آ.پولاد


فوزیه کوفی

یا بهترین واردبه دردهای وطن

وبهترین تشریح کننده راه های حل آن.

 

هموطنان عزیزی که خواننده این نوشته هستید، توجه شما را به مقدمه شناخت خود ازخانم فوزیه کوفی جلب و به تعقیب دید گاه خود را زیر این عنوان خدمت شما تقدیم خواهم کرد. 

امروز یا بهتر بگویم همین لحظه خانم فوزیه کوفی را با توضیح و تشریحش از حالت موجود افغانستان و تناسب تفکر، توان، شناخت و اندازه های ظرفیتی مردم ما از طریق تلویزیون آریانا شناختم و شنیدم.    

ازینکه دو کاندیداتور نسبتا" حاکم، مشترکا" توضیح کننده موقف های شان بودند لازم میدانم از جناب اسحق گیلانی هم یاد آورشوم. آقای گیلانی نیز از جمله کاندیداهای رده اول اند، اما در مقابل خانم فوزیه کوفی با دید کمتر معلوماتی به نظر میرسید، با اینکه این شخص یک سروگردن از بهترین های کاندیداها بالا تر است. ناگفته نماند که من همه  کاندیدا های ریاست جمهوری افغانستان را از طریق رسانه ها و دوستان با توضیح و تشریح صحبت ها ، پلاکات ها، نشریه ها و توضیحات بعضی صاحبنظران آشنائی دارم. در مورد خانم فوزیه کوفی معلومات بسیار اندک داشتم. اما در مورد محترم گیلانی در قطار دیگر کاندیدا ها اندازه لازم معلومات را کسب نموده و اورا در رده بالای کاندیدا قرار داده ام، باصحبت خانم کوفی معلوم شد که شناخت کوفی از اوشان هم بالاتر است. با همین مختصر توضیح میروم بسوی توضیح و تشریح اصل مطلب، تا ببینیم که چه حکمی من را مجبور ساخت به این نوشته مبادرت ورزم و چرا لازم دیدم ازطریق سایت وزین آریائی مطلب خود را به نشر برسانم. 

قرار بود مطلبی را تحت عنوان( ماچرا انتخابات را مردو میدانیم) ازطریق سایت وزین آینده به نشر برسانم، مطلب را آماده کردم، اما باریکی دید های متفاوت روی تصمیم گیری های حالت موجود درافغانستان که به کدام حد بسوی کوچک شدن روان است، من را به این نتیجه رساند تا روی کلمه مردود دانستن مکث کنم، بنا بران مطلب نوشته شده را با وجود آماده شدن با آنکه وعده ارسال آنرا داده بودم برای نشر نفرستم. روی این جریان، نوشتن این مطلب خارج از ساحه پلان فکری من بروی کاعذ نقش بست و آنرا اینک به مطالعه شما قرار میدهم. 

شرایط موجود افغانستان و وجود قوای بین المللی آنهم شمول کشوری که مادر اصلی آی اس آی پاکستان است به صراحت میرساند که آرامش در افغانستان با این حرف ها به هیچ وجهی قابل تغیر نیست. هدف انگلیس تشکیل یک دولت واحد اسلامی تحت فرمان خود اوست تا بتواند منطقه را تحت نظر داشته باشد. مثل عام مردم ماست که : (گاو پیر کنجاره را خواب میبیند.) آنقدر در مورد انگلیس این شیطان خانه برزک سیاسی جهان وارد است که اگر خوب تعمق شود به این نتیجه میانجامد که دیگر جهان در قرن 19و حتی قرن 20 باز نمیگردد. الی اگر زراد خانه جهان دارای قدرت ذروی بجان هم افتند و کره زمین را به پارچه ها تبدیل کنند. درین صورت کسانیکه اولتر به گودال نیستی میروند خود همان کشور ها خواهد بود، زیرا انسانهای جهان دیگر چیزی از دست نمیدهند، بجز فقر، فلاکت، گرسنگی و آوارگی خودرا. ازین لحاظ است که روی محو و زدوره شدن همان کشور ها میتوان حساب کرد نه مردم و کشور هائی که اصلا" زندگی ندارند. پس به این لحاط حفظ شیطان خانه ای بنام آی اس آی برای انگلیس دید و آرزوی مسخره ای است. آنهم در جود اژدهائی که به گفته رسانه های خودش بیدارمیشود و کشور علمی هندوستان که به سرعت انگلیس را نه از نگاه شیطانی خود انگلیس بلکه از روی نفوس و شخصیت های علمی و کارکن به مستعمره خود تبدیل خواهد نمود. بنابران مثل مردم ما آنقدر بجا ووارد میخورد که شاید در تمام عمر خود این مثل چنین با مسمی بکار نرفته است. انگلیس هنوز بفکر باداری و تطبیق نظریه منحوس (فریزرتتلر) خود است.  این شیطان تا توانست امریکا را در عراق مصروف ساخت تا القاعده و طالبان تجدید قوا نمایند. (همین مطلب هم یکی از خرابی های سیستم ریاستی است درکشور های با قدرت که اگر احمقی به اساس سرمایه و شهرت کاذب خود در صحته ظاهر شد. رزیل ترین وعقده مند ترین شخصیت حکمی ، حقوقی یا طبیعی  نیز میتواند جلو آنرا بسوی مرام واهی و خود غرضانه خود بکشاند. ) اما همین سیستم ریاستی درکشور مانند افغانستان که مردم به مریضی بیسوادی، فقر، بیکاری و گرسنگی گرفتار اند بهتر از هرگونه ساختار سیاسی ای است که فعلا" بعضی کاندیداها ازان یاد میکنند.

