نقش شخصیت در تاریخ

 

داکترآرین

 

زمانیکه نام از نقش شخصیت و تاریخ میبریم، آنگاه ما با یک تنوع حیرت انگیز از شخصیتها، رویداد ها، چرخشها، انقلابها، کارنامه ها، قیامها و تحولات و تنازعات بزرگ و کوچک آرام و خونین، بازگشتها، جهشها، شتابها، درنگها و با نبرد های قهرآمیز و مسالمت آمیز، شکستها وپیرزیهای انسانها و جامعه سروکار داریم.

 

انسان از همان روزهای نخست و مراحل آغازین زنده گی خویش به این فکر افتاد تا کوه ها را بشگافت، دریاها را بپیوندد، کیهان را تسخیر و طوفانها و آتش فشانها را فرو بنشاند و بلاخره طبیعت را انسانی نموده و انسانها را سعادتمند بسازد، وی مانند «پرومته» خویش را مظهر نیرومندی و مقاومت نموده، و مثل «مینرو» عقل و هنر را متجلی ساخت، غرور بی مورد «ژوبتر» را نکوهش، و عشق، عاطفه و محبت «هیستا» را سرمشق قرار داد، چون «آرس» جنگ و دفاع از میهن را آموخته، «هرموزد» را محبوب و «اهریمن» را منفور خواند و مانند «اتلاس» بار کمر شکن زنده گی را هزاره های فرساینده و متوالی بر دوش کشید و در روند تاریخی به عنوان «شخصیت» همواره از زنده گی های ابتدائی بسوی زنده گی بهتر، از نا آگاهی بسوی آگاهی، از ناخویشتنی و خود بیگانگی بسوی یافت سرشت و اتکا به خویش، از جهالت به دانش، از اسارت در پندار های خرد ستیزانه به تعقل و علم، از دشمنی بسوی دوستی در نبرد بوده، که گاه خود انگیخته و گاه آگاهانه، گاه خموش، گاه پرآوازه، گاه عیان، گاه نهان میدانهای سخت و دشوار را پشت سر گذاشته و در یک مسیر پیچاپیچ بسوی قلعه ای شامخی که «آینده» نام دارد در حرکت است.

پژوهش و مطالعه «شخصیت» در روند تاریخی جامعه نزد متفکران و دانشمندان اهمیت و جایگاهی خاص داشته است، فیلسوف مشهور یونان اپیکور «شخصیت» را در انسان دوستی میدید و برای افراد جامعه کرامت مساوی قایل بود، سقراط دانش را موجب فضلیت و جهل را مایه ای رذالت می دانست، تولیستوی به این نظر بود که «شخصیت» خود سازی است و حاصل رنج های بیکران و زحمات فراوان انسان میباشد، روسو فیلسوف و عالم فرانسوی را عقیده برآن بود که انسان با اخلاق ستوده وفاضله پا به عرصه وجود میگذارد و این جامعه است که انسان را فاصد میسازد، دکارت مهفوم «من» را به عوض «شخصیت» بکار میبرد و شخصیت را وابسته به شعور انسان و برخورد او نسبت به خودش میداند، کانت میگوید که انسان به این لحاظ «شخصیت» است که دارای شعور میباشد و شعور است که انسان را از حیوان متمایز میسازد.

انسان باشعور در عرصه تاریخ به مثابه «شخصیت» عمل میکند، نه به حیث یک فرد مجزا و بی هویت، همواره رشد اعتلایی داشته و کوشیده است تا از حالت جز خود را به جمع رسانده و برای خود حدود و حقوقی قایل گردد و از زنده گی بدوی، دم به دم با کار و تلاش آگاهانه و هدف مند به زنده گی انسانی تر، خویش را کشانده و به دستآورد های بزرگی نایل شده است.

شخصیت انسانی را میتوان از دیدگاه عملکرد تاریخی او به اصیل و بدل به مترقی و ارتجاعی ، به واقعی و ساختگی، به اکتیف و پسیف، به مثبت و منفی تقسیم کرد که من در این بحث کوتاه میخواهم مقوله «شخصیت» را تنها از نظر تاریخی و نقش آن در تکامل جوامع بشری مطرح نمایم.

