خوشه چين

 

دوزخ واقعی

درین دوزخ روی زمین شما میتوانید دونامه را به خوانش بگیرید وتحت تجزیه وتحلیل قراردهید یکی نامه اززندان ودیگرش نامه ازدور.                                                                                

1-  نامه اززندان

حکایت وشکایت گراوضاع بی ثباتی جامعه بی سروسامان کشورعزیزما افغا نستان که به انواع مختلفش را بیان میدارد ازقبیل، ظلم، شکنجه، استبداد، ازجانب حاکمان دوره های گونا گون،عکس ا لعمل ها را درمقابل به این گونه به نقد میگیرد: از بی تفاتی بی مروتی،بی غیرتی وبی عزتی، ترس وجبن روشنکران،روشن فکرانیکه ازخود بریدند. درپای  کسانیکه خود علیه شان محکمه غیابی صادر کردند  دشمن به سجده رفتند فرصت طلب ،سازش کارمعامله گر، بی وجدان، شارلتان، روشن فکرانیکه زیرعنوان اندیشه آرزوی های سرکوفته شده خلق های بی دفاع فرصت یافتند. تا به حمایه و پشتیبانی بیگانگان براریکه قدرت تکیه بزنند. میدان را برای عیش ونوش هزارو یک نوع بدعت دیگری سازماندهی کردند واکنون همان بحران آفرینان، جامعه  بی ثبات مارا . درآتش جنگل بنزین میریزند تا شعله اش شعله ورترشود،نه گنجشکی را لانه ماند، نه پلنگی ، گرگی، شیری را ........... خانه ئی.. وغیره  

زندانی ازجهنم روی زمین مینویسد:- بلی این نامه ازحافظه تاریخ بیرون آورده شده است.

افغا نستان درمسیر تاریخ

                                                      «غبار»

"تا کی ازجورو ستم شکوه وفریاد کنید"                                           "   سعی در برهم زدن منشأ بیداد کنید"
"دست    ما   دامن تان  باد جوانان غيور"
كه" "از اين ذلت و خواري همه آزاد كنيد
"ننگ   دارد    بشريت زچنين كهنه رژيم"
طرح"   "ويراني   اين   بنگله  ز بنياد كنيد
روزي آيد كه شود خلق به خلق حاكم" "وما
"رفته   باشيم   از اين ورطه، زما ياد كنيد"
هر  كجا   لاله   رخي با قد" "سروي ديديد
"يك   نفس   ياد   از  اين جلوه ناشاد كنيد"

من درین او قیانوس بدبختی محکوم به فنا ستم فریاد وناله، دشنام التماس، بغض یا محبت، کوشش یا سستی هیچ کدام مانع غرق شدن من نخواهد بود. من محکوم به عذاب ا ستم، درین با تلاق متعفن لحظه به لحظه فروتر میروم، شیون من بجائی نمیرسد، ناله من دلی را متأثر نمی گرداند، هرکسی در اطراف من  درین منجلاب  از تیغه های زهرآگین  و گزنده های کشنده غوطه وراست. همه همدرد من وهم بند منست. هریک با نحوه ئی خاصی با این عذاب دست به گریبان است. همه با ناله وزجه آرزوی مرگ مینمایندودرعین حال همه ازمرگ هراسانند،با آنکه حتی برای لحظه ئی طعم شیرین زنده گی نچشیده اند. درین جهنم که من میزینم، نوروهوا وجود ندارد، نعره فریاد ازنزدیکترین مسافتی شنیده نمیشود.سکوت وظلمت برین قبرستان وسیع حکمفرماست.این سکوت وظلمت لا یتناهی بقدری وحشت آوراست که آلام دیگری دربرابرش ناچیزاست. ترس ووحشت سرا پای مرا فرا گرفته است، بدبینی بالای سرما خیمه ا فراشته هریک از سایه خویش بیمناک وازبرادرخود بد گمان همه ازهم وباهم رنج میبریم، همه ازهم وباهم میترسیم،همه ازهم وباهم فریادمیکشیم،همه ازهم وباهم ناراضی ایم همگی ازهم متنفریم وبیزاریم.

ولی همگی«احزاب» باهم این جهنم واقعی را به وجود آورده ایم!

