سيدموسی عثمان هستی

نویسنده: سید موسی عثمان هستی

مدیر مسؤول ماهنامه طنزی وانتقادی  بینام

 

مثلث خبیث و ماچه سگ پاچه گیر آن

 به دنبال دشنام نامه ای که خواهر زن برادر احمد شاه مسعود که کارش از لاجورد فروشی به وطن فروشی کشید، برایم فرستاد ومن هم جوابش رابا متن نامه آن پتیاره به چند آدرس فرستادم، ودر سایت پندار امکان نشر یافت، در کنار چند فحش آبدارکه از لنده ها وهمقطاران آن روسپی داشتم، حدود بیش از صد میل دیگر هم از برخی دوستان دور ونزدیک برایم رسید که در خطوط کلی خودهمه در نکات آتی با هم مشابهت دارند. لذا در عوض فرستادن جواب های فردی لازم دانستم تا جواب سؤال های مشابه را ضمن یک نامه سر کشاده ارائه دارم ، باشد به علاوه آنعده از دوستانی که بر من منت گذاشته ونامه ارسال داشته اند وبه زعم خودشان این قلم را"ارشاد" نموده اند، دوستان دیگری نیز که چنان می اندیشند، پاسخ خویش را از قبل داشته باشند.

آن موارد قرار اتی اند:

1 ــ "او یک زن است وبا زن در افتادن خوب نیست، زیرا در صورت مؤفقیت اعتباری وجود ندارد که بر زن پیروز شدن افتخاری ندارد ودر صورت شکست خوردن از یک زن هیچ آبرویی برای انسان باقی نمی ماند" در رابطه با این طرز قضاوت توجه آنعده از دوستان را که از این منظر به ارشاد من دست زده اند ، صمیمانه به نکات آتی جلب می نمایم:

1-1:

از شما خوانندۀ عزیز چه پنهان ، دیدن چنین طرز قضاوتی آنهم از طرف کسانی که با ادعا های خیلی بزرگ وبه اصطلاح ایرانی ها "باد به غبغب" می خواهند گره کور افغانستان را با یک اشاره انگشت "ولایت" بازنموده بیمار محتضر افغانستان را با یک نسخه شفاء بخشند، کمتر از فحشنامه "فرشته جان" بر من تاثیربد ننمود. زیرا وقتی در قرن بیست ویک آنهم به صورت عمده در کشور های غربی در بین به اصطلاح روشنفکران وچیز فهمان ما کسانی وجود داشته باشد که نسبت به زن چنین بینش عقب مانده ، ارتجاعی وزن زن داشته باشد، دیگر از "ملا عمر کور" وچند تا لنگ ولاش سیاسی دیگری به مانند او چه گلایۀ می توان داشت. آنها متوجه نیستند که به خاطر حمایت از یک پتیاره حرفه یی، به تمام زنان جهان اهانت رواداشته آنها را لایق تقابل ورویارویی نمی دانند. این افراد فراموش می کنند که با این تحقیر در قدم اول به مادرخود ودرقدوم وسوم به همسر ودختران خویش اهانت رواداشته آنها را پست تر از مردان معرفی می دارند.

در این پاسخ ضمن آنکه با صراحت انزجار خویش را از چنین طرز دیدی وآنهم با صراحت کامل ابراز می دارم، یکی از دلایل پاسخگویی خویش را همان "نازن" بودن "فرشته جان" اعلام می دارم. من بدین وسیله می خواهم بگویم، که برای من در رویارویی سیاسی زن ومرد وجود ندارد، اصلاً جنسیت ، رنگ ، نژاد ومذهب در یک بحث سیاسی جایی ندارد . می خواهد یک فرد زن باشد ویا مرد، سیاه باشد ویا سفید، هزاره باشد ویا پشتون، شیعه باشد ویا سنی و ... فردیت وی مهم نیست بلکه نظراتی را که نمایندگی میکند اهمیت درجه اول دارند. یک جنایتکار جنایتکار است چه تاچر باشد یا بلیر، گلدامایرباشد ویا موشه دایان. ما حق نداریم جنایت یکی جنایت واز دیگری را چیز دیگری نام گذاری نمائیم، چنین حرکتی هرچند به منظور زن خاصی صورت گیرد اهانت آشکار به تمام زن های جهان می باشد، زیرا آنها را با چنین طرز دیدی یک سر وگردن از مردان کوتاهتر می دانیم. واین همان تبعیض جنسی است که باید به مثابه انسان قرن بیست ویک علیه آن رزمید نه آنکه مقابل چنین رسم پوسیده برده وار سجده عبودیت نمود.

