جنايت بر واژه ها!

 


عزيز احمد حنيف

 

    اين عنوان شايد نخستين بار براي خواننده در خور توجه نباشد،‌ و شايد هم سؤالي را بر انگيزد كه جنايت بر واژه ها و مفاهيم چگونه روا داشته مي شود؟ به خاطري كه جنايت بر مبناي تعريف حقوقي آن به مسايلي ارتباط مي گيرد كه در قوانين وضعي نافذه كشورها از آن تذكر رفته است؛‌ اما بعد از اندكي دقت و تأمل به آنچه در اين نبشته آمده است‌، به نقطه عطفي متوجه خواهد شد كه تمام معضله هاي اجتماعي به آن پيوند خورده است.

    به خاطر درك بهتر اين موضوع طور مقدمه لازم به تذكر پنداشته مي شود كه تغيير و تجدد دو وصف نسبي اي اند كه همراه با گذشت زمان و رفت و آمد نسل ها در جوامع مختلف، تاريخ آنرا به تجربه گرفته و در امتداد قرن ها شاهد نسل هاي مختلف انساني از لحاظ نژاد و مذهب بوده و رويداد ها و تحولات عظيم را در مقاطع مختلف زماني بيازموده است.

    هرگاه نسلي بيامده،‌ ارزش هاي انساني را از گذشته به ميراث برده و آنرا بر معيار انديشه و باورهاي حاكم بر زمان خويش تفسير و تحليل نموده است.

    از آنجايي كه مسئوليت ها و وجايب انسان در زمين نسبت به ساير زنده جان ها تفاوت داشته و از طرف آفريدگار هستي به مكلفيت هايي مأمور گشته است،‌ پروردگار به خاطر راهيابي و سعادت بشر، از ميان بندگانش پيامبران را برگزيده است تا از طريق آنها مسير رستگاري ملت ها را نشان داده و پيام خويش را براي انسانها كه چرا آفريده شده اند، مسئوليت و مكلفيت آنها در زمين چيست و چگونه مي توانند در زندگي خوشبخت بوده و به مدارج علياي موفقيت صعود نمايند، برساند؟

    دعوت پيامبران الهي همواره از نقطه باورمند شدن به خداي يكتا و لايزال آغاز يافته و در محور ارزش هاي عقيدتي مربوط به سرشت و سرنوشت انسان مي چرخيده است؛ پروردگار در قرآن كريم،‌ سوره اعراف،‌ آيه 59 از نوح عليه السلام ياد نموده و مي فرمايد:‌ "هر آيينه فرستاديم نوح را به سوي قوم او،‌ پس گفت:‌ اي قوم من! عبادت كنيد خدا را، نيست شما را هيچ معبودي بر حق سواي وي". همانطور در آيه 16 سوره عنكبوت در رابطه به ابراهيم عليه السلام فرموده است:‌ "و فرستاديم ابراهيم را آنگاه كه گفت براي قوم خود:‌ پرستش كنيد خدا را و بترسيد از وي،‌ اين بهتر است براي شما اگر مي دانيد". عين همين تعبير در آيه 65 سوره "الاعراف" از حضرت هود عليه السلام حكايت مي كند:‌‌‌ "و فرستاديم به سوي قوم عاد برادر ايشان هود را، گفت:‌ اي قوم من! عبادت كنيد خدا را،‌ نيست شما را هيچ معبود بر حق غير او‌، آيا پرهيزگاري نمي كنيد". چند آيه بعدتر، از حضرت صالح عليه السلام ياد آور شده و مي فرمايد:‌ "و فرستاديم به سوي قوم ثمود برادر ايشان صالح را‌، گفت:‌ اي قوم من! عبادت كنيد خدا را،‌ نيست شما را هيچ معبود بر حق غير او". خاتم النبيين پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و سلم به عنوان آخرين مهره از زنجيره بهم پيوسته انبياء عليهم السلام در آيه 21 سوره بقره در خطاب خويش به سوي بشر، عين همان مفهوم را به كار برده است: "اي مردمان بپرستيد پروردگار خويش را؛ آنكه آفريد شما را و كساني را كه پيش از شما بودند تا پرهيزگار شويد".

    اين آيات و ده ها آيه ديگر در باب دعوت پيامبران الهي نشاندهنده اينست كه باور نمودن به ذات و صفات پروردگار در رأس تمام احكام و فراميني قرار دارد كه پيامبران براي امت هاي شان تبليغ مي كرده اند.

    حكمت در اينكه چرا دعوت پيامبران الهي از جنبه عقيدتي آغاز يافته است در حالي كه شرايع آسماني براي تمام امت ها شامل جوانب مختلف عملي بوده و عقيده يك شاخه آنرا تشكيل مي دهد،‌ اينست كه تمام ارزش هاي فردي و اجتماعي به عقيده پيوند دارد.