راستی ودرستی وطنخواهی ونوع پروری کلمات متداول ماست،ولی درعمل جزترس وکینه،رنج وبد بختی حاصل نداریم، انچه درمحیط ما وجود دارد، برای تشدید شکنجه  وافزایش رنجهای ماست علمای علام ازعمل نیک محروم است، پاسبان دزد است، قاضی راشی است.دولت هم دشمن جان وما ل ماست،فرهنگ کانون جهل وفساد گشته وعدلیه مرکز ظلم قساوت! همه میدانیم وهمه آهسته این قضایارا صحبت مینمائیم، با وجودآن به متعالمان وملا نمایان احترام میگذاریم، ازپاسبان میترسیم، به قاضی التماس میکنیم، ازدولت انتظار شفقت ومساعدت داریم، برای دفع ظلم  به حکومت پناه میبریم! اما: احترام ما به عالم نمایان، ترس ما از پولیس، التماس ما به قاضی داد خواهی به حکومت وعدلیه همه ریا کاری ودروغ است ودعای علما تحفه پلیس، عدالت قاضی دروغ ترازان است. دروغ آتش هیزم جهنم ماست، دروغ ماده اولیه این کارخانه رنج وعذاب است،دروغ محصول تمام نشدنی این مزرعه آفت ا لم است، دروغ تخم پرحاصلی است،آری دروغ تخم پرحاصلی است که لا ینقطع در سرزمین بلا  کا کشته و میوه آن برخرمن کینه وعداوت، تنفر وبد بینی افزوده میرود.                         دروغ کانسرت شیا طین وآهنگ غرا ئزیست که در سرتا سر این قبرستان نواخته میشود. دروغ سرود جهنمیان است.      زندگی ما چیست؟درمیان شعله های جهنم میخندیم، گریه میکنیم، میترسیم،مأیوسیم،امیدواریم،میروئیم ونمومیکنیم، گل میدهیم وپژمرده میشویم،لیکن لهیب آتش سوزنده ماابدی است مگرنسلهای آینده مانیزدرین جهنم برای ابد خواهند سوخت؟                                                                                                    اصلاً زندگی ما بمعنی حال وجود ندارد،زندگی بفردا احاله میگردد وما به فردا علاقه مندیم فردا ئی که امروزنمیشود ودرپی خود فردای دیگری دارد، با وجودآن این فردا مرجع امید ماست فردا آهنگ یکنواخت وتنها امید بخشیست که درتا سرجهنم ما طنین می اندازد، فردا سرور دائمی ماست، فردا نان خواهیم خورد، فردا دفع ظلم خواهد شد. فردا الام و مصائب ما کمترخواهد شد، فردا دژخیمان ما دست از شکنجه وتعذیب ما خواهد کشید،فردا شلاقهای که استخوانهای مارا خورد میکند شنیده نخواهد شد. وما منتظران فردا استیم. هرسطر ازین نوشته شامل یکی ازمواد قانون جزائی ما ست درین کشورحرف بد جزء جنایت است« لیکن عمل بد» مباح است درینجاهمه کارهای بد عملی میشود بدون آنکه حرفی ازآن به زبان آورده شود.کلیه حرفهایخوب زده میشود بدون آنکه زره عملی گردد. ندای فضیلت وتقوی از زمین به آسمان میرود، ولی فضیحت ورسوائی از درو دیوار میبارد. راستی ودرست کاری اولین الفبای تدریس مکاتب است. ولی این نخستین دروغ و نا درستی است که به اطفال ما تعلیم داده شود، قهقه ما زهرخندی از بغض وعدوان است که بهر طرفی متوجه گردد. چن شعله آتش سوزنده و کشنده است. منظره بدبختی  وبینوائی دیگران مسبب نشاط ماست. گرچه ظاهراً با چهره معصوم وغمناک میگوئیم : آه بیچاره! اما درباطن موجی از مسرت آتش سبعیت درونی مارا تسکین  مینماید. اینجا سر زمین عجایب واسرار است مادامیکه سر دیگری را از بدن جدا مینما ئیم با آهنگ پدرانه میگوئیم:

میـــازار موری  کــــه  دانه  کش است

که جان دارد وجان شیرین خوش است

2- نامه ازدور
عاقل پی پُل میگشت

 دیوانه ئی ما پا برهنه ازآب گذ شت

سرکی قهراستی؟

فکر میکنم که بوی نفت به دماغش نمیرسد به این خاطرقهراست

توکه از پشت پرده،1،2،3را تکیه گاه خود انتخاب کردی، با این انتخابت

توباعث خجالت ملت با افتخار امریکای قرن بیست ویک شدی

و تیم کاری ات باعث خجالت ملت مظلوم بیدفاع افغانستان شد

          با این عمل خود. آقای کرزی، سرامیردوست محمد خان،امیرعبد الرحمن، امیرشاه شجاع ومحمدنادرخان راخارید. آقای بوش با خبر باشی همه میدانند که پوتین تورا چک به زمین خوانده است. 

