+

 

خوشه چين

قلم

عیاران معاصر

 خنجری است برجگر ارباب ستم

به ادامۀ قبلی

رستا خیز ملی یا مرجع دیگری

اینبا راین نوشته به حیث ((نسخه)) صرف برای(( احزاب))(( چپ و راست)) کسانی است که به امراض مزمن سیاسی مصاب اند و شخصیت های مریض و نا عاقبت اندیشان ترتیب یافته است.

 قلب میگوید که من به اندازۀ مشت چپ در بین  قفس میان کینه ونفرت، عاطفه، جذابیت و دلربا ئی محصورشده ام. وظیفه من پمپ نمودن خون است برای بخشیدن حیات. درپهلوی پمپ نمودن خون، احساس تولید مینمایم« عاطفه وتنفر». برای پذیرش ودفع وطرد. بلی من قلبم قلب انسان.    این وظیفۀ جگراست که چه نوع خون را برای من ارسال میدارد. آ یا خون را خوب فلتر کرده است یا خیر. طبعآ اگر خون نا پاک را برایم تسلیم داد چارۀ جز ازین نیست که خون نا پاک در شاه رگ های وجود درجریان می افتد. خون نا پاک یعنی تولید شکر، با لا رفتن کرسترول خون، سرطان خون، زمانیکه خون غلیظ دروریدها داخل گردید.  قلب میگوید که اکثرآ سکته های مغزی وسکته های قلبی ناشی ازبی توجوئی جگرمیباشد که خون را خوب فلترنکرده است. خوشه چین میگوید که سپورت صبحانه و دیگرانه شمارا از مصاب شدن به شکروبالا رفتن چربی خون وتأ ثیرات منفی نمک تکلیف گرده ومثانه نجات میدهد.

    جگر برای نجات ازانتقاد قلب میگوید تا زمانیکه این چربی منحوس و لعنتی در اطراف من به مانند ابرهای تیره وتارستم خیمه نزده است ومانع تشعشعا ت واوامر مغز نشده است من به اطاعت ازمغز(( هستۀ مرکزی)) وظایف محوله را انجام میدهم یگانه دشمن سرسخت من چربی است که مواد زهری با لایم میریزاند و مرا سوراخ سوراخ مینماید.  

بلی! مرگ مواد شحمی دردستان توانای فعالیتهای جسمی وسپورت است(( کار  آگاهانه انسان را عاقل میسازد)).                                                              جگرپارا یک کمی بیرون میکشد. میگوید مجموع فعالیتهای صدری وجود وا بسته به آن است که هستۀ مرکزی (( دماغ)) که سوق ادارۀ فعالیت حیاتی را به عهده دارد چگونه اعضای وجودرا به فعالیت وامیداردوچگونه کنترول مینماید.  خوانده بودیم که عقل سلیم دروجود سالم است(( ازعقل سلیم وجودسلامتی خودرا یافته میتواند.)) هستۀ مرکزی وجود ((مغز)) وظیفۀ امرو نهی را دارد. ازخطرات جلو گیری مینماید. بسوی خوبی ها خوشیها وزیبائیها اعضای(( قلب)) وجود را سمت و سو میبخشد و قلب را به تپش می آ ورد. درمقابل سردی وگرمی وجود را آماده به تمایل وتسخیر ودفاع میگرداند.                                                        دیدن دشمنان طبعی مارگژدم وحیوانات درنده انسان را به عکس العمل وادار میسازد. دماغ از اجرای آن انسان را مانع میسازد.    

  قلبم من  تنفر ایجاد مینمایم  در مقابل کسانی که زیر عنوان زبان اختلافات  دربین اقوام ایجاد مینمایند.   قلبم من تنفر ایجاد مینمایم درمقابل تفنگداران وتفنگ سازان وصاحبان تفنگ، تنفر ایجاد مینمایم ازدیدن مناظردلخراش ((خانه های ویران شده،همه جاهای ویران شده ازجنگ)) تنفرایجاد مینمایم درمقابل کسانیکه قلم راازدست اطفال ونوجوا نان گرفتند  درعوض برسرشانه های شان تفنگ بیگانگان را برای قتل هموطن شان گذاشتند.

قلبم من  تنفر ایجاد مینمایم ازدیدن شهرها ، قصبات ، دهات ، جاده ها ، سرکها ، پلها و پلچکها، جویها ونهرها ، جنگلات وباغها ومزارع ویران شده وتخریب شده.تنفرایجادمینمایم علیه کسانیکه لشکرگداهارا درشهرهای ماسبب شده است. تنفرایجادمینمایم علیه کسانیکه به تعدادمعیوبان ومعلولان کشورمان افزوده اند. قلبم من احساس وعاطفه ایجاد مینمایم ازدیدن اشک روان برچهرۀ یتیم ودماغ به احساس قلب جواب مثبت ارائه میدارد ومیگوید که دست ودامن قلم را بگیرید  این قلم است که درشرایط موجود به بشریت کرۀ زمین اشاره میدهد که ای بشریت کرۀ زمین راه نجات انسانها درگرو خود آ گاهی ها میباشد هرگا این خود آگاهیها ،راه خودرا درمیان ملیاردها انسان گرسنه ونا توان کرۀ زمین پیدا کرده توانست دیگربشریت کرۀ زمین به زیربال هیچ ستمگری پناه نمی برد.                         قلم میگوید: ای قلب پاک انسان زمانیکه برای من اشاره دادی اینک وارد میدان میشوم  با این قیافه خودرا ظاهر دردستان دانشمندان قرارمیگیرم. باشیره و عصارۀ وجود خود همه احساسات نیک وعواطف روحی انسانها را بازبان بومی خود انسانها به رشته تحریر می آ ورم. 

