عبدالواحد سیدی

 

تفکر نهاد های فرهنگی افغانستان در یک دایره بستۀ نظام خشونت

 

 

مجموعه قلم، اندیشه در فلسفه امروز میکوشد تا سر آمدان اندیشه مدرن و اهمیت ساز را در نحله ها و مکتب های گوناگونی از نظام تفکری برای رشد قواعد زندگی بشر بارور سازند. و اینها فارغ از هر گونه پیش داوری نظامهای بسته که هر گزآرزو ندارند  قلم و تفکر را در جولانگاه اندیشه محدود و مصدوم سازند. آویزه های از تازه های  تعقل بشری را در راه احیاء جامعه فارغ از هر گونه تشتت و خشونت برای بهتر  فکر کردن بخاطر بهتر ساختن  سطح حیات انسانی و زیست در دایره یک محیط مصئون و عاری از هر گونه مصیبت سعی بلیغ مینمایند .

اما اینکه چه مقدار از این انگیزه  ها بپای حقیقت میرسد بستگی بعواملی دارند که نهاد های بشر را در هر برحۀ از تاریخ اسفبار  انسان یا بکامیابی قرین میسازد یا  اندیشه را در پای زور و  تشدد قربانی میکنند.

در اینجا رسالت اندیشمندان فقط همین خواهد بود تا در همچو هوا و فضا چطور بتوانند میزان تفکر را بر بنیاد یک فلسفه عالی از دایره بسته نهله های نا موزون اجتماعی در امان نگهداشت.

 در تاریخ کشور ما و در رویداد های قرن بیستم گسست دوگانه قرن بیستم بشمار میرود .

به نحوی روشن بما این نکته را می آموزاند  که دیگر عصر مرجعیت اساتید اندیشه که به زعم خود شان نظریات و  اندیشه های خدشه نا پذیری را  در  جامعه ارائه داده اند سپری شده است بنااً اندیشمندان چه از قماش معاصر و چه کلاسیک و کسانیکه در گذشته بساط  پهنی را در اندیشه گسترده بودند در کانون اندیشه و خرد  امروزی جایی و نقشی منجی یی ندارند . چیزی که صرفاً اندیشه را التزام  می بخشد کشاندن اندیشه بمسایل امروز است.

 مثلاً ما می بینیم که در ایران چه میگذرد : مردم ایران بخاطر بر پایی حق و گرفتن حقوق شان از دولت موجود و رهبری ظاهراً جامعه ایران خواستار  یک انتخابات آزاد و بدون تقلب و پا در میانی دولت  شده بودند ولی عاقبت دیدیم که مرجعیت ایران بقولی  هفده نفر از کسانی را که در موج های ملیونها ایرانی در میدانهای تهران اشتراک کرده بودند  اعدام کردند . این چه را تداعی میکند ؟ ایران در گرو افکار و آراء عده ای که با زور و خشونت خود را محافظه کرده اند میباشد ؛ این در حالیست که ملیونها ایرانی روشن فکر دیگر در دایره بسته به مانفست های مارکسست لیننست و افکار و دوکتورین آن مکتب که هر گز در جامعه  ایرانیو سایر جوامع ظفر و رفاه نیاورده  است مصروف هستند . اما  کسانیکه به امروز ایران می اندیشند در این فکر هستند تا بتوانند در تقابل با نیرو های کاذبی که بر ضد آزادی ایرانیها دست بهر عمل خلاف میزنند  ایستایی ابراز میدارند . این عناصر و اندیشمندان هستند که قادر میگردند تا سر انجام با پای تفکر و تساند  روز  جامعه ایران را از فقر دیموکراسی نجات دهد نه مارکیست های کهنه کاری که کاپیتل مارکس و یا منوفست های حزب  کمونست شوری  را از بر کرده اند؟

