محمدهشام مصئون

 

القاب علمی باد اورده

قبل بر این از طریق رسانه های گروهی – روز نامه ها – جراید- مجلات و بعدا تلویزیون  مضامین و مقالات  علمی و ارزشمند را مطالعه  ﻤﻴﻨﻤﻮدم    اما در  عصر حاضر کمپیوتر و انترنت غوغا بر پا  نموده و سایت های افغانی نیز وافر شده است مضامین و مقالات را میخوانم که مو در بدن سیخ ﺸﺪﻩ و از واقعیت به دور بوده و انسان های چیز فهم  شاخ در می اورند.                                                                                 

نوشته های محترم دوکتور صلاح الدین  سعیدی  و محترم محمد اکبر خوشبین را در سایت های وزین مشعل و افغان – جرمن  مطالعه نمودم      برادان  محترم  صرف از  جناب  پروفیسور  ریاضی – داکتر و سر محقق ساختگی یاد نموده  البته باعث تشویق من هم شدند تا مقاله ئی تحریر دارم  محترمان  عزیز  میدانند  اما شاید

روی بعضی ملحوظات اسمی از افراد  دیگری  که به چنین دزدی اقدام نموده اند نبرده اند .  چنین موضوعات زاده  سردمداران  فعلی کشور بوده و از چنین حالت و اوضاع  هر کس و ناکس  از هر کوچه و پس کو چه   استفاده نموده خود را پروفیسور – دوکتور – اکادمیسین و سرمحقق جا میزنند.                                 

وای بر ملت بیچاره ما –  وای بر دولت مردان  ما – ا ی وای  بر حال چیز فهم های ما-امروز در کشور ما حکومتی وجود ندارد تا از همچو  اشخاص  باز خواست نماید که شما این لقب علمی را از کجا گرفته اید  از کدام موسسه علمی  و یا از کدام کمیته علمی کشور پاس  شده اگر سندی داشته باشید  به کمیته علمی واقعی وحق بین  شامل  دانشمندان موسسات علمی و  اکادمیک ار هر کته گوری  رجعت داده تا واقعیت  ها بر ملا شود.اما حیف –حیف  که در کشور ما  شاه شجاع های سر اقتدار است که سر شاه شجاع  واقعی را از پشت سر خاریده اند. 

در این سایت ها و از طریق تلویزیون مضامین  اشخاص و افرادی را مطالعه مینمایم که نویسنده های انان  به اسم خود القاب علمی مانند  دوکتورا – پروفیسور- اکادمیسین – کاندید اکادمیسن – محقق  و سر محقق نصب نموده .       چون اکثر مردم  بیچاره ما نظر به اقدامات خاینانه  ریم های  قبلی و حال ( به خصوص  ریم تفنگداران )    بی سواد  مانده و یا شده اند  همه به ارزوی  پیدا نمودن لقمه  نانی  هستند  نمیدانند  چه نوع دزدی  های صورت میگیرد  که از دزدی – غارت اموال  شخصی – دولتی و غضب  جایداد های مردم وکشور بالاتر بوده  به غارت القاب  پر ارزش  علمی  دست میزنند و انعده مردم چیز فهم ما که میدانند همه اواره دیار غربت شده اند . هرگاه کدام مجلس رسمی باشد و در ان رجال و دانشمندان  خارجی نیز اشتراک داشته باشند این دزدان علمی با سخنرانی شان در چنین مجالس  به وضاحت اشکار ﻤﻴﺴﺎﺰﺩکه هیچ نوع دانشی نداشته وندارند بلکه ﭘﺮﺴﺘﻴﮋﻋﻠﻤﻲکشور ما را به زمین زده  شاید نزد رجال و دانشمندان خارجی سوال خلق شود اگر پروفیسور-دوکتور –اکادمیسن  افغانستان این باشد وای به حال این کشور.