قلم 

 بلی منم قلم، به رنگ بیرق عیاران ازبستراندیشۀ سبزبرید ژنسکی قد بر افراشته ام دارای سه رنگ، سیاه وسفید وسرخ میباشم.    رنگ سیاه به معنی قیام علیه ستم اعراب(( ابومسلم خراسانی))رنگ سفید پا کیزه نگه داشتن عفت شرافت ونجابت خلقهای سراسر  آریانای کهن وخراسان  پهناور ازلکه های ننگ(( کورنمکی)) اعراب وبدورانداختن الفبای عربی ((  یعقوب لیس صفار)) رنگ سرخ به معنی احساس همدردی غم شریکی وقدرت مبارزۀ مشترک  توده ها درمقابل ظالم و((شیطان))(( عیاران معاصر)).         اول خط سبزبرید ژنسکی را به معرفی میگیرم. تشریح و تفسیر این مسئله  درزمانی صورت میگیرد که بشریت امروزی انفجارکیهانی را به فاصلۀ 13 ملیارد سال نوری کشف کرده است. یعنی که بعد از 13 ملیارد سال نوری روشنی انفجار به کرۀ زمین رسیده است. اگر مولانای روم نردبانی ساخت تا فاصلۀ 360 هزار کیلومتر را در یک ثانیه از لحاظ عقل طی طریق نماید. وبشریت کرۀ زمین را به کشف راز های نهفته دعوت بدهد و فعل انفعال موجود بشریت کرۀ زمین مرهون  دانشمندان و فضلای اروپا و آ سیا وقاره های دیگر که هریک درجهت تحقق آن خودرا قربانی داده اندمیباشد. اما امروزه روز مولانای دومی درکاراست از بنیاد  نردبان مولانا ی بلخ  نردبانی را به فا صلۀ سیزده ملیارد سال نوری تهیه بدارد. تا نسل امرزوفردا ازانکشافات بعدی عقب نمانند وهیچ انسانی اعم اززن و مرد درگیر(( سانسور)) موهومات وخرافات نگردد.

                  اگرزره هستی موج بزن و اوج بگیر

 ازآنجا آ گنده شوبه عشق

تابنده شو برزمین

سازنده شوبا خلق

                         اگرقطره هستی دربحربروتاپناه گاه نهنگ شوی  ای انسان افغان تو بسیاربا عظمت هستی، کلام خدا وندی ورد زبان تو است. در فکر استعمارمذهبی نباش، زیرا که این سیاست از 300 سال قبل منبع ازخانۀ شیطان لعین انگلیس  گرفته است و امروز این روح درکالبد. سی آی. ای دمیده است. دروغ نگوبه مردم خیانت نکن برای آدم کشتن قدم برندار. دست آوردهای علم وتخنیک را از بین نبرموقفت را آ ن قدر با ارزش بساز که موجودات کا ئنات به عظمت وتوان مندی ات پی ببرند.  

  ورنه ما بسیار لاش های خرا ن را دیده ایم که سگ های ده و قریه کوچه و پس کوچه با لای آن  باهم در جنگ و ستیز بوده اند.     ای روشن فکرافغان تو بدانی که شکور«خوشه چین» هنرشکارکردن  هرنوع پرنده گان را یاد دارد. طوریکه از هر پرنده برای شکار پرنده های همجنس استفاده میکرد. جهان سرمایه برای اشغال وطنت در هردوره از بهترین استعداد کار گرفته است و میگیرد. این ا ختلافات زبان مذهب و ملیت عبارت ازهمان دانه های است که طعمه دردام می افتد.    برای فهماندن  حقیقت در آینده  مجبوراستم تفصیل وار این اصطلاحات را ، یال اسپ، دام ، قفس، زمین ، کُمپی، خاده چوب ،کنری گک، تارخام ، سیاهی چراغ  یادود چراغ، فصل ، تفنگ، باره ، نور، ملی گک ، چگز کا ل بد ، تور، سگ شکاری ، داربودنه  شکار خمچه  وریسمان دراز را مفصلآ بنویسم تا که هموطنان ما بدانند چگونه ارتجاع در شکار انسان ها قدم بر میدارند.    ای روشن فکرافغان توخبرنداری که قدرتهای جهان شرق وغرب سرهست و نیست توقمارمیزنند.توبا لآخره بایدپی ببری ومحاسبه راازیاد نبری که،انسانهای اولیه برای خود قرار داد بستند اکسنت ایجاد کردن زبان خودرا ساختند، انسانهای برده زبان خودرا داشتند  نظام قبیله زبان خودرا دارد. مردمان شهر نشین زبان خودرا دارند.  

