مهرالدین  مشید

 

اوضاع سیاسی افغانستان در روایتی دیگر

 

بازی با سرنوشت ملتی  برای شماری از سیاستمداران شاید در آغاز امری ساده ومباح پنداشته شود؛ ولی فاجعۀ ناشی ازآن چنان تراژیدی بی پایان وبزرگ رادر پی داشته  است که آرزوهای به خون خفتۀ نسل های گوناگونی رادرچنبرۀ خویش به زورکشانیده است ودربسترخونین آن صدهاوحتاهزارهانسلی ازگلبرگ های  پویاومتحرک یک جامعه  پرپرگردیده اند . بویژه مردمی که  باهمه دشواریهای دست وپاگیروفرازونشیب های خستگی زاووتحمل ناپذیر رادمردانه و دلیر به  جنگ سیاهی میرود، باخون آتشین خویش خط درشتی به سوی شفق تاریخ میکشد، عاشقانه وبیدریغ خویش راقربانی سرخی های سرانجامی مینماید و آرزو دارد تا با همۀ ناملایمات درخت تنومند باوررادربستررنگین آن به باروبرگ بنشاند.  درچنین کشوری باچنین مردمی چگونه میتوان  چنین بازی سیاسمداران کوتاه بین وحاشیه نگرراساده انگارانه پنداشت وبازی های "گاه برسم وگاه برنعل" آنهارادربرابرملت شان به هیچ گرفت . هرگزنه . درحالیکه آشکار است ، درچنین کشوری نه تنها پارامترهای  قدرت از هماهنگی وثبات برخوردار نیستند؛ بلکه ومعادلۀ قدرت همیشه به گونۀ شکسته ولزان  شکل میگیرد. ازهمین رواست که درچنین کشوری چون افغانستان قدرت ازثبات ملی برخوردار نیست ودستیابی  به ثبات ملی هم کاری است  دشواروحتا ناممکن . وضریب های قدرت هم که در آن آمیخته با بافتهای گوناگون اجتماعی ، سیاسی وفرهنگی چنان درهم پیچیده و وخم درخم است  که دربسیاری  موارد یکی با دیگری چندان تمایلی برای سامان یافتن ندارند؛ زیرابافت های ناهمگون زبانی وقومی دربافت های سیاسی  پیچ درپیچ همراه با رقابت های ناسالم وغیر ملی چنان دردرون قدرت رخنه مینمایند که هرچه بیشتر قدرت را دچار شکننده گی نموده وقدرتمندان رادرچالۀ جنون خودخواهی های قومی وزبانی به زور میکشاند. درچنین حالی قدرت شکننده درهیکل شگفت انگیزی خود نمایی مینماید که درعین درون پاشیده گی ناشی ازخودمحوری وخودمداری درسایۀ هر گونه محور زدایی به مثابۀ کابوسی برروان مردم سنگینی نموده ودر حالیکه ممثل ارادۀ نیرومندی نیست ، بابه نمایش گذاشتن ارادۀ کزایی ملتی ، ارادۀ واقعی آنها را به بازی می گیرند. در  چنین کشوری  قدرت باهمه سیمای کجدارومریزبه ظاهر ناشککنده اش خیلی شکننده است وباورودضریب کوچکی دردایرۀ آن زودازهم پاشیده ترمیشودو بابهم خوردن معادلۀ قدرت بسیار چیزهاتغییرمینمایند ودگرگون میگردند.  قدرت کابوسی در چنین کشوری برای شماری هابه درخت ممنوعه یی تبدیل شده است که نزدیک شدن دیگران را به آن نه تنهاگناه ؛ بلکه به مثابۀ تجاوزنابخشودنی  تلقی مینمایند که حتاشخص درحال نزدیک شدن به آنرادرمحکمۀ صحرایی بدون هرنوع وکیل مدافع به شدیدترین جزامحکوم مینمایند.

درچنین کشوری زمامداران به مثابۀ پیامبران پوچی عرض اندام  مینمایندکه گویی درشیرازۀ ناهمگونی ازقدرت پوشالی به مثابۀ قهرمانان پوچی رخ مینمایند؛ اینها باآنکه در پلۀ قدرت به مثابۀ قهرمانان پوچی صعود مینمایندو حتا گاهی هم میدرخشند؛ ولی درعمل به مراتب کم جرئت ترازآنها وترسوتر از آنها هستند. این هاسایه بانان قدرت پوشالی اند که سیزف وار ، بدون آنکه در دورنمای کارخود خوشبختی ییراسراغ نمایند ، دلهره ومضطرب سنگ قدرت را ازبالا به زیر وزمانی هم اززیر به بالامیبرند . گویی باری را دیگران برشانۀ آنها افگنده اند وناگزیرانه خود را به قربانی  گرفته اند، ، بی آنکه بدانند، تن به ذلت داده وجمعی جفا پیشگان شیفته درقدرت و آزمندرا به بهای  بی حرمتی درحق ملتی با خود به فرازوفرود میکشانند. گفتنی است که آلبرکامو (1)برای اولین بار در رسالۀ "افسانۀ سیزف " خود روایتی نیهیلیستی وپوچگرایانه ازاین اسطوره ارایه داد که اساس فلسفۀ او را تشکیل میدهد. سیزف قهرمان پوچی است سیزف را خدایان المپ به خاطر نافرمانی ، بر آن داشتند تا مدام تخته سنگی رابه فرازکوهی رساند و هر بار تخته سنگ به سبب وزنی که داشت بازبه پای کوه درمی غلطید . خدایان چنین می پنداشتندکه کیفری دهشتبارترازکاربیهوده ونومیدانه نیست . ازنگاۀ هنرمندان وفیلسوفان ابسورد، فعالیت انسان درزمین همان قدربیهوده وبی هدف است که فعالیت سیزف درکوه های شکنجه . این قهرمان افسانه یی درآثارابسوردودیگرنویسنده گان پس ازجنگ  بویژه درعرصۀ تیاتر(2)در چهره های متفاوتی ظاهرشدند. بعد ها نویسنده گانی چون ژان ژنه (فرانسه ) ، اوژن یونسکو( رومانیا) ، فریدریش دورنمات (سویس) ، آرتورآدموف (روسیه) ، اسلاومیرمروزیک (پولیند) ، ادواردآلبی (امریکا) وفرنانددآرابل ( اسپانیا) که بدنۀ اصلی تیاترمدرن درقرن بیستم راتشکیل میدهند، به شدت تحت تاثیرخوددرآورد؛ امادراین میان پینتریهودی چپی ازهمه برجسته تراست . اوکسی است که معنای دراماتورگی، ساختارنمایش ، زبان وروایتگری تیاتری رادردنیای انگلیسی زبان به شدت تحت تاثیرخوددرآورد.  این شاعرونمایشنامه نویس انگلیسی که پیامبر پوچی اش نیز خوانده اند ، درشب کرسمس سال 2008 درسن 78 سالگی درخانۀ خوددرلندن بازنده گی وداع گفت. نمایشنامه های اوبیشترازاشعارش درشکل دهی شخصیت اوتاثیرگذاربوده اند. این پیامبر پوچی را که به "کافکا"، "سامویل بکت" و"آلفردهیچکاک" تشبیه میکنند،  درسال 2003 هنگام حملۀ امریکابه عراق بصورت آشکاراعلان کرد:"ایالات متحده خطرناک ترین حیوان درندۀ جهان است " . اودرکنارکارهای هنری خویش به فعالیت های سیاسی نیزمی پرداخت . وازسیاست های امپریالیزم امریکاسرسختانه انتقادمینمود. وی درمراسم اعطای جایزۀ نوبل اشتراک نکرد ؛ ولی باپیامی که به اکادمی نوبل فرستاد، نظرات سیاسی خودراباانتقادهای سختی ازبوش وبلیراعلان کرد. سکوت های سنگین ومکث های نفسگیر، مشخصۀ اصلی سبک نمایشنامه نویسی پینتراست. وی درنمایشنامه های خودفلسفۀ پوچی راباکمدی سیاه واستعاره های  زبانی راباتحلیل سیاسی درمی آمیزد.

