دوکتور عبدالله کشتمند

مسکون ساختن، راه حل واقعی برای پایان بخشیدن به کوچیگری است

تجاوز به حریم شخصی، خصوصی و خانوادگی دیگران جرم است

امسال با فرارسیدن تابستان یکباردیگر، موج یورش بخشی ازکوچی ها به سرزمینهای هزارستان بالا گرفت. درپی این تجاوز آشکار، باردیگر هزاره های صلحدوست وادار شدند که دست به مقاومت دفاعی بزنند. اگرچه از قبل معلوم بود که بهای سنگینی به دفاع از سرزمین، آزادی و حق زندگی درخانه و مزرعه خویش خواهند پرداخت، ولی آنرا پذیرفتند و تا آنجا که میتوانستند ایستادگی نشان دادند. آنان برای اثبات حق و مظلومیت خویش و نمایاندن ظلم و بیدادگری، از بهسود و دایمیرداد که از تجاوز بیشتر صدمه دیده و کشته ها وسرزمینهای سوخته خود را به چشم دیده بودند، تا کابل آمدند. آنان با برادران همدرد خویش به تظاهرات خیابانی ده ها هزار نفری دست زدند و صدای اعتراض خود را، به بلندی کوه های هزارستان، بالا کردند.

رویدادهای بهسود و دایمیرداد با تمام شدت و حدتی که داشت درکابل بازتاب مناسب نیافت و مقامات دولتی و برخی از رسانه های گروهی تلاش ورزیدند تا آنرا کم اهمیت جلوه دهند و یا به سکوت برگزار نمایند. حتی برخیها کوشیدند تا بگونه ای تجاوز را تبرئه نمایند. نیروهای خارجی و نمایندگی سازمان ملل متحد درافغانستان که «جامعه جهانی» نامیده میشود، تاحدود زیادی دربرابر آن رویدادها بی تفاوت باقی ماندند. ولی در درون و برون کشور، انسانهای با احساس با ارائه پاسخ مناسب به ندای دادخواهانه وجدانی خویش، با هزاره های بیدفاع و حق بجانب همدردی نشان دادند. نشانه ای از این همبستگی، نوشته ها و مقالات زیادی است که در روزهای اخیر بویژه درنشرات انترنتی برون مرزی انتشار یافته است. درمیان نظرات ارائه شده، مطالب با اهمیتی در رابطه به زندگی کوچیگری و کوچ نشینی درافغانستان، بیان گردیده است که من به برخی از آنها دراینجا اشاره می نمایم.

-         زندگی کوچیگری یکی از نخستین پدیده های زندگی بشری قبل از ورود به مراحل تمدنی است. گروه های انسانی پیش از آنکه به شیوه های کار کشاورزی و گردآوری مواد غذایی برای خود و علوفه برای گله های حیوانی رام شده خویش برای مقابله با سرما و گرما، به دهنشینی و شهر نشینی دست یابند، به زندگی بدوی کوچیگری می پرداختند. دراینجا حرف روی کوچیگری درافغانستان نیست، بطور عام بعنوان یک اصل، پشتیبانی از دوام کوچیگری دراین دوران پیشرفت تمدن بشری، اندیشه وعمل قابل پذیرش بسود کوچیان و کوچ نشینی،نباید تلقی شود.

-         معمولاً هر انسانی با مردم زادگاه همزبان، همکیش و هموطن خویش میتواند وابستگیهای عاطفی داشته باشد. اما دوستی واقعی آنست که درتلاش عمومی برای روشن ساختن راه آنان بسوی زندگی بهتر و درخور انسانی در دراز مدت، آگاهانه شرکت صورت گیرد و نه اینکه به دفاع از منافع کوتاه مدت آنان و آنهم با زیرپا کردن حقوق و سرکوب آزادیهای دیگران، برخاست. منظور اینست: آنانیکه به دوام زندگی کوچیگری درافغانستان به شیوه های کنونی دلسوزی و دلبستگی دارند، به باور بسیاری از هم میهنان ما، راه درستی را نمی پیمایند. همه آگاهان به این باورند که  باید دریک مبارزه گسترده بخاطر مسکون ساختن کوچیها، نجات آنان از آوارگی  و سرگردانی، پایان بخشیدن به زندگی دشوار کوچیگری و جلوگیری از زیان رساندن به منافع دیگران، اشتراک ورزند و درعین زمان از حق و عدالت در دوجهت دفاع نمایند: بسود کوچی های پشتون تبار که باید امکانات اسکان یابند و بسود هزاره هایی که خواهان جلوگیری از تجاوز به حریم زندگی شخصی، خصوصی و خانوادگی، ملکیت و حیثیت انسانی خویش هستند.