کاندیداهای ریاست جمهوری اسلامی نام نهاد افغانستان به مردم وعده های کار، تعلیم وتربیه، صحت، صلح ، امنیت و رفا را میدهند. اما با چه شرطی و کدام امکاناتی؟ همه را مسکوت میگذارند. درحقیقت گفتنی ای درین مورد ندارند. بنا بران وعده و گفته های شان لافی بیش نیست. اما حیف که مردم ما تا حدی بیچاره اند که همین لاف ها ی واهی را نمیتوانند بفهمند. اگر بفهمند باز هم برای هزار افغانی که 20 دالر امریکائی و یا 13 ایرومیشود حاضرند همان لاف ها را نادیده بگیرند. زیرا نه توان شناخت آنرا دارند ونه آینده آنرا حدس زده میتوانند. آنها گرسنه اند و هر نوع حسابی که ازوشان پرسیده شود آنرا بحساب نان جواب میدهند. پس از توقع به دور است اگر ما ازان مردم بیچاره و عقب گذاشته شده امید درک مسئولیت سپردن زمام کشور را به مسئولش نمائیم.  آن مردمی که شغال گورکاو زندگی خود را حتی نه به پدری بلکه به بابائی خود پذیرفتند، نمیتوان راه درست شناخت هیله گران را برایشان آموخت.

ریشه اصلی نا آرامی، فقر و گرسنگی، عقب ماندگی و عدم درک عادی ترین مسایل زندگی دران کشور چیست؟ بیائید یکبار این معمای روشن را به مشوره و کاوش بگیریم. تا بیابیم که آیایاوه گویان راست میگویند؟ مقصود من از یاوه گویان همین کاندیدا های ریاست جمهوری جمهوریت اسلامی افغانستان و مشاورین خارجی شان است، که مانند دایه های مهربانتر از مادر رهنمائی مینمایند. اما خود در همان آتش روغن میریزند و با هزاران چشم سفیدی قتل های عمدی را که حکم نسل کشی را دارد بنام اشتباه و ضرورت مقابله بخورد دولت دست نشانده و مردم بیچاره ما میدهند. بیچاره را خواب میدهند وگرگ را به مهمانی روی لاش خواب برده شان دعوت مینمایند. اگر چنین نیست چرا آنانیکه به دشمن از طریق هوا سلاح توزیع کردند ویا با دشمن سرگوشی کردند با این سادگی به خموشی میرود. درحالیکه یک محصل جوان ویک خیر خواه ساده بنام پخش ورقه دفاع از حقوق زن و یا چاپ قرآن پاک به اعدام و حبس طویل المدت محکوم میشوند؟ این مسلمان ها ی دروغین مگردر مقابل آن دشمنی که سلاح گرم و سرد را به دشمنان میرساند چرا  خموش اند؟ چون آنها نمیتوانند داغ زنجیر آن مالکان را از گردن شان بزدایند.

