محمدعوض نبی زاده  

 

برخی اندیشه ها درموردهویت وخاستگاه تاریخی جامعه هزاره

 

افغانستان کشوریست که بر بخشی از سرزمین آریانای کهن وخراسان  اسلامی درحدود سه قرن اخیربنا نهاده شده که درآن اقلیت های اتنیکی- با تفاوتهای قومی، زبانی- مذهبی ونژادی زیست مینمایند. سیاست ضد ملی برخی اززمام داران از شکل گیری ملت واحد که همه اقوام خودرا دراین هویت ببینند جلوگیری کرد ه است .  رژیم ها ی استبدادی تلاش کرده است تا هویت تاریخی وفر هنگی برخی از اقوام  و بخصوص اقوام هزاره درابهام قراردهند.   درکتاب جامع التواريخ مردم هزاره را از- سال 1500 - قبل از ميلاد مسيح، از اولادهء”اوغوزخان فاتح کبير مغل و فرزندان 24 گانه ء او میدانند که اقوام و قبایل : اوليغور، قا نقلي،قبچاق، قارلق، قليچ، آغا جري وا باغچري، در جهانگشايي با او غوز خان سهم گرفتند، که اين نام ها تا هنوز درميان جامعه ء هزاره مروج است. و درین کتاب هزاره ها را ترکيبي از نژاد ترک و مغل واز ساکنان بومي هزاره جات می شمارند. قبل ازحمله چنگیز خان مردم هزاره بنام غرجستانيها معروف بوده که نامها ی تاتار ، خلج ، خلخ ، قرلوق - قللغ ، توركمن ، چوگل “چگل” ، نايمان وغيره كه همه را ميتوان در میان ساختار قومی مردم هزاره يافت که به عين شكل در ميان تركها نیز رايج است.هزاره جات تقریبآ پنجهزار سال پیش بنام های ستا گید یا و اراکوزيا یاد میشدند  و 2300 سال قبل، به نام های بربرستان و بعدآ غرجستان و هزارستان نیر یاد شده است . که دوره بربرستان قبل از اسلام  از 300 سال قبل از میلا د تا 724 – میلادی را در بر می گیرد. بين سالهاي 536- 545 قبل از ميلاد، هزاره جات موردحمله ء کوروش کبير حکمران هخامنشيان قرا رمیگیرد گرچه او توانست هزاره جات را فتح نمايد، اما کوروش، ازسوي قبيله ء ”دهايي( قبيله ء ترک و مغل )، زخم برداشت.سکندر مقدوني، نیز بر هزاره جات که درآن وقت ”اراکوزيا " ناميده ميشد، حمله برد ولی با مقاومت سرسخت مردمان آنجا، مواجه گرديد ودر چهار سال جنگ موفق به تسخير کامل اراکوزيا ( هزاره جات ) نگرديد. محمد حيات خان افغان وجه تسميه هزاره را كه در عصر سلاطين قديم زابلستان اين قوم هر سال هزار سوار عوض ماليات به قشون شاهي آن زمان میدادند مربوط میداند و میگوید مردم ايران مردم هزاره را بربري و مملكتشان را ملك بربر گويند  . وحيد فولاديان وبرخي از مورخین دیگر و جه تسميه هزاره را كه سرزمين شان داراي هزار نهر و دریاو هزار دره و هزار كوه مرتفع و هزار چشمه میدانند که بعد از اسلام به جاي آن هزار مسجد و هزار منبر ساخته شده است . اما بنابر گفته ء اکثرمورخین پيش از دوره كوشاني ها دو كشور- افغانستان و هزاره جات دیروزی وجود داشتند؛ که مردم هزاره در کشور ی بنام هزاره جات حيات بسر ميبردند . آئين بو.دايي از 1500 سال قبل از حمله مغول ها در هزاره جات رایج  بود، و باميان بخشي از امپراطوري كوشاني و تحت تاثير مذهب بودائي قرار داشت و كوشاني ها جز ءقبايل"ستي که به امتداد كاشغر تا شمال "درياي بلخ"  حیات به سر مي بردند، كوشانیها از ميان يو چي ها بر خاسته و با توجه به سكه ها ، نقاشي هاي روي ديوارهاي معبد و اطراف تنديس هاي بودا ، و شكل فيزيكي تنديس هاي پيدا شده در بامیان ميتوان نتيجه گرفت كه ساكنان اين منطقه تا حدود 2300 سال پيش داراي همان تركيب فيزيكي قیافهء بوده اندكه هزاره هاي امروز هستند .يفتلي ها نیز از سال 425-426 ميلادي، به قبايل ستي با همان تركيب فيزيكي و چهره تعلق داشتند. دكتر موسوي در زمينه منشاء بومي بودن هزاره ها مینویسد كه نياكان هزاره ها ساكنان ترك آسياي مركزي و شرقي كه  از 2300 سال پيش از شمال و جنوب هندوكش به نواحی موسوم به هزاره جات كنونی مهاجرت كرده بودند میباشند، مردمان آسياي مركزي به نام باكتريائي ها، سكاها، هون ها، اسكوت ها، ترك ها، كوشاني هاو يفتلي ها"ناميده مي شدند .