سیدموسی عثمان هستی مشهور به مارک تواین افغانستان یا پدر طنز معاصر افغانستان

 

تقدیم به تاریخ سازان میهن من

 

 

بی خردان بیخود ازخود

نقاب« محمودغزنه» را

نا جوان مردانه

 به رخ کشدند

مجسمۀ بودارا

از قاب دیوارسنگی

1500 قبل

 فرورختند

شهرها

 قلاع وقصبات را

 ویران کردند

زمین سوخته را

فرش خاکستری نمودند و

آیینه را محتاج خاکستر

کردند

از بی همتی

در پای عساکر

 استعمارگران

 گل نسترن با

برگ سبز ریختند

فرمان دشمن را

مقدس تراز

 کتاب آسمانی

احترام کردند

قرآن را در پهلوی

 تا بوت لینن گذاشتند

وقسم به وفاداری

 قرار داد سالنگ و

خط دیورند

واز

 بین بردن اردوی

 منظم خوردند

چپ وراست اش در

مزدوری وغلامی

همقد شدند

رخساروطن را

 به دست خود

آرایش دادند

به شرق وغرب اش

بطور کنیزاش

 به

استعماراش بخشیدند

ولی کور خوانده بودند

نمی دانستند

که مام وطن

رستم های دیگری

هم به دنیا آورده است

که اسطوره های

محراب شاه کابلی را

تاریخ می سازندو

بخاطره ها

دوباره زنده می کنند

خیابان های تعرض را

به حمام خون مبدل می سازند

آن روزی که« کنوالی» انگلیس

بدست «سدوخان»

 پسر ارشد «علیخان »در

قلعۀ «علی خان تتمدرۀ »

کشته می شود

جنگ پروان را با

چنگیزخان

حدیث زبان نیزه می سازد

ودرگوش پلغمان

مجادله ومقابله

زمزمه میکندتا

قلم نشتربردارند و

از خوان« کنوالی»

برسنگ مزارا «داکتر برایدن»

بینویسند تا

نقش تاریخ و

پند فرزندان

 امروزی وفردای

استعمار گران شود

چراکه ؟

 گفته بودند

 تاریخ برنمی گردد

ولی دیدند که

 برگشت وباز هم

بر می گردد

آری

 در این وقت اساس

فرزندان صدیق میهن است

که بر مزار شهدای

نودمین سالگرد

پرمیمنت

استرداد استقلال

وطن عزیز را

که مصادف با

 18اگست 2009 1ست

 تجلیل مینمایند و

آزادی را

بلند گوی

موجودیت خودساخته اند

دشمن را بخاطر آزادی از

دست رفتۀ خود

با قلم وزبان در

هرگوشۀ جهان

گوش تابی تاریخی می دهند

من که هنوز

 شاگرد آزادی استم

بر استادان آزادی

درود می فرستم

وقلم خود را

امروز از خون خود

وفردا از

 خون دشمنان خود

لبریز میکنم

درگوشۀ کتاب در

«مسیرتاریخ»

دست نویس

 مرد آزادی

«غبار» فقید

همسنگر صدیق

«شاه امان الله »

می نویسم که من پیرو

مفکورۀ آزدی  طلب

 بی هراس شما

روزی بودم و

استم

که شما و

همقطاران شما بود که

مفهوم آزادی را

بر نسل های بعدی

جاویدانه ساختند

وافتخار آزادی را

نه تنها بر خود

بر بازماندگان خود

به یادگار گذاشتند

وبر سگ مزار خود

پیش از مرگ خود

«سعدالدین بها»

«عبدالهادی داوی»

«جویا»

شهید « سیدیوسف عثمان پروانی»

«لودین»

«مهدی»

«فرهنگ»

«محمودی»

«غبار»

 نوشتند

نه «روس» نه «امریکا» نه « انگیس»

وطن ،مردم،خدا ،آزادی

بی قید وشرط

نه شرقی و نه غربی

شعارانسان وانسانیت آزادی

در زیرسایه آبادی

ولی شما

ای ننگ های تاریخ

دلقکان سه ونیم دهه

جمهوریت« داوود»

«پرچم داران خلق وسوسیالیست»

«طالب»

«مجاهد»

«دموکراسی غربی»