-         مسکون ساختن کوچیها، کار دولتها است که باید برپایه واقعیتها و به لحاظ قانونی بادرنظرداشت عدالت اجتماعی که دیگران زیان نبینند، انجام گیرد. معقول ترین کار ممکن، مسکون ساختن کوچیها درمناطق وسیع جنوب، جنوب غرب و شرق افغانستان است. در مناطقی که بیش از ده ولایت کشور برای اقوام وقبایل پشتون اختصاص داده شده است و منشأ کوچیها نیز ازلحاظ زبان، تبار و جاگزینی دیرین آنان، همین مناطق است. البته یکی از حساسترین مسایل که اتحاد میان ملیتهای گوناگون و امنیت و تمامیت آینده کشور را درگرو خویش دارد، همین مسأله اسکان دادن ها است. دراوضاع و احوال کنونی با نگاه به جو حاکم سیاسی و اجتماعی درکشور و درجهان معاصر نمیتوان تلاتش برای تکرار اقدامات بیدادگرانه گذشته را بجایی رساند. تکرار داستان های غم انگیز ناقلین درسرزمینهای شمال، شمالشرق، غرب و شمالغرب کشور و راندن جابرانه هزاره ها از اراضی اصلی کرانه های هموار و حاصل خیز جنوب و شرق هزاره جات (هزارستان) بدنامی های بزرگ تاریخی را برای ایجادگران و جانبداران آنها بوجود آورده است.

-         هرگاه درک درست و واقعبینانه، نیات و اراده نیک برای مسکون ساختن تدریجی کوچیها وجود داشته باشد، کاری است ممکن و عادلانه. جای کافی برای کوچیها در سرزمینهای اصلی قبایلی ایشان بنابر وابستگیهای ژرف تباری، قبیله ای و خانوادگی وجود دارد. براساس ارزیابیهای واقعبینانه، جمعیت کوچیهای پشتون تبار به پنجصد هزار و درمجموع کوچ نشینان، بشمول شماری از خانواده های مالدار که به ییلاقها درکوهستانات مربوط به سرزمینهای خود مؤقتاً اقامت میگزینند، به هفتصد و پنجاه هزار تن میرسد. اینکه جمعیت کوچیها بگونه افواهی از سوی نظریه پردازان استبداد تکتباری زیاد نشان داده میشود، خصلت سیاسی دارد و نه واقعی. چنانکه براساس گواهی شاهدان عینی، درسال ۱۳۵۷ خورشیدی حفیظ الله امین شخصاً به قلم خود دو ملیون تن دیگر را بر جمعیت پنجصد هزار نفری کوچی های پشتون تبار که ازسوی اداره مرکزی احصائیه پس از سرشماری ارزیابی گردیده بود، خودسرانه و زورگویانه افزوده است. چنانکه عین مطلب را جناب دستگیر پنجشیری در مقاله خویش تحت عنوان « مسأله کوچنده گان افغانستان و راه های حل عادلانه آن» منتشره هفته پیشین سایت وزین آریایی، تذکار داده اند.

-         احکام و فرامین جابرانه و غیر عادلانه و قباله های غیرقانونی و غیر مشروع که ازسوی پادشاهان و حکومتهای استبدادی گذشته مبتنی بر غصب سرزمنیهای هزاره ها صادر گردیده است، لغو شده پنداشته میشوند. پشتیبانی از آن فرمانهای خشن غیر عادلانه  و زورگویانه و استناد برآنها، لغزش به منجلاب بدنامی تاریخی و درواقع همدستی با استبداد تلقی خواهد شد.

-         کوچیها از سالهای شصت خورشیدی و درمجموع از سی سال باینسو تا یکی -  دوسال پیش امکانات برای یورش به هزارستان را ازدست داده بودند، ولی زندگی عادی خویش را درمیان اقوام خویش کماکان به پیش میبردند و براساس شواهد ازطریق تجارت و مالداری دراینسو و آنسو، درپاکستان و افغانستان به شرایط بهتر زندگی دست یافتند. عده ای را عقیده براینست که  اخیراً شماری از سران کوچیها ازسوی محافل نظامیگر پاکستان و ارتجاع افغانستان تشویق و بخاطر ازسرگرفتن هجوم به هزارستان تحریک شده اند. بنابرآن، دراینصورت حرکات اخیر بیشتر جهت سیاسی تعرضی دارد تا جنبه اقتصادی و هدف از آن به کرسی نشاندن سیاست زورگویی و تحمیل اراده خود بر دیگران بوده است. همچنان ریشه وعامل بروزمجدد این مسأله را درسیاست محافل حاکمه میتوان جستجو نمود که بازگشت رسمی به دوران استبداد تکتباری را بسر دارند. آنان  سیاستی را به پیش میبرند که درشرایط کنونی امنیت عمومی درکشور را به خطرات بیشتر و جدی تر مواجه میسازد.