داکترجلال الدين صديقي می گوید كه مردم هزاره بيش ازهزارسال قبل از ميلاد درهزاره جات زيست داشتند و نیاکان مردم هزاره كوشانيیها كه درقبل ازميلاد دركابلستان و زابلستان ومركزغزني ونيم قاره هند حكومت داشتند.مو رخ يونانی كورتس مینویسدکه :مردم هزاره از اختلاط  ترك و مغول بوجود آمده اند .و مردمان آنجا رانياكان هزاره هاي كنوني معرفی نمود ه است .و ژرفيرير"محقق فرانسوي نظردارد كه هزاره ها ساكنين اصلي اين سرزمين بوده که در زمان اسكندر مقدوني در سرزمین کنونی شان زیست داشتند.  به قول ابن الحقول تاریخ دان عرب غر جستان–کشوری بزرگی  بوده است که در اغلب کتب تاریخ عرب هزاره جات بنام غر جستان و – غرج الشار – گر ستان  وهزارستان نیز یاد شده که وسعت آن خیلی از وسعت کنونی آن فرا تر بودکه ولایات فعلی غور– بامیان – دایکندی –سرپل - غز نی- پروان - و ردک - ارزگان و زابل- و بخشی از بغلان و سمنگان الی تخار را شامل میشدند . ابن خرداد،عنوان ملوک غرجستان را بُرازبنده نوشته است که این عنوان مربوط به قبل از اسلام بوده است. ،و تاثير مغول  و ترك ها را بر هزاره ها نمي توان انكار كرد، اما چنين چيزي تنها منحصر به هزاره ها نيست مورخین بر تأثیر گذاری چهار داشته ء فر هنگی (پارسی ـ زرتشتی، بودایی، اسلامی و مدرن) بالای جامعه هزاره تاکید میگذارند . در دايره المعارف روسی مي خوانيم که : مردم هزاره گروه قومی ترك زباني اند كه بعد از حمله ء هون ها در قرن چهارم ميلادي ، به وجود آمد و در دشت هاي سواحل غربي درياي خزر به زندگي كوچيگري مشغول بودند."مردم هزاره از قرن هفتم تا دهم میلادی دولتي را تشكيل دادند كه وسعت آن از بخشهاي ولگا تا قفقاز و ساحل شمالي بحره سياه را در بر ميگرفت که مردم هزاره ، به نام خزاره و خزر یاد میشدند، دايره المعارف بريتانيا مي نويسد "هزاره ها در جنوب سلسله هندوكش و در منطقه ي غرب انار دره(گندره) در سرحد ايران در بخش کوهستانی به نام هزاره جات زندگي مي كنند" در دايره المعارف آمريكا، نوشته شده است،که.هزاره ها ازجملهء گروپهاي اتنيكي مختلف افغانستان،سومين گروپ كلان قومی شمرده مي شوند. قبل ازنفوذ اسلام در غرجستان دوشهر مهم غرجستان بشین و شورمین وجود داشت که بشین،(مرکز) غرجستان بوده و این شهر درقسمت علیای دره مرغاب، واقع بوده است اما(اصطخری،ص272). نام این شهرها رابه نام های بشین ، افشین و بشیر و افشین نیز ضبط نموده اند:. شورمین که به صورت سورمین هم ضبط شده، به فاصله یک مرحله از بشین به سمت جنوب آن قرار داشت. بشین(افشین)، در روزگار غوریان به اوج عظمت خود رسید که از شهربشین،برنج فراوان و از شهرشورمین،مویز بسیار به ممالک دیگر صادر می شد. در زمان سامانیان شاران غرجستان از آن حکومت اطاعت می کردند و پس از قدرت گرفتن محمود غزنوی، با او نیز از در دوستی درآمدند،و سلطان محمود، شار ابونصرمحمد بن اسد، حاکم غرجستان را در سال 405 هـ.ق اسیر کرد و او را به مستونگ فرستاد.و پسراو شارمحمدشاه با زجر و شکنجه به غزنین آورده و محبوس کرد .  اگر چه حکومت مستقل شاران غرجستان توسط محمود غزنوی،منقرض گردید اما حدود 2 قرن بعد، در دوره غوریان،دوباره نام چندین «شار» دیگر مانند شارابراهیم و شار اردشیر که در هنگام  تخت نشینی سلاطین غوری،ازآنان یاد شده است . بعد از تشکیل دولت غوری ،غرجستان هم بخشی از غور به حساب می آمد و به همین دلیل نام غور بر سرزمین بزرگی،که شامل غرجستان نیز بود، اطلاق می گردید.هزاره جات کنونی يكي از سرد ترين مناطق افغانستان ،است که  كوههاي بابادرآن قرار داشته و اين كوهها در غرب باميان  تا 200 كيلومتر امتداد مي يابد و از آن جا به سفيد كوه ، سياكوه و تربند تركستان مي پيوندد. اغلب دریا های بزرگ افغانستان مانند هلمند، هريرود،كابل،مرغاب،اندر آب و خاش رود از كوههاي هزاره جات سر چشمه میگیرند ،  هزاره جات داراي دريا چه هاي طبيعي است كه اغلب در بند امیر ولسوالی یکاو لنگ با ميان قرار گرفته و شامل دریاچه ها و بند های زير مي شوند:  