به همه واضح و اشکار است که در افغانستان تا سال (1357وحتی گفته میتوانیم تا سال 1370)در پوهنتون کابل یگانه مرکز علمی و اکادمیک افغانستان به اساس  معیار های بین المللی  به کسانی  لقب پروفیسوری می دادند  که مراحل ﺍﺘﻲرا سپری نمایند:(   بین بیست تا بیست و پنچ سال وقت را میگرفت  تا پروفیسور شود).

در کدر علمی پوهنتون  فارغ التحصیلان ممتازی پوهنتون  جذب میشود  که در طول دوره تحصیلی خود  تاپ ترین نمرات  را (  بین 85 تا 100) داشته باشند و بعد  ارزیابی کمیته مخصوص پوهنحی  وگرفتن امتحان سویه در پوهنحی در پوهنتون قبول شده  باید خاطر نشان ساخت اخلاق- سلوک – رویه ودیگر  مشخصات ممتا ز  را در طول دوره محصلی خود دارا بوده باشد. 

1-   از نامزد پوهیالی  به پوهیالی ( برای اولین بار در کدر علمی پوهنتون گرفته میشدومدت یکسال را باید سپری مینمود).

2- از پوهیالی به نامزد پوهنیار ( یک سیمینار  و یا یک دوره معین را سپری نمایند.)                           

3- از نامزد پوهنیار به پوهنیار (یک دوره معین را سپری نماید.)

4-از پوهنیار به نامزد پوهنمل ( یک اثر علمی  تحریر دارد و از کمیته موظف سپری شود  تا به  نامزد پوهنمل ارتقا نماید  باید خاطر نشان ساخت  ان عده از کسانی که از خارج دوکتورا  می اورند  بعد از تثبیت دوکتورای شان  به صفت نامزد پوهنمل  قبول میشوند )

5-از نامزد پوهنمل به پوهنمل ( یک  سیمنار و یا یک دوره معین در حدود یکسال را ﺴﭙﺮی نمایند.)

6-از پوهنمل به پوهندوی ( یک اثر  علمی  تحریر دارند  و در مورد اثر  خود سیمیناری  در یک محفلی که استادان – شاگردان همان پوهنحی  باشند  داده  و به سوالات  استادان و شاگردان  جواب بدهد – سه پوهاند نظر مساعد بدهد و از کمیته موظف پاس شود تا به پوهندوی  ارتقا نماید.)

7-از  پوهندوی به پوهنوال (یک اثر  علمی  تحریر دارند  و در مورد اثر  خود سیمیناری  در یک محفلی که استادان – شاگردان همان پوهنحی  باشند  داده  و به سوالات  استادان و شاگردان  جواب بدهد – سه پوهاند

 

 

 

 

-2-

نظرﻣﺴﺎﻋﺪ بدهد –ﻭ از کمیته موظف سپری شود تا به پوهنوال ارتقا نماید.                                             

8-از پوهنوال  به پوهاند (یک اثر علمی تحریر دارد  و در مورد اثر  خود سیمیناری  در یک محفلی  که استادان و شاگردان  همان پوهنحی  و  غیره  باشد   و به  سوالات  جواب  درست  ارﺍﺌﻪ بدارد  -  سه  پوها ند  نظرﻣﺴﺎﻋﺪ

بدهد و از کمیته موظف  پاس شودتا به پوهاند یا پروفیسور ارتقا مینماید.)                                              

قابل یاد اوری است  مراحل اتی ارتقا به القاب علمی متذکره در کشور  متبوعه شان قابل تطبیق است. و  همچنان کسانی که تابعیت کشور های خارجی را کسب مینمایند  به مرور زمان در انجا  پروفیسور میشوند مورد  بحث ما نیست.هستند بعضی کسانی که دﺮ افغانستان دو کتور بوده اند  اما وقتی به کشور های خارجی پناهنده شدند  بدون انکه کسب و کاری داشته  باشند و یا در یک موسسه اکادمیک درس داده باشند  (همیشه در انجا بیکار بوده اند)

 بعد از چندی پروفیسور میشوند  دانسته نشد این القاب را کی برای شان داده است  .