1-2:

از آن گذشته وقتی چنین دوستانی واقعاً به همین ادعای سخیف شان پابند بودند وهستند، قبل از آنکه کار به اینجا می کشید این پتیاره را در کنج خانه نشانده وبالای قد واندامش معرکه گیری نمی نمودند تا دیده می شد که بله! این آقایان واقعاً به آنچه به دیگران توصیه می نمایند خود پابند هستند ونمی گذارند تا زنان شان در سر بازار به معرکه گیری بپردازند. برای من او یک انسان بد کاره وفاسد است وجنسیت اش هیچ نقشی در موضع گیری های من علیه وی ندارد.

2ــ:

عده ای "فرشته جان" را به قربانی گرفته از من تقاضا دارند که "قهرمان ملی" و خانواده وی را با این پتیاره در یک لحاف نپیچانم.  آنچه در این خواست اولتر از همه جلب توجه می نماید ، اتلاق "قهرمان ملی" به یک انسان خود فروخته ووطن فروش است. به این آقایان باید گفت:

اگر مسعود "قهرمان ملی" می بود در دامان آی.اس.آی پناه نمی برد

اگر مسعود"قهرمان ملی" می بود با روس اشغالگر عقد اخوت نمی بست

اگر مسعود "قهرمان ملی" می بود به خاطر خوشنودی روسها دست به کشتار فرزندان این مرز وبوم نمی زد

اگر مسعود"قهرمان ملی" می بود کابل را در یک رقابت افسار گسیخته با گلبدین جنایتکار ویران نمی کرد

اگر مسعود"قهرمان ملی " می بود فاجعۀ افشار را به وجود نمی آورد

اگر مسعود "قهرمان ملی" می بود با دشمنان میهن طالبان کوردل دست برادری نمی داد

اگر مسعود"قهرمان ملی" می بود در خدمت سی.آی.ای قرار نمی گرفت وبرای آنها گزارش تهیه نمی کرد

اگر مسعود"قهرمان ملی" می بود از طرف "لوی استعماری" لقب قهرمان نمی گرفت

اگر و .....

دومین نکته دفاع خجولانه از خاندان مسعود است، از بردارانش به خصوص. اما این آقاین فراموش می کنند بنویسند که کجای ادعای من نادرست است، روابط اخلاقی ولی مسعود ویا جاسوسی آشکار احمد ضیاء مسعود به دولت پاکستان.

3ــ:

برخی ها از من خواسته اند که اولاً سوابق خانوداگی "فرشته جان" را به خودش ارتباط ندهم در ثانی در توبه را نبسته ، "فرشته جان" امروز را معیار قضاوت خویش قرار دهم نه دیروزی را.

یا به عبارت دیگر این افراد از من می خواهند که بر حافظه تاریخی خود خط بطلان کشیده با آنها همان برخوردی را پیشه نمایم که با یک نوزاد فارغ از خطا می باید پیشه نمود. شاید این افراد این هیچ متوجه نباشند که با چنین پیشنهادی از کیسه خلیفه بخشیده تمام جنایتکاران را ازباز خواست تبرئه می نمایند. به چنین افراد گوشزد می نمایم که با چنین استدلال هایی پا به میدان نگذارند زیرا خودشان را نیز مانند وکلای پارلمان دولت دست نشانده زیر سؤال می برند. به علاوه اینها دارای یک تربیت خانوداگی هستند که اسکلیت شخصیتی آن تربیت خانودگی راحاکمیت فرهنگ"رحیم غلام بچه" بر آنها احتوا می نمود. آنها زیر تاثیر چنان فرهنگی همیشه عادت کرده اند که برای مقامات "صابون زده" پیش کنندهیچ فرق نمی کند که طرف چه کسی واز کجا است، ظاهر خانی است ویا از نزدیکان دستگیر پنجشیری وسایر اعضای حزب ویا اینکه جاسوس بچه اخوانی مربوط جمعیت اسلامی.در مورد توبه هم باید تبارز آشکار توبه را در وجود تواب دید، آنی که به اصطلاح مردم کابل از.... دریغ نمی کند، با توبه هیچ مناسبتی ندارد.مگر اینکه توبه ای از قماش توبۀ شاعری باشد که عهد کرده دیگر می نخورد

 عهد کردم که دیگر می نخورم در همه عمر

به جز از امشب و فردا شب و شبهای دیگر

4ــ:

