خوشه چين

 

وجدان

"دیدی که خون نا حق پروانه شمع را"

"چندان امان نداد که شب را سحر کند"

وجدان انسانی حکم مینماید که « مه» های چپ ورا ست را ازصحنه دورکرد وبه میز محاکمه مردم کشانید.

کجــــاانــــــد وجدانــــــهـــــای بیـــداراین سرزمین؟ 

روسلان سلطانویچ دربرابرخبرنگار پنتاگون به این شرح جواب میدهد:

     بصورت مشخص کدام اشتباهات؟

ما آنگاه درکابل رژیم دست نشانده خودرا برمسند قدرت شاند یم وبازور برچه ازان حمایت مینمودیم، وبرای این کارقطعات تعلیم دیده  وتجهیزشده  اردوی حکومتی افغا نستان  را به کمک  خود جلب می کردیم . ما با این کار خود افغا نهارا به دو جناح« آنها یکه» از ما حمایت میکردند «دشمنان» که از گروههای مسلح مجاهدین تشکیل شده بودند.تقسیم نمودیم،عین منظره است که اکنون درافغا نستان شاهد آنیم  درعین حال مقاومت طا لبان با گذشت هرماه  افزایش می یابد. خود روسها  بر این امر اعتراف می کنند. اشتباه دیگر ما تحمیل طرز زنده گی خود ما برافغانها بود. عین اشتباه را امریکا ئییان انجام میدهند.  
كجااند این همه غيرت مندان تحول پسند،کجاهستند شاگردان مکتب انسان طراز
نوین؟کجا هستند این همه رفقای صف مقدم جبهه کارومبارزه بخاطرشگوفای میهن ورفقای صف آخرامتیاز.ای شکست خورده های ناکام امتیازطلب برای شمامیگویم. البته که شما ازعمق فا جعه درکشورخویش آگاهی دارید، پس برای شما چه کسی مصلحت داده است که خاموش بنشینید وجدان خود تان،یا منبع که درآنجا سرتکان داده اید؟.موضع تان هنوز بحیث یک روشن فکرمعلوم نیست.آیا آموزه های جهان بینی تان را به تمسخرنگرفته اید؟ چنین بی تفاوتیها خود بیان گرآن است که شما به بیگانگان دل بسته اید.وجدان تان برای شما چه حکم میکند.؟به آدرس انگشت شمارعلمای کرام ، آیا شایسته آن است. که درکشورچون افغا نستان دا نشمندان مذهبی ما ازمنابع بیرونی بخاطر ویرانی کشورش صاحب ثروت شود. وجریانات هرآنچه که خلاف شرعیت است انجام یابد؟؟ سکوت اختیار نمایند. ازبا لای منبر به همه خلاف رفتاریها وقانون شکنیهای دولت صحه گذاشته ومهر تأیید گذاشته شود وچرا علیه وطن پرستان با ناموس حکم تکفیر صادرمیگردد؟. كجا هستند د لسوزان اين مكتب« قرآن» د ین ، ا نسان وانسانیت؟ تاريخ به ما نند جریا ن آب به راه خود مي رود همه خس و خاشاک را ته نشین میسازد حقایق را با خود برده به آرشیف تحویل میدارد.وما مسئوليت داریم که حقایق را بگوئیم و بنویسیم.
 « وجدان» بازارخودرا به کلی ازدست داده است.« وجدان» که روزی بحیث محور معرف فضایل اخلاقی بود،انسان راازانجام اعمال نا شایسته فینفسه مانع میساخت. درزمان حاضرارزش خودرا از دست داده است. ندای وجدان ازگلوی هیچ انسانی بلند نمی گردد. من فکرمیکنم که، وسایل اطلاعات جمعی صدا های بلند را تولید مینماید، صداهای با دم دهل، کرنا، به گوش مردم صداهای فریبنده را انتقال میدهد. اما خبرش پخش نمیشود که قریه ها بمبار میشود  نهادها ازمیان میرود.صدها هزارهاانسان ازمیان میرود.تنها وتنهایگان یگان کمک زیرعنوان کمهای بشر خواهانه آنهم به منظورپخش ریکلام های تجارتی وغیره. هرگاهی که صدا های نصیحت آمیز قدرتها بزرگ بلند می گردد. ندای وجدان تحت شعاع آن قرارمیگییرد. باید که دانسته شوددرشرایط معاصر،اکثریت روشنفکران ووطن دوستان به خواب رفتگان ،خدا نخواسته باشدکه درکوچه بی وجدانها قدم بزنند.

