نویسنده : مهرالدین مشید

 

رستم پهلوانان آزمند کاخهای شیرپور به مثابۀ  دوروی یک سکه،  نمادی  ازسیاهکاریها

 

رستم پهلوانانیکه بازال تاریخ بدرودگفته اند، خاطرات جهان پهلوانان سیستان رافراموش کرده اندوبرای بدست آوردن  ویلاهای  شیرپور درائتلاف جدیدی  ازجهادیان ، لیبرالهاوشاه طلبان بایکدیگرکنارآمدند تا آرزوهای خونین ملتی، مظلومانه ترازهرزمانی دردست های آنها   چون زنگوله های یخ هرآن ذوب شوند ورستمی های غروروابهت را درنشۀ قدرت چون مردان معتاد به هیرویین  قربانی نارستمی هاونامردمی های خویش نمایند.  ازاعماق این زنگوله های خشمگین شعله هایی ازانزجار زبانه میکشند،  به مثابۀ قطره های آب زلال برخاسته ازاعماق آنهادراوجی ازعصیان  درخودمی ترکندو بااین شکست خودپیروزیهای جدید رابه تجربه میگیرند؛ ولی موجی ازنفرت وانزجاررابرای رستم پهلوانان نارستم ازخودبرجامیگذارند.

افغانستان به مثابۀ ماری زخم خورده  درگلوی اژدهای غرب گیرمانده است که  امریکاو ناتو نه توان بلعیدن ونه جرات بیرون افگندن آنرادارند. کشوری زخم خورده ، بیماروغرق درتوطیه های هفتادسروهفتادپا سواربرگردونۀ تراژیدی ترین رویدادهای زمان لنگ لنگان پیش ازقامت راست کردن ازسویی به سویی گام برمیدارد. کشتی توفان زده ییراماندکه ناخداایانش درهرپاروزنی یی درامواج شناورزنده گی  جزدغدغۀ مقام برای ثروت اندوزی هاودستیابی به کاخهای پرشکوه وپرجلال چیزی کمترازاینهافضای ابهام آلود ذهن آنهاراپرنکرده است ودرچنان افسون خطرناک گیرمانده اند که درطلسم حیرت آلودآن سرتاپاغرق چوروچپاول داراییهای این ملت فقیراند. پس ازچنین زمامدارنی به جزانتظاررنجی پیهم ، بیش ازاین چه امیدی میتوان داشت .

واحسرتابه ملتی که زمامداران نابابش این چنین درخودفرورفته اند وقلمروجهان بینی آنهادرمرزهایی میان سرناف وزیربینی آنهامحدودشده است وهرگزازخویش بیرون نمیشوندتادست کم نواحی اطراف خودرنگاه نمایند.  