با کمال تاسف در این مورد  باید اذعان نمود    اشخاﺼﻲ   که امروز موقف های بلند حکومتی دارند و یا دﺮ خارج هستند مانند صبغت الله مجددی – ربانی– سیاف - امام الدین ( نمیدانم رتبه عسکری وی چه است) و امثال ان هر کدام به نوبه خود به این دزدی  علمی دست زده اند . صبغت الله  مجددی  زمانی معلم دینی  در کابل  بود  در همان موقع  یک سفری که به  کشور های عربی  نمود  بعد  از  بازگشت  به  وطن  بعد  از  چندی  نظر به  شرایط  وقت افغانستان را ترک نمود  به کشور پاکستان مهاجر شد  در افغانستان کسی وی را استاد خطاب نمینمود چه رسد به پروفیسور .

حتی در سایت مشرانوجرگه امروزی  نیز از اخذ پروفیسوری  وی که از کدام کشور و یا کشور افغانستان  گرفته است چیزی گفته نشده زمانی محصل پوهنتون کابل  بودم (1354 در دوره  پوهاند صاحب  کبیر  ﺮﺌﻴﺲ   پوهنحی شرعیات  برهان الدین ربانی  و عبدالرب رسول سیاف  هر دو در پوهنحی شرعیات به صفت استاد اجرای  وظیفه ﻤﻴﻨﻤﻮدند هر دو شخص رتبه علمی پوهنیار ( رتبه دوم ﺍﺰاخر موقف دوم) را داشتند  وقتی کودتا  ثور به   وقوع پیوست رﺒﺎنی به پاکستان فرار نمود و سیاف  حبس شد  موصوف بعد از رهائی  از حبس ( جدی 1358) عازم پشاور پاکستان شد  . زمانی که از پاکستان (1371) به کشور عو دت  نمودند  هر د و  برای  خود  رتبه  علمی پروفیسوری را اعطا نمودند.  امام الدین صاحب منصب عسکری بعد از اینکه به خارج  امد   دفعتا  پوهاند  شد.

فهمیده نشد این پروفیسوری را کی برای شان اعطا نموده .   هرگاه  کدام  کشور خارجی  برای شان  دوکتورای  افتخاری و یا پروفیسوری اعطا نموده باشد  ﻏﻴر قابل قبول  در کشور متبوعه  شان میباشد  .  امروز  دوکتورای افتخاری  برای کسانی  مانند روسای جمهور – صدراعظم – وزرا  و دیگر مقامات عالی رتبه  که به کشور های خارج سفر مینمایند  یک مرکز علمی  و اکادمیک  برای شان   دوکتورای  افتخاری  میدهد اما  اشخاص  متذکره نمیتوانند در کشور خود و به بالای نام خود از ان استفاده نماید اما پروفیسور افتخاری در هیچ مکان و  زمان – هیچ کشوربرای کسی این ﻠﻘﺐرا اعطا نمینماید.  اما این اشخاص قبل از  اینکه موقف های  دولتی  بلند را  کسب نمایند برای خود قبلا اعطا نموده بودند.( قابل تذکر است گلبدین از این القاب  ﺍﺴﺘﻔﺎده ننموده  بلکه  یکسال  و یا نهایتا دو  سال پوهنحی انجنیری را خواند و بعدا  فرار را بر قرار ترجیح داده  از ترس جان  به پاکستان  ﺭﻓﺖ

اما امروز انجنیر گلبدین یاد میشود.)

