خوشه چين

 

فاجعه بشری!

اوناکرده کارتورا به این کارها چه کار؟

خدمت به خلق درلباس سبزوسرخ منجربه فاجعه بشری گردید.

  هیچ کس به حال این ملت بیچاره رحم نکرد.

 

کوچه و پس کوچه وطنم

وطن خاکی ام
درودیوار شکسته دارد

آدم های روستائی اش

سرلوچ پاهای برهنه دارد

 هریک پا برهنه ها
 گفته ها دارد

داستانهای میهنی

از سرشب تا صبح فردا دارد

قصه های زندگی

برای هرمهاجر

برای بی وطن

برای خلق تحت ستم

نفس تازه  دارد

میسرایند که

 ای آزادی!

کجائی

تورا میخواهم

نمیخواهم به مانند سایه

پا مال شوم

خواستم این است که

میان اوج فلک

درگردش آیم

زیراکه آسانم

خٌرتازه دارد

منظره حادثه 18جنوری سال 2010 درشهرکابل وشعله های آتش فروشگاه بزرگ افغان مرا واداشت تا مطالب زیرین را بنویسم.

خشونت ازآنطرف کوها از آن طرف ابحار بالای خلقهای ما صادرمیشود.

امروز از وطن داران ما کارمیگیرند.فرداملامت شان میکنند.بدست وطنداران خودما میکشند شان. بعد قاتلان وطن داران مارا ناقضین حقوق بشرمعرفی میکنند.

آتش بیگانه را بدامن گرفتن منتهای بی خردی است.

مردم افغانستان این باراول نیست که حادثه المناک را با چشمان بینای خود مشاهده مینمایند.

   زیاده ازسی وشش سال میشود که درکشورما جنگ بیگانه به نفع بیگانه جریان دارد،این جنگ حیات ملیونها انسان وطن مارا اعم ازپیرجوان،مردوزن واطفال معصوم را گرفته است.لگها معیوب وناقص ا لوجودبجا گذا شته است.

 دردادن مکاتب را دید یم،کشتن معلمان را احساس کردیم کشیدن معلمان رااز خانه های شان وکشتن آنهارا دردشتهاوجروجوی ها قصه میکردند شنیدیم، دردادن فابریکات(( بند برق)) ومؤسسات دولتی را دیدیم.

  پائین کردن مامورین دولت را ازموترها دیدیم، تلاشیهای خانه به خانه از جانب دولت را دیدیم،ریختاندن بم هاراازهوا درقریه وقصبات محافل ختم و خیرات، عروسی ها دیدیم، که هریک ازین بمها 200 تا به چهارصد نفر قربانی گرفته است. بم گذاریها درمراکزمهم شهرسینمای پامیرمیدان هوائی، سینمای آریانا دیدیم، فیرراکتهای مختلف ا لنوع را ازبالای کوها درمراکز شهرها دیدیم که باعث قتل مردم گردیده است.جنگهای بین تنظیم ها را درشهر کابل دیدیم، قتل های دسته جمعی، میان کانتینرهارا دیدیم، به سرمیخ کوبیدن هارا دیدیم جنگی که حیات هزارها نفررا گرفت وهزاران خانه وساختمان های دولتی را به خاک یکسان کرد. نسل کشی ها را توسط یک قوم وعکس ا لعمل مشابه را مشاهده کردیم.

   کاریکه اصلاً درنهاد انسان افغان نبوده.این بخاطری است که بیگانگان وطن دارا ن مارا دوپه کردند. به خود اجیرساختند.توسط اجیران شان ذ لید کشورما را به اختیارخودگرفتند.

 قصه هاازخشونتهای زمام داری طالبان صفحات مطبوعات جهان را پرنمود. انفجاربت بامیان،جروبحث های جهانی را شکل دا د. جنگها به شکل تعرض وگریزدرسمت شمال ومرکزکشور، باعث قتلهای دسته جمعی گردید.عدم تسلیم دهی اسامه بن لا دن ازجانب طالبان((ازمرگ غریب کسی خبرنمیشود)) به امریکا و فروریختن آسمان خراشها، بهانه بود برای تعرض نظامی امریکا.

  برای راندن طالبان ازاریکه قدرت بعد از سقوط حاکمیت طالبان بازهم همان آش همان کاسه کشورمابه حیث میدان جنگ بخاطرمنافع اقتصادی قرارگرفت.

افغانها بی وطن شده اند

 ای آزادی ...