 انکشافات علوم وپیشرونده و تیزرونده برای خود زبان ایجاد مینماید. زبان ایجاد مینماید نه برای تاجک، نه برای پشتون، نه برای ازبک، نه برای ترک من، زبان ایجاد مینماید که ازین به بعد هیچ کسی به آ درس کسی دیگری دشنام ندهد. میرود تا جامعۀ خودرا بسازد.    بنآ ازین خیله خندی ها و زبان بازی و زبان فروشی ها که توده های بی دفاع ملیت های باهم برادردرافغانستان صدمه دیده اند و باز هم صدمه می بینند دست بردارشوید.

آ بی است که آ سیاب بیگانگان را در گردش می آورد.

درسرلوحه  اشغال کشورما « اسلام سیاسی» بهانه است.   پیش جانانۀ ما پند ک و پندانه«پندانده» یکی است

  خط سبزبرید ژنکی روی پروژه سیاه عبارت ازهمان کمربند سبز بی ثباتی  است         که درمقا بل  پیشروی نظام کمونسی(( اتحاد شوروی)) طراحی گردیده بود    شروع ازافریقا،الجزائر،مصر،مراکش،تونس الی فلیپن واندونیزیارادربرمیگرفت.     تئوری خط سبزبریدژینسکی به یکبارگی روی کارنیامده است. بلکه انکشاف همان تجاربی است که انگلیسها درسیاست های توسعه طلبانۀ خود ازان کار میگرفتند. وبعدها درسال 1947 دروح آ ن درکالبد  C.I.Aد مید.    

   مطلب زیربرگرفته شده ازویگی پیدیا.     درسال ۱۸۸۱ زمانی که انگلیس هندوستان را داشت و بر مصر نیز مسلط شد، عثمانی که شامل ترکیه، عراق، سوریه، لبنان، اردن، اسرائیل و عربستان سعودی می شد در حال تزلزل بود و انگلستان زیرکانه درحال تجدید بنیادگرایی اسلامی بود تا بتواند توسط آن کشورهای مسلمان نشین را تحت تسلط بیشتر خود درآورد. مردی که در سال ۱۸۸۵ نظریه پرداز در اندیشة استعمار مذهبی و بنیادگرایی مذهبی بود، کسی جز سید جمال الدین افغانی همان سید جمال الدین اسدآبادی فراماسون و مزدور انگلیس نبود.

ریشة بنیادگرایان اسلامی از« سید جمال الدین افغانی » (اسد آبادی) می آید. او در سال ۱۸۸۵،زمانی که درهند بود وجزء عناصر فراماسونری مزدورانگلیس بود، این پروژه را پیشنهاد کردیعنی استعمار مذهبی درکشورهای اسلامی  سیدجمال الدین افغانی،ازسال ۱۸۷۰ تا ۱۸۸۰ازسوی انگلیس برای بنیا نگذاری این پروژه حمایت شد.   شاگردمصری واصلی سیدجمال الدین، یعنی« شیخ محمدعبده » (۱۸۴۹-۱۹۰۵) بیشترین تلاش را برای گسترش و نفوذ سید جمال الدین انجام داد. عبده نیز « محمد رشید رضا » (۱۸۶۵-۱۹۳۵) هوادار سوری خویش را که بعدها به مصر رفته بود و مجلة المناد را به منظور نشر نظرات عبده و برای تشکیل دولت متحد اسلامی منتشرساخته بود، پرورش داد.

رشید رضا به نوبة خود « حسن البنا » (۱۹۰۶-۱۹۴۸) را که به واسطة مجلة « المنار» با رشید رضا آشنا شده بود، تربیت کرد.

حسن بنا در سال ۱۹۲۸ سازمان « اخوان المسلمین » را به دستور و برنامه ریزی انگلیس برای استعمار بیشتر مذهبی و توسعة بنیادگرایی در کشورهای اسلامی پایه گذاشت.

      یکی ازشاگردهای برجستة او«سعیدرمضان» سازماندهنده جهانی اخوان المسلمین بود که دفتر اودرسوئیس بود ودیگری « ابو الأعلی مودودی » بود که تحت تأثیر حسن بنا،« جماعت اسلامی پاکستان »، نخستین حزب سیاسی اسلامی را بنیان گذاشت. بعدها برای مأموریت های مختلف در زمان و مکان های مختلف شاخه های دیگری از اخوان المسلمین بوجود آمد مانند فدائیان اسلام، مجاهدین خلق، جهاد اسلامی، القاعده، حماس، حجتیه (بنیانگذار: آیت الله شیخ محمود حلبی و مسئول کنونی: مصباح یزدی در ایران)، حزب الله لبنان.البته درفاصلة نیم قرن ۱۸۷۵ تا ۱۹۲۵ چهارچوب بلوک کشورهای اسلامی توسط انگلیس پی ریزی شد.سید جمال، شالودة فکر بنیادگرایی اسلامی را برای نابودی مردم مسلمان با حمایت انگلیس طراحی کرد. او از حمایت و پشتیبانی شرق شناس برجستة انگلیس « ادوارد براون » همواره برخوردار بود« عبده » نیز توسط کنسول انگلیس در مصر « اولین لرد مسئول گروه بنیادگرا » یعنی « لرد کرومر»، جنبش سلفیه، شکلی از بنیادگرایی واپسگرای افراطی را تأسیس کرد.انگلیس همزمان با بکارگرفتن عبده برای گسترش یک جنبش بنیادگرای اسلامی در دو جبهة دیگر نیز پیش از جنگ اول جهانی، در همین راستا تلاش کرد تا در شبه جزیرة عربستان با حمایت دسته ای از اعراب بنیادگرا تحت هدایت « ابن السعود» نخستین دولت بنیادگرای اسلامی را پایه ریزی کند و نیز در همین هنگام در عراق و اردن خاندان هاشمی را به قدرت رساند.درعربستان از ۱۹۲۰ به بعد راست آیینی (ارتودوکس) « وهابی» همراه جنبش« سفلیه» درشکل دولت جدید این کشور، تجلی یافت و خیزش نوین اسلام بنیادگرا درخدمت استعمار پدیدارشد.مشهورترین تروری که گفته می شود توسط شبکة تروریستی سیدجمال الدین اسدآبادی درایران انجام شد، ترورناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی بود. ترورناصرالدین شاه درسالهایی انجام شدکه اوطی سفربه فرنگ (فرانسه) تاحدودی با تمدن غرب آشنا شده وبه عنوان مدرنیسم مشوق عکاسی و فیلمبرداری در ایران بود.

