انجنییر نجیب الله احمدی ملی یار

 

جنایت و خیانت ملی خاندان محمدزایی

در قبال افغانستان و ملت رنجگشیده آن.

 سلطان محمد خان طلائی جد بزرگ این خاندان دراوایل قرن19م، در خدمت دولت سکهه پنجاب داخل شد و ولایت"پشاور" مربوط به افغانستان را به آنها فروخت.

 محمد یحیی خان، پسر این شخص در نصف دوم قرن19م، معاهده شرمسار " گندمک" را بالای  داماد   خود " امیرمحمد یعقوب خان" با انگلیس امضأ کرد، و ولایات "فوشنج، کورم و لندی کوتل" را به دولت هندبریتانیاوی بخشید.

 آصف خان و یوسف خان و... پسران این شخص در هندانگلیسی زیر چتر استعمار انگلیس پناه بردند و جیره خوار آن دولت گردیدند.

 محمدنادرخان و برادرانش ( پنج برادر) و عموزاده گانش ( پسران آصف خان و یوسف خان)، در" دیره دون" هندانگلیسی در اواخر قرن 19م، تولد شدن و با جیره دولت انگلیس پرورش یا فتند و تربیه گردیدند و بلاخره این خاندان با فشار دولت انگیس در آغاز قرن بیستم میلادی، بر " امیرعبدالرحمن خان" اجباراً تحمیل، و در افغانستان اسکان گردیدند.  تا عاقبت با صرف خون هزاران افغان ( خاندان چرخی، خاندان ولیخان، خاندان عبدالخالق خان، و صد ها خاندان دیگر) و تخریب مملکت افغانستان، زمام سلطنت این کشور بدبخت بدست این خاندان (( از 23 میزان 1308 تا 7 ثور 1357)) سپرده شد و ملت فریفته شده افغانستان در طول نیم قرن، دید آنچه را هیچ کشوری در آسیای قرن بیستم ندیده بود.

یاداشت: ملت افغانستان حقوقا  خود را  پا یبند هیچ نوع معاهدات و قراردادهائی نمیداند که حکومتهای ارتجاعی افغانستان قبل از موجودیت پاکستان با دولت انگلیس هند قدیم عقد کرده بود ند، ملت        افغانستان خط فرضی "د یورند" و امثال آنرا نشناخته و خط فاصل افغانستان و پاکستان نمیداند. لهذا ملت افغانستان در رفع مشکلات از مذاکرات سیا سی - چند جانبه و صلح آمیز استفاده نموده، استرداد خاکها و آبهای متلوفه را به افغانستان طلب دارد.

 

جنایات پاکستان در قبا ل افغانستان

ریشه مناقشات مرزی بین افغانستان و پاکستان به سال 1893م، و زمانی بر میگردد که شاه افغانستان امیرعبدالرحمن خان  با "سرمورتیمردیورند" نماینده هند بریتانیا معاهده ای را امضأ کرد که شامل مرزدولتین می شد. پاکستان پس      از ایجاد مصنوعی اش در سال 1947م، « البته توسط دول غرب که در آن زمان همه مانع توسعه طلبی اتحاد جماهیر شوروی بودند، و ضدیت با نظام سوسیالیستی داشتند »، روی این منظور ایجاد گردید.

پاکستان از آن وقت ادعا ملکانهً به بخشهای الحاق شده دارد، و "خط دیورند" را که در معاهده مشخص شده بود، بعنوان"مرز بین المللی" دو کشور میشناسد.

حکومت شاهی بریتانیا غیرعادلانه و بخصوص تصدیق کرده بود که پاکستان از نظر حقوق بین الملل میراث خوار حقوق و وظایف حکومت سابق هند و دولت بریتانیا است و بنابرین "خط دیورند" مرز بین المللی پاکستان و افغانستان  شمرده میشود. افغانستان اما همواره گفته است که هیچگاه "خط دیورند" را به این نام  نه میشناسد. و همیشه تأکید داشته است که معاهده 1893م، بصورت قانونی انعقاد نیافته، چرا که شاه افغانستان به اجبار به امضأ آن تن داده است.

1) سرکوب کردن اقلیت های آزادیخواهان پشتون و بلوچ، در مناطق الحاق شده     به پاکستان،"البته در نواحی پشتون نشین و بلوچ نشین".

2) حمایت و پشتی بانی از گروههای بنیادگرایان اسلامی بر ضد حکومت شاهی افغانستان.

3) یک سری حملات هماهنگ شده با گروههای بنیادگرای اسلامی بر پایگاههای نظامی دولت واقع در "دره پنجشیر" در سال 1973م، و آژانسهای اطلاعاتی مخفی پاکستان، در تبانی با گروههای بنیادگرایان ، برای انجام کودتاهایی علیه رژیم "محمد داود"، در سپتامبر و دسامبر 1973م و جون 1974م، که نامؤفق ماند دخالت داشتند.

4) پاکستان اولین بار و بطورمستقیم در جون 1978م، مخالفان افراطی مسلمان را علیه رژیم کابل( بعد از قیام مسلح هفت ثور) تحریک، آموزش و مسلح ساخت، و در پاکستان عناصر بنیادگرای منطقه شروع به تأمین مالی گروههای چریکی     همفکر کردند، و اضافه از دوهزار افغان در پایگاههای سابق ارتش پاکستان تحت نظارت نظامیان پاکستانی به آموزش نظامی پرداختند.