کاشکه این اشخاص از کشور شوروی وقت این القاب را بدست می اوردند به خاطریکه در کشور شوروی سابقه بعد  از فراغت از پوهنتون  مدت  بسیار کمی  در حدود  شش ماه  و  یا سال  یک  سیمینار و ﻴﺎیک  اثر  تحریر ﻤﻴﻨﻤﻮدند لقب  دوکتورا را برای شان میداد   باز هم  یک بینی خمیری بود   . اما امروز در کشور شوروی  همچو مسائیل  به استندارد ﻫﺎﻱ بین المللی عیار شده است . چنین دزدی ها  یک  توهین بزرک به شخصیت های است که نهایت وقت  پر ارزش خود را صرف تعلیم و تربیه  هموطنان  ما نموده  و زحمات  زیادی ﺮا به خاطر اینده کشور  کشیده اند و صادقانه به مسلک و وطن خود خدمت نموده اند و از خون ملت  به ناحق استفاده ننموده اند.     همچو اشخاص  که قبلا  نام شان ذکر شد و یا نشده  و از القاب  ساخته گی استفاده  ﻮ سوالات زیادی نزد م خطور میکند هرگاه سندی علمی و واقعی  داشته باشند  و موقف فعلی علمی شان را ثابت بسازد ( به انعده  کسانی که نزد ما مشکوک است  و به عمل دزدی  مبادرت  ورزیده اند  نه به استادان  و دانشمندان  واقعی  و محترم ما  که افتخار ما افغان ها است)چون زمان فعلی  زمان تخنیک  و علم است و سایت های انترنتی  هم زیاد-   اسناد دست داشته  خود را به سایت های مورد نظر  خود ایمل نموده  تا به چاپ ان اقدام شود  و رد ادعای   ما افغانان  چه در داخل کشور و چه در خارج کشور  شود . به هموطنان ما ثابت شود   راستی چنین افراد  - ﻴﻚ چیزی هستند  - ذیلا این اسناد را نشر نمایند:

1- تیزس – اثر علمی – تاریخ نشر – از کدام موسسه و کدام کشور .

2-موسسه علمی که در ان درس  خوانده  و  دوکتورا  و تیزس خود را  گرفته است .

3- تصدیق اسناد پروفیسوری  - اکادمیسن – دوکتورا – و سر محقق  خودرا.

 

 

 

-3-

در بخش موسیقی  روی تصادف  از طریق  یک سی دی  که نام  خوانده به یادﻡ نمانده است  خبرنگاری از یک خوانده   اما تور  و نوجوان  سوال میکرد  و همیشه قبل از نامش  کلمه استاد را  برایش اضافه  مینمود  و ان خوانده  جوان و اماتور  هیچگاه  نگفت  که کلمه استاد را استفاده ننما  و افتخار هم  مینمود  که وی  را  استاد خطاب مینمود.

 دو سال قبل مصاحبه با محترم عبدالوهاب  مددی شده بود  (  تلویزیون اریانا پخش از کشور المان  )  خبر نگار  محترم مددی  را استاد خطاب  نمود  اما محترم مددی صاحب  برای خبر نگار  یار اور شد  من استاد نیستم  و نه لیاقت استادی را دارم  امیدوارم مرا استاد خطاب ننماید   در زمینه استاد  شدن مددی صاحب  روشنی انداخت  یاد اور شدند به کسی ما استاد خطاب نموده میتوانیم که   موسیقی را به معنی واقعی بفهمد و  مراحلی را سپری نماید  بعدا استاد شود  انگاه  میتوانیم وی را استاد خطاب نمایم ( برای محترم  مددی صاحب  نشد که وزارت اطلاعات و کلتور وقت برای ایشان  استادﻱ بدهد به خاطری که اوضاع کشور  رو به خرابی رفت و همه اواره و در بدر شد) .

خوشا به ﺤﺎﻝ این افراد و خوشا – افرینا و افتخار  به همچو  شخصیت ها  ی  با ابرو و با عزت کشور . ببنید چقدر شکسته نفسی   که سال های زیادی از عمر خود را  وقف  موسیقی  کشور نموده و می نماید  همینطور   محترم دوکتور ناشناس – مسحور جمال – جلیل حلاند و امثال ان  همیشه خاطر نشان ساخته اند ما استاد نیستیم .