پس از بوجود آمدن اخوان المسلمین، بنا توسط انگلیس دررابطة مستقیم با سعودی ها قرار گرفت و ازحمایت مالی آنها برخوردارشد.اخوان المسلمین با پول عربستان وحمایت سیاست غرب همچنان به فعالیت خود برای استعمار درکشور های مسلمان ادامه داد.حسن البنا بارها برای مسائل مالی به عربستان رفته و با وزیر دارایی شیخ محمد سرور (سبحان) و همزمان با « هرمن آیلتس » دیپلمات آمریکایی دیدار داشته است.روابط مستقیم اخوان المسلمین با انگلیس و آمریکا در بی ثباتی منطقه نقش اصلی را برای استعمارگران بازی کرده است. ترور شخصیتهای سیاسی و روشنفکرکشورهای مسلمان و بنیادگرا درمسیر استعمارمذهبی جهان غرب بوده است.                                                                                                  

          خط سبزبرید جنسکی ازینجا شروع میشود

در تشکیل  C.I.Aدر سال ۱۹۴۷ توسط اینتلیجنس سرویس، فضای اطلاعاتی و ذهنیت استعمارمذهبی به C.I.A دمیده شد وهمچنان باهماهنگی C.I.A و اینتلیجنس سرویس، روش های غلط در خاور بزرگ و کشورهای عربی ادامه پیدا کرد.در زمان عبدالناصر با قدرت گرفتن ناسیونالیست عرب و ضعف اخوان المسلمین توسط « سعید رمضان » که نظریه پرداز محوری اخوان المسلمین بود و به عنوان سفیر غیر رسمی اسلامیسم، به خدمت عربستان سعودی درآمده بود، پیشنهاد می کند که قلمرو سعودی به عنوان پناهگاه امن اخوان المسلمین انتخاب شود و در این زمان کمک های مالی سعودی نیز افزایش یافت.عربستان سعودی و جهان غرب، جمال عبدالناصر را که بر کشور فقیر مصر حکومت می کرد و همچنین جنبش کمونیستی را، برای بقای خود و منافعشان خطرناک می پنداشتند و به همین دو دلیل ضد کمونیسم و ضد ناسیونالیسم بودن عربستان سعودی و جهان غرب بود که آنها اخوان المسلمین را زیربال خود گرفتند تا نه تنها در مصر بلکه در سراسر خاورمیانه و جهان رشد کنند.