ای آزادی هرزمانی که، نام تو بر زبان ها آمده است. وطن پرستان سر خودرا بکف گرفته اند. هرزمانی که ندای آزادی، از حنجره ها با لا گردیده است.گردنها زده شده است.مگروطن پرستان واقعی((عیاران سربداران)) همه رنجهارا تحمل کرده اند. تحمل مینمایند بخاطریکه هوای آزادی، تنفسی است برای زندگی با معنی، بدین خاطر است که همه وطن پرستان به معنی واقعی ودانستن واقعی آزادی پی برده اند.

 درک ما ازوضع سیاسی نظامی افغا نستان چنین است که چپ وراست بدام افتاده همه درکنارهم برای نجات کشوردست به دست هم دهند. همه به اتفاق هم کوشا باشند تا ازکنترول کشورهای همسایه  منطقه خودرا نجات دهیم. ماباید خودکنترول خود را به عهده بگیریم.درچنین وضع درکشورما که همه امکانات اقتصادی ونظامی به شکلی ازاشکال ازبیرون تهیه میگردد. وطن پرستان ووطن دوستان شریف ونجیب ما ازاصلها گریزمیکنند به فروعات ارزش قایل شده اند.اینجا وآنجا درفکرایجاد حزب ویا احیای مجددحزب افتیده اندکه به جزضیاع وقت چیزدیگری بوده نمیتواند باشد.همه احزاب گروپها سلیقه ها به شکل ازاشکال زیرعنوان پروگرام ملی، به حساب منطقه سمت، زبان، قوم، چهره، مذهب  گردهم آمده اند. این گردهم آمدنها عبارت ازهمان پرده های ربابی است که بدست ارتجاع منطقه افتیده، سازونوای خویش را مینوازد.همه گردانندگان سیاسی ونظامی واقتصادی را به نفع خودش به رقص آورده اند. گروپها اتن میکنند با آنکه اتن یاد ندارند. شخصیتهای انفرادی به رقص قطغنی علاقه گرفته اند.اینجانب قبلاً مقاله ای را تحت عنوان ازخط دیورند تا به خط سیا نوشته بودم، بین این دوخط  فاصله زمانی ومکانی هم تشریح شده بود. فاصله زمانی اززمان امیرعبدالرحمن خان  پیروزی انگلیس را به ارمغان آوردهرزمان که خواسته است وبخواهدبه حیث انگشت افگار فشارمیدهد.ازلحاظ فاصله ازافغانستان شروع تابه واشنگتن لندن وبرکسل را ترجمانی مینماید. فشارازخط دیورند تا به خط سیا برای یک طرف لذت بخش بوده طرف دیگررا پاره پاره مینماید.ویرانی وتباهی کشورما ناشی ازهمین تنبه،تیله وفشاراست.درآینده هم این فشاردرکوههای سپین غر،کوه بابا،کوه های سلیمان،سلسله کوه هندوکش،سطح مرتفع پامیروکوه البرزتونلها وکانا لهای خودراایجاد وازان طریقه ها به رفت وآمد اقتصادی وسیاسی خویش ادامه میدهند.اماعکسل عملش برای کشورما درنقش میدان جنگ زیان بارتر واقع گشته.ازین خاطراست که درکشورعزیزما فاجعه بشری روزتاروز،هفته به هفته،ما به ما،سال به سال بیشترازگذشته،عملاً،آگاهانه بطورسیستماتیک جریان داشته وبوخامت او ضاع می افزاید.اداره این ماشین، بالاترازصلاحیت رؤسای جمهورکشورها با داشتن قدرت جنگ افزارهای سوپر پاورها، بوده ومیباشد.این ارگان بالا ترین مقام نه بلکه تشکلی ازچند خانواده وملیاردرهای بین المللی است که زیرعنوان اتحادیه یا انجمن درامریکا فعا لیت دارد. بخاطر بدست آوردن منافع شان همیشه اجیران مؤقت را میخرند وبعدا صطحلاک شان میکند. درپی مزودردیگری برمی آیند.این مزدورشدن ها ومزدورخریدن ها به دوام رنجهای مردم ما می افزاید.

وطن داران محترم مرا با بزرگواری شان ببخشند.

    درشرایط امروزی کسانی که وطن آزادندارند.به حیث انسان هرزه پامال وحشی های قرن حاضرمیگردند.اگرمیخواهیدکه این نام بدرا ازسرخود دور سازید باید که ازین فرمول استفاده نما یید.

 حصول آزادی راه وحدت ملی را طی و طریق مینماید.     نه تکیه به سمت قوم وقبیله مذهب، زبان.

 

 


بالا
بازگشت