عبدالله رسولی

کندز- افغانستان، 13 سنبلة 1388 خورشيدی

 

 

 

 

"رييس جمهور حکومت ائتلافی را قبول ندارد"

 

نمي دانم چگونه وضعيتی هست، سر نخ گم گشته و سياست سرگيچه حکمفرما.

حالا ديگر مسئلة ائتلاف گپ جديی نيست، جايش را به موضوعات داغتری خالی نموده. نه رييس جمهور حامد کرزی که احتمال برنده شدنش بيشتر است و نه داکتر عبدالله عبدالله که بعد از آقای کرزی در ميان کانديدان رای بيشتر دارد، به هيچ وجه حکومت ائتلافی را قبول ندارند. در حاليکه، اگر ائتلاف برای منافع مملکت اثر بخشی مثبت داشته باشد چه باکی از آن.

 

همايون حميد زاده سخنگوی رياست جمهوری افغانستان از تربيون رسمی دولت مطلبی را که بايد آقای وحيد عمر سخنگوی کمپاين انتخاباتی آقای کرزی اظهار می داشت اعلان نمود: "رييس جمهور به هيچ وجه حکومت ائتلافی را قبول ندارد". و از جانبی هم کشورهای ذيدخل که خود را از الف تا يا تمويل کننده گان افغانستان می شمارند و از سرهنگ تا فرهنگ شان در اينجا حکمفرمايی می کند، به خود اين حق را می دهند تا در امورات افغانستان دخالت داشته باشند، به ويژه مسئلة مهمی مانند انتخابات بايد بر وفق مرادشان باشد. چنانچه اين ائتلاف را پيشنهاد داده اند.

 

در اينجا (کشور من) تحولات هر آن در نوسان اند. پيش بينی تنش های احتمالی، واکنش های سريع و داغ نسبت به تنش ها و فروکشی سريع اين واکنش ها، همه و همه در سه و چهار روز اتفاق می افتد. باورها، نظريات، عقايد، طرح ها و حتا ستراتيژی ها، در کوتاه مدت تا داغ نشده تغيير می يابند و مي روند تا مسئلة امنيت را بغرنجتر سازند. همه چيز مکتومِ مکتوم است. آنانيکه سر نخ را مي دانند، پنهان مي کنند و آنانيکه نمي دانند، در حاليکه به بيراهه روانند، نمايش مي دهند که همه چيز را مي دانند.

 

تحليلگران محلی در کندز، در تصميم گيری نظاميان خارجی (نيروهای ائتلاف و آيساف) نسبت به مسئلة امنيت در منطقه شاکی اند. به باور برخی از اين تحليلگران، نشانه رفتن دقيق بمب طياره های ناتو به محل اختطاف تانکرهای حامل تيل در ساحل دريای ولسوالی چهار درة کندز در شب هنگام تاريخی 13 سنبله 1388 (دقيق يک روز قبل از اين نبشته) و حملات شب هنگام نيروهای خاص ائتلاف به محلات مظنون از يک طرف و جنگ های خيابانی و همچنان آرايشی در اطراف و حتا داخل شهرهای مهم کشور در روز روشن و گسترش دوبارة نيروهای طالبان در بيشتر نقاط از جانب ديگر و ده ها مثال ديگری از اين دست، توجيه ناپذير می باشد.

 

اين دوگانگی ها ميزان ترديد و ظن مردم را نسبت به دوستان بين المللی خدشه دار ساخته است. اکثر اهالی در کندز تعجب دارند که اگر امکانات دريافت و انهدام تانکرها در شب تاريک وجود دارد، چرا از همچو امکانات در موارد ديگری استفاده نمي گردد تا امنيت عامه به طور دقيق تأمين شود. در اين رابطه مراد نويسنده از استناد به تحليل مردم ايجاد تنش و افزايش حوادث نيست، مقصد اين است که اهالی اين دوگانگی را مشاهده و يا به همچو يک نتيجه رسيده و آنرا به ذهن سپاريده اند.

 

به باور من و شايد هم بيشترين ها که اظهار همچو عقايد را مشکل پسند مي دانند، دکترين سياسی و نظامی برون مرزی، از ما و کشورمان به مثابة وسيله و گذرگاه به مرزهای ديگری استفاده می برند. اگر به اين تفکرات حد اقل باور را بدهيم، کفايت می نمايد تا از آينده نگران باشيم.

 

متأسفانه ما ملتی هستيم که برای منافع ديگران خانة خويش را به آتش می کشيم. از حق مدنی خويش توان استفاده را نداريم. با دشمن مدارا می نماييم. حتا در ماه مبارک رمضان قتل را ثواب می پنداريم.