شاید استعمار جدید بتواند با افگندن سنگ قدرت برشانه های همچو اشخاص ضعیف که زنده گی واقعی شان دورباطلی را ماند که به قول فلاسفه هر آن جز"تحصیل حاصل" کار بیشتری را از پیش نمی برند، برای مدتی آرمان به خون خفتۀ ملتی را به بازی بگیرد وبا هر بالا رفتن و پایین رفتن سنگ بزرگی رابه مثابۀ دیوار ضخیم درمیان اقوام ساکن دریک کشور ایجاد نماید، باری تازه یی ازدشواریهای پر چالش را فرا راۀ مردمی بگذارد تا با افگندن نفاق وشقاق بیشتر میان اقوام زمینه رابرای استقرارحاکمیت پوشالی خودفراهم نماید؛ ولی هرگز قادر نخواهد بود تا چرخ این روند دور باطل را خلاف سنت های الهی وجریان قانونمند تاریخ  برای همیش  به پیش بکشاند؛ زیرا این حرف " خانۀ ظلم خراب است " درهرعصری ونسلی مصداق روشن وعینی داشته است وخواهد داشت .

استعمارجدید به رهبری امریکا درزیر چتر سیاست های  استراتیژیک  آزمندانه و انسان دشمنانۀ آن  علیرغم پنهان کاری ها و دغل بازی های  خطرناک قادرنیست تا بصورت کامل پرده بروی سیاست  های واقعی خود بگذارد ،  تابدان وسیله برعمر زعمای مزدور شان درجهان بیفزایند و نیات شوم  آنهاراهرآن گاهی درنتیجۀ رقابت های  درونی آنها مبتوان درپشت حرف های سیاستگذاران آنها دریافت . از سویی دیگر با وجود  حرص و آز غرب بویژه امریکا برای دستیابی به چاه های نفتی بحیرۀ  خزر ودیگر ساحات نفتی کشورهای منطقه که هرآن سیاست های آنها را درمنطقه خط میدهد وتعیین مینماید و با تلاش های خستگی ناپذیر از آن عقب گردی نمیکنند ؛ ولی دشواریهای نبرد جنگ نوین امریکا درمنطقه بویژه در افغانستان این کشور راسخت به چالش کشانیده است که دلهره گیها ونگرانی های غرب از اظهارات دپلومات ها مقامات ارشد آن پیرامون اوضاع منطقه بخصوص افغانستان پیدا است که غرب هنوز در این دراز راۀ ناپیمودنی  خیلی لنگ لنگان و با تصمیم های شکسته گام برمیدارند. بیراربطه نخواهد بود تا اشارات کوتاهی به ابراز نظرهای مقامات غربی ودپلوماتهای آنها پیرامون اوضاع افغانستان شود تا دست کم غیث وثمین دربستر سیاست های ترفند آلود آنها باز تاب روشنتری بنماید  و ازسویی هم به گونه یی در روایت های متفاوت نگرانی های چالش آفرین مقامات غربی  آشکار گردد.  

لرداشداون (3)رهبرسابق حزب لیبرال دموکرات های بریتانیاوسابق نمایندۀ جامعۀ جهانی دربوسنیا درگفت وگوبا اسوشیتت پرس گفت که جامعۀ بین المللی درارایۀ یک طرح واحدبرای برقرارصلح وثبات درافغانستان ناکام مانده است وافزودکه بریتانیا خون سربازان این کشور را درافغانستان به هدرداده است. وی (4)باری دردیگر چنین گفت که جامعۀ جهانی برای تامین صلح وثبات درافغانستان هیچ برنامه یی ندارد. وی افرودکه رهبران غرب برای پیروزی دربرابرجنگجویان برای ساختن طرحی  ناکام مانده اند. . وی (5)بازهم در روزنامۀ دیلی تایمز درمصاحبه یی گفت که افغانستان قربانی تامین ارزش های غربی  شده است . در روزنامۀ ریپابلیک امریکا (6)، جرج مک کاون نامزداسبق ریاست جمهوری امریکابه اوباما چنین توصیه کرد : آقای رییس جمهوروعده ها ی درخشان شماپس ازبرنده شدن درانتخابات ریاست جمهوری امریکاوامیدهای بزرگی که ملیون هاانسان باتماشای مراسم تحلیف ریاست جمهوری تان دردل های شان شگوفاگردید، به راحتی می توانددربیابان هاوکوهستان های افغانستان به بادفراموشی سپرده شود. هرالدتریبیون (7)چاپ امریکا نوشته است : اوباماباید هرچه سریعتربه به مسألۀ افغانستان بپردازد؛ زیراباافزایش نیروهاوضعیت تغییرنمی کند؛ مگراینکه درسیاست های کلی امریکاتغییرات عمده یی به وقوع بپیوندد.

بازهم این روزنامه (8) افغانستان راقبرستان مهاجمین تاریخ خوانده  وافزوده است که ملت صلحشورافغانستان از2000سال پیش ازامروزدربرابرمهاجمین ایستاده اند وبه نبردورویارویی پرداخته اند.

به گزارش روزنامۀ القدس جان هاتون (9)وزیرفاع بریتانیاازهم  پیمانان بریتانیادرناتوواتحادیۀ اروپا بخاطرکوتاهی درارسال تجهیزات نظامی ودیگرلوازم جنگی برای مبارزه باطالبان گفت که کشورهای ثروتمندعربی همانگونه که عربستان وکویت مصارف جنگ اول خلیج فارس رتامین کردند، بخشی ازمصارف جنگ افغانستان رانیزبپردازندوافزود که جنگ افغانستان واردمرحلۀ سختی شده است.

روزنامۀ گاردین درشمارۀ 26 جنوری خود به نقل از جوزف بایدن (10)معاون رییس جمهورامریکا چنین نوشته است : بارک اوباماپریرروز به مردم امریکاهشداردادتاآنان خودرابرای افزایش قربانیان امریکایی آماده کنند.  وی دریک مصاحبۀ تلویزیونی درپاسخ به این سوال که تلفات امریکادرافغانستان افزایش خواهدیافت . گفت ازگفتن  این حرف متنفرم ؛ امابلی . گاردین درادامه نوشته است : مشارکت بیشترامریکادرافغانستان یک خطرسیاسی برای اوباماواین خطروجودداردکه تلفات امریکادرافغانستان افزایش خواهدیافت. که این میتواند، جنگ این کشوررابه مانندجنگ عراق منفورسازد.

رابرت گیتس (11)وزیردفاع امریکا افغانستان رابزرگترین چالش نظامی برای امریکادانست. اوباما درگفت وگو با شمارۀ 27 جنوری روزیامۀ نیویارک تایمز (12)  به جهان اسلام  چنین اعلام نمود :  امریکادشمن جهان اسلام نیست وحالازمان آن فرارسیده است که باتوجه به منافع مشترک خودبرای یکدیگرچه کرده میتوانیم . وی افزودکه  اعضای فامیل اومسلمانهاهستند. وی تروریزم رادشمن اسلام خواندودرمبارزۀ خودبرضدتروریزم تاکیدکرد. وی به اشتباهات گذشتۀ امریکاپیرامون جهان اسلام اشاره کرده وگفت که دیگرتکرارنخواهندشد.

موسسۀ بین المللی مطالعات استرتیژیک بریتانیا(13) گزارشی را به نشر رسانید که دربخش هایی از آن چنین آمده است : ناتوهیچ هدف تعریف شده یی درافغانستان نداردواختلافات میان اعضای ناتودربارۀ تعیین اهداف خوددرافغانستان وکاهش بودجه های احتصاصی هرکدام ارکشورها برای تداوم جنگ باتوجه به بحران مالی آنهابرا وضعیت راپیچیده ترکرده است.

به گزارش بی بی سی (14)، ورلدنیوزامریکاومرکز"هریس" نشان داده که تنهایک سوم مردم امریکااراعزام نیروهای  بیشتربه افغانستان حمایت می کنند. این نظرسنجی نشان دادکه مردم امریکابعدازاقتصادبری مسألۀ مزاقبتهای صحی اهمیت قایل هستند .

اسوشیتت پرس (15)به نقل ازمشاوران اوبامانوشته است که اوباماازتعهدخودپیرامون افغانستان میگذردوافزودندکه نظرحکومت جدیدامریکااین است که دربخش پیشرفتهای امنیتی دراین کشورموفقیت های بیشتری بدست آورد.

بازهم مشاوران بارک اوباما (16)گفتند که امریکااوضاع افغانستان راارزیابی می کند. قصرسفیددرنظرداردتابه جای دولت مرکزی بامقامات ولایتی کارکندوتوسعۀ اقتصادی وبازسازی رابیشتربه متحدان اروپایی خودواگذارنماید. خلیل زادنمایندۀ سابق امریکادرسازمان ملل متحداین سیاست امریکارادرافغانستان فاجعه بارخوانده است .

