آب رسوایی جاسـوس که ازســـرش ،پرید

ازگریبان نامردی وپسـتی سرنیرنگ کشید

دیدندکه گریبان وطـن را چپ وراست درید

دشمنان وطن ، خاینین رابه زروپول خرید

 

سبزدرطومارطنزهفته


 

قبلاًحکومت های اروپایی، پورتگالی ها،اسپانوی ها،انگلیسها وفرانسوی ها درقاره امریکا، وبعداً درقاره افریقا ،شروع به تاخت وتاز استعمارگری ومنفعت جوئی سیاسی ونظامی دست درازی کردند. درشروع حکومت صفوی های ایران درسال 1499 کمپنی شرق الهند انگليسی ،که هدف آن درظاهرموضوع اقتصادی، ولی درباطن هدف شان مستعمره کردن، وبدست آوردن منفعت ولشکر کشی بود. برای رسیدن به این هدف ازفرهنگ سیاسی واقتصادی که در طومار حیله ومکر بشکل مرموز پیچیده بود، استفاده کردند. قدم به قدم توسط سیاستمداران برتانوی ،بخاطر استثمار نقشه استعمار گری که قبلاً کشیده شده بود ،هوای استعمارمنطقه  رااز طریق کمپنی شرق الهند برتانوی انگلیسها در سر پرورانیده بودند. ازسیستم ضعیف ونابکاردولت مغلی هند که مردم به ستوه از دست راجهاها وجاگیرها ی شان آمده بودند، انگلیسها از این موقع مناسب استفاده کردند. چون در سرزمین هند، دولت مغلی توسط مهاراجا ها وجاگیرهای شان  درآن وقت اداره می شد. مردم ودولت مغلی ازمهاراجا ها وجا گیر ها دل خوش نداشتند. سیستم مالیاتی ،سیتم مخابراتی وترانسپورتی در مملکت وجود نداشت. مهاراجا ها ازنبودن این سیستم ها سوء استفاده کرده ،جاگیرهارا بخاطر مالیه گرفتن  مسوول مالیه مقرر می کردند. آنها به زور وظلم از مردم مالیه میگرفتند ، به مهاراجا می دادند. مهاراجا از گاوموی به دولت مرکزی که دولت مغلی بود مالیه می دادند. کمپنی شرق الهند برتانوی شاه مغلی راقانع ومتقاعد ساخت که جمع آوری مالیه را از مهاراجاهاوجاگیر ها بگیرد وبه کمپنی شرق الهند بدهد. این کمپنی بعداز یک قرارداد، بادولت مغلی هند، مالیه را از مردم جمع می کرد وبه دولت مرکزی می داد، وهم به مناطقیکه ایجاب ساختن چیز های ضروری می نمود خدمات ضروری را انجام می دادند.چون قبلاً سیستم مالیاتی درست نبود. اولین کاری که کمپنی شرق الهند در هندکرد، سیستم مالیاتی رادر چوکات یک قانون بشکل عادلانه آن درست کرد ودر ضمن به بهانۀ جمع آوری مالیات دولتی ،یک نیروی نظامی منظم وکارآمد تحت نظر متخصصین نظامی کارکشته های انگلیسی  ساخت. وقتیکه قشون نظامی را به بهانۀ جمع آوری  مالیات درست کرد ، آهسته آهسته دست جاگیر ها ومهاراجا هارا کوتاه از سر مردم ساختند. ودرپهلوی گرفتن مالیات دست به ساختن سرک، مکتب ، تلیفون ،شفاخانه ودیگرخدمات ضروری زدند. دست خودسری متنفذین محلی راکوتاه کردند. مردم عوام گرچه از این سیستم راضی بودند . افغان های هند که خصلت آزادی و آزاد پرستی داشتند، ولی خصلت تمدن پرستی را نداشتند ، هندی ها را تحریک کردند تا علیه انگلیس ها یعنی کمپنی شرق الهندقیام کنند.  افغان ها ی باشنده هند ویک تعدا د مردم عليه انگلیسها بغاوت کردند. چون کمپنی شرق الهند، به بهانه جمع آ وری مالیات وآبادی یک قشون نظامی منظم ، یکتعداد اشخاص را به زور پول فرمان بردار خود ساخته بود ودر عین حال مزدور های زیاد در نقاط مختلف دولت مغلی تربیه کرده بودند. افغان هارا با دیگر هندی ها که بغاوت کرده بودند شگست دادند. در آن وقت دولت مغلی بخاطرسیاست ها ی دست با لای خدماتی کمپنی شرق الهند بین مردم بی اعتبار شده بود. وملت هند دولت مغلی هند را یک دولت علیل می شناختند واين دولت پشتی بانی ملت را از دست داده بود. دولت مغلی بدون مقاومت ازبین رفت وانگلیسها از کلکته پایتخت رابه دهلی کهنه انتقال دادند. پای استعمار مستقیم انگلیس در هند از همین وقت شروع شدوتا امروز بشکل های مختلف نظر به ایجابات زمان درجهان ادمه دارد که اشغال فعلی افغانستان ریشه تاریخی واز همان دوره سرچشمه گرفته است. منتها رویکش کارشان بعد از اینکه هند بزرگ را مستعمره خود ساختند ، بفکر افغانستان وآسیای میانه شدند. شاه شجاع درانی پسر تمورشاه نواسه احمدشاه درانی  را اولین بار درآن وقت روی کش کار خودساختند.امروزکرزی ، خلیل زاد، جلالی، اشرف غنی، احدی، شیرآقای شیرزوی،داکترعبدالله، مارشال فرمانی فهيم،قانونی، ولی مسعود ، ضیاء مسعود، شهنواز تنی رهبران مجاهد ،رهبران طالبان، شوری نظار گلیم جمع ،سران اهل تشیع ،سران قبایل، فاشیستان منفت جوی هر ملیت وغیره اشخاص را که در آینده افشا می کنیم جذب سیاست های استعماری خود کردند. آنها توانستند  که خنجر استعمارواستثماررا در قلب سرزمین افغانستان بخاطر نابودی افغانستان بدست خود فرو برند، ویا توسط دست نشاندگان خود اين کار را انجام دهند، تاخون افغان های وطن پرست را درشیشه بگیرند. اينهاامروز خطرناک ترازعصر شاه شجاع است .در زمان جنگهای اولاده احمد شاه دورانی و سردار پاینده محمد خان محمدزایی فقط شا ه شجاع ویکتعداد سران قبایل بودند که سر مزدوری وپپت شدن را به انگلیس ها شور می دادند. ولی امروز مزدوران شان بشکل فراوان درجامعه نااتفاق افغانستان هویدا وآشکاردیده می شود. شاه شجاع وقبایلی های آن زمان مزدوری وجاسوس پنهانی از چشم مردم بودند واز جاسوسی خود می شرمیدند، شرم وحیا داشتند ولی افرد وملیت های موجوده افغانستان در ظرف این سه دهه بشکل بی شرمانه وآشکاراز جاسوسی وپپت بودن وخاک فروشی ومزدوری نه تنها نمی شرمند بلکه سنگ مزدوری ووطن فروشی را هرکدام به افتخار برسینه می زنند.چنانچه گل آقا شیرزوی دریکی از صحبت های خود گفت: اومردم جاسوس ، جاسوس چه می گوئید ، من جاسوس استم . اگر بگویم این آدم روی اعصاب خرابی ویا بخاطر کدام ملحوظ دیگری، افتخار به جاسوسی کرده ،هیچ عقل سلیم باور نمی کندکه یکنفريکه سه دهه خودش وپدرش در سیاست ویک نظام شیطنت دخیل باشد،وزارت وولایت را طی کرده باشد، مرد نظامی وملکی باشد ،چنین حرفی را غیر آگانه بزند. نخیر!در حقیقت خواسته که کلمه جاسوس وجاسوسی را ماهرانه در جامعه بی ارزش جلوه دهد. این حرف گل آقا شیرزی پسرحاجی لطف سگ باز روان اش شاد! مرا به دوران کارم که در یکی از ولایات در ثارنوالی کارمی کردم ،می اندازد .

