سید همایون شاه (عالمی)

 

زرنج

 

اوضاع جغرافی زرنج

 

از ماخذ که اکنون موجود است میتوان تا اندازه ی وضعیت عمرانی و آبادانی شهر تاریخی زرنج را تعیین کرد ، این شهر قرار بیان جغرافیون در هفتاد فرسخی فرج واقع و از جارو سمت کرمان شش فرسخ راه داشت و مسافت آن تا هرات 60 فرسخ بود.

ابن حوقل گوید: که نهر (هند مدن) هلند قریب یک فرسخ از شهر سجستان میگذرد و در اوقاتی که آب زیادت باشد از این شهر تا بست رفت و آمد سفالین جاری است.

اشکال اعلام مسافت بین کراویه و زرنج را سه فرسنگ و تا فره سه منزل و بر راه هرات اواخر حدود سیستان را (کو ستار مینویسد که دو منزل از فره (فراه) بعُد داشت

و از آنجا حدود جانان از لو احق اسفار آغاز میشد.

 

 


گوشه ی از شهر امروزی زرنج

 

شهر زرنج خیلی بزرگ بوده حصنی و خندقی داشت ابنیه آن خشتی و گلی بود زیرا که چوب آن را (کویه ) میخورد و بنای  ِ چوبی در آنجا دوامی نداشت .

حدود العالم زرنگ را چنین میستاید:

شهری بالاحصار است و پیرامون آن خندق است که آبش هم از وی براید و اندر وی رود ها است و اندر خانه های وی آب روان است و شهر او را پنج در است از آهن و ربض و باره دارد و او را سیزده در است و گرمسیر است و آنجا برف نبوَد.

در های شهرستان

بدان که شهر زرنج شارستانی داشت که تنها این شارستان به اندازهء چند شهر بود که آنرا مدینة العذرا  میگفتند. و در اطراف شارستان ربضی و خندقی بود: آبهای شهر در آن خندق میریخت. شارستان زرنج حصنی و خندقی داشت و ربض را نیز سوری بود.

شهر های قدیم ما عموماً دارای سه حصه آبادانی بودند، اول کهندژ که معرب آن (کهندز) (قندوز) است که در بین همه آبادانی ها واقع و از قلعه و گاهی خندقی هم میداشت، دوم شارستان که بعد از قلعه و خندق کهندز بر دور  ِ آن عمران میشد و دارای عمارات خود شهر می بود این شارستان  را هم حصنی و خندقی احاطه میکرد و به اصطلاح پارسی (اندرون) میگفتند ، بر گرداگرد شارستان ربض میبود و به فتحین که به پارسی (بیرون) نامیده میشد و ربض هم حصنی محکم و خندقی میداشت از اشارات جغرافیون برمیآید که زرنج  ِ ما دارای کهندژی نبود و شاید ارگ بجای آن بود البته شارستان و ربضی داشت که شرح آن داده شد.

تفصیل پنج دروازه آهنین شارستان را جیهانی و اصطخری چنین نگاشته اند:

1- در  ِ نو: متصل  ِ در  ِ دوم

 2- در  ِ کهنه (عتیق): نزدیک در نو که این هر دو دروازه غالباً طرف غرب شهر بود و از آن به پارس میرفتند و بنا بر آن، در ِ کهنه  در ِ پارس هم نامیده میشد. که امیر(خلف) در سال (360 هجری) آنرا غارت و ویران کرد.

3-  در  ِ کرکویه: که از آنجا بسوی کرکویه و خراسان میرفتند و غالباً طرف شمال بود.

4 -  در  ِ نیشک: که از آنجا به بُست روند ولی در نسخه ی اشکال العالم (رامسک) نوشته شده که سهو کاتب است چه نیشک از رساتیق سیستان بود و در این دروازه جای بود بنام کدهء در نیشک در آنجا از مردم پذیرائی میشد.

5- در  ِ طعام: که از آنجا به روستا روند و آباد ترین در ها در ِ  طعام است این دروازه در کتب تاریخ زیاد ذکر میگردد مثلاً تاریخ سیستان در نکات متعدد آنرا میاورد.