گنه را کرده بودبرِیژنف،معذرت خواست وتوبه را کشید،اندروپوف،معطل قرارداد،چیرننکوف،عملی کرد گرباچوف.

عساکرخودرا کشید ورفت

 افغا نستان مستقل آن وقت تحت قیادت داکتر نجیب الله  مردان میدان خودرا داشت که مستقلانه از وطن خود دفاع نمایند جنگ جلال آباد نشان داد که ژورنا لستان 143 کشورجهان از پشت خط دیورند نام نهاد برای تهیه خبری هر آن لحظه سقوط را خواب میدیدند. برای تان ثابت شد که شوله میان دیگ خیلیها مرچ داشت، وقت خوردن دهنتان سوخت، زمان بلعیدن معده تان سوخت، فردا وفردا های دیگرتا به امروزجنجا ل های دیگر برای تان خلق کرد.  

کنون گنه را توکرده ئی توبه را میکشد اوبا ماعساکر خودرا میکشد ومیرود

تشویش نداشته باشید که مردم افغا نستان حتماً ذعیم خودرا می یابند زمانی که ازشرشما دشمنان بشریت کره زمین نجات بیابند.

بوش درنقش قدرت مند ترین جهان خجالت زده و شرمنده وعصبی، جنایت کار، فاجعه آفرین قرن، ناکام ، سرافگنده و من عبدالشکور«خوشه چین» غریب بیچاره متواری، فراری ازدست مزدوران شما، بی وطن، بی سرنوشت درکشورهالند، بدون کدام سنداثباتیه گویا! نا قض حقوق بشر،با گردن افراشته ودل شاد،ناکامی شمارا با تمام اهداف شوم ضد بشری تان برای تان تبریک گفته به ملت شریف و سر بلند امریکای امروزی پیشنهاد مینمایم که دیگربرای دیوانه ها رای ندهند. 
برگرفته شده ازسایت پندار:

واژه انتخابات معنایش بها دادن به واقعیت وحقیقت است واقعی وحقیقی بودن انتخاب ازآگاهی مردم بیرون میشود. مردم آگاهی شان را به منتخب دیگری هرگاه پاداش نمیدهند،باورشان را به منتخب عاقل،منصف وتأثیر گزاربه "امانت"میگذارند ازباور"امانت"ملت سؤاستفاده شودومورد سود جوئی شخص،گروه ویاسازمانی قراربگیرد. مردم حق دارندآنرا بازپس گیرند وباعقل ومیل درموقع مناسب بهتر انتخاب تازه اعتبار بدهند کج روی ها درانتخابات اخیر،مردم افغانستان را درگزینششخص عاقل، منصف ومؤثر به بیراهه وگیجی برد. نتیجه، واقعیت و حقیقت انتخابات را در ذائقه ها تلخ کرد. تقلب ازکمپاین آغاز شد و با نزدیک شدن روز انتخابات سازمان یافتگی تقلب درحلقه وسیع ازشبکه دولت پا گرفت. مردم فروشانی که با قدرت جفت اند با تقلب نزدیکترند. هفت هشت سالی است که جهان با شماری از واقعییت های کاری دولت افغانستان آشنا است. " فقرملیونی، بیعدالتی اجتماعی، رشوه، فساد مدیریت، اجرآت ضعیف، بیکاری، تولید و قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان، بیدادگری طالبان، آدم ربائیها، وجود گروه های مافیائی در ساختار دولت، زد و بند های قومی و سمتی در ساختار حاکمیت و... و ." فقره تقلب سیاسی، بحث تازه به لیست دراز تعریف ازدولت افغانستان افزود. افتخار این همه دست آوردها را جهانیان با یک صدا به حساب آقای کرزی رئیس دولت افغانستان قید میکنند. آنهایکه در تیم آغای کرزی فعال اند طبعاً و بسیار روشن واقعیات جامعه و عیوب کار را در وجود خودشان و دولت می بینند. آیا سؤ استفاده از مکانات و امتیاز قانونی وغیر قانونی در ترکیب های اقتصاد مافیای دولتی در چپاول یک ملت فقیر، وجدان و طنی اعضای تیم را نمی آزارد؟ طبعاً نه! تعهد در وابسته بودن با رئیس امتیازهای به همراه دارد، ملت که چیزی ندارد بدهد.
اگر به موره های سلسله مراتب قدرت در درازای هشت سال پیشین نگاه کرده باشید شما با چهره های سخت ناکاره ولی با رابطه، حلقات مرتجع ولی دمساز با ساختار، بدنامهای سیاسی با ترفند های تازه، گروه از سران جنگی در چهره ناجی، طالبیها و جهادیهای همرزم دیروز هم پیمانان امروز، برمیخورید. در دولتی های که کاستی های اخلاق و فرهنگ مدیریت حاکم باشد واضح است که صدای قانون بند میآید.
ما مردم با معرفتی هستیم ودر جامعه انسانی مقامهای والائی داریم. فقیرترین مردم جهان، کم سوادترین مردم جهان، انکشاف نیافته ترین مردم جهان، جنجال برانگیزترین مردم جهان، ناسازگارترین مردم جهان و چندتا "...ترین" دیگر. تا دو سه دهه پیش 99 در صد مردم جهان حتی موقعیت جغرافیائی افغانستان را نمیدانستند، امروز بیشترین مردم دنیا از انواع عیوب و کاستیهای حتی رئیس جمهور مان آگاه اند. چه گرفتاری بزرگ برای سران پر قدرت جهان ودرگیر در مسائل افغانستان، که پس از گذشت هشت سال تازه دانستند که آن گربه مسکین ومتقلب، بال دارد و با درماندگی نمیدانند با آن گربه چکار کنند. دو ماه زمان بُرد تا رهبران کشورهای بزرگ جهان به او حالی کنند که عزیز ما، تقلب کارعاقلانه نیست، مارا رسوا کردی. گروهی از کار گشایان بین المللی حضوری و غیابی بگوش او خواندند که از نوک ناوه تجاهل بیا پائین که عاقبتش سقوط است و روسیائی دنیوی داره.

صد بار ز من شنيده بودي کم و بيش
کايزد همه را هرچه کنندآرد پيش
در کرده خويش مانده اي اي درويش
چه چون کندي فزون ز اندازه خويش .

                          فرخي .


آغای کرزی! شما بااعتراف جنجال برانگیز به " تقلب"، تقلبی که قطعاً بدورازخواسته و اراده شما نبود، با دلگرفتگی و پریشانی بر واقعیت تقلب، و رفتن به دور دوم در برابر دوربین رسانه ها اقرارکردید و گردن نهادید. معرفه واژه های" تقلب و"انتخابات "را یا نمیدانید ویا دست کم گرفتید وشاید درمعیارهای ریاست وقدرت تعبیر دیگری دارد. حال که به حیث برنده ریکلام شدید، مردم خواهند گفت که کرزی با پای برهنه به آب رفت، ممکن از آب بگذرد و یا در آن غرق شود.
روسها هم در تغییرات و تبدلات آفغا نستان دست داشتند. کمک وحمایه لوژستیکی، سیاسی میکردند. میگفتند که بزن بکش بیا درپهلوی من بشین، یک دوتارا خودش کشت، دوی دیگررا دردست طالبان رها کردند ورفتند. طالبان یکی را به دارآویزان کردند دومی اش را ازقبرکشیدند به دریا انداختند.کاری را که عربها درجنگها انجام میدادند.

 کنون که امریکا ئیها میگویدبزن بکش چور کن چپاول کن به فروش برسان، باز بیا در پهلوی من بنشین، کنون وقت آن رسیده است که پالیسی میکرهای امریکا به نواقص خود پی ببرند، که سوی استفاده ازموقف عقاید دین مذهب، لسان سرانجام تحقیر ساختن ملت ها عقاید و مذاهب عواقب خطر ناکی را درقبال دارد. امریکائیها باید که از ملت عراق عذربخواهند واز ملت افغا نستان عذر خواهی نمایند. بخیرو سلامت از راه که آمده اند ازهمان برگشت نمایند. وبدانند که باروح ملت ها بازی نمیشود.

 

 


بالا
بازگشت