5) در سال 1980م، دولت پاکستان اعلام کرد که بصورت تمام "عیار" حاضر است نقش "دولت خط مقدم" را بعنوان مجرایی برای رساندن کمکهای گسترده برای گروههای مخالف،  بازی کند. 

6) پاکستان با توجه به سابقه منازعه " پشتونستان"، از سال 1978م، سعی  کرد، دسته بندی گروهای بنیادگر حفظ شود. پاکستان به سهم دادن بیشتر در کمکها ، کوشش کرد که آنها را مورد توجه و حمایت قرار دهد.

7) پاکستان توسط آژانس مخفی اطلاعاتی ارتش خود ( آی اس آی)، توذیع بخش عظیمی از کمکهای خارجی را خود بعهده گرفته و بدین ترتیب بر گروها همچنان کنترول داشت. در این راستا بعضی از رهبران سنتی افغان برای متحد     ساختن این گروها تلاش جدی کردند تامبارزه سیاسی – نظامی قویتری علیه رژیم کابل را سازمان دهند.اما سرویسهای مخفی اطلاعاتی پاکستان چنین حرکتی را تضعیف کردند.

8) پاکستان که اهدافش از آغاز جنگ در افغانستان نابودی رژیم کابل و فراهم کردن زمینه های شکل گیری نوع "پیمان استراتیژیک " در جنوب آسیا بود و همیشه اعلام کرده بود که "ما حق داریم یک رژیم اسلامی و دوست در افغانستان داشته باشیم "، واجازه نخواهیم داد رژیم تحت نفوذ هند و شوروی و مدعی بخشهای از سر زمین ما همچنان برسرقدرت باقی بماند.

9) رهبری پاکستان با آژانسهای اطلاعاتی مخفی اش، از کنفدراسیون "پان اسلامیک" متشکل از پاکستان– افغانستان، همیشه سخن بمیان میآوردند که در قلمرو آن پاکستانی ها و افغانها میتوانستند آزادانه و بدون پاسپورت و ویزا، رفت و آمد کنند، که روزی مسلمانان آسیای مرکزی اتحاد شوروی را هم در بر میگرفت. که این را یک بلوک "پان اسلامی" تصویر میکردند. 

(10) پاکستان بعنوان امضأ کننده مستقیم معاهدات پنج فقره یی سازمان ملل، تعهد کرده بود که در داخل قلمروش مانع آموزش، تجهیز، تأمین مالی و استخدام سربازان اجیر از هر منبع و منشأ بمنظور فعالیتهای خصومت آمیز در     مقابل دولت افغانستان،  قرار گیرد. اما این پاکستان بود که بعد از امضأ  معاهدات همه چیز را فراموش کرده، و فلسفه اصلی  و  مفاد معاهدات را نقض کرد. 

 « جورج شولیز  وزیر خارجه امریکا از خاطرات خود چنین میگوید: در سال 1987 م، که در عین حال در دفتر رئیس جمهور رونالدریگن، حضور داشت و در همان لحظه رئیس جمهور پاکستان ضیأالحق، تلفون کرد. ریگن از او پرسید که او با اتهامات افغانها و روسها حاکی از نقض معاهدات از سوی کشورش چه خواهد کرد؟ او به ریگن پاسخداد: ما عبور هر نوع کمک از داخل مرزهای خود را انکار خواهیم کرد. این چیزی تازه ای نیست. هشت سال است ما همین را میگویم، و اضافه کرد: دروغ گفتن بخاطری مصلحت جایز است».

در واقع پاکستان از روی کار آمدن نوع رژیم "بنیادگرای اسلامی" در کابل حمایت میکرد. پاکستان نظر به سیاستهای امریکا در قبال افغانستان اهرم قدرتمندی بیشتری بخود استحکام می بخشید.

 یکی از نویسندگان درچارم مارچ 1988م، با "میشل شوور" مسؤل امور افغانستان درآژانس مخفی اطلاعاتی امریکا (سی آی آ) دیداری داشت، او در حالیکه مصروف تهیه گزارشی از وضعیت موجود افغانستان برای "رابرت گیتس" رئیس اداره بود. و بر اساس این گزارشهای حاکی از موج فرار سربازان و کارمندان دولتی، فرایندی غیر کنترول تضعیف روحیه رژیم و پیدایش شگاف در کابل را پیش بینی میکرد. نویسنده استدلال کرد : گروههای ضد رژیم کابل بشدت دچار اختلاف هستند، آنها فقط برای جنگهای چریکی آماده گی دارند ولی قادر نیستند در مقابل نیروهای آموزش دیده رژیم کابل و        بخصوص نیروی هوایی آن به عملیات بپردازند. و برعلاوه منافع امریکا به حمایت از راه حل نظامی تأمین نمیشود، چرا که توسل به آن یا به آشوب و اغتشاش میانجامد و یا به نفوذ روزافزون نیروهای بنیادگرای اسلامی. بنابرین چرا یک رژیم انتقالی با پایه های وسیع تحت نظارت سازمان ملل را تشویق نکنیم ؟ میشل شوور پاسخداد: گروههای مخالف رژیم کابل هرگز چنین رژیم انتقالی را قبول نخواهند کرد ولی دلیلی ندارد که آنها این کار را بکنند، زیرا که آنها بوی پیروزی را بعد از خروج نیروهای شوروی استشمام میکنند.

