عزیز آریانفر

 

از

راهبرد نو کاخ سفید

تا

زمزمه ها و آوازه های سر بازارهای مکاره سیاسی

و

رازها و رمزهای پشت پرده انتخابات

و

ضرورت تاریخی دگردیسی  ریشه یی در کشور

با فرارسیدن انتخابات و به پایان رسیدن فرمانروایی هفت و اندی ساله  رهبری کنونی، جوش و خروش در بازارهای مکاره سیاسی داخل و کشورهای درگیر در بحران افغانستان به گونه روز افزونی موج می گیرد و معرکه داد و ستد کار چاقکن های سیاسی گرمتر می شود. در این حال زمزمه های گوناگونی بر سر زبان ها است:

-  رهبری ناکام و بدنام درمانده، فاسد و مافیایی کنونی کشورکه آبروی آن بیخی نزد مردم و جامعه جهانی ریخته است و به دلیل ضعف مدیریت و نهادینه ساختن فرهنگ معامله و تاراج، گنهکار اصلی برباد رفتن فرصت های طلایی برای خودسازی، دولت سازی و ملت سازی است، (هرچند هم دادگاه عالی نامنهاد خودفروخته و آبرو باخته کشور، موعد کار رییس جمهور را تا برگزاری انتخابات تمدید کرده است- چیزی که منتقدان آن را درست مانند شبیخون ابقای دیده درایانه و رهزنانه سکاندار دستگاه دیپلماسی رژیم پس از سلب اعتماد وی از سوی پارلمان، دادگرانه مغایر با ارزش های دمکراسی هرچند هم نیمبند و زیر پا گذاشتن آشکار قانون اساسی هر چند هم دستبرد زده شده کشور ارزیابی می کنند)[1]،

-       «واشنگتن بر آن است که رییس جمهوری کنونی افغانستان در اداره کشورش در مانده است و باید کس دیگری جانشین وی شود. مگر؛ خود وی مایل نیست از قدرت دست بردارد»؛

-       «هرگاه ایالات متحده موفق گردد در انتخابات ریاست جمهوری ماه اگوست افغانستان، خلیلزاد- نماینده پیشین امریکا در سازمان ملل- کارمند نخبه و وزنین افغانی تبار را بگمارد و افزون بر آن بخشی از طالبان را به سیستم سیاسی بکشاند، کاملا احتمال آن می رود که بخشی از سپاهیان را بیرون ببرند.»؛

-       «تیم کاری کرزی بدون شک از همین حالا برای خریدن، جمع آوری اسناد بدنام کننده و تطمیع افراد جهت کسب آرای بیشتر در کنار دیگر آمادگی ها مصروف می باشد؛ زیرا کرزی [تنها] در دو حالت به پیروزی خواهد رسید:

1  - تقلب در انتخابات

2  - معامله با کشورهای اثر گذار

البته، پیش زمینه هر دو حالت، بودن وی در قدرت و[ سوء] استفاده از امکانات سرشار دولتی برای هر کاری می باشد».

جدا از این که، بزرگترین نبرد استخباراتی پنهانی و بزرگترین جنگ اطلاعاتی تاریخ میان کشورهای درگیر در بحران افغانستان که دیگر به بحران «افغانستان-پاکستان» تحول یافته است، بر سر سرزمین ما به بالاترین چکاد خود رسیده است، می بینیم که چه واقعیاتی در پس پرده این زمزمه ها و هنگامه ها هست؟[2]

در این نوشته، در گام نخست، فشرده سخنرانی بارک اوباما را که در آن  به توضیح استراتیژی ایالات متحده در قبال افغانستان و پاکستان پرداخته است، جلب می کنیم:

…»وضع به طرز روز افزونی مخاطره آمیز است. هفت سال از زمانی که طالبان از قدرت به زیر کشیده شد،گذشته است. با وجود این، جنگ همچنان باشدت ادامه دارد و شورشیان بخش هایی از افغانستان و پاکستان را زیر کنترل دارند. حملات علیه سربازان ما، متحدان ناتو و دولت افغانستان به گونه ای مستمر افزایش یافته است و دردناکتر از همه این که سال 2008 مرگبارترین سال برای نیروهای امریکایی بوده است.

القاعده و متحدانش– تروریست هایی که حملات 11 سپتامبر را برنامه ریزی کردند-در افغانستان و پاکستان حضور دارند. برآوردهای متعدد اطلاعاتی هشدار داده اند که القاعده از پناهگاه امن خود در پاکستان به صورت فعال در حال برنامه ریزی برای حملات جدیدی در سرزمین ایالات متحده است و اگر دولت افغانستان به دست طالبان سقوط کند، یا اجازه دهد چالش القاعده بدون پاسخ بماند- آن کشور بار دیگر به صورت پایگاهی برای تروریست هایی در خواهد آمد که قصد دارند تعدادی هرچه بیشتر از مردم را به قتل برسانند.

آیندۀ افغانستان به طرز جدایی ناپذیری به آیندۀ همسایۀ آن، پاکستان، وابسته است. طی مدتی نزدیک به هشت سال که از 11 سپتامبر می گذرد، القاعده و متحدان افراط گرایش در امتداد مرز به دورترین نقاط مرزی پاکستان نقل مکان کرده اند. این بی شک تقریبا دستگاه رهبری القاعده: اسامه بن لادن، ایمن الظواهری را نیز در بر می گیرد. آن ها از این سرزمین کوهستانی به عنوان پناهگاه امنی برای پنهان شدن، آموزش تروریست ها، برقراری ارتباط با پیروان خود، توطئه چینی برای حمله و اعزام جنگجویان برای پشتیبانی از شورشیان در افغانستان سود جسته اند. برای مردم امریکا، این ناحیۀ مرزی به  خطرناکترین نقطۀ جهان تبدیل شده است.

اما این تنها یک مسالۀ امریکایی نیست  و بسیار از این که چنین مساله یی باشد دور است، برعکس، یک چالش بین المللی امنیتی از شدید ترین انواع آن است. حملات تروریستی در لندن و در بالی و به همان نحو حملات انجام شده در شمال افریقا، خاور میانه، در اسلام آباد و در کابل، با القاعده و متحدانش در پاکستان در ارتباط بوده اند. اگر حملۀ عمده یی به یک شهر آسیایی، اروپایی یا افریقایی نیز به وقوع بپیوندد، به احتمال قوی با دستگاه رهبری القاعده در پاکستان پیوند دارد. این جا پای امنیت مردم درسرتاسر دنیا در میان است.

برای مردم افغانستان افتادن مجدد دولت به دست طالبان کشور آن ها را به یک حکومترانی خشونت بار، انزوای بین المللی، اقتصاد فلج شده، انکار حقوق بشر از مردم افغانستان؛ به ویژه زنان و دختران، محکوم خواهد ساخت. بازگشت نیرومندانۀ تروریست های القاعده که هستۀ اصلی دستگاه رهبری طالبان را همراهی می کنند، افغانستان را به زیر سایۀ خشونت دائمی خواهد افکند.

... میل دارم مردم امریکا متوجه شوند که ما یک هدف روشن و کانونی را دنبال می کنیم: برهم زدن، برچیدن، و شکست القاعده در پاکستان و افغانستان و جلوگیری از بازگشت آن به هریک از آن دوکشور در آینده. این هدفی است که باید به آن تحقق بخشید. این آرمانی است که چیزی از آن عادلانه تر نمی توان یافت. و برای تروریست هایی که با ما به مخالفت برخاسته اند، من پیام مشابهی دارم: ما شما را شکست خواهیم داد.

برای دستیابی به این هدف ها، ما به یک برنامۀ راهبردی نیرومندتر؛ هوشمندانه تر و جامع تر نیاز داریم. برای متمرکز ساختن توجه خود بر بزرگترین دشمنی که ما را تهدید می کند، امریکا نباید هیچ منبعی را از افغانستان به سبب جنگ در عراق دریغ دارد. برای تقویت دادن ارتش، حکومترانی و ظرفیت اقتصادی افغانستان و پاکستان، ما باید هدایت پشتیبانی بین المللی را به عهده گیریم و برای شکست دادن دشمنی که به هیچ مرز و به هیچ یک از قوانین جنگی پایبند نیست، ما باید وجود یک پیوند اساسی را میان آیندۀ افغانستان و پاکستان مورد تصدیق قرار دهیم، به همین سبب من سفیر ریچارد هولبروک را- که در این جا حضور دارد-  برای خدمت به عنوان فرستادۀ ویژه در هردو کشور و همکاری با ژنرال پترایس برای یکپارچه ساختن مساعی کشوری و نظامی منصوب کردم.

القاهده و متحدان افراط گرای آن سرطانی هستند که خطر هلاک ساختن مردم پاکستان را از داخل با خود همراه دارند.

درک این نکته که پاکستان به کمک ما برای تعقیب القاعده نیاز دارد از طرف مردم امریکا حائز اهمیت است. این کار ساده یی نیست. مناطق قبیله یی وسیع و صعب العبور اند و دولتی در آن جا حضور ندارد. به همین سبب است که ما باید کمک نظامی خود را بر ابزارها، تدارک آموزش، و ارائۀ پشتیبانی مورد نیاز پاکستان برای ریشه کن ساختن تروریست ها متمرکز سازیم. و بعد از سالیان دراز با نتایج بینابین، ما چک سفید در اختیار کسی قرار نخواهیم داد. پاکستان باید تعهد خود را به ریشه کن ساختن القاعده و افراط گرایان در داخل مرزهای خود به معرض نمایش بگذارد. و ما هنگامی که اطلاعاتی در بارۀ هدف هایی مربوط به تروریست ها در سطوح بالا در اختیار داشته باشیم،  در مورد لزوم دست زدن به اقدام – به هر طریقی که ممکن است-  مصر خواهیم بود.