در بخش  نویسندگی  -شاعری – رسامی -  هنرمند سینما و تیاتر – علوم  مختلفه  از طرف اکادمی  علوم وقت  برای انعده از افرادی  که  در این  راه خدمت  مینمایند  القاب  ﻋﻠﻤﻲ محقق – سر محقق – کاندید   اکادمیسین – اکادمیسین  اعطا می نمود.و رسما  ار طریق رسانه های گروهی  پخش میشد. قابل افتخار است  همچو اشخاص  مانند  مرحوم پوهاند اکادمیسین جاوید  – اکادمیسین  اعظم سیستانی و غیره میباشند  اما در سایت های انترنتی  مضامین  بعضی علما  را میبینم  و مطالعه مینمایم  که   لیاقت  اکادمیسین را   دارند   هنوز  هم  خود  را کاندید اکادمیسین  خطاب مینمایند مانند  دانشمند  عالیقدر  دوکتور  محترم  اکرم  عثمان ( و بعد  از  مدتی   از اسم شان

کاندید اکادمیسین را نیز حذف  نمودند و صرف به نام  دوکتور  اکرم عثمان اکتفا   مینمایند .)

اما بعضی  کسانی  وجود دارد   خود را  اکادمیسین  خطاب  نموده  فهمیده نشد که این لقب را  کی و از کجا  گرفته است  حکم کرده میتوانیم  در وقتﺍﻘﺘﺪﺍﺭ شان به زور غضب  نموده در حالیکه  قبلا  موصوف

خود  را  کاندید  اکادمیسین  خطاب  مینمود  اما زمانی  که  به کشور های خارج  پناهنده  شد  خود را  اکادمیسین  قلمداد نمود. ( در وقت  اقتدار شان  هیچگاه نشنیده بودیم  کاندید  اکادمیسین  باشد  چه رسد به اکادمیسین . چون شهرت  مانند   وزیر  - رئیس  و غیره وغیره را داشتند اما  زمانی  عازم غربت شدند  موقف علمی  ساختگی  را به  خود  سنجاق  نمودند ).  البته چند  زمانی  رئیس  اتحادیه  نویسندگان  بودند  قراری که به  همه هویدا  است  افغانان  بعد از کودتای  ثور  به  خارج  مهاجر  شدند  کاتب  بود رئیس شد – بریدمن  و خورد  ظابط  بود  جنرال شد—گلکار و نجار بود  رئیس و انجنیر  شد  و امثال ان  .   در مورد چنین ﺤﻜﻢ کرده  میتوانیم  اکثریت  افغانان

 روی  مجبوریت  موقف سیاسی   خود را  بلند  بردند  تا زود تر قبول  شوند  اما چرا چنین اشخاص  به  این عمل  مبادرت  میورزند  چون موقف سیاسی مانند  وزیر و امثال انرا  داشتند    .

ای هموطن  بیاید  از همچو اشخاص که از القاب علمی ﭙﺮ  ارزش استفاده مینمایند . برای شان گوشزد شود و حتی اخطار  داده شود  از استفاده  القاب پر ارزش علمی سهو استفاده  ننمایند و راه را  برای دیگران  هموار  نسازند  همواره  راه درست را  انتخاب  نماید.  همیشه سخنان  پدرم  به یادم است که  میگفت  صداقت – راستی –  برابری

– برادری – عدم خصومت بی جا – گذشت  در مقابل  هموطن  عدم استفاده از موقف  و خود را  کسی  نتراشیدن  راپیشه  خود ساز ید ( قبلا در شروع حکومت تفنگداران   افراد  منوط به  حزب وحدت اسلامی من و پدرم اختطاف نمودند و در بدل مبلغ هنگفت  پولی رها و عازم دیار غربت و در به در شدیم  باز هم پدرم نصحیت مینمود  که این