منهاج السراج مورخ دوره غوری که به سال (603یا 613 هجری) به شهر زرنج سجستان رفته بود از مشاهدات خود گوید که ((در ِ طعام به جنوب شهر واقع و بیرون آن موضعی بود که آن را ریگ گنجان میگفتند و در جوار آن موضع بر سر بلندی قصری خرابی (موجود) است و یعقوب لیث از این جا به فتح شهر و تاسیس شاهی متوجه شده بود.

نهر های شهر  زرنج:

شهر زرنج آب های جاری و روانی داشت که نهر های را از رود هیرمند کشیده بودند. ابن نوقل به انهار جاریه ی زرنج اشارتی میکند که در میان خانه های آن شهر جاری بود. این جوی ها بنام های دروازه ها معروف شده که از آن شهر میآمد. مثلاً:

جوی کهنه ، جوی  ِ در  ِ نو ، جوی  ِ  در  ِ طعام .

آبهای این جوی ها را نیز میتوان از این عبارت کتاب منسوب به جیهانی تخمین کرد و اندازه ی جوی ها  چون جمع شود آسیا وار باشد.

آبهای که از این سه جوی شهر زرنج میآمد. نزدیک مسجد جامع دو حوض کلانی داشت که آب روان درون آن میرفت و باز بیرون میآمد و در سرای ها و خانه ها و سردآبه های مردم  ِ شهر جاری میشد و بیشتر سرای های شهر و ربض از آن مستفید میگشت و این آب های جاری در شهر زرنج بوستان ها را تشکیل داده که از در ِ پارس تا  در  ِ مینا  به مسافت نیم فرسنگ بهم پیوسته و بازار ها را هم سر سبز و سیراب میساخت.

به اصطلاح آن وقت هر یکی از این نهر های سه گانه را بنام همان دروازه رود هم میگفتند مثلاً رود  ِ طعام که از هیرمند کنده شده و به در  ِ طعام میگذشت و آن نواحی شهر را سر سبز میکرد. علاوه بر آن بنام ( اب) بزبان نهری در شارستان ضبط شده که خانه میر ارتاشی  بر لب  ِ آن بود و این آب هم غالباً از هیرمند میآمد.

بازار های زرنج

از جمله بازار های شهر زرنج اسواقی که گرداگرد مسجد جامع اندرون ربض واقع بود بغایت آبادان بود لیک بازار های بیرون ربض آنقدر آبادانی نداشت عمر و لیث بازاری را بنا نهاده بود که بنام وی شهرت داشت و عایدات این بازار را بر مسجد و بیمارستان وقف کرده، این بازار نهایت مشهور و خیلی گرم بود .

چنانچه هر روزه اجرت دکانهای آن تا یک هزار درهم میرسید. ابن حوقل نیز بازار عمر و لیث را به همین صورت تذکر میدهد و پدید میآید که بازار عظیمی بوده و عواید آن هم روزانه هزار درهم.

دیگر از بازار های شهر بنام  بازار سراجان یاد میشد و سرّاج ظاهراً زین ساز است.

نوت: سَراج به معنی روشنی و چراغ و اما سِراج) به معنی کسیکه زین  ِ اسب  میسازد. (عالمی)

تا کنون هم رسته سرّاجان در بازار های آن بوده و در این بازار یمین الدین بهرامشاه ابن حرب از طرف فدایی ملا حده  به قتل رسیده بود.

بازار دیگری که به ما معلوم است بازار نو نام داشت و شاید به در  ِ نو شهر زرنج مربوط بود این بازار به سال (315 هجری) در ماه ربیع الاول سوخت.

 

---------------------------------------------------------------------------

ماخذ: جغرافیای تاریخی افغانستان نوشته مرحوم علامه حبیبی

 

+++++++++++++++++++++++++++

 

زرنج مرکز ولایت نیمروز شهریست با جمعیت هفتاد هزار نفر در جنوب غرب افغانستان. شاهراه ارتباطی با شهر لشکرگاه در شرق با فراه در شمال و با زابل ایران در غرب دارد.

زرنج شهر پر اهمیت از لحاظ راه تجارتی میباشد.

هشتاد در صد مردمان زرنج بلوچ ها اند اما در حدود 13 در صد پشتون و هفت درصد تاجیک (دری زبان) نیز دارد.