روزی مرد ی را که از خانواده سرشناس منطقه بود. بنام جورگر،یا(م...گاو) ازیک خانه بدنام پولیس دستگیر وجهت تحقیق بخاطریکه فاحشگری ووسیله شدن به فاحشه در قانون مملکت جرم بود، به ثارنوالی آوردند ، من چون پدروخانواده متهم را که از یک خانواده سرشناس شریف منطقه بودمی شناختم تعجب کردم وقابل باور هم نبود. از پولیس پرسان کردم، در قسمت دستگری این آدم اشتباه نکردید؟ پولیس بالبخند نمکی گفت: نخیر!من صد فیصد متیقن استم، که این شخص جورگر ویا«م...گاو» حرفویی است. بعد از شخص متهم پرسیدم، گفت: بلی سالها است که من به این شغل مصروف استم، پرسیدم پدر توصاحب نام ونشان در منطقه بود واز نگاه ثروت هم شما کمبود ندارید چطور این شغل بدنام را پذیرفته ای گفت :که من چون پسر یک سرشناس منطقه ، سرمایه دار وزمین دار وتاجر بودم، از نگاه ثروت وضع زندگی خانوادۀ من خوب بود، من همیشه در(م ... ها) می رفتم، معمولاً مارا (م..) به نوبت ها می نشا ندند، آهسته آهسته من به بی غیرتی عادت کردم، واین شغل را پذیرفتم. اعضای رهبری احزاب وابسته  وحزب دموکراتیک ،طالب ،مجاهد کارشان در سه دهه با دستگاه های جاسوسی جهان بود. سر انجام آهسته آهسه به جاسوسی ووطن فروشی عادت کردند. ونشستن در پهلوی جاسوسان بدنام مانند«....»عادت وافتخار شان شد. وامروز از جاسوس بودن، وپپت بودن کدام هراسی وشرمی ندارند.