 برخی ها به استناد اصل توبه در اسلام، اورا از گذشته اش جدا نموده ، یک زن مسلمان دانسته اند

صرف نظر از اینکه با یک نگاه اجمالی به عکس این پتیاره و یک پرسش کوتاه از همسایه هایش در سویدن، به وضاحت می توان دریافت که نه این زن با اسلام سر وکاری دارد ونه هم اسلام به وی. در اساس کسانیکه خود فروشی سیاسی بخشی از کرکتر وشخصیت آنها را می سازد به هیچ اصل و مسلکی پابند نبوده وهیچ اعتقادی را نمایندگی نمی نمایند. نه دیروز کمونیست بودند ونه هم امروز مسلمان اند. دیروز متاع خویش را در بازار به اصطلاح کمونیست ها به حراج گذاشته بودند وامروز در آشفته بازار اسلام سیاسی. آنها دکاندارانی اند که می خواهند بیشترین فروش وبیشترین استفاده را داشته باشند، برای شان نه رنگ خریدار مهم است  ونه هم قامت آن. هرکسی قیمت لازم را بپردازد صاحب مال خواهد شد. اگر باور ندارید با جیب پر از پول سری به سویدن بزنید به تجربه خواهید یافت که پشت تمام مسلمان نمایی ها چگونه حراج اسلامی نهفته است

5ــ:

عده ای نوشته اند که چرا چنین یک مسأله تخریش کننده را به آدرس های شخصی به خصوص "فاشیست های ازقماش معروفی و ملالی نظام" فرستاده ام ، به عبارت دیگر این اختلاف داخلی را می شد به دور از چشم اغیار حل نمود.

در پاسخ به این ارجمندان باید نوشت:

از آنجائیکه اکنون دسترسی به کدام سایتی که نوشته های من را نشر کند ندارم به ناگزیر نوشته هایم را به تمام آدرس هائیکه دارم می فرستم. در این مناسبت هرچه بیشتر ، بهتر.

اینکه از نظر شما آقای "معروفی" وخانم"ملالی نظام" هنوز هم عضو  افغان جرمن ودر نتیجه فاشیست اند ، خوشبختانه اینطور نبوده نه آنها دیگرعضو افغان جرمن اند ونه هم بر اساس اهداف کاریی که در سایت جدید خویش یعنی "افغانستان آزاد – آزاد افغانستان"اعلام داشته اند دیگر مهرفاشیزم بر آنها می چسپد. شاهد ادعای من بیش از سه صد مقاله ایست که ظرف مدت کوتاه سه ماه به نشر رسانیده اند، این شما واین هم آن مقالات . فاشیزم را نشان دهید تا با آنها نیز همان پیشه کنم که اکنون با نژاد پرستان خاوران در پیش گرفته ام.

از آن گذشته این دوستان فراموش نموده اند، که این حق دموکراتیک من است که نوشته هایم را در کجا وبه چه طریقی به دست خوانندگان وعلاقه مندان آن برسانم. نه تا امروز قیم داشته ام ونه از این به بعد به داشتن آن احتیاج خواهم داشت.

6ــ:

برخِی دیگر از دوستان اظهار محبت نموده خواسته اند بدانند که چگونه می توانند ازگسترش این آتش جلو گیری نموده به اصطلاح معضله را حل نمایند، حتا عده ای از دوستان تعهد سپرده اند که خاوران رسماً معذرت خواهد خواست در صورتی که این قلم نیز دیگر دنبال این قضیه را نگیرم.

در پاسخ به خواست این دوستان باید گفت که من کدام خواست شخصی از "فرشته جان" نداشتم تا احیاناً روی قیمت باهم کنار آمده نتوانسته واکنون به واسطه ای نیازمند باشم( هر چند تا جائیکه ایشان را می شناسم در تعیین قیمت زیاد سخت گیر نیستند وگاهی اتفاق افتاده که "پولدار را پولش وبی پول را دعایش" نیز پذیرفته است) من با خانم "فرشته حضرتی" به خاطر مسایل سیاسی من جمله قضاوت علیه مسعود به مثابه یک خاین ملی در افتاده ام ،  با تمام سخت گیری هایم هرگاه حاضر شوند در خاوران حرف من را راجع به مسعود صحه گذارند و وی را یک خاین ملی معرفی دارند، قول می دهم که بعد از آن به وی کاری نداشته باشم مگر اینکه ببینم باز هم به معرکه گیری آغاز نموده است.

 


بالا
 
بازگشت