در اواخر تابستان (سپتامبر) ۱۹۵۳ کاخ سفید صحنة ملاقاتی بود میان پرزیدنت داویت د. آیزنهاور و جوانی بیست وهفت ساله (سعید رمضان) که بیش از ده سال تجربة خشونت و سیاست بازی های بنیادگرایانة اسلامی را دارا بود همراه با اعضای هیئتی از اهل عمامه و فعالان تندرو اسلامی هندوستان، ایران، سوریه، یمن و شمال آفریقا. در این جلسه سعید رمضان به عنوان مقام نظامی و نظریه پرداز اخوان المسلمین در آنجا دعوت شده بود. او اززمانی که با« وفاالبنا » دختر حسن البنا ازدواج کرده بود و داماد بنیانگذار سازمان شده بود، داعیه نیمه پادشاهی داشت.هرچند که دراواخردهةچهل،اخوان المسلمین درسراسرخاورمیانه به سازمانی تندرو، بنیادگرا وتروریست شهرت یافته بود،(همانطورکه قبلاً اشاره شد این سازمان با تئوری جمال الدین اسدآبادی و به کمک انگلیس وجهان غرب برای ایجاد استعمار مذهبی بوجود آمد) و عده ای از مقام های مصری، ازجمله نخست وزیر مصر را به قتل رسانیده بود و به همین دلیل چند سال قبل رژیم ملک فاروق اخوان المسلمین را ممنوع اعلام کرده بود، ولی ایالات متحده این سازمان تروریستی را یک نیروی بالقوه علیه کمونیست محسوب می کرد، البته از این گروه تروریستی بیشتر برای اهداف استعمار مذهبی در کشورهای مسلمان خاورمیانه و خاور نزدیک و همچنین در آفریقای شمالی بهره گرفته شده است. اخوان المسلمین در سراسر جهان شاخه های متعددی بوجود آورد، از گروه اسلامی پاکستان گرفته تاسازمان مشابه درسراسرمنطقه وهریک ازاین گروههای تندروی مذهبی با مسئولیت و هماهنگی یک لرد انگلیسی تشکیل شده است.سعید رمضان، در سال۱۹۲۵دردهکده ای واقع درهفتاد مایلی شمال قاهره ومصب رود نیل به دنیا آمده بود. هنوز نوجوان بود که با حسن البنا آشنا شد و بی درنگ به جنبش او پیوست. در سال۱۹۴۵  که از دانشگاه قاهره فارغ التحصیل شد، منشی مخصوص و دست راست حسن البنا شد. یک سال بعد به سردبیری هفته نامة « الشهاب » اخوان المسلمین رسید.ضمن آن که سعید رمضان داماد بنیانگذار اخوان المسلمین، در وظایف مربوط به سازماندهی به رهبری تشکیلات کمک می کرد، سفیر سیار اخوان المسلمین نیز بود و در این موقعیت،شبکة جهانی گسترده ای از ارتباطات را سازمان داد. این کار، از خود حسن البنا که مقرش در مصر بود ساخته نبود. در سال ۱۹۴۵، سعید رمضان به اورشلیم سفر کرد. آن زمان اورشلیم در مهار بریتانیا و تحت الحمایه فلسطین بود و ابرهای طوفانزای جنگ اعراب و اسرائیل بر فرازش به هم نزدیک می شدند. در این سالها، سعید رمضان قسمت اعظم وقتش را باید صرف سفر کردن به اورشلیم، عمان، دمشق و بیروت می کرد تا شعبه های اخوان المسلمین را با کمک انگلیسیها می ساخت. در ۲۶ اکتبر سال ۱۹۴۵، سعید رمضان نخستین دفتر اخوان المسلمین در اورشلیم را دایرکرد که در دهة هشتاد با حمایت مالی ایران و برنامه ریزی انگلیس به جنبش مقاومت اسلامی (حماس) معروف شد. در سال ۱۹۴۷، در فلسطین بیست و پنج شاخة اخوان المسلمین فعال بود که بین دوازده تا بیست هزار عضو داشتند. در سال ۱۹۴۸، رمضان نیروی نظامی اسلام را که در مفهوم سمبلیک خود بسیار پراهمیت بود،بنیاد نهاد ودرهمان سال بود که اسرائیل تأسیس میشود.ازدیدار های مکررسعیدرمضان ازپاکستان که دردهة چهل صورت گرفت،کنگرة مسلمانان جهان درکراچی بود (سالهای ۱۹۴۹و ۱۹۵۱). او بصورت جهشی دبیرکل جهانی سازمان اخوان المسلمین شد. جناح چپ صحنة سیاسی پاکستان، کنگره را متهم کرد که توسط انگلیسیها و آمریکاییها سازماندهی شده است.پاکستان درسال پیش ازآن ازانگلیس به اصطلاح مستقل شده بود و به عنوان نخستین کشور اسلامی تبدیل به مرکز جذب نظریه پردازان، متکلمان و سازمان دهندگان تندرو اسلامی شده بود. دراین هنگام درپاکستان اسلامگرای تندرووجوانی به نام « ابو الأعلی مودودی » بود که بعدها جنبشی اسلامگرا و تندرو به عنوان شاخه ای از اخوان المسلمین به نام « گروه اسلامی پاکستان » علم کرد. این جنبش با حمایت انگلیس و دولت پاکستان تبدیل به حزب سیاسی شد. در دهة بعدی، پاکستان تبدیل به خانة دوم سعید رمضان شد. حکومت نوظهور اسلامی در رادیو پاکستان، به سعید رمضان برنامه داد تا به تبلیغ و سازماندهی تشکیلاتی بنیانگرایی اسلامی خود بپردازد. رمضان، در پاکستان روابط حسنه ای با دولت اسلامی وابسته به غرب داشت که « لیاقت علی خان » نخست وزیر پاکستان که در یکی از کتاب های او مقدمه ای هم چنین نوشته شده است: « اقامت سعید رمضان در پاکستان آنچنان هم داوطلبانه نبود، اخوان المسلمین در آن زمان در مصر ممنوع اعلام شده بود و خود حسن البنا به قتل رسیده بود. رمضان در سال ۱۹۵۰ که اخوان المسلمین در یکی از مراحل عقب نشینی در تاریخ حیات خود قرار گرفته بود به مصر بازگشت. ایجاد انجمن و گروه دانشجویان مسلمان که به زبان « اردو » IJT جماعت طلاب اسلامی نامیده می شدند نیز یکی از طرحهای سعید رمضان بود، گرچه این انجمن ها در پاکستان توسط جماعت اسلامی پاکستان اداره می شد ولی به شدت زیر نفوذ رهبران اخوان المسلمین و هماهنگی انگلیسیها بود چرا که اخوان المسلمین به عنوان تنة اصلی تروریست و بنیادگرایی مذهبی در دنیا بوجود آمده بود.