بارک اوباما (17) بار دیگر چنین گفت : باآنکه به دنبال تغییرسیاست وتجدیدپالیسی درافغانستان هستیم ، ازحامدکرزی حمایت میکنیم . هدف ازاین تجدیدنظربه ثمررسانیدن دستاوردهای مادراین کشوراست. واشنگتن پست (18)  درشمارۀ 9 دلوخودبه نقل ازاوبامانوشته است : امریکادشمن جهان اسلام نیست وافزوده که ممکن است امریکااستباهاتی رادراین زمینه مرتکب شده باشد. به ادامه نوشته است که اوباما تاکیدکردکه درتلاش است تاهرچه زودتررابطۀ امریکاراباجهان اسلام بهبودببخشد.

رابرت گیتس (19) با لحن دیگری گفت که امریکادرافغانستان اهداف بلندمدتی داشت وبرای بسررسانیدن آن پول های زیادی راهزینه کرد؛ ولی حالاکشورش به دشواریهای زیادمالی مواجه است که نمیتواندپول زیادی رادرافغانستان به مصرف برساند. اوازناتوانتقادکردکه درمبارزه باتروریزم گویاامریکاراتنهاگذاشت ودراکمالات نظامی وتهیه وترتیب طیاره ها به افغانستان  همکاری لازمی ننمود

تحلیل گران غرب (20)دربارۀ اوبامانوشته اند : شایدهنوزقضاوت قاطعانه درموردرویکردوسیاست های خارجی اوبامازودباشد.

هلری کلنتن (21)وزیر خارجۀ امریکا از بازنگری سیاست های کشورش درافغانستان خبردادوگفت : مادرافغانستان بصورت جدی سرگرم بازنگری هستیم وتصامیم دشواری دراین زمینه اتخاذخواهدشد.

واشنگتن پست (22): درشمارۀ 29  جدی خودتوشته است که جنگ درافغانستان سال های زیادی رادربرمیگیردوبرای مقامات کاخ سفیدهشداردادکه هرگزدرجستجوی حل نطامی دراین کشورنباشد.

جنرال تامی فرانک (23) باتحلیل سیاست های اوباما درافغانستان ابرازشک وتردیدکردکه هنوزآشکارنیست که آیااسترتیژی امریکادرافغانستان تغییرخواهدکردویاخیر. این قوماندان سابق قوای مرکزی امریکاگفت که مشکلات افغانستان راۀ حل نظامی نداردوتاکیدکردکه درحل بحران این کشوربایدهمه قدرت های بین المللی همکاری مشترک نمایند.

اما بارک اوبامادرپنتاگون (24) : بایدتصمیم های دشواری دربارۀ افغانستان اتخاذکنیم . کرشن تایمزمانیتور(25) خروج نیروهای امریکایی راازافغانستان مهمترازهرتصمیمی خواند . کشوریکه درآن تفنگداران بعدازنظام شاهی حاکم است . همزمان به این گیتس گفت : هرگاه خواسته باشیم درافغانستان جنت روی زمین رابسازیم ، اشتباه کرده ایم ؛ زیراکسی نه این مقدارپول راداردونه حوصلۀ آنرا. و روزنامۀ امریکایی واشنکتن تایمز (26): فرستادن سربازان بیشتربه افغانستان ادامۀ سیاست شکست خورده است .

روزنامۀ فرانسه یی لیبراسیون (27) از ناراضایتی گیتس مبنی بر افزایش نیروها در افغانستان خبدرداد ونوشته است که رابرت گیتس ازفرستادن قوای بیشتربه افغانستان خوشبین نیست ؛ زیرا او باور دارد که امریکاقبل ازکمک های بیشتراقتصادی وپیاده ساختن دموکراسی درافغانستان بایدطالبان راشکست بدهدوتلفات ملکی رابه  حداقل آن برساند.

واشنگتن پوست (28) ازنگرانی های واشنگتن چنین سخن گفت : این روزنامه به نقل ازاستوارت باون رییس عمومی نظارت کانگرس امریکانوشته است که رییس جمهوراامریکانگران است که مباداتجربۀ روندبازسازی درعراق درافغانستان دوباره تکرارنشود. درعراق 50 ملیارددالرامریکاحیف ومیل شرکت های قراردادی امریکایی شده است وتاحال حساب وکتاب این کمپنی هامعلوم نیست .

مایک مولن (29) قوماندان بلندپایه  اردوی امریکا ادامۀ درگیری کشورش را در افغانستان اختلال اوضاع جهان خواند و اعلام کردکه تمرکزامریکابرعراق وافغانستان توانایی واشنگتن رادرمقابله بابحران ها و هم   چنین حل  و فصل مشکلات در دیگر بخش های جهان مختل کرده است. وی تضمین ثبات درروسیه وچین مقابله باقحطی ونسل کشی درافریقا، مبارزه باقاچاق موادمخدردرمکسیکووکاهش تنش های فزاینده بین پاکستان وهندراازمشکلاتی خواندکه درتامین ثبات درجهان تاثیرگذاراست  . بانکی مون  درگفت وگوبااسوشیتت پرس گفت که جنگ درافغانستان ازویتنام هم پیچیده تراست . پیمان ملی ، شمارۀ 360

          یونایتدپرس انترنشنل (30)، گزارشی رابه نشر سپرد که پنتاگون گزارش جدیدی رابه امضای رابرت گیتس برای ارایه به کاخ سفیدآماده کرده است . دراین گزارش تاکیدشده است که امریکاباتقلیل دادن به اهدافش درافغانستان ، برقراری دموکراسی دراین کشوررادراولویت دوم قرارداده  وبه کمک اردوی پاکستان به تمرکزبیشتری روی هدف قراردادن مراکزالقاعده وطالبان درمناطق سرحدی پاکستان تاکیدکرده است. این گزارش وانمودکنندۀ تغییراسترتیژی امریکادرافغانستان است  .

اما جان اف تیرنی ، سناتورامریکایی (31) از اجماع منطقه یی سخن گفت : برقراری امنیت درافغانستان به اجماع منطقه یی نیازدارد. برای دستیابی به آن اهداف درافغانستان بایدشناخته شودواسترتیژی اساسی مادرمنطقه توسعه یابد. وی تاکیدکردکه اجماعی درخصوص مبارزه باتروریزم درافغانستان بحران زده صورت گیرد . برقراری امنیت درافغانستان به اجماع منطقه یی نیازدارد

جوبایدن معاون اوباما (32) از انتقال نیرو های امریکایی به افغانستان نگران است وی درگفت گویی گفت : انتقال نیروهای امریکایی به افغانستان کاری است خطرناک وی گفت  که امریکادرافغانستان وعراق راۀ درازی رادرپیش دارد. جیمزجونزمشاورامینت ملی امریکا(33) به حل سیاسی اوضاع افغانستان باوردارد ودرگفت وگوباسودویچه زابتونگ آلمان چنین گفت : برای مقابله بامشکلات افغانستان به بیش ازراۀ حل نظامی نیازداریم ، دشواری این کشوربه افزایش نیروهای نظامی حل نمیشودو  ادامۀ روندکنونی خوب به نظرنمی رسد . بنابراین حل مشکلات افغانستان به استرتیژی جدیدنیازدارد.

لاس انجلس تایمز(۳۴) تصویری دیګری را برای سیاستګذاران امریکا ازایه داد ودر این زمینه نوشته است : افغانستان یک ګودال است که همه منابع درآن غرق میشود افزایش نیروهادرافغانستان بصورت طبیعی بلندمیرود. اوبامارادراین باره به استثقامت وحوصله فراخواند.

در گرما گرمی از این بگو ومگو ها جوبایدن (*)ازبلندی پروازی امریکا درجهان چنین  گفت : امریکامیخواهد که هنوزهم رهبری جهان رابه عهده داشته باشد.   که همزمان به حرف های او بازهم جان هاتون وزیردفاع بریتانیا(35)گفت که درافغانستان بایددیوان سالاری کنارگذاشته شود؛ زیرادراین کشورروحیۀ زمان جنگ حاکم است . برای زمینه سازی این حاکمیت به سربازهای زیادی لازم است وهمراه باجنرال پترائوس فهرستی ازسربازان جدیدراهمراه باتجهیزات انجنیری ، لوژستیکی وصحی همراه بانیروهای هوایی ارایه دادند. ولی دموکرات های امریکا (36) به بازنگری سیاست های امریکا در افغانستان تاکید کردند گفتند : پنتاگون بایددراسترتیژی های خوددرموردافغانستان بازنگری کند. درغیراینصورت افغانستان ، باتلاق ویتنام دیگری برای امریکاخواهدبود.

