جبهه سوم آغاز جنگ سوم

 

حمید سلجوقی

 

حدودأ یک سال پیش دقیقأ زمانی که انتقادهای شدید علیه پرویز مشرف رئیس جمهور مستعفی پاکستان، از سوی احزاب سیاسی فعال و پارلمان آن کشور بالا گرفت و از طرفی هم، بوش رئیس جمهور آمریکا خواهان کنار گیری مشرف از پُست نظامیش گردید، اوضاع در مناطق قبایلی پاکستان رو به وخامت گذاشت و تشدید حملات القاعده و طالبان در مناطق فوق، قطب سوم حمله ی نظامی آمریکا را پس از حمله به افغانستان و عراق و پیش از حمله احتمالی به ایران مشخص ساخت.

افزایش نا امنی ها در قسمتهای  جنوبی افغانستان و حملات تروریستی گروه القاعده آنهم فرا تر از کشورهای منطقه  و سرپیچی های سران قبایل سرحدی چالش دیگری؛ سد راه برنامه های نظامی آمریکا و کشورهای هم پیمان او که عمومأ متحدان اروپائی بودند بوجود آورد و دغدغه ای بزرگتر در پهلوی مشکل بزرگ جامعه جهانی  که همانا متوقف ساختن برنامه ی هسته ای ایران است را ایجاد کرد و در نهایت آمریکا ومتحدانش را وادار به حمله به مناطق قبایل ساخت.

رشد نیروهای تروریستی در قبایل سرحدی باعث تشدید حملات القاعده در عراق شد و آمریکا و متحدان نظامی این کشور که پس از حمله به عراق تصور نابودی گروه های تروریستی را در سر می پرورانیدند را، با بن بستی خلاف تصورشان روبرو کرد.

 این اوضاع موجب سردرگمی نیروهای آمریکائی و متحدان اروپائی درگیر در جنگ با تروریستان در داخل خاک عراق گردید و در نهایت باعث شد؛ تا بیشتر کارشناسان، آمریکا را در جنگ عراق شکست خورده بدانند، زیرا قوت ها جامعه جهانی در پهلوی اینکه نتوانستند در داخل خاک عراق عملکرد مثبتی در بهبود اوضاع و فرونشاندن درگیری های فرقه ای بدست بیاورند؛ بلکه  حمایت مردمی درداخل کشور شان که تعیین کننده سیاست نظامی این کشورها در اعزام نیرو به عراق، افغانستان و جنگ با تروریسم بود را از دست داده و در نهایت و به اجبار شکستشان را با بیرون کشیدن نیروهایشان از خاک عراق پذیرفتند.

 شکست آمریکا در خاک عراق و نتایج مثبت حملات گروه های تروریستی در آن کشور باعث شد؛ تا القاعده و سازمانهای همکار او متوجه تشدید و افزایش حملات در افغانستان به منظور درهم شکستن نیروهای آمریکائی و ائتلاف پیمان آتلانتیک شمالی ناتو گردند و کمک همزمان طالبان پاکستانی مقیم در افغانستان و گروه های مخالف دولت که به دلیل راه نیافتن در سیاست کنونی در افغانستان، به عنوان هم پیمان طالبان در آمده بودند؛ باعث شد، تا حملات و دست آوردهای تخریبی این گروه روز به روز افزایش یابد. این حملات سازمان یافته که به باور کارشناسان با حمایت مالی و تجهیزی ـ آموزشی پاکستان همراه بود، نتایج  مثبتی که برای افغانستان بسیار درد آور بود؛ در قبال داشت،  افزایش آمار تلفات غیر نظامیان بر اثر حملات انتحاری و درگیریها گروه های مخالف دولت از یک سال بدین سو، بیانگر این مدعاست و دلیل دیگر موفقیت گروه های تروریستی؛ افزایش تلفات غیرنظامیان افغان، براثر بمباردمان های نیروهای خارجی است، زیرا نتایج منفی حملات نظامی کشورهای عضو ائتلاف؛ خود بیانگر نوعی بی ثباتی فکری و سردرگمی این نیروها درعملیات نظامی آنها درافغانستان است.

وضعیت نا بسامان و سردرگمی بیش از حد ائتلاف در کشور موجب شد، تا  مناطق شرق و جنوب کشور که بیشترین درگیری ها و نا آرامی ها را پس از فروپاشی طالبان به همراه داشتند؛  میدان اصلی نبرد نیروهای افغان و خارجی با  گروه های مخالف دولت )القاعده،طالبان،مافیای مواد مخدر و گروهای ناراضی دولت( گردد و درنهایت این امر سبب آن شد تا دولت در تطبیق برنامه های خویش، خود را در جنوب کشور شکست خورده بداند

فعالیت گسترده  گروه های مخالف دولت افغانستان در افزایش حملات انتحاری، نظامی و به تصرف در آوردن مؤقتی بعضی ولسوالی ها در مناطق جنوبی بیانگر چالاکی، داشتن مهارت های نظامی و از همه مهمتر از خودگذری این نیروهای است، و این قدرت مافوق، دلیلی مستدل بر عدم موفقیت جامعه جهانی در جنگ در افغانستان است که حقیقت تلخی را نیز به جامعه جهانی به اثبات رسانده و این اتحاد را وادار ساخته است  تا بپذیرند که  جنگ نمی تواند راه حل مناسبی برای برقراری ثبات درافغانستان باشد.