   وجدان چشمه شفافی است که هرمریض خود خواه درآن خودرا بشوید، تا همه امراض خودخواهی اش بهبود یابد.                                      بناً این نوشته پائین نسخه ا ست که میرعزا برای مریضان خودخواه نوشته است.

   ببینیم،م. ميرعزا درباره وجدان این مطالب را چه زیبا ا نشأ نموده است که میخوانیم:
    1- نداي وجدان،زمزمه يي است كه درسكوت شنيده ميشود،نه درهياهوو ازدحام لذا شنيدن نداي وجدان، مستلزم تامل و توجه به درون نيات ذاتي است. براي درك وجدان بايد تمركز كرد تا مبادا با ا لهام نفس اغواگرووسوسه شيطاني اشتباه شود. صد درصد چنين اشتباهي به ويژه دربازار داغ بايدها ونبايدها، به مراتب زيادتر از هنگامي است كه مصلحان اخلاق، سكوت ونظاره را پيشه كرده باشند.
    2- وجدان،القاگرنيست وازتكرارواصراراجتناب كرده وگزيده گويي را برپرگويي ترجيح مي دهد.به همين دليل ندا يش خسته كننده نميشود وصدايش همواره متين و محترم است. نداي وجدان، حكم تك زنگي گوش نواز را دارد كه پلك فروبسته را از خواب غفلت برحذر داشته و پيوسته آدمي را به ديدن وسنجيدن فرامي خواند.
    3- وجدان، نماينده فطري دين نيز هست و دين فطري، نيازمند ابزار فطري براي تشخيص ميان ثواب و خطاست. اما چنين ابزاري بايد خودكار و خودپرداز باشد تا فطري و ذاتي بودنش بي معنا نشود و اين ابزار، همان گوهر پنهان اما اصيلي است كه گاه به زنگار مصلحت، يا به اجرام ريا و ظاهرپروري باورها، مخدوش ميشود. وقتي پروردگارعالميان،خودراازرگ گردن به مخلوق خويش نزديك ترمعرفي ميكند، وجدان چيزي جزنبض حيات بخشي نيست كه پاكي وطهارت نفس را گوشزد ميكند. وجدان سخنران پرافاده يي نيست كه براي استماع سخنانش، نيازمند مراجعه، جست وجو، نام نويسي، عضويت، وقت گرفتن وحتي هزينه كردن باشد وتنها به اراده كمترازثانيه،حي وحاضر ميشود.
    4- وجدان نيازي به صغرا و كبرا ندارد ولب مطلب را بي هيچ پيرايه ودركمال صميميت ابرازميدارد.آنچنان دقيق انگشت برا صل موضوع ميگذاردكه هيچ راه گريزيا توجيهي براي مخاطبش باقي نميماند. درلحن صميمي وجدان،آزردگي نيست و اگرآزاردهنده مي نمايد، نه از حيث آورده هايش، بلكه از بابت دشواري ترك عادات زشت است كه در نظر، سخت و ناگوار مي نمايد.
    5- درك وجدان، نيازي به سواد تخصصي يا اطلاعات ويژه وانحصاري ندارد زيرا بازبان عام فهم وبااستدلال هايي به روشني ضميرهرانسان،آينه وارميشود كه ضرورت زبان وواسطه هاي ارتباطي را منتفي میسازد، لذا ضرورت انبار آموخته ها وتلنبارحفظيات ومغلقات، به حداقل ميرسد. به همين سياق است كه برخي بي مكتب ومدرسه وبينياز ازقواعد وتشريفات گمركي دركشتي نجات،شنا كنان به ساحل امن سعادت ميرسند وره صدساله را يك شبه طي ميكنند.
    6- مواجهه انسان و وجدان، معامله گرانه و مصلحت جويانه نيست و سود و زيان درنيت وجدان بي معناست.هرگزوجدان درمعرض اتهام به منفعت طلبي قرار ندارد و به همين دليل گفته اند تنها محكمه يي است كه نياز به قاضي ندارد. نميتوان وجدان را به يكجانبه گرايي يا قضاوت بودار ومغرضانه متهم كرد، زيرا درهردوكفه ترازوي عدالتش، منافع يك ا نسان موجود است كه با هم سبك وسنگين ميشوند. قاضي وجدان ازجايي و ازكسي حقوق نميگيرد وازتمايلات جناحي وحزبي و دايره قدرت مبراست. لذا غشي دركلامش نيست و ترديد و دودلي درگوش دادن به راي او وجود ندارد.