مسائیل  همه  زاده   نافهمی  مردم است  انان  گناه  ندارند  همه  مسائیل را  درک  نمیکنند   هرگاه  من  و تو نیز  خصومت را پیشه کنیم  و  در صدد گرفتن انتقام برایم  فرق میان ما و انا ن چه است همه هموطن من و  تو  است  این ها همه  فریب  خورده  اند  رهبران شان در فکر خوش  نگه  داشتن  باداران  خود هستند  (هدف از  باداران  

کشور ها پاکستان ایران – امریکا – ممالک عربی و وهابیان  میباشد).

انعده  کسانی  واقعیت ﻫﺎ را  افشا  مینماید  خارج  از  این  موضوع  بوده و قابل قدر  میباشد  مانند  محترم صبور سیاسنگ که جریان شهید شدن  داود خان را تعقیب  نموده  کاری است پر ارزش  و درست  اما کسانی   که  یک  هموطن خود را به این ................و ان.................. خطاب مینماید  ما وشما نه قاضی هستیم  ونه  کدام  مرجع قضائی  و نه میتوانیم  کسی را به محکه بکشانیم  و از قدرت ما بدور است  قرار که میگویند ( گپ   را گپ است )

به جز اینکه  خصومت ها را  تشدید و دامن زنیم  دیگر کاری از ما ساخته نیست لذا کوشش  شود برادری و اخوت

 

 

 

-4-

و قدر هموطن را داشتن  از تقصیرات دیگران گذشته  همه را منحیث هموطن  - برادر  در  اغوش گرفته  دست دوستی دراز نمایم.  قابل ذکر است   نه با اوباشان و وطنفروشان  که انهم محدود است  و فعلا سر اقتدار و در رگ- خون ملت بیچاره ما  مانند  جوک چسپیده اند  .

شخصا  تمام  اهداف و مرام های  جناع ها ی مختلف  سیاسی  را مطالعه  نموده ام  همه  ایده ها و مفکوره  های سیاسی( به جز  گروه های اخوانی که اصلا مفکوره و ایده  ندارند و از یک دستر خوان نان میخورند . جز بربادی کشور  دیگر هیچ کاری ندارند و مانند گودی کوکه کی  میباشند  وطن  برای شان مطرح نیست  جز منافع شخصی و قومی دیگر  کاری ندارند و از نام دین – مذهب سهو استفاده مینمایند مطرح بحث ما نیست). عالی و جز اعتلای کشور کدام ارمانی ندارند  از این ایده  و  مفکوره عالی احزاب -  کشور های که منافع شان ذی دخل  بوده  از نیت ارزشمند افراد این احزاب مترقی سهو استفاده نموده  این برادران به فکر اینکه کشور شان با کمک این کشور و ان کشو ر به سوی ترقی و ارتقا قدم  میگذارد ( گفته ایرانی ها: کور خوندی ).    و بعدا  که فهمیدند  کار از کار گذشته بود و همه از کرده خود پیشیمان  شدند  به جز اخوانی ها.

