مهرالدین مشید

 

  

سوگنامه یی بر پیامد  انتخابات افغانستان

 

انتخاب چه کلمۀ زیبا و دل نشینی است . بویژه زمانیکه انسان خودش قادر به انتخاب شود و برایش اجازۀ انتخاب داده شود . چه بهتر این که این انتخاب در فضای آزاد و عاری از هرگونه مداخلۀ خارجی ها  صورت بگیرد و انسان بداند که بصورت واقعی در سکوی عظیم انتخاب تکیه زده  است  و  توانایی نه گفتن و آری گفتن را برای تعیین سرنوشت خود دریافته ا ست  .  از همه مهتر این که بداند با نه گفتن و یا آری گفتن او  سرنوشت ملتی تغییر مینماید و با انتخاب او چرخش بزرگی در نظام اجتماعی اش هویدا میگردد .بخصوص زمانیکه مطین شود که این انتخاب گذشتۀ دردبار او را با آیندۀ امید وار ش رقم میزند . حقا که چنین انتخابی وقار آفرین بوده و سر هر انتخاب کننده ییرا بر آسمان غرور می ساید . بویژه زمانیکه انتخاب کننده خویش را در اوجی از استغنای مادی و احساسات ناب  انسانی بر سریر امواج مست توفندۀ ارادۀ آهنین می یابد . اراده ییکه  او را به شکل سیل در دریای خروشان انتخاب غوطه ور ساخته و در نتیجه او را قادر به تصمیم گیری مهمی می گرداند . تصمیمی که سرنوشت خودش و سرنوشت مردمش را رقم میزند  . سرنوشتی که از سالهای دوری بدینسو در گرو معامله گران سیاسی و دلالان زر و زور بوده و هنوز هم در چنبرۀ آهنین نیرو های خارجی بویژه نیرو های امریکایی سخت ضجه می کشد . 

آری این انتخاب زمانی معنای واقعی می یابد که انسان بداند که او محکوم آزادی است . آزادی هم محکوم تلاش های آگاهانۀ انسان است ، برای رهایی و رستگاری تا رسیدن به رفاۀ مادی و معنوی و  استقرار نظم ، امنیت ، قانونیت و عدالت . بیشتر از همه این که انتخاب کننده بداند انتخابش سرنوشتش را دگرگون میسازد ؛ ولی از این فاجعه بار تر نخواهد بود که این انتخابش نه تنها برسرنوشتش تاثیر گذار نخواهد بود ؛ بلکه بازی بدفرجامتری باشد ، با سرنوشت دردبار و خونین او ؛ اما با این همه دشواری هاییکه فرا راۀ او قرار دارد ، ناگزیر است تا دست به انتخاب استثایی بزند و با گذاشتن خنجر انتخاب بر گلوی نه بر هرگونه بی تفاوتی ها خط بطلان بگذارد و با درک رسالت انسانی و تاریخی باتوجه به شرایط مکانی بر مصداق راه رفتن بروی تیغ برهنه معنای انتخاب واقعی را با خون اراده خود رنگین بسازد . 

در این شکی نیست که این انتخاب همراه با شک و تردید های دلهره آمیز بود ؛ زیرا مردم افغانستان پنج سال پیشتر با شور و شوق زیادی به پای صندوق های رای رفتند و همراه با صد ها امید و آرزو با رنگین کردن انگشتان خود  برای  گذاشتن اولین سنگ بنای نظام مردم سالاری روز تاریخی و استثنایی را جشن گرفتند . مردمی دست به این اقدام تاریخی زدند که پنج سال تمام در زیر ضرب و شلاق طالبان پولیسی ترین حکومت دنیا را به تجربه گرفته بودند و هنوز داغ های کیبل آنها بر پشت و پهلوی شان سنگینی می نمود .  چنان نظام اختناق آور را تجربه کرده بودند و سایۀ سنگین و  اضطراب آلود آن چون کابوسی بر روان آنها سایه افگنده بود . این کابوس چنان وحشتناک و هیبت آرا بود و دشنه های آختۀ آن با سنان های تیز چنان امید شکن و زنده گی بر انداز بود که اندکترین آ رزویی را مجال شگفتن و پر و بال گشودن نمی داد .  انسان این سرزمین چنان سرکوب شده بود و عبوسیت سراپای حیات او را فراگرفته بود و حتا چنین روزی را در خواب هم نمی دید که با فرارسیدن آن در عقب صندوق های رای دهی قرار بگیرند .  این مردم در حالی چنین روز های دشوار را سپری می نمودند که هنوز  وحشت کشتار ها ، زنده به گور کردن ها ، شکنجه های روحی و جسمی گروۀ پایگردها (گروۀ خلق) و گروۀ  درباریها(پرچمی ها) نه تنها فراموش شان نشده بود ؛ بلکه فریادهای مظلومانۀ هزاران انسان بیچارۀ غرقیده در خون از پولیگون پلچرخی و ده ها مکان دیگر به گوش شان طنین انداز بود .