 موافقان ومخالفان درونی نظام که دیروردرخوان پرسخاوت بن برسرتقسیم قدرت به توافق نهایی رسیده بودندومدتی چنان سرگرم چوروچپاول داراییهای عامه وشخصی مردم گردیدندوثروتهااندوختندوازخون مردم کاخهاوویلاهای زیبایی درداخل وخارج کشوراعمارنمودند. چنان برمصداق سخن بلندمولوی درمثنوی باهم گردن به گردن غلتیده بودندکه گویاتمام مجاهدان بدون تفاوت کمی وکیفی به حق انسانی ، جهادی واسلامی خودرسیده بودندوالبته به این خیال واهی که دست همه ستمگران وجباران تاریخ راازپشت بسته اندوعزت ، حیثیت وسطوت جهادرابه کف آورده اند وبابدست آوردن نقدنسیه رابه تاق فراموشی نهاده اندوبه تعبیری ازقلدران زمان باجگیری نموده اندوازآن برای سروسامان دادن زنده گی  خودپرداخته اند. این سازشهاوآمیزشهای گرم جوشانه چنان برادرانه وصمیمانه مینمودکه دراصل آب ازآب هم تکانی نخورده بود. موتلفین هرکدام یکی برای دیگری درود می فرستادندوبرادامۀ حیات ننگین یکدیگرنه به  قصد خدمت به مردم ؛بلکه به قصددزدیهاوجیب زنیهای بیشتردعامینمودند. روزی یادم است که جناب قانونی (درآنزمان وزیربودوکاروبارموسسات خارجی برای بازسازس معارف کشوردرمیان بدترین زدوبندهای فسادآلود مالی اعم ازحق سکوت گیریهاوحق سکوت دهی هابه خوبی پیش میرفت)درمجلس خصوصی یی سخن میراند،  جناب کرزی وحکومتش راتایید کردوبرنامه هایی اوراموردستایش قراردادوگفت که بااین آدم مشودکاری کرد؛ولی استادربانی رابی برنامه وقاقدهدف خواندوگفت که اودیگرکاری کرده نمیتواند، سالهای گذشته امتحان خودرادادوحتاازکارگذشتۀ خودبااوابرازندامت  کرد؛امااین ماۀ عسل زودهنگام بودوبعدازآنکه ازکرسی وزارت بدورزده شد، دیگرهمه چیزدگرگون شده بودوحق مجاهدان سخت درخطرواقع گردیدوحکومت کرزی هم مشروعیت خودراازدست داده بود.

بالاخره این بازی مسخره درچوروچپاول وغضب زمینهای شیرپوربه مثابۀ زخم ناسوردرزمان زمامداری جناب کرزی به گونۀ افتضاح باری دریک ایتلاف ناهمگون ونامتجانس اعم ازمدعیان جهاد(نه مجاهدان راستین)، شاه طلبان ، بروکراتهاولیبرالهابه شمول بقایای نظام گذشته چهره ازنقاب بیرون برآورد ، نقطۀ اوج تراژیدی بن رابه نمایش گذاشت و شاید تخریب قلعۀ تاریخی شیرپور، این یادگارحماسه های وزیرمحمداکبرخان که صدای گلولۀ او به جان مکناتن متجاوزدرمیان چکاچک شمشیرهای غازیان هنوزهم درگوش ها طنین اندازاست، بوسیلۀ اشخاص معلوم الحال نوعی خوش خدمتی وخوش آمدگویی  برای بریتانیایی هاباشد که فامیل های آنهابی صبرانه  انتظاربدست آوردن افتخارشهروندی ازدولت انگلیس رادارند. این ایتلاف نامقدس برسررسیدن به کاخهای مجلل شیرپورنه تنهاارزشهای جهادرابیشترزیرسوال بردودرمقابل صلحشوریها، ایثارگریهاوغرورملی ودینی مردم ماعلامۀ سوالیه گذاشت ؛ بلکه پرده ازسیمای آنهایی افگندکه جهادراوسیله یی برای نام ونان پنداشته بودندوتوسل جستن به جهادراحرکتی شتاب آلودبرای   دستیابی به قدرت وثروت و نه برای تحقق وبرافراشته نگاه داشتن نام خداونددرزمین برای آگاهی ، آزادی وعدالت تلقی  میکردند.               

