُب وبغض انسانها را مهار کرد . پس لازم است در آخرین تحلیل بخاطر نجات خانۀ مشترک مان صغیر و کبیر مطابق به خواست زمان و شرایط دنیای جدید واقعیت ها را بپذیرند .

       آقای « پدرام » با استفاده از حق مشروع خود و آزادی بیان حب و بغض خود را علیه شاه امان الله خان بیان داشت ، این بیانات چه ارتباطی به وحدت ملی افغان ها و چه صدمه ای به آن می تواند برساند ، مگر وحدت ملی شمع نیم سوخته ی است ، که با وزش نسیم ملایم باد خاموش می شود ویا تاریست عنکبوتی که زود بگسلد ؟ چرا وحدت ملی را به مسخره گی می کشند ، حل این سوال در جای دیگری نهفته است .

    سوگمندانه باید گفت : حلقات شناخته شده ای از فاشیزم افغان میخواهند از طریق تلویزیون ( ناملی ) حزب اسلامی ، بسیار عجولانه با براه انداختن هیاهو ، جنجال ، سیل تهمت ، دروغ ، جعل ، تحریف ، دشنام ، تحریک و احساسات ، بخاطر بقای خود شان از فقر فرهنگی همان مردمی که پدران شان نادر « غدار » را علیه امان الله خان الی کابل رسانیدند استفادۀ نا جایز کرده ، چنان به آشفتگی تصامیم کودکانه و داوری های متعصبانه گرفتند که گویا به پیغمبری توهین شده باشد ، تا جایی این تحریکات احساسات آمیز را دامن زدند که یکی از اشتراک کننده ها گفت : اگر دولت کاری نکند خود ما « غچ » میگیریم !! .

  چه کشور بی صاحبی و چه مردم مظلوم و بی پناهی ! که هرکس ونا کس بیاید «غچ » بگیرد ، هیچ داد گری نیابی تا جلو بیدادگری را بگیرد .

درین جلسات حضور جوانان بسیار کمرنگ بود ، طراحان این هیاهو خوب دانسته اند که جوانان افغان آنها را شناحته و فریب شانرا نمی خورند .

      از آنجائیکه امان الله خان با وجود اشتباهات مکررش نسبت به سایر سرداران دیره دون برازندگیهایی نیز داشت ، جای شکی نیست ، وطندوستی ، ترقیخواهی و ریفرم های اصلاحی اش بجای خودش ، آنرا تاریخ ومردم به قضاوت میگیرند ، اما پدرش حبیب الله این برازندگیها را نداشت ، آقای « پدرام » بر پدر امان الله خان نفرین و لعنت فرستاده ، اگر صدای پدرام را با اظهار این کلمات ساختگی نکرده باشند ما متأثر به این هستیم که چرا آقای پدرام کم گفته !! زیرا حبیب الله نه پادشاه عادل ، نه آدم درستکار و نه وطنپرست بود ، به این دلیل امان الله خان به همکاری اعضأ خانواده علیه او کودتا و بجزای اعمالش رسانیدند .

     نکتۀ قابل یاددهانی اینست که نتنها آقای « پدرام » بلکه تاریخ ، مردم ، روحانیون متنفذ بنابر زنبارگیها، عیاشی ، بدعت ، که در « دریای بیکرانۀ عشرت و اناث فرو رفته » بود و بیشتر از صد زن غیر شرعی را بنام های ( خدمه ، سریه ، حرم ) طور گروگان در حرم خویش نگهداری میکرد ، لعنت و نفرین می فرستند . لعنت گفتن پدرام حقا که شایستۀ آن امیر گرگ زاده است ما متأثریم که چرا بیشتر نگفته .

حیرت برانگیز تر از همه آنست که دست اندر کاران تلویزیون ناملی درین برهۀ از تاریخ چطور دایۀ مهربانتر از مادر برا ی امان الله خانی شده اند که روزگاری نچندان دور هم ایدلوژی ها و همتباران شان زمینه ساز آغاز سرنگونی شاه مترقی را در مناطق سنگوخیل ، غنی خیل ، شینوار ، چمکنی ، منگل ، جاجی ، حسن خیل ، احمد خیل و... شدند .