 بند هيبت• بند چلمه• بند بربر• بند پنير • بند امير.

 

                        استاد محمد یونس طغیان سکائی با تائید دیدگاه عبدالحی حبیبی این نظریه را نقادانه بررسی میکند:- که چنگیز خان لشکر خود را از میان قبایل صحرا نشین مغولی ، همۀ آنانی را که توانایی جنگیدن را داشتند، آماده نبرد با خوارزم شاه  بود برگزید.ونظمی را در لشکر خویش ایجاد کرده بود که هریک از عساکر و دسته های عسکری در اثر آن نظم  به هم پیوسته بودند. هرده نفر، زیر اداره یک قوماندان  و هر گروه یکصد نفری را یک سالار  که آن را مینگ باشی (قوماندان هزارنفری) می نامیدند و این گروه هزار نفری را هزاره میگفتند چون چنگیز خان نمیخواست درهزاره جات ساکن شود ومیخواست بعد از تخریب شهرغلغلهء بامیان به مرکزاصلی خویش بر گردد . درحالیکه کوشانی ها دربامیان ،همراه با مردم این سرزمین به تشکیل دولت پرداخته وباعث عظمت بامیان باستان شدند . مرحوم حبیبی واژه هزاره را مشتق از اوزاله که بطلیموس از آن ذکر کرده و هوساله که هیون تسنگ از آن نام برده است،می داند و آن را خوشدل معنی کرده است.که این نظریه طرفداران زیاد دارند . اما نظریه جدید و تازه استا د یونس طغیان سکائی  درباره مردم هزاره قابل  دقت بیشتراست که میگوید:-. درفرهنگ اوستا شش بار از این کشورها نام برده شده  که:" پاره ای را که به ناحیه خراسان است. کشور اَرزَه، پاررۀ را که به کشور خاوران است؛ کشور سَوَه. دوپارۀ را که به ناحیۀ نیمروز است کشور فَرِدَدفش و ویددفش، دو پارۀ را که به ناحیه باختر است کشور وروبرشن و وروجرشن خوانند. آن را که میان ایشان و به اندازه ایشان است خونیرث خوانند.پس معلوم است که کشور اَرِزه در شرق،سُوه در غرب، دو کشور فرددفش و ویددفش در جنوب و دو کشور وروبرشن و ورو جرشن در شمال و خونیرث در میانه این کشورها موقعیت داشت.  که کشور آرزهی و اوستا و ارزه در بندهش همان کشور ازره است که امروزه در گویش مردم این سرزمین وجود دارد و تنها جای"ز" و "ر" عوض شده که در علم زبان شناسی یک پدیده طبیعی است.    