 

با موجوديت اين همه کنش ها و واکنش ها، اين يک رويا خواهد بود، اگر ما در چشم به هم زدن بخواهيم از دموکراسی و حق انتخاب همانند يک تبعة غربی به پيمانة آلمان و يا هم شرقی مانند هند مستفيد شويم، زيرا در همسايه گی دور و نزديک ما به جز هند، چنين روندی کمتر رعايت گرديده است. ازبکستان، تاجکستان، ترکمنستان کشورهای اند که حکومات شان چندين دوره را بدون هيچ تغيير در رهبری پشت سر گذاشت، فقط در ترکمنستان با رحلت "ترکمن باشی" تغييراتی آنهم نسبی رخ داد. بر مي گرديم به پاکستان، روسيه و همين ايران در نزديکی مان؛ هر که در حکومت بود، بايد برايش فرصت داد تا دور و نوبت ديگری را هم به کرسی نشيند، در غير آن خودش اين فرصت را خواهد يافت؛ مثالش پوتين در روسيه، احمدی نژاد در ايران و پرويز مشرف در پاکستان است.

 

به هر وصف، علی الرغم اين همه مشکلات رأی مردم افغانستان را نمی توان کتمان کرد، انتخابات با وجود همة تخلفات و تخطی ها يک فرايند با اهميت بود که اجراء شد، خوبست مردم افغانستان برای تمرين دموکراسی و مردم سالاری گام به گام پيش روند.

بياييد به آينده از دريچة خوبی ها و عينک خوشبينی بنگريم.

 

+++++++++++++++++++

 

عبدالله رسولی

 

 کندز- افغانستان، 25 سنبلة 1388 خورشيدی

 

اين نبشته را در گرماگرم تلاش های آقای هالبروک نمايندة خاص رييس جمهوری آمريکا (اوباما)، بر روند ايجاد يک ائتلاف ميان برخی کانديدان عمدة رياست جمهوری که خبرسازترين موضوع آنروزها بود نوشته بودم، و در سايت "آنلاين افغانستان امروز" به نشر رسيده است. چند روزی بعد، مسئلة ائتلاف جای خود را به موضوعات مهمتری خالی نمود و از نظر نويسنده فکر مي شد که ديگر اين متن هم با فروکش نمودن مسئلة ائتلاف مورد بحث نخواهد داشت.

اکنون که بار ديگر به قول روزنامة ديلی تلگراف چاپ بريتانيا، پرده از راز تلاش های جدی آمريکا برای ائتلاف ميان آقای کرزی و برخی کانديدان برداشته شده و زغال خاموش را باز پکه دارند، فکر زدم، خالی از ثواب نخواهد بود تا خواننده گان بيشتری از نظريات پي گيرنده گان محلی موضوعات سياسی و اجتماعی در جريان باشند.

 

6 سنبلة 1388 خورشيدی

 

 

 

 

آزمون وارونه- فرياد مشترک

 

من يک نويسندة حرفوی نيستم، کمتر فرصت نوشتن مي يابم، بعضاً موضوعات چنان حاد می گردند و حادثه می آفرينند که به ناچار درد را فرياد برآوری و برای رفع مسئوليت و تشريک مساعی با دوستان، کاغذ پاره های را سياه سازی، در غير آن رويت سياه باقی خواهد ماند، چنانچه گفته اند:  چو می بينی که نابينا و چاه است  +  اگر خاموش بنشينی گناه است"

 

تأملی بر رَوَند برگزاری دومين انتخابات رياست جمهوری

در آزمون ها قاعده بر اين است که، کار از کار بهتر می شود، محک تجربه و آزمايش پربارتر از پيشينه می باشد و نتايج آزمون بعدی ملموس تر می نمايد، البته به گونة مثبت آن؛ و بر همين سان، آگاهی و شعور سياسی با بهره از تجربه های گذشته غنامندتر.

 

بحث بر مبنای چگونگی برگزاری دومين انتخابات افغانستان برای تعيين رييس جمهور (زعيم ملی!!!؟؟؟) و نماينده گان مردم در شوراهای ولايتی است، ويژتاً رياست جمهوری.

 

تا يکی دو روز بعد از برگزاری انتخابات 1388، در بيشترينه بحث ها و گفتمان های رسانه يی، صاحب نظران و کارشناسان سياسی طرف و بی طرف بر کانديدان رياست جمهوری، ادعای بهتر بودن و شفافيت انتخابات را با اندک تخلفات و تخطی های که به زعم اوشان در پيشرفته ترين کشورها نيز کم و بيش وجود داشته است، می نمودند. دليل توصيف مثبت شان از روند برگزاری انتخابات کنونی اين بود که، با وجود سطح پايين آگاهی و سواد در کشور و مسئلة نا امنی گسترده، گويا انتخابات قسماً عادلانه و آزاد بوده است.