 جروبحث راجع به امضأی معاهدات صلح پنج فقره یی سازمان ملل بدون مشروط کردن آن به خلع " نجیب الله"، از سردرگمی شدید مقامات امریکا در مورد اهداف امریکا از جنگ حکایت داشت، مناقشه افغانستان برای بسیاری از     مقامات دولت و کنگره امریکا فرصتی بود که امریکا طی آن سرافگندیهای خود بدست دشمنان تحت حمایت شوروی در "ویتنام" را تلافی کند، از نظر امریکایی ها تا زمانیکه رژیم به سرکار آمده شوروی در کابل ریشه کن نشده و مخالفان     تحت حمایت امریکا و پاکستان به پیروزی نمیرسید، جنگ در افغانستان از دیدگاه دولت امریکا برنده نداشت. براساس این دیدگاه ایالات متحده و گروههای مخالف رژیم کابل، شوروی را از نظر نظامی شکست داده بودند، اما ادامه حضور رژیم کابل و ابقای نجیب الله چهار سال دیگر بعد از خروج نیروهای شوروی این پیروزی را به باد استهزأ میگرفت.

در اوایل جنوری سال 1988م، دولت افغانستان از سوی نیروهای شوروی و افغانستان اعلام آتش بس کرد که عملی شدن آن بستگی به تصمیم متقابل از سوی گروهای مخالف داشت و این بعنوان برداشتن قدمی در جهت  مصالحه ملی  بود. دولت  افغانستان گفت که اعلام آتش بس از طریق گفتگو به مخالفین دنبال میشود و ما نمیخواهیم گروههای مختلف سیاسی، میانه روها، سلطنت طلبها  و رؤسای دسته های ضد حکومت فعال در خارج کشور را نادیده بگیریم. اما رهبران پشاور تحت فشار دولت پاکستان قرار گرفته و بلا فاصله دعوت دولت افغانستان را به آتش بس را رد کردند.

سخنگوی ائتلاف هفتگانه به آژانس خبری " فرانس پرس"، گفت : گروههای مخالف با این دام گمراه نمیشوند و ما تا سقوط رژیم کابل و تاسیس یک حکومت کاملا ً اسلامی در افغانستان به جنگ ادامه خواهیم داد.

در هشتم فبروری 1988م، اعلامیه مشترک صادر شد. " بمنظور تسهیل در به نتیجه رسیدن سریع و موفقیت آمیز معاهدات صلح سازمان ملل، حکومت اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری افغانستان موافقت کرده اند که تاریخ مشخص- پانزده هم ماه مه 1988م – برای خروج نیروهای شوروی از افغانستان تعیین نموده و خروج را ظرف ده ماه تکمیل کنند. تاریخ داده شده  مبتنی براین فرض که دیر تر از پانزده هم مارچ 1988م، امضأ نشود.

البته بعد از بسیار جروبحث برای ایجاد یک دولت انتقالی بعد از خروج نیروهای شوروی، که حضور شاه سابق برای تأمین صلح درین برنامه مد نظر گرفته شده بود، در افغانستان بوجود بیاید. اما پاکستان گروههای بنیادگر را ترغیب کرد، و ایشان حضور شاه و حصه گرفتن رژیم کابل را در یک دولت ائتلافی غیر قابل قبول شمردند، و اعلام کردند: "اگر پس از 9 سال جنگ، ائتلاف با رژیم کمونیستی را بپزیریم، هدف ما از جهاد چه بوده است. 

11 ) پاکستان وقتیکه متوجه شد معاهدات صلح، جامه عملی  بخود میگیرد، فوراً تغییرموضع داد، و خواستار شناسایی "خط دیورند" بعنوان مرزبین المللی از حکومت افغانستان شد.  البته در آنموقع پاکستان حکومت افغانستان را به رسمیت     نمیشناخت.

عبدالوکیل وزیرخارجه افغانستان، در ژنیف به مطبوعات گفت: پاکستان با تقاضای شناسایی "خط دیورند" از افغانستان بعنوان مرز قانونی دو کشور سعی دارد "کل فرایند ژینف" را بمخاطره اندازد، و با غرورملی افزود: اگر پاکستانی ها در نظر دارند به سازمان دادن جنگ علیه افغانستان ادامه دهند، باید به پاکستانی ها بگویم که شعله آن هیچ سرحدی را به رسمیت نمیشناسد.

همین بود که پاکستان از خود انعطاف نشان داده ، و معاهدات صلح ژنیف جامه عملی بخود گرفت. و در عین حال پاکستان اعلام کرد که ما مناقشه مرزی را با دولت آینده افغانستان در میان خواهیم گذاشت. 

معاهدات صلح سازمان ملل در ژییف در 14 اپریل 1988م، توسط  نمایندگان سیاسی دولتین، عبدالوکیل وزیرخارجه افغانستان،  زین نورانی" وزیرخارجه پاکستان، و همچنین" جارج شولتز" وزیرخارجه امریکا و" ادوارد شوارد نادزه"  وزیرخارجه اتحادشوروی، از سوی دولتهای تضمین کننده معاهدات تحت نظارت"خاویرپریزدیکوئیار" سرمنشی سازمان ملل و" دیه گو کردووز" نماینده شخصی سرمنشی سازمان ملل که هماهنگ کننده این معاهدات از جولای 1982 الی اپریل 1988م  بود، در مقرسازمان ملل در ژنیف به امضأ رسید.