آن همه کمک های بین المللی در طول این هشت سال به کجا رفت؟ این نمک به حرام های وطن فروش از کدام میراث آبائی خود این همه بلدنگ ها و مصارف ملیونی را سازمان میدهند. زمرد مگر مال شخصی چند وطن فروش بنام مجاهد است؟ فروش آثار تاریخی، ویرانی تعمیر های کانکریتی و فروش آهن گادر های کهنه در پاکستان برای اینها مال به ارمغان نیاورد؟ گرده ها و قلب اطفال وطن توسط همین نعره کشان به فروش نرفت؟ روی ناموس وطن و زنان با عفت کشور همین ها تجارت نکردند؟ وقتی به قدرت رسیدند ویرانی هائی را بار آوردند که تاریخ چنین شاهدی ندارد. روی سیای چنگیز از اعمال نابخردانه این ها سفید شده است. طالبان کی ها هستند ؟ همه همان مجاهدینی هستند که بحساب خود شان متقی ترند یعنی نه تنها حلقه غلامی را پذیرا شده اند بلکه گردن بند قهرمانی وطن فروشی را بامباهات در گردن منحوس خود بسته و به آن افتخار هم میکنند.  همین ماشین وطن فروش سازی حالا پوستین خود را چپه پوشیده است. ازیکسو شغالهای ازچوربازمانده خود را بجای طالبان حاکم ساخته و ازجانب دیگر برای چپاول کمک های بین المللی شکم انجو های خودرا بنام کمک مردم افغالنستان چنان پندادند که قبل از کفیدن تعفنش مردم مریض مارا به مخمسه رسانده است.  و ازین بد تر اینکه همان طفل حرامی خود را بنام میانه رو میخواهد روی گرده مردم بیچاره ما بار کند. آیا آنها نمیدانند که  همین میانه رو ها و همین طالبان بودند که بحکم آی اس آی همه آثار تاریخی و بنا های کلتوری کشور مارا ویران و روند نیم بند علمی کشور مارا به دارآویختند. (شاید آنها به ریش من بخندند و زیر زبان  خود بگویند که ای بیخبر همان کار ها تحت پلان خود ما عملی شده است.) اینها بسیار دیر از خواب بیدار میشوند. دیگر طشت رسوائی شما از بام افتاده است و چلو صاف شما ازآب برآمده است. مگر شما با همه این دستگاهای محیرالعقول علمی و تخنیکی تان  این حقایق را نمیتوانید ببینید؟ نه! میبینید، اما درهمین مداری گری مفاد شما مضمر است. پس بدانید که ما میدانیم اما چکنیم که روند زمان بکام شماست.  بروید دوره تمدن وحشی بشریت را بنام خود ثبت نمائید اما بدانید که هر فوارة آبی هر قدربالا برود سرنگونی هم دارد. نشانه های این سرنگونی سرزده است. نسل آینده شاهد مرگ تمدن محیلانه و خون آشام شما خواهد بود.

