نگارنده: دکتوراندوس م.ن.هیکل

 

درسهای انتخابات

 

مباحثات پیرامون انتخابات ریاست جمهوری به آن سادگی پایان نخواهند یافت که در ظاهر امر تصور آن میرود. این نتیجه گیری بر پایه هایی استوار است که در آغازآنهارا بر میشماریم.  نخست اینکه انتخابات و منافع  ملی، بین المللی و گروپی باهم سخت گره خورده اند. از نگاه سیاسی مردم به انتخابات بحیث آغازتغییر مینگریستند و ایلیت سیاسی ملی و بین المللی به آن بحیث شیوه ی مشروعیت بخشیدن حاکمیت برمردم  به نام مردم احترام میگذارند. نیاز به تغییرات درجامعه ی افغانی، مساله ی مشروعیت یا عدم مشروعیت انتخابات و آنچه این مشروعیت را اساس میبخشد یا بی اساس میسازد همچنان بحیث موضوعات کلیدی مورد بحث باقی خواهند ماند.

درسهای فراوانی را میتوان از انتخابات ریاست جمهوری آموخت. برخی از این درسها  به  اندیشه و عمل دموکراتیک در این خطه ی باستانی سرو کار دارند و برخ دیگربه باورمندیهای ناشیانه ی برخی از روشنفکران در مورد وحدت ملی ملیتها و اقوام ساکن درافغانستان. نه تنها ایلیت های سیاسی از این انتخابات میاموزند، بلکه روشنفکران افغان و محافل اکادمیک نیز باید به ارزیابی انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی پرداخته واز درسهای انتخابات بیاموزند.

چگونه میتوانیم این درسها را دسته بندی نماییم؟ اجازه دهید کاروزار انتخاباتی را در مرحله ی مبارزات انتخاباتی، مرحله ی رای دهی و مرحله ی پس از رای دهی درنظر گیریم. ازهریک از این مراحل میتوان آموخت. در این مقاله آن درسهایی رابر خواهیم شمرد که با دو موضوع اندیشه و عمل دموکراتیک و باورمندیهای ناشیانه رابطه ی اساسی دارند.

 

1) مرحله ی مبارزات انتخاباتی

آمادگی برای انتخابات ریاست جمهوری را میتوانیم از لحاظ هدف و وسایل رسیدن به آن  مورد ارزیابی قرار دهیم.

اکثریت کاندیدان به استثنای یک کاندید فاقد برنامه سیاسی بودند. اکثریت تصویر سیاسی جامعه مورد نظر شان را بیشتر میتوانستند ترسیم نمایند تا راه های اعمارجامعه ی دلخواهشان را .

کاندیدان به دشواریهای ی مردم  پاپولیستیک برخورد میکردند و کمتر به ماهیت دشواریها و راه های حل آنها میاندیشیدند. بدین ترتیب به اهداف نه در سطح برنامه ای بلکه در سطح شعارهای پاپولیستیک برخورد میشد. توجه اساسی به کسب حمایت بیشتر و تامین رای بیشتر بود وازاهداف نیز همچون  ابزار فراهم آوری حمایت بیشتراستفاده میشد. به انتخابات بصورت عموم بحیث و سیله ی 1) کسب رای بیشتر،2) رسیدن به قدرت سیاسی، 3 و)  وسیله ی مشروعیت حاکمیت بر مردم،  دیده میشد.

در چنین حالت هم از مردم و هم از رای آنان، بخصوص در جامعه ای که1) نه نهادهای دموکراتیک قوام یافته و2) نه هم به قول  ویربا سیدنی فرهنگ مدنی شناسایی شده است،3) جامعه ای که بیشتربر روابط استوار است تا بر ظوابط و برخورد مسلکی،  بحیث ابزار رسیدن به قدرت استفاده صورت میگیرد.