روز چارشنبه پانزده هم فبروی 1989م، ساعت 11 بجه 55 دقیقه، قبل از  ظهر به وقت محلی و دقیقاً 9 ماه بعد از شروع اجرای معاهدات. جنرال "باریس گروموف" یکی از قهرمانان شوروی و فرمانده کلیه نیروهای شوروی در افغانستان قدم زنان از روی پل دوستی واقع در مرز افغانستان و ازبکستان شوروی عبور کرد، و به گزارشگر تلویزیونی، که روی پل انتظار میکشید، گفت: " هیچ سرباز و یا افسر شوروی پشت سرمن باقی نمانده است، اکنون حضور 9 ساله ما در افغانستان به پایان رسید.

12) پاکستان درین وقت در تلاش جمع آوری از جوانان و نوجوانان افغان پناه جوینده در پاکستان، شد. و یک تعدادی کثیری را جمع آوری کرده و در مدارس های دینی خود جابجا ساخت، و به آموزش دینی و نظامی تحت حمایت سرویس های مخفی خود به آنها  پرداخت. این یک گروه احتیاطی در صورت عدم پذیرش دستورات پاکستان از سوی هفت گروه بنیادگر، بشمار میرفت. پاکستان این گروه را لقب " طالبان" داد، و در عین حال هفت گروه دیگر را نیز تحت حمایت شدید خود  قرار داد.

13) بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان، پاکستان با چندهزار سر باز ملیشه یی و چندین هزار افراد مسلح  گروههای  بنیادگرای اسلامی،  به شهر مرزی"جلال آباد" حمله کردند، که بعد از یک جنگ شدید با دولت، همه ای        جنگجویان پاکستانی و افراد مسلح گروههای بنیادگر نابود شدن و فرارکردند و اسیرگردیدند. البته این زورآزمایی پاکستان منجر به ناکامی شد.

14) در آغاز سال 1991م، یک توطئه توسط  آژانس اطلاعاتی مخفی نظامی  ( آی اس آی) پاکستان تبانی  با شهنوازتنی وزیر دفاع افغانستان، بر ضد رژیم نجیب الله، به راه  انداخته  شد. که نامؤفق ماند. و جاسوس آی اس آی شهنوازتنی، اینکه پی برد توطئه مشترک اش ناکام گردید، فرار به پاکستان را ترجیع داد، و در آنجا تحت حمایت جنرال حمیدگل رئیس آی اس آی و جنرال یوسف خان معاون رئیس وهماهنگ کننده جنگهای چریکی در افغانستان، قرار گرفت و مخفی شد.

بعد از اینکه رئیس جمهور نجیب الله، بخاطری ایجاد یک دولت انتقالی تحت نظارت سازمان ملل در افغانستان، دست از قدرت در 16 اپریل 1992م، برداشت و در ساختمان سازمان ملل در کابل پناه برد. گروههای بنیادگرای اسلامی تحت قومانده و حمایت پاکستان، در کابل هجوم آوردند. و در 28 اپریل،  آقای سرابی از معاونین ریس جمهور و عبدالرحیم هاتف، کلید دولت افغانستان را  با کادرهای نظامی و ملکی آبدیده و قوای مسلح که در منطقه نذیر نداشت، تحت نظارت سازمان ملل، به رئیس دولت انتفالی صبغة الله مجددی، تسلیم کرد. این وحشیان که به دولت داری و طرز تشکیل و اداره حکومت نمی     فهمیدن، انتظار دستور ازسوی باداران خود ( رهبری پاکستان) را داشتند، رهبری پاکستان به غلامان حلقه بگوش خود امر کرد، که انحلال تمام ساختار سیاسی - اداری و نظامی و ملکی، افغانستان را اعلام کنند. و ایشان این دستور را قلباً درعمل به اجرا  گذاشتن و خلای قدرت را بوجود آوردند. این بود که جنگ شدیدی بخاطری تصاحب مناطق و قدرت منطقوی، بین تنظیم ها در هر گوشه و کنار شروع شد، و افغانستان دوباره در کام خون فرورفت. ایشان ملت افغانستان  را به خاک و خون کشاندن، تمام مؤسسات زیربنایی کشوررا تخریب کردند. آثارهای قدیم موزیم کابل با آرشیف ملی که میراث ملی بشمار میرفت و در جهان نذیرنداشت، توسط عامیان پاکستانی غارت گردید و در بازارهای پاکستان به معرض فروش قرار گرفت و پاکستان به آرزوهای که داشت رسید.

همین بود که جریده "تایمز لندن در 27 اپریل 1993م، " نوشت: " سازمان ملل خروج نیروهای شوروی را با مذاکره موافقانه به انجام رساند و مسؤلیت آن اکنون پایان یافته است و جهان در این کشور درگیرمنازعات قبیله ای و پدرکشتگی دیگر وظیفه ندارد".

بعد از این اعلامیه،  تمام جهان به جز پاکستان دست از افغانستان برداشتن و در عقب خود حمام خون را گذاشتن.

15) پاکستان از این بی مسؤلیتی جهان در قبال افغانستان، استفاده اعظیمی نمود. اول اینکه گروه احتیاطی خود (طالبان) را آهسته و بطور احتیاط روی صحنه کشاند. دوم اینکه گروههای درگیر و در حال کشمکش را به حال خود ماند، تا  که     ایشان بکلی در بین خود تضعیف شوند، تا میدان برای تطبیق سناریوی جدید آماده گردد. این گروه جدید( طالبان) تحت فرماندهی مستقیم نظامیان پاکستانی و تحت حمایت و پشتی بانی، از سوی مرکز جاسوسی امریکا، قرار داشت، تطبیق   این سناریو باید تمام ساختار سیاسی – اجتماعی افغانستان را دچار تغییر میکرد، و ملت افغانستان را دعوت به طرز زندگانی 14 قرن عقب تر میکرد. تا اینکه این گروه، در اوایل سپتامبر 1996م، نزدیک بکابل رسید و در 26 سپتامبر کابل را تسخیر کرد. و رئیس جمهورسابق نجیب الله با برادرش شاهپور احمدزی، توسط مأموران آژانس اطلاعاتی مخفی نظامی پاکستان، به شهادت رسیدند و به دار آویخته شدند.