از مسله دور میشو یم اما قصه است . در ضمن در خانه  همه هموطنان نهایت شریف ما این مسائیل رخ داده و می دهد . قبلا در کشور المان ( پنج سال در المان زندگی ﻜﺮﺪﻩﺍﻢ ) با یکی از  دوستانم  ( نامش لازم نیست ذکر شود ) رفت و امد داشتم  همه وقته  دوستم  از ظلم  - ستم و خیانت  های کمونیست ها ( به ضم دوستم )یاد مینمود  همیشه خواهان به محکه کشانیدن  انان بود  برایش یاد اور میشدم  برادر  بیا  از این کلمات بی جا  بگذر و دشمنی را کنار بگذار اما قبول نداشت  روی تصادف  یک روز  منزل همین دوستم  بودم یکی از خویشاوندان شان ( نامش لازم نیست ذکرشود) با خانم و اولاد هایش امد ان شخص را منهم میشناختم وازدیدن من بی نهایت خوش شد چون از چندین سال یکی دیگر را ندیده بودیم . مهمان جدید کسی  بود  که در ایام حکومت ( 1358-1369)در خاد وقت موقف بلندی داشت   والی سرنگونی  دولت داکتر نجیب  در همان ارگان کار میکرد . دوستم انقدر  عزت   و حرمت ان شخص و فامیلش را نمود  حیران ماندم  که دوستم قبلا چه میگفت و حالا چه میکند  .     باز هم  روزی   منزل  دوستم رفتم    بعد از احوال پرسی و نشستن  پرسان نمودم  که ان شخصی که انروز  با فامیل خود  به  منزل  شما امده بود  چه شما میشد  گفت  بچه کاکایم بود  برایش  یاد اور شدم  موصوف از افراد مقتدر  خاد  دولتی  بود   که رفیقم  حرفم را تائید نمود  . برایش گفتم  قبلا  خودت  در مورد کمونیست ها  چه میگفتی  و  انروز  چه  کردی  و بر خلا ف وی را عزت و حرمت هم نمودی به خاطری که بچه کاکایت بود .امروز  در همه فامیل ها همینطور است هرگاه خویش – قوم و یا دوست  بود  ولو جنایتکار و خاین هم باشد  باید عزیز و گرامی باشد و اما اگر  خویش – دوست – قوم  نبود  باید از وی  انتقام گرفته شود و محکمه شود می گویند ( از روی دوست سکش ﻨﻴﻜﻮست ).

( ببنید  امروز  اقتصاد  کشور امریکا  انقدر  خراب و متلا طم شده  دوباره احیا کردن ان کارﻱ است مشکل  واین همه ناﺒﻪ سامانی  های اقتصادی را  بوش  به  وجود اورده  است  نه تنها یک خیانت  کار ملی  است  بلکه   یک خیانت کارو جنایت کار  بین المللی  نیز  میباشد  اما  امروز  هیچ کس  با  بوش   کاری ندارد و  زندکی خوشی را  در  تکزاس  سپری مینماید و حتی نامی از وی برده نمیشود .

اینکه چرا ما چنین  خصومت را پیشه  خود ﺴﺎخته واین   حالت در  کشور ما حکمفرما  است و بازیچه  دست ابر قدرت و دیگر کشور های نابه کار  شد و تخم کینه توزی  - دشمنی – تفرقه و غیره را در کشور ما پاشیده اند و چرا کشور ما به این روز  افتاده و از نفاق  امروزی  ما  استفاده مینمایند ( ضرب المثل  انگلیسی است که میگویند  تفرقه انداز و حکومت کن ) و باز هم در عالم  بی خبری به جان هم  افتاده دایم  در  این مورد  در اینده  روشنی انداخته  خواهم شد.

 

 

 

 

 

 

نوت :

برای همه هموطنان یک موضوع تا حال روشن نشده است  که داکتر  کی را  میگویند  و دوکتور   کی را  میگویند.

1- داکتر  به کسانی  خطاب  مینمایند  که  از  فاکولته طب  فارغ شده  باشند در افغانستان   داکتر   خطاب  میشود .

     که  ما انرا طبیب میگویم اما در کشور های خارجی تا  پی اچ دی DHP خود را اخذ  ننمایند  داکتر  نمیشوند  .

       مانند  داکتر  نجیب و غیره.

2- دوکتور  به کسانی  خطاب میشود که پی– اچ– دیDHP خود را دریکی از رشته ها ی مختلف مانند ( انجینری

    طب – جنائی- حقوق – کهیان – بیولوژی – اقتصاد – کیمیا – ریاضی و امثال  ان  ) اخذ نمایند  بی تفاوت  است

    از کدام کشور. مانند مرحوم دوکتور جاوید و غیره

 

 

 


بالا
 
بازگشت