در افغانستان از سی و اند سال به اینطرف که در وحله اول بخاطر فرار و گریز از مارکسیسزم مبارزات مسلحانه آغاز گردیده بود  در نتیجه و پیوستگی با کامیابی در مقابل نظام کمونیستی در کشور، خود در چالۀ از  گستردگی فساد همسایگان و جوامع  قرن بیستمی و قرن بیست و یکمی قرار گرفتند . حالا اگر قدم های مثبتی در راه احیای دیموکراسی برداشته شود و مردم  ما بسوی تفکر قرن بیست و یکمی از زوایای وقایع افغانستان بنگرند باز هم عدۀ از روشنفکران و صاحبان قلم  نمیگذارند این قلم اندیشه  خود را  از آموزه های روز انعکاس دهد . در مطبوعات کشور همواره زمانیکه در یک دایره روشنفکری بحث بخاطر فرار از منجلاب   گسترده کنونی بر قرار میشود همه را می بینیم که  مطالب شان را از زوایای خشونت گذشته ابراز میدارند .و این در حالیست که گذشته از ما گرفته شده است ما هر گز نمیتوانیم به گذشته بر گردیم  وتنها چیزی که میتوانیم این خواهد بود  که از حال کار بگیریم   تا اندیشه فردای ما  برسوایی کشانیده نشود. ما عامل های باز دارنده ای در گستره تفکری خویش داریم که اگر به آنها توجه شود و ما مانند گذشته زیر بار مسئولیت احساسات نرویم میتوانیم  بهر مشکل  راه حل بیابیم و در مقابل هر هدف  حل نا شدنی استایی داشته باشیم .

بنا برین باید به اقتضای نیاز های نوین تاریخ و اندیشه بکوشیم تا با فلسفه چون پنجره یی  در ارتباط با دیگری با جهانی که در آن  هستیم  و ملومس ماست بیندیشیم . در این صورت است که انتظار ما در ارزش یابی مجدد میراث های فکری خود برخورد های نقادانه و مشقات شک را جانشین سهولت جزمیت سازیم. زیرا فلسفه تا زمانی زنده میماند که مسایل متعددش را در صورتهای معرفت گسترده و باز عرضه کند ، لذا تأمل اندیشه در خودی که در حال و صورت های که با آن مواجه شود بمنزله تمرین جدی در درون معرفت  های خود انسانی را تقویت می بخشد ؛ برای انکه بحث ما کاملاً فلسفی نشود به فکتور های جدی ای که  باعث باز دارندگی ما از پیشرفت در حیات روز مره میشود را منحیث یک نمونه مطالعه میکنیم و می بینیم که تا کدام اندازه بینش امروزی ما  جزم و کارا بوده است .:

در چند روز قبل انتخاباتی در افغانستان  جریان داشت علی رغم مشکلات امنیتی ملیونها نفر  در پای  صندوقهای رای رفتند . در این جریان ما شاهد بازیها و فعالیتهای سیاسی در درون  کشور  بودیم  فرهنگیان ما دامنه های وسیعی از نظام  دیموکراسی را برای ابراز احساسات و یا تبلیغات انتخاباتی را پیمودند و حتی این مبارزات و آزادیهای دیموکراتیک از این هم فراتر رفت و خودش را با دیواره های تشنج لفظی و حتی بی عفت ساختن قلم راسیاه ساخت . اما ما دیدیم که چه در نشرات داخلی مان و چه در انتشارات خارجی که توسط افغانهای ما  پخش میشدند این  جریان قطع نشد حتی حکومت و نظام حاکم نیز با حوصله مندی این منتقدات را می شنیدند چنانچه آقای حامد کرزی خود  یک کاندید مطرحی بود که حکومت را نیز بدست داشت و لبۀ  تیغ نویسندگان و اندیشمندان ما همیشه گلو گاه او را خفه میساخت .

نتیجه این شد که ما در یک  کشور هنوز بر نخاسته از جنگ دیموکراسی را با موشگافی و ملموسیت آن با مسایل هر روز را تجربه کردیم و خوشبختانه ما و مردم ما از این آزمایش  کامیاب بدر آمدیم ، زیرا در دوران نشست ها هم آیش ها و انتشارات هیچ کس حتی  همان دشنامهای که  نباید در مطبوعات راه می یافت را با حوصله شنیدند و آزادی اندیشه را که باوجود قرار داشتن آن در یک دایره  بسته از خشونت همراهی شده بود مورد پذیرش قرار دادند . ما در نظامهای گرد هم آیی های تلویزیونی شاهد بودیم که دو دسته از رقبا با هم بر سر حرف تند و تیز میشدند و حتی زمانیکه منطقی بسراغ شان نمی آمد احساساتی میشدند ولی همدگر را در همه حالت ها می پذیرفتند.  حاضر شدن در یک میز گرد با حریف، خودش نشاندهنده تمر کز دیموکراسی است  ورنه در سالهای قبل این مشاجرات لفظی  به میدانهای وسیع از کشتار گاههای انسانی  مبدل میشد . اما امروز این چنین نشد و این حاصل تفکر اندیشمندان ما بر مبنای توقعات و خواسته  های روز میباشد .