 مه اَزرَه یم یعنی من هزاره هستم.        -----   از اَزرَه امدم یعنی از سرزمین هزاره آمدم.  

 کلمه ازره در فرهنگ واژه های اوستا،کشتزار و چراگاه معنی شده است. که باسرزمین ازره کنونی مطابقت می کند.در  کشور ما یک ازرۀ دیگر نیز هست که در بلندی های میان ننگرها،پکتیا و لوگر موقعیت داشته و اکنون جزئی از ولایت لوگر است. این ازره نیز یک چراگاه بزرگ است.شاید کلمه ارزگان نیز از کلمات ارزهی و ارزه آمده باشد. کلمه"اَرِزَ" در فرهنگ واژه های اوستا به معنی نبرد و جنگ  آمده است.پس ارزگان به معنی سرزمین دلاوران ازره خواهد بود. که هم دراوستا و هم در شاهنامه ، پشتیبانان کشور مرکزی(خونیرث) اند. در اوستا میخوانیم آنکه با گردونه بلد چرخ شیوه مینوی ساخته از کشور ازرهی به سوی کشور خونیرث شتابد". که پیوسته پشت و پناه کشور مرکزی بوده اند:"آنجا که شهریاران دلیر،رزم آوران بسیار و چهار پایان را کوهساران بلند و چراگاه های فراوان هست. .دردهۀ اول قرن چهاردهم هجری قمری، غرجستان شاهد فجایعی کم نظیری در تاريخ بوده که امير عبدالرحمن‌خان ، به هزاره جات لشکر کشید، و مردم  هزاره‌  را قتل‌عام و یا به عنوان برده و کنیز فروخته شدندو تجارت انسان هزاره به صورت امری عادی درآمد زمینهای مرغوب هزاره‌ها نیز به مالکیت‌دولت و اقوام همکار دولت درآمدند امروز فقط مقدار کمی از زمینهای کم‌حاصل غرجستان قدیم در اختیار هزاره‌ها است که هنوز هم باعث درگیری های خونین بین مردم بومی هزاره جات و کوچی ها می شوند.  اما در زمان حکومت نادر خان و برادران بالای  مردم هزاره جات روغن كته پاوي يا روغن شركت؛ را حواله نمود و مردم هزاره جات مجبور بودند که ازتمام مواشي اعم از شير ده و غير شيرده و حتي حيوانات نر و اسب و قاطر و الاغ سالانه مقدار معين روغن برای حکومت تسلیم نمایند. ، كسيكه نمي توانست ماليات روغن را پرداخت نمايد ، زمين و دارايي او به كوچي ها تعلق مي گرفت . در حاليكه بقيه مردم افغانستان از پرداخت آن معاف بودند. و در طول چند سالي كه اين روغن گرفته مي شد خانواده هاي زیادی از مردم هزاره املاك شان توسط كوچي ها گرفته شد . اگرقيام ابراهیم خان گاوسوار شهرستانی نمیبودمردم هزاره همه فراری ونابود میشدند یاد ابراهیم خان گاوسوار گرامی و روحش شاد باد .داکترموسوی، مردم هزاره را پیروان مذاهب شیعهء دوازده امامی، شیعۀ اسماعیلی و اهل سنت و احتمالا دومین گروه بزرگ قومی در افغانستان میداند . هنگام ظهور اسلام در سال107هـ.ق/724م اسدبن عبدالله القسری والی خراسان به غرجستان لشکرکشید اما با نمرون حاکم غرجستان صلح کرد و نمرون مسلمان شد  .اما اينكه هزاره ها در چه زماني به تشيع روي آوردند در اين مورد سه نظریه وجود دارد برخی ها معتقدند كه هزاره ها در زمان صفويها به مذهب شيعه گرايش يافته اند. وبرخي دیگر به این باورندکه در زمان غازان خان مغول به تشيع گراييده است. اما اکثر محققان میگویندكه، در زمان خلافت حضرت علي (ع) این اتفاق افتاده است . علي اكبر تشييد  مي نويسد:  بين سنوات 35تا 40 هجري  در زمان خلافت حضرت علي (ع) جعده بن هبيره المخزومي كه خواهر زاده آن حضرت بود، از طرف وي به حكو.مت خراسان منسوب شد . به خاطر رفتار شايسته جعده مردم غور از جان و دل به حضرت علي محبت مي ورزيدند. امراي غور ، بدون جنگ سر به خط فرمان علي خلیفه چهارم اسلام گذارده به دين اسلام مشرف شدند. غورو هزاره جات اولين مركز شيعه درین سرزمین بوده است.   بر اساس يكي از  متون تاريخي امراي عباسي، نوشته ي اسكندر بيگ تركمن: مردم هزاره قبل از زمان شاه عباس صفوی شيعه بودند .  چون دو يا سه هزار سرباز هزاره ، تحت فرمان دين محمد خان ازبك در مقابل لشكر شاه عباس جنگيدند".