توانایی دولت به از میان بردن این پناهگاه های امن به قدرت و امنیت خود  آن بستگی دارد. به منظور یاری دادن به پاکستان برای از سر گذراندن بحران اقتصادی، ما باید به همکاری با صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و دیگر شرکای بین المللی ادامه دهیم. برای کاستن از تنش میان دو همسایۀ مجهز به سلاح اتمی که غالبا در حال شدت عمل و مقابله جویی قرار دارند، ما باید دیپلماسی سازنده را با هند و پاکستان، هردو، دنبال کنیم.

مبارزه علیه افراط گرایی تنها با گلوله و بمب به موفقیت نمی رسد. القاعده چیزی جز ویرانی به مردم پاکستان عرضه نمی کند. ولی ما برای منظور متفاوتی به پا برخاسته ایم. من کنگره  را به تصویب لایحه یی که بانیان مشترک آن جان کری و ریچارد لوگر هستند به منظور اختصاص سالانۀ 1.5 میلیارد دالر برای حمایت مستقیم از مردم پاکستان به مدت پنج سال، با پشتیبانی هر دو حزب فرامی خوانم – این منبعی است که با استفاده از آن می توان مدرسه و راه و بیمارستان ساخت و دموکراسی پاکستان را تحکیم بخشید. من همچنین کنگره را به گذراندن لایحه یی به ابتکار مشترک کریس وان هلن و پیترهوکسترا، برای ایجاد مناطق ارائه کنندۀ فرصت در نواحی مرزی به منظور تامین توسعۀ  اقتصادی وبازآوردن امید به نقاط  دستخوش خشونت، دعوت می کنم. و ما از متحدان و دوستان خود نیز خواهیم ساخت که سهم خود را، از جمله در کنفرانس اهداء کنندگان کمک، ماه آینده در توکیو ادا کنند.

ما باید القاعده را از مردم پاکستان منزوی کنیم....همچنین برداشتن این گام ها درپاکستان برای کوشش های ما در افغانستان عاملی احتراز ناپذیر است، زیرا این کشور چنانچه شورشیان بتوانند آزادانه در امتداد مرزها در رفت و آمد باشند شاهد پایان یافتن خشونت نخواهد بود.

امنیت نیاز به درک تازه یی از مسؤولیت مشترک دارد. به همین سبب است که ما یک گفت وشنود مستمر  سه جانبه را میان ایالات متحده، افغانستان و پاکستان آغاز می کنیم.

برای توفیق، ما و متحدانمان باید موفقیت های طالبان را وارونه سازیم و یک دولت تواناتر و پاسخگوتر را در افغانستان تقویت کنیم.

همزمان با این اقدامات، ما نقطۀ تاکید ماموریت خود را تغییر خواهیم داد و به تعلیم و افزایش تعداد نیروهای امنیتی افغانی خواهیم پرداخت تا سرانجام  بتوانند در کار امن کردن کشور خود نقش را به عهده بگیرند.  اینگونه است که افغان ها را برای مسئولیت پذیری برای  امنیت خودشان آماده خواهیم کرد، و نهایتا به این ترتیب قادر خواهیم شد سربازان خود را به کشور باز گردانیم.

سربازان جدید اضافی که ما فرستاده ایم توانایی های آموزشی و تعلیماتی ما را هم اینک افزایش داده اند

ما به تلاش هایمان برای ایجاد یک ارتش 134,000 نفره و نیروهای پلیس 82,000 نفرۀ افغان سرعت خواهیم بخشید تا بتوانیم تا سال 2011 به این اهداف دست یابیم- و به موازات پیشرفت برنامه های ما برای واگذاری مسئولیت تامین امنیت به افغان ها، احتمالا به افزایش نیروهای افغانی نیاز خواهد بود.

این اقدام باید با افزایش قابل توجهی در تلاش های غیرنظامی مان همراه باشد. افغانستان یک دولت منتخب دارد، ولی در نتیجۀ فساد تحلیل متزلزل شده و در ارائه خدمات اولیه به مردم کشور با مشکلاتی روبرو است. اقتصاد در نتیجۀ رونق شدید تجارت مواد مخدر که تبهکاری را تشویق می کند و سرمایه شورشیان را تامین می کند، تضعیف شده است. مردم افغانستان در جستجوی نویدی برای یک آینده بهتر هستند. ولی یکبار دیگر ما شاهد تیره شدن امید به یک روز نو توسط خشونت و تردید بوده ایم.

پس برای پیشبرد امنیت، فرصت و عدالت، نه تنها در کابل، بلکه در تمام استان های جنوب و شمال، از پایین به بالا، ما به کارشناسان کشاورزی، مربیان، مهندسان و حقوق دانان نیاز داریم. ما اینگونه می توانیم به دولت افغانستان یاری دهیم تا بتواند به مردم خود خدمت کند و اقتصادی را توسعه دهد که تحت تسلط قاچاق مواد مخدر قرار نداشته باشد. و به این دلیل است که من فرمان افزایش قابل توجه شمار افراد  غیر نظامیان خودمان را در محل صادر می کنم.  و به این دلیل است که ما باید پشتیبانی و حمایت غیر نظامی شرکا و متحدان خود، از سازمان ملل گرفته تا سازمان های امداد رسانی بین المللی، را جویا باشیم.

در حالی که ما در یک بحران اقتصادی بسر می بریم، باور این که فقط می توانیم مبلغ کمی به این تلاش های غیر نظامی اختصاص دهیم، وسوسه کننده است. ولی اشتباه نکنید: اگر ما در آینده افغانستان و پاکستان سرمایه گذاری نکنیم، تلاش های ما با شکست روبرو خواهند شد. و به این دلیل است که بودجه من مشتمل بر سرمایه گذاری های واجب در  وزارت امور خارجه خودمان برای برنامه های کمک رسانی خارجی است.

می خواهم به روشنی بگویم: ما نمی توانیم فسادی را که ایمان مردم افغانستان به رهبرانشان را از میان برده است، نادیده بگیریم. به جای آن، ما به دنبال موافقتنامه جدیدی با دولت افغانستان خواهیم بود تا با رفتار فساد آمیز سختگیرانه برخورد  می کند، ضوابط  واضحی به وجود می آورد، معیارهایی برای کمک های بین المللی مشخص می کند تا از آن ها برای برطرف کردن نیازهای مردم افغانستان استفاده شود.

در کشوری با فقر مفرط که ده ها سال در جنگ بوده است، بدون مصالحه و آشتی بین دشمنان سابق نیز صلحی در میان نخواهد بود. من توهمی در مورد آسانی این کار ندارم. در عراق، ما در کار برقراری ارتباط  با دشمنان سابق به منظور در انزوا گذاشتن القاعده در این کشور موفق بوده ایم. در افغانستان با در نظر داشتن این که کشوری سخت متفاوت از عراق است، نیز باید روند مشابهی در پیش بگیریم.

در میان طالبان هستۀ اصلی آشتی ناپذیری وجود دارد. با آن ها باید با قدرت برخورد کرد، و آن ها را باید شکست داد. ولی کسانی نیز هستند که به زور تهدید و اجبار و یا فقط به خاطر پول به این گروه پیوسته اند. این افغان ها باید راه انتخاب مسیر دیگری را داشته باشند. و به این دلیل است که ما با رهبران محلی، دولت افغانستان، و شرکای بین المللی همکاری خواهیم کرد تا یک روند مصالحه و آشتی در هر استان بر قرار کنیم. در حالی که تعداد نفرات آن تدریجا کاهش می یابد، دشمنی که چیزی جز وحشت و سرکوبی برای مردم افغانستان به ارمغان نمی آورد باید در انزوای بیشتری قرار گیرد.

در صورتی که افغانستان به هرج و مرج بازگردد و یا از عملیات القاعده ممانعت به عمل نیاید، جهان قادر به پرداخت بهای آن نخواهد بود..

سرانجام، همراه با سازمان ملل، یک گروه تماس جدید برای افغانستان و پاکستان تشکیل خواهیم داد که تمام کسانی را که در برقراری امنیت منطقه منافعی دارند، یعنی متحدانمان در ناتو و دیگر شرکا، و همچنین کشورهای آسیای مرکزی، کشورهای خلیج فارس، ایران، روسیه، هند، و چین، گرد یکدیگر جمع می کند. هیچ یک از این کشورها از یک پایگاه برای تروریست های القاعده و منطقه یی که در هرج و مرج و آشوب فرو می رود، سودی نخواهد برد. همه آن ها در تعهد به یک صلح پایدار، امنیت و توسعه منافعی دارند.»

این بود فشرده یی از سخنان آقای اوباما.

کنون نگاهی می افگنیم  به تبصره های برخی از تحلیگران و کارشناسان روسی و غربی در باره مسایل افغانستان:

میخاییل زیگر- مبصر سیاسی روزنامه «کامرسانت» چاپ مسکو می نگارد: «... واشنگتن بر آن است که کرزی- رییس جمهوری کنونی افغانستان در اداره کشورش در مانده است و باید کس دیگری جانشین وی شود. مگر؛ خود کرزی مایل نیست از قدرت دست بردارد. افزون بر این، او تهدید می نماید که هرگاه واشنگتن در پی بر اندازی وی برآید، برای خود پشتیبانانی در مسکو دست و پا خواهد کرد.