بااین ایتلاف نامقدس مرزهامیان حق وباطل فروریخت ، دیگرتهدیدی متوجۀ آرمان مجاهدین نبودودوران انقلاب سپری شده وعصرسازنده گی رسیده بودوزمان آن فرارسید ه بودکه شخصیت های به اصطلاح جهادی یی   چون ملاتاج محمدصاحب ، قانونی صاحب وعالی حنابان دیگری ازپولهای بادآورده بقیمت خون مجاهدین سربکف درخرابه های تاریخی شیرپوربه کاخی برسند ومجاهدین واقعی به جرم نداشتن پول زیادازگرفتن زمین درشیرپورمحروم شوند .  ملاتاج محمد بااین حرف خودکه کسانی درشیرپوربایدزمین داشته باشندکه دست کم اضافه ترازصدهزاردالرامریکایی داشته باشند. این حرف اوآقای قانونی راوادشت تاهمراه باآقای احدی دریک کنفرانس مطبوعاتی به دفاع شتابزده یی مبنی برغضب زمین های شیرپوربپردازد. اودراین کنفرانس خودراآدم سرشناس وشناخته شده معرفی کردوعلاوه کرد که من حق ندارم که یک نمره زمین درشیرپورداشته باشم . وی بااین حرفهاخویش رامستحق ترین جهادی خواندکه باید باوجودداشتن چندحویلی وحویلی گک درخیرخانه وجاهای دیگرشهریک خانۀ هرچه باشکوهترازآنها درشیرپورهم داشته باشد . گفتنی است که کنفرانس خبری یادشده زمانی صورت گرفت  که روزنامۀ اراده اضافه تراز300اسمی  رامنتشرکرده بودوبااستفاده ازشناختهاوروابط دریک تبانی غیرقانونی باشاروالی کابل (مقامات شاروالی درآنزمان ازتوزیع نمره های زمین شیرپورابرازبی خبری کردند)ودیگرمقامات دولتی امتیازداشتن زمین رادرشیرپوربدست آورده بودند. جالب تراینکه درآن لست نامهای آشنایی به چشم میخوردکه نه تنهابرای برادران ، خوهران وقارب خود؛ بلکه برای فرزندان خوردسال ومتعلم خود نیزبنام محصل بااستفادۀ نامشروع ازقدرت دولتی درشیرپورزمین گرفته بودند.

این مردان سرشناس به قول قانونی صاحب توانستنددریک معاملۀ نابرابروغیرعادلانه بزرگترین آرزوهای انسان مظلوم تاریخ رادرپای تفنن وریاقربانی کردودریک معاملۀ نابجایی ذوق زده گیهای های هوس آلودی درترازوی بی انصافیهاتوجیۀ جهادی گردید . درآنروزحرفی برسرتقسیم قدرت یادورماندن مجاهدین ازقدرت شنیده نمیشد؛ زیرادرآنزمان مدعیان وتیکه داران جهاد به حق خودرسید ه بودند وبه اندازۀ کافی فرصت یافته بودندتاباخم خم رفتن زیرریش مجاهدین واقعی به آرزوهای واهی خوددست یابند.

درهرحال بعدترتحولات دیگری بوقوع پیوست وهرروزبیشتراروزدیگرفاصله هادورترشد . تشکیلات تازۀ سیاسی ودکانهای جدید معامله گریها به کمک های مالی غرب وشرق بوجودآمد، فضای سیاسی دیگررنگ عطوفت باربعدازدوران بن رانداشت ، همه چیزرنگ باخته شدوهرجارابجای بیرنگیها کمرنگیهاوپررنگیهافراگرفت.

پس ازایجاددرزمیان گروه هاوشخصیتها درداخل نظام  برسرتقسیم قدرت ،شماری به عنوان موفق باقیماندومواضع سیاسی ونظامی خودرامحکم  کردند، یک قدم هم به عقب برنگشتند، جناب وزراواراکین بلند پایۀ دولتی دراطراف دفاترخودبه   ساختن حصارهای سمنتی وکشیدن سیم های خاردارآغازنمودند، شماری چون وزیرصاحب معارف  کنونی لیاقت وشایستگی نظامی خویش رابیشترازدیگران  تبارزدادواین وزارت راشبۀ به یک قطعۀ نظامی درآورده است که گویاداخل شدن به آن دشوارترازداخل شدن به قرارگاۀ مرکزی آیساف میباشد. این عالی جنابان بااین حرکتهای نظامی گرانه درداخل حصارهاخودراازمردم مخفی نگاه نموده اند، بدورازانظارمردم به اشاعۀ فسادپرداخته اندودامن فسادمالی واداری رابصورت روزافزون به مراتب گسترده ترگردانیده اند .