بین سالهای ۱۹۵۲ و ۱۹۵۵ رهبران IJT « جماعت طلاب اسلامی » به کمک سعید رمضان و استعمارگران غربی توانستند ساختار مدیریت و استراتژی سازمانی خود را شکل بدهند. محسوس ترین نشانة نفوذ اخوان المسلمین در انجمن دانشجویان مسلمان، ایجاد حوزه های مطالعاتی و جلسات منظم شبانة آنها بود که قصد هر دو، آموزش اعضای جدید و تحکیم پیوندهای درون سازمانی بود و این آدمکشان اغلب مسلح انجمن دانشجویان مسلمان رفته رفته در محیط های دانشگاهی نه تنها کشورهای مسلمان بلکه در اروپا و آمریکا نیز سازمان یافته شدند.بعدها جریاناتی به نام حزب آزادی بخش اسلامی بوجود آمد که در اردن، فلسطین، پاکستان و مسلمانان آسیای مرکزی توسعه یافت. عربستان سعودی به طرز فزاینده ای (به دستو غرب) از این جریانات حمایت می کرد. در دهة نود حزب آزادی بخش اسلامی به عنوان متحد خشونت گرای تندرو مذهبی، نقش فعال و پراهمیتی در جنبش اسلامی ازبکستان و القاعده عمل کرد. در عین حال، سعید رمضان در دهة پنجاه به ایجاد شاخه اخوان المسلمین در اردن هم دست زد. رهبر اخوان المسلمین اردن،  تاجر ثروتمندی به نام « ابوقراء » بود که روابط تنگاتنگی با ملک عبدالله و اساساً پادشاهی هاشمی داشت که تحت الحمایه بریتانیا بود. بنا به گزارش « ماریون بالبی »، حسن البنا دامادش سعید رمضان را روانة اردن کردتا پادشاه هاشمی را نسبت به هدف فعال کردن اخوان المسلمین در اردن، روشن کند. پادشاه اردن  اخوان المسلمین را به عنوان سازمانی خیریه در اردن رسمی اعلام کرد. شاه امیدوار بود که از حمایت اخوان المسلمین در مقابل اپوزیسیون سکولار؛ مثل چپ ها، برخوردار شود. درست مثل پاکستان، در اردن هم اخوان المسلمین تبدیل به ابزاری برای فشار آوردن به نیروهای چپ و ناسیونالیست های عرب شد . سعید رمضان و ابوقراء به این نتیجه رسیده بودند که در قرن بیستم ، مصر و بقیه جهان اسلام را یورش خونین ایدئولوژی های کمونیستی و ناسیونالیستی که اولویت  شریعت در جامعه را نفی می کردند ، تهدید می کنددر آن روز (۱۹۵۳)، حضور سعید رمضان در ساختمان بیضی شکل کاخ سفید، تصادفی نبود. رسماً برای شرکت در جلسة بحث و گفتگویی که دانشگاه پرینستون در بارة فرهنگ اسلامی ترتیب داده بود، به ایالات متحده رفته بود. سفری جنبی به واشینگتن هم، در برنامه گنجانده شده بود. کتابخانة کنگرة آمریکا، با سازماندهی برنامه ای ۹ روزه با دانشگاه پرینستون همکاری کرده بود. رویداد اوت آن سال، که با شکوه و سرشار از وقایع ضمنی بود، در تالار سبز ملایم « ناسائو » ی دانشگاه پرینستون، اتاق مخصوص جلسات استادان و مدیران دانشگاه که سقفی بلند داشت، واقع شده بود. در میان سخنرانان و شرکت کنندگان، شرق شناسان سرشناسی مثل « فیلیپ ک. هیتی »، « ت. کویلریونگ » و « بیلی ویندر » از دانشگاه پرینستون، « ویلفرد کات اسمیت» از دانشگاه«مک گیل »، « ریچرد نلسون فرای » از دانشگاه هاروارد « کارله تون کون » ازدانشگاه پنسیلوانیا و «که نت کراگ» سردبیر نشریه « دنیای اسلام » از طرف « بنیاد تحقیقاتی هارت فورد» شرکت داشتند. مدیریت کنفرانس را، دکتر « بایارد دوج » رئیس پیشین و سالخوردة دانشگاه آمریکائی بیروت به عهده داشت. درگزارش های رسمی، آمده است که حضور عده ای از شخصیت های معروف در آن کنفرانس، تصادفی و غیره منتظره بود. اما شرکت کنندگان به طور اتفاقی آتلانتیک را نپیموده بودند. این دیدار بزرگ را، دولت ایالات متحده سازمان داده و بودجه اش را تأمین کرده بود و شرکت کنندگان را به این امید که مفید واقع شوند، از نقاط مختلف به نیوجرسی کشانده بود. « فیلیپ هیتی » که می شد گفت ریش سفید شرق شناسان است، قاهره و بحرین و بغداد و بیروت و دهلی نو و سایرنقاط جهان را برای پیدا کردن شرکت کنندگان از پاشنه در کرده بود امور تدارکاتی و مالی کنفرانس را نیز، شرکت های هوائی ایالات متحده؛ از جمله پان امریکن، تی دبلیوار و آرامکو کنسرسیوم نفتی ایالات متحده در عربستان تأمین کرده بودند. همة هزینه های سعید رمضان هم؛ که نظریه پرداز بود، نه از علمای اسلامی، مثل بقیه میهمانان تمام و کمال پرداخت شده بود. و ایالات متحده دقیقاً می دانست چه کسی را دعوت کرده است. مسئول پرداخت مخارج کنفرانس هم، که هزینه های سفر و حمل و نقل شرکت کنندگان از خاور میانه را نیز شامل می شد، مرکزی به نام « مدیریت اطلاعات بین المللی »، از  واحدهای تابعة وزارت امور خارجه بود که روابطی نیز با نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده داشت. این مرکز (IIA ) تازه پا گرفته بود، در سال ۱۹۵۲ رسمیت یافته بود و در سال ۱۹۵۳ در واحدهای تابعة « سی آی ا » ادغام شده بود. از مسئولیت های این مرکز، نظارت بر « برنامه های تبادل فرهنگی» ایالات متحده، مثل همین کنفرانس بزرگ دانشگاه پرینستون بود. کاملاً روشن است که هدف اصلی این کنفرانس، سیاسی بود. یکی از اسناد از طبقه بندی محرمانه خارج شدة این مرکز که عنوان « اطلاعات سری- محرمانه » بر آن خورده است، می گوید: « ظاهر قضیه این است که کنفرانس جنبة مطالعاتی و آموزشی دارد، کنفرانس می خواهد وانمود کند که همین مضمون را دارد. » اما، در ادامة همین گزارش سری- محرمانه، تأکید می شود که کنفرانس برای این طراحی شده بود تا « شخصیت های مختلفی را که می توانستند در تدوین عقاید مسلمانان در زمینه هائی مثل آموزش، علوم، قانون، فلسفه و سیاست مؤثر باشند، گردهم آورد. » گزارش، انتظاراتی را که از کنفرانس می رفت، این گونه توضیح می دهد : « در میان نتایج مختلفی که از کنفرانس انتظار می رود، درک انگیزه و جهتی است که می شود از درون اسلام به جنبش احیای اسلام داددر آن زمان، سفیر آمریکا در قاهره دیپلمات کهنه کاری به نام « جفرسون کافه ری »، وکیل اهل « لوئیزیانا » بود که به آستانة پایان چهار دهه کار درخشان سیاسی خود می رسید. او از سال ۱۹۴۹به مدت شش سال در قاهره بود. در ژوئیه ۱۹۵۳، « جفرسون کافه ری » پیام محرمانه ای به واشینگتن فرستاد و پیشنهاد داد تا سعید رمضان را به نشست پرینستون دعوت کنند. پیام « کافه ری » حاکی از آن بود که دایرة مطالعات ایالات متحده، تاچه حدی در مورد میدان عمل اخوان المسلمین و رهبری آن، اطلاعات جمع آوری کرده است. سفیر آمریکا، در این پیام، زندگینامة فشرده ای از سعید رمضان و اخوان المسلمین را مخابره کرده بود.  « جفرسون کافه ری » اما، در اطلاعات خود، اشاره ای به ابعاد تروریستی و خشونت گرایانة اخوان المسلمین نکرده بود و درهیچ جای آن نگفته بودکه غایت برنامة این سازمان، تشکیلدولتی قرآنی است. دیپلماتی با آن همه تجربه، نمی توانست خام باشد.ازمضمون گزارش او، به روشنی بر می آید که او ( و شاید سی آی ا ) می خواستند عمداً رابطة اخوان المسلمین با خشونت طلبی را ندیده بگیرند و سعید رمضان را به عنوان متحد، یا مأمور برای خودشان بسازند. سفیر آمریکا در گزارش خود می نویسد : سعید رمضان در میان فعالان اخوان المسلمین، بیشترین آموزش را در مورد فرهنگ اسلامی دیده است. او در سال ۱۹۴۵ از دانشگاه فواد قاهره فارغ التحصیل شده. وقت بسیاری را صرف مطالعه در بارة اسلام کرده است. درسال ۱۹۲۵ متولد شده و درست است که جوان است، اما پیر تجربه است.درحالحاضر سردبیرمجلة ماهانة«المسلمان»است که دومین سال انتشارش راپشت سرگذاشته وعلمای اسلامی ازنقاط مختلف جهان اسلام،مقاله های رادرباب حقوق وفرهنگ اسلامی درآن منتشرمیکنند.تیراژاین نشریه ده هزارنسخه است وازتونس تا اندو نزی مشترک دارد.به عنوان دبیرکل« کنفرانس جهانی اسلام» مدام به کشورهای اسلامی سفرمیکند واخیراً ازکنفرانسهای پاکستان بازگشته است. وقتی درمصر مقیم است، هر هفته دررادیو برنامة تفسیر قرآن و بحث در مورد فرهنگ اسلامی دارد. سعید رمضان در سال ۱۹۴۰ نزد حسن البنا رهبر پیشین اخوان المسلمین معارف اسلامی را آموخت و در اواخر ۱۹۴۷ نشریه « الشهاب » را سردبیری می کرد. این نشریة ماهانه که حاوی مقالاتی در باب قوانین و فرهنگ اسلامی بود، پس از پنج شماره، زیر فشار دولت پادشاه سابق مصر فاروق، تعطیل شد. چندی نگذشت که اخوان المسلمین غیر قانونی اعلام شد و در حدود دو هزارتن از اعضایش دستگیر شدند. سعید رمضان، در آن زمان به پاکستان رفت، مبادا که دستگیر شود. یک سال در پاکستان ماند که در خلال آن هفته ای دو برنامه رادیوئی داشت که امواجش همة کشورهای عربی، از جمله مصر را در بر می گرفت. اواخر سال ۱۹۴۹، وحدت اسلامی پاکستان از سعید رمضان درخواست کرد تا سلسله سخنرانی هائی را در مورد فرهنگ اسلامی در بسیاری از نقاط خاورمیانه انجام دهد. سعید رمضان، این رشته سخنرانی ها را که از سودان آغاز کرده بود، به طور ویژه در دانشگاه های سراسر مصر ادامه داد و در ترکیه به پایان برد. یکی از مأموران ناشناختة آمریکائی از جانب « محمد البکی » نماینده الازهر مرکز آموزش اسلامی قاهره، با « کافه ری » سفیر ایالات متحده در قاهره تماس می گیرد. « بکی » که خود نیز در معیت سعید رمضان به کنفرانس پرینستون رفته بود، سعید رمضان را « عضو برجستة اخوان المسلمین » توصیف می کند و پیشنهاد می دهد که او را برای شرکت در گردهمائی پرینستون دعوت کنند و می افزاید که جمعیت اخوان المسلمین هزینه هایش را نیز متقبل می شود. « جفرسون کافه ری » در ادامه گزارش خود می نویسد :  