... اداره نو امریکا، متفاوت از اداره پیشین بر حکومت افغانستان بی باور است. بانو کلینتن هنگام سخنرانی در میان سناتورها، افغانستان را چونان «دولت مواد مخدر» توصیف کرد و گفت مقامات کنونی آن کشور کاملا غرق در فساد اداری اند.

 آقای جو بایدن- معاون رییس جمهوری امریکا نیز پیوسته بر کرزی خرده می گیرد. بر پایه گزارش های رسانه های گروهی امریکا، دو دیدار پسین بایدن و کرزی  با رسوایی و وارد آوردن اتهامات پایان یافته بود و سر انجام، به گونه یی که گاردین می نویسد «در کاخ سفید برنامه براندازی کرزی از اورنگ قدرت روی دست است».

...موعد کار ریاست جمهوری بر پایه قانون اساسی افغانستان در ماه اپریل پایان می یابد. از این رو، آرزومندی امریکا برای بر اندازی کرزی از قدرت نیز افزایش می یابد.

  به تاخیر افتادن تاریخ برگزاری انتخابات برای رییس جمهور خوشایند نیست. او در ماه اپریل می توانست خیلی آسان تر بار دیگر برگزیده شود. چون رقیبان انتخاباتی اش آمادگی کامل برای انتخابات ندارند. مگر، برگزاری انتخابات در ماه اگوست جنجال بر انگیز خواهد بود.

 شایان یادآوری است که رییس جمهور کنونی افغانستان بر اساس فیصله نشست بن در 2001 به عنوان رهبر کشور گماشته شد. پس از آن، که امر یکا رژیم طالبان را واژگون ساخت، شخص مسوول برای برگزیدن رییس جمهور آینده افغانستان- آقای زلمی خلیل زاد- دیپلمات امریکایی افغانی تبار بود. بعدها او به عنوان سفیر امریکا در افغانستان گماشته شد و در پی آن هیات دیپلماتیک امریکا را در عراق رهبری نمود و سپس سفیر امریکا در سازمان ملل شد.

 با به میان آمدن اداره جدید امریکا، خلیلزاد با توجه به این که هیچ کرسی رسمی ندارد، یک بار دیگر متوجه مسایل زادگاهش شده است.

 آقای خلیلزاد یکی از مخالفان سرسخت کرزی به شمار می رود و همان گونه که هشت سال پیش متصدی گماشتن شخص مناسبی برای ریاست جمهوری افغانستان بود، امروز نیز می باشد.

... این که اداره اوبوما  که را بر خواهد گزید، هنوز روشن نیست. در کابل همزمان با این، آوازه هایی به گوش می رسد، که خلیلزاد رییس جمهور آینده افغانستان خواهد شد.

مگر، خود خلیلزاد در همه مصاحبه هایش این گفته ها را رد می نماید . چندی پیش او در مصاحبه یی در روزنامه نارتیز به شوخی گفت «هنگامی که در بغداد بودم، آوازه هایی بود که گویا می خواهم امپراتور عراق شوم»!

به هر رو، کرزی هنوز تصمیم ندارد تسلیم شود. وقتی که او را به مراسم تحلیف اوباما دعوت نکردند، در سخنرانی اش در پارلمان با خشم فراوان امریکا را باد سرزنش و نکوهش گرفت.

همچنان او هنگام حضور در کنفرانس بین المللی مونشن– جایی که با جو بایدن دیدار داشت، اظهار داشت که نیروهای ناتو بارها بدتر از طالبان اند.

کرزی در حالی که می خواهد تا بار دیگر نامزدی اش را به کرسی ریاست جهوری اعلام کند، می کوشد تا نقاب امریکایی ستیزی به چهره زند. کرزی در یکی از گفتگوهای اخیرش ابراز داشت : افغانستان هیچگاهی حکومت  دست نشانده نخواهد بود». 

پروفیسور داکتر یوری کروپنف– رییس شورای ناظر «دانشسرای دموگرافی، مهاجرت و توسعه منطقه یی روسیه» و یکی از افغانستان شناسان نامدار روسیه، در آخرین مقاله خویش می نگارد:

«اظهارات رییس جمهور امریکا مبنی بر لزوم تدوین استراتیژی بیرون کشیدن سپاهیان هیچ تناقضی با  فیصله در باره افزایش گروهبندی های امریکایی و ناتو در افغانستان ندارد. از یک سو، در باره مواعید برونبری سپاهیان حتا سخنی در میان نیست و از همین رو، اظهارات اوباما یک داوری ناب فرضی است[3] دو از سوی دیگر، در فراسوی داوری ها و اقدامات، مهمترین هدف واشنگتن و پنتاگون قد برافراشته اند- ایجاد شبکه یی از پایگاه های نیرومند در گستره افغانستان که بدون بستگی به چونی و چگونگی اوضاع و فرمانروایی کدام رژیم بر افغانستان، فعال باشند.

به ویژه هرگاه ایالات متحده موفق گردد در انتخابات ریاست جمهوری ماه اگوست افغانستان خلیلزاد- نماینده پیشین امریکا در سازمان ملل- کارمند نخبه و وزنین افغانی تبار را بگمارد و افزون بر آن بخشی از طالبان را به سیستم سیاسی بکشاند، کاملا احتمال آن می رود که بخشی از سپاهیان را بیرون ببرند و از نیروهای صدهزار نفری لازم امریکا و ناتو برای کنترل «خاور نزدیک بزرگ» و «آسیای میانه بزرگ» در پایگاه ها برای مثال 30-40 هزار نفر را به جا بگذارند، کدام تغییری در ماهیت امر رونما نخواهد گردید. 

همین موضوع در باره تمایل بی پرده امریکا مبنی بر آوردن بخشی از طالبان در سیستم سیاسی افغانستان نیز صدق می کند که آشکارا با قانون اساسی افغانستان و فیصله های کنفرانس 2001  بن در تناقض است.  

نخست، این که امریکا همراه با بریتانیا استراتیژی یی را که یک سده و نیم پیش بریتانیای کبیر در زمینه تفرقه اندازی میان قبایل پشتون به خوبی تدوین نمود بود، پیاده می سازد.

دو دیگر، این که هرگاه هفت سال پیش امریکا از رویدادهای یازدهم سپتامبر به عنوان دستاویز و بهانه برای تعویض رژیم طالبان در افغانستان به کمک «اتحاد شمال» کار گرفت، کنون دیگر این بار در نظر دارد تعویض نوبتی رژیم را  به یاری بخشی از طالبان انجام دهد، دقیقا باز هم سرشت کار دگرگون نمی شود.

در شالوده فناوری تعویض رژیم، تنها گروه های داخلی افغانی چونان دستاویز ابزاری به کار گرفته می شود. هفت سال پیش، طالبان [که خود دست پرورده امریکا و متحدان استراتژیک آن کشور- پاکستان و کشورهای عربی بودند]، برای امریکا و ناتو سرکش و یاغی و« بی گفت» و »گپ ناشنو» شده بودند. امروز  رژیم رییس جمهور کنونی حامد کرزی که  اعلام داشته است که «افغانستان هیچگاهی دست نشانده کسی نخواهد شد» در چنین سیمایی برآمد نموده است.

در برابر چشمان ما سیاست امریکا در قبال مساله افغانستان و پاکستان به گونه بنیادین باژگونه می شود.  هرگاه در این اوضاع روسیه با پویایی و سازندگی پا به میدان نگذارد، افغانستان با تهدید از دست دادن نهایی استقلال دولتی رو به رو خواهد گردید که مبدل شدن نهایی کشور از یک سو به تخته خیز نظامی- استراتیژیکی بر ضد روسیه، چین و ایران و از سوی دیگر، به یک کشور دارای اقتصاد مافیایی را در پی خواهد داشت که سود ناشی از بازرگانی مواد مخدر آن به جیب بیگانگان خواهد رفت.

 ...پس از از دست دادن قسمی کنترل بر کانال های تامینات نظامی از طریق پاکستان و مسدود بودن گستره ایران برای کالاهای نظامی غربی، برای ناتو راه دیگری جز از همکاری با مسکو نخواهد ماند.

از سوی دیگر، در صداقت نیات ناتو باور مندی وجود ندارد. زیرا هرگاه بهانه فرمالیته برای حضور واحدهای بزرگ نظامی چه در افغانستان و چه در کشورهای آسیای میانه نماند، آن گاه پیکانی که به سوی چین، و روسیه نشان گرفته شده است، رنگ می بازد. در این اوضاع،  بایسته خواهد بود به گونه پیگیرانه نیات ناتو در افغانستان بررسی شده و رسما مساله تقسیم اوقات برونبری سپاهیان ناتو از کشورهای همسایه افغانستان مطرح شود. چنین نقشی را می تواند سازمان شانگهای به دوش بگیرد.

...مهم ترین جیز آن است که کشورهای غربی به هیچ صورت درک نمی کنند و یا نمی خواهند بدانند این است که که نظام ریاستی دمکراتیک طراز امریکایی برای افغانستان با سنت های پر شاخ و برگ و عشیره یی آن مناسب نیست.

به هر رو، نمی شود گناه همه شکست ها در اداره را یکسره بر کرزی افگند. زیرا او از سوی پارتنرهای فرا اقیانوسی خود  در یک حالت چهارگوت (پات  رقت بار قرار گرفته بود.

در ماه اگوست 2003 واگذاری آیساف ( نیروهای بین المللی تعاون امنیت)  زیر فرماندهی ناتو  صورت گرفت. این کار ما را  وادار می سازد نتیجه بگیریم که مساعی سازمان ملل در زمینه  پشتیبانی از امنیت به ناکامی انجامیده  است.  در واقع  روی سپردن افغانستان در اختیار کامل  امریکا و ناتو پرده انداخته شد. امروز افغانستان  عملا یک کشور اشغال شده است.