نظريه ء دوم شيعه شدن هزاره ها در دوران سلطنت دوتن از ايلخانان سلطان محمود غازان و سلطان محمد خدابنده  بوده است که . غازان مغول فرمان رواي ايران و افغانستان پس از تشرف به اسلام مذهب تشيع را انتخاب كرد و دستوردادكه در آغاز كليه فرمانهاي دولتي نام اهل بيت اطهار را بكار برند."كه در شيعه شدن مردم هزاره جات تاثير فراواني داشته است. در افغانستان امروز بيش از سى لهجه و زبان وجود دارد كه اقوام ساكن در اين كشور به آن تكلم میىكنند. اما در مورد زبان مادرى هزاره ها ديدگاه های مختلف وجود دارد.  اصطخرى جغرافيا نويس قرن سوّم در مورد خوبى وبدى لهجه ها قضاوت های نموده و در مورد زبان غرج شار و غرجستان، هزاره جات كنونى، مىنويسد:که «زبان غرج شار هزاره جات كنونى ميان زبانهاى هرات و «مرو» است. چون هزاره ها بوميان منطقه هزاره جات كنونى و غرج شار سابق است و آل شنسب و سلاطين غور اجداد مردم هزاره اند.اصطلاح غرچه را،که در شاهنامه به عنوان نام قوم ساکن در غرجستان به کار رفته، به معنای  کوه نشین نیز به کاربرده اند . در دائرة المعارف لبنانی ،مىنويسد که:پارسى هزاره گى قديمى ترين لهجه ها از سه لهجه: كابلى، هروى به حساب مىآيد که در اصول و ويژگيهاى زبان پارسى ثابت تر است،  مثل فعل مركب جاى فعل بسيط و حرفها و قيودات تشبيه قديمى و استخدام ملحقات افعال قديمى و تكرار افعال و ضماير قديمى و بدلهاى آن خيلى مهم است.، حل بسيارى از لغات فارسى كهنه و قديمى و تاريخى پارسى به درك  لهجه هزارگی دارد که مادر بودن لهجه هزارگى را نشان میدهد ،  آريانپور  مىنويسد:  زبان دری لهجه هزارگی ، زبانى مستقل و غنى است كه قبل از فتح عربها سرزمين خراسان را،  فقط در زبان هزارگى واژه هاى اصيل و قديمى آن يافت میشده است نه در لهجه هاى ديگر. در هزاره جات پيش از تسلط اسكندر  (حدود 250 سال ق. م)  زبان پارسی نام «درى»  رابه خود گرفت. كه اجداد هزاره ها زبان مادرى شان پارسى لهجه هزارگی بوده است.. کاندید اکادیمسن شاه علي اكبر شهرستاني  وصاحب این قلم نیزتحقيقات دین موردئ نموده اند که از جمله سه هزارلغات ترك و مغول دوهزار  دوصد و پنجاه لغات آن خالص تركي و مابقي مغولي ميباشد که ، همهء لغاتهای زبان مغولي در زبان تركي نیز مورد استعمال دارد. از مجموع نظریات بالا این نتیجه را میگیریم که لهجه زبان هزاره گی مخلوطی از زبانهای دری- ترکی و مغولی بوده که هرکدام با فیصدی های معین تاثیر گذار بوده ودر لهجه هزاره گی یافت میشوند . اینک بطور نمونه چند جملهء کوتاه نثرلهجه هزارگی با ترجمهء دری را به خوانش میگیریم :-  بلدی نشانه زدو مه یک تفنگ بادی را قپیدوم  که نشان میزدوم دیپچیگی تفنگه ره ده تای قچییق خو اییشتم و خونی کونی توغای خوماکم شییلپیده گروفتم  باد ازو آلاغی خوره ده توله غی خو  اییشتم و باد ازو خونی اوقری خو توغری توخ کدوم  و بیر بیل جی کده ما شه ره شیلپیدوم کی ده نشانه ده که دلجی کدوم تا مره اوماق بله دلجی کد کی تای شرتی خره از صاحبی مامیله ولغه تله گریفتوم و تای شرتی ره ده گودای پیسی خو درلجی کدوم باد ازو ده یک نیپته شیشتم و زوازده ها را کوی کدوم بید کی مه شرطه بوردوم . ترجمه بزبان دری:- برای نشانه زدن من یک تفنگ بادی را گرفتم که نشانه میزدم و دیپچیک تفنگ را در زیر بغل خود گذاشتم و همراهی آرنج خود محکم چسپانیده گرفتم بعد از آن کف دست خود را بالای تالاق سر خود قرار دادم و بعد از آن همراه چشم های خود مستقیم به نشانه دیدم و وبا دقت  و سرعت بیشتر ماشه را فشار دادم که در هدف و نشانه تیر من اصابت نمود تا اینکه من خوشحال شدم که جایزه و شرط را از صاحب معامله دفعتا مطالبه و گرفتم  وپول شرط را در بکس جیبی خود انداختم و بعد از آن دریک گوشه نیشستم و بچه ها ی هم سن وسال خودر ا صدا نمودم بیائید که من شرط را کمائی کردم. و چند پارچه شعرعامیانه ء لهجه هزارگی با ترجمه دری آن نیز بطورنمونه در رابطه به مظالم کوچیها بالای .این مردم خدمت خوانندگان تقدیم میشود .