در نتیجه حامد کرزی باوجود رای ناکامش  رئیس جمهور  اعلان  شد که این ناکامی دیموکراسی است ولی  حتی دکتر عبدالله  نیز بخاطری که در حال زندگی میکند این مسئله را پذیرفت که منحیث یک اپوزیسیونی که بتواند با اندیشه اش مردم را  از خبط های سیاسی دولت بر سر اقتدار نجات دهد به پیکار عاملانه و متفکرانه خود ادامه میدهد . این گرفتن حال است و از حال استفاده شایان کردن است . در حالیکه  حامد کرزیدر نشست بخاطر حلف از تمام مردمی که در پروسه انتخابات چه به نفع خودش و چه بنفع  رقبای انتخاباتی اش  فعالیت و سهم گیری کرده بودند استقبال و تشکر نمود اما در ایران ما  از طریق  رسانه  شنیدیم که دولت ایران هفده نفر از مخالفین انتخاباتی را که بر ضد دایره نظام فعلی حرف زده بود به پای جوخه های اعدام بردند . مردم افغانستان باوجود فقر و بیچارگی و حتی جنگ های تحمیلی و مواجه بودن با جریانهای تروریستی باز هم یک ملت آزاده است که در دیموکراسی بسر میبرد و  طرز تفکرش از  دایره بسته  نظام خشونتی آرام آرام بسوی  اندیشیدن در باره فلسفه روز در کمال آزادی -  همکاری می فهمند و یا فهمیده اند که امروز اندیشیدن در دایره و دور بسته امکان پذیر نیست یعنی تفکر جهان ی است . یعنی پژوهشی هست جهان شمول و در واقع این یک شرط بندی جسورانه ای  است که متفکرین ما را بر اشاعه ی آیده  های که به فرو نشاندن آشفتگی و رفع نا بسامانی در جامعه ما مدد میرساند . در این طریقه اندیشیدن  مجموعۀ فلسفه امروز ، برنام، در قلمرو ارتباط روشن فکری عرضه میکند که هم سطح و بمقیاس پرسهای میباشد که مسایل روز همواره پیش پای ما می نهد. و بهیچصورت متفکر  ما  آنچیز های را که در مکتب های سیاسی اروپا و امریکا در قرون  گذشته و عصر حاضر در جوامع  جبراً یا عرفاً پیش کش شده است را با تفکر بر مبنای ضروریات روز معامله نخواهد کرد.

اگر اندیشندان ما این راه را  تعقیب کنند در واقع خود شان را با موازین حوزه های مفاهیمی چون فرهنگ ، دیموکراسی ، جامعه مدنی ، ، کثرت گرایی و نقش روشنفکران  در جامعه شاید بتواند همۀ این مفاهیم را  در پیوند کلی بدو مفهوم عمده  فرهنگ و دیموکراسی پیاده نمایند که مستلزم طرح  پرسشهای دیگری از قبیل بحث در باره اخلاق و مسئولیت و آزمون آن در جامعه و توجه بچگونگی ایجاد اندیشه ی جامعه ی مدنی و تقابل آن با مفهوم دولت در فلسفه سیاسی مدرن همچنین بحث در مورد جامعه مدنی که مستلزم به توجه به کثرت گرایی و نقش روشنفکران در دفاع یا رد آن است ، یقیناً پاسخ یابی برای همۀ این پرسش ها نیست . الته پاسخ همۀ این پرسش ها را اندیشمندان خبیر و آگاه ما ارائه میدهند.

انیدشیدن مستقلانه و فرار از اندیشه های کلاسیک  خود نتیجۀ فضای کثرت گرایی است که در چار چوب آن اندیشه های گوناگون  با یکدیگر در تقابل  فکری و ذهنی قرار میگیرد که جامعه را بطرف سیال بودن در پذیرش اندیشه های متعالی  کمک میکند . و انها را آماده به پذیرش پدیده های جدیدی که ماحصل تجربیات روز  است آشنا میسازد . زیرا  روشنفکران و  فرهنگیان و متخصصین  در رشته های که باعث بالابردن  فن آوری های عصری میگردد با اندیشمندانی که قوانین را تصحیح میکنند و یا نظم مدیریتی جامعه  ما را سر و سامان میدهند همه اجزای یک ماشینی هستند که اگر پرزجات آن  بصورت درست کار گزاری  شود و این ماشین بفعالیت آغاز نماید بیقین میتوان گفت که سروری را در جهان کسب کرده میتوانیم.   

 

 


بالا
 
بازگشت