زیرشعار دین

انسان وانسانیت و

 آزادی

دفاع از میهن

نان ولباس و خانه

کشتار کردید

هستی ملت مارا

شما و

باداران شمابه

یغما بردند

که بر سنگ مزارخود

پیش از مرگ

با قلم عمال زشت خود

نفرین نوشتید

وجندۀ سبزکثافت

عوض پرچم آزادی

برسرقبرهای

 بد بوی خود

برافراشتید

مطمئن باشید

اگر ملت شما را

فراموش کند

تاریخ شما شاگردان «سیا»را

در قلب سیاه خود

دربین دو قوس ( نفرین)

حفظ می کند

وعنوان

 کارنامه های شمارا

 ننگ تاریخ می نویسد

وبرتاریخ نویسان وارنه نویس

«واقعیت های عینی جامعۀ ما»

اخطار می دهد که

دور از

نژادی پرستی

منطقوی

لسانی

دینی ومذهبی

وآیدیا لوژی

حقیقت را در

طومارواقیعت ها

 بپیچید

ورنه شما هم مانند

جنایکاران فوق

خوراک« خر»می شوید

قضاوت نسل های بعدی

موشکافی هارا

 با خود دارد

غش های شما تاریخ نویسان را

با سنگ محک تحقیق

افشا و

دوباره بر

پنجۀ محکم

 پولادین تاریخ می دهد

تا نام تو هم

دربین دوقوس (نفرین)

 نوشته شود

تا از قماش جنایتکاران در

محشرحقیقت سر بلند کنی

پس بهتر است

هر چه که است

همان طوراش بنویسد

که از

«بابه نانک» بودن

ملت من نفرت دارد

دستار دورنگی را

بر زمین می زند

دامن غرور را

محکم گرفته و

می گیرد

تاریخ ثابت کرده که

 این ملت آزادی و

وطن را فراموش نمی کند

وبر طومار

 فولاد بازواش از

روز ازل نوشته شده

«سرزمینی که ایمان فلک داده به باد»

نشوددشمن مردم ومیهن ما هرگز شاد

توندیدی که همه خاینین شدبدنام وبرباد

به صفرضرب نمودندمجاهدوطالب وخاد

نوت : ای هم وطن ! تا تاریخ وطن خودرا ندانی حرفهای مرا نمی دانی، پس برو تاریخ بخوان، تا خودرا بشناسی وحرفهای طنز کونۀ مرا بدانی. یک تعداد تاریخ نویسان ونویسندگان وشعرای  وطن ما واقعیت هارا بخاطرمصلحت جویی ورانه نویسی میکنند. من 18 اکست راکه مصادف به روز آزادی دیروزنه امروزاست. بهانه گرفته ، تاریخ وطن خودرا ورق زدم، وگوش های خاینین وورانه نویسان را که زیر تاثیر این وآن قرار دارند، باز کردم .که از جنایتکاران قهرمان نسازید. که آفتاب به دوانگشت پنهان نمی شود. چنانچه حامدکرزی نتوانست باسر وصدا انداختن پیداکردن استخوان ها ی پوسیده شدۀ «داوود» جنایات «داوود» ديکتا تور دیوانه را که آغاز گر بربادی های سه ونیم دهۀ سر زمین ما خوداش وخانواده اش  می باشند، با دسیسه سازی وقوم پرستی پنهان کنند واز او قهرمان سازد ،مثلیکه لوی جرگۀ امریکایی خواست که از «احمدشاه مسعود» فقید !!!؟؟؟ قهرمان سازد. واز «ظاهر شاه» بابا ملت !!!؟؟؟ پدرملت سازد.موفق به دلقک سازی شده نتوانستند،" بی پدری را نمی توان پدر ساخت"دشمنان ما با تجربۀ که در «شاه شجاع» سازی داشتند توانستند فقط به «قسیم فهیم»  القاب دلخوشی مارشالی بی سپاه ولشکر بدهند واز او «بودنۀ بگیل» ساخته باشند که با« قو» کردن گوش های اش بازهم جنگ نمیکند وتا آخر عمر دنباله روی این وآن را نا جوانمردانه کند. عبدالله عبد الله فروخته شده را بگفتۀ خود اش کس خریده نتواند. که او درميدیا از این جمله برخودغرور کاذب ساخته وبررخ بازار خرید وفروش بن نقاب می کشد وبرملت ما خودرا مجسمه مقاوت ونجات می تراشد.

توبارفتار شاهین می روی راه

همه دانند که توزاغی به هرجا

بروای سیاست بازامروزودیروز

که ....  راپاره سازد خیزبی جا

 سایت بینام

 

www.benamonline.com

 

 banamnewspaper@hotmail.comایمیل سایت بینام 

 

 


بالا
 
بازگشت