البته من نه احمدشاه درانی را محکوم می کنم، ونه برائت می دهم. به حرفهای آقای میرغلامحمدغبار، پوهاند ضمیر صافی، اصغر بلگرامی ، فریه ، گونداسنگهـ ،فریزرتتلر، ارنولدفتچر، دوپری،دادول ولسلی هیک وماجومدارکاری ندارم. بخاطریکه با قیچی امروز ریش دیروز را من قیچی نمی کنم درست نیست . ارستو فیلسوف نامدار یونان در زمان خود طرفدار برده داری بود، شرایط زمان آن ایجاب بردداری را می کرد. واگردر این زمان کسی حرف از برده داری بزند. پیش از حقوق بشر اوبا ما دهن آن را پاره میکند.ومی بینم که بعد از دوصد پنجاه سال ایجاب می کند که یک برده دارحکمروا شود. برده داران مجبور می شوند به حکمروایی شخصی تن  بدهند که پدرش چهل سال قبل حق نشستن درچوکی سرویس شهری را نداشت. لهذا من به همین نظرمی شوم ،که زمان احمد شاه یا محمود ، زمان لشکر کشی  وزورگویی بود، آنهاهم تابع شرایط زمان خود بودند. قضاوت سر کارهای آن زمان ضرورت ندارد. گنجانیدن موضوع لشکر کشی وبرده داری رادر این بحث خودضروری نمی دانم .مطلب اصلی من سر مسایل داغ وطن ما است که در آتش تجاوز دست نشاندگان می سوزد. واحساس خطر را جامعه ما ومردم ما دراین وقت حساس با جان وپوست خودلمس می کنند . این را درنظر بگیریم که ملیت ما از سواد کامل بر خوردار نیستند. باید با نوشته های گفتاری ساده ،طنزی وشوخی نوشته کنیم وملیت های خوشباور افغانستان راازنیم کاسه های زیر کاسه کاندیدهای ریاست جمهوری باخبر سازیم وتاریخ پپت سازی ومزدور سازی را که در جهان وخصوصاً در وطن ما از کدام زمان اغاز یافته، ریشه یابی گردد. علاج این غده سرطانی ضروری وحتمی می باشد. بدون این کاردراین وقت حساس راه دیگری بخاطر هوشیارباش دادن به ملیت های افغانستان نداریم. نظر به مسوولیت وجدانی خود لازم می دانم. که آغاز پپت وپپت سازی را در جهان وافغانستان ریشه یابی وتشریح کنیم. وکورگره های این طوماربی وجدانی را با انگشت منطق وسیاست باز نمایم واسرار این جادوی سیاسی را برملا سازیم.

