اسدالله جعفری

 

سونامی انتخابات افغانستان(شقاق درجبهه ملی)

 

 

اگرچه هنوز نامزد های نهایی انتخابات افغانستان، رسما اعلام نشده است ومعلوم نیست که چه تعداد از این نامزد ها رسما تأیید ورد صلاحیت می شوند.اما نامزد جبهه ملی ،آقای دکتر عبدالله ی جنگ سالار،رد صلاحیت نمی شود ودر رقابت انتخاباتی حضور خواهد داشت.

نامزدی دکتر عبدالله از طرف جبهه ملی ،نشان از افول سیاسی واجتماعی این جبهه بود وبیان گر این نکته است که جبهه ملی دیگر یک جبهه قدرتمند ومتحد نیست ونمی تواند در سرنوشت افغانستان تأثیر گذار باشد وبعنوان یک حزب از قومیت برادر تاجیک،رؤیا های بگوربرده شده فرمانده فقید تاجیک احمد شاه مسعود را محقق سازد واز قوم تاجیک قهرمان بی رقیب بسازد.

نامزدی عبدالله از طرف جبهه ملی براساس یک استراتژی زمان شناسانه نیست که جبهه ملی ،براساس زمان شناسی وحساسیت قومی وعصبیت پشتونیزمی ،عبدالله ی پشتون تبار قندهاری را نامزد کرده باشد تا از این طریق فراقومی اندیشی جبهه ملی را نشان دهد وچشم امید به رأی قوم پشتون داشته باشد .چون عبدالله علی رغم پشتون بودنش در میان پشتون ها پایگاه اجتماعی ندارد ودر جنگ های بنیان سوز داخلی دوران حکومت آقای ربانی واحمدشاه مسعود ،عبدالله در کنار نازیسمی های پنجشیریسمی بود ودستش به خون قوم پشتون آلوده است وپشتون این رنگین بودن دست عبدالله به خون پشتون را ازیاد نبرده است که جبهه ملی چشم طمع به رأی پشتون داشته باشد وعبدالله ی پشتون را نامزد ریاست جمهوری کرده باشد.

پس نامزدی عبدالله از طرف جبهه ملی،نه تنها نشانه ی زمان شناسی سیاسی ، این جبهه نیست بلکه از انتحار سیاسی وشقاق درونی جبهه ملی خبر می دهد ،انتحار سیاسیی که انتحار اجتماعی قوم تاجیک را به دنبال دارد ونخبگان تاجیک را از امید بستن به این جبهه نومید می کنند .چون عبدالله در نسبت به نخبگان وسیاست دانان تاجیک، هیچ برتریی ندارد وحد اقل سه زن مبارز وخوش  نام :داکتر مسعوده جلال،فوزیه کوفی وعفیفه آرزو در میان قوم تاجیک حضور دارند که به مراتب از عبدالله پایگاه اجتماعی بیش تر ونام نیک  وسابقه بشردوستانه دارند وازوجهه بین المللی  برخوردارند ودستانش به خون هیچ انسانی افغانی آلوده نیست وقوم تاجیک اگر به قحط الرجالی رسیده باشد،به قحط النسائی که نرسیده است وجبهه ملی می توانیست از میان آن زنان مبارز ودانا ونیک نام یکی را نامزد کند.

1 – بانامزدی عبدالله از طرف جبهه ملی، جبهه ملی به چهار دسته تقسیم شده:

1 – طرفداران ربانی وبخشی از پنجشیری ها

2 – طرفداران یونس قانونی وبخشی از شمالی ها

3 – طرفداران اسماعیل خان

4 – نیروهای میانه رو .

این دسته بندی ها را زمانی می توان خوب درک کرد که به مصاحبه های ضد ونقیض اعضای جبهه ملی ونامزد این جبهه ،آقای دکتر عبدالله دقیق شویم که گفته است:

من نامزد مستقل هستم واگر رأی آوردم روزی ،خواسته های جبهه ملی را برآورده خواهم ساخت» این گونه سخن گفتن عبدالله ،چیزی نیست جز این که جبهه ملی به یک سونامی گرفتارشده وشقاق ونفاق در این جبهه راه یافته اند واین جبهه نمی تواند راه اعتدال را در پیش بگیرد واز همین اکنون این جبهه بازنده انتخابات است وتنها راه باقی مانده برای جبهه ملی این است که به ترمیم شقاق ونفاق درونی خود بپردازد وخود را برای انتخابات مجلس آماده نموده چشم امید به ریاست مجلس داشته باشد.