 

تا اينکه لاجرم، آهسته آهسته و نچندان دير رازهای نهفته آشکار شد و با استفاده از کم آگاهی و عجز در شعور سياسی مردم بيچاره و پيوسته زجر کشيدة ما، برای چندمين بار دلالان سياست و تجارت که خود را نابخردانه خردمند و صاحب کمال و عزت جلوه می دهند و به عباره يی "تجاهل عارفانه" می نمايند، (البته با تفکيک تعداد انگشت شماری) يکبار ديگر به پيشگاه مردم رنگ باختند.

 

چنانچه نتيجة بحث های بعدی و افشاگری های اين جنابان و قاصدک هايشان از طريق رسانه ها بر عليه يکديگر که پيوسته با دغدغه های فراوان، خويشتن را جزء ملت و خدمتگاران واقعی قلم داد نموده اند، ملت افغانستان را نزد جهانيان باری سرافگنده ساخت و کم بها داد؛ ملتی را که با صلابت، جرأت و خويشتن داری و با اميد به آيندة تابناک شان به پای صندوق های رأی شتافتند و در اين راه از شليک راکت، بريدن کِلک، گوش و گردن و انواع تهديدهای ديگر نهراسيدند، تا باشد که سرنوشت شان با انتخاب زعيم ملی و نمايندة واقعی رقم يابد.

 

اما بی خبر از اينکه اين آدمک ها در ورای منافع خويشتن، دوستان نابخرد، اقارب و نزديکان شان و بالاخره جيب هايشان می چرخند و چيز ديگری را به نام خدمت، همگرايی، انسانمداری و آيندة سبز و تابناک رأی دهنده گان نمی شناسند و در مخيله نمی پرورانند؛ زيرا به باور بنده آن های که خود را برنده به حساب می آورند، باورشان بيشتر به همان رأی های وابسته به تقلب، تخطی و تذوير است، از رأی اطفال شروع تا تهديد به رأی دادن به کانديد مشخص و پر نمودن صندوق ها توسط افراد معيين به نفع کانديداهای معين و حتا فراتر از اينها، ربودن رأی صندوق ها و مفقود جلوه دادن ها و ده ها مورد ديگر. آرزومندم صفات اوشان در صورت نشستن بر مسند زعامت تغيير نمايد.

 

با احترام به رأی واقعی مردم خوب افغانستان که در شرايط ناگوار با قبول همة نابسامانی های که در بالا ذکر آن رفت و با حضور به پای صندوق ها باورمندی شان را به دموکراسی و مردم سالاری ثابت ساختند و با تمجيد از واکنش های سريع و تحليل های بی طرفانه و مملو از احساسات وطندوستی تعدادی از آگاهان سياسی و تحليلگران که اساتيذ دانشگاه و برخی از نماينده گان واقعی ملت در پارلمان را نيز شامل می گردد و همچنان با احترام به شايسته گی و دانش تک شماری از کانديدان؛ قابل يادکرد است که: زد و بندها، معاملات، تقلبات، تخلفات و تخطی های گسترده که از شاخصه های عمدة انتخابات 1388 قلمداد شده، دست بدست هم داده و چهرة انتخابات کنونی را به مراتب خشن تر از اولين انتخابات نماياندند.

 

با توجه به اين نارسايی ها، از ميکانيزم ضعيف توزيع دوبارة کارت رأی دهی که اطفال نيز صاحب کارت رأی دهی گرديدند و يک نفر چندين بار کارت اخذ نمود شروع، تا برگزاری انتخابات، تخطی ها و تقلب های کوچک و بزرگ و شايد ائتلاف ها و معاملات بزرگ عقبی که هنوز در شرف آبستن هست؛ حالا ديگر، جامعه بر اين نيرنگ ها و پی رنگ ها و فروشنده گان بازاری واژه های صلح، وحدت ملی، مردم سالاری، تماميت ارضی، بازسازی، رشد اقتصاد و فرهنگ و ياوه سرايی دلالان سياسی که اين واژه های پر معنی را به خورد مردم به عنوان بی ارزش ترين متاع ها داده اند، بی باور شده است.

 

اما! با دريغ و درد که اين ناله های جانکاه همگانی کمتر سودی به دنبال خواهد داشت، ريشة عدم تأثير دردهای ناشی از نابسامانی ها و ناله های جامعه در نامتجانس بودن اين صداها و دردهاست. اگر در مجموع  جامعة افغانی به يک فراخوان گسترده برای از ميان برداشتن همچو تفکرات و صاحبانش، برای درد مشترک شان فرياد مشترک در نياورند و با قدم های رسا و توانمند مسير را نپيمايند، رسيدن به آخر جاده رويای بيش نخواهد بود.