آری این مردم تنها این کوچۀ بن بست را تجربه نکرده و از آن عبور نکرده اند ؛ بلکه کوچه های بن بست پیهمی را پشت سر گذاشته و از کوچۀ های بن بست دیگری زیر نام حکومت مجاهدین نیز سر به دار عبور کرده اند  . حکومتی که عزیر ترین آرزو های آنها را به قربانی گرفت و مردان نقاب پوش و چپاولگری  زیر نام مقدس جهاد همه دار و ندار آنها را ربود و شکوهمندترین حماسه های آنها را به بیرحمانه ترین حالت به غارت بردند . هرچه از جنس زمین ، خانه و پول در هرجا و از هرکس که یافتند ، ناعقبت اندیشانه  به راکت بستند ، ویران کردندو دزدیدند . بر سر ها میخ کوبیدند ، بردهن گویا اسیران جنگی از فراز کانتینر ها به فتوای رهبران شان  شاشیدند و عزت انسان را به استهرا گرفتند  . آری این مردم دردمند تنها این کوچه های هزار خم و پیچ  سراسر بن بست را نپیموده اند  بلکه از آنهم به مراتب پیچیده تر  و دشوار تر در تنگا تنگی از کوچۀ به مراتب پر از بن بست "تر" زیر نام امارت اسلامی نیز به قیمت جان قدم رنجه کرده اند و با به وقوع پیوستن سناریوی یازدهم سپتمبر و ولادت کودک بیماری به نام "معاهدۀ بن" گویی ناشیانه به کوچۀ بن بست دیگری پا گذاشتند ؛ اما این کوچه نه نشان  و آرم "جهادی"داشت و دارد که زیر نام حکومت اسلامی  و انقلاب اسلامی بوی شر وفساد از آن برخیزد  و نه هم "امارتی" که به بهای به لجن افگندن شریعت بوی متعفن شکنجه های روانسای کیبلی بلند شود ؛ بلکه این کوچۀ در واقع پر از بن بست به ظاهر خیلی صاف و راست بود وحتا اندکی خمی هم در آن دیده نمی شد ؛ زیرا سرتا پای  این کوچه با تن پوشان حریر  زیبا و پر زرق و برق دموکراسی آراسته شده بود و بر هر برج و باروی آن لوح سیمین دفاع از حقوق بشر آذین گردیده و بسیاری از آدم کشان رژیم دوران تره کی ، کارمل و نجیب با جمعی از  چپ اندیشان به اصطلاح خلف انقلابیون زرد "مائوتسه تون" بوی که گویی از پدر پدر مدافع حقوق انسان اند و  قباله های چند صد هزار ساله بردست دارند و هر آن با مانور های تنگ و  منافع محورانه فتوای دفاع از حقوق بشر را بر آن لواح می نوشتند و می نویسند . شگفت آور اینکه هر چه نوشتند و هنوز هم می نویسند ، جز خود خوانند و لاغیر و  بعد بر تاق نسیان بگذارند و شماری را هم پاک کنند و به آب اندازند و غسل تمهید دهند .

حالا که هنوز هم در این کوچۀ بن بست ناگزیرانه قدم میزنند و جادۀ ناهمواری را پشت سر گذاشته و کوچه های  ناهموارتری را در پیشرو  دارند . در راست و چپ این کوچۀ بی انتها راهیان " یخن چاک و دهن پارۀ "مبارزه با تروریزم  از 46 کشور جهانرا به مشاهده گرفته اند که در دو طرف  صف های عریض و طویلی کشیده اند و گویا برای رهایی مردم افغانستان کمر های را سخت بسته اند و خویش را بی محابا به این کوچۀ بن بست افگنده اند و در واقع  در مرداب های این کوچۀ بن بست برای منافع امریکا و بریتانیا کشتی توفانزده و متلاطمی را یدک کشی مینمایند .