 این سناریوی جدید افغانستان را تبدیل به مرکز تروریزم بین الملل  با اید یالوژی فاشیزم ملی و مذهبی  کرد، و بازیگرانش به جمعیت زدایی (جیناساید) پرداخت تا اینکه در 9 سپتامبر 2001 م، فرمانده احمدشاه مسعود را توطئه گران پاکستانی تبانی با گروههای تروریستی، به شهادت رساندند. و دو روز بعد از شهادت احمدشاه مسعود، در11 سپتامبر 2001 م، حادثه ابهام انگیز و خونبار را در نیویارک و واشنگتن با حمله های هوایی در مراکز تجارت جهانی و وزارت دفاع امریکا انجام دادند. البته بعد از این حادثه خونبار، نخست از همه توجه امریکا و در قبال آن توجه کشور های غربی دوباره به افغانستان جلب گردید. بعد ازاعلام اخطارها و التماتم های بی نتیجه ازسوی امریکا به طالبان+ القاعده، حملات هوایی مشترک امریکا و بریتانیا در هفتم اکتوبر 2001 م، به پایگاههای نظامی طالبان + القاعده، در قلمرو افغانستان صورت گرفت.

اینکه بگویم همه رهبری طالبان + القاعده با جنگجویان شان، از بین رفته اند امکان دارد که خود را زیر سوال قرار دهیم. رهبری این دو گروه با جنگجویان شان در همان اوایل توسط  سرویسهای اطلاعاتی پاکستان + امریکا، در مناطق   صلب العبور در داخل مرزهای پاکستان برای استفاده بعدی، جابجا و مخفی گردیدن.

جنبش طالبان + القاعده، سه خدمت بزرگی را به انگلیسها + امریکایی ها انجام داده اند.

 1) بدنام ساختن "اسلامیست های راد یکا ل" در جهان.

2) قبضه کردن ثروتهای سرزمینی و زیرزمینی کشورهای آسیای مرکزی ( تاجکستان، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان و قرقزستان) توسط  انگیس+ امریکا.

3)  محدود کردن تأثیرات سیاست "روسیه فدراتیف" در آسیای مرکزی و تجرید پالیسی سیاسی روسها از آسیای مرکزی.

 تمام این بدبختی هایرا که مردم افغانستان تا فعل حال متحمل شده اند، معلول و محصول این بدبختی ها پاکستان + انگیس میباشند.

پس بیاید که بگویم: بعد از این ملت افغا نستان، د ست مداخله پاکستان به کشور خود را، از بازویش قطع خواهد کرد.

« نارضایتی محمد داوود از پاکستان پس ازیک سری حملات هماهنگ شده با گروههای بنیادگرا توسط اسلام آباد بر پایگاههای نطامی دولتی واقع در دره پنجشیر، به اوج خود رسید». 

« محمد داوود همچنین در پاسخ  به  فشارهای آشکار پاکستان قول داد که افغانستان  دیگر پناهگاهی برای شورشیان " پشتون و بلوچ" که علیه رژیم "ذوافقارعلی بوتو" میجنگیدند، نخواهد بود ».      « محمد داوود در اثر فشار زیاد پاکستان حاضر شد بیش از ده هزار نفراز افراد قبایلی را که قبلا ً ازافغانستان بعنوان پایگاهی برای اقدامات چریکی علیه پاکستان استفاده میکردند، از افغانستان خارج  کند و به موج فراریان جدید نظامی   پاکستان  نیز اجازه ورود نداد و بدین ترتیب عناصر ملی گرا را ناخشنود ساخت ».

« درین زمان دولت پاکستان تحت فشار امریکا و ایران، بنای تجدید روابط را با کابل گذاشت، این برقراری روابط با پاکستان برای کابل مفهومی جز پذیرش رسمی "خط دیورند" و فراموش کردن مسًله "پشتونستان" را در برداشت ».

  « محمد داوود ابتدأ طرفه میرفت، اما در دومین دیدار با "ضیأالحق" رئیس جمهور پاکستان، در مارچ 1977م، که در اسلام آباد صورت گرفت، زمینهً مصالحه پیش آمد. محمد داوود ظاهراً حاضر شده بود که از ادعا های خود مبنی برتشکیل ایالت های مستقل پشتون و بلوچ نشین که به مفهوم دادن نوعی خودمختاری برای این دو اقلیت قومی بود، صرف نظر کند ».

   « محمد داوود طی یک کنفرانس مطبوعاتی، در پاسح این سوال، که آیا "خط دیورند" مورد بحث قرارگرفته یا خیر؟ پاسخ داد: هرچیزی مورد بحث واقع شد و باگذشت زمان همه چیزها جایگاه خود را بدست می آورد ».