زرنج باستان را (سارنگ) میگفتند که بعد ها در دوران هندویزم و در لسان سانسکریت این شهر را (زرنگ) گفته اند ولی تلفظ امروزی این شهر (زرنج) است

توجه شما را به معلومات مفصل از کتاب (جغرافیای تاریخی افغانستان) نوشته مرحوم حبیبی در خصوص شهر (زرنج) جلب میکنم:

از جغرافیون قدیم یونان (سترابون) و همچنان (پلینی) از اقوام آریایی که در گهواره آرین یعنی وطن ما ، حیات داشتند (درانجی) و زرانچی) را نام برده اند.

 

 

دیوار های بجا مانده از زرنج باستان

 

 

بطلیموس و اریان دو مورخ و جغرافیا دان دیگر هم از این اقوام ذکری دارند و مسکن آنها را هم خاک سیستان تعین کرده اند.

محققین گویند:

که در زبان اوستا (زریه) و ( زرایو) یا (زرنگه) معنی دریا داشت و دریه در فرس قدیم و زریا در پهلوی از همین ریشه است که اکنون دریا گوئیم. به هر صورت در نجیانای قدیم یا زرنگاه که در کتیبه داریوش آمده نام های قدیمی سیستان است و زرنگ که مرکزیت قدیم آن خطه بود در عصر اسلامی(زرنج) گردید.

نوت : چون در زبان عربی حرف ( گ) وجود ندارد اکثر جا ها حرف (ج) عوض (گ) استفاده شده و چون کتابت به زبان عربی بوده به مرور زمان حتی تلفظ تغییر خورده چنانچه (زرنگ) = زرنج  و گوزگانان= جوزجانان و فعلاً آن را جوزجان گویند. (عالمی)

 

 

قسمتی از کتیبه های داریوش

 

اکنون خرابه های این شهر تاریخی در اطراف ولسوالی نادعلی ولایت هلمند (سیستان افغانستان) موجود است.

نوت: ضبط نامهای مختلف این منطقه قرار ذیل است :

کتیبه داریوش: زرنگ- هر دوت: سنگن ساگارتی ، سترابن: درنگیانا، ایزیدر:درنگیانا ساکاستین، آمی بان : درنگیانا ، اوستا: های ترمنت.

شهر تاریخی زرنگ یا زرنج در اوایل دور اسلام  شهرت بسزائی داشت.

 از مضمون شعر پهلوان امیر کرور سوری پدید میاید که زرنج در قرن اول اسلام به همین نام معروف بود و از نگارش { "بلاذری" تاریخدان و جغرافیا دان معروف قرن دوم هجری متولد بغداد} نیز آشکار میگردد که بعد سال 30 هجری عبدالرحمن بن سمره به زرنج سجستان آمد و با مرز بان  آنجا مصالحه کرد و بعد از شهادت حضرت عثمان (رض) که( در آنوقت) امیر بن احمر در زرنج بود اهل آنجا شوریده و وی را به دار کردند، و بعد از آن در عصر حضرت علی (رض) دوباره مرز بان زرنج صلح نمود. و از اشارات بلاذری چنین برمیآید که در آن عصر ها نفوذ حکمرانی "رتبیل" های کابل و زابل تا زرنج و سیستان میرسید.

نوت: نظر به تحقیقات کاملاً واضح است زمانیکه اسلام در سر زمین افغانستان و مخصوصاً کابل رسید مردم اهل کابل اهل هنود بودند و پادشاه کابل نیز هندو بود نمیدانم چرا بعضی از مورخین این مطلب را می پوشانند در حالیکه حقیقت بالاخره آشکار میگردد،" آسه مائی" نام معبدی است که هنوز هم در زیر برج تلویزیون در کوه آسمائی موجود است و فعلاً در پائین کوه آسمائی نزدیک تعمیر سابق سره میاشت یک  "درمسال " بزرگ موجود است.

 جالب اینکه من آنجا رفته و با (پندت) نشسته و سر صحبت را آغاز کردم وی گفت میدانی چرا حکومت سردار داوود تباه شد؟ گفتم  تو بگو . او معتقد است(( چون برج تلویزیون را بالای معبد اهل هنود ایجاد کرد در حالیکه مردمان اهل هنود تزرع کردند تا مگر او را باز دارند ولی معقول نیفتاد ازین رو آسه مایی او را تباه کرد)).