...بر این مردم نمی توان پیروز شد، کشور آن ها را مستعمره خود ساخت و از راه نظامی تسخیر کرد. مگر، کسی که بتواند قلوب مردم افغانستان را تسخیر کند، با دوستی خود، با صداقت خود و مهربانی خود برای همیشه در آن سرزمین ماندگار خواهد شد.

...حضور نیروهای امریکا و ناتو در افغانستان موجب سرازیر شدن سیلی از هیرویین به روسیه گردیده است که زندگی ده ها هزار جوان را برباد و نابود می گرداند.

قرار است در بروکسل همایش ناتو به مناسبت شصت سالگی ائتلاف برگزار گردد که کلیدی ترین مسایل آن بهره گیری عملی از اوضاع در افغانستان برای اعلام و مسجل ساختن نفش اصولا نو انئلاف چونان الترناتیف دمکراتیک سازمان ملل است.

این اندیشه به شدت اکنون از سوی نماینده جدید امریکا و ناتو- ایواد الدیروم پیش می گردد که تایید می نماید که چون سازمان ملل سازمانی است که در بافتار خود حکومت های گوناگون از جمله کشور های اتوریتار و توتالیتار را جا داده است، از این رو بایسته است اتحادیه کاملا جدید کشورهای  دمکرات ناب ایجاد گردد که حوزه پویایی آن متفاوت از ناتوی کنونی محدود به امریکای شمالی نمی ماند.

این گونه، در همایش ناتو در بروکسل اعلام خواهد شد که ناتو عملا به یک سازمان گلوبال جهانشمول مبدل خواهد شد و میدان کارزار اصلی  برای مبدل شدن ناتو به چنین سازمان جهانشمولی همانا افغانستان خواهد بود.

متفاوت از نماینده دایمی روسیه در ناتو- دمیتری روگوزین که می پندارد که  افغانستان ناتو را از پا در خواهد آورد در همایش سالگرد در بروکسل ناتو اعلام خواهد داشت که افغانستان نخستین گام در زمینه نبدل ساختن ناتو به یک سازمان تمام عیار جهانشمول کشورهای پیشرو دمکراتیک است.

در افغانستان روند بن دسامبر 2001  خود را یکسره بی آبرو ساخته و ناکار آیی خود را ثابت ساخته است. این کنفرانس به گونه یی که روشن است در افغانستان اداره موقت حامد کرزی را روی کار آورد و امروز برای همه روشن گردیده است که رژیم وی به بن بست رسیده است. این کار حتا در تلاش های سراسیمه آغاز شده ایالات متحده مبنی بر آغاز گفتگوها با طالبان که از روند سیاسی از سوی همان کتفرانس بن به دور افگنده شده بودند، بازتاب می یابد.

 بسنده است یادآور گردیدم که تولید هیرویین در افغانستان طی هشت سال گذشته 44 بار افزایش یافته است. طالبان از دشمنان به دوستان مبدل می شوند و افغانستان در ناداری وحشتناکی به سر می برد».

بانو ایلینا سوپونیننا- دبیر بخش اخبار بین المللی روزنامه «وریمیا نووستی»  کارشناس خاورشناسی در مقاله زیر نام «در افغانستان پول می دروند» می نگارد:

«اوضاع در افغانستان رو به خرابی دارد و رییس جمهور 51 ساله حامد کرزی طی هشت سال در دست داشتن قدرت، اعتماد خود را نه تنها نزد مردم خود، بل که مهم تر از همه نزد گردانندگان پروژه افغانستان– امریکایی ها از دست داده است.

از این رو، تابستان امسال امریکایی ها تلاش خواهند ورزید تا رهبر افغانستان را در انتخابات ماه اگوست ریاست جمهوری تعویض نمایند.

کرزی خود این را می داند و با نشستن تقریبا در برج عاج کاخ خود در کابل، بی آن که از آن برآید، آشکارا  نگران  پریشان است.

یکی از دیپلمات های خارجی که چندی پیش در مذاکرات با رییس جمهور افغانستان اشتراک ورزیده بود، می گوید که کابل، این شهر نادار و کثیف با گذشت هر روز خطرناکتر می گردد. یورش های طالبان وحشیانه تر و خونبار تر می گردد.  پیرامون ساختمان های دولتی موانع مستحکم تر بتونی برپا می گردند. مگر، نمی توانند نجات بخش باشند.

جامعه بین المللی برای بررسی این اوضاع ناخوشایند و اتخاذ تدبیرها در زمینه بهبود آن در پایان این ماه همزمان دو کنفرانس بزرگ را برپا می نماید:

یکی در تراز وزیران امور خارجه به تاریخ 27 مارچ به ابتکار روسیه  زیر سرپرستی سازمان شانگهای که در آن بیشتر همسایگان افغانستان اشتراک دارند و دیگری که از سوی وزیر خارجه جدید امریکا هیلاری کلینتن به تاریخ 31 مارچ در لاهه برگزار خواهد گردید که در آن وزیران امور خارجه نه تنها همسایگان افغانستان بل نیز کشورهای بزرگ غربی گرد خواهند آمد.

این کشور ها به رغم بحران مالی جهانی وعده می دهند برای افغانستان کمک اقتصادی بزرگی را فراهم بیاورند. مگر چنین بر می آید که این کمک ها نه به دسترس حامد کرزی، بل جا نشین وی سپرده خواهد شد.»  

پتر گنچارف- خبرنگار ویژه خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه در باره کنفرانس بین المللی مسکو در امور افغانستان روز 27 مارچ به پیشنهاد سازمان همکاری های شانگهای می نگارد:

 «کلیه مسایل موجود در این رابطه را می توان چنین عنوان نمود: آیا وقت آن فرا نرسیده که سازمان همکاری های شانگهای جاگزین ناتو در افغانستان شود؟  و کلا زمان آن فرا نرسیده که افغانستان به سازمان همکاری های شانگهای بپیوندد؟

در میانه های سال های دهه پنجاه سده گذشته امریکا و بریتانیا تلاش زیادی به خرج دادند که ابتدا افغانستان را به پیمان «بغداد» که بعدها به «سنتو» تغییر نام یافت، ملحق سازند.

تا زمان تعیین ضرب الاجل برای کابل مبنی بر یا عضویت در پیمان بغداد و یا تحریمات، هرگونه همکاری فنی-نظامی با این کشور متوقف شد. کابل ناگزیر شد که به سوی شوروی پیشین چشم بدوزد. البته، کابل همکاری های فنی-نظامی شوروی را دریافت کرد. اما پیامدهای این «بمب ساعتی» را بعدا به طور کامل هم ما و هم افغانستان چشیدیم و حال عملیات نظامی امریکا و ناتو در افغانستان نیز بخشی از همین پیامدهاست که جز از بدبختی نام دیگری نمی توان بر آن نهاد.

امروز در افغانستان هرگونه بلوک ائتلافی داوطلبانه چه ناتو، چه سازمان پیمان امنیت مشارکتی و یا سازمان همکاری های شانگهای ناممکن است. اما سازماندهی همکاری ناتو- شانگهای به کمک افغانستان و برای کمک به این کشور گزینه یی بیخی عملی است.

حضور ناتو در افغانستان نه رسمی و نه غیر رسمی است. در این کشور از طریق سازمان ملل تنها نیروهای بین المللی پاسدار صلح ISAF حضور دارند. ناتو داوطلبانه و بنا به درخواست همان ISAF وظیفه هماهنگی این نیروها را به دوش گرفته است. پس در این صورت چرا سازمان شانگهای نتواند وظیفه هماهنگی و سازماندهی عملکرد همسایگان افغانستان را که کابل با آن ها روابط دوجانبه خوبی برپا نموده است، به دوش بگیرد؟

امروز همه این ها اندیشه های ایده آلی به نظر می رسند. به ویژه اگر دولت کنونی افغانستان را دولتی دست نشانده امریکایی بررسی کنیم که تلاش دارد منطقه را کنترل کند و ... اما نخست «دست کم گرفتن» همواره اشتباه است. دو دیگر، همان امریکا هم کنون به این اندیشه افتاده است که افغانستان به چه دردش می خورد؟».

سیاست نو امریکا در افغانستان رسما اعلام نشده است. اما می توان گفت که چه اتفاقاتی خواهد افتاد. از رسانه ها ایده های اصلی این سیاست هم اکنون روشن شده است.

نخست: سیاست باید «آمیخته» باشد. به سخن دیگر، جنگ باید همراه با تلاش هایی در زمینه تحولات اقتصادی و اجتماعی در افغانستان هماهنگ شود. صدها کارشناس امور توسعه اقتصادی امریکا به این کشور خواهند آمد؛ در زمینه ایجاد ارتش و نیروی پلیسی توانمند به افغانستان کمک خواهد شد. پاییز سال روان قرار است چهار هزار مستشار نظامی به کابل گسیل شوند و همچنین کشتزارهای باقی مانده خشخاش نیز نابود گردد و ...

دوم: اوباما از واژه «استراتیژی برونبری» سخن به میان می آورد. به سخن دیگر، امریکا با دستیابی به اهداف باید افغانستان را ترک گوید. هدف نیز چنین تعیین شده است: در هم کوبیدن «القاعده» مستقر در پاکستان...

سوم: بحث «سیاست امریکا در قبال افغانستان-پاکستان» مطرح شده که همچنین برای اجرای آن نیاز به تلاش و مشی «منطقه یی» است.