شماری دیگریکه بنابردلایلی ازقدرت رانده شدند ، البته بدین دلیل که گویاعامل فساددردستگاۀ نظام کرزی چندتاآدمهای اندکه به اساس قراردادبن درزیرپوشش نمایندۀ مجاهدین جازده شده بودند. بعیدنیست که حامیان خارجی نظام دربه فسادکشاندن مجاهدنماهانه مجاهدین واقعی به نحوی دست داشتندوبااستفاده ازضعف نفس ها، بی درایتی هاوزیادخواهی های آنها زمینه های بیرون راندن آنهاراازقدرت فراهم کردند . حالاکه ازاریکۀ قدرت بدوراند وچنان درنشۀ قدرت گذشته فرورفته اند ومات ومبهوت شده اندکه درهرپشت وپهلوزدنهاخمار دستیابی به قدرت راناشکسته ترمییابند.  گویی ناخودآگاه فریادبرمی آورندکه مجاهدین ازقدرت بدوررانده شده اند.

ناقوس عدم حضورفعال مجاهدین درقدرت ازطرف آنهایی به صدادرآمده است وهرکدام گویی پهلوانان به اصطلاح یک چارکی نه ؛ بلکه پنج چارکی اندکه زنده خوش اندودراستقرای ناقص قیاس به نفس خودراناف زمین ونمایندۀ واقعی جهادمیشمارند . درحالیکه دومعاون رییس جمهور عضوبلندپایۀ جبهۀ ملی ، عده یی ازوزرا،شماری زیادی ازوالی ها، فرماندهان وولسوال هاهمه به گروه های جهادی سابق ارتباط دارندوهرگاه حرف برسرشجره کشی های سوابق جهادی به میان آید، شجره نسب جهادی هریک کمترازبنیادگذاران نیست که نیست وحتادربعضی مواردازآنهاهم پیشی سبقت میجویند .

 اینها درمعادلۀ ناقصی سهم مجاهدین درقدرت را= به سهم خود، نه یک پاوکم تر؛بلکه چندین پاوبیشترازهرکسی حساب مینمایند.  یعنی خورش وچرش خویش رادردایرۀ قدرت نه تنهامعادل  حتامساوی بودن سهم مجاهدین درقدرت تلقی مینمایندوعدم حضورخوددرقدرت رابه معنای جفاوخیانت به داعیۀ جهادوبدورراندن مجاهدین ازقدرت عنوان میکنند . آنگاه هزاران طعن ولعن ونفرین برلیبرال هامی فرستندوشماری راهم باچوگان قبیله گرایی محکوم تاریخ میخوانندو حتادموکراسی راسکویی برای رسیدن به آرمانهای قییله یی تفسیرمینمایند. این اتهامات رادرهاله  یی ازاشتیاق روزافزون به دموکراسی به مثابۀ مدافعین راستین آن برمخالفان خودواردمیکنندوحتا دموکراسی رابدون توجه به اینکه نظامی پرورده شده دردامان تمدن وفرهنگ غرب است وباری ازازرشهای فرهنگی وویژه گی های جوامع غربی رابدوش میکشد ، مال راستین اسلام مطرح مینمایند واصالت های تاریخی وملی جوامع شرقی رابرآن آذین می بندند.