ده پس‌قولک موگه اَوغو اَماده      

ترجمه در پس قولک میگوید که افغان آمده است 

       
                       از پاکستو پسِ ‌روغو اَماده          ترجمه  از پاکستان پشت روغن آمده است                  
                         زمينه جاي قرض اوغو گرفته           ترجمه   زمین را بجای قرض افغان گرفته است                     
                          آته زوزاده از غم سِل گرفته           ترجمه  پدر اولادها را  از غم  مرضی سیل گرفته است

 آثار باستانی بامیان هویت مردم هزاره را به ثبوت میرساند که این مردم مخلوطی از نژاد  ترک و مغل اند چون نیاکان مردم هزاره چنان آثاردرخشان تاریخی و باستانی را  در بامیان به جا گذاشته اند که هر گونه شک وتردیدی را در باره هویت قومی هزارها ازمیان برداشته است.ولی بادریغ انفجار مجسمه های بودای بامیان هم از همین گونه نابودگری های هویت تاریخی و قومی مردم هزاره بوده است.

         پی نوشته ها:-        سایت جمهوری سکوت  زیر عنوان  خاستگاه هزاره هاي افغانستان  نویسنده : رحيمه هزاره اي.

     سایت سمنگان زیر عنوان یک نکته جدید در تعبیر کلمه هزاره نویسنده:پروفسور،دکتور محمدیونس طغیان ساکایی . منبع: بامیان پرس .

      سایت  آریائی زیر عنوان هویت تاریخی و اتنیکی جامعه هزاره در دراز نای تاریخ نویسنده :  صاحب این قلم

     سایت کابل پرس زیرعنوان  چشم اندازی بر آینده فرهنگی هزاره ها - نوشته : کوشانی  .

      سایت کاتب هزاره زیرعنوان زبان هزاره ها نویسنده : حجت الاسلام غوری.

      یا د داشت های شخصی صاحب این قلم  13- ماه –دسامبر– سال – 2009 – میلادی .

 

 


بالا
 
بازگشت