نخستین چیز آشکاری که باید در این جا تاکید شود آن است که در برابر ما یک استراتیژی بس منطقی قرار گرفته که بر پایه ارزیابی درست از تهدید بنا شده است. افغانستان کشوری است «به شدت بیمار» و نادار و از همین رو، به پناهگاه القاعده و طالبان مبدل شده است که در سال 2001  عملیات تروریستی علیه «برج های دوقلو» را به ارمغان آورد. اگر این کشور به کشوری عادی تبدیل نشود، جنگ کنونی که امریکا در آن درگیر شده، بیهوده خواهد بود. چون به محض توقف آن همه چیز بار دیگر به همان جای نخستین خود باز خواهد گشت.

همچنین درست است که بحث خاک نه تنها یک کشور بلکه دو کشور همسایه به میان آمده است. بدون حل مسایل پاکستان و قبایل پشتون آن که «به هیچ صراتی مستقیم نیستند»، تاثیر گذاری بر افغانستان بی ثمر است. به همین خاطر رییس جمهور امریکا در کل حق به جانب است.

باراک اوباما پیش از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری بارها گفته بود که افغانستان مهمترین مساله است. در آن هنگام وی چنین اندیشه یی را مطرح کرده بود: ما در جایی می جنگیم که تهدید اصلی در آن نیست. باید از عراق بیرون شد و به جای دو جنگ بر روی یک نبرد متمرکز شد.

این که مشی جدید با بازدید باراک اوباما از اروپا، از جمله اشتراک در نشست پیمان اتلانتیک شمالی متقارن شده، اتفاقی نیست. از همین رو، قابل درک است که امریکا بر حمایت ناتو در افغانستان و پاکستان امیدوار است. از جمله به صورت افزایش شمار نیروهای نظامی، تجهیزات و هرگونه کمک دیگر از سوی پیمان.

اما این گفتگوها زمان درازی ادامه خواهد داشت. گذشته از این، فراموش نشود که بدون ایران، هند، روسیه، کشورهای آسیای میانه  و... ( منظور از همان سیاست «منطقه یی» است که در بالا هم یاد شد) نیز این موضوع تحقق نخواهد یافت».

آقای سوتنیکف یکی از مبصران روسی می نگارد:

چنین پنداشته می شود که ادامه مشی پیشین نظامی امریکا از سوی اداره جدید واشنگتن؛ مشکلات جدی یی را در مناسبات ذات البینی امریکا و پاکستان به بار خواهد آورد. موقف رییس جمهور زرداری زیر ضربه قرار می گیرد که وعده سپرده بود گستره پاکستان را از عملیات کماندوهای امریکایی و هواپیما های بی سرنشین امریکایی در امان نگهدارد.  برای زرداری این یک چالش جدی به شمار می رود.

محبوبیت امریکا در میان باشندگان پاکستان کنون در پایین ترین تراز است. چنین پیش بینی می گردد که سمپاتی آنان در آینده نزدیک بیشتر به سوی طالبان و تروریست های القاعده خواهد بود تا به سوی امریکا و نظامیان پاکستانی که سرگرم پاک کاری در گستره قبایل در مرزهای افغانستان و پاکستان اند.

می توان پیشگویی کرد که رییس جمهور کنونی امریکا به رغم این که کمک مالی چشمگیری را در مبارزه با طالبان و القاعده به پاکستان وعده داده است، می تواند در پاکستان به یک چهره بس زننده مبدل گردد.

راستش به گونه یی که خود خبرگان امریکایی در مسایل منطقه می پندارند، به ویژه چنین سیاست شناس برجسته مانند اشلی تیلیس این کمک ها به مقصد نمی رسند، بل عمدتا به جیب نظامیان بلند پایه پاکستانی می روند.

در میان پاکستانی های عادی، استراتیژی نوین(در واقع بازنگری شده و نوآرایی شده پیشین) امریکا دلچسپی بر نمی انگیزد. زیرا این مشی، انزجار و بیزاری مردم را از مداخله نظامی امریکا در عملیات رزمی ارتش پاکستان در سرزمین شان به جوش و خروش می آورد.

می توان در انتظار بود که اوباما در پاکستان نومید خواهد شد: در صورت تهدید برکناری رییس جمهور زرداری به دست نظامیان پاکستانی چونان یک سیاستمدار نامحبوب که توانایی دفاع از تمامیت ارضی پاکستان در برابر مداخلات نیروهای خارجی را ندارد، پاکستان به یک کشور بی ثبات مبدل خواهد گردید

پاکستان می تواند از پشتیبانی عملیات امر یکایی ها در افغانستان دست بردارد و حتا مانع رس رسانی بارهای نظامی ائتلاف ضد تروریستی از راه خاک خود گردد. اما این ناخوشایندترین چیز برای اوباما نیست. ادامه اقدامات خشونت آمیز در سرزمین پاکستان تهدید می نماید که اوضاع از کنترل بیرون شود. کشور را می تواند موج نوی از دهشت افگنی  و خشونت فرا بگیرد و حکومت رزداری هیچ کاری نمی تواند بکند.

در این جا بایسته است به یاد بیاوریم که پاکستان دارای جنگ افزارهای هسته یی است و در صورت بروز هرج و مرج و آشفتگی، ایالات متحده با درد سر مصوونیت زرادخانه های هسته یی پاکستان و تجرید آن و جلوگیری از افتادن آن به دست اسلامگرایان (هم جنگجویان و هم نظامیان هوادار اسلامیست ها بیشتر افسران جوان در ارتش پاکستان) رو به رو خواهد گردید.

نظامیان امریکایی از مدت ها به این سو است که برنامه نامنهاد اقدامات در حالات اضطراری در پیوند با زرادخانه های استراتیژیک اسلام آباد ( contingency plan ) را روی دست دارند. اما اگر ناگهان این کشور به یک افغانستان دوم مبدل شود، (چیزی که کمتر محتمل به نظر می رسد، مگر با آن هم ممکن) آنگاه این چنین توسعه رخدادها به گونه شگفتی برانگیزی موقف رییس جمهور اوباما، نظامیان و دیپلمات های امریکایی  را پیچیده تر می سازد.

افزون بر  آن به گونه یی که تصور می گردد، ناتوانی رهبران پاکستان مبنی بر پایان بخشیدن به آفندهای امریکایی ها به گستره پاکستان ممکن است توازن شکننده  میان دولت ملکی و نظامی  را که پس از انتخابات سال 2008  برقرار گردیده بود؛ برهم بزند. در این اوضاع، نظامیان می توانند «رقاصه» (منظور از پندول ساعت های سقفی یا چختی است) را به سوی برپایی رژیم نظامی در کشور رقص درآرند، حتا بی پروا به حفظ مناسبات پیمانی با امریکا و در این مورد آن ها پشتیبانانی در میان کشورهای دوست از جمع کشورهای عضو سازمان کشورهای اسلامی مانند عربستان سعودی و عمان خواهند یافت.

اوباما با گزینش دشواری روبه رو خواهد گردید: یا پاکستان را چونان یک متحد در مبارزه در برابر تروریزم در افغانستان از دست خواهد داد که کنون برای واشنگتن غیرقابل تصور پنداشته می شود و یا استراتیژی و تاکتیک نوی را در قبال اسلام آباد پرداز خواهد نمود. تجزیه و تحلیل اوضاع دیکته می نماید که بر واشنگتن است تا به اقدامات نظامی در پاکستان پایان دهد.

هرگاه جمعبندی نماییم، با همه آنچه که در بالا گفته شد، می توان تصور نمود که  دشواری های بسیار جدی تری نسبت به بوش چشم به راه اوباما در پاکستان است».

نامق حیدرف در مقاله «در باره مساله پیرامون اوضاع در افغانستان» می نگارد: »طی چند سال حاکمیت خود اداره کرزی و ائتلاف غربی کشور را به حالت فروپاشی قرار داده اند. فساد و بزهکاری و بی کفایتی حکومت هم در مرکز و هم در استان های کشور، روابط حکومت با مافیای مواد مخدر و جنایات سازماندهی شده، آماج قرار دان پیوسته- اشتباهی اهداف غیر نظامی و نیز شمار فراوان پروژه های بی ثمر و بیهوده انساندوستانه باشندگان غیر نظامی را ناگزیر می سازد تا تفنگ به دست گیرند.

فرمانده پیشین نیروهای ائتلاف در افغانستان، امروز دیگرجنرال بازنشسته- دیوید بارنو عادلانه خاطر نشان می سازد که «پایین آمدن محبوبیت حکومت افغانستان در میان مردم و سوهان شدن و فرسوده شدن اعتماد آن، بس خطرناک می باشد و می تواند منجر به برهم خوردن منافع استراتیژیک امریکا در این کشور گردد».

در کشور گرسنگی و خشکسالی بیداد می کند. یک زمستان سرد برای افغانستان دیگر نه تنها یک فاجعه  نوبتی خواهد بود.  اگر روشن سخن بگوییم، به هر پیمانه یی که افغان ها کمتر بخورند، به همان پیمانه برای جنگجویان القاعده و طالبان و دیگر اجیرانی که از پاکستان و دیگر کشور ها به افغانستان رخنه می نمایند، برای سرباز گیری ارزان تر تمام می شوند.

در اداره افغانستان اندکشمار کارشناسانی مانده اند که در دستگاه دولت کار کنند. چون تقریبا همه را سازمان های بی شمار بین المللی به خود جذب کرده اند.  به دلیل حضور همین سازمان ها هم است که در کشور بهای مواد خوراکی و کرایه خانه ها به گونه مصنوعی بالا رفته است .