 

بياييد عاقلانه بينديشيم؛ تهديدهای مخالفان مبنی بر اخلال امنيت، بريدن انگشت، گوش، بينی و گردن چه تفاوتی با دزديدن رأی مردم دارد، تفاوت در اين است که مخالفين قبلاً اعلان و اخطار صادر نمودند بر عدم رأی دهی و "دزدان رأی" بدون اخبار قبلی و با خدعه و تذوير به دزدی پرداختند.

 

اگر پسر يازده ساله خلاف مقررات کميسيون محترم انتخابات از کارمند انتخابات با همان روند سختگيرانه به زعم کميسيون کارت دريافت داشته است. اگر يک نفر توانسته است چندين کارت بگيرد. اگر لوازم انتخابات مانند رنگ، ماشين سوراخ و... مشکل بی کيفيتی داشته اند. اگر سايت ها در جاهای امن ناوقت باز شده است و وقت تر از موعود تعيين شده بسته شده است، جاهای نا امن باشد بر جای خودش که سيصد هزار نيروی داخلی و خارجی برای امنيت انتخابات توظيف گرديده بود! اگر اوراق رأی دهی در سايت ها نا متوازن بوده است، چنانچه گاهی از شورای ولايتی و گاهی هم از رياست جمهوری در سايت کمبود ميشده. اگر مسئولين و کارمندان حوزه های انتخاباتی و موظفين امنيتی مردم را به دادن رأی به کانديداهای مشخص رهنمايی و حتا تهديد می نمودند. اگر صندوق های رأی توسط افراد معيين پُر و بعضاً به نفع يکديگر خالی و معاوضه گرديده اند، و ده ها اگر ديگر!!! گناه اين همه را کی بر عهده خواهد گرفت!!!؟؟؟ طالبان را بر اين تخلفات چه؟.

 

گوييا در اين کشور کنار آمدن و برعکس کنار رفتن برای مسند و هزينه به يک فرهنگ تبديل شده است. در گرو از دست دادن و يا بدست آوردن منافع شخصی خويش هر آن منافع ملت را به باد مسخره و به معرض فروش قرار می دهند.

 

ممکن با عدم اخذ رأی 50 + 1 فيصد انتخابات به دور دوم برود، و همچنان از هشدارهای شماری از کانديدان چنين گمان ميرود که با برنده شدن جانب مقابل شان طرف داران شان آرام نخواهند نشست. در اين آشفته بازار سياست آميخته با رذالت، معاملات و رازهای پشت پردة ديگری نيز در شرف آبستن است، آبستن يک ائتلاف جديد به فراخنای تقلبات و تخطی های بزرگی که شماری از کانديدان و طرفدارانشان از آن بر عليه يکديگر ياد می نمايند.

 

بر مي گرديم بر جزئيات اين ائتلاف که گمانه زنی ها بر آن از آمد و رفت ها و ديد و بازديدهای آقای هالبروک نمايندة خاص آمريکا با برخی از کانديدان و مسئولين بلند پاية نظام نشئت نمود؛ حالا اين پرسش مطرح است که تقريباً با وجود معلوم بودن پيشتازان قبل از برگزاری انتخابات نزد بيشتر مردم و تحليلگران سياسی داخلی و خارجی، چرا آمريکا نخواست قبل از انتخابات آماده گی اين ائتلاف را بگيرد تا با تفاوت کلی توازن در رأی، بدون رفتن به دور دوم، انتخابات به انجام ميرسيد. چه رازی در اين ائتلاف نهفته است؟ چرا برای اين ائتلاف آقای رمضان بشر دوست را که بعد از حامد کرزی و داکتر عبدالله عبدالله بيشترين رأی را از خود ساخته است دعوت جدی نمی نمايند. به گفتة آقای بشردوست، فقط يکبار هالبروک اوشان را به سفارت آمريکا دعوت نموده است که دعوت را جدی نگرفته و حاضر به رفتن به سفارت نشده است.

 

اگر با بازشماری آرای تخلفی و تقلبی، انتخابات به دور دوم بگذرد، ائتلاف توأم با تدوير انتخابات صورت خواهد گرفت و يا اينکه، به بهانة منافع عليای ملت، تقوية پايه های حکومت، بازداری از مصارفات گزاف و ده ها دليل و بهانة ديگر، از دور دوم انتخابات انصراف به عمل می آيد؟ پاسخ اين پرسش را هم مانند صدها پرسش ديگر از گذشت زمان درخواهيم يافت.

 

و واپسين حرف ها و باور اينکه، بيشترينة ما مردم افغانستان هنوز با مؤلفه های دموکراسی، کثرت گرايی، پلوراليزم سياسی و فرهنگ تأمل و تساهل فاصله داريم. به اميد رسيدن به يک جامعة شهروندی و مردم سالار.

توفيق رفيق تان باشد رييس جمهور آيندة کشور.

 

 


بالا
 
بازگشت