ریشه اصلی همه نابسامانی ها در کشور ما عدم درک و بیسوادی است که حتی پاکستان برای منافع خود همچو خرچنگ به این زخم خود را چسپانده و نمیگذارد این زخم صحت یاب شود. تا این کشور شیطان ساز و حلقه به گوش انگلیس بتواند از منابع طبیعی و سرزمین کوهی آن در منطقه جا و سیادتی برای بادار خود تهیه و خود مانند غلامی درخدمت آن باشد. دو هدف را این دو کشور شیطان تعقیب میدارند: پاشیدن تخم نفاق و کشاندن مردم این مرزبوم بسوی جهل و بی دانشی. هر زمانیکه سرعت عمل این آرزوی پلید به کندی میرود هردو کشور شیطان دست به دست هم داده راه نسل کشی را در پیش میگیرند. هرگاه مردم ما موفق شوند خود را ازین مثلث شیطان برون کنند خواهند توانست راه خود را خود دریابند. خوب دقت کنید همین مسلمان های هندوستان با همکاری انگلیس دست بکار شده و شاه شجاع را طعمه آرزوهای خود کردند. به ترتیب اکثریت خنثی کردن پلان های چیزفهم ها و وطن پرستان ماراهمین مسلمان های هند بدوش داشته و با هزاران حیل بسوی نا بودی کشانده است. تفکر احمقانه زمامداران دوصد ساله اخیر تاریخ افغانستان سبب شده است تا این مکروب ها در بین مردم ما جا گرفته و با خاصیت نوکر منشی آن خود خواهان بیخبر را در گمراهی قرارداده و بسوی منافغ انگلیس سوق داده است. این ها بنام  های معلم، نظامی، سیاست مدار، کارمند تخنیکی دروطن ما چه کلهائی را که به آب نداده اند. لطفا" به تاریخ دوصد ساله اخیر وطن خود مراجعه کنید. خواهید یافت که یک هندوبه این خیانت دست نزده بلکه همه همان مسلمانانی بوده اند که امروز کشور پاکستان را تشکیل داده اند. میشود گفت که همین نمک به حرامی ها و وابستگی های شان به انگلیس سبب شد تا انگلیس محمد علی جناح را دربین مبارزین هند تعبیه کند و به کمک آن لانه شیطانی خودرا اعمار نماید. ببینید  سیاست چقدر ظریف است که انسانی همچون مهنداس کرم چند گاندی (مهاتما گاندی) تا آخر کار نتواند انسانی به آن محیلی را بشناسد. زیرا اگر قبل ازان ودر زمان مبارزه با انگلیس اورا درک میکرد، میتوانست چون تفاله ای او را به دور افگند. همچنان اگر وضع سیاسی بهارت(هندوستان)(این پسوند های ستان هم ماحصل یک شیطانی است. لطفا" درکتاب نام و ننک نوشته محترم سلیمان راوش این موضوع و ده ها مطلب پر بها و قابل ارزش دیگر را بخوانید.) کمی قیام می یافت بازهم محمد علی جناح و بادارش انگلیس موقع تجزیه بهارت را نمی یافت.  اما افسوس که سیاست شیطانی انگلیس حتی مهاتما را غافل گیر کردو بر وی تجزیه بهارت را تحمیل نمود. اینجاست ریشه عقب مانی مردم ما دراین دوصد سال تاریخ جهشی کره زمین. بر آمد ازین معضله به همان مثل مردم ما می ماند که گفته اند: (فیل به گل مانده را شا فیل می باید کشید.) حال این وضع نابسامان و عقب مانی دوصد ساله  کشور مارا از کاروان تمدن موجودی یا انسانی میتواند بهتر سازد که این صفات در او به حد اعلی رسیده باشد. صداقت، هشیاری، کاردانی، پشت کار وشخصیت نفوذ کننده در بین مردم. شافیل نجات وطن ما همین است که ما زره ازین صفات را در وجود همه کاندیدان نمیتوانیم بیابیم.  این بدان معنی نیست که وقتی شافیل نداریم باید دست زیر الاشه نشسته  و خود را به باد بسپاریم. هیچ وقت برای کارها ی اجتماعی نميتوان الگو و مدل کاملا" بی عیب تراش کرد، مگر برخلاف نمیتوان مهار خودرا به هر هرزه خاری هم بست. اگر ما موفق شویم بیست فیصد ازین صفات را در وجودی سراغ کنیم به حد اعلی به مردم و کشور خود خدمت کرده ایم. بشرط آنکه در هر تصمیم خود همانطوریکه زبان زد عام مردم ماست خدا را حاضر وشاهد بدانیم و این هم کافی نیست، باید شیطان را که در کارهای ماخلل وارد میکند هرشخص ما با چهارچشم، شش  گوش و ده عقل بشناسیم. درغیر آن حال طفلان این مکتب بهبود نخواهد یافت. این بود شمه ای ازریشه اصلی نا بسامانی ها.

برای اینکه خواننده خود را خسته نساخته باشم  به یک جمع بندی کلی بسنده میشوم. در صورتیکه مورد علاقه هموطنان قرار گیرد. با همین شیوه دوره 36 ساله سیاست شیطانی جهانی در افغانستان رااعم ازچپ و راست به بررسی خواهم گرفت.  حال میپردازم به انتخابات و اشخاص شامل در روند انتخابات.

خوب دقت کنید، کدام یک ازین کاندیدا ها  توانسته اند راه برون رفت را از این معضلات مطرح  کنند؟ برای روشن شدن این حقیقت روی کاندید های عمده یکا یک روشنی میاندازم. تا شود که غش را بیابیم.