2 –جبهه ملی ،هنوز به نام احمد شاه مسعود می نازد واز کادر سازی حزبی بازمانده است وسایه سنگین برادران احمدشاه مسعود ورفتار بیمار وکجمدار پروفیسور ربانی این جبهه را از خلاقیت ونو آوری وزمان شناسی سیاسی بازداشته ودرگیر خواسته های نامعقول وجهان گریز وملت ستیزانه نموده است.

این جبهه در طول عمر سیاسی خود ، برای حل منازعات کلان سیاسی وختم جنگ وپایان دادن به حضور نیرو های خارجی ، هیچ طرح راهبردی ارایه نداده است وتمام هم وغم خود را صرف این نمود که در برابر دولت کرزی قرار بگیرد واز طرح های دولت انتقاد کند واما خود بعنوان یک حزب سیاسی هیچ راهکار های عملی وتئوری راهبردی را به ملت عرضه نکرد.

3 - بزرگ ترین اشتباه جبهه ملی این بود که عضوتأثیر گذار خود مرحوم سید مصطفی کاظمی را با یک طرح شیطانی وبازی کثیف سیاسی ناجوانمردنه  به قتل رساند تا بتواند با این بازی کثیف، دولت کرزی ودشمن دیرینه اش گلبدین حکمتیار را بدنام ورسواکند چون مسئولان دولتی بغلان از طرفداران حامدکرزی وگلبدین حکمتیار بودند وبرای همین بود که سایت های وابسته به جبهه ملی قبل از انتشاررسمی خبر ترور سید مصطفی کاظمی ،خبر کشته شدن ایشان را نشر نموده ، حکمتیار را متهم به قتل آقای کاظمی نمود واین بیان گر آن است که جبهه ملی با یک برنامه بسیار حساب شده طرح ترور کاظمی را سامان دهی کرده بوده که به محظ خبر ترور کاظمی آن را به حکمتیار نسبت بدهد .

اگر روزی یک محقق بی طرف، ترور ناجوانمردانه وغیر انسانی کاظمی را بی طرفانه تحقیق کند وخبر  ساعت ترور کاظمی را با ساعت نشر خبر کشته شدن کاظمی ونسبت دادن آن را به حکمتیار از طرف جبهه ملی تحقیق کند خواهد دید که جبهه ملی خبر ترور وکشته شدن کاظمی ومتهم کردن حکمتیار را به کشتن کاظمی ،چند ساعت قبل(یا حد اقل همزمان با به خون غلطیدن ) از کشته شدن کاظمی نشر نموده است واین چه معنا دارد؟وچرا برادر احمدشاه مسعود که قرار بود با کاظمی باشد ،در بغلان از کاظمی جدا شد وبا تأخر به محل رفت تاجانش سالم ماند؟

4 - ضعف دیگر جبهه ملی این است که همواره به دنبال مهره های سوخته است وتاریخ مصرف مهره هایش را در نظر ندارد ودوران جهاد را با دوران قانونمداری وگذار به عصر دموکراسی ومدنی اشتباه گرفته است وادبیات دوران دموکراسی را نمی داند وروان شناسی عصرگذار به قانونمداری وآزادی خواهی در چهارچوب قانون وارزش های عام بشری را با آزادی خواهی آرمانی تمامیت خواه عصر جهاد ، خلط می کند

مهره های چون آقای ربانی ،عبدالله،قانونی،مارشال فهیم و....درروز گار خود انسان های بزرگ وتأثیر گذار بود اما امروزه فقط از تجربه های شکست وپیروزی آن ها باید استفاده کرد نه از خود شان به عنوان کارت های برنده.

امروزه باید از نسل نو ودانش آموخته استفاده کرد واز نیروهای بهره گرفت که جهان امروز وخواسته های جهان را درک می کند واز ارزش ها قرائت جهان شمول دارند .

5 – جبهه ملی هنوز نقش دو قوم هزاره وازبک را در تغیر سیاست های کلان افغانستان و...باورنکرده است وهنوز سعی دارند با مزدور پروری وجلب شخصیت های مسئله دار از این دو قوم،حضور نمادین ازاین دو قوم  را درکنار خود داشته باشد.

جبهه ملی اگر برای ریاست جمهوری با قوم پشتون رقابت می کند چاره ی ندارد جز این که  دو قوم هزاره وازبک را در کنار خود داشته باشد چون این دو قوم هستند که سرنوشت نهایی سیاست افغانستان را تعیین می کنند وهرقومی این دو قوم را درکنار خود داشته باشد برنده نهایی است.

جبهه ملی زمانی می تواند  دو قوم  هزاره وازبک را در کنار خود داشته باشد که رهبران واقعی این دو قوم را درکنار ش داشته باشد وبه خواسته های مدنی شان پاسخ صریح وشفاف بدهد وگذشته را تکرار نکند.

      

 


بالا
 
بازگشت