وقتیکه اروپا یی ها استعماررا در امریکا وافریقا شروع کردند، انگلیس ها وفرانسوی ها سرزمین امریکاو افریقا را تصرف کردند بخاطر فریب آن ملت ها از پپت سازی کارگرفتند. واز بین مردمان بومی همان سر زمینها پپت هاوبه گفته فارسی زبانان ما گدی های کوکی یا عروسک ها ی سیاسی ساختند. وبه گفته مردمان قطغن زمین وترکستان زمین افغانستان کله خوران را از بین خود مردم تربیه کردند. تاسبب لشکر کشی وادامه استعمار شان در سر زمین های مستمرۀ شان شده بتواند. تابه خاطرآرام ثروت های همان جامعه راکه استثمارکرده بودند به یغما ببرند.

در افغانستان واطراف افغانستان پپت سازی از آمدن کمپنی شرق الهند شروع می شود ودر مملکت ما از سال1939 از تجاوز انگلیس شروع می شود. شا ه شجاع ویکتعداد سران قبایل دست به جاسوسی ومزدوری به انگلیس ها شروع می کنند وانگلیس ها اولین پپت خودرا که شا ه شجاع درانی باشد بقدرت می رساند. بعد از این افغانستان توسط پپت ها ادره می شود. تا زمان امیر امان الله خان که این دولت هم به ظاهر آزاد ومستقل بوده ولی نفوذ جاسوسان وپپت ها دولت امانی را هم متزلزل ساخت وسر انجام دولت کابل تا امروز توسط پپت ها شرق وغرب اداره شده است. البته تا آمدن حزب دموکراتیک خلق از نام جاسوس وپپت مردم ما نفرت داشتند. حتی خود پپت ها دربین ملت خودرا پنهان می کردند . در ظاهرصبغه ملی گرایی بخودمی دادند. اما از آمدن حزب دموکراتیک خلق این حیا از چشم پپت ها پرید. مجاهد وطالب وکرزی نتنها از این نام نمی شرمند بلکه افتخار هم می کنند . رهبران حزب دموکراتیک خلق ورهبران مجاهد وطالب وقوامندانان شان بر چپ ویا بر راست مزدوری کردند ومی کنند. جهبه ملی با یکجا شدن حزب دموکراتیک خلق ، طالب ، مجاهد وسلطنت طلبان ثابت کردندکه اینهارا هم روس به آسانی می خرد، وهم امریکا وهم انگلیس وناتو، وبه وجود آمدن جهبه ملی تحت ریاست ملا برهان الدین ربانی چراغ سبزی بود که به روسها از طرف مجاهد وشورای نظارکه ما هم مثل حزب دموکراتیک خلق وسلطنت طلبان در اختیار شما استیم .گرچه آغاز این تسلیم طلبی را از قرارداد سالنگ توسط احمدشاه مسعود ورفتن ملا ربانی رهبر حزب بدنام جمعیت به نمایندگی مجاهدین وطن فروش ،به روس وصرف نظر کردن از گرفتن خسارات جنگ از روس توسط مجاهد ین ،طالب وکرزی می دانند. ولی جهبه ملی که توسط طالب ،مجاهد، سلطنت طلبان ، وپپت های شرق وغرب وقوامندان های مزدور ودنباله روساخته شده بود ، به ملت افغانستان ثابت شد، که خریدن این مزدوران آسان است . جهان هم متیقن شد که اینهارا به آسانی خریده می توانند. وقتیکه این مشت کثافت باز شد، حیای چشم خردیدارن هم پرید .حالا با بی شرمی خارجی ها مستقیم وغیر مستقیم به ملیت های افغانستان می گویند:که به این یا به آن رای بدهد. وبه پپت ها می گویند: که به نفع این وآن تیر شوید که این روش رنج آورخارجی های استعمارگر، وپپت های خود فروخته ،ملت افغانستان را دراین وقت حساس سر کیچ سیاسی ساخته اند. ومردمان ملی از ترس بدنامی تاریخی جراأت مقابله با استعمارگران وپپت های آنهارا ندارند. بیم از آن دارند که دراین ماجراها برپیشانی شان به اساس دسیسه خاینین مهربد نامی تاریخی زده نشود. شکل تماشاگر رابخود گرفته اند.من که توان مقابله را با استعمار گران وپپت های خود فروخته ومزدورشان در افغانستان  ندارم مجبور هستم که به حکم وجدان خود استعمارگران ، پپت استعمارگران ، طرفداران استعمارگران وطرفداران پپت های استعمار گران را با زبان قلم در مدیاافشاه کنم وملیت های خوش باور سر زمین خودرا بااین جملات آگاه بسازم .