در نتیجه، با چنین مشی اقتصادی ناهنجارمند دولت نمی تواند برای جوانان افغان که به دلیل بیکاری سراسری یا به کشتزارهای تریاک و یا به دامان طالبان پناه می برند، کار دست و پا نماید.

به رغم این همه هرج و مرج  حاکم بر کشور، یاز هم حامد کرزی با شور و پویایی آماده می شود در ماه سپتامبر 2009 برای سومین بار رییس جمهور شود!

با آن که سازمان های بین المللی و پارلمان افغانستان کرزی را به خاطر لغزش های جدی وی در ادره کشور پیوسته به باد سرزنش و نکوهش می گیرند، ساختارهای بین المللی چنین بر می آید که هنوز الترناتیف هم وزن با او را نیافته اند. مگر اوضاع می تواند از ریشه دگرگون شود. چون کرزی می تواند به یک سرکش رام نشونده برای امریکا و متحدان وی تبدیل گردد.

بر پایه اطلاعات به دست رسیده از منابع موثق در کابل، امریکا به حنیف اتمر- پشتون تبارگرا و کارمند پیشین خاد- سازمان اطلاعات و امنیت رژیم نجیب [ به عنوان جانشین کرزی] چشم دوخته است. [ کسی که گفته می شود پایش در جنگ در برابر مجاهدان در جلال آباد زخمی شده است].

حامد کرزی که به خوبی این موضوع را درک می نماید، بازی  خود را آغاز نموده است که رد پای آن از همین اکنون در گفتگوها با رهبران جنبش طالبان دیده می شود. چندی پیش او طی سخنرانی یی غیر منتظره یی ابراز داشت که بایسته است به ملا عمر- رهبر طالبان تضمین امن و حمایت داده شود.  همان ملا عمری که امریکا وی را دشمن شماره دو پس از اسامه بن لادن اعلام نموده بود و نام او از فهرست جنایت کاران جنگی بیرون نشده است.

کرزی که یک سیاستمدار زرنگ و محیل است، با مهارت از اختلافات در دیدگاه های واشنگتن، لندن و پاریس بهر برداری می نماید.

در میان خبر گان و محافل استخباراتی این اندیشه پاد گرفته است که گفتگوها با طالبان و یا طلب بخشایش و شفاعت از آنان از سوی کرزی برای پیروزی در مبارزات انتخاباتی در سپتامبر 2009 ضروری است. [کاری که کرزی در نشست لاهه کرد].

کلید گشایش این معما که چگونه طالبان توانستند در یک ساعت 900 تن از زندانیان خود را از زندان قندهار رها سازند[بی آن که بینی کسی خون شود و با کمترین مقاومتی از سوی زندان باان رو به رو شوند] و در این حال، دیوار ستبر زندان را به کمک یک تانکر به شکل فیلم های وسترنی هالیوود منفجر سازند، در همین نکته باریک است.

روشن است تفاهم با گروه های مسلح طالبان پشتون تبار در جنوب و خاور کشور می تواند موجب  رویارویی شمال تاجیکی – ازبیکی با کرزی شود.  هر چه است، کرزی ناگزیر است منافع شمالی ها را نیز در سنجش داشته باشد و این نکته او را وادار می سازد تا راه همسویی با ربانی و همکاران وی را برای نگهداری توازن و کاهش دادن خطر برای خودش، بپوید.

مگر همان گونه که تجربه های تاریخی نشان می دهد، گفنگوها با تندروان اسلامیست در افغانستان در گذشته دستاوردهای چشمگیری به همراه نداشته است. همه به یاد دارند که در آستانه برآمدن سپاهیان شوروری از افغانستان در اواخر سال های دهه هشتاد، داکتر نجیب تلاش ورزیده بود تا با  اسلامگرایان پشت میز گفتگو بنشیند. مگر در آن هنگام، هیچ چیزی به دست نیاورد. این بار نیز دشوار است چیزی به دست آید.

طی چندین سال اخیر بسیاری از حواریون رییس جمهور افغانستان به تدریج در مناطق جنوبی و جنوب خاوری کشور سر نخ های بازرگانی مواد مخدر را در دست می گیرند.

کسانی که اطلاعات موثق در باره دست داشتن حکومت در قاچاق مواد مخدر را در اختیار دارند مانند حبیب الله جان- افسر پلیس که نزدیک به 200 کیلوگرام هیرویین را از یک کامیون متعلق به به برادر کرزی در سال 2004  ضبط کرد، بی چون و چرا در قندهار پس از آن که به نیروهای استخباراتی امریکا شهادت داد و رسما حامد کرزی و برادرش را به دست داشتن در این کار متهم کرد، از میان برده شد، سر به نیست می شوند.

کرزی و پیرامونیان وی بیشتر در باره ریسک های اجتماعی- اقتصادی مرتیط با از میان بردن کلی کشتزارهای تریاک هشدار می دهند- به این معنا که تولید شیره تریاک، پیشه اصلی روستایان افغان است که بدون آن یگانه منبع درآمد دهقانان از دست شان گرفته می شود. نابود سازی سریع می تواند منجر به راه افتادن مقاومت مسلحانه در سراسر افغانستان گردد و به عنوان پیامد در آن صورت، سپاهیان ائتلاف ناگزیر می شوند در پهلوی دو جبهه کنونی، در سه جبهه برزمند.

این گونه اظهارات بی پایه، هیچ نکوهشی را بر نمی تابند و به هیچ تبصره یی نیاز ندارند. به ویژه در روشنی گزارش  چندی پیش اداره جنایات مخدر سازمان ملل که در آن آمده است که «هشتاد درصد همه کشتزارهای تریاک در افغانستان تنها در دو سال اخیر به وجود آمده اند  در اثر این که دهقانان  از برهم خوردن رژیم کنترل بر مواد مخدر و این که کسی آنان را به خاطر این کار مجازات نمی کند، از کشت فرآورده های سنتی  مانند گندم دست برداشته  و یکسره  به کشت تریاک رو آورده اند».

افغانستان امروزی نادار ترین کشور روی زمین است. با درآمد  سرانه روزانه یک دالر که تقریبا در آن برق نیست و تراز بیکاری در آن 80  درصد است».

این بود شماری از تبصره های کارشناسان روسی در باره اوضاع در افغانستان، استراتیژی نو کاخ سفید و پیش بینی هایی برای آینده.

در این جا اشاره هایی هم به شماری از نوشته های کارشناسان غربی می  نماییم:

«روزنامة نيويارك تايمز چاپ امريكا گزارشي را در مورد ناتواني كرزي و مأيوسي ايالات متحده امريكا از وي به چاپ رسانده است. در گزارش گفته شده كه ايالات متحده امريكا به طور فزاينده يي از اين كه كرزي به مشكلات افغانستان پرداخته نتوانسته و در مبارزه با فساد اداري و قاچاق مواد مخدر ناتوان بوده نوميد شده است.

اين گزارش همچنان افشا كرده كه نا اميدي مقامات امريكايي بيشتر از ناحيه نادیده گرفتن تقاضاي شان از جانب كرزي براي دستگيري قاچاقبران مواد مخدر است و همين مسأله برگشت طالبان را آسان ساخته است.

نویسنده در ادامه می نگارد: «بايد گفت: كرزي در مدت بيشتر از شش سال حكومت مؤقت، انتقالي و انتخابي به طور خيلي ها زيادي از سوي ايالات متحده حمايت مي شد. اما بيشتر شدن نا امني و افزايش كشت و قاچاق مواد مخدر كه گفته مي شود در آن مقامات بلند پايه دولتي و نزديكان رییس جمهور كرزي دست دارند، باعث افزايش نا امني ها و فقر شده و روند مبارزه نيروهاي ناتو با طالبان را به چالش جدي رو به رو كرده است كه به اين اساس مي توان گفت گزارش نيويارك تايمز كه از قول مقامات بلند پايه امريكايي نوشته شده كاملاً حقيقت دارد و يا با حقيقت نزديك است.

با اين كه سفارت ايالات متحده امريكا در كابل تنها روز بعد از نشر گزارش اعلامية را منتشر كرده و گفته است كه آن ها از كرزي حمايت مي كنند و امريكا از تلاش هاي ریيس جمهور و حكومتش مبني بر برگرداندن صلح، ثبات و آوردن ترقي به افغانستان پشتيباني مي كند، اما نگراني ها هنوز برجا است .

اين اعلاميه نمي تواند پرده بر رخ واقعيت هاي جاري كشور بيفگند زيرا امريكا ديگر از اميد بستن به كرزي مأيوس شده و به دنبال بديل ها مي باشد.

اما از متن اعلامية سفارت امريكا، سياسي برخورد كردن ايالات متحده را به طور قطعي مي توان درك كرد تا واقع بيني را. با وجود اظهار كلمات دیپلماتيك اين گفته سفارت امريكا به معناي آن نيست كه امريكا از نامزد شدن ریيس جمهور كرزي در انتخابات آينده حمايت كند، چنانچه اگر در نوشته هاي گزارش نيويارك تايمز هم دقت كنيم، به صدق اين گفته پي مي بريم. روزنامه نوشته است چون ریيس جمهور كرزي يك آدم خوب است تا زماني كه ریيس جمهور است ما كمكش مي كنيم.

عوامل ديگري نيز وجود دارند كه نشان مي دهند امريكا ديگر از حمايت كرزي و شايد هم درگيري با طالبان و القاعده خسته شده است. پشتيباني امريكا از مذاكرات با طالبان و سكوت اختيار كردن از معامله كرزي با حكمتيار موارد ديگري در همين راستا اند. يعني اين بار كرزي نمي تواند ریيس جمهور آيندة افغانستان باشد و كار جهان به كامش گردد.

