فرعونهای موسی نما در عصر ما کی ها اند!!!؟

 

درود به ملت وطن عزیزم!

 

نمیدانم از کجا آغاز نمایم!

 آری! باید  به نام پرورگار عالمیان آغاز نمود آنکه این هستی را آفرید و انسان را اشرف مخلوقات خلق کرد و دو گزینه یا میتود  زندگی را برای انسان پیشکش نمود  تا انسان با اراده فردی  زندگی خود  را بر مبنی یکی آن دو گزینه مهار کند.

میتود زندگی موسی و یا فرعون – یعنی اراده و تصمیم از آن انسان است که یا موسی گونه زندگی نماید  ویا بسان فرعون، به خود و به سرنوشت خود جفا نماید و سبب آزار و اذیت مردم گردد و در شکل گرفتن نابسمانی ها و آشفتگی ها نقش کلیدی را ایفا نماید – چون از فرعون نیکوکاری بعید  باشد و آنکه لقب فرعون زمان را از آن خود نمود باید  بداند که آن به مثابه چراغ سرخ - زنگ خطریست که  مطالبه تجدید نظر در  راه و طرز تفکر شخص ملقب به فرعون را مینماید و گرنه اعمال او خود  او را با گذشت زمان از بین خواهد برد.

در جامعهء  ما موسی خصلتان زیاد اند ولی بحث  این مختصر در باب فرعون های جامعه ما است که  اکثراً به لباس موسی های زمان  وارد  میدان بازی شده اند  و بعضی ها شاید تا حال در تفیکیک و شناسایی آنها عاجز مانده باشند - اینک من در معرفی آنها با قامت استوار  و باور  ِ   روشن و با وجدان پاک، بی غبار ، بی تردید ، بی هراس، بی تشویش ،در برابر  همین قماش افراد  و عظمت جویی و برتری طلبی های رنگارنگ  شان ، می ایستم  و میگویم که هزارن نفرین باد بر شما و رهروان شما!

اینک حیرانم از  کجا شروع نمایم  و زودتر کدام نابسمانی جامعه را که این فرعونهای زمان در پهلوی دهها عوامل دیگر مهار نموده اند،  قرائت کنم.

آغاز و انجام داستان این وطن و رهبران و دولتمردانش خیلی عجیب است و بیان آن کار ساده و بسیطی نیست. خلاصه اینکه در این وطن به هرکسی امیدی بستیم، دیری نگذشت متوجه عوارض، ضعف، لغزش، معامله گری  و اوصاف بد و منفی او گردیدیم.

اجازه دهید تا به زبان ساده و عامیانه بنویسم تا همه بخوانند و بدانند – نیازنیست بیان دردها که هدف من است در لابلای کلمات و اصطلاحات سقیل و غیر قابل فهم، گم گردد و جز درد سر، چیز بیش نباشد.

با معذرت، نمیخواهم فاروق واروک (اشاره به دوکتور فاروق نجرابی، کاندید انتخابات ریاست جمهوری دوره دوم) کلمات را یکی پس دیگر بچینم و از آن لذت ببرم و در دلم زمذمه کنم که:

ای ملت!

 شما به یک رئیس جمهور همچو من چیز فهم نیاز دارید که زبانش را ندانید وتکتک  کلمات متن سخنرانی ام را باید در فرهنگ عمید جستجو کنید  تا باشد که  در دوره سوم انتخابات ریاست جمهوری  کم و تم بدانید که منظور من کاندید سخنور چه بوده است.

با عرض معذرت که از موضوع اصلی خارج شدم اما تقصیر من  نیست وسعت نارسایی ها ذهن و فکر ها  را نیز مخدوش ساخته است.

آنچه را من میخواهم در اینجا بیان کنم اینست تصمیم از ما و شماست که برای آینده خود فکر و اندیشه نمایم و نگذاریم یکبار دیگر فصول آینده تاریخ وطن همسان گذشته به صورت ناقص و بحران آفرین  گشوده شود و ما ملت جز تحمل مشقت ها و سختی ها امتیاز بیش نداشته باشیم  و تا که هستیم یک ملت مصرفی و وابسته بیش نباشیم.

آری خواننده محترم!

 وقت آن رسیده است که به اساس معیار های اسلامی و انسانی عمل کنیم نه در پرتو فتواهای شیطانی که مفتی آن افراد از از قماش صبغت الله مجددی،  رسول سیاف، گلبدین حکمتیار و غیره عناصر دنباله رو و معامله گر و و موسی نمای دروغین باشند.

صبغت الله مجددی ادعا دارد که از خاندان مجددی است ولی ما نتنها نسبت به آن شک داریم حتی نسبت به مسلمان بودن و افغان بودن او شک داریم.