1ــ من نمیخواهم که بدور ملت آزاد فکر سرزمین من، بنام ترورست ،قاچاقبر ومواد مخدره، جهان بخاطر منافع شخصی شان دیواری بکشند.

2ــ من نمی خواهم که سرزمین پرثروت من با عظمت تاریخی آن تا آخرعمر دست گدایی بر جهان پیش کند.

3ــ من همان طوریکه منافع وطن خودرا درجامعه بین المللی جستجو می کنم ،احترام به منافع دیگران در افغانستان قایل استم، بشرطیکه استعمارگران منافع خودرا دراستثمارگری درسرزمین من جستجو نکنند.

4ــ پیش من هیچ فرهنگ جهان خراب نیست ،اهتزازبیرق هرمملکت جهان رادر سر زمین افغانستان آروزوی من است، حتی از ایران وپاکستان، بشرطیکه فرهنگ وکلچر سر زمین مراناجوان مردانه صدمه نزنند ودر فکراستعمار واستثمار نباشند ازجنگ میر مسجدی خان در قلعۀ علیخان غازی تتمدرۀ بعد از فرار دوست محمدخان بزدل با انگلیسها جنگ جلال آباد در مقابل مجاهدین ودار ودسته شهنواز تنی وآی اس آی پاکستان  تحت رهبری آصف دلاورکوهستانی درزمان داکتر نجیب الله شهید !!! در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق بعد از برآمدن روس ومسقل شدن دولت نجیب وجنگ طالب وآی اس آی پاکستان بامردم شمالی در وقت فرار احمدشاه مسعود ازکابل وشمالی وجنگ تصرف ایران به زور شمشیرملت افغانستان به رهبری هوتکی ها درزمان صفویهای ایران، از این جنگ ها متجاوزین باید پند گرفته باشند. واگر از این شگست ها پند نمی گیرند ازبرآمدن روس وازکشیدن و سلی خوردن پوزانف سفیر روس توسط حفیظ الله امین شهید!!!!! پند تاریخی بگیرند.

5ــ من همان قدر که به هجرت باور دارم به همان اندازه زندگی کردن در خانه دیگران را ننگ تاریخی بخودمی دانم ونفرت دارم.

6ــ من تاوقتی صلح را دوست دارم که دیگران به صلح احترام گذارند. ورنه خشوندرا بهترازصلح تقلبی می دانم.

7ــ مردم یک سرزمین تاوقتی خوشبخت نیست، که زمامدارآن پپت باشد ،مزد دست دهقان وکارگرآن سرزمین  را دیگرا ن ببرند.

8 ــ صلح باپپت گناه ی بزرگ است، طالب ودولت کابل مزدور،پپت وجاسوس است تا زمانیکه باداران شان قانع به صلح در افغانستان نشوند اینها مرد صلح نیستند. صلح باید بین نماینده های ملت واستعمارگران صورت بگیردنه در بین طالب وحکومت کابل.

9ــ من آن قدر از دشمن استعمار گر نفرت ندارم، که از مزدور وپپت استسمارگر نفرت دارم.

10ــ دین در حکومت داری غده سرطانی است، وتاجران دین وطرفداران حکومت دینی ریشه های خطرناک سرطانی در جامعه می باشند.

11 ــ بد ترین حکومت حکومتی است، که قوانینی دینی در آن نافظ ورهبر آن پپت ودست نشانده باشد.

12ــ در دولتی که زمامدار آن پپت وحکومت دین نافظ است، دموکراسی در آن جاجای پای ندارد .

13ــ تفرقۀ زبانی ،منطقوی ،نژادی وقومی نمی گذارد که ملیت های یک جامعه به یک ملت واحد تبدیل شود.

14ــ اتفاق ویک پارچگی یک ملت ضامن ترقی ،آزادی ونجات یک مملکت از زیر یوغ استعمار شده می تواند.

15ــ  مطبوعات آزاد نویسندگان آزاد مستقل ووطن پرست که تعصب مذهبی ،دینی ،نژادی ،زبانی منطقوی وقومی ندارند ، در آزادی وآبادی وروشن شدن ذهنیت مردم خود، نقش اساسی را بازی کرده می تواند.