سفارت معتقد است که سعید رمضان دارای آن کمال علمی است که در کنفرانس فرهنگ اسلامی شرکت کند. به دلیل موقعیت او در اخوان المسلمین، حائز اهمیت است که به تمایل او برای شرکت در کنفرانس، توجه خاصی مبذول شود، مبادا که اسباب رنجش آدم با اهمیتی مثل او شو. درچهاردهة بعدی، سعید رمضان « زلیگ » وار (زلیگ اشاره است به قهرمان فیلمی به همین نام از کارهای ۱۹۸۳ وودی آلن که شخصیت خود را در شرایط مختلف تغییر می داد)، کلید بالقوة همة جلوه های رادیکال اسلامی و اسلام سیاسی؛ از اخوان المسلمین که در دهة پنجاه و شصت تروریسم را در مصر رهبری می کرد، تا ظهور خمینی در دهة هفتاد و جنگ داخلی الجزیره در سال های ۱۹۹۰،  بود. سندی قطعی در دست نیست که ثابت کند سعید رمضان در دهة پنجاه مأمور  « سی آی ا » بوده باشد، اما دعوت او به کنفرانس پرینستون نشان می دهد  که آمادگی بالقوة عضویت در « سی آی ا »  و همچنین اینتلیجنس سرویس در او مشاهده می شده است. علاوه بر این، او بعدها متحد کارساز خانواده سلطنتی عربستان سعودی در تشکیل مجمعی از ملت ها و جنبش های مخالف گسترش کمونیسم و توسعة اتحاد جماهیر شوروی در مرزهای جنوبی آن کشوربود. بنا به گزارش « سیلوین بسون » در روزنامه سوئیسی « لاتمپ » ژنو، اسناد خارج شده از طبقه بندی محرمانه در آرشیو سوئیس نشان می دهند که در دهة شصت، دولت سوئیس به عنوان میزبان سعید رمضان در مرکز مطالعات اسلامی ژنو ، او را به خاطر داشتن نقطه نظرهای ضدکمونیستی، می ستوده است. « سیلوین بسون »  در روزنامه لاتمپ، ضمن ارائة مدارک فراوانی از پرونده او در اثبات « روابط مشخص سعید رمضان با سرویس های محرمانة غربی» می افزاید: « سعید رمضان، ضمن داشتن ویژگی های دیگر، مأمور اطلاعاتی انگلیسی ها و آمریکائی ها بود. علاوه بر این، به باور من سعید رمضان بنا به یک طرح اطلاعاتی، در خدمت پلیس فدرال سوئیس نیز بوده است. سعید رمضان در او آخر عمرش مقیم سوئیس می شود و تا زمان مرگش ۱۹۹۵ در آنجا مسئول سازماندهی جهانی اخوان المسلمین بوده است.

عنوان بعدی

قلم سه رنگه استم

  قلم سه رنگه استم معرف بیرق عیاران،  با دا شتن این رنگ معرف بیرق عیاران ازسرزمین خراسان (( افغا نستان)) با رنگ صبح صادق میشوم، سرخ وسیا را  میان هردو حایل واقع میگردم، به این معنی که شبهای ظلمانی را ه خویش در پیش گیرد. ازپشت کوهای وحشت آ فرین قرن ها   برفراز بلندای کو های سر فلک عقابان، تا توده های خلاق و ایجاد گر(( سرخ)) استفاده اعظمی نماید.

 


بالا
بازگشت