کاندیدای اساسی و اول خود آقای کرزی است. آیا دردوره شان چه کارهای عمده زیربنائی صورت گرفته است تا ما بار دیگر مهار خودرا به عقب شان ببندیم. کارهای مهم : ظاهر شاه بابای ملت شد، انجوها چندین بار بیشتر غنی شدند، مردمان سرزمین ما به حد کافی از بمباردمان، گرسنگی، زنده به گورشدن و غرق شدن قربانی دادند. دستگاه قضائی ما بیشرمانه ترین فیصله هارا برای مردم ما صادر کردند. طالب ها بنام میانه روباهمان غلظت و کثافت در امورسیاسی و دولتی سهیم شدند. این هم به نفع شما نبود آقای کرزی زیرا صف حریفان شما یعنی ربانی، سیاف و دیگران را تقویه کردند. معارف، تحصیلات عالی، صحت، انرژِی، با همه کمک های بین المللی رشد ناچیزی داشته اند. مردم ما ازبیکاری حتی در کانتینر ها برای کار خود را خورد و خمیر کردند و هم برای رسیدن به نقطه امن طعمه ماهیان شدند. هزاران دیگر از افعانها بی سر وصدا در زندانهای پاکستان سر به نیست شدند. سردی و یخ جان هزاران طفل آواره مارا گرفت. وحدت نیم بند ملی ما به روياروئی قومی و منطقوی تبدیل گردید. اما آفرین بر تو، کشور بیچاره مارا درصف تولید کنندگان اول جهانی رساندی. اما بد بختانه که همین مقام مقام کثیفی است. مقام اول کشت تریاک را ازان خود ساختیم که این هم از برکت شما میسر شد. آهسته به گوشت زمزمه میکنم که دیگران خبر نشوند. سروصدای دارائی ها زیر بته های کوکنارازان دفن شده اند تا مانند انگلیس ها که در مورد آی اس آی خواب کنجاره ای میبیند. شود که در دوره های امپراطوری ممکنه نقش امپراتور مردارشده به سرزمین ما برسد. اگرچنین شود ما خجل تروامپراتورسیه روی ترخواهد شد. راستی شما وعده میدهید که در دوره دوم  نابسامانی ها و کاستی ها را جبران نموده وآب رفته را بجو باز می آرید. این را با شما پذیرفتم زیرا شما آب رفته را بجو باز آوردید، یعنی فهیم را دورباره احیا کردید اما نفهمیدم منحیث یک آب شفاف و صفا یا با لوش و جامنک بقه؟   

آقای عبداله عبداله ! دوره شورای حل العقد استاد تان محترم پروفیسور استاد ربانی را به خاطر دارید؟ چه کشت و کشتار در کابل روان بود؟ شما خلف همان دوره درخشان هستید. اما حالا یک نظام دیگر را درپلان تجربه خود کیفی برانداخته اید. نظام حکومتی پارلمانی . میگوئید که نظام ریاستی به خود کامگی کشانده شده است. آقای سیاست مدار! بیا که یک بیت مورد پسندت را بیادت بیاورم، (اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست در مسلمانی ماست.) این نظام ریاستی نیست که به خودکامگی رفته، بلکه اشخاصی مثل من و تو این گندگی را بارآورده ایم. ورنه یک وزیر خارجه میتواند عاملانه افشا گر کج روشی ها باشد. که شما این کار را در دوره کار تان نکردید. برخلاف در جستجوی وطنداران خود بودید تا اگر بیسواد هم باشند اورا کارمند سفارت یا آتشه نظامی و یا کلتوری بسازید. عقب طرح نظام حکومتی شما به جاده فدرالی ساختن راه باز نمیکند؟ اگر چنین شود، با چنین کلتورو سوادی که در کشور ما حاکم است به بسیار زودی سند تجزیه آنرا نیز امضا خواهید کرد.  سرو صدای موفقیت خود را زیاد ساخته اید.

