خوشه چين

 

« پیام یک جوان با احساس میهن»

به امید آن روزیکه همه دستان پاک متحدانه بارگران این سنگ لعنتی را ازسر راه بدوراندازند. تا که دیگر کشوردوست داشتنی ما ازهوا، ازبحر، ازپشت کوه گلوله باران نگردد وچشمان هموطنان نا زنین ما اشک ریزان نباشد. دراثر نزدیکی ودوستی خلقهای افغا نستان آ ینده ها خوش وخوبی به چهره غم آلود هموطنان بلا کشیده ما درسراسر افغا نستان  لبخندی بزند

"ناله را هرچند میخواهم که پنهانی کشم"                "سینه میگوید که من تنگ آمدم فریادکن"  

منظره فوق مرمی است که درقلب وطن پرستان اصابت مینماید.

امروزمن آن نیم که دیروزباپاهای برهنه،درکشورعزیزودوست داشتنی ام آزادانه ومستقلانه گشت وگذارمینمودم،کف پایم با نوک خارش آشنائی داشت، آزادانه خودم به میل خود خارپای خودرا میکشیدم وخارمخالفتی نداشت ومانع سفرمن هم نمیگردید.میرفتم به سوی مکتب((تمتمدره)) وبعدش مکتب دهقا ضی قلعه((عطا والحق))صاحب زاده وزیرخارجه حبیب الله کلکانی«عیار»ناموس پرست ازکوهدامن زمین،پنجه های پایم با سنگریزه وسنگچل کلوله سنگها آشنائی داشت وبا شمار اصابت پنچه های پا، با سنگ سلسله شمار اعداد را یاد گرفتم که روزانه چند بارپایم به سنگ میخورد اندک ترین دردی رااحساس نمیکردم.آنوقت زمان طفولیت وآغازنوجوانی، بایک عالم اشتباه وغرورگردن کلفتیهای بیجا وبیمورد بود.همه آنچه را که میگفتند ومیشنیدم کورکورانه قبول میکردیم،گویا که اینهاهمه نابغه های آسمانی اند که برای نجات خلقهای بی دفاع کمرهمت بسته اند. ولی عدم درک ونا فهمی ما ازمعاملات پشت پرده مارا، امروزبه حیث انسان«بی وطن» تحت مستعمره فاقدهویت ساخت. شدیدترین درد ی است که علاجش به جزآزادی دیگر تابلیت وجود ندارد. احساس میکنم؛ کسیکه«ازشکستها آموخته است»نا امیدی را بخود راه نمی دهم وطنم را بیگانگان اشغال کرده است.خودم را(( دود کردند روباه گرفتند)) درسن 63 سالگی درکشورمدرن مترقی به ظاهر گویا! کشوردموکرات شاهی هالند می یابم. ازهمه امتیازات اولیه زنده گی محرومم ساخته اند.  

 به جرم اینکه تو چرا؟ در شرایط مصالحه ملی با حزب دموکراتیک خلق افغا نستان وحدت کرده بودی؟ بگوکه اشتباه کرده بودم جواب این بود که صلح شیره وعصاره انسانیت است که ازقلب انسان میخیزدوبه دلها مینشیند.اشتباه این بود که مرجع پناهندگی ام را هالند انتخاب کرده ام. مخالفت با صلح  مخالفت با سجایای اخلاقی و انسانی است.اگرمصالحه ملی زمان دا کتر صاحب نجیب الله که با رنگ آبی اعلان شده بود(( عدم علا قه غرب)) از زمین به هوا مورد اصابت قرارنمیگرفت. دردوران کنونی ضرورتی نبود که مصالحه ملی(( اژدها وپلنگ)) ازجانب تبه کاران بین ا لمللی اعلان می گردید. مصالحه کنونی با طالبان از نظر انگلیس(( افغانها را نمیتوان خرید ولی میتوان اجاره گرفت، تا نفس تازه کنند برای  شعله ورساختن جنگ دیگر)) + (( اما برعکس جرقه این آتش ریش انگلیس را در داده است)) بخاطریکه کشورهای استعمارگروطن فروش میخواهند و«خوشه چین» ساده هنوزدعوای وطن پرستی دارد. به این خاطر است که اورا به حیث انسان نا مطلوب معرفی کرده اند.خوشه چین میداند که حکومت هالنددرانجام جنایات بشری،همگام وهمکار استخبارات،آی اس،آی وایالات متحده امریکا حامی ونگهبان دوران سیاه طالبان میباشد.تهیه وگذارش امبست بیریخت سال 2000 درزمان طالبان ازمراجع استخبارات پاکستان دلالت به اثبات قضیه مینماید.  

