خوشه چين

 

بـــرخـــیــــز

 

ما بهروزي خودرادرمستي دوزخي قدرت وطفيلي گري نخواهيم شناخت.آنرا درخدمت صادقانه ومحجوبانه به حقيقت وعدالت وفضيلت خواهيم جست.

گردن ماند ن زیریوغ«ستم،خرافه،یغما،حمال»بیگانگان وظیفۀ«عیاران»نیست.

 «عیاران» خودباشه هارا برای شکاربودنه دست آموزساخته است.برسرشان کلاه مانده اند برگردن شان تناب ودرپاهای شان زنگ بسته اند.

عیاربچۀ را پرسیدند که درزندگی به چه علاقه مندهستی؟ درجواب گفت که به دوچیز

1- به خواندن و آموزش که دانا شوم  2- به آزادی وعدالت که انسان با مانا شوم.

باردوم ازش پرسیدند که ازچه بدت می آید؟. درجواب گفت که از دوچیز تنفرم می آید.

1-   ازخوک ویا خنزیر2-ازشخصیتهای سیاسی که کشورما را به معامله میگذارند.

این عیاربچه ادامه میدهد ومیگوید بعضی ازین چهره ها ی معامله گررا که درتلویزیون تکراری می بینم، دلم بالا می آید. تلویزیون را گل میکنم به دنبال یک کلچه پیاز میدوم که به دماغم بگیرم تا دل بدی من عوض شود.

 

برخیز،برخیزکه

لالۀ بهاران سبزوخـــرم

 پیام میدهد ومیگوید برخیز ازجا برخیزکه کنون دورا ن دیگری است.بجارسیده گان توقف کرده اند دوران شان به پایان رسید. خودرا به تاریخ تحویل داده اند. میدانند که در دوران نوین نقشی اداکرده نمیتو انند.با فهم ازین مطلب که تاریخ دوران را یک مراتبه به ازمایش میگیرد وبعد دوران دیگری می آفریند.

آهنگ تاریخ چه خوش نوائی دارد

 شنونده به آن، گوش گه وبیگاهی دارد

بخوان

 دیده گان ازبدی حادثه ، بد آموز نمیشوند

آزاده گان، باهمتی بلند ، دست آموز نمیشوند

 ره رویم ما، دردل شب،نوین ازنسل عیاران

تسلیم اسکاد،بی پنجاودو، کُروزنمیشوند

**********

من به حال تو میگریم وتو به طرف من میخندی!

          دوستان ما به اشارۀ پائین خورده میگیرند. 

 خلقی که به پامیخیزد

خلقی که به پا میخیزددرپیشا پیش آن«عیاران» خواهندبود.

گویا که«عیاران» بنوبۀ خود مانند دیگران خود محوری را به خود پیشه دیده ودرسطح «خود بزرگ بینان» سقوط کرده اند.نخیرآنچنان نیست که سیاست بازان«عیــــــــاران»راازعینــــــــک خــــــود میبیـــــــــنند.

حافظ مي گفت :

                گرچه  گردآلود فقرم ، شرم باد از همتّم

                 گر به آب چشمـــۀ خورشيد دامن تر كنم

 

وشاعرعارف عراقي ميسرود :

 

در حلقة فقيران قيصر چكار دارد

         در دست بحر نوشان ساغر چكار دارد

       در راه عشقبازان زين حرفها چه خيزد

         در مجلس خكوشان منبر چكار دارد

     "چوازقومي، يکي بي دانشي کرد"

     "نه کٌه را منزلت ماند نه مـــــــه را"

      "شنيدستي که گاوي درعلـــف خوار"

     "بيالايد همــــــــــــــــــه گاوان ده را"

 

 با سرافرازی وسربلندی عام وتام بیان میدارم که حلقۀ «عیاران»با کفایت ترین با استعداد ترین، با ناموس ترین، با حیثیت ترین با وجدان ترین، خردمند ترین،آگاه ترین و با درایت ترین، مستقل ترین، از انجنیران، داکتران،ادبا، شعرا، نویسندگان، سخنوران ، حقوق دانان،ساینس دانان....را با خود دارد.علاقه مند ان وهواخواهان را باخود دارند که درطی زیاده از30 سال ماجراهای اواخرقرن بیست وآغاز قرن بیست ویک

(( تعبیدیها واعدامیها حاکمیتها وبرداران مسلمان ورفقای انترناسیونالیزم دیروز،همه درکنارهم،بدستان هریک ما کتاب کلیلۀ دمنه را به مطالعه گذاشته اند بدانیم که دردنیای حیوانات چه  گذشته است وچه میگذرد))

    ازگزند معلاملات ومعا دلات سیاسی درسطح ملی وبین المللی درامان مانده اند.وکنون هم درشرایط بس خطرناک سیاسی کشوربیرق آزاده گی وآزادمنشی را به دوش میکشند  باهمت ومردانگی بیرق شرف وبزرگی ملت افغان را دلاورانه باجوش وخروش توده های ملیونی به اهتزازمی آورندوهرنوع موانع، پیشروی جامعه را به همت توده های توانا از سرراه برمیدارند.

بااین مفهوم که توده های ملیونی کشورصاحب کشورخود اند.

برای قناعت دادن جانب مقابل،((قدرت طلبان طفیلیهای تاریخ))

این گفــــــــــــــــــــتۀ احســــــــان طبـــــــــــری کفایت مینماید.

باري اكنون دفترگذشتگان، دفترطي شده است وبرفرهنگ كلاسيك ماغبارسنگيني از كهنگي واندراس نشسته است. جهان ما بويژه درنيم قرن اخيرچنان چهرۀ دگرگون ساخته كه بشريتي سراپا نودركارطلوع است. لذا آنچه كه ازارثيه ی پارينه براي ما معتبراست برخي خطوط نوراني وجاوداني آنست مانند : يگانگي گوهرعالم، يگانگي بشر،ارجمندي دانش، رتبه ی والاي انسانيت ومردمي گري، نفرت ازعصبيت،ستم و خرافه ومال يغما، ثناي مردانگي ،وفا وعشق وبي پيرايگي،وما درآستان آن پرستنگاه مقدسي((مادروطن)) كه درآن انسانهاي بزرگي عذاب ديده وخون آلود مدفونند سوگند مي خوريم كه روان خود را به اين رشته هاي نوراني پيوند دهيم و آنرا بسوي اوجهای والاتري اعتلاء بخشيم .ما بهروزي خودرا درمستي دوزخي قدرت وطفيلي گري نخواهيم شناخت.آنرا درخدمت صادقانه ومحجوبانه به حقيقت وعدالت وفضيلت خواهيم جست.

 

 


بالا
بازگشت