 « عبدالصمدغوث معاون وزارت خارجه و محرم اسرار محمد داوود، اعتراف میکند که محمد داوود و ضیأالحق به حل مسًله "خط دیورند" و موضوع "پشتونستان" باهم نزدیک شده بودند. بگفته غوث احتمال زیاد وجود داشت که تؤافق عملا ً صورت گیرد ».

« حفیط الله امین به خبرنگاران گفته بود: تاریخ به ما افغانها یک پیام مقدس میدهد، ما نمیتوانیم پشتونهای برادر و جفا دیده خود درآن سوی خیبر را فراموش کنیم. پاکستان میگوید. پشتوها و بلوچها را یاد نکنید، ولی ما چگونه میتوانیم اینرا قبول کنیم ».   

« چندی بعد"امین" با اشاره به شواهدی که نشان میداد، حکومت پاکستان مخالفان افراطی مسلمان را علیه رژیم او تحریک میکرد. گفت: پشتوها و بلوچها در پاکستان قیام خواهند کرد و از ما دفاع خواهند نمود. هیچکس نمیتواند انکار کند که مسًله  انقلاب افغانستان و موضوع پشتونستان با یک دیگر ارتباط ندارد».

« سخنرانی های امین مسًله پشتونستان را دوباره در یاد ها تداعی کرد، اینکه ایالت مرزی شمال پاکستان بخشی از خاک افغانستان بزرگ است و از آمودریا تا رودخانه سند امتداد دارد ».

« امین با ا ظهار تمایل به دیدار با آقا شاهی، اشاره کرده بود که آماده است مسًله "پشتونستان" را کنار بگذارد »   «آقاشاهی بعد ها گفته بود که، ما به این نتیجه رسیده بودیم که آنها آماده اند "خط دیورند" را بپدیرند».

« امین همچنین مؤافقت کرده بود که در 22 دسامبر 1979م، قبل از عزیمت به عربستان سعودی، با ضیأالحق دیدار کند».

« پاکستان،تهدیدی کمونیزم در افغانستان را، اساسی برای روابطه پایدار روبه رشد با امریکا تلقی میکرد و امیدوار بود کمکهای نظامی امریکا به پاکستان از سر گرفته شود. بدین لحاظ پاکستانی ها برای توافق با امین عجله نداشتند».

« پاکستان با توجه به سابقه منازعه بعد از سال 1978 م ، سعی کرد دسته بندی گروههای بنیادگر حفظ شود . پاکستان با سهم دادن بیشتر کمکها برای آنها در نظرداشت این گروهها را مورد توجه و حمایت قراردهد ، " آی – اس – آی " پاکستان سعی کرد توزیع بخش عظیمی از کمک های خارجی را به عهده گرفته و بدین ترتیب برآنها همچنان کنترول داشته باشد». 

« بعضی از رهبران سنتی افغان برای متحد ساختن این گروهها در 1980 م، تلاش جدی کردند تا مبارزه سیاسی – نظامی قویتری علیه رژیم کابل را سازمان دهند. اما حکومت پاکستان این حرکت را تضعیف کرد».

مسکو تا آن موقع از تقاضای دولت افغانستان برای مذاکرات جداگانه با پاکستان و ایران، حمایت میکرد. اما پاکستان این تقاضا را نپذیرفته چنین استدلال میکرد که مذاکرات مستقیم به مفهوم برسمیت شناختن رژیم کابل می باشد.

« پس از اینکه کردووز و شاه محمد دوست گفتگوهای خود را جمع بندی کردند. شاه محمد دوست، دیگر بر تعهد یکجانبه پاکستان در مورد " عدم مداخله " اصرار نورزید، و پیشنهاد در مورد تعهدات متقابل را پذیرفت. و در رابطه با معاهده طولانی مدت حسن همجواری، افزود که این ممکن است برتاریخ خصومت های بین کشورش و پاکستان نقطه پایانی گذارد».

« اولین دور مذاکرات نماینده گان در( 15 جون 1982 م ) در ژنیف برگزار شد. یعقوب خان مکرراً هرگونه مداخله از جانب کشورش را انکار کرد».

« در طول مذاکرات نماینده گان هردو طرف، خصومت و بی اعتمادیی زیادی از خود نشان دادند، و یک اشاره به مناقشات مرزی عکس العمل های تند دو طرف را برمی انگیخت».

« اما نماینده شوروی نگران مداخلات از سوی پاکستان بود. او خاطر نشان کرد که کابل و مسکو متن را پذیرفته اند، اما شوروی اطمینان ندارد که این راه حل موفقیت آمیز باشد وباید پاکستان را متعهد کرد که اقدامات مداخله جویانه خود را ادامه ندهد».

« ضیاالحق بار ها گفته بود: اهداف او از آغاز جنگ در افغانستان، نابودی نظام شالودهً کمونیزم و نیز رژیم وابسته آن  و فراهم کردن زمینه های شکل گیری نوع " پیمان استراتیژیک " در جنوب آسیا بوده است. او اعلام کرد، ما حق داریم یک رژیم دوست و کاملا ً اسلامی در افغانستان داشته باشیم و اجازه نخواهیم داد رژیم تحت نفوذ هند و شوروی و مدعی بخش هایی از سرزمین ما؟ همچنان بر سر قدرت باقی بماند. و در افغانستان یک دولت کاملا ً اسلامی واقعی باید سرکار آید، دولت که بخشی از جنبش " پان اسلامیزم " را تشکیل دهد، این جنبش روزی مسلمانان اتحادشوروی را نیز در بر خواهد گرفت، و شما این را خواهید دید».