  «خوشه چین» یکعده ازشخصیتهای طرازیک جنبش مترقی،خلق وپرچم وسائراحزاب چپ(( توده هاچشم به امید نجات ازبدبختی نشسته اند)) را به بادانتقاد وتمسخرگرفته ومینویسدکه اینجانب((عضوکمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغا نستان&حزب وطن))وفعلاً ازجمله علم بردار«عیاران» معاصرمتعهدبه ارمانهای انسانی ووفاداربه آزادی انسان ازچنگ وحشت همیشه حاضردرصحنه مبارزه ومظاهره بودم، مینویسم که بعضیها به مردم خود دروغ گفته بودند ودروغ هم میگویند.اگرنمیگویند. بعضاً از افراد بخشهای بخش« خلق وپرچم» در هیچ یک ازین تظاهرات شرکت نورزیده اند؟ تا کسانیکه هنوزهم به برا ی شان احترام دارند.راه جسارت ودلاوری شان را تعقیب نمایند.مبارزه پیری وزهیری کارندارد.چراازمرگ ومحاسبه میترسند؟ ازخانه برآی درمیدان درآی بگو که اینجانب فرد زنده وبرحال با دلایلی که پیش خوددارم بگو که خودرا برحق میدانم برای نجات رفقایت خودرا قربانی بده. با لای قبر بی غیرتها(( سگان میریدن)) مگرشمله مردان همیشه جنبنده است. هرجا که هستی اگردرداخل کشور هستی اگردرلندن هستی اگردرامریکاهستی ویا اگردرهالند هستید، کشوررا به گونه ای، شما به شمال وجنوب تقسیم بردوکردید. بگفته بعضی از شما ها این یک تا کتیک بوده اما امروز باید ثبوت کنید که استعداد وحدت وسازنده گی را دارید. گام بنه به سوی وحدت واتحاد. صدا بلند کن که حریف شکست کرده است ومسخره زمان شده است((خلاص گیرمیپالد رشوت خور تازه نیافته است بناً راه فراررا برقرارپیشه کرده است)) اگر دیروزتحت نظر اتحاد شوروی سابق ((حکم اعدام صحرائی صادر گردید)) گرباچف به اوضاع سیاسی  روح تازه بخشید دروروشنائی سیاست مصالحه ملی،اعدامیها عفوه شدند باب مذاکره به همرای شان بازگردید. آن بود که سرایجاد گررا میخورد. امروز همان روز تکراری است. جنگ آخرین جرعه جام پیروزی را مینوشد طرف مغلوب خودرا میخواهد. توده های ملیونی میفرمایند که از وحشت به جان آمده ایم بدانید که پیش قراول میدان میشویم. محاسبه خلق به مانند تازیانه پشت دروازه همه تان تیاروآماده میگردد.                                 

  خدا پرستان حقیقی اگراستاده ونشسته نتوا نند نمازبخوا نند به اشاره سرنماز میخوانندخدای بی نیازخودرا عبادت مینمایند.این شیطان لعین است که در گوشه وکنارنشسته باعث وسواس میشود. تنها جناب بشیر بغلانی است که از جمله خانواده جنبش مترقی را درین راه همراهی کرده است و«اکا دمیسین غلام دستگیر» پنجشیری است که ازان طرف ابحارصدای داد خواهانه را بلند و بلند ترنگه داشته است.  