مردم با نامزدان ریاست جمهوری در فضا و شرایطی  معیین روبر شدند: نامزدان برای مردم از نگاه گذشته شان و دستاوردهایشان یا نا آشنا بودند و یا مورد سوال قرار داشتند. این وضعیت در وضعیت فقدان کم از کم یک حزب سیاسی ملی  موجب گردید  رای دهنده درشرایط  "ناچار"  یا " شرایط از پیش شکل یافته" نامزد مورد نظرش رابرگزیند.د ر چنین حالت راه رو های فکری از پیش تعیین گردیده بودند. درفرهنگ لغات قدرت به آن( کاندیشنینگ) میگویند.

درس نخستی به تمایزاهداف و وسایل و برخورد برنامه ای ارتباط دارد. نامزادان این ماموریت را دارند تا رای مردم را چون روزی حلال از راه تنویر اذهان عامه و دادن اطلاعات سالم وغیردستکاری شده بدست آورند.  تشریح و تفسیر سخن گفته شده این است که نامزد هموطن را آگاه میسازد ووی را در استدلال وی کمک مینماید. نامزدی که میخواهد رای هموطنانش را از راه تطمیع و ارتشا یا تقلب ، اعمال فشار و تهدید بدست آورد، در حقیقت امر نمیتواند ازحاکمیت مردم سخن گوید، زیرا این ادعا را نمیتواند بر کرسی استدلال بنشاند. برخورد با مردم  بحیث فروشندگان رای ( اراده فردی شان)، نامزد را نیز به تجار اراده ی مردم تبدیل مینماید. ادعای تامین حاکمیت مردم و یا حکومت مردم بر مردم معنا و اهمیت خود رادر این طرز دید از دست میدهد.

درس دوم به نیاز ایجاد اساسات فراگیر مبارزات انتخابات به جای اساسات گروپی ارتباط دارد. به رای مردم و اعتماد آنان همچوکفش کهنه ای  نه باید برخوردکرد که میشود  آنها را  بار بارخرید و مورد استفاده قرار داد. تشکل یک حزب سیاسی ملی میتواند این درد ملی را از راه رشد سازمان سیاسی همپاه با اعتماد و آگاهی مردم ، تربیت سیاسی نمایندگان مردم و رهبران سیاسی آینده ،درمان کند. وجود احزاب سیاسی ملی، مردم را از تنگناهایی یاد شده بیرون خواهد کرد.

درس سوم  به نقش برازنده ای ارتباط دارد که مبارزات انتخاباتی درتنویر ذهینیت، شکل دهی افکار عامه و بسیج نیروها ایفاکرده است.

درس چهارم به ما میاموزاند که مردم از رای( یعنی خواست و اراد ی) خود باید خود پاسداری نمایند. مبارزات انتخاباتی نشان داد که رای هرفرد دارای اهمیت است و هستند کسانی که در صدد اند به هر وسیله ای مانند زر و زور، اغوا و فریب رای افراد را کمایی نمایند. مردم میتوانند از خود بپرسند چرا یکعده چنین میخواهند؟ آنها این همه دارایی را از کجا بدست آورده اند و چرا چنان سخاوتمندانه در این راه صرف مینمایند؟

برای برخی از هموطنان این پرسشها دارای اهمیت بودند. آنها از دستاوردهای تلخ بی اتفاقی و اکتویزم گروپی آموخته بودند و به گونه ی انتقادی میاندیشیند و نتیجه گیری میکردند.

 

2) مرحله ی رای دهی

جریان رای دهی نشان داد: 1) کار تنویری و آگاهی دهی لازم با مردم صورت نگرفته است:سازمانهای سیاسی فعال مصروف اکتویزم گروپی ( حزبی و فرقه ای) بوده اند و کمتر برمفکوره ها و ارزشهای ملی اشتغال داشته اند. سازمان سیاسی ملی وجود نداشته تا در راستای برنامه های ملی و فراگی فعالی نماید.