این آدمک ضعیف و قدرت محور همیش از آدرس دین صحبت کرده است و بدان وسیله چه امتیازاتی را از آن خود نموده است و در پس پیری هم از عشرت و لذت بسنده نیست و به خاطر تداوم موقف و بقای ذلت حتی کم مانده است که گوید بر من وحی شده است تا کرزی را ملت برگزیند و آنچه را ارجمند ما مجددی صاحب اخیر فرموده اند کم از این سخن نیست!

از برای خدا!

مجددی صاحب  چرا اینقدر دست و پاچه شدی ای و از خود بیخود !؟

آخر هر کسی در انتخابات برنده شود، شما به تملق و چاپلوسی موقف دولتی و امتیازات را گرفتنی هستید و اگر نگیرید، دولت را ولو هر قدر قرآنی و ربانی باشد، تکفیر میکنید و و مردم را علیه آن دولت به قیام دعوت میکنید. جهاد به خاطر منافع شخصی نه از بهر دین و آخرت - شاهد این مدعا، موضوع گیری شما و هوادارنتان  نسبت به قضایا و جریانات در گذشته و در عصر حاضر است  - انسان چنین تصور میکند که شما حالا کر و کور و گنگ هستید و مصروف حمالی کرزی و اربان قدرت و موضوع گیری شما چنین خواهید بود تا که آخُر شما پر باشد وگر نه در رادیو و تلویزیون  فریاد و ناله هایتان به فلک خواهد رسید.

شاگردان لایق شما هم از شما کم نیستند – از جمله صدیق صاحب چکری – حالا وقت آن رسیده است که این عناصر  جوهر و ماهیت اصلی خود را به ملت به نمایش بگذارند.

چکری تا زمانیکه خانه نشین بود یکسره از حکومت کرزی انتقاد میکرد و در هر فرصتی اشاره به فساد و ناامنی و فقر و دهها مشکل اجتماعی مینمود و مدیریت ضعیف کرزی را عامل اصلی نابسمانی میخواند و چنان وانمود میساخت که خیلی یک اندیشه خدمتگذار است و نسبت به آشفتگی های جامعه حساسیت دارد ولی تن غافل چه داند که همه درد ها و شکوها از نداشتن موقف بوده اند – حالا نه شکوه ای است و نه شکایتی – چون به هدف رسید و دیگر چه آرمان دارد جز تدوام موقف و تملق و چاپلوسی همسان اساتیدش چون سبقت الله و سیاف.

این دردمندک دنیا (صدیق چکری) چندین مرتبه قبل از تقررش در پست وزارت حج و اوقاف، در محافل ومساجد تشریف میآورد و در منبر مسجد به بحث ها سیاسی میپرداخت که همه شکایت و انتقاد از دولت بود و در جریان صحبتها همسان یک روبای مکار اشک میریخت و آن اشکها تزویر و ترفند بیش نبوده اند و ناشی از درمندی دنیا و محروم بودن از امتیازات دولتی بوده اند که به یادش اشک میرخته است ولی اطرفیان بااخلاص، آن اشکها را اشک مطهر و خون قلب یک مجاهد راسیتن میخواندند!

گویند اینها همه در طرفند دست بالا دارند، سیاف در دوران جهاد در عربستان بالای کوچ نمی نشست بلکه بالای قدیفه (پتو) روی زمین می نشست و میگفت چطور امکان دارد که مجاهدین ما در وطن مغاره به مغاره و کوه به کوه مصروف جهاد و نبرد با شکم گشنه و پای برهنه  باشند ولی من بالای کوچ نرم بنشینم ولی حالا خیلی راحتطلب شده است که اکثراً نزد رئیس جمهور در ارگ تشریف میداشته باشد و در سیاستگذاری های اخیر  خیلی مشورهای دلسوازنه داده است که نتایج ملت به پوست وجان دارد لمس میکند.

داستان چکری هنوز تمام نشده است.

بعد از آنکه  ارجمندشان چکری  البته  همسان برادر خوانده اش اسپنتای صاحب آلمانی  وزیر امور خارجه،  بدون تائید ولسی جرگه، به چوکی وزارت حج و اوقاف تیکه زد و و آنه هم  به اثر فشار های بیرون مرزی بالای کرزی  که در زیر بدان شاراه خواهد شد.  چکری انتقاد ها را بس کرد وحالا مصروف کمپاین برای جناب کرزی صاحب است و اخیراً   دیگران را  هشتدار داده است  که از  مساجد را برای پیشبرد مباحث سیاسی و حمایه از کاندیدان ریاست جمهوری  استفاده نکنند چون مسجد فقط عبادتگاه است.