نارضایتی دولت پاکستان نسبت به" ببرک کارمل"، این بود، که کارمل همیشه خواهان واپس گیری خاکهای از دست رفته افغانستان از جانب پاکستان میشد و به پاکستان اجازه نمیداد که بر سر " خط دیورند" که از سوی افغانستان به رسمیت شناخته نشده است، بحث کند.

 کارمل به هیچ وجهه نمیخواست که روی این موضوع اساس ملی با پاکستان داخل مذاکره شود، زیرا اوهمیشه میگفت: سرزمین افغانها از" آمو دریا" تا دریای " سند" امتداد  دارد، و این موضوع   بجز با افغانهای آن سوی "خیبر"، با دیگران مورد بحث قرار نخواهد گرفت." البته این موضوع اساس ملی باید از طریق مذاکره سیاسی و مسالمت آمیز، با همکاری سازمان ملل، کشور بریتانیا، هند و افغانستان حل و فصل گردد و عدالت جای خود را بگیرد." 

« از نظر ببرک کارمل، تا زمانیکه پاکستان قبول نمیکرد که با جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان بعنوان یک حکومت مشروع سروکار دارد، مذاکرات سازمان ملل یک بازی دیپلماتیک، دیگر چیزی بالاتر از آن نیست».

« ببرک کارمل: ما با حیله های پاکستانی ها آشنایی کامل داریم و سالهاست که ما آنها را میشناسیم و آنها بجای قطع مداخله، از ما شناسایی خط مردهً دیورند را تقاضا دارند. و اضافه کرد: حتی اگر نیروهای شوروی خارج هم شوند، پاکستان بلافاصله مداخلات خودرا دو برابر خواهد کرد ».

« حامد کرزی رييس جمهور افغانستان در جريان يک سفر غير منتظره به ولايت ناآرام کنر در مرز پاکستان، با لحن تندی به پاکستان تاخته و مقامات آن کشور را به حمايت از شورشيان در کشورش متهم کرده است».

« آقای کرزی در سخنان خود در جمعی از بزرگان قومی و ساکنان ولايت کنر به طور مستقيم سازمان استخباراتی (اطلاعاتی) پاکستان (آی اس آی) را متهم کرد که افغانها را عليه کشورشان تحريک می کند».

« او گفت: "پاکستان فرزندان افغانستان را به سوزاندن مکاتب، کشتن مهندسان و کارکنان خارجی امور بازسازی در افغانستان تشويق می کند».

« آقای کرزی ناامنی ها در افغانستان را يکی از عوامل مهم بازدارنده اجرای برنامه های بازسازی در کشورش توصيف کرد».

« اين اولين بار است که آقای کرزی با چنين صراحتی در مورد کشور همسايه پاکستان حرف می زند».

« وزير خارجه افغانستان داکتر اسپنتا گفت: ما شواهدی در دست داريم که بر اساس آن، حمله کنندگان از آنسوی مرز وارد افغانستان می شوند و اينجا (افغانستان) را نا امن می سازند ».

« آقای اسپنتا افزود: اين افراد مکاتب و مراکز درمانی ما را به آتش می کشند و من تعجب می کنم چرا اين حملات در آنسوی مرز صورت نمی گيرد ».

« رييس جمهور افغانستان در ادامه سخنان خود تاکيد کرد که امنيت افغانستان به سود پاکستان است. او بار ديگر از پاکستان خواست در اين مورد با افغانستان همکاری کند».

« آقای کرزی گفت او بارها در اين مورد با پرويز مشرف، رييس جمهور پاکستان صحبت کرده است».

« او افزود: "من بارها به مقامات پاکستان گفته ام که ديگر زمان آن گذشته است که تصاميم در مورد سرنوشت افغانستان در اسلام آباد گرفته می شد».                      « اظهارات خشمگينانه حامد کرزی رييس جمهور افغانستان در باره "مداخلات" پاکستان در امور افغانستان در سال ۲۰۰۳، منجر تظاهرات خشونت آميزی در برابر سفارت پاکستان در کابل شد و تظاهر کنندگان، به ساختمان سفارت خساراتی وارد کردند.

آقای کرزی پس از آن حادثه، رسما از دولت پاکستان عذرخواهی کرد و در ازای خسارات وارد شده به ساختمان سفارت آن کشور در کابل، غرامت پرداخت- پس چرا؟».  

این دشمن کیست؟

حامد کرزی: معلوم است. دشمن معلوم است. القاعده و خارجی ها هستند. آنها دشمن این خاک، دشمن این قوم، دشمن افغانها، دشمن مردم پاکستان و خصوصا دشمن پشتونها هستند. به نام طالب با افغانستان و با پاکستان دشمنی می کنند. طرفداران و عناصر القاعده به نام طالبان به ویژه با پشتونها دشمنی می کنند. شما ببینید، امروز در پاکستان چه می گذرد. چهل و دو تن از بزرگان اقوام را تنها برای اینکه جرگه برگزار می کردند، شهید کردند. در روز عید در چار سده پاکستان حمله کرده و انسان های بیگناه را در جریان ادای نماز شهید کردند. این یک حمله ظالمانه از سوی طرفداران القاعده به عنعنات، رسم و رواجها، زندگی، اقتصاد مردم و بزرگان این قوم است. طالبان باید این را درک کنند که به نام طالب و تحت عنوان طالبان در افغانستان و پاکستان با مسلمانان و به ویژه پشتون ها دشمنی می شود.

