خوشه چين

 

خلقی که به پامیخیزد

خلقی که به پا میخیزددرپیشا پیش آن«عیاران» خواهدبود.

عیارامروز:حرف ازتفنگ نمیزند،حرف ازانسان وتربیت انسان میزند.حرف ازقوم ومنطقه به زبان نمی آورد.نزدعیارامروز«انسان»شریف ترین موجودهستی وقابل ستا یش واحترام است.

همه اقوام را وپیروان ادیان را درچوکات انسان احترام میگذارد.عیارا ن امروزهریک پیروان فیلسوفان آتن قرن بیست ویک درکشورخود میباشند.

عیاران امروزگهواره جنبان« نسلهای نوین قرنهای آیندۀ کشورخود میباشند».

عیارا ن ازگذشته مردمان مدنیت پذیروبافرهنگ بوده اندودرایجاد مدنیت« شهرها» چون تاریخ خط ابریشم نقش بسزای داشتند وکنون درشرایط معاصرخوبتروبهترتراز گذشته درموجودیت شخصیتهای طرازیک فرهنگی ومدنی خواهان بوجود آوردن ادارۀ سالم وانسانی میباشند. می اندیشند که انسان حد فاصل بین زمان تولد ومرگ خلق شده است.خلق شده است که درین مدت زندگی نماید وحق زندگی کردن را دارد. چرا این حق ازش گرفته میشود. وچرا بعضیها مرگ را نسبت به زندگی فلاکت بارترجیح میدهند؟؟

این چراها همیش دروازه های ستمگران را ن کوبیده وبرای نجات خودازگریبان عیاران ناموس پرست وخردآفرین گرفته است.

عیاران امروزبه مانند فصل بهاران چنان فضای راایجادمینمایند که ازابرخردمندان باران عشق گرم جوشی صداقت وفاداری به انسان،عشق برسرمین،برای ازمیان بردن وحشت قرنها بباریدن آغازنماید. بعدازبارید سرزمین خشک ودشتهای بیابان لا مزروع، فرش سبزی را به روی خود میکشاند. تاتولد «لالۀ » چمن را خوش آمدید بگوید وخود لا له بسراید که

 

آزاد  لالۀ

 

سنبل «عیاران» است

عنوان اشاره میده

برخیز که

 

از خون جوانان وطن لاله د میده

مادروطن میگوید

بیداری یا درخواب؟

 برخیز که سحرا ست

زمان

دسته گل لاله

 برایت تحفه آورده

استثمام کن

عطر لاله ها

 چهارطرف پراگنده است

تنها نبود

پیام تازه با خود داشت

گله از گذشته میکرد

به سرعت نور وگریزان رفت

رفت با عشق دگران رفت

عطر گلهایش

 اینک بیان میدارد

که با جوانا ن تازه

جوانی کن

خوشه «چین» بتو میگویم

دستورمن را جزء

از زنده گی کن

سرانجام گو ش

 به آهنگ درود کن

"من لالۀ آزادم، خود رویم و خود بویم"

"در دشت مکان دارم، هم فطرت آهویم"

"آبم  نم  باران است، فارغ ز لب  جویم"

"تنگ است محیط آنجا، در باغ نمیرویم"

"ازخون رگ خویشست گررنگ به رخ دارم"

"مشاطه نمیخواهد زیبایی رخســـــــــارم"

"از ســعی کســــــــی منت بر خود نپذیرم من"

"قید چمن و گلشــــن بر خویش نگیرم من"

"بر فطرت خود نازم ، وارسته ضمیرم من"

"آزاده برون آیــــــم ،آزاده بمـــــیرم من"

 درجائیکه دشمنی با ملت قدم در پیش گیرد آزاده دلان، سخن از بیداد میرانند وبه گونۀ رمز و کنایه مطلب خویش را بیان میدارند.

 درینجا« لاله» نشانۀعشق،خون،انقلاب،ورستاخیزاست.

عیاران دربند کسی نیستند،آزاداند، آزادآمده اند، آزاده میروند.منت کسی را نمی پذیرند.

خلقی که به پامیخیزدوبه راه می افتد هریک ازین لا لۀها اند که درپیشا پیش این حرکت لاله ها«عیاران» خواهدبود.نه کس دیگری.چراکه دیگران« احزاب»به انفلا نزای سیاسی مصاب شده اند. نسل کهن این احزاب هنوزهم« به خود نیامده اند» بعضی از این نسل کهن ازجمله((یاران)) دیروزنمی باشند. اینها بودند که دربوجود آوردن اختلافات قومی، سمتی ، لسانی، مذهبی نقش خطر ناک را بازی کرده اند.این ترکیب ومخلوط با مخالفین دیروزخود پیش زمینه های است.که قصه ازسه صد سال اخیر دارد.

درین سه صد سال شملۀ احمدشا با با ومیرویس نیکه به خاک ما لیده شده است.

این سه صد سال برای غبار فقید و تاریخ نویسان دیگر کشور وظایفی را سپرده است که برای نسل امروز و فردای کشورحقایق تلخ را تاریخ نگاری نمایند.

انسان میتواند بگوید« ترکیب ومخلوط» دوجبهه متضاد آ شتی نا پذیردوران جنگ میهنی به حساب شمال وجنوب« پشتو وفارسی» زمینه های تصادم خطرناکی را بوجود آورده اند.که دشمنان سعادت خلقهای ما همسایه های دورونزدیک ماازین وضعیت نفع برده اند ومیبرند.برای جلوگیری ازتصادمات خطرناک سیاسی چارۀ جزا زین نیست که با حوصله مندی ومدارا،راه درازرا طی ننما ئیم ودشواریها را تحمل نکنیم وبطرف ساختار جبهۀمتحد خلق علیه بی نظمیها موجود که منشه ازخیانت به خلق ومنافع ملی میگیرد به پا نخیزیم.