نکته جالب در اینجاست که چکری از کی بدینسو اینقدر محافظه کار و ملاحظه کار شده است!

 چکری صاحب خود چندین مرتبه در مسجد یونس "رض" واقع پروژه جدید خیر خانه چنانکه در فوق تذکر گردید،  کار های فوق العاده سیاسی نمود.

همین چکری بود که تظاهرات را چندی پیش البته قبل از تقررش در وازرت حج و اوقاف، از مسجد حضرت یونس "رض" سازماندهی کرد و اعتراض کنندگان که خیلی افراد با اخلاص و متدین بودند  الی چهار راهی قلعه  نجارا رهپیمایی نمودند و در نتیجه چهارراهی را به چهارراهی فلسطین نامگذاری کردند و اندک بعد از آن ارباب چکری در تهران بر نفوذ و پایگاه مردمی  چکری اطمینان حاصل نمود  بعد وارد بحث با کرزی در مورد تقرر جناب چکری در پست وزارت حج و اوقاف گردید و در نتیجه چکری به آرمان خود رسید.

این منتقد دیروز که مثل رعد برق میغورید حالا بیش از یک سنگ خاموش است. گویی نه زبانی دارد که انتقاد کند و  نه گوشی دارد که اوصاف خود را بشنود– جوابش همین  است که از تکنوکرات یاد نموده است، آذادی بیان است هرچه میگی بگی ، اما من نمی شنوم  به عباره دیگر، خود را به کوچه ای حسن چپ زده ام – این صفت در وجود فرد فرد این فرعونهای موسی نما  نهفته است که گذشت زمان آنرا به همه آشکارتر خواهد ساخت.

عبدالرسول سیاف اسم قدیمی اش است  که شیخ های عرب تصحیحش نمودند و بعد به نام عبدالرب رسول سیاف مسمی گردید.

این شیخ الحدیث و مجاهد کبیر حالا در آغوش کرزی لم داده است – این آدمک تا دیروز دم از دیانت، عدالت و جهاد  میزد ولی حالا قربانی جهت گیری های قومی و طبقاتی شده است و به بستر ذلالت به خواب رفته است.

حالا سیاف رئیس کمپاین کرزی است و خیلی زحمت میکشد تا کرزی مجدداً برنده انتخابات شود   و اکثراً در ارگ ریاست جمهوری تشیریف میداشته باشد.

اینها که دیروز دم از جهاد مسلحانه میزدند حالا جرئت جهاد شفاهی و قلمی را ندارند و شخص سیاف نسبت به نارسایی های  دوران کرزی هیچگاهی  سخن به زبان نیاورده است و سکوت مرگبار را اختیار نموده است و گاه به خاطر گرفتن کریدت همه آشفتگی ها را توجیه نموده اند.

آنچه مایه خرسندی است اینکه ملت وطن عزیزم در کل و مردم شریف پغمان به خصوص، به ماهیت شیطانی جناب  و امثال آن  پی برده اند و فهمیده اند که اینها تا دیروز به خاطر منافع شخصی خود مصروف تلاش بودند که نامش را جهاد گذاشته بودند.

در مسئله جهاد و پیکار اسلامئ هیچ گونه شک نیست ولی در جهاد اینها و مجاهد بودن اینها یقین حاصل است که تجارت بیش نبوده است.

زودتر از کدام اوصاف اینها باید یاد کرد – انسان ها غیر مسئول، ذلیل، عوام فریب، قدرت محور و موقف طلبی اند که دین را به خاطر دنیا استفاده کردند و تجارتشان رنگ نگرفت و سرانجام چنین خار و زبون شدند.

لعین ملت ، گلبدین حکتمیار همتای مجددی و سیاف، یکبار دیگر خیال ریاست را در ذهن گنده خود میپروراند– آدم  بر وفا داری حزبی های لاشعور نسبت به این خائین ملی و خود خواه و خود کامه حیرت میکند! این حزبی های سرسپرده که سنگ ایمانداری از اسلام را به سینه میزنند چرا چنین گمراه و دنباله رو یک عنصر مزدور و دستوری شده اند!

همین حکمتیار نبود که به اثر  حس خود خواهی و دستورپذیری بیرونمرزی اش نگذاشت که یک نظام اسلامی شکل گیرد!

اینها چطور یکبار دیگر میخواهند حمایه این ملت هردم شهید و محروم را به خود جلب نمایند – تحقق این خواستها  که ملت به محور حزب بچرخد محال است البته جز عده افراد اندک که بینش سطحی از خود و ماحول خود دارند و کورکورانه حرکت میکنند، هیچ فرد آگاه و بیدار از اینها و راهرو اینها پشتبانی نمیکند و هر عقل سلیم عملکرد و اندیشه اینها را  شدیداً محکوم مینماید.