ممکن است چنین باشد زیرا در چنین کشور دم بریده امکان چوچه دادن و تخم دادن هردو است. هیچ باکی هم ندارد. مردم ما صد با ر تجریه کرده اند این هم یکی دیگرش، اما من پریشان آن حالتی هستم که قبل ازچاره وطن به چنان تجزیه ای نرود که بجز کشورپنجشیر دیکر همه جزکشورهای همسایه شوند.  باز هم فایده میکنی ، ولسوالی پنچشیر را توانستی ولایت بسازی، مگر چه عیبی دارد اگر آنرا کشورهم بسازی؟ مردم ما به خرام دپلماتیک ضرورت ندارند. ما دپلماسی آگاه و مثمر را منتظریم نه نمایشی را.

حال میرویم به سراغ آقای احمدزی که دوره وزارت مالیه شان اورا از بهترین وزیران مالیه کشور های آسیا ساخته است. اشتباه نکرده ام؟ بهترین وزیر مالیه کشورهای آسیائی یا جهان، در جهان آن هم شک نیست، زیرا شعری که دربطن شاعر نقش میبندد معنی ندارد اما اگر در افکارش نقش میبنددمیشود مفهوم داشته باشد. اما اگر شاعر سواد کافی ادبی را صاحب باشد وشما ماشاءاله سواد کافی حسابی دارید و دران شک هم ندارم. به همین لحااظ با شما حساب میکنم. امید میکنم دو جمع دو من و خودت چهار باشد.  شما در ریکلام تان میگوئید دردوره قبلی بروی دختران تیزاب پاشیدند اما بدون وقفه آرامش را زمرمه میکنند که خاطرجمع باشید امکان تغیر موجود است. رئیس جمهور جدید این نا بسامانی را چاره میکند. اما افسوس نه میگوئید چطور چاره میکنید. طالبان وآی اس آی تحت فرمان شماست ویا با گلبدالدین حکمت یار که تیزاب پاشی از ابتدا کار آن مرحوم بوده، مرحوم ازان سبب میگویم که روز تولدش آدمیت و انسانیت دروجود ش مرده است. توافقی را امضا کرده اید. احمد زی صاحب ! این واقعات را خودت جلوگیری کرده نمیتوانی ، این تبلیغ جز یک فریب کاردیگری نیست.  خودت شاید یک محاسب خوب باشی اما سیاست مدار خوب نیستی. بازهم نسبت به دیگر کاندیدا ها سابقه خوب و پشت کار داراستی. اما نمیدانم با این سوژه ای که مطرح میکنی خودت را یک خیال باف حساب کنم و یا مرد عمل؟ بهر صورت،  شما نخواسته اید، یا نکرده اید و یا نمیتوانید بکنید، که راه های برون رفت را از معضله های موجود نشان دهید  و یا اینکه در تنورگرم مصروف نان پزی خود هستید وعواقب آنرا نمی سنجید. بنا بران تا وقتیکه استدلای ها وطرق عملی کار های شما رانشنیده و یا نخوانده ام حد اقل خودم درمورد شما بی طرف میمانم. لطفا" راه های برون رفت را نشان بدهید. ترسیم وضع کذشته مشکل نیست. 