هفته نامۀ سندی تایمز(37) ازسر درگمی اوباما درافغانستان خبرداد و چنین نوشته است : اوبامااستراتیژی امریکادرافغانستان رانمی فهمد؛ زیرا اودراولین ملاقات خودباوزیردفاع ولوی درستیزامریکاازآنهاپرسیدکه آخربازی چیست ؛ اماپاسخی ازآنهادریافت نکرد. وی پیش ازاعزام 30 هزارنیروهای اضافی به افغانستان میخواهدبفهمدکه  استراتیژی امریکادرافغانستان چیست وسرانجام آن  چه خواهدبود.

این در حالی است که الین لبرای معاون بانکی مون (38)درامورصلح نیز امریکا را به بازگشت از راۀ نظامی دعوت کرد وگفت :  ماهمیشه به این تاکیدکرده ایم که جنگ راۀ حل نیست. عدم تفاهم میان نیروهای خارجی وافغانهابزرگترین چالش است .

دربستر گرما گرم این گفت وگو ها اوباما (39) ناگزیر شد تا نمایندۀ خاص خویش را در امور افغانستان وپاکستان بفرستد و دربارۀ سفر او به منطقه گفت که سفر هالبروک یک سفر مشورتی است . وی بعد از این سفر گزارش کاری خودرا دراختیار کاخ سفید قرارخواهد داد. اوباما بروزرایدل کارشناس سابقه دارسی آی ای را وظیفه داد تاهمراه باجیمز جونز مشاورامنیت ملی این کشوروهالبروک برای تجدید نظرسیاست امریکا در افغانستان کار نماید تا بعد  از آن وی  در مورد اعزام نیروهای تازه  به افغانستان تصمیم بگیرد. مایکل اوهانن (40) کارشناس برجستۀ امریکایی در میان هیاهوی تبلیغاتی جو سازانۀ به اصطلاح اختلاف نظر کرزی و اوباما گفت که باآنکه کرزی خوبی هایی دارد ؛ ولی حمایت او از دوستان واقاربش  حکومت اوراتضعیف گردانیده است و با ایجاد حکومت واسطه یی نظام فاسدی را رهبری مینماید.

اما واشنگتن پست (41) کرزی را در دایرۀ سیاست های جدید کاخ سفید نپذیرفته ونوشته است : برای کرزی وافغانستان دنیا تغییر یافته است . اوباما کرزی رابی تاثیر وکلنتن دولت او را دولت مواد مخدرخوانده است . امریکایی هاییکه استراتیژی افغانستان راتهیه مینمایند ، این ترس رادارند که این جنگ باخته شده است .

اوباما (42) ناگزیرشد تا پیش نویسی استرتیژی تازۀ امریکا راآماده بسازد واز پترائوس خواست تا استرتیژی امریکا در افغانستان را مورد ارزیابی قرار بدهد .

دراین هنگام  رویتر(43) یک رسانۀ غربی با اشاره به طرح رییس جمهور امریکا برای افزایش نیروها درافغانستان به اوباما هشدار داد و اعلام کرد : رفتار نیروهای ناتو وامریکا بارفتار نیرو های شوروی سابق فرقی ندارد.

روزنامۀ  کریستین مانیتور(44) با رویتر همصدا شده و به نقل از  جنرال مخموت قاریف قوماندان سابق اتحادشوروی  بعد ازخروج نیروهای شوروی سابق تا زمان پیروزی مجاهدین درکابل باقیماند،  میگوید : تهدید هایی ازجمله به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی در افغانستان به شیوۀ ایران که شوروی رابه تجاوز به افغانستان واداشت ، هنوز هم در این کشوروجود دارد ؛ ولی تاکید کرده است  که اگر امریکاییان به سیاست کنونی شان ادامه بدهند ، بی ثمر خواهد بود. فیودور لوکیانف منشی فدراسیون روسیه در گفت وگو با نشریۀ گلوبل افیر ( امور جهانی) گفت : کار شناسان روسی در این باره  اتفاق نظر دارند که هیچ استراتیژی موفقی برای ناتو و امریکا درافغانستان وجود ندارد .

 در این زمان روزنامۀ اتریش کوریر(45) افغانستان را گورستان امپریالیزم خواند  و درتحلیلی به  اشاره به اینکه افغانستان مسآله یی نیست که غرب بتواند آنرا حل کند . این کشور  را گورستان امپریالزم در تاریخ ارزیابی کرده است که در حال حاضر امریکا وناتورادر  جادۀ شکست ونابودی قرار داده است . هروه موربن وزیردفاع فرانسه(46) هم از راهبرد نظامی اجتناب نموده و در گفت وگو با یکی از رسانه های غربی در پاسخ این پرسش : امریکا ازاروپاییان خواسته است تاحضور خود را درخاک افغانستان پر رنگ تر کنند ، فرانسه چه پاسخی دربرابر این این خواسته دارد وچه خواهد کرد . چنین پاسخ داد : مشکل کنونی فرستادن نیروی کمکی نیست . چراکه هم اکنون بیش از هزار سرباز ما درافغانستان مستقر هستند . بنا براین کسی نمیتواند اروپا را مجبور به انجام چنین کاری کند و پاسخ نظامی هم دیگر جوابگوی مشکلات این کشور نمی تواند باشد.

دگر جنرال بیارن هویگارد(47) قوماندان سابق نیروهای دنمارک درافغانستان پس از ماموریت شش ماهه دراین کشور در گفت وگو با روزنامۀ پولاند پوستن  از مذاکرتش با طالبان سخن گفت که وی چندین نشست را با طالبان انجام داده اند که هدف ازاین نشست ها برگشتاندن شماری طالبان میانه رو به زنده گی عادی است . وی افزود :  هر قدرما طالبان را بکشیم  ودیار آنها را ویران نماییم . هرچه بیشتر به حامیان طالبان می افزاییم . وی تاکید کرد : این کار را برای آن انجام داده ایم که میدانیم جنگ در افغانستان راۀ حل نیست . با این همه شک و تردید ها دربارۀ اوضاع سیاسی افغانستان بالاخره اوباما زیر پوشش "استرتیژی  دپلوماسی وانکشاف" (اف پک) که دربرگیرندۀ افغانستان وپاکستان است ، علیرغم این گفتۀ او که  نظامی  گری راۀ حل مشکلات افغانستان نیست  و هم بی توجه به حساسیت  های منطقه یی و مخالفان دولت افغانستان ، تصمیم گرفت تا هفده هزار نیروی  دیگر رابه  این کشور بفرستد ودر آیندۀ نه  چندان دور با فرو رفتن در باتلاق نبرد بی سرانجامی شاهد ضجه کشیدنهای سربازان امریکایی در افغانستان باشد