    7- اما اصلي ترين مشخصه وجدان چيست؟ چه چيزي باعث مي شود نداي وجدان هميشه و همه جا محترم باشد و در هيچ مرام و مسلكي، مردود و مطرود نشود؟ رمز اين احترام ابدي آن است كه وجدان، همواره انتخاب را به شنونده خود ميسپارد. نه فقط ا نتخاب در رد يا قبول كردن مطلب، بلكه حتي در گوش دادن يا گوش ندادن به مطلب، وجدان هرگزصدايش را بالا نمي برد وحتي دكمه تنظيم صداي وجدان نيز در دست آدمي است و اين نهايت آزادي و قدرت انتخاب شمرده مي شود كه شان و شخصيت انسان را به عنوان موجود انتخابگر، مرتبه يي متعالي مي بخشد. وجدان، فلسفه خلقت بشر را درك كرده است و مي فهمد كه كرامت آدمي به قدرت انتخاب اوست و لاغير. وجدان مي داند كه آنچه خدا به آن افتخار مي كند، خلق موجود انتخابگر است و آنچه انسان مي تواند از بابت آن مغرور باشد، انتخاب پاكي ها و پرهيز از وسوسه هاست. وجدان، انسان و روحيه اورا خوب مي شناسد، مي داند كه اگر اورا ازچيزي منع كند وبه اجبار محرومش سازد، انسان حريص ترميشود، لذا به اشاره يي اكتفا ميكند. وجدان مي داند كه آدمي با آب نبات شيريني از اكرام و احترام، رام ميشود. وجدان، انسان را خوب شناخته است. اورا موجودي لجبازميداند كه به سبب تنهايي اش، با گذشت است، او را پديده يي تماميت خواه مي داند كه نيازش به عشق، اورا به شراكت و تحمل همنوعانش راغب ميكند. وجدان، خوب مي داند كه انسان را بايد آنسان بداند كه خلق شده است: آزاد، كنجكاو، مغرور و تنها... و در اين ميان، يگانه عامل تعادل بخش ا و، چيزي نيست جز ا نتخاب. بازهم وجدان، وجدانم مرا آرام نمیگذارد.
بی تب تاب هستم، لحظه ها وثانیه ها آرامم نمی گیرد،حالاتی را که بالای افغانها در اروپا و امریکا، آسیا ،(( پاکستان، ایرا ن، عربستان)) میگذرد، لت و کوب میشوند تحقیر میشوند وبه شکل فجیع و بی رحمانه در دشتهای سوزان بلوچستا وعربستان حیات خویش را ازدست میدهند  منابع معتبربین ا لمللی ازکنارحادثه ها تنها به حیث ناظرمیگذرند. بعضاًً احتمال پیش می آیدکه ازهمین موقف با اعتباراستفاده های ناجائز صورت بگیرد.  اگر«عیاران»ازین گوشه وآن گوشه، صدائی را بالا مینمایند،جزوظیفه خویش میدانند.کجا است وجدانهای بیدارانسانی روشنفکران ا نقلابی نماهای کاذب افغا نستان که  مشاهده نمایند که جنگهای نابرابر وفرمایشی وصادراتی روزانه حیات هموطنان مارا میگییرد. مهرسکوت برلب زده اند. انگشتان شان فلج گردیده است که قلم بردارند روی کاغذ ازروی وجدان چیزی به حساب حمایه ازخود،رفیق خودهموطن خودیکی دوکلمه را ا نشأ نمایند.راه همسوی وهمگرائی را بخاطر برداشتن سنگ گران((وفاق ملی)) هموار نمایند.تمام حرف ها خوب است مگرآنکه به مانند دیروز« مه»اگرکس دیگرباشد قیا مت کبرا برپا میشود.

  حلقه عیاران بیان میدارند که افراد« مه» اند که دست بیکانگان را بوسه میزنند. بخاطری امتیاز نا چیز برای تباهی ملت شمشیر از نیام میکشد.

وجدان انسانی حکم مینماید که « مه» های چپ ورا ست را ازصحنه دورکرد وبه میز محاکمه مردم کشانید.

 


بالا
بازگشت