این چند مثال بود . وقتی به شعر حافظ شیرازی میرسیم قناعت میکنیم که :( آن مریدان رو بسوی کعبه چون آرند چون------ رخ بسوی خانه خمار دارد پیر شان) (تصرف- ما- و-آریم- بنا به ضرورت موضوع صورت گرفته که معذرت من را خواننده گرامی خواهد پذیرفت). این سه نفر ازجمله طلایه داران قطار کاندیدان ریاست حمهوری هستند که من در مورد شان منحیث نمونه بسنده میشوم و میروم در ساقه، هیچ نپرس که حین صحبت شان از خجالت آب میشدم، آفرین به خبرنگار (آقای فیاض) که با موج و دریای خنده در دل شان لب شان پس نمیرفت. گرچه یگان وقت تبسم ملیح و تمسخر آمیز شان بی مهابا راز درونی شانرا میرساند اما باز هم آفرین به این حوصله و خویشتن داری شان. شاید من اشتباه دیده باشم و آن ها هیچ تبسمی نکرده باشند اما حقا که به یک قهقه می ارزید چه رسد به یک تبسم.  بازهم شیوه گفتار نمیتواند نماینده عدم فهم سیاسی و اجتماعی باشد اما حضرات حتی از ساده ترین کلمات که بتواند پلان کاری شان را توضیح کند استفاده کرده نمیتوانستند، و این نشان دهنده بیخبری محض شان بود که آنها رادر صف رهنمای یک مدخل نیز تن پوش نبود. بنا بران چپن ریاست جمهوری برای آنان مانند جافری سید جان آقا بود که بشانه یک طفل نو تولد بخواهند باندازند. اما به تاریخ 5 اگست پای صحبت محترم اسحق گیلانی و محترمه فوزیه کوفی نشستم. روشنی معلومات محترم اسحق گیلانی در پرتو شعاع معلوماتی محترمه فوزیه کوفی کمی کمرنگ شده بوداما برحق میتوان گفت که این هردو مستحق تر از همه دیگران هستند. بخصوص محترمه خانم فوزیه کوفی. بهتر است کمی روی صحبت های این دو دعوت شده تلویزیون آریا نا درنگ کنیم . ممکن خانم فوزیه در شرایط مرد سالار افغانستان امکان بال و پر زدن نداشته باشد. اما حقا که پرو بال پرواز ریاست جمهوری افغانستان را داردومیتواند کار های مفیدی را به مردم انجام دهد زیرا هم امراض را در جامعه درست میداند و هم طرق حل آنرا. کسیکه این دو را نصیب باشد میتواند مثمر ثمر برای آن مردم بلا کشیده ، رنج دیده و عقب نگه داشته شده باشد. روی صحبت های اوشان مختصرا" تماس میگیرم . اگر توانستم فردا ساعت سه بعد از ظهر که تکرار آن پخش میشود آنرا ثبت کنم عین کلمات خود شانرا و اگر نشد همین عباراتی را که حالا درج کرده ام و تنها مفهوم صحبت شانرامیرساند به مطالعه شما میگزارم، امید مورد علاقه شما قرارگیرد. خانم کوفی وضع موجود افغانستان را چنین تشریح کردکه : این جامعه درگیر ودارهای زبانی، قبیلوی، قومی، منطقوی و سمتی قراردارد که علت اصلی آن بیسوادی و بی خبری است که میراث کارشوم گذشته میباشد. راه برون رفت ازان را کارفرهنگی دوام دارو ترتیب پلان جامع و منظم قابل تطبیق توسط صادق ترین اشخاص ممکنه دانست.در مورد آوردن فضای امن در کشور تشریح کرد که برخلاف دیگران اندیشیده و راه حل را مذاکره با طالبان نمیداند. زیرا طالبان همه ارزش های معنوی و نیروی مادی جامعه را به هیچ میگیرند. توافق با آنها به معنی عقب گرد هزارساله است که گران و بی ارزش تر از دوره نا آرامی ای است که درموجودیت ّآنها آرامشی  بر قرار باشد، زیرا که آنها بدون این پذیرش و خواسته های خود دست از سلاح برنمیدارند و ما نمیتوانیم درعین زمان که آنها سلاح برزمین میگذارند ما تمدن را بخاک بسپاریم، نیم قشر جامعه را زندانی و قلم را دفن نمائیم. بنا بران راه برون رفت این نیست. بلکه ما در زیر همین چتر وحشتناک باید به روشنگری بپردازیم.  البته این کار بدون کمک بین المللی میسر نیست. و ما مکلفیت داریم منحیث زمام دار این سرزمین به کمک دهنده قناعت دهیم که اگر میخواهند مارا کمک نمایند باید کمک موثر نمایند و کمک های خود را خود شان بدون پلان ما هزینه نکنند. اگر قابل پذیرش شان نباشد کمک شان به ما ضرور نیست و ما به کمک کشور هائی ضرورت داریم که ما را اگر در کمترین زمان نمیشود در طول یکی دونسل ازین بد بختی بکشند.  خوشبختانه درکنار بعضی کشور ها که کمک های شان روی منافع خود شان میچرخد و برای ما پشیزی کمک نمیرساند، کشور هائی هم هستند که کمک موثر مینماییند. همین مقدار کم هزاران مرتبه بهتر است از کمک های زیاد غیر مثمر.  این خود گام موثر تر و با اهمیتی است که یک رئیس جمهور باید بداند. خانم کوفی در مورد نظام مورد علاقه خود گفت: که ضیاع وقت و بیجا است که ما برای تغیر نظام کار، وقت و مبلغ زیادی را مصرف کنیم. اگر صداقت وجود داشته باشد شکل نظام از خدمت به مردم مانع نمیشود، اما اگر هدف بهانه باشد میتوان (اینجا من توضیح شانرا به این یک فکاهی مردمی ما خلاصه میکنم) درهر بیلی ماست مایه شود. چه زیبا راجع به زن های جامعه ما طرح عاقلانه وکاربردی ای  را داشت، چه صفا و مقنع وضع نابسامان زن را در جامعه مردم سالار افغانستان توضیح و تشریح کرد. چه دلسوزانه وحاکم راه برون رفت را در جامعه مردم سالار افغانستان  اشاره کرد. موقع دادن به زن ها و کارخسته ناپذیر با مرد ها، این کلمات نشان میدهد که تحت امواج خروشان فکری این زن جوان چه راز و رمز های وطن پرستانه ای قرار دارد. و به همین ترتیب درموارد دیگر. من از تلویزیون آریانا تقاضا دارم این زن فرهخته وطن ما را موقع کاقی در پروگرام خود دهند تا با توضیح و تشریح عالمانه خود به ما و دیگران بیاموزد که درست اندیشیدن به سن، سال و جنس نیست. این ارمغان طبیعت ( خداست) که درمغز انسانی نمو میکند. ممکن زمانی برسد که انسان این امر طبیعی را به اراده خود تغیر دهد و یا به گفته مولوی خود خدا شود اما تا امروز انسان بدان جایگاه نرسیده است و ما مجبور و مکلف هستیم به فرمان طبیعت خود را عیار کنیم. من میدانم که خانم فوزیه کوفی طوریکه قبلا" نوشته ام هیچگاهی رئیس جمهور افغانستان نخواهد شد، اما توضیح و تشریحش معلم وار رهنمای راه آنانی خواهد بود که اگربه مردم خود صادق باشند ازان بمانند الگوئی استفاده ببرند. خانم فوزیه کوفی ممکن روند فکری من وشما کاملا" متفاوت باشد اما من نمیتوانم هر خوبی ای را به تفکر مغزی خود معیار زده وروی آن به قضاوت بنشینم، بنا بران موفقیت بی پایان شما را در راه آرمانهای والای تان امید وارم و از هر آنچه که دربین جامعه ما مقام والا دارد تقاضا میدارم تا به موفقیت شما کمک کند. یعنی از خداوند میخواهم شما وصف شما را در جامعه ما وسیع تر بسازد. اگر رئیس جمهور شوید و این گفته های خود را بتوانید در عمل پیاده کنید، مردم افغانستان خوشبخت خواهند شد. یکبار دیگر: پیروزی شما آرزوی من است. این قسمت از نوشته خود را با این چند فرد که ممکن درست هم بیادم نمانده باشد خاتمه میدهم و امید وارم به دقت روی صحبت های کاندیدا ها خود را رسانده و ترسیمی درستی از وضع داده باشم. اگر نشده بود کم من را با کرم خود درآویزید تا حد معیاری وسط دران پیدا شود. 