ازابراز نظرهای بالا پیدا است که غرب باتوجه به استراتیژی  خیلی پیچیده  ومشکل ؛ ولی نزدخود آنها حساب شده ودقیق  در زیر چتر حمایت گستردۀ رسانه یی چنان اوضاع  جهان را به چالش کشانیده است که کشورهایی چون افغانستان وپاکستان را در منطقه درردیف اولین قربانی های خویش قرار داده  اند.  غرب به یاری  تبلیغات پرحجم رسانه یی  خویش هر نوع  حق خواهی های صلح طلبانۀ ملتهای مظلوم را به تحریف گرفته وبرای خنثا گردانیدن مبارزات حق طلبانۀ آنها وازسویی هم برای محو وجهۀ مردمی وتوانایی های  ملی آنها به چنان ترفند و حیل دست  مییازند که با ایجاد تفرقه های قومی  بین مردم و دامن زدن به رقابت های سیاسی  بین آنها هرگونه زمینه را برای استقرار صلح وثبات  واقعی در این کشور ها محو مینماید.  با به گردش در آمدن  عراده های سنگین ووهم آلود استعماربر آرزو های خونین ملتهای  مظلوم ، نابودی عزیزترین و گرانبها ترین ارزش ها در کشور های مورد تهاجم  مباح شمرده میشوند وحتا امر مباح را پیدا مینمایند . درد های بی پایان  مردم افغانستان ، عراق ، فلسطین و... نمونه های بارز چنین دهشت افگنی های غرب در کشور های یاد شده است . درچنین حملات نه تنها  نقض تمامی ارزش های دموکراسی ، آزادی وحقوق بشری در چارچوب ارزش های غربی آن درنظر  گرفته نمی شوند وسخت زیرپا میگردند ؛ بلکه در چنین مواردی  ارزش های یاد شده ابزاری برای توجیۀ وحشت زاییها و دهشت آفرینی های آنها قرار میگیرند. اینجا است که برخورد دو گونۀ امریکا دررابطه به مبارزه با تروریزم  پرده از روی سیاست های کذایی آنها برمیدارد. کشتار ده ها غیر نظامی شامل زنان ، کودکان وپیرمردان بوسیلۀ هواپیماهای امریکایی  درافغانستان بمباردمان مردم بیدفاع فلسطین بوسیلۀ اسراییل متحد مهم امریکا نمونه های مهمی از این نوع مبارزه است . چنانکه رسانه ها  خسارات جنگ  را در غزه  (48)بعد از حملۀ اسراییل چنین گزارش داده اند : کشته شدن 1272 تن ونابودی 4000خانه ، نابودی 1500 کارگاۀ وکارخانه ، تخریب 20مسجد، تخریب 31سنگرامنیتی ، نابودی 10 نل اصلی آب بهداشتی ونابودی 5 برج تولیدوتوزیع برق وتعدادی اداره های دولتی ازجمله دفتراسماعیل هنیه . چهارهزارمنزل مسکونی ویران ، 21هرار خانه تخریب وبیش ازیکصدهزارفلسطینی آواره شدند. دراین حملات اسراییل ازهواپیماهای اف 16 وچرخبال های اپاچی ، بمب های حاوی فاسفورس ، بمب های حاوی یورانیم ضعیف شده ، بمب های دائم ، بمب های خلاوبمب هایی برای نابودکردن پناهگاه هاوسازه های بتونی زیرزمینی وهمچنین نوع دیگری ازبمب هاکه به گفتۀ ساکنان غزه ویرانی بسیارشدیدی رابرجاگذاشتند. وشمارزخمی های این جنگ 4500تن کودک بودند. واما درافغانستان (49)وضعیت کشتار بیگناهان  چنین است : 16 تن درفارم هدۀ و47 تن درهسکه مینۀ ننگرهار، 48 تن درزرمت پکتیا، 12تن دربگواو20تن دربالابلوک  فراه ، 57 تن درزیرکوۀ شیندنددرهرات ، 27 تن دردرۀ پیچ کنر، 20 تن درلغمان ، 90تن درزیرکوۀ شیندند،38تن در قندهار ، بازهم 37 تن کشته و31تن زخمی درشاه ولیکوت قندهاردرمراسم عروسی ، کشته شدن 14 کارگریک موسسۀ سرک سازی درخوست ( دهم نوومبر)، بمباردمان یک محفل عروسی درغزنی وکشته شدن 3تن درآن(12نوومبر) ،17تن دراوزبین سروبی ،  90 تن درعزیزآبادهرات ، 25 تن  درولسوال تگاب ( 20 جنوری – 2009)، درلغمان 21تن (24جنوری 2009)(مشعل ده تن ملکی )، درسورکلی زابل 6تن ، درخوست یک زن وبه همین گونه بارباردرولسوالیهای پنجوایی ، ژیری ، بغنی وجاهای دیگر.

این است نمونۀ کوچکی  از جنایات مدافعین حقوق بشر غربی وحامیان دموکراسی آن که معنای لغوی ترور را حتا به چالش کشیده است  . در یک جایی با حربۀ نبرد دربرابر تروریزم شکار بیگناه ترین انسان بوسیلۀ هواپیما ها ودرجایی هم  با فیرهای  توپ  وتانک وراکت های پیشرفته   مشروعیت  می بخشند .

در این شکی نیست که استعمار دریک زمانی میتواند چرخ تاریخ را خیلی سنگین و خطرناک بر روی آرمانهای هزاران انسان مظلوم بگرداند وحتا با مسخ تاریخ فریاد های عدالت خواهانۀ آنها را مسکوت نگاه نماید.

دیروز استعمار با حربۀ صدور ترقی وپیشرفت  با عبور از نعش های هزاران انسان تهاجم وتجاوز خود را ازطریق اشغال نظامی کشورها توجیه مینمود ؛ ولی امروز به بهانۀ صدور حاکمیت قانون درزیر چتر دموکراسی ، آزادی وحقوق بشرتوجیه مینماید وبا استفاده از این ابزار هرگونه جنایات خویش را مشروعیت می بخشد وحتا با به ابهام کشاندن مفهوم واقعی دموکراسی ،  آزادی وحقوق بشر ملت های مظلوم رادر چاله یی ازابهام وسر در گمی قرارمیدهد. ودیروز با شیوه های  نظامی گری به صورت دیگری رهبران مزدوری راسوار بر میله های تانک  بالای ملت ها تحمیل میکردند تا باشد که ترقی وپیشرفت را درزیر زنجیرهای تانک وتوپها برای  مردم فرش مینمودند،  حتا فلسفۀ مارکس را با باری ازاهداف مادی اش درخدمت خودقرارداده بود وبریتانیا تجاوز خود برکشورهای مظلوم را به بهانۀ  گسترش ترقی وناگزیری برای بهبودی زنده گی مردم  در تفسیری از فلسفۀ مارکس مشروعیت بخشید وامروز رهبران مزدوری را سوار بر سکوی دموکراسی ، آزادی وحقوق بشر درزیر حمایت جنگ افزار های ثقیل و وحشتناک نظامی همراه بابمباردمان های خطرناک برگردن ملت های محروم تحمیل مینمایند.

استعماردیرزو هم شماری را زیر نام شاه شجاع ها وکارمل ها وغیره برمردمان کشورهای زیرتهاجم به بهانه های مختلف  نظامی ، سیاسی و اجتماعی تحمیل میکردند و امروزمزدورانی را با االقاب دیگری  در سکوی  زیبا زربفتی یعنی دموکراسی وآزادی برملت ها می قبولانند ومردم آنهارازیر خنجر کشندۀ دموکراسی ذبح مینمایند.  با بوق وکرنا مینوازند که گویا دراین کشورها قحط الرجالی حاکم است ، جز این مزدوران صادراتی دو تابعته وحتا چند تابعته که تعهد بی شماری  را برای کشورهای گوناگون سپرده اند و سوگند یاد نموده اندکه هرگز به  منافع ملی آن کشورها خیانت نخواهند کرد، اشخاصی دیگری وجود ندارند تا زورق توفانی استعمار را بروی لاش های مردمان کشورهای زاد گاۀ خود  به حسن صورت بگردانند وبا حق سکوت گیری از بادار خود چرخ فاجعه را تند تر دراین کشورهای به حرکت در آورند. حاکمیت های مزدور درشرق اسلامی  از گذشته ها بدین سو دارای چنین سرنوشت شرم آور و ننگین است . و از این واقعیت پرده میدارد که  چگونه اشخاص مزدوری درشرق برای رسیدن به اریکۀ قدرت عظممت راستین و استبداد ستیزی وبیگانه زدایی  مردم خویش را مسخ نموده  وتا سرحد مسخ فرهنگی وهویتی به بهانه های نادرستی  بیگانه ها را برای تهاجم به این کشور ترغیب نموده اند.  چنانکه گریگوری فیفرنویسندۀ کتاب "قماربزرگ ؛ تاریخ  جدیدازجنگ شوروی"(50) درافغانستان که این کتاب رابعدازورودتانکهای شوروی به افغانستا نوشته است . معتقداست که دیدگاۀ رایج دربارۀ مداخلۀ کرملین درافغانستان این است که شوروی به دنبال توسعه طلبی ارضی دراین کشوربود؛ ولی واقعیت امرچیزی پیچیده ترازاین دیدگاۀ رایج است . وی دراین کتاب نوشته است که درسال 1979 کمونیست ها درافغانستان مسلط بودند و به شیوۀ تهاجمی راۀ مدرنیزه کردن  این کشور را طی میکردند، آنهازمین هارامی سوختاندندوصاحبان آنها را می کشتند. همزمان به این مشاوران بریژینف که درحال مریضی بود، اطلاعات اندکی را در مورد جنگ افغانستان برای او میدادند تا آنکه یک سال طول کشید و بالاخره شوروی تصمیم گرفت تا از شرکمونیست های افغانستان رهایی یابد ونیروهای خودراداخل این کشورنماید. وی دراین کتاب به موضوع مهمی که اشاره مینماید، برخلاف تصوررایج ، کرملین هیچ تصمیمی برای حمله به افغانستان نداشت وفقط درخواست رهبران کمونیست  افغان وتصویرسازی آنهاازوضعیت موجوددرافغانستان زمینه سازمداخلۀ شوروی شده است.!!