در تشکل «شخصیت» ، جامعه و شرایط تاریخی مشخص نقش آساسی را دارد، شخصیت بر حسب مساعدت حوادث و گسترش میدان عمل میتواند در جهت ترقی و تکامل جامعه فعالیت نماید و نقش مثبت داشته باشد و هم میتواند دارای خصلت ارتجاعی و نقش منفی و یا عقب گرایانه را بازی نموده و خلاف روند ترقی در جامعه عمل نماید، شخصیت مثبت پایدار و در سمت حرکت تاریخ همپا و مطابق به نیاز زمان گام برداشته و در روند تکامل تاریخ از جایگاه و نقش برجسته برخوردار است، اما شخصیت منفی گذرا بوده و سیلاب خود بخودی تاریخ آن را با خود کشیده و از جایگاهی دایمی در جامعه برخوردار نمی باشد، به این ترتیب دیده میشود که حضور و نقش «شخصیت های تاریخی» تاثیر قابل ملاحضه ای برروند جوامع بشری دارد و از این جاست که نقش رهبران و شخصیتها برجسته میگردد، «آنها با استعداد سازماندهی و تواناهی فرماندهی و قدرت رهبری خود میتوانند در چگونگی تشکل توده ها» و در بسیج نمودن و استفاده بجا و لازم از نیرو انرژی آنها بخاطر رسیدن به اهداف معین با انتخاب تاکتیک ها و شعار های لازم و به موقع نقش بزرگ و مهمی را ایفا نمایند و به مثابه چراغی، فراه راه جنبشها، نهضتها و دولتها در جامعه شیوه های خوبی حرکت به جاده ای ناهموار اجتماعی را آموخته، تا رهروان این جاده گامهای خویش را استوار وبه جا بگذارند و در مغاکهای مخوف نغلطیده پیروزمند از تاریکی ها بدر آیند.

رهبران و شخصیت های عاقل و ترقی خواه ، نهضت ها و دولتها را بسوی پیروزی ها و تسخیر قلل بلند رهنمون نموده و سیر تکاملی جامعه را تند تر ساخته و سرانجام تحول عظیمی را باعث میشوند و تاریخ را بجلو میکشانند اما رهبران و شخصیتهای عقب گرا سیر تاریخ را توقف داده، در مقابله با روشنگری برخاسته و نمی خواهند که جامعه به ترقی و پیشرفت دست یافته و همواره میکوشند مردم را در تاریکی نگه دارند، به آشوبگرائی ، مطلقیت، فرد گرائی و خود گرائی متوسل میشوند به این اساس است که تاریخ جوامع بشری همواره صحنه تصادم و نبرد های نو ترقی خواه و کهنه عقبگرا بوده، این نبرد ها گاه خونین، گاه فاجعه بار و گاهی هم مسالت آمیز مراحل خویشرا طی نموده است، در کشورهای پیشرفته و دارای دموکراسی ، با پیروزی ترقی خواهان برعقبگرایان، این صف بندی و مبارزه چند قرن پیش خاتمه یافته است، در کشورهای عقب مانده و جهان سوم هنوز بشدت آن جریان دارد، اما به شهادت تاریخ و تجربه ، هیچ تردیدی نیست که عدالت، واقعیت و ترقی پیروز خواهد شد.

عده ای از دانشمندان به این باور اند که «شخصیت» عبارت از ثمره تکامل تاریخی، اجتماعی و شخصی هرفرد و بروز ارزش های اجتماعی شخص میباشد و هرفرد شخصیت خاص خود را دارد که در حیات اجتماعی، سیاسی، در علم و تکنیک و هنر ویا فن نظام و غیره... دارای  سهم ویژه و برجسته و ارزشمندی خویش اند، «شخصیت» ثابت نمی باشد و همواره در حالت تغییر و دگر گونیها است که در این زمینه نقش عمده را شرایط زیربنایی و روبنایی جامعه دارد.