 اگر چند گفتار "پندت" عقیده شخصی وی است اما حرمت به آثار و ادیان دیگران از جمله احکام مهم مسلمانان است.

 به هر حال میخواستم عرض کنم که پادشاه کابل (رتبیل مهاراجا) بود و " رتبیل" در زبان هندی به معنی ( گاو کراچی)  ویا  ( گادی  که توسط گاو ها انتقال داده میشوند) چون شاه کابل ( گادی مفشن و مزیّن داشت مشهور به (رتبیل مهاراجا) بود در حالیکه نام دیگری هم داشت و من هنوز هم تحقیق میکنم تا اگر اسم اصلی این پادشاه را بیابم .

 نام های زیادی به زبان هندی در کشور ما موجود است بطور مثال (لوگر= لو گهر) گردیز = گهر دیز، وردک = به معنی همواری چنانچه میدان نیز همین نواحی را گویند.

همینطور که آریایی ها از آن سمت آمو دریا آمده و معنویت خویش را درین مناطق آوردند بدون تردید از هندی های قدیم از هر نگاه متاثر نیز شدند و این مسایل را مرحوم علی احمد کهزاد نیز در کتاب معروف " بالاحصار" شرح داده است که در آینده بشما مفصل معلومات خواهم داد همچنان آرزو دارم آنانی که خلاف آنچه نوشتم ثبوت و اسنادی دارند لطف نموده و بنویسند تا اذهان ما روشن شود.  (عالمی).

 

رجوع به اثر زنده یاد حبیبی

قشون عرب از رسیدن به قصور زرنج مفتخِر بوده و عبیدالله بن قیس در مدح مصعب بن الزبیر گفته است:

جلب الخلیل من تهامته حتی     بلغت خیله قصو  و  زرنج

مورخین اسلامی راجع به بنای این شهر روایات مختلفی دارند که از آن جمله عبدالله بن المقفع در سیر الملوک  ِ خود بانی آنرا ذولقرنین میداند.

 قدامه بن جعفر بغدادی گوید که زرنج قصبه سیستان است و در وقت صلح عایدات آن یک لک درهم ، و اسکندر بانی  ِ هرات و زرنج است ابن خرداذ نیز زرنج را از مداین سجستان نوشته و میگوید که از آنجا تا ملتان دو ماهه راه است البیرونی نیز زرنج را از بلاد سجستان میشمارد. و بحد از آن در تحدید نهایات اماکن گوید:

 که ابوالحسن احمد بن محمد بن سلیمان زرنج را رصد بست ، و بر خلاف دیگران عرض آنرا (ل – نب) تعیین کرد.

ابوالفدا (متوفی 732 هجری) به حواله بن حوقل نگاشته: که مرکز سجستان بیشتر رام شهرستان نام داشت بعد ازینکه این شهر کهن ویران گردید بجای آن زرنج تعمیر شد.

این روایت در قدیمترین کتاب جغرافیا (اشکال العالم) که منسوب به جیهانی وزیر بزرگ سامانی است نیز تائید میشود و در ترجمه پارسی (دری) نسخه قلمی آن چنین آمده:

و شهر قدیم ایشان در ایام پادشاهان عجم به موضع دیگر بوده است و راه کرمان بدست راست کسی که از سیستان به کرمان رود بر مقدار سه فرسنگ ( یک فرسنگ مساوی 6.24 کیلو متر) و بعضی بنا های آن هنوز پیداست و نام آن شهر (رام شهرستان) بوده است و میگویند جوی سیستان که به آنجا میرفت ناگاه بریده شد و آب از آنجا باز ماند و آن شهر بی آب ماند مردمان از آنجا تحویل کردند.

 خلاصه: طوریکه گذشت زرنج از بلاد بسیار معروف سجستان بشمار میرفت و در دوره اسلامی بعد از آنکه در عصر حضرت عثمان (رض) فتح شد تا عصر خلفای عباسی همواره حکمرانان از دربار خلافت به سجستان فرستاده میشد. که تاریخ سیستان آنرا مفصل شرح میدهد.