به نوشتۀ فیفر دو سؤ  قصد به جان رهبران کمونیست افغان ، شوروی راواداربه مداخله دراموراین کشورکرد، مداخله ییکه شکست پرمصرف رابرای مسکورقم زد. وی باورداردکه تجربۀ خونین وخوفناک سربازان روس ومردم بومی درجنگ افغانستان می تواند، درس هایی برای نبردنیروهای ایتلاف که اکنون درافغانستان هستند، داشته باشد  بالاخره پیامد این مداخلۀ بی سرانجام  درس بزرگی برای روسیه داد چنانکه  روزنامۀ  کریستین مانیتور (51)به نقل از  جنرال مخموت قاریف قوماندان سابق اتحادشوروی  بعد ازخروج نیروهای شوروی سابق که تا زمان پیروزی مجاهدین درکابل باقیماند،  نوشته است  : تهدید هایی ازجمله به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی در افغانستان به شیوۀ ایران که شوروی رابه تجاوز به افغانستان واداشت ، هنوز هم در این کشوروجود دارد ؛ ولی تاکید کرده است  که اگر امریکاییان به سیاست کنونی شان ادامه بدهند ، بی ثمر خواهد بود. فیودور لوکیانف منشی فدراسیون روسیه در گفت وگو با نشریۀ گلوبل افیر ( امور جهانی) گفت : کار شناسان روسی در این باره  اتفاق نظر دارند که هیچ استراتیژی موفقی برای ناتو و امریکا درافغانستان وجود ندارد . این جنرال های ارشد روسی غرب توصیه به دوری گزیدن ازمداخله درافغانستان نموده است ؛ زیرا اینها دریافته اند که حکومت های مزدور از ادارۀ  افغانستان بیرون شده نمیتوانند ؛ زیرا تاریخ  بر بقای نظام های مزدور در این کشور خط بطلان کشیده است.

از آنچه گفته آمد آشکار میشود که چگونه زعمای مزدور مردم ستیز شرق – اسلامی برای بقای قدرت وتوجیۀ  ناروایی های خود دست به چه ترفند های زده اند وحتا به مسخ فرهنگ وتاریخ  کشورهای خود نیز دست یازیده اند .  . نه تنها از نقش ملت های خود برای ساختن تاریخ انکار نموده اند ؛ بلکه نقش شخصیت های ملی   این کشور را که در تکامل تاریخ  به گونۀ فردی  نقش بسزایی داشته اند ، نیز به  ابهام کشانیده اند. چنانکه دربررسی واژۀ" تکامل درتاریخ"(52) بیشترین عنایت روی " جامعه" صورت گرفته است . ازآنجاکه تاریخ سازان دربرهه های تاریخ فردبوده است . سزاواراست که بطورخلاصه دربارۀ تکامل "فرد" اشاره یی شود. پایه واساس شخصیت انسانی فردکه مبنای تفکرات وگرایش های متعالی اواست که درمتن خلقت اوبادست آفرینش نهاده شده است .  درست است که انسان برخلاف نظریۀ افلاطون شخصیت ساخته وپرداخته شده به دنیانمی آید ؛ اماارکان پایه های شخصیت خودراازآفرینش دارد، نه ازاجتماع . اگربخواهیم بااصطلاح فلسفی سخن بگوییم ، باید گفت که مایۀ اصلی ابعادانسانی انسان اعم ازاخلاقی ، هنری ، فلسفی وفنی صو رت نوعیۀ انسانی ومبدأ فضل اونفس ناطقۀ اواست که باعوامل خلقت تکون مییابد" جامعه" انسانراازنظراستعداد های ذاتی یاپرورش میدهدویامسخ مینماید.  نفس ناطقه نخست بالقوه است وبصورت تدریجی به فعلیت میرسد. گفتنی است که نباید  عبور از دهلیز زمان را با مسخ تاریخ  به اشتباه گرفت

انقلابی های چپ گرایان شرقی هم افراطی تر از راستی های آن هستند . چپ گرایان تشنۀ قدرت درشرق اسلامی  حتا به باورهای انقلابی سلف خود نیز وفا دار نمانده اند وبا خم خم رفتن های پیهم در دراز راۀ دشوار انقلاب چنان آزمندانه عمل کرده اند که حتا هویت اندیشه ییرا به مسخ گرفته اند که خویش را به آن وفادار میشمردند. چنانکه مایکل کیسی (53)خبرنگارمقیم پایتخت ارجنتاین ، به تازه گی کتابی دربارۀ ارنستوچه گوارا باعنوان " زنده گی پس ازمرگ چه ، میراث یک تصویر" نوشته است . اومیگوید:" اینکه پیراهنی بپوشیدوبگوییدازجان خودگذشته ایدوبه آرمان انقلابی چه متعهدید، بسیارآسان ترازآن است که درعمل انقلابی  باشید. بعیدمیدانم آن شورانقلابی که مردم رابه تقلیدازاوواداشته ، حالادرارجنتاین وجاهای دیگرامریکای لاتین واقعی باشد".

چه گوارادرطی دهۀ 1970 وبسیاری ازسالهای دهۀ 1980 هم درزادگاه اش ارجنتاین وهم درسایرکشورهای امریکای لاتین سرکوب شده بود؛ امادراروپاوامریکای شمالی تصویرهای اوبرای فروش هرچه ازودکاگرفته تالباس نوزادوپیراهن استفاده میشودودرامریکای لاتین هنوزنامش برای انقلابیون جذاب است . اوبدون یار و یاور در روستایی دور افتاده در بولیوی  دراکتوبر1967 شکست خورد و کشته شد. مزدوران استعمار وابسته به استعمار شرق و غرب در  هر مرحله یی  از تاریخ در هر زمانی برای سوار شدن بر اریکۀ قدرت استبدادی سخت تلاش نموده اند تا تاریخ ، فرهنگ وهویت ملی خود را مسخ نمایند. چنانکه ازنظرطباطبایی (54)تاریخ باهمه شرافت ومنافعی که داردنظربه دوعلت روبه فساد است .عامل  اول حکومتهای استبدادی وعامل دوم هم متهم بودن نویسنده گان وشنونده گان حوادث ومطالب تاریخ ونیزآن کسانیکه ازایشان نقل قول میکنند.

زمامداران مزدورهم با استفاده از قدرت سیمای واقعی این مسخ را زمانی زیرشعار رشدوترقی وزمانی هم زیرسقف دموکراسی ، آزادی وحقوق بشربه قیمت نابودی عزیز ترین وگزیده ترین ارزش های فرهنگی  کشور خود پنهان کرده وبا تفسیر وارونه یی از ارزش های یاد شده تاریخ وهویت ملی خود را تحریف  نموده اند . ازهمین رو است که  تاریخ ملت های مظلوم بار بار مسخ شده است. به این هم بسنده نکرده وبرای توجیۀ منطقی مسخ تاریخی ملتها در صدد مسخ هویت شخصیت های ملی و قهرمانان راستین و حتا به مسخ فطری وبیولوژیک آنها اقدام مینمایند وبه خود  جرئت میدهند که بگویند آقایان شرق اسلامی ! این بینی های شما که حالا در زیرچشمان وفراز دهن شما قرار دارند ، چندان به جای واقع نشده اند ، اگر میخواهید به قافلۀ مدنیت برسید ، باید جای آنها را نیز عوض نمایید . انسانهای ازخود بیگان وخود گریز شرقی هم بدون اندکتری تانی بصورت فوری دنبال قار قار قابیلی آنها رفته و خسته از جامه عوض کردنهای پیهم در عوض کردن جای بینی  آرزوی  نابودی اضطرار فکری و آرامش روانی خودرا جستجو مینمایند .