-         بملاحظه شواهد و افکار عمومی درافغانستان، حلقات نظامیگر پاکستان و عوامل آنها ازسالها باینسو درپی ایجاد بی ثباتی، تفرقه افگنی و تشدید مناقشات میان گروهی، قومی و تباری درافغانستان بوده اند. برپایه این سیاست، این حلقات به بهانه پشتیبانی از پشتونهای افغانستان و نشان دادن جمعیت بیشتر پشتونها (بشمول کوچی ها)به درصدی های مبالغه آمیز درگفتار و نوشتار، آنها درواقع هدفهای استراتژیک خویش را دنبال می نمایند. آنان باینطریق، ازیکسو در داخل افغانستان درپی تفرقه انگیزی و ایجاد تحریکات هستند و ازسوی دیگر میخواهند با انحراف توجه پشتونها به جهات دیگر، ازشکست نظام متزلزل سیاسی خویش جلوگیری به عمل آورند. نتیجه منطقی چنین سیاستی به ظاهر پشتون گرایانه، درواقع برضد پشتونها و نفاق افگنی درمیان ملیتهای گوناگون مسکون درافغانستان، میباشد. بنابرآن، هرگاه درست باشد که بخشهایی از کوچیها بوسیله کشور همسایه پاکستان تسلیح و از سوی ارتجاع وابسته به آن تشویق شده باشند، حرکات اخیر یکی از اقدامات مهم دربازی سیاستهای حسابشده استراتژیک آنکشور خواهد بود.

بنابر ملاحظات بالا، مسأله کوچیها و یورش آنها به سرزمینهای هزاره ها، نه یک حق است و نه ضرورت، بلکه ازهرلحاظ غیر عادلانه، غیر منصفانه و تجاوز بر حریم دیگران میباشد و بمنظور ایجاد تحریکات، دامن زدن به ناامنیها و گسترش بی امنیتی درسراسر کشور و بویژه درجاهایی انجام میگیرد که مردم میخواهند درفضای صلح و امنیت بسربرند.

به گواه همگان، اکنون درهزارستان، مردم صادقانه و صمیمانه برای حفظ صلح و امنیت کار و همکاری می نمایند. همانگونه که  درساختمان اقتصادی سراسری کشور، با قبول زحمات توانفرسا با وجود محرومیت خود آنان از آن دستآورها، پیشگام بوده اند، اکنون نیز باشرکت خویش درنهادهای دموکراتیک، درزمینه آموزش و پرورش و فرهنگ و بخاطر صلح و امنیت سراسری کشوری بگونه مسالمت آمیز کار و مبارزه میکنند. برهم زدن فضای صلح آمیز زندگی درمیان مردم فقیر و نیازمند هزاره که سالها مورد تبعیض و تجاوز قرار گرفته اند، عملی ناروا و گناه شمرده خواهد شد.

درشرایطی که درهزارستان، ضروت مبرم انجام کارهای اقتصادی و اجتماعی و کمک به بهبود زندگی مردم بطور جدی احساس میگردد، صدور بی امنیتی درآنجا ازسوی هر نیرویی، بسود مجموعه مردم و کشور نخواهد بود. بگذار که همه مردم افغانستان، تمام ملیتها، اقوام و تبارها با همکاری، همیاری و همبستگی درمیان خویش صلح و ثبات را درسراسر کشور بوجود آورند.

بگذار همانگونه که مردم هزارستان سطح بالنسبه بلند آگاهی اجتماعی و فرهنگی را با شرکت برابر زنان با مردان بلحظ درصدی درانتخابات عمومی و پذیرش نخستین والی زن درتاریخ کشور، دربامیان ازخود نشان دادند، نمونه قابل قبولی برای ایجاد شوراهای محلی و مقامات انتخابی آنها از میان خود مردم با خودمختاری محلی که بخاطر آن از گذشته ها باینسو قربانیهای بزرگ داده اند، درکشور واحد مان افغانستان باشد.

بگذار درکشور چندین ملیتی ما شرایطی بوجود آید که حقوق برابر شهروندی و ملی برای مردم، برای تمام ملیتها و اقوام برآورده گردد و آنان بتوانند درفضای صلح و امنیت، دراتحاد و همکاری، درتفاهم و اعتماد متقابل، به بازسازی اجتماعی و اقتصادی میهن بپردازند.

پایان


بالا
 
بازگشت