دوستی گفت صبر کن زیراک               صبر کار تو خوب زود  کند                                          

آب  رفته  بجوی  باز  آرد                 کار بهتر از آنچه  بود  کند                                          

گفتم ار آب جوی باز آید                ماهی مرده را چه کار آید                                            

 

                              خواننده گرامی ! با معذرت که نتوانستم تا ساعت سه بعد از ظهر منتظر بمانم ، بنا بران نوشته خود را بدون ثبت و روی صفحه آوردن جملات ، کلمات و طرح های اصل به زبان خود خانم کوفی بشما عرضه میکنم ، شاید با اصل بعضا" مغایرت داشته باشد بازهم با بزرگواری تان من را ببخشید. هدف من جلب توجه هموطنان من به طرح های با ارزش است. بنا بران با مطالعه این چند جمله بالا میتوان خود را به طرح های خوب این هموطن رساند، اما پروسه شناخت کار ساده ای نیست. با یک نگاه نمیتوان قضاوت کرد، اما چه چاره است، وقتی گرسنه ای لقمه نانی را می یابد با عجله بسوی آن حمله میکند تا نشود که کسی آنرا از اختیارش نرباید. این فرط گرسنگی من است. نه وابستگی .

               

                                                        

 

                                     

                                        

        

 


بالا
 
بازگشت