وآنگاه آنهاییراکه درخوان قدرت شریک اند، درقاپیدن وچاپیدن حق مردم ، گسترش فساداداری وهمدستی با مافیاهای ملی وبین المللی مدال های افتخاررابدست آورده اند . این همه رادرشب های خیال خویش درکاروانی ازقافله داران نیرنگ وترفند ، تردست تروحوصله مندتروپرچانه ترمی یابند وبه گونه یی خویش رادربرابر چپاول گران تاجداروماهری مواجه میبینند که گویی تاج قلدریها وچهل دزدیهاراازاینهاپیشتربه یغمابرده اند واینهارادرگلیم سوگ وماتم نابهنگام افگنده اند. چنان عطش خیره سریهاوازخدابیخبری هارادروجودآنهاشعله ورگردانیده است وتوفانی خشم آلود رادرذهن آنهابرپاداشته است که به آرزوی رستم  داستان شدنهای دیگرخیال بستن  دستان هزاران مظلوم وفشاردادن دست ده هابیدادگروستمگررادرسرمی پرورند. البته به این آرزوکه ای کاش روزگاربه آنهابازدستی درازنماید ، شاخۀ گل تقدیرستم پیشگیهابازهم بدستان پلید آنهاسقوط نماید، به گونۀ خوان پروریهای ستم سالاران چون شاخۀ زیتونی به فرزندان شیطان  این   طاغوطیان زمان پیشکش نمایندوبرسم غلامان پاسدار ترازلیبرالهاسرسجودرابه بارگاۀ ستم گران کاخ سفیدومعبدآتش افروزان عالم فروببرند تابازهم برای جاری کردن دریاهای خون در آب آرزوها ی غرقیده درخون محرومان  قدراست نمایندوبابهم زدن پیک های هوس آلودوتفتیدۀ خوددرتالار های سیاۀ  بروژوازی وخرگاههای بیروح بروژوازی لحظاتی دیگر درنشۀ معامله گریهای ننگین  تربرسرنوشت مردم  خودفروروندتاباشدکه خمارروز های دوربودن آنهاازقدرت درچنبرۀ نوازش حق کشان تاریخ زودتر بشکند وعصر دزدیها ی شاخداروچپاولهای نامدارباردیگردرکنج وکنارکشوررخ بنمایاند وچون کابوسی وحشتناک برروان مردم ماسنگینی نماید.  

این بازی سرنخ درازی دارد

به همگان آشکاراست که پس از سقوط طالبان و سراز يرشدن قوماندانان در داخل شهر واستقرار پوسته هاى آنها در محلات مسكونى در اطراف شهر كابل وضعيت شگف آوری دراین شهرحاكم گرديد. قوماندانان خود سر وا ستفاده جو با پشت پا زدن به ارزشهاى جهاد ومقاومت و به مسخره گرفتن را دمرديها و جانبازى هاى ملت باشهامت افغان چنان خيره سرانه و بى شرمانه در غضب دارايى هاى عامه و شخصى كمر بى همتى بستند و براى چپاول داراییهای عامه ومردم  دست ها را تا آرنج به اصطلاح برزدند و به كار هاى خلاف مبادرت ورزيدند كه اعمال شان نه تنها جهاد وارزشهاى جهاد بلكه عظمت و غرور ملت بزرگ افغان را هم شديداً زير سوال برد. ملت را در بى كفايتى براى اداره كشور مورد تحقير قرار دادند، بااینگونه برخوردها به شمار چماق هاى بيگانگان براى سركوب اين ملت افزودند، استدلال آنها را به عدم توانايى افغانها براى ايجاد صلح وثبات توجيه پذير ووجود قواى خارجى را در كشور براى مدتهاى طولانى لازمى وحتمى گردانيدند. دشمنان وطن ما با تمسك جستن به خود سريها و قانون شكنى هاى قوماندانان براى رسيدن به اهداف استراتيرژيك شان چاقترو فربه تر شدند . اعمال ناشايست اينها هرگونه تلاشهاى دلسوزانه را براى استقرار صلح وثبات در كشور به كلى زير سوال برد و كار آيى عناصر آگاه و دلسوز به وطن را هم براى ايجاد يك افغانستان مستقل، آزاد، باثبات و داراى حاكميت نيرومند مركزى به ابهام كشاند. هرگاه دشواريهاى كشور را طى سالهاى گذشته به دقت مورد مطالعه قرار دهيم، به خوبى مييابيم كه در عقب نخ دشواريهاى كشور به نحوى از انحا شماری رهبران جهادوفرماندهان  قرار داشتند. اين قوماندانان بودند كه بابى توجهى به جهاد وارزشهاى دينى آن در همان آغاز سقوط رژيم مزدور با ويران كردن خانه هاى مردم و انتقال و فروش مواد ساختمانى آنها براى دلالان در نتيجۀ  عدم توجه و بى كفايتى رهبران جهاد راه را براى بدنامى مجاهدين واقعى ونابودى ارزشهاى جاودانهء دينى هموار گردانيدند. در واقع قوماندانان با اعمال ضددينى و جهادى خود آبرا در آسياب دشمن سرازيرو دشمنان را در حمله براى نابودى كشور ما تواناتر كردند. آرى بعضى از  قوماندانان اين چماق به دستان زر وزور كه ديروز سيماى واقعى شان در هالهء رزم آلود كشور پنهان مانده بود، بابرداشته شدن چتر جنگ چهرهء واقعى آنها روز تاروز آشكار تر گرديد. در واقع همين قوماندانان كاذب بودند كه با دستيازى به فريب وحيله خود را به صفوف بالاى مجاهدين رسانده و به انتظار چپاول دارايى هاى ملت كاذبانه ميرزميدند، قطرات خون هزاران مجاهد پابرهنه را به بازى گرفته و حماسه ها و شهكاريهاى افغانها را در يك رزم بى امان به استهزا گرفتند. خود خواهى ها، خودسريها، تكروى ها و استبداد راى قوماندانان به حدى بالا گرفت كه ديگر رهبران جهادى هم نتواستند جلو آنها را بگيرند و آنها را مهار نمايند.