تأسف به این میخورم که جناب آقای کرزی خوب می داند ، وزارت اطلاعات و کلتور مرکز تجمع حزب اسلامی و طالبان شده است ، آقایان تنویر و خرم با اعمال نابخردانۀ شان مردم را از رئیس دولت انتخابی شان دور و دربین اقوام کشور شگاف عمیقی از بدگمانی ها ، نفاق و شقاق را وارد می سازنند ، در حالیکه همه مردم می دانند اساساً افراط گران حزب اسلامی و طالبان با برنامه های نهضت امانی چه درهمان

    زمان و چه همین اکنون در تضاد عمیق قرار دارند ، این برنامه سازی ها را صرفاً بخاطر نزدیک شدن انتخابات و حذف کامل سران اقوام دیگر می کنند ،البته این طرح های خصمانه صدمات جبران نا پذیری بر پیکر وحدت ملی وارد خواهد ساخت .

          بیائید تلویزیون « ناملی » را از یک زاویۀ دیگر ببینیم ، گروهکهای ضد وحدت ملی کتاب « دوهمه سقاوی » و مقالۀ زوال پشتونها را که سراسر بوی تعفن نفاق را می دهد نوشتند ، در تمام نشرات برون مرزی از کلمات تنفر آمیز چون شمالی دلی تپلی ، گلم جم ، سقویان ، جاسوسان ایران ، فراریان بی فرهنگ شمال ، اقلیت ناچیز ، ستمیان وطن فروش و غیره و غیره کار گرفتند و میگیرند ، آیا روزی شد که دست اندر کاران تلویزیون ناملی علیه این جفنگ گویان برنامۀ داشته باشد و یا لا اقل لبی تر کرده باشد .   نــــــه !! .

        در سر خط نشریۀ افغان ملتی ها در هنگام پیشروی طالبان به کابل چنین نوشتند : « گوداگیان وتختیت د احمد شاه بچیان ورغی » وهمین اکنون رئیس این حزب وزیر دولت آقای کرزی است ، آیا یکروزی هم کسی از وزارت فرهنگ کشور انگشت انتقادی علیه نویسندۀ این مضمون بلند کرد ؟  بادرد و دریغ دیدیم که بچه های احمد شاه چه شادمانه وطن ما را به پنجابی ها فروختند .  پسر که ندارد نشان پدر – تو بیگانه خوانش مخوانش پسر . 

من نمیگویم که این حلقات فاشستی از هیچ چیز خبر ندارند ، بسیار خوب هم خبر دارند ، اما هزار افسوس که هیچگاهی دیده نشد یکبار به وجدان های خویش مراجعه کنند ، اینها بمثابۀ کورانی هستند که حرف های واقعیی بینایان را نمی پذیرند ، اینها همان خواب های خرگوشی زمان استبداد محمد گل مهمند را می بینند ، اینها حاضر نیستند تا واقعیت های جهان امروزی را بپذیرند .

    درانجام  به این حلقات هتلر صفت ولو از هر قوم وتباری که باشند گوشزد می نمایم که ، انسانها حق دارند تا به مسائل گذشته و حال خود باندیشند و قضاوت نمایند ، این غچ گرفتن ها را کنار بگذارید که به نفع تان نیست ، تا زمانیکه شما خود را ملزم به رعایت ارزشهای دیگران نسازید هیچگاه از دیگران توقع آنرا نداشته باشید که در مقابل انگشتی ، مشتی نکوبند ، اگر ما تنها به قوم و قبیله خود باندیشیم و دیگران را مردود سازیم ، دیگ صبر بجوش آمده انفجار می کند .

لهذا زمان آن رسیده که تاریخ وظیفۀ شفاف خود را انجام دهد . بااحترام

 

    


بالا
 
بازگشت