نیمدانم اینها چه نوع عناصر ارتجاعی اند که از افراد انتحاری به نام استشهادی یاد میکنند!؟

جاهل بچهای بیکار و معتاد را مومن بچه میخوانند و مختل ساختن وضعیت امنیتی یک ساحه و یا یک ولسوالی را یک دستاورد فوق العاده میخوانند!

این دستوری های  اسلام آباد باید به خود بیایند وبه منافع ملی بی اندیشند و ازاین خود کامگی و رذالت دستبردار شوند – در غیر آن باید بدانند که  فردا روز مورد بازپرس قرار خواهند گرفت و نسبت به اعمال خود سخت مسئول اند.

شاهد این مدعا، تارنمای اینترنتی این توده گمراه و منحرف است که لینک آنرا برای شما اینک ضمیه مینمایم(www.tanweer.blogfa.com) که با مشاهده آن به عمق برنامه و تباه کاری ها این گروه مخرب پی خواهید بورد.

نه جبهه حکمتیار و طالبان قابل توجیه است و نه جبهه مجاهدین دیروز و تکنوکراتهای امروز. به قول عام مشت نمونه خروار، همه ای آنانیکه دیروز دم از جهاد و پاسداری از وطن میزدند امروز در جهت خیر و مثبت ساکت و راکد اند ولی برعکس در جهت منفی خیلی همکار و همنوا اند و این خود بیانگر ماهیت این افراد است.

گویی جهاد ،تأمین عدالت و پاسداری از منافع ملی  و پشتبانی از حق و خیر  تا زمانی مطرح بود که شهید بزرگ آمر صاحب زنده بود ولی بعد از شهادت ایشان، شیرازه  وحدت نظر از هم پاشید و ادبیات جهاد و تلاش به خاطر سعادت این ملت فراموش شد بلکه موج خوشخدمتی ها در برابر دیگران خیلی رونق پیدا کرد – حالا احمد و محمود با هم در بلی گویی و فرمانپذیری رقابت می نمایند.

آه ای سرنوشت تیره و رهبران خام و نالایق که با الفبای سیاست و کشور داری بلدیت ندارید!

حالا همه از سیاف شروع تا مارشال، محقق، مجددی، محسنی  و دهها خوبنمای دیگر مصروف کمپاین به خاطر به روی کار آمدن حکومتی هستند که به اثر مدیریت ضعیف و سیاست های ضد و نقیض آن،  کشور به گودال فقر، ناامنی و نابسمانی فرو رفته است.

آیا این هواداران هر کسی که باشد از  سراسیمگی فعلی و تکرار مجدد آن حمایه نمی نمایند!؟  اینها هرکه اند مسئول نابسمانی امروز و فردای مان اند.

اگر اینها واقعاً دلسوز از بهر ملت و وطن بودند، هیچ گاه  از کاندیداتوری مجدد کرزی حمایت نمیکردند و بر عوض از فرد دیگری حمایه و با ایفای این نقش، حسن نیت خود را نسبت به سعادت و تحول نیک برای ملت و مسیر دادن کشور به طرف صلح و ثبات  نشان میداند اما برعکس، اینها با این حرکت منفور خود به همگان ماهیت وجوهر خود را به نمایش گذاشتند و ثبوت نمودند که از بهر قدرت وثروت ، از همه چیز میگذرند   و منافع ملی و سرنوشت ملت اصلاً و ابداً  نزدشان مطرح نیست.

آنچه مطرح است منافع حزبی و شخصی زود گذر خود شان است و بس.

بلی ملت وطن عزیزم، در تعین سرنوشت خود حالا خیلی باید محتاط بود و نگذاشت که افراد بی لیاقت بر اریکه قدرت تیکه زنند و سرنوشت فردای مان را بدتر از سرنوشت امروز مان گردانند و نسل آینده ما وارث یک کشور فقیر، وابسته و کاملاً متلاشی باشد.

اگر تیم کرزی این را میخواهد، ملت نباید بخواهد و با میتود و طرز العمل های صلح آمیز و غیر خشونت بار باید استحقاق حقوق نمود و در گزینش حکام عادل باید خیلی کوشید تا عدالت اجتماعی را به دست آورد.

 

با امید کامگاری ملت و وطن عزیزم

احمدی تبار

Ahmadi-tabar@yahoo.com

June 28, 2009

 

 


بالا
 
بازگشت