استعمار جدید هم با استفاده از این ضعف ها وناتوانی های مزدوران شرقی زیر پوشش خیمه شب بازیهای  مضحکه   برنامه های خطرناکی را برضد ملت های مظلوم شرقی بویژه اسلامی سر و سامان میدهند. در یک پرده با کلاه گذاشتن بر سر رهبران  وچپن افگندن بر فراز شانه های آنها وجهۀ ملی وتاریخی را در آنها دکتی مینماید. ودر پردۀ دیگر مردم آنرا درزیرعبا و قبای ملی به عقب روی وانحطاط متهم میکند و با استفاده از ابزار پیشرفتۀ تبلیغاتی آنها را از اصل هویت فرهنگی شان بیگانه میسازد تا با خود بیگانه کردن وربودن تویی آنها به مراد مطلوب نایل آید و چرخ  سنگین استعمار را برای سال های طولانی تری بر شانه های آنها به حرکت در آورد و با رها کردن آنها درچالۀ تقلید میمون وار افتضاح ورسوایی آنها را به  تماشا بگیرد. در حالیکه پیش روی خود کاسه های آب را گذاشته اند ، آب را به روی خود میپاشند و پیش انسان شرقی کاسۀ شرش را گذاشته اند تا آنها کور نمایند وبعد صید شان کند

این در حالی است که انسان الگو درترمینولوژی غرب "ابرمرد" نیچه ا ست و ابرمرد از دیدگاۀ فیلسوفان مشهور غرب چون نیچه بصورت کامل تهی ازمعنویت است . وی (55)انسان رازمانی ابرمردمیخواندکه هرنوع مقاومت رابشکندومراقبت و اعمال تحکم براراده وفهم (اراده برقدرت) موتورزنده گی رامحدودمی سازد. وی که جامعه رابه دوطبقۀ سروران وبرده گان تقسیم کرده است ، میگویدانسان هنگامی سرورخواهدبودکه خودرادردریای جاودان زنده گی دراندازدوبااوبه پیش برود. اوانسان رافاقدبعدروحانی دانسته وحتاعقل اورامردودشمرده است . درواقع اوبانفی انسان وخدامیخواهدزبرپوشش "ابرمرد" جان به سلامت برد؛ ولی به نیهلیسم میرسد. اودرآخرین تحلیل بدنبال انسان ابرمردی است که که فراترازنیک و بد بیندیشد. عدم آگاهی کافی دینی نیچه پیرامون  ارزشهای ماندگاردینی راۀ او را به سوی نیهلیسم کشاند . در حالیکه "گفت وگوی اخلاق ها" در شرایط کنونی نیازی برای رسیدن به اخلاق جهانی به شمار میرود. دیدگاۀ دینداران خلاف کمونست ها است که فلسفۀ اخلاقی حلاج را از" خودآیی" به "خدایی" رسیدن خوانده اند.. درحالیکه انسان درفلسفۀ شرقی بویژه اسلامی جایگاۀ برتری داردکه او جزبه مقام خدایی دیگر به هرمقامی رسیده میتواند ودر مثلث "خدا ، طبعیت وانسان" به مثابۀ یک ضلع نیرومند میتواند ، خود نمایی نماید و موجودی چون فراتر از "گل سر سبد طبعیت" به مانند موجودی خود آگاه وجهان آگاه عرض اندام نماید که نیکوکاری ، پرهیزگاری و ستیزنده گی حق خواهانه میزان برتری او بر سایر موجودات حساب شده است. این انسان از هرگونه از خود بیگانگی ها گریزان  وبا "خدا آگاهی "های "خود آگاهانه "هم آویز است ، از هرچه که او را درخود به زور بکشاند و متمایل بسازد نیز بیزار است و  در زمان سختی ها به استقبال وحی میرود وعقل را به یاری خود می طلبد وبه پای عشق برتر حرکت مینماید تا باشد که به منزل مقصود برسد. او این هرسه را نه چون نسیه ؛ بلکه نقد درکف دارد ، بی آنکه پایش بلنگد و در ناقراریهای روانی  گم گردد چراغ عقل را آذین بند  سدرۀ  وحی  و خم عشق مینماید تا باشد که به نیروی آنها پیش از رسوب شدن در بستر لجنی  کامگاری ها وسرفرازی ها را به استقبال بگیرد. در این حال به تعبیر مولانای روم "بوعلی اندر غباری ناقه گم "  ناقۀ عقل دیگر در غبار وهم آلود خرد پا در گل نمانده ؛ بلکه به یاری وحی  بدور از تفسیر های هرمنوتیکی که حامیان آن بیشتر ایده ئولوگ ها اند نه  فرا ایده ئولوگ ها به پیش میتازد و در نتیجه نمی گذارد که ناقۀ بوعلی در غبار عقل گم شود . زیرا هرمنوتیک برای این بوجودآمده تاکمبودی راازبین ببرد، امرپیچیده راتوجیه نمایدوتناقض درمتن راحل کند. ازهمین رو قرائت هرمنوتیکی یک نوع هرج ومرج وبازی بامرادیاهدف مولف یامتکلم وایجادجدایی میان متکلم ومخاطب وازبین رفتن حسن وقبح وعدم وصول به حقیقت شناخته شده است.  در حالیکه تاویل تفسیرنوعی پوشیده گی (پرده برداشتن ازنوعی ابهام یاناپیدایی که دمتن موجوداست) است که گاهی برالفاظ واردمیشودکه درخودمتن معانی بلندی بکار رفته است .

این همه در آخرین تحلیل انسان را قادر میسازد  تا در بستر گزینه های  متنوع به قلمرو گزینۀ واحدی گام بردارد ؛ زیرا انسان  میداند که آزادی انتخاب او رابصورت متناقض ، ناتوان وفلج مینماید. درحالیکه هرچقدرگزینه های یک فرد کمترباشد ، شاداب تروراضی ترمی باشد واین رضایت خاطردودلیل دارد: یک اینکه فرددرگیردغدغۀ آزادی انتخاب وگزینه های متعددنمی شودودیگراینکه خواه ویاناخواه رضایت خاطرشادی رادرتنهاگزینه ییکه دارد، بوجودمی آورد

گفتنی است که چسپیدن ومتمایل شدن بیش ازحد به فرهنک وحتا ارزشهای دیگرتاریخی وملی هم یک نوع ازخود بیگانگی را درقبال دارد ؛ زیرا هویت ، ارتباطات وفرهنگ مثلث آشتی ناپذیری  در برابر ارزش های فراملی وفرا فرهنگی هستند که دربسیاری موارد مانع آمیزش های فرهنگی وارتباطاتی نیز میشود. در حالیکه ارزش های یادشده بستر مناسبی برای پرورش ارزش های فراملی وفرا فرهنگی هستند. درحالیکه هرنوع بی توجهی به ارزش های یاد شده نیزفاجعه باراست و درصورت پیداشدن زمینه ها برای آمیزش فرهنگ ملی با فرهنگ فراملی گسست های فرهنگی در سطح جهانی ایجاد شده وبالاخره سبب ایجاد دیوار آهنین میان ملت ها وفرهنگ ها میگردد که در درازمدت تجرید ملت ها را از یکدیگر در پی دارد؛ زیرا پیچیدن کورکورانه درمحور فرهنگ خودی سبب ایجاد قشرناشکننده وعبور ناپذیر درون فرهنگی شده ومانع  پویایی های فرهنگی میگردد که در درازمدت پروسۀ بازگشت به خویشتن را به روند نابسامان خویشتن گریزی مبدل میسازد که به نوبۀ خود ازهم گسیختگی های خطرناک فرهنگی را درجهان در پی دارد.

