آشوب ها ومکر ها خاموش باد

 

بتاریخ پانزدهم اپریل تلویزیون صدای آشنا مصاحبه تیلفونی با خانم فتانه گیلانی در مورد قانون احوال شخصیه تشیع انجام داد . این خانم با حمایت از این قانون وادعای اینکه او یک مسلمان است واین قانون کاملأ با روحیه اسلامی او موافقت دارد، وبرایش پزیرفتنی است ، پاسخ داده گفت: که وقتی امروز به طرف دفتر تلویزیون صدای آشنا میآمدم به شوهرم گفتم که من میروم با تلویزیون صدای آشتا مصاحبه دارم شوهرم گفت بسیار کار خوب است بروید.

قبل از انکه روی استدلال بی پایه خانم فتانه گیلانی چیزی بنویسم به این خانم باید بگویم که منظور مطالبه نظر از شما در مورد قانون احوال شخصیه تشیع بود، نه قانون احوال شخصیه فتانه گیلانی که به شوهر خود چگونه بگوئید به دفتر تلویزیون میرود ویا با روسای جمهور کشور های جهان ملاقات میکند. این جواب خانم گیلانی آن صفت را در بارهء قانون در ذهنم عبور داد که منظور من از بیان آن توجیهات زور وکم زور است نه تشبیه صفت مخلوقی آن که امید وارم غلط تعبیر نشود. گفته میشود «قانون مانند جال عنکبوت است مگس ها را خوب به چنگ می اندازد ولی با گذر موش ها پایه های آن ازبیخ بن ویران میشود»

تصور خانم فتانه گیلانی تصور شاهدختی است همانکه گفته بود «مردم که نان ندارند کلچه بخورند» اول برای خانم فتانه گیلانی باید اینرا تفهیم کرد که اندیشه در مورد این قانون، اندیشه در مورد جنس محروم ومظلوم موجودی بنام زن در جامعه عقب نگهداشته شده سرزمینی بنام افغانستان است که این موجود انسانی به حیث متاع خرید وفروش میشود. با حیوانات تبادله میگردد. با تیغ ریش تراشی شکمش پاره میشود، وبا سوزن لحاف دوزی زخم هایش دوخته میشود. از دست ظلم وناروا خود سوزی میکند، . اندیشه در بارهء این قانون اندیشه در مورد جنس انسانیء است که هنوز اجازه رفتن به مکتب دخترانه را هم ندارد. اندیشه در مورد موجودی انسانی است که پیش از شناختن به اصطلاح دست راست وچپ خود صاحب مالک تمام اختیار بنام شوهر میشود. اندیشه در مورد عاقبت الهام گرفتن مظالم، صفتی بنام شوهر از این قانون است که حاضر است زنش یعنی یک انسان در برابر چشمانش بمیرد ولی نزد داکتر نرود که نا محرم است. اندیشه در مورد الهام گرفتن خشونت، صفتی بنام مرد خانه، از این قانون است که بخاطر بی نمکی غذایش زنش را چون یک جسم بی جان لگد مال میکند. تشویش در باره این قانون تشویش جدا سازی یک ملت واحد مسلمه است که خواسته میشود به دو قسمت تقسیم شوند.ووووو مظالم بیشتر ازاین، نه در مورد شما که به سمع شوهر تان رسانیدید به دفتر تلویزیون صدای آشنامیروید .

بحث توطعه خط فاصل کشیدن در میان یک امت مسلمه بحث متداوم دینیء است که پیگیری خواهد شد.آنچه در یادداشت های مختصرگنجایش دارد پرداختن به انعکاساتی فوریء است که در جامعه آنی متبارز شده است از جمله همین رویا روی تظاهرا ت یکی از آن انعکاسات است.

سیاه پوشی زن نشانهء سمبولیک محرومیت زنهای است که در حضور نمایشی به اصطلاح حمایت گران از این قانون به تن خواهران نا آگاه از حقیقت زن در جامعهء افغانستان جلوه نمائی دارد. از کجا میدانیم که این خواهران حمایت گر از قانون شخصیه نیز با جبر وزور به جاده ها آمده باشند ؟ آیا انها همانهای اند که بار ها صدای حق خواهی زن را بلند کرده اند ؟ آیا واقعآ آنان وخانم گیلانی معتقد استند که زن در جامعه ما محروم ومحکوم نیست ؟ طرز فکر کشور ها ی غربی وخارجی مربوط به خودشان است. ما خود ما صاحب عقل وفکر استیم. ما میدانیم که این قانون تبر مظالم مرد سالاری را در جامعهء ما خوب محکم دسته میکند وزن را به محرومیت ومظلومیت بیشتر میکشاند. قانونی که عفت کلام را دریده است به وضوح الهامی نا خوش آیندی به جامعه سربستهء ماست


چسپک را خو چسپاندیم اگر خدا بچسپانه

این جملهء عامیانهء طنزی به نیات آقای شیخ آصف محسنی خوب مطابقت میکند. مردم بیاد دارند زمانیکه مدرسه دینی خاتم النبیین به اکمال رسید آقای شیخ آصف محسنی گفت که پول باقی مانده جهاد همینقدر نزد او باقی مانده بود که این مدرسه را ساخت. اعمار وتاسیس مکاتب ومدارس یک کار خیر ونیک است به شرطی که اراده ونیات در قبال آن نیک وخیر باشد وبهره برداری آن با نیات نیک وخیر انجام شود. اما نه تنها این پلان سازی برای رفع مسولیت که گویا پول مردم را در راه اعمار مدرسه مصرف کرد در فکر شیخ تمرکز داشت که در عین حال اکنون از نیات او به وضوح چنین خوانده میشود که آن تهداب ، تهداب دیوار دو قسمت ساختن یک ملت واحد مسلمه نیز بوده است. که اینک امروز از پناه آن چنین آشوبی بر پا میکند. خدا نکند آتشی را که او «دَر» داده است شعله ور شود .خدا نکند این بهره برداری های نفع جویانه، ستمگران، مردم مصیبت کشیدهء ما را به بلا های خشونت های مذهبی مانند دهه نود بکشاند. آمین پیروز باد حق وحقیقت

محمد یعقوب هادی

 


بالا
 
بازگشت