                       هموطنان عزیز شرافت مند آزادی پسند! 
                              احزاب و سازمانهای آزادیخواه!
هیچ کسی منکرآن نیست که، اوضاع
 کشورما بشدت بحرانی است. بحران سیاسی در اهرم قدرت« کشورهای متجاوز» درمیان جناحهای  متخاصم حاکمیت موجود ازهمان کنفرانس بن شکل گرفته و تا به اکنون پررنگ ترشده است.وکشورما به کورۀ آهنی مبدل گشته است. 

 پف دم این کوره بدست امریکا وانگلیس میباشد. کمک کنندۀ بحران موجود درکشور بیکاری میان قشر جوان مستعد بکار، فقر گرسنگی، گدائی ، دزدی رهزنی، ارتشأ و وگسترش فساد اخلاقی از جانب بیگانگان میباشد.

ادامۀ وضع موجود برای مردم «خبرگان» قابل تحمل نیست. زور سر نیزه هم نمیتواند وضع را تحت کنترول درآورد. آتشی است که درمیان جنگل « تودهای ملیونی» کشور شعله ورگردیده است زیرچتر((زبان،مذهب،ملیت،قوم سمت» تروخشک همه یکسان درمیگیرد.

حلقۀ عیاران مصروف انتخابات افغا نستان نبوده ونمی باشد.میداند که این بازی های فرمایشی وتقلبی(( قطه های چهرۀ ودانه های پره کی ))کشورمارا به کام نا بودی میکشاند ومیبرد.

  نخبگان ازین هرزه کاریها وهرزه نگریها به جان آمده اند.
 افغانستان به یک تحول بنیادی و آبستن حوادث تاریخی نزدیک شده است. ما اطمینان داریم که در آینده ای نه چندان دور، جنبش اعتراضی پر قدرت توده ها، خارج از اراده و اختیار هر کسی، به رنگ لاله های آزاد، سربا لا نماید.این لاله های آ زاد وسربلند. درپیشا پیش جنبشی که مردم افغانستان را به حصول استقلال کمک مینماید، مبارزه مردم را درراستای اهداف وخواسته های انسانی  آنان سمت وسونموده و هدایت مینماید.
بر پایه همین درک ازوضعیت اجتماعی کشوروروند قانونمند حرکت مردم وبا توجه به درک ضرورت واهمیت شرکت فعال و مؤثر درمبارزه توده ها، ما بار دیگر همه احزاب وسازمانهای سیاسی چپ،ملی ودموکرات میهن مان را به اتحاد وتشکیل سازمان بزرگ هدایت کننده مبارزه درراه تحقق مطالبات، خواستها ونیازهای مردم وکشور فرامیخوانیم

«بلی شرایط عینی یک اتحاد وسیع درمیان نیروهای آزادیخواه کشور فراهم است. تنها عوامل ذهنی از قبیل سکتاریسم، روحیه برتری طلبی،خودرا بزرگترازدیگران نشان دادن. امتیازات وموقعیتهای کاذب درارگانهای رهبری تشکلهای سیاسی، تعصبات و تعلقات تشکیلاتی، بمثابه مشکل و مانع اصلی در راه دستیابی بدان عمل می کنند. ما، ضمن اینکه به معجزه باور نداریم ولی، یقین داریم که میتوانیم راه های غلبه برعوامل ذهنی را که  مانع اتحاد های بزرگ میگردد دریافت نمائیم ».
تعصب تشکیلاتی، سازمانه جدیداً تآ سیس یافتۀ «اینجوها و آنجوها»  یکی از عمده ترین و اصلی موانع در راه اتحاد نیروهای اوپوزیسیون افغا نستان است. ولی باید توجه داشت که، حزب هدف نیست. حزب وسیله پسندیده ای است برای سازماندهی       مبارزه توده ها برای رسیدن به مقاصد و اهداف انسانی.

نه بخاطرایجادجبۀ فرسایشی ویاتأئیدنظام فساد پذیرما فیائی.

 ما آماده ایم زیر هر بیرق جهنده که نشان از اتحاد نیروهای ترقیخواه چپ و تحول طلب ملی و میهنی را داشته باشد، بمبارزه خود برای پایان دادن به رنج و عذاب توده های ستمدیده و رهائی میهن مان از زیر سلطه دیکتاتوری و استبداد موجود ادامه دهیم. اتحادی که بتواند کارآمدترین و با استعدادترین رهبران سیاسی و سازماندهندگان مبارزه را به میدان مبارزه بکشاند. سازمانی که بتواند وسیع ترین اقشار توده ها را به دورعمومی ترین خواستها و مطالبات بسیج نماید.
ما مطمئنیم همچنانکه هیچ تشکل سیاسی تاکنون منکر ضرورت امر وحدت نبوده و چنین ادعائی هم مطرح نکرده است که به تنهائی قادر به عبور از
بحران موجود است ، بدون دستیابی به اتحاد همه نیروهای اوپوزیسیون مترقی، نمی توان بمبارزه با بحران موجود برخاست.بنابراین، باید ادعاهای وحدت طلبانه را از حرف به عمل تبدیل کرد به امر مهم اتحاد نائل شد. ادامه تفرقه و پراکندگی در صفوف نیروهای طرفدار آزادی و عدالت اجتماعی، همچنانکه تا کنون بخش اصلی توان و انرژی همه نیروهای مترقی را  به صفر ضرب زده است ، در آینده نیز چنین خواهد بود. تأ کید مجدد. تقاضای مکرر برای اتحاد امر انسانی است درین را ه فرو گذاشت نمی کنیم واز بیان انتقا د به آدرس شخصیتها نیز هراس نداریم.

 


بالا
بازگشت