چرا با پشتون ها دشمنی می شود و چرا به گفته شما پشتونها سرکوب می شوند؟

حامد کرزی: این یک سوال اساسی است، ریشه های تاریخی دارد که متاسفانه به اساس آن این قوم (پشتون) سرکوب می شود. کشته می شوند، مکاتب شان بسته می شود، فرزندان شان از آموزش محروم می شوند و هم بدنام می شوند. این یک دشمنی اساسی است که با این قوم می شود و برای از بین بردن آن ما تلاش می کنیم و دستاوردهای ما چشمگیر است. انتخابات اخیر پاکستان واضح کرد که اگر اختیار به مردم داده شود آنها راه بهتری را بر می گزینند.

انتخابات در ایالت سرحد نشان داد که پشتونها نه افراطی هستند و نه همکار دهشت افگنان، بلکه بر عکس اگر اختیار (به آنان) داده شود، روشن می شود که آنها یک قوم مظلوم هستند، مورد حمله قرار گرفته اند، تمام دارایی شان مورد حمله قرار گرفته است. باید از آن دفاع کنند و دیگر کشورها با آنها همکار شوند تا باشد دشمنان این کشور نابود شوند.

شما گفتید که القاعده پشتون ها را هدف قرار می دهد، در حالی که من در سفر به مناطق مختلف افغانستان شکایت مردم را شنیدم که از حملات و بمباران نیروهای آمریکایی حرف می زنند. مردم می گویند آنان هم در حملات مخالفین دولت و هم در عملیات نیروهای خارجی کشته می شوند.

حامد کرزی: متاسفانه وقتیکه القاعده حمله می کند در پاسخ به آنها از نیروهای هوایی کار گرفته می شود. ما از کشته شدن مردم عادی خسته شده ایم و این غم انگیز است. اما آمریکا دشمن مردم نیست، دشمن القاعده است. آمریکا مکتب، جاده و کلینیک می سازد. امروز که من اینجا نشسته ام، نیمی از معاش (کارمندان) این وطن از طرف دنیا و مردم آمریکا پرداخته می شود. آمریکا برای حل این مشکل تلاش می کند، اما القاعده (مردم را) می کشد، مکتب را می بندد، محاسن سفیدان را می کشد و حتی سر آنها را از تن جد می کند. مردم می فهمند که دشمن که است.

حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان در اظهارات تندی، به طالبان پاکستانی و 'حامیان آنان' تاخت و هشدار داد که اگر حملات این افراد در خاک افغانستان پایان نیابد، افغانستان واکنش نشان خواهد داد.

آقای کرزی گفت که افغانستان حق دفاع از خاک خود را دارد و "این بار بیت الله محسود و ملاعمر پاکستانی را در خانه هایشان هدف قرار می دهد."

رییس جمهور افغانستان گفت که این حملات آغاز شده و همچنان ادامه خواهد یافت. اشاره آقای کرزی در این مورد، ظاهرا به حملات اخیر نیروهای آمریکایی به خاک پاکستان بود که چندین شورشی و یازده سرباز ارتش پاکستان در آن به قتل رسیدند.

این حمله در یک پاسگاه مرزی در نواحی کوهستانی گورا پرای مهمند، یکی از نواحی قبیله نشین پاکستان، در آنسوی مرز افغانستان در مجاورت ولایت کنر روی داد. پاکستان از این حمله به شدت انتقاد کرد و آن را یک عمل "بدون انگیزه و بزدلانه" خواند.

رییس جمهور افغانستان که در بازگشت از کنفرانس پاریس در کابل با خبرنگاران صحبت می کرد، در جواب به سوالی در این مورد که چه واکنشی نسبت به اعلام جهاد طالبان پاکستانی در افغانستان دارد، گفت، افغانستان حق دفاع از خود را دارد.

او گفت: "یک خارجی (طالبان پاکستانی) به خود حق می دهد علیه افغانستان اعلام جهاد کند، پس ما هم حق داریم این افراد را در خانه هایشان هدف قرار دهیم... افغانستان امروز، افغانستان دیروز بی صدا نیست، امروز (افغانستان) هم صدا دارد، هم وسایل دارد و هم جرات اقدام دارد."

آقای کرزی افزود: "به هر حال ما در اینجا کشته می شویم، پس بهتر است که یک قدم پیشتر رفته و خود را در آنجا (پاکستان) خود را بکشیم، تا حداقل جلو حمله به افغانستان گرفته شود."

او ادامه داد: "این مسئله جدی است، از روی عواطف و احساسات گفته نمی شود. افغانستان سی سال این مصیبت را تحمل کرده است."

دولت پاکستان به اظهارات حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان، در مورد مقابله با طالبان مستقر در مناطق قبایلی پاکستان واکنش نشان داده است.  یوسف رضا گیلانی، نخست وزیر پاکستان، در مورد نقض مرزهای این کشور هشدار داده و گفته است که کشورش در امور هیچ کشور دیگری مداخله نمی کند؟ و در مقابل، به هیچ کشوری هم اجازه نمی دهد در امور پاکستان مداخله کند.

پاکستان اخیرا با امضای یک آتش بس با طالبان محلی، با انتقادهای زیادی در داخل افغانستان روبرو شد. ناتو می گوید، توافقات صلح میان حکومت پاکستان و طالبان محلی، به افزایش نا امنی ها در افغانستان منجر می شود.

ادامه دارد.

 

گرد آورنده: انجنییر نجیب الله احمدی ملی یار.

 

 


بالا
 
بازگشت