16ــ ملت آگاه کسی را به رهبری خود تعین می کند که خود گذر باشد تعبیض  دینی ، مذهبی ،زبا نی، قومی ،ونژادی نداشته باشد، سطح آگاهی سیاسی آن بالا ، قاطع ،مملگروبزدل نباشد، منافع ملیت ها را از منافع خود وقوم خود بالاتر بداند، تفرقه اکثریت واقلیت را از دماغ خود دورکند، پابند به قانو ن اساسی ودیگرقوانین مملکت، وفادار بحقوق بشر ودموکراسی ، وبفکرمشوره کردن بادانشمندان وچیز فهم جامعه باشد، تا این حرکت ،محبت بین ملت ودولت شود.

17ــ ملیت ها به کسی اعتماد کنند که در فکر ساختن کیش شخصی بخود وبه وابستگان خود نباشد قهرمان سازی وبابا سازی ولوی جرگه سازی در حقیقت نه بخواست ملت بوده بلکه سر ملیت های ما به زور قبولانده شده ،که احترام قایل شوند. زمانیکه ملیت های افغانستان به یک ملت واحد تبدیل شوند این مجسمه های تلخانی را می شکنند.

18ــ ملت به کسی رای بدهد که مانند صدام حسین، ملا عمر، حسنی مبارک، قذافی در فکر داشتن قدرت بر همیش نباشد.

19ــ خر وپپت یک خصلت دارد،همان طوریکه خر از صاحب خود فرمان برداری می کند، پپت هم از بادارخود فرمان برداری می کند. خر را باچوب راه می اندازند، پپت را با فرمان سخن پس دولتی که توسط پپت ادره می شود به دولت خرمی ماند.

20ــ افشاه کردن خاینین وظیفه تمام افراد ملت است، خصوصاً از چیز فهم جامعه ،شاید دشمنان انسان وانسانیت، پپت ها، جاسوسان، دنباله روان  بی شعوروباداران شان علیه وطن پرستان، حقایق گویان جامعه قد علم کنند، به خود وطن پرست وبه زن واولاد وطن پرستان، دسیسه بسازند این کارها را دشمنان ملت سالها کرده اند، نباید  وطن پرستان هراس داشته باشند، مقاوت باید کرد. درغیر آن پیروزی ونجات یک مملکت ومردم  از دست استعمارگران، پپت ها جاسوسان ونوکران شان امکان پذیر نیست .

21ــ خواندگان محترم وشنوندگان عزیزهرنوشته افشاگرانه را ویا هر سخنی را می شنوند، باید بخاطرآگاهی  دیگر هموطنان بگوشش شان  برسانند. مدیای مزدور وخصوصاً سایت های خاین ووابسته به خاینین را افشاه کنند،و این سایت ها کارد های پخته یی است، که گلوی ملت رابه نرمی می برند. دست جلادان نرم بر  را از گلوی مردم بگیرند.

22 ــ  ای نویسندگان مزدور ودنباله رو وبی شعور وخاین به تمام ملیت های افغانستان تا حال خیانت کردید دنبال هر جاسوس واستعمارگر ویا هر حزب وتنظیم رفتید از این وآن به  زعم خود تان با منطق قلم دفاع کردید بس است که دشت بد نامی تفرقه اندازی شما از بام کثافت باداران شماپاین افتاده است. سردرگیریبان شرافت کنید، از گذشته های چتل خود از ملت خود معذرت بخواهيد. سر از نو بنفع وطن ومردم بحکم یک وجدان سالم بنوسید. وکسانیکه طرفدارتفرقه زبانی، دینی ،مذهبی، قومی، نژادی منطقوی، نامگذاری ورهبری ملیت های کروگنگ استند وتوده های خوش باور را بدنبال خود با شیطنت قلم می کشند افشاه ونفرین کنيد. خودرا از چنگال آهنین بدنامی تاریخ نجات بدهيد واز مجاوری قبر شاشجاع ها دست بکشید به مزد دست خودنان بخورید نه از گوشه دسترخوان جاسوسی ممالک استعمارگرواستسمارگر.

نوت : دوستان با ایمیل ها وتیلفون های خود از من خواهش کردند که بعد از این بنام سید موسی عثمان نوشته نکنید بنام مارک توین افغانستان بنویسد خدا کند که زیر این کاسه نیم کاسه هاوجود نداشته باشد. سپردمن بخدا وند بی نیازمن به حرف شما  دوستان کردم . با احترام مارک توین افغانستانی

 

 


بالا
 
بازگشت