البته بى خبر از آنكه افتضاح شيرپور نقطه عطفى در تاريخ تحولات كشور، براى هميش روى وقايع سياسى كشور سنگينى خواهد داشت و مسوولين آن براى هميش نزد ملت خجل و شرمسار باقى خواهند ماند.شايد آن كاخها و ويلاهاى شيرپور و جاهاى ديگر امروز به زبان حال گوياى جفاها و نا مرديهای نامردان به  جهاد باشد؛  اما به يقين كه فردا ها بغض گلويش خواهد شكست و بازبان قال همه را خواهد گفت، شايد امروز افتضاح گران دهكده شيرپور در زير رداى قدرت علير غم محكمه وجدانى در كاخهاى آن با خواب بى دردانه و خورش بى شرمانه يى بسر برند؛ اما در فردا ها نه تنها خود بلكه نسل بازمانده از آنها هم در آن كاخها در زير بار شديد ترين درد وجدانى چون زخم ناسور جان خواهند باخت، اعمال پدران شان چون لكۀ سياهى برگردنهاى آنها حمايل و به پيش چشمانشان آويزان خواهد بود و از اين بدتر درد جانكاهى نخواهد بود كه براى هميش وجدان آنانيرا كه حداقل وجدان دارند،برای همیش تكان خواهد داد .

  برخورد هاى سطحى نگرانه در شيرپور و جاهاى ديگر باعث شد كه قوماندانان به اصطلاح پا را از پاچه كشيده و بى پرواتر از هر زمانى در غضب دارايى هاى عامه و اشخاص اقدام و با پشت پا زدن به قانون و خوار شمردن شريعت از هر گونه خلاف ورزى دريغ نكنند. قوماندانان محترم به همكارى حوزه گارنيزيون و حتى شاروالى تمام ساحات دولتى و شخصى به شمول پاركها،كلينك ها، حمام. وغيره را ميان خود تقسيم و بعداً آنها را بالاى مردم بيچاره به فروش رسانيدند و اين گونه قانون شكنى به كار روز مره قوماندانان مبدل گرديد.