بناً رئيس جمهور و همكاران نزديكش بايد خود را براي از دست دادن رياست جمهوري افغانستان آماده سازند و واقعيت هاي تلخ را بچشند و به اراده و انتخاب مردم ما احترام بگذارند».

هنری کیسنجر  به این باور است که «امریکا از لحاظ سنتی تاکتیک های ضد شورش را در پیش گرفته تا دولت مرکزی را کمک و نفوذ و اختیارات آن را به سراسر کشور گسترش دهد و در این روند یک جامعه دمکراتیک و دیوان سالار را به وجود آورد؛ ولی این استراتیژی نمی تواند به تنهایی در افغانستان پیروز شود. افغانستان برای چنین سیاستی بسیار بزرگ، وسیع و خطرناک است. این کشور دارای تشکیلات قومی بی نهایت متنوع و جمعیت آن به شدت مسلح است. هیچ کشورگشایی تا به حال نتوانسته افغانستان را اشغال کند».

این بود دیدگاه های برخی از  کارشناسان غربی پیرامون مسایل افغانستان.

به هر رو، چنانی که از نوشته های کارشناسان و نیز اظهارات مقامات بلند پایه کشورهای غربی برمی آید، دولت کنونی افغانستان یک دولت بسیار بی کفایت، مافیایی و  ناکام و بدنام است که ادامه کار  آن به هیچ رو به مصلحت کشور و جامعه جهانی نیست. در صورت ادامه کار آن، کشور بی چون و چرا به سوی فاجعه پیش خواهد رفت. راه حل این است که یک دولت سالم و فراگیر ملی به میان بیاید.

مگر، رییس جمهور  و به ویژه کسانی که در پیرامون وی اند، به هیچ رو، از قدرت دست بردار نیستند. چون می ترسند که با روی کار آمدن دولت نو، از صحنه کنار خواهند رفت و همه امتیازات خود را از دست خواهند داد. از این رو، از همین اکنون با تمام نیرو دست به کار شده اند و پویایی های شان گرد محورهای زیر می چرخد:

1-     کنار آمدن با روسیه و ایران و پاکستان و برخی کشورهای عربی که مخالف حضور نیروهای ائتلاف بین المللی در افغانستان هستند.

2-     تهدید و زیر فشار گرفتن امریکا مبنی بر تغییر بازنگری در دیدگاه آن کشور مبنی بر کنار زدن کرزی

3-     دادن امتیازات بی حد و حصر و نیز سپردن وعده ها برای رهبران جهادی، فرماندهان، رهبران قومی و در یک سخن هر کسی که لازم باشد.

4-     راه اندازی تبلیغات گسترده و جنگ روانی در برابر نامزدان تازه ریاست جمهوری

5-     پافشاری برای تداوم قدرت با بهره گیری از امکانات دولتی و مطرح ساختن نامزدی خود در انتخابات ریاست جمهوری آینده با تکیه بر جعل کاری و تقلب و دستبرد در انتخابات.

6-      روی هم رفته چنین شایعاتی به راه انداخته شده که امریکا می خواهد به زور رییس جمهور دلخواه خود را به جای «رییس جمهور قانونی و منتخب مردم!» بیاورد که حکومت وی یک حکومت دست نشانده امریکا خواهد بود. در این حال کوشیده می شود که از رییس جمهور کنونی یک چهره ملی و افغان میهن پرست که رییس یک کشور مستقل است، تراشیده شود.

7-     از چند ماه بدینسو است که افراد و اشخاص هوادار کرزی در کرسی های حساس در ولایات گماشته شده اند و هواخواهان نامزدهای نامزدهای جدید به طور سامانمند کنار زده می شوند که این خود نقض آشکار قانون و سوء استفاده از قدرت دولتی است.

8-     آوازه های پخش شده است مبنی بر این که به غیر از کرزی کسی دیگری نمی تواند رهبری را به دست بگیرد و با کنار زدن او، اوضاع بدتر خواهد شد. در این حال مخالفان در مقابل می گویند که با ماندن «دو باره» کرزی اوضاع «دو بار» بدتر خواهد شد و آونذ می آورند که به قول معروف:  آزموده را آزمودن خطاست!

 

به باور شماری از کارشناسان؛ چالش هایی را که نامزدهای جدید از جمله داکتر خلیلزاد و داکتر جلالی با آن روبرو اند، می توان در چند نکته خلاصه ساخت:

1-     مخالفت ایران، پاکستان، روسیه، کشورهای آسیای میانه و کشورهای عربی با روی کار آمدن آن ها

2-     مخالفت کرزی و اعضای تیمش با روی کار آمدن آن ها

3-     مخالفت تندروان تاجیک، هزاره و ازبیک در خارج با روی کار آمدن آن ها

4-     مخالفت برخی از چپی های تندرو پیشین با آن ها

5-     مخالفت طالبان و هوادارن حزب اسلامی و دیگر تندروان پشتون با روی کار آمدن آن ها

6-     امکان زد و بند مهره های بومی قدرت با کرزی بنا بر فشار کشورهای همسایه و منطقه بر آنان یا گرفتن رشوه های خیره کننده مالی و سیاسی

به گفته همین کارشناسان، دلیل این چالش ها هم روشن است. همه کسانی که به تداوم بحران در کشور ذینفع هستند، به شکلی از اشکال، خواهان ادامه وضعیت کنونی هستند که بی چون و چرا کشور را به سوی یک فاجعه تمام عیار پیش خواهد برد و زمینه ناکامی ماموریت نیروهای ائتلاف بین المللی را فراهم خواهد گردانید.

در یک سخن، همه این ها ناکامی خلیل زاد و جلالی را ناکامی امریکا می پندارند وتلاش دارند به هر صورتی که شده، برنامه های آنان را با ناکامی روبرو بسازند.

به باور همین کارشناسان، برتری هایی که خلیلزاد و جلالی  از آن برخوردار اند:

1-     از معدود مهره هایی اند که مردم افغانستان می توانند امیدهای خود را برای برونرفت از وضعیت تیره و تار کنونی به آن ها ببندند.

2-     پشتیبانی نیرومند ایالات متحده و در کل جامعه جهانی از آنان

3-     دست نداشتن در سوء استفاده های کلان دولتی و تاراج دارایی ها عامه و  قاچاق مواد مخدر .

4-     عدم  وابستگی به پاکستان و کشورهای عربی که در اوضاع کنونی پیش شرط هرگونه موفقیتی در کشور است.

5-     هراس داشتن بسیاری از رهبران بومی و منطقه یی از آن ها.

6-     شخصیت های  نامدار سیاسی، اکادمیک و علمی در تراز بین المللی اند.

7-     توانایی جذب کمک های خارجی را دارند.

8-     در پیرامون آن ها می توان محوری را ایجاد کرد و شمار بسیاری از نخبه های فکری روشنفکران و رهبران محلی و سیاسی را گرد آورد.

9-     برخورداری از توامندی ایجاد تیم کاری نیرومند

10-                     نبودن الترناتیف نیرومند در برابر آنان هم در داخل و هم در خارج.

در یک سخن، به گفته این کارشناسان، در افغانستان کمتر کسانی از چنین موقعیتی برخوردار اند.

به باور شماری از کارشناسان و آگان، راهبردهایی را که نامزدان جدید روی دست دارند، روی محور های زیر می چرخد:

1-     زمینه سازی برای ترغیب و یا وادار ساختن آقای کرزی به کناره گیری از قدرت

2-     نامزد شدن و پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و به دست گرفتن قدرت و در این پیوند جلب پشتیبانی مهره های اصلی بومی در درون کشور و نظر مثبت نخبه های فکری و روشنفکران در بیرون

3-     دستیابی به کامیابی در پیاده ساختن برنامه های مورد نظر پس از پیروزی در انتخابات و روی کار آوردن یک دولت نیرومند، سالم، کارا و مورد پذیرش مردم و جامعه بین المللی

هر چه هست، همه مردم چشم  انتظار رو نما شدن یک رشته تحولات ریشه یی و بنیادی در کشور اند که به انجام آن ضرورت تاریخی هست. چه، پیش بینی می گردد که با پیاده شدن استراتیژی جدید اوباما، سرمایه های هنگفت و امکانات سرشاری به افغانستان سرازیر می شود که بایسته است از آن در راستای خود سازی، دولت سازی و ملت سازی بهره برداری شایسته صورت گیرد. دیگر مردم افغانستان حق ندارند اجازه بدهند که این بار هم این شانس از دست برود و به دلیل بی هرزه گی و ندانم کاری های دولت، میلیاردها دالر برباد برود.

چه می توان کرد؟

روشن است، بهترین کار آن است که در آغاز با یک ابتکار بین الافغانی از سوی افغان های امریکا و اروپا و در گام بعدی از سوی افغان های داخل برای نجات وطن و یافتن راه های برونرفت از بحران دعوت شوند( که متاسفانه این کار نشده. مگر، حالا هنوز هم دیر نشده است).

-       هر چه سریعتر یک تیم کاری متشکل از شخصیت های ملی در امریکا و اروپا تشکیل گردد تا با تیم رهبری آینده (اعم از کاندید پست ریاست جمهوری و همکاران رهبری) همکاری نموده و در زمینه تدوین پیش نویس خط مشی، استراتیژی، برنامه کاری انتخاباتی، سخرانی ها و موضوعات تبلیغاتی و اشتهاری... کار نمایند.