بحث پیرامون «نقش شخصیت» در تاریخ و نقش «توده های مردم» در تاریخ، که تا ثابت نمایند کدام یک اساسی، مقدم و تعین کننده است، میان طرفداران این دو نظر، بخصوص در قرن گذشته همواره وجود داشته و این نظریات بی اندازه متضاد و ناهمگون باعث مناقشات و تصادمات خونین شده است.

به نظر نگارنده، شخصیت ها چکیده ای از توده های مردم اند که به گونه جاویدانی پا در درون تاریخ می نهند و در این هم هیچ جای شک نیست که توده های مردم در آفرینش تاریخ نقش بسیار با اهمیت و اساسی را دارند، بدین سان نقش «توده ها» و نقش «شخصیت» در تاریخ لازم و ملزم یکدیگر اند همواره یکدیگر خود را کمک و تکمیل مینمایند، توده ها- شخصیتها و قهرمانان را بوجود میآورند و قهرمانان همراه با توده ها با شرکت خلاقانه، آگاهانه و سازمان یافته و فراگیر شان در انقلابات اجتماعی مبارزات متنوع، بخاطر صلح و دموکراسی، بخاطر استقلال و آزادی در جهت تسریع آهنگ تکامل اجتماعی و بسر رساندن آن حامل اساسی و نقش تعیین کننده را به عهده دارند، نه توده ها بدون رهبران در کارزار تاریخ به دستآورد های چشمگیر نایل شده اند ونه رهبران جدا از توده ها توانسته اند حماسه بیآفرینند، لذا افراط و تفریط در نقش توده ها و نقش شخصیت، به سیر تکامل و ترقی در جامعه زیانبار، ویرانگر و حتی فاجعه آفرین است.  رهبران و شخصیت ها پیشگامان جامعه و توده ها مشعل داران تمدن ها اند که در حفاظت، تکامل، غنا و تداوم آن میکوشند، مطلق نمودند نقش شخصیت در تاریخ منجر به «کیش شخصیت» شده و اگر نقش توده ها را تعیین کننده بدانیم به نفی شخصیت ها پرداخته ایم، و واقعیت این است که از چنین افراط ها و مطلق گرائی ها بپرهیزیم، یعنی نه به تفریط و نه به افراط و مبالغه متوسل شویم، «کیش شخصیت» در جامعه باعث اختناق ، رکود سیاسی، کرختی استعداد ها، محدودیت دموکراسی، دیکتاتوری و آزادی عقیده میگردد و اگر نقش توده ها را مطلق بسازیم و نقش شخصیت را نفی کنیم توده های مردم بدون رهبر به ارتش بدون سپهسالار میماند که باعث تشنج، شکست، بی نظمی، بی اتفاقی و حرج و مرج در سپاه میگردد، به این لحاظ به نظر من ایجاد و مراعات توازن میان این دو مقوله تاریخی و اجتماعی ضرور بوده تا کاروان تکامل جوامع بشری موفقانه به قلل بلند ترقی و تعالی رسیده و به اهداف بزرگ و نهائی خویش دست یابد.

حاصل سخن اینکه، با بررسی گرفتن مقوله نقش شخصیت در روند تکامل جامعه بشری مشاهده میشود که شخصیت میتواند نیل به اهداف را آسانتر و یا مشکلتر سازد و سیر حوادث را تند تر ویا کند تر نماید، مثبت ویا منفی باشد.  شخصیت مثبت یا ترقی خواه – رهبر و زمام دار و رجل سیاسی و اجتماعی و دولتی که فعالیت او اندیشه و عمل او تاثیر قابل ملاحضه بر جریان حوادث تاریخ بطور مثبت داشته باشد، شخصیت منفی و عقبگرا – حافظ مناسبات عقب مانده در دفاع از تاریک اندیشی بوده و پروسه ترقی و پیشرفت را در جامعه سد میشود و تأثیرات منفی خویش را به جریان حوادث تاریخ میگذارد.