  هم اكنون در اطراف شهر كابل از تپه هاى بگرامى تا ده سبز الى كتل خيرخانه پوسته هاى قوماندانان به مراكز رهنماى معاملات تبديل شدند و روزانه ده ها قطعه زمين دولتى را به قيمت هاى گزاف بالاى مردم به فروش رسانیدندوهيچ مرجعى نه تنها مانع آنها نشد؛  بلكه فساد بيش از حد در ادارات باعث تشؤيق اين قوماندانان نيز گردید. مقامات بلند پايۀ نظامى  با قبول حق السكوت  در برابر اينگونه خود سريها و قانون شكنى هاى قوماندانان بى تفاوتى و سكوت اختيار كردند ،  اينها هم با استفاده از چنين فرصتى كاردها راچنان تيز كردند و برای  بريدن دارايى هاى عامه و شخصى تا استخوان هم دريغ نورزیدند .  

  به قول جنرال وزيرى كه در يادداشت هايش از چپاول كابل و كهدامن به امر نادر خان سخن ميگويد،باوجود اينكه از محكوميت همچو دستورى نميتوان چشم پوشيد و اين جنايت را بى شباهت به زمين سوزى طالبان نميتوان دانست؛ ولى هرگز نميتؤان اين عمل شنيع را، از طرف چندتن منسوب به قومى دانست. همين طور چپاول دارايى هاى دولتى و اشخاص درشرايط فعلى توجيه پذير نخواهد بود .مثلى كه چپاول ديروز را با همه اغماض و پنهان كارى نميتوان امروز بخشيد،چپاول امروز چندتن قوماندانان را هم نه تنها نسل امروزى بلكه نسل فردا هم تقبيح و محكوم خواهدكرد، زيرا كه اين چپاول بار سنگين تر دارد.چپاول ديروز در پوشش مليت و اما چپاول امروز در زير رداى جهاد و مقاومت صورت گرفته است كه هويت مكتب و اعتقادملیونهاانسان را زير سوال برده است . لذا عاملين همچو چپاول بيشتر قابل مجازات و غير قابل بخشش ميباشند.

مقامات ارشددولتی وبلندنشینان  با باربار"آبداری" كردن تيغ هاى فرماندهان در قطع كردن و بندبند جدا كردن دارايى هاى مردم، آنها را بیشتريارى رسانیدند و این عالیجنابان با پوشاندن چشمان خود به اصطلاح از مقابل مردم "خرسوار" عبورکردند. در حاليكه مسؤوليت  اينگونه قانون شكنى هانه تنها به دوش فرماندهان  و مقامات بالايى آنها است؛ بلكه به عهده دولت وادارهء ضعيف و فساد آلودآن  نیزميباشد. آنهم دراداره ییکه ازآن جز جنگل چيز ديگرى نميتوان تعبير کرد كه در آن خدايان جنگل براى گرفتن طعمه هاى چرب و لذتبخش بیش ازهرکسی خود را زحمت ميدهند و حتى كسى را براى شكستن اين رسم هم كمك نميكنند،. ازاین گفته اين تصور در ذهن آدمى جان ميگيرد كه آن جنگل بان سرکش ونامغرور هنوز هم برسر تقسيم دارايى هاى عامه و اشخاص ميان خود و شركايش از پا ننشسته و هرگز خود را زحمت نميدهد تا مرداب هاى ژرف، گنديده و وحشتناك جنگل خيلى خطرناك و كشنده را هم لحظه یی به تماشابگیرد ،به ويژه در آنزمانيكه اين شكارى مغرور خود را خداى جنگل ميخواند و با اين دعوى ده ها ناروايى را انجام داده و به انتظار نشسته است تا شكارى جوانتر به استوارى قامت كاج و صنوبر درعقب وى قامت کشان كمين بگیرد تا اورااغفال نمایدوبااستفاده ازاندكترين فرصتی شكارى قدیم وجنگلبان پار را قربانى آخرين مرمى خود گرداند. بالاخره اوآخرين نفس ها را در ميان مرداب جنگل خواهد كشيد و براى آخرين بار پايان يك بازى بزرگ را در امتداد حماسه ها در تراژيدى مرداب جنگل براى كمتر از يك لحظه به تماشا خواهد گرفت.