    آيين مقدس اسلام كه در پايان تمام شرايع آسماني،‌ فرود آمد و به عنوان يگانه نظام انساني كامل و جهان شمول‌، پيامبر اكرم صلي الله عليه وسلم و ياران متعهدش در گفتار و كردار خويش آنرا تفسير كردند،‌ تمام ارزش هاي انساني را با معيار هاي ويژه ايماني و عقيدتي متفاوت از گذشته شرح و توضيح نمود. از باب مثال:‌ مفاهيم ايثار،‌ فداكاري، حلم و بردباري،‌ احترام و شفقت متقابل،‌ وفاداري و مهرورزي،‌ صداقت و راستكاري،‌ عدالت و احسان،‌ امانت داري و غيره از گذشته هاي تاريخ در جوامع مختلف بشر به ويژه در جزيره عرب وجود داشت، اما دين مقدس اسلام اين مفاهيم انساني را به عقيده ربط داده و معيار آنرا از لحاظ مفهوم انساني نسبت به گذشته تغيير داد.

    اخلاص يگانه وصف ايماني است كه در فرهنگ اسلامي به تمام اعمال ارتباط داشته و خداوند اعمال نيك و زشت انسانها را در ترازوي اخلاص وزن نموده و در بدل آن پاداش مي دهد. امام بخاري، صحيح خويش را كه دومين كتاب بعد از قرآن كريم مي باشد،‌ به روايتي از حضرت امير المؤمنين عمر بن خطاب آغاز مي كند كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم فرمود:‌ "به يقين كه پاداش اعمال بر مبناي نيت محاسبه مي شود". بدين مفهوم كه وقتي انسان عملي (نيك يا زشت) را انجام ميدهد سزاء‌ و جزاي آن از طرف خداوند بر مبناي تصميم و اراده قلبي آن كه عبارت از نيت است،‌ محاسبه مي شود.

    از باب مثال:‌ واژه  ايثار يك مفهوم انساني اي با خود داشت كه از آن در قرآن كريم ياد شده و پيامبر در احاديث متعددي آنرا تفسير فرموده است؛ ياران پيامبر هريك تلاش مي ورزيد تا با اين وصف زيباي انساني خود را مزين بسازد؛‌ در روايتي از ابوهريره رضي الله عنه آمده كه شخصي به نزد پيامبر آمد و مي خواست شب را با وي سپري نمايد؛‌ پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم از ازواج مطهرات احوال گرفت كه براي خوردن در خانه چيزي هست يا نه؟ ازواج مطهرات گفتند:‌ علاوه از آب هيچ چيزي نيست؛ پس پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم بالاي اصحابش صدا زد كه اين شخص را كي مهمان مي كند؟ شخصي از قبيله انصار برخاست و پاسخ داد:‌ من، يا رسول الله! بالآخره شخص مذكور را با خود به خانه برد و براي همسرش گفت:‌ مهمان پيامبر را چگونه كه مي تواني عزت و اكرام كن؛‌ همسرش گفت:‌ در خانه همان قدر طعام است كه براي اطفال كفايت كند؛ شخص نامبرده گفت:‌ طعام را آماده كرده، چراغ را خاموش كن و كودكانت را وقتي طعام مي خواهند،‌ بخوابان؛‌ همسرش طعام را آماده نمود و اطفالش را خوابانده و حركت كرد به بهانه اينكه چراغ را روشن كند، خاموش كرد؛ (زن و شوهر از مهمان طوري پذيرايي نمودند كه) هريك دست خويش را به سوي ظرف طعام مي برد تا مهمان فكر كند كه اينها طعام مي خورند اما در حقيقت طعام به همان اندازه اي بود كه صرف براي مهمان كفايت مي كرد، (ايشان اين كار را به خاطر احساس دروني خارق العاده يي كردند كه به خدا و پيامبرش داشتند، آنها از اين امر لذتي احساس نمودند كه تعبير از آن در قالب حرف نمي گنجد)، وقتي صبح شد پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم براي آنها فرمود:‌ پروردگار (بلاتشبيه و به كدام كيفتي كه سزوار او تعالي است) به كار ديشب شما خنديد، (در روايتي) تعجب كرد از آنچه شما انجام داديد" و اين آيه را در شأن شما نازل فرمود:‌ " ويؤثرون على أنفسهم ولو كان بهم خصاصة ومن يوق شح نفسه فأولئك هم المفلحون". ترجمه:‌ و ترجيح ميدهند بر خويشتن با آنكه در نهايت نيازمندي باشند؛‌ و كسي كه نفس خود را از بخل بازداشت، پس آنان اند رستگاران".