  بتاریخ 27سال 2010 مظاهره ترتیب داده شده بود ازطرف کتله وسیع از پناه جویان افغا ن درمیدان پارلمان کشورشاهی هالند.جمع آمده بودند تا صدای خودرا به گوش پارلمان هالند برسانند.   درجمع سخن رانان مظاهره پیش روی تعمیرپارلمان هالند،یکی ازجوانان تازه نفس وسرآمد« همایون ننگرهاری بود» که شمرده  واضح وروشن، مسلط سخن میگفت. درضمن سخنانش این جمله را بیان مینمود که اوبزرگان کلان سالان، ما وشما دراینجا گردآمده ایم که ازحیثیت و وقارخود دفاع نمائیم  شما نزدیک شویدکه تاکتله مان بزرگ معلوم شود.شما بزرگان ما اگراینطورپراگنده بگردید وبنشینید، ما هم راه شمارا تعقیب خواهیم نمود،برای ما جوانان امروز سبب نشوید که بی اتفاقی را ازشما به میراث بگیریم شما باهم نزدیک شوید. که سرمشق زنده گی ما جوانان شود. وما انتقال دهنده فرهنگ عالی برای نسل فردای کشور خود شویم. 

 ای هموطنان بیائید که به خود بیائیم. دیروزکه من وتو« ازخود بیرون شدیم» از مرز خط سرخ وسبز باهم در جنگ وستیز بودیم بی خبر ازانکه هردوی مان بدانیم براچه و برای کی؟؟ صرف امتیاز روی ویرانی وطن خودمان، درگودالی فروکشانیده شده ایم.توهنوزهم بی خبری که فردایت چه خواهد شد به جزا ز((بی وطنی))هریک ما درازمایش بخت وطالع خوما اینجاوآنجا، در ساختن لانه کوچک بی درودروازه، آماده دریک معامله انتظاریم تا نجات دهندگان این گونه معامله، اگرریسمان را برای نجات ازآسمان پرتاب نمایند. هرکسی از اتاقک کوچک بی در دروازه سر به سوی بیرون درفکراول من، هریکی علیه یکدیگر به آدرس همد یگر ادبیات نا سزا را نثارمیکنند. بی فایده وبی فایده .... سرانجام بی فایده.بشنو زمزمه را که میگوید.این را(( خود خواهی،جهالت ونادانی میگویند))بی خبریم ازانکه دشمن باردیگرچه نوع کمین گرفته است برای بلعیدن هردوی مان((هردوی ما افتیده دردام دشمن)) هیچ چیزی نداریم درزنده گی فقط جنگ.

دو پرنده درحال جنگ باهم ازهوا پائین افتادند پشک درحال ترصد بود.هردو را یک دم بلعید دربروت خود دست کشید و گفت که اگر من نمی بودم یکدیگر خود را پاره پاره میکردند.    

بیائید که برای نجات خود،ازگودال افتیده دربد بختی،اتفاق نمائیم باهمدیگر پای  پشتک دهیم، یکی بالای شانه دیگر،ازارتفاع  رسیده به منزل مقصود، خود مان تناب تابیده ازرنگ سرخ وسبز را برای  نجات آخرین فردمان از تهلکه با ندازیم.   

  ما نباید به مانند گذشته درفکرآن باشیم که اجنبی بیاید سرهم وطن مارا ببرد ما برویم پا هایش را ببریم وبگوئیم که قهرمان میدان منم.  

 پذیرفتن اهانتهای همیشگی ازجانب جهان سرمایه،درمقابل مردم افغا نستان وخویشتن داریهای بی فایده درمقابل آن تا به کی؟به امید آن روزی که عیاران قانع شوند!حد اقل برای اتحاد خلقهای کشورمان کاری را به ثمررسانیده اند.

 


بالا
بازگشت