گفتنی است که اینگونه بازیهازیرنام مقدس جهاد به شکل فراگیری درکشوروجودداشته است وهنوزهم وجود دارد. هرکس هرزمان که تنگدست میشود، ازهروسیلۀ یی استفاده مینماید، مهم نیست که به چه وسایلی باید توسل جوید وآنچه برای اومهم است ، اینکه به چه میزانی ازهروسیلۀ جایزوناجایزبرای رسیدن به هدف تردستانه وماهرانه تراستفاده نماید، اهداف بلندی رادرپای وسایل نارواقربانی نماید وبه آن مشروعیت ببخشد. به ویژه برای آنهاییکه باکی ندارندتاارزشهای جهادراباهمه عزت وعظمت آن بادمی  بیدردانه نشستن درکاخهای شیرپوربه عوضی بگیرند. اینگونه بازیهاباجهادبه شدت تمام درکشوربه صورت گسترده یی وجوددارد. چنانچه دراین اواخر آقای  کرزی سروصدای ترمیم کابینۀ جدیدی رازیرنام کابینۀ ملی به راه افگنده است وگویاقصدداردکه برای جلوگیری ازفسادوپاسخگویی به جامعۀ جهانی باکشاندن پای چند آدم بنام نمایندۀ جهادگران ( آنهاییکه باباری ازدزدیهابرشانه باپررویی تمام برای چپاول های تازه ترقدراست مینمایند وخودرابی شرمانه تیکه داران جهادمینامند)  ، برای دمی دیگرخاک برچشم مردم افگندوبااین بهانه باراندن رقبای ( دوتابعتۀ)خود برگ برنده رادردست بگیرد.

به همگان آشکاراست نه آنهاونه اینهااین استقبال گران وخوش آمدگویان نیروهای خارجی هیچ کدام وسوسه یی برای رفاۀ وآسایش مردم وشگوفایی کشورندارند، آرامی مردم وپیشرفت کشورراقربانی آسایش وترقی میکنند. ازملت ، کشور،دین وجهادبحیث سکوی پرشی برای رسیدن به اهداف شخصی خودبهره میگیرند. مردم ماآنقدرآبدیده شده اندکه برمصداق این حرف "آزموده راآزمودن خطااست" ، چهره های عریان ومشت های بازشده رابارباردیده اندوتجربه کرده اندودیگرفریب اینهارانخواهندخورندو دنباله روی کورکوراانه ازاین افرادرابدون توجه به این حرف  "مومن رانبایددوبارازیک سوراخ ماربگزد" ابلهی یی بیش نمیتوان خواند. 

بویژه آن مارهای افعی که هرگزجرات ندارندتاحاضربه پذیرش شکست خویش شوند وتاباشدکه شکست ، زنجیرۀ شکست های آنهارابشکند  وزولانه های حق سکوت گیریهایکسره درپای رهایی انسان مظلوم فروریزند؛ ولی اینهاازآن شکست خورده گانی اند که  نه تنهاشکست ، شکست های آنهارانمی شکند؛ بلکه ضعف هاوشکست های پیهم خودرادربسترشکست جدید بارباربه تجربۀ جدید میگیرند ، پیروزیهای سبزی رادردامان سیاه ترین شکست هابه پای دیکتاتورهای زمان میریزندوبادهن کجی های آزمندانه دادراناجوانمردانه به  قربانی میگیرند وبافشردن دست های پلیداستکباربه سردمداری امریکابدترازهرتن فروشی تن به ذلت وپستی داده اندومیدهند.  

 

 

   Email         :   nordin_mashid@yahoo.com

Mobile. No :                       0093700659886 

 

 


بالا
 
بازگشت