دلیل این ادعا را میتوان در خواست جامعه جهانی و آمریکا در مبحث مذاکره با طالبان که خود نوعی به رسمیت شناختن این گروه است؛ دانست، و با تأسف که این درخواست نیز با ادعاهای بالای طالبان که  دور از تصور افغانستان و جهان بود روبرو گردید و در این میان بیشترین زیان ها متوجه مردم و دولت این کشور گردید.

این مرور گذرا بیانگر وضعیت نیروهای خارجی درگیر در افغانستان و نتایج حمله آنان به گروهای تروریستی در این کشور است که در نهایت نتیجه ی خوشایندی را  در آن نمیتوان یافت.

اوضاع کنونی منطقه که در حقیقت آرامش پیش از طوفان است، آینده ی خوبی برای هیچ یک از جناح های درگیر در این جنگ را به همراه نخواهد داشت، زیرا جبهه جنگ قدرتمندتری از افغانستان و عراق در مقابل جامعه جهانی قد علم کرده است و به حدی از اقتدار خود در داخل خاک پاکستان و مناطق قبایلی مطمئن است که بارها جهانیان را از بروز احتمالی حوادثی خطرناک اخطار داده است.

حال وجود این جبهه قدرت مند در اوضاع کنونی چه عواقبی برای کشورهای درگیر خواهد داشت؟

 عواقب آن برای پاکستان که گفته میشود، که ظاهرا با هشتاد هزار نیرو نتوانسته اوضاع را در مناطق قبایلی به ثبات برساند، چی خواهد بود؟ برای افغانستان که قربانی اصلی این تراژیدی است و هنوز درگیر مسائل قدرت طلبانه سران پیشین در سیاست این کشور  است چه نتایجی خواهد داشت؟ و در نقطه ای اساسی چه عواقبی را برای آمریکا و پیمان آتلانتیک شمالی ناتو که در پهلوی نابودی تروریستان؛ متوقف ساختن برنامه هسته ای ایران به هر نحو ممکن در برنامه نظامی سیاسی آنهاست به همراه  خواهد داشت؟

و سرانجام این زنگ خطر که طنین نقطه آغازین جنگ جهانی سوم را به عنوان حربه با خود میکشد به کجا ختم خواهد شد؟

اکنون با  وجود اینکه اوضاع امنیتی در افغانستان ـ عراق ـ پاکستان وسیاست خارجی  ایران، 4 کشوری که حوزه ی وسیعی از قاره ی آسیا را تشکیل میدهند رو به وخامت است و  وضعیت امنیتی جهان را تهدید می کند، چه کسی مقصر اصلی تمویل گروه های تروریستی و بر هم زننده گان امنیت این کشورهای کلیدی در سطح منطقه است؟ و چه عواملی باعث رشد القاعده و نیروهای افراطی در مناطق قبایلی پاکستان و در مناطق جنوبی افغانستان شده است؟

آیا زمان آن رسیده است تا آمریکا و متحدان اروپائی درگیر در جنگ را در افغانستان نیز شکست خورده بدانیم؟ و دلیل پرورش و جان دوباره یافتن القاعده را همین شکست بدانیم؟

اگر عوامل بروز نا امنی ها در افغانستان و رشد یکبارگی و دور از تصور قبایل سرحدی پاکستان و فعالیت های تخریبی و روز افزون طالبان را موجب این شکست بدانیم؟ دلیل آن چه میتواند باشد؟ و چرا جامعه جهانی و در رأس آمریکا که در کوتاه ترین زمان موفق به نابودی گروه طالبان و القاعده در افغانستان گردیدند، به این زودی و بدون مزه کردن طمع پیروزی شکست خورده اند؟ و....

در این مورد آنچه تحلیل گران امور منطقه بدان باورمند هستند؛ فراموشی افغانستان از سوی آمریکا و متحدان بین المللی آن پس از حمله به عراق است و موضوع دیگر عدم تطبیق برنامه هایست که جامعه جهانی برای دولت و مردم این کشور تعهد اجرائی سپرده بود.

  این تعلل و غفلت باعث رشد روز افزون قوتهای القاعده گردید، به حدی که  امروزه این امر که اشتباهی بزرگ و جبران ناپذیر از سوی جامعه جهانی بود ، سبب گردیده  تا خطری بزرگ جامعه جهانی را تهدید نماید. موضوع دیگر بازهم بی توجهی آمریکا در موجودیت رهبران القاعده در پاکستان را نشان میدهد زیرا اگر بر این باور باشیم که آمریکا از همان آغاز حملات به افغانستان و عراق از موجودیت رهبران القاعده در پاکستان بی اطلاع بوده است؛ بدون شک باور منطقی نخواهیم داشت. چون تا کنون آمریکا و متحدان بین المللی او  نتوانسته اند خود را از باطلاق جنگ و نابودی تروریسم و القاعده درافغانستان و عراق بیرون بکشند و در این میان این مردم و دولت افغانستان هستند که، قربانی وقت کشی و تعلل جامعه جهانی و در رأس آن آمریکا می گردند و در نهایت آتش این اشتباهات با نهایت تأسف دامن افغانستان را گرفته  و این کشور را به میدان جنگی میان القاعده و آمریکا تبدیل کرده است.