از همین رو چسپیدن ناآگاهانه به دین ودیگرارزشهای معنوی هم زیان باربوده ودردرازمدت دین را هم در سطح جهانی به حاشیه میکشاند. نا آگاهی نه تنها باری را بروسوسه های بیکران آدمی می افزاید ووسوسه هم در قرآنکریم تحرکات درونی نیروهای شیطانی درباطن انسان خوانده شده است . وسوسه های خناس چیزهایی پنداشته شده است که درذهن آدمی بصورت نا خواسته پیدا میشود ودر صورتیکه راۀ بیرون رفت منطقی ومعقول برای دریافت نگردد، به شکل جانبی عمل کرده وبسا باورهای راازریشه متزلزل میسازد. از همین جهت است که خدا با قرار دادن سه خیر در برابریک شر ازآن آدمی را برحذر داشته است وبا  چنین هشداری آدمی را به سوی هدایت پناه میدهد. خیلی خطرناک هم هست ،  نیرویی که تویی بودن وخودی بودن انسان را به  چالش بکشاند و خود بیگانگی های شرک آلود را درپی داشته باشد که بالاخره به شرک دینی وچه خطرناکترکه شرک اجتماعی را به بارمی آورد وشرک طبقاطی وااقتصادی پیامد ناگوار آن است . درچنین حالی تمام دروازه های رفاه وخوشبختی بروی انسان بسته شده وارزش های والای آگاهی ، آزادی وعدالت را درجامعه عقیم میگرداند. چنان چتر سیاهی رابروی ارزش های فرهنگی ، تاریخی ، هویتی وارتباطاتی میکشاند و حتا عشق راکه  با جلوه های عاشقانه اش سکوی پرش رهایی ورستگاری رابرای ملت ها مساعد میگرداند به تنگنای ناباوری ها کشانده و" دوست داشتن" را به سردرگمی های دلهره انگیز میبرد وبه حرف مولانای روم به جای آنکه به دل زند یاری شود ، برسرمیزندومارافعی میشود که با هرنیش هستی ییرا به باد میدهدوآرزویی رابه نابودی می کشاند ؛ زیرا دراین حال پای استدلال چوبین میگردد . دراین حال عقل از حرکت بازمی ایستد که  استایی عقل هم انحطاط آور و رشد زدا است  .  قشریون درهر دینی به باد انتقاد گرفته شده اند ؛ زیرا قشری گری خلاف عقل ودین است وبالنده گی های دینی را متوقف  گردانیده وحتا دین را بسوی تحریف میبرد وانسان را دروادی انجماد فکری سرگردان ولالهان نگاه میدارد . قشریون و کوتاه اندیشان حتا وحی الهی را هم درچنبرۀ خود بینی های کورکورانه به زنجیر میکشند وبرمصداق این شعر مولانای روم " می نگنجد بحردر یک  کوزه یی     گربگنجد قسمت یک روزه یی " بحر را در کوزه یی میگنجانند . درحالیکه محال وخیال است وجنون . به این ترتیب طلسم بیکران آگاهی وطور آسمان سای معرفت را نابخردانه در بند جهل کشانیده اند. با تعبیرهای محدود وکرانمند حتا عشق رادرآنسوی کوه وکتل های دشوار به زنجیر کشیده اند وفریاد ملکوتی آنرا درگلو شکستانده اند. با این سامانه نابسامان عشق را بگذار که حتا وحی را هم درناکجا آباد وهم به  حاشیه رانده اند وبا به ابهام کشانیدن آن باری از خود بیگانگی را بر آن تحمیل نموده اند وباگرفتن پوست ، مغز وعصارۀ آنرا رها کرده اند.

اینجا است که دانشمندی مفهوم عشق ووحی رابا چنین تفسیری دشمن عقل خوانده است . البته این عشق و وحی دیگر با آن عشق ملکوتی ووحی آسمانی هم خانه نیستند ؛ بلکه ازآن مقام والا به زیر افگنده شده وبا هبوط در کویر هیچ ندانم ها گویی آفتاب جهان تاب را با دو انگشت پنهان کرده ، عشق ووحی را دشمن عقل معرفی نموده وبالاخره عقل رادر بحر اندیشه به چالش کشانیده اند.

 

 

منابع ورویکردها :

 

       1 -  وفات هارولدپینتر؛ مرگ آخرین پیامبرپوچی ، 8صبح ، شمارۀ 469

      ۲ -  تیاتر پوچی بعد  ازجنگ دوم جهانی به وجودآمد ریشۀ این  پوچگرایی هنری در حقیقت به زمینه های فلسفی اگزیستانسیالیزم  سارتر و فلسفۀ پوچی آلبرکامو برمیگردد. پس ازجنگ جهانی دوم بودکه جنبش های فکری نامتعارف وجریانهای هنری ضدواقعگراازاین جاوآنجاسربرآوردند. هنرمندان  واقعگرابادیدن کشتارهای ملیونهاانسان ، کوره های آدم سوزی وانفجارهای اتومی ویرانگر، واقعگرایی را"الکن "ترازآن یافتندتابتوانند"واقعیت " جهان رابازگوکنندوبادیدن چهرۀ تازۀ جهان واقعیت رادربرابرخود به گونۀ دیگری یافتند.

3-     خون سربازان بریتانیایی رادرافغانستان هدردادید، ، پیمان ملی ، شمارۀ 252

4-     ویسا، شمارۀ 822

5-     رادیو آزادی ، 15 فبروری ، اخبار شام

6-     توصیۀ نامزدسابق ریاست جمهوری امریکابه اوباما، پیمان ملی ، شمارۀ 251

7-     اوباماباید هرچه سریعتربه به مسألۀ افغانستان بپردازد ویسا، شمارۀ 822

8-     رادیوآشنا ، 27جنوری ، اخبارصبح

9-     جنگ افغانستان واردمرحلۀ سختی شده است،  اراده ، شمارۀ 1472

10- ملت امریکاخودرابرای افزایش قربانیان امریکایی آماده کنند،  اراده ، شمارۀ 1472

11- رادیوآزادی ، 28جنوری ، اخبارصبح 

12- رادیوآزادی ورادیوآشنا، 28جنوری ، اخبارصبح

13- ناتوهیچ هدف تعریف شده یی درافغانستان ندارد، ویسا، شمارۀ 823

14- مخالفت اکثریت امریکاییهابااعزام نیروهای بیشتربه افغانتسان ، ویسا، شمارۀ 823

15- اوبامادافغانستان په اره له خپل هوده تیریژی ، ویسا، شمارۀ 823

16- امریکااوضاع افغانستان راارزیابی می کند ویسا، شمارۀ 824

17- رادیوآزادی ، 29 جنوری ، اخبارصبح

18- رادیوآزادی ، 29 جنوری ، اخبارصبح

19-  رادیوآزادی ، 29 جنوری ، اخبارصبح

20-  شعارهای اوباما، پیمان ملی ، شمارۀ 254

21-   رادیوآزادی، 31جنوری ، اخبارصبح

22-  رادیوآزادی، 31جنوری ، اخبارصبح

23-  مشکلات افغانستان راۀ حل نظامی ندارد، اراده ، شمارۀ 1475

24-  ویسا، شمارۀ 825

25-  رادیوآزادی، 31جنوری ، اخبارصبح

26-  اراده ، شمارۀ 1477

27-   اراده ، شمارۀ 1477

28-  ویسا، شمارۀ 828

29-   امریکانبایدهمه توجۀ خودرابه عراق وافغانستان معطوف کند، ویسا، شمارۀ 829

30-  امریکااهدافش رادرافغانستان نقلیل بدهد، ویسا، شمارۀ 830؛ پیمان ملی ، شمارۀ 261

31-  ویسا، شمارۀ 830

32-  رادیوآزادی ، 7فبروری ، اخبارصبح

33-  ویسا، شمارۀ 832

34-   اراده ، شمارۀ 1482؛ یازدهم سپتمبر، رادیوآزادی ، 8فبروری ، اخبارصبح وشام 7 فبروری

*-  رادیوآزادی ، 9فبروری ، اخبارصبح

35-  دیوان سالاری راکناربگذارید؛ روحیۀ زمان جنگ است ، اراده ، شمارۀ 415

36-  اراده ، شمارۀ 415

37-  ویسا، شمارۀ 833

38-  ویسا، شمارۀ 833

39-  رادیوآزادی ، 11فبروری ، اخبارصبح

40-  رادیوآزادی ، 11فبروری ، اخبارصبح

41-   85سلنه افغانان د کرزی بیا واکمنی نه غواری ، اراده ،شمارۀ 1484

42-  رادیوآزادی ، 10فبروری ، اخبارشام

43-  یسا، شمارۀ 838

44-   اگر امریکاییان به سیاست کنونی شان ادامه بدهند ، بی ثمر خواهد بود ، ویسا، شمارۀ 839

45-  افغانستان گورستان  امپریالیزم ، اراده ، شمارۀ 1489

46-   اراده ، شمارۀ 1489

47-  دنمارک با طالبان وارد مذاکره شد، اراده ، شمارۀ 1489

48-  گروۀ طبی انگلیس ، چراغ ، شمارۀ 1238

49-     یازدۀ سپتمبرتاهنوزدرافغانستان ادامه دارد، آرمان ملی ، شمارۀ 1288

50-     ایتلاف ازتجربۀ خونین وخوفناک سربازان روس درس بگیرد، ،  ویسا، شمارۀ 809

51-     اگر امریکاییان به سیاست کنونی شان ادامه بدهند ، بی ثمر خواهد بود ، ویسا، شمارۀ 839

52 -  هفته نامۀ انصاف ، شمارۀ 21جدی

53-  تاثیرگذاری چه گوارابرسیاست امریکای لاتین ، 8صبح ، شمارۀ 473

54-  مقدمه یی برجهان بینی ،قسمت پنجم ، ص 359تالیف استادشهیدمرتضی مطهری .

2- ترجمۀ تفسیرالمیزان ،جلددوم ، ص 463

55-  نظرات نیچه درفلسفۀ اخلاق ، پیمان ملی ، شمارۀ 232

 

آدرس برقی  :    nordin_mashid@yahoo.com

نمرۀ مبایل   :     093700659886

 

 


بالا
 
بازگشت