 2) شیوه ی اندیشه و عمل حاکم با  مشخصه های عدم اعتماد سیاسی،گروپ فکری و تعصب براندیشه و عمل حاکمیت دارد. از سالیان متمادی مبارزه سیاسی در جامعه ی افغانی رنگ و محتوای حزبی، گروپی و  ایدیلوژیک بوده که بر تک اندیشی تاکید داشته است. رهبران چنین مبارزات تا حد امکان از اوضاع و امکانات به تحکیم سلطه ی فردی و گروپی استفاده نموده و حتی از استفاده از امکانات ملی نیزدریغ نه ورزیده اند.  نتایج چنین سیاستها در درازای تاریخ این بوده که گروپ فکری و اکتویزم گروپی رشد نماید. در چنین شرایط  رای دهندگان  در چهارچوبی میاندیشند  و عمل مینمایند که از پیش شکل یافته است: نامزدان ناشناخته و یا مورد سوال و رابطه های گروپی کم و بیش آزموده شده در شرایط عدم اعتماد سیاسی و فقدان حاکمیت ملی.

مرحله ی رای دی نشان داد که:

1)   نارضایتی از تک اندیشی و گروپ فکری اوج میگیرد: به مفکوره ها و ارزشهای ملی توجه میشود و بحیث راه حل مورد تقدیر قرار میگیرند  مرز های گروپی میدرند. آنانی که غوغای رویارویی ملیتها و اقوام ساکن را سر داده اندممکن است دریافته باشند ادعاهایشان در میان توده ها اساس عینی ندارد. ارقام مقدماتی ارایه شده توسط کمیسیون انتخاباتی این حقیقت را بزتاب میدهد.

2) تفکر گروپی نه تنها آآزادی استفاده از حق رای را محدود ساخته بلکه عادلانه بودن آن را نیز تهدید کرده است.

3) اندیشیدن به مفکوره ها و ارزشهای ملی یگانه راه حل دشواریهای میباشد که مردم به آنها دست و گریبان اند.

 

3) مرحله ی پس ازانتخابات

در این مرحله مبارزه ی حق و باطل را میتوان شاهد بود. مردم که فرصتهای اساسی مشارکت سیاسی را از راه برخورد سنجیده شده و فراگیر ملی از دست داده اند "بدیل ناچار" را  خواهند پذیرفت.

به باور نگارنده اینبارنیزمردم ما برای انتخابات  سراسری آمادگی نداشتند. آمادگی برای انتخابات ملی حد اقل مستلزم شرایط ذیرین میباشد:

1)  امنیت  و مصونیت

2) ساختار های ملی سیاسی و اجتماعی بر اساس مفکوره ها و ارزشهای ملی

3) ایجاد فرهنگ مباحثه و مفاهمه

4) کار در اه رشدآگاهی سیاسی مردم

 

این نتیجه گیریها ماموریت روشنفکران و مبارزان افغان را مشخص میسازند و این ماموریت شامل وظایف آتی میباشد:

1)  وداع با تعصب فکری و تفکر گروپی

 2) اتحاد به دور مفکوره ها و ارزشهای مشترک ملی در یک  یا دو سازمان سیاسی سراسری

3) ایجاد تدابیر سازنده ی اعتماد سیاسی

4) کمک به فرهنگ مباحثه و مفاهمه

5) تامین گذار به برخورد مسلکی

 

هرگاه روشنفکران و مبارزان افغان بتوانند منافع گروپی و حزبی خود را کنار گذارند وبه تحقق ماموریت یاد شده از فردای اعلام نتایج نهایی انتخابات آغاز نمایند، حاکمیت مردم را درانتخابات بعدی ریاست جمهوری به شکل شایسته آن تمثیل خواهند کرد.

 

 بیایید متحدانه این ماموریت را در برخویش قرار دهیم.

دموکراسی با شارکت مردم و پیشاهنگان مردم تحقق میابد.

پایان

 


بالا
 
بازگشت