آخرین حکمران عرب که در زرنج به دست یعقوب بن لیث بن معدل بن حاتم بن ماهان اسیر آمد، درهم بن  لنضر بود که بعد از حبس وی مردم سجستان اعلان استقلال ملی داده و روز شنبه 25 محرم سنه (247 هجری) با یعقوب بیعت کرده او را به پادشاهی برگزیدند. یعقوب بعد از کارنامه های درخشان و فتوحات زیاد از جهان رفت و بعد از او عمر و لیث برادرش در شوال 265 هجری به قدرت رسید.

   و در ربیع الاول 280 هجری در نزدیکی بلخ با اسماعیل بن احمد سامانی پیکار داد و دستگیر شد ویرا به بغداد فرستادند . دو سال پس در حبس آنجا درگذشت.

بعد از او از دودمان صفار چندین نفر در داخل سجستان حکمرانی کردند و در سال (298) هجری احمد با اسماعیل سامانی سجستان را به امپراطوری سامانی الحاق کرد و به (سیمجوری دوانی) حکمرانی آنجا را داد.

با وجود آن هم بقایای دودمان صفار در سیستان بوده و ابو جعفر احمد بن محمد  نواسه طاهر بن محمد بن عمر و از طرف آل سامان در حدود (309 هجری) به حکمرانی سیستان نایل آمد. بعد از او ابو احمد خلف بجایش نشست و در سال 376 هجری با سبکتگین معروف درآویخت و با هم صلح کردند.

 بعد از این زرنج و سجستان در سال 393 هجری از طرف سلطان محمود غزنوی تسخیر و خلف مذکور گرفتار آمد و در اواخر همین سال روز جمعه 15 ذیحجه 393 هجری بود که عساکر محمودی به فتح ارگ (اوک) زرنج نایل آمدند و به قول مولف سیستان روز محنت و بدبختی این منطقه معمور که در عصر صفاریان شهر آبادان تر از آن نبود و دارالدوله گفتندی از این وقت آغاز شد.

تا عصر مودود سجستان در تصرف آل سبکتگین ماند ولی بعد از آن حکمرانان سلجوقی بر وی غلبه جستند و هم گاهی پادشاهان غوری و امرای محلی را بر آنجا تصرفی بود سلاطین آل کرت و امرای محلی بتخت امر پادشاهان و مغول در سجستان مدتی بودند چنانچه منکوقا آن در 653 هجری ملک شس الدین کرت (644-676) هجری را به سیستان گماشت و چند سال بعد در (659 هجری) ملک نصیر الدین بفرمان هلاکو خان به سیستان آمد و شمس الدین کرت را از آنجا بیرون کرد.

در سال 663 هجری امرای بزرگ مغول مانند باغو وارس نوین با دروازه هزار سوار بسوی سجستان متوجه شدند و در آنجا خرابی های زیادی نمودند و بسی از مردم سنجری و بلوچ و مجوسی را بقتل رسانیدند و چهل روز زرنج را محاصره کردند. بعد از این ملک تاج الدین ارسی ساه در آنجا تسلط یافت 666 هجری .

 

 

مسجد جامع شهر زرنج امروزی

 

خلاصه: تاریخ زرنج بعد از دوره مغول نهایت تاریک و بخون آلوده است و امرای محلی همواره تا عصر تیمور گورگانی و بعد از آن هم باقی بوده اند ولی زرنج تاریخی در همین ایام از عظمت خویش کاست و رفته رفته یکی از میان رفت و اکنون جز اطلال و تلهای خاکی از آن شهر یزرگ چیزی نمایان نیست. و خرابه های آن در طول چندین منزل پدیدار است.

کلیات وقایع تاریخی زرنج همین بود که در بالا اشارت رفت تفصیل آن در این جا تطویل کلام است بنا بر آن به همین قدر اکتفا شد .

 

نوت : در آینده قریب معلومات بیشتری راجع به اوضاع جغرافیایی زرنج و دیگر مطالب راجع به این شهر باستانی انشاالله بشما تقدیم خواهم نمود.

 

 

سید همایون شاه (عالمی)

9 اگست 2009م

وزیر اکبر خان مینه

کابل - افغانستان

 

 


بالا
 
بازگشت