آری چقدر دشوار است ، قدم زدن و یا ماندن در این کوچۀ دشوار و بی انتها ، بویژه اینکه  من هم یکی از راهیان آن هستم و مهمتر اینکه چقدر دشوار است تصمیم انتخاب در این کوچه ، بویژه تصمیمی که سرنوشتی را رقم میزند و مرز فاجعه و فلاح را وانمود میسازد . این در حالی است که میدانم ، تصمیم من هرگز در گشودن بن بست نقش سازنده یی ندارد . از فلاح که در آن خبری نیست و حتا فاجعه را بیشتر دامن میزند .   پس چگون میتوان تصمیم گرفت . آنهم تصمیمی که شرط اول موفقیتش خوانده اند ؛ یعنی در هر تصمیمت باید یک گام به پیش بروی و نه یک گام به عقب . پس حالا من چگونه تصمیم را قربانی نمایم . د رحالیکه میدانم ، هرگونه تصمیمی برای یک انتخاب اهمیت حیاتی دارد و هر انتخابی به قیمت یک رای نه تنها نمایانگر ارادۀ الهی و درجه یی از درجه های مسؤولیت بس خطیر تاریخی  است ؛ بلکه ارادۀ آزادی را به نمایش میگذارد که همانا اختیارش خوانند . حالا که من پس از دیر زمانی  این "نقد" را به نام  اختیار  به کف آورده نصیه نگردد .

این قوت نامریی و ملکوتی که نه تنها در ساختن سرنوشت خودم ؛ بلکه در ساختن سرنوشت مردمم نیز تاثیر گذار است . پس چطور باید از آن استفاده نمایم . در حالیکه  میدانم با این رای من شخصی رییس جمهور می شود . کسی که در کشور من باید حکمروایی نماید . در حالیکه من حکمروایی را  سراغ مینمایم که دست کم به اندکی از آرزو ها وخواست های من و نیاز های هموطنم پاسخ مثبت بگوید . این در حالی است که من آشکارا می بینم که در برابر نتخاب من کسانی قرار دارند که نه تنها رای من را ؛ بلکه رای خود را نیز در معرض معامله قرار میدهند ؛ زیرا این ها در فکر خدمت برای من نه ؛ بلکه در فکر رسیدن به قدرت اند و برای رسیدن به مقام از هیچ نوع تلاشی ابا نمی  ورزند . گذشته از اینکه در  جمع این نامزدان اشخاصی هستند که برای گرفتن مقامی شب ها تا صبح لحظه شماری کرده و در جستجوی آن بودند و هستند که با کدام نامزد نیرومند و پولدارتر ایتلاف نمایند تا باشد که بعد از پیروزی او به حداقل مقام کوچکی هم برسند . چگونه می توان به این معامله گران  اعتماد کرد و به یکی از آنها را داد . با آنکه رای دادن یک مکلفیت است ، برای ساختن نظام  و جلوگیری از آشوب بزرگتر که مصلحت دینی هم  برای انتخاب بد از میان بد و بدتردر همین معنا نهفته است . با رای دادن از آشوب جلوگیری کرد و یا با رای ندادن آشوب را تحریک کرد و یا راۀ سوم نفی هردو با آشوبگران پیوست و شاید هم در بعضی حالات پیوستن به آشوبگران بهتر از پیوستن به مفسدین و معامله گران باشد و در شماری حالات هم نپیوستن به هردو .

در این شکی نیست که رای دادن به کرزی رای دادن به ادامۀ فساد و غارت است . بویژه حالا که معاونان شکمبوتری پیدکرده و معاون اول او خویش را برای چپاول زمین های بیشتر چاقتر می  نماید تا باشد که باشرکت بیشتر در کار و بار مواد مخدر دست احمدولی کرزی برادر ناتنی حامدکرزی را بگیرد و با دست تکان دادن بیشتر او خاک بر چشم غربی ها افگننده و مردم بیچارۀ مارا به یک دورۀ تاریکتر فساد و بدامنی سوق بدهد . فسادی که سر به آسمانها کشیده و بوی متعفن آن منطقه را فراگرفته است .