-       تیم رهبری نیرومندی ایجاد شود تا با همدلی و همیاری و همدستی با یکرنگی و همبستگی و همپیوندی بتوانند سکان رهبری کشتی بشکسته و توفانزده کشور را در دست گیرند. مهمترین برازندگی این تیم باید برخورداری از شخصیت های نیرومند، نیک نام، برخوردار از پشتیبانی جامعه جهانی،  برخوردار از توانایی جلب و جذب کمک های جامعه جهانی و بهره گیری بهینه و خردمندانه از آن و باورمند به به یک رشته ارزش های متعالی مانند آزادی، استقلال، حفظ تمامیت ارضی کشور، تامین صلح و ثبات و شگوفایی کشور و بخیه زدن به گسیختگی های رونما شده در وحدت ملی و مانند آن باشد.

-        مهم ترین موضوع در پهلوی تشکیل هیات رهبری آینده، کار در راستای فراهم آوری زمینه برای مشارکت نخبگان فکری ما در امریکا و اروپا در روند تصمیم گیری های سرنوشت ساز برای کشور می باشد.

ضرورت تاریخی برگزاری همایش بزرگ ملی:

-       بایسته است ابتکار افغانی برگزاری همایش بزرگ ملی با اشتراک نخبگان فکری و شخصیت های برجسته علمی، فرهنگی، سیاسی کشور از اروپا و امریکا و کشورهای منطقه مانند هند، پاکستان، ایران، کشورهای عربی وآسیای میانه، تاجران ملی از داخل و خارج کشور، شخصیت های سیاسی داخلی، بزرگان، ریش سپیدان و علمای داخل کشور و...... روی دست گرفته شود.

-       بایسته است پیش از برگزاری نشست ، نشست های  مقدماتی یی در شهرهای بزرگ امریکا و اروپا و. نیز برخی از کشورهای همسایه با اشتراک شمار بسیاری از نحبگان فکری کشور تدویر یافته، دیدگاه ها، طرح ها و اندیشه های شان گرد آورده شود.

-        برای راه اندازی بهینه این طرح، بایسته است تا هر چه زودتر یک سایت انترنتی راه اندازی شود و طرح های مشخص و دیدگاه های هم میهنان گرامی گرد آوری شود.

-       همچنان انتظار همه از جناب آقای کرزی این است که خود را بار دیگر نامزد ریاست جمهوری ننموده و با این کار احترام و ارجگذاری همگانی را نسبت به خود با به نمایش گذاشتن پابندی به افکار و خواست های عامه و نیز دمکراسی و ارزش های قانون اساسی کمایی نمایند.

- در عین حال، همه نگرانی دارند که مبادا ایشان بار دیگر بر نامزد نمودن شان بنا بر تحریکات برخی از نیروهای با آلایش داخلی و  خارجی که در پی گرفتن امتیازهای رنگارنگ اند، پافشاری نمایند. چه، این کار اوضاع آشفته سیاسی کنونی را پیچیده تر و روند انتخابات را با نا به هنجاری ها و نا به سامانی هایی رو به رو خواهد ساخت.

در این حال، همه امیدوارند تا هم از سوی جامعه جهانی و هم از سوی نیروهای داخلی و روشنفکران باشنده اروپا و امریکا بر آقای کرزی فشار بایسته سیاسی، روانی و تبلیغاتی آورده شود تا ایشان بر نامزدی خود در انتخابات آینده پافشاری ننمایند.

- نه ادامه کار آقای کرزی و تیم شان و نه نشستن کدام نامزد دیگر از داخل که از پشتیبانی همه جانبه جامعه جهانی به ویژه امرکی برخوردار نباشد، به کرسی ریاست جمهوری، در اوضاع و احوال کنونی که نیروهای ائتلاف بین المللی در کشور حضور دارند؛ نه عملی است و نه مشکل کشور را حل می کند و نمی تواند گرهگشا باشد.

ادامه کار تیم کنونی هم چیز دیگری جز ادامه یابی بحران های متعدد و در هم پیچیده کنونی نیست و نه جامعه جهانی و نه مردم با آن موافقت دارند و نه توان و بردباری و شکیبایی تحمل آن را. به سخن عامیانه مردم  وضع کنونی کارد  را به استخوان همه رسانیده است.  

- شماری ماندن رییس کنونی کمیسیون انتخابات ریاست جمهوری را مقرون به مصلحت ملی ندانسته و خواستار آن اند تا یک شخص بی طرف به جای ایشان به این کار گماشته شود.

- همه، کار تیم کنونی را همه در عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی که  منجر به از دست رفتن اعتماد جامعه جهانی نسبت به آن و هم خراب شدن مناسبات تقریبا با همه کشورها شده است، و نیز در عرصه سیاست داخلی که به افزایش درگیری های نظامی با طالبان و درگیری های سیاسی با جبهه متحد و در کل مجاهدان- دو نیروی اساسی داخلی انجامیده است؛ ناکام می پندارند. این در حالی است که تیم بر سر کار خود را کاملا از اعتماد نخبگان فکری جامعه مخصوصا برونمرزی در اروپا و امریکا محروم ساخته است.

روی هم رفته، برداشت همگانی این است که در سال های نخست ریاست جمهوری آقای کرزی- در دوره های موقت و انتقالی، اوضاع در کل رو به بهبود داشت. آرامی نسبی حکمفرما بود، هم میهنان باشنده خارج به کشور دلبستگی پیدا نموده بودند و تاجران سرمایه های شان را به داخل می آوردند.

مگر دردمندانه و سوگمندانه بعدها در اثر اشتباه نابخشودنی کشورهای غربی- در راس ایالات متحده مبنی بر گماشتن مجدد جناب آقای کرزی بر اورنگ شهریاری کشور، با راه اندازی انتخابات قلابی و دستکاری در قانون اساسی و نیز  افتادن ایشان در حلقه افراد و اشخاص چاپلوس، ماجراجو، عقده یی، معامله گر و خود خواه با آجنداهای خاص شخصی چون اسپنتا و ... و مانند آن ها  بودکه سر انجام کار بدین جا رسید. مردم افغانستان امیدوارند این بار ایالات متحده امریکا اشتباه فاحش خود را مبنی بر تحمیل یک تیم ناتوان و مافیایی بر آنان تکرار نکنند.

دردمندانه، امروز اوضاع بسیار پیچیده و آشفته است. دامنه نا به هنجاری ها و نا به سامانی ها بسیار گسترده شده است. شیرازه وحدت ملی رو به از هم گسیختن دارد. کمک های چندین میلیارد دالری جامعه جهانی بنا به ضعف مدیریت  به هدر رفته و دولت نتوانسته است از آن بهره برداری بهینه نماید.

با این همه، همگان بر این اند که با روی آمدن آقای اوباما و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در کشور، افق های روشن امیدوار کننده یی هم پدید آمده است که به گونه فشرده در تصمیم ایالات متحده در پیشگیری استراتیژی جدید در افغانستان، گسیل نیروهای بیشتر برای تامین امنیت و ثبات و پیکار با تروریزم بین المللی، گماشتن نماینده جدید در امور افغانستان و پاکستان (که سر انجام هر دو کشور را در یک کانتکست در نظر دارد)، نوید آغاز گفتگوها با ایران که به گمان بسیار شامل مسایل منطقه یی از جمله افغانستان نیز خواهد گردید، ابراز آمادگی روسیه و قزاقستان در رایه کمک های لجستیکی به ناتو در مسایل افغانستان  و آمادگی در ارایه کمک های بیشتر به افغانستان، خلاصه می گردد.

  

[1] . یکی از پژوهشگران (آقای داد رس) دادگرانه در زمینه ه می نویسد: «زیر پا گذاشتن قانون اساسی بدون تردید از عمده دلایلی می باشد که در پنج سال گذشته افغانستان را تا مرز سقوط پیش برده و زمینه ساز بسیاری از ناهنجاری های امروز بوده است. ادامه این وضعیت از سوی هر جریان و یا هم نهادی، سخت خطرناک بوده و بیشتر از پیش به اعتماد شکسته مردم نسبت به زمامدار لطمه وارد خواهد کرد. بدون تردید آنانی که مقدس ترین ارزش ها را به هر دلیلی زیر پا می گذارند، منفورترین چهره ها حداقل در تاریخ خواهند بود.»

[2] . از گذشته می گفتند تا نباشد چیزکی- مردم نگویند چیزها! از سوی دیگر، «آوازه های سر چوک» به گواهی تاریخ بهترین و مطمین ترین بارومترهای سیاسی در کشور بوده اند. تازه چندی پیش سفیر روسیه در کابل در یک گفتگوی تلویزیونی به شوخی اظهار داشته بود که «بسنده است یک افغان رازی را به افغان دیگر بگوید، پس از دو ساعت همه مردم در بازار کابل از آن آگاهی می یابند»! حال از این افسانه تاریخی می گذریم که روزی یکی از امیران قصد رفتن به غزنی را کرد. طبق معمول خبرچین های دربار برای رسانیدن آوازه های سر چوک به پیشگاه وی باریاب شدند. امیر پرسید: امروز در بازار چه خبر بود؟ گفتند: قربان آوازه بود که امیر قصد سفر به دارالسلطنه غزنی را دارند!»

 

[3] . به باور شماری از کارشناسان، این اعلامیه رییس جمهور اوباما پاسخ مثبت و در واقع چراغ سبزی است به این تقاضای طالبان که نخستین شرط آنان برای وداع با اسلحه، برونبری بی درنگ و بی قید و شرط نیروهای بیگانه از افغانستان است.  مگر دشوار است طالبان و گردانندگان پشت پرده شان به چنین وعده های بی پشتوانه باور نمایند.

 


بالا
 
بازگشت