این در حالیست که در تمام این مدت  مردم و دولت افغانستان همواره از فعالیت های تخریبی پاکستان و اعزام گروه های تروریستی به خاک  این کشور هشدار میدادند، که در نهایت با بی توجهی جامعه جهانی روبرو گردیدند و نتایج این بی توجهی و از سوئی هم وعده های کذائی دولت مشرف در مبارزه با تروریسم باعث بی ثباتی اوضاع در افغانستان گردید و فاصله ای بزرگ بین ملت و دولت ایجاد کرد. که این امر خود  به گونه ای هشداری بزرگتر علیه جامعه جهانی گردید، زیرا اگر اندیشه امروزی افغانان که دلیل آن درفوق ذکر گردید؛ پرورش یابد، بیم آن میرود تا برای مقابله و ایستاده گی در مقابل نیروهای جامعه جهانی چون گذشته ای نه چندان دور به پاخیزند.

نباید این نکته را فراموش کرد، آتش برافروخته شده از سوی قبایل سرحدی پاکستان و سازمانهای جاسوسی این کشور که بیشترین زیان مندی آن متوجه مردم افغانستان گردیده است سر آغاز تراژیدی جنگ بزرگی در منطقه خواهد بود، زیرا غفلت  جامعه جهانی  نسبت به این دشمن بزرگ در طول جنگ در عراق و افغانستان باعث کار آزموده شدن این جبهه قدرتمند و شناخت کلی آنان از اوضاع نظامی در منطقه گردیده است.

به هرحال آنچه اکنون برای دولت افغانستان و مردم این کشور مهم و حیاتی اینستکه، آمریکا و هم پیمانان بین المللی که در قضیه افغانستان دخیل هستند به وعده های سپرده شده در قبال افغانان عمل کنند، زیرا برقراری ثبات ،امنیت و افزایش بازسازی ها و نو سازی ها در این کشور باور از دست رفته مردم نسبت به دولت و جامعه جهانی را دوباره زنده خواهد کرد و آنزمان است که دولت و جامعه جهانی حمایت از دست رفته مردمی را که در موجودیت آنان سرنوشت ساز خواهد بود را دوباره باز خواهند یافت.

مردم آسیب دیده افغانستان همواره خواهان برقراری ثبات، نظم، پیشرفت و برقراری حسن همجواری با کشورهای همسایه و بازیافتن سیاست خارجی خود بودند و در پی آنند تا کشورشان آنچه را کمبود دارد به دست بیاورد و این خواسته مردم در صورت توجه جدی جامعه جهانی در کوتاه مدت امکان تحقق دارد.

 از سوی دیگر مردم افغانستان در  آستانه ی دومین انتخابات ریاست جمهوری کشورشان هستند و دقیقأ برآورده ساختن خواسته های مردم که برقراری امنیت و ایجاد زمینه های کاری برای قشر عظیم بیکار در این کشور است، میتواند در این شرایط کمک بزرگی به  سیاست خارجی آمریکا و حضور نظامیان بین المللی در خاک این کشور باشد.  

بنأ برای برقراری ثبات مجدد در افغانستان و منطقه می طلبد تا در گام نخست جامعه جهانی به تعهدات خویش در قبال افغانستان جامه عمل بپوشد.

و در گام دوم برای پایان بخشیدن به این بحران جهانی به صورت جدی علیه قدرتمندترین و خطرناک ترین دشمن منطقه و یا همان قطب سوم قبایل سرحدی مبارزات خود را تشدید بخشیده،  برای نابودی پایگاه های نظامی القاعده در داخل خاک پاکستان و مناطق سرحدی این کشور اقدام نماید. زیرا تعلل مجدد در تصمیم گیری برای از بین بردن این جبهه قدرتمند، آب ریختن به آسیاب جنگ جهانی سوم در جهان خواهد بود، که بدون شک بزرگترین قربانی این جنگ احتمالی افغانستان میگردد و این چیزیست که افغانان هیچ گاه خواهان آن نخواهند بود و در صورت آگاهی از چنین امری مسلمأ بن بست بزرگ دیگری در مقابل جامعه جهانی خواهند گردید و آنزمان است که خواهان اخراج نیروهای خارجی از کشورشان میشوند که این موضوع امریست که هیچگاه جامعه جهانی خواهان آن نیست به این دلیل که هنوز مناقشات ایران و جامعه جهانی نتیجه ای نهائی در قبال نداشته است.

به هرحال در غیر این صورت جامعه جهانی باید از تحقق و تطبیق منافع شان در کشورهای شرقی مخصوصأ افغانستان دست برداشته پیش از اینکه این جنگ دامنه ای گسترده تر به خود بگیرد، نیروهای خود را از این کشورها بیرون بکشد.

 


  


بالا
 
بازگشت