با این همه شک و تردید ها خیلی ها کوشیدم تا خویش را قناعت داده و رای خود را یه شخص مورد نظرم بدهم . با تاسف که چنان در جدال شدید وجدانی  ماندم که از آن بر نخاستم . زیاد کوشیدم نامزد ها را سره و ناسره نمایم ؛ اما با دیدن ترازوی نشان انتخاباتی حامد کرزی ، یکسره حساب عدالت از نزدم رفت و  در تنگنای بی تصمیمی فرو رفتم . از نشان جناب کرزی در یافتم که به چه میزانی عدالت در ترازوی نامزدانی مانند حامد کرزی سخت ضجه می کشد و  فریاد های آن در شاهین ترازوی نشان او در گلو خفه شده است .  از آن در یافتم که چگونه جناب کرزی در ترازوی پانگدار خود با خرید و فروش بسیاری اشخاص عدالت را به چوبۀ دار ترازوی خود به زنجیر کشید و  در داردگاۀ جباران تاریخ به محاکمه  کشاند . من بر مصداق مشت نمونۀ  خروار با دیدن ترازو کرزی ترازوی تمام نامزد ها را سره و ناسره کردم و بالاخره هر ترازویی را به نحوی در شاهین ترازوی او یافتم . با این حال این حرف در ذمنم تداعی شد که تمام نامزدان محصول نظام فاسد او هستند و دست هر کدام چه بصورت مستقیم و چه غیر مستقیم به نحوی در فساد او شامل است . هر کدام اینها در واقع بخشی از مشکلات حکومت فاسد او اند که هرگونه برائت آنها را از فساد روز افزون نظام حامد کرزی ناممکن می سازد .

 

  گفتنی است که  نتایج قسمی 35 در صد آرا اشتراک 2140643 نفر را در انتخابات نشان میدهد . کرزی با گرفتن 940 هزار و 558  رای در صدر  داکتر عبدالله با کسب 638 هزار و 924 رای در ردیف دوم و رمضان بشردوست این یگانه داوطلب فاقد هیاهوی تبلیغاتی 277هزار و 403 رای در ردیف سوم قرار دارد . اشرف غنی احمدزی ، میرویس یاسینی ، شهنواز تنی و ملا سلام راکتی در ردیف چهارم تا هفتم قرار دارند . این شامل آرای 9 هزار و460 صندوق دربانک اطلاعات کمیسون انتخابات و با حضور نماینده گان نامزدان ثبت شده است .

این در حالی است که کمیسیون مستقل انتخابات بصورت تدریجی به اعلام نتایج آرا پرداخته است و تا کنون 35 در صد آرا را اعلام کرده است که نشاندهندۀ اشتراک کمتر از دوملیون رای دهنده است . این اعلام تدریجی به گونه یی دوای مسکن را ماند که آهسته اهسته یک نوع تسکین و تحمل را در مردم ایجاد و در نتیجه  آرای حامد کرزی را به خانۀ بالاتر از پنجا در صد برساند . نظر به این رقم شمار اشتراک کننده ها در انتخابات از جمله 17 ملیون واجد شرایط رای دهی تنها  در حدود شش ملیون نفر رای خود را در صندوق ها افگنده اند که کمتر از پنجا در صد رای دهنده گان واجد شرایط در افغانستان است .  این رقم شامل شمار زیادی رای های تخطی بار و تقلب آمیز  است که هنوز سره و ناسره نشده اند . با این هم اشتراک کمتر از پنجا در صد رای دهنده گان از جمله 17 ملیون رای دهندۀ واجد شرایط خود مشروعیت این  انتخابات را از میان میبرد . از سویی هم کمیسیون در اثنایی به اعلام تدریجی نتایج آرا می پردازد که در حدود 19 صد شکایت به کمیسیون شکایات رسیده و به گفتۀ سخنگویان این کمیسیون اضافه تر از 190 شکایت جدی بوده ،  سرنوشت انتخابات تاثیر گذار است  و ا ین به نوبۀ خود مشروعیت انتخابات را زیر سوال میبرد . در حالیکه در لایحۀ انتخابات به صراحت آمده است که و جود تخطی ها و تقلب ها در انتخابات برای کمیسیون صلاحیت داده است تا نامزدی را سلب صلاحیت کرده  اسم او را از لست نامزدان بیرون نماید یا انتخابات را به دور دوم ببرد .  شگفت آور اینکه با آنکه سطح تقلب بصورت روز افزون بلند میرود ؛ اما تا هنوز از سطح مشروعیت انتخابات چیزی پایان نیامده است . این جا است که باید گفت ، هر چند انتخابات بدون انتخاب من سپری شد ؛ ولی با تاسف نتایج آن سوگنامه ییرا ماند که  هر نویسنده یی می تواند با گرفتن خامه یی  تقلب ها و تخطی های دردبار در آن را در صفحه هایی از کاغذ به تحریر در آورد و گویا تراوش قلمش آرزو های خونینی را بروی کاغذ به تصویر می کشد . البته با ابراز تاسف تعجب فراوان که چگونه مردان قدرت طلب و ثروت پرست برای هدف غارت و چپاول نه برای خدمت و ادای مسؤولیت  در برابر خدا و مردم  آرزو های نیک آنانی  را به بازی گرفتند که با جهانی از شوق و عالمی از شور به پای صندوق های رای رفتند .

 

 

 


بالا
 
بازگشت