شخصیت منفی و تحمیلی هرقدر هم به طنطنه دست یابت و در اطراف آن تبلیغات صورت بگیرد ، در زنده گی یا پس از مرگ ، تاریخ آنرا افشا میکند، القاب و منزلت های تحمیلی و ساختگی بسیار زود فراموش تاریخ و توده های مردم میگردد اما شخصیت های واقعی در خاطره مردم و در قلب تاریخ جای خویش را داشته و همیشه ماندگار و جاویدان است.

به باور من در میان شخصیت مثبت و منفی یعنی ترقی خوا و عقبگرا ،«شخصیت» سومی نیز در اجتماع دست و پا میزند و در نوسان است، «پیرون» فیلسوف یونان باستان در این مورد مثال جالبی می آورد او میگوید که : یک کشتی در دریای طوفانی به گرداب افتاد، موجهای خشم آلود برآن سیلی مینواختند، زنان، مردان و کودکان زانو زده دست به دعا بودند و از خداوند نجات میخواستند، تنها در گوشه ای خوکی بسته شده بود که فارغ از همه چیز و همه کس سرگرم جویدن نواله بود، «پیرون» این لاقیدی مطلق به پیرامون را «آتاراکسی» مینامد و همه خوشبختی دنیا را تنها در این رخوت و بی تفاوتی خوک منشانه ممکن میداند، من به این باورم که نظریه «پیرون» در شرایط و جوامع امروزی رشد نموده عده ای زیادی به این نظریه پیوسته اند و متاسفانه تعداد آنانیکه به این عقیده اند که «پس از مرگ تو، دنیا چه دریا، چه سراب» یا اینکه «من زنده جهان زنده» کم نبوده و به شماری آنانی که میگویند تنها تو باید زنده، تندرست، شاداب، و ثروتمند باشی ، خاک برفرق دیگران، افزود میگردد و شوربختانه که تن گرایی و فرد گرایی به جای رسیده که جمع از افراد جامعه را تا به سرحد شخصیت خوک منشانه تنزل داده است و این تعداد غافل از آن اند ، که تمام شکوه، جلال، شعشعه و فر و غرور آنها را ، یک روز سیلی مرگ بیخبر سرنگون میکند و آنچه باقی میماند نقش مثبت و منفی او بر چهره تاریخ و تکامل جامعه است.

در أخیر به این نتیجه میرسیم که نقش «شخصیت» در تاریخ با اهمیت بوده و همواره تاثیر خود را بروی حوادث تاریخی میگذارد و در پیوند ناگسستنی با نقش «توده های مردم» قرار دارد نه بدون شخصیت ها و رهبران که همیشه پرچمدارا و در پیشاپیش توده های مردم قرار دارند، توده ها را سازماندهی نموده و رهبری مینمایند، رسیدن به هدف های نهاهی امکان پذیر است ونه بدون کار و فعالیت توده های مردم، زنده گی و موجودیت و پیشرفت جامعه ممکن میباشد.  «شخصیت» خاصیت و ویژگی های انسانی است که در جریان تکامل اجتماعی ساخته میشود و نمی تواند که بیرون از جامعه و جدا از آن بوجود آید، افراد در جریان کار اجتماعی و شرکت فعال در حیات اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی جامعه ، خویش را ، به مثابه «شخصیت» آشکار و برجسته میسازد، شخصیت نه خریده میشود ونه فروخته ، شخصیت های تحمیلی هیچ ارزش ندارد، جای واقعی «شخصیت» را در روند تاریخ میتوان بر اساس نقش وی در کارزار تاریخ و اجتماع و برشالوه چگونگی برخورد آنها نسبت به قضایا و پرابلمها تعیین کرد که آیا در جهت ترقی و پیشرفت جامعه عمل نموده ویا مخالف آن قرار گرفته است.  شخصیتهای منفی و تحمیلی، نیکوهیده و منفوراند و مانند رد و برق روشن شده و خاموش میگردد اما شخصیتهای مثبت، ستوده و محبوب اند و مانند  آفتاب میدرخشند و جاویدان میمانند./

 

 

 


بالا
 
بازگشت