    اين كار شايد در ظاهر امر تعجب آور نباشد و از هر شخص عادي در قبال مهمان انتظار برده شود اما آنچه جاي تعجب است احساس دروني و قلبي اي است كه به پيامبر دارند و به پاس وي چنين كاري را انجام دادند؛‌ در احساس قلبي آنها يك نوع محبتي به پيامبر نهفته بوده كه ماهيت آنرا نمي توان به تجربه گرفت؛‌ آن شور و جذبه و احساسات دروني اي كه به عشق و ايمان در روزگار پيامبر (در محيط مدينه منوره و مجالس پيامبر) تجربه شد ديگر هرگز تكرار نخواهد شد.

    صدقه يكي از واژه هاي عربي است كه در لغت به معناي راستكاري و در اصطلاح به مفهوم خرچ كردن بالاي افراد مستضعف و محتاج به كار برده شده است؛ اين مفهوم در تمام فرهنگ ها و جود دارد. از زردشت (مصلح بزرگ ايران) نقل شده كه گفت:‌ اگر يكي از شما بالاي شخصي مستضعف، مالي را صدقه  مي كند،‌ در حقيقت به نفس خويش احسان كرده است، به خاطري كه خرچ كردن بالاي افراد مظلوم و محكوم جامعه يكي از غرايز انساني است كه اشباع مي شود و در نتيجه آن يك احساس دروني خارق العاده يي به انسان رخ مي دهد كه سبب راحتي نفس و اطمينان خاطر مي شود.

    پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و سلم در باب صدقه فراتر رفته و مي فرمايد:‌ "سه شخص را پروردگار دوست دارد،‌ شخصي كه نيمه شب برخاسته و به تلاوت قرآن كريم مي پردازد، و شخصي كه به دست راست خويش صدقه مي كند و آنرا پنهان مي نمايد"‌ (در روايتي ديگر) دست چپ آن هم آگاه نمي شود. در روايات ديگر آمده كه سخن نيك و تبسم به سوي مسلمان صدقه است. احاديثي كه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم در باره صدقه روايت شده است، هر قدر كه احساس دوستي در آن مطرح باشد و به هر اندازه يي كه اخلاص و صميميت ايماني در آن نهفته باشد، به همان سطح پروردگار پاداش آنرا داده و بنده اش را دوست مي دارد.

    اينجا ويژگي اي كه ديده مي شود همين اخلاص، صميميت و انسان دوستي اي است كه از يك ايمان و باورمندي كامل به خدا برخاسته است؛ يقيني كه تمام حواس و غرايز انساني در گرو آن است. در اينجا دو احساس با هم يكجا مي شود:‌ يكي احساس عاطفي، همانطوري كه زردشت آن را تحليل كرده است دوم احساس ايماني؛ لذتي كه انسان از احساس ايماني اش مي برد، به مراتب فراتر از لذايذ برخاسته از عواطف انساني و قابل مقايسه با آن نيست. همين مفهوم را امام ترمذي به نقل از سليمان بن عامر از پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم روايت مي كند كه "خرچ كردن بالاي شخص محتاج صدقه است و بالاي اقارب دو اجر دارد؛‌ اجر صدقه و اجر صله رحم".

    از همين باب وقتي به واژه محبت متوجه مي شويم قبل از ظهور خورشيد نبوت به مفهوم عاطفي اش در ميان مردم وجود داشته است، اما پيامبر بزرگوار اسلام بر مبناي پيام آسماني اي كه بر وي فرود مي آمد معيار عاطفي آنرا تغيير داد.

    در جنگ بدر برخي از ياران پيامبر با اقارب خويش مواجه مي شوند كه قبل از اسلام در ميان هم محبت مي ورزيدند، اما وقتي ايمان آوردند از آن محبت احساسي باقي نماند؛ در اين جنگ يكي از ياران معروف پيامبر به نام ابوحذيفه با پدر خويش مواجه شد؛ احساس عاطفي اش از زمان جاهليت به همين قدر باقي مانده بود كه خود را از مقابل وي كنار كشيد و شخص ديگري پدرش را به قتل رسانيد؛ در پايان جنگ وقتي پيامبر فرمان داد تا اجساد كشته گان مشركين را به قليب (گودال) بياندازند؛ به سوي ابوحذيفه متوجه شد كه پدرش را در جمله شده گان تماشا دارد كه به قليب انداخته مي شود؛‌ و خيلي خسته و پريشان حال به نظر مي خورد، پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم از وي پرسان كرد كه آيا در ايمان شما تغييري رخ داده است؟ ابوحذيفه در پاسخ گفت:‌ نه، پريشاني من از اين است كه اي كاش پدرم مسلمان مي شد.

    از همين باب ده ها و صدها واژه اسلامي را در مي يابيم كه تحت تأثير باورها و برداشت هاي مردمي رفته و مفهوم اصلي خود را از دست داده اند.  

 

 


بالا
 
بازگشت