جنگ سرد دولتها و پدیده ها

 

آنچه را که دیروز خوفناک تفسیر میکردند جنگ سرد بود که عاقبت آن به جنگ تمام عیار هستوی پیش بینی میگردید. جنگی که هرگز به وقوع نمی پیوست چون آنانیکه برای بقای خود تا تجهیز کردن سیاره ها پیش رفته بودند با اقدام به جنگ تمام عیار خودشانرا نمیتوانستند نابود بسازند. زیرا آنچه را که برای بقای خود آماده کرده بودند برای فنای خود هرگز استفاده نمیکردند. در حقیقت ظهور سیاست جنگ سرد بخاطرتحت فشار قرار دادن سایر دول جهان بود که نمیگذاشتند سرنوشت شانرا خودشان انتخاب نمایند. این امر باعث شده بود که ملت ها وملیت های کشور های مختلف به جان هم افتیده بودند.


 

بوجود آمدن سلاح هستوی ونظامی سازی فضا تهدیدجنگ سردبود که ایالت متحده امریکا پیشگام آن بود متعاقبآ اتحاد جماهیر شوروی به مقابله برخاست وجنگ سرد با ماهیت سیاسی نظامی جهان را تحت تاثیر خود قرار داد


 

بلاک شرق و بلاک غرب دو نیروی متقابل این جنگ بودندکه در یک طرف اتحاد جماهیر شوری وقت به عنوان یک دولت سوسیالیستی ودر طرف دیگر ایالت متحده امریکا به عنوان یک دولت سرمایه داری قرار داشت. هردو بلاک برای جهانی شدن از نظر ایده های خود شان در تلاش بودند که بعد از شکست دولت اتحاد جماهیر شوروی به حیث یک امکانِ نظام سوسیالیستی، ایالت متحدهء امریکا به عنوان نظام سرمایه داری پیشرفته ایده جهان مشترک را تحت نام وسیاست گلوبا لیزم دارد دنبال میکند. اما اینکه جهان مشترک به اساس کدام ایده واندیشه به سعادت بشر می انجامد شرایط زندگی این نظام ها پاسخگوی آن است

 

عدهء صاحب نظران ومحققین به این عقیده اندکه افغانستان هنوز از اوضاع گذشته (جنگ سرد) متاثر است وگفته میشود ما افغانها مانند اروپائی ها که اتحاد اروپائی را تشکیل دادند باید از گذشتهء (جنگ سرد) تجربه گرفته به سوی اتحاد ووحدت برویم. واقعأ چه کسی میتواند با شعار اتحاد ، وحدت وهمدلی سر تائید نه شوراند. اما اینکه روی کدام اهداف اروپائی ها با هم کنار آمدند ودر زمان جنگ سرد وبعد از آن در کدام موقعیت قرار داشتند ودارند، و فریق نسبت ها چگونه است به آن نیز باید توجه نمود . البته که جهان غیر متوازن همه را درهر مورد پزیرائی از الگوهای موجود جهان سرمایه داری تلقین مینمائید اما اینکه سرنوشت بشریت با پیروی از این الگو ها خوش آیند خواهد بود ویا نامیمون پاسخ قناعت بخش را باید جستجو نمود


 

اگر مصائیب انسانی وحوادث جهانی ماخذ ومبداء آن جنگ سرد بود که اکنون پایان یافته است چرا این همه حوادث ومصائیب انسانی پایان نمیگیرد. بلکه تشدید میگردد. این درحالی است که ایده جهانی شدن از نگاه نظام سرمایه داری اکنون با ظهور پدیدهء تروریزم به حیث تهدید جهان همچنان دنبال میشود. برای بشریت چه فرق میکند که تحت کدام نام بالای آنان ستم میگردد .در اینصورت آنانیکه فکرمیکنند واژه ها وپدیده ها باید بعد از جنگ سرد ماهیت خود را نداشته باشند به تعریف ماهیت پدیده ها و واژه ها ارتباط ندارد. چگونه میتوان پدیده ستم را از مفهوم خالی ساخت. ستم، ستم است که نه پایان جنگ سرد از ماهیت آن کاسته است ونه سیاست «گلوبالیزم» (جهانی شدن نظام سرمایه داری) ماهیت رنجبری آنرا تغیر داده است بلکه تشدید کرده است . معنی واژه ها انعکاس وضعیت حاد ومسلط سرنوشت جوامع بشری است پس چگونه از ماهیت تهی ساخته شوند ومفهوم خود را ارایه ندهند در حالیکه تجسم واقعیت اوضاع وشرایط را تنها واژه ها است که مشخص میسازد


 

آنگونه که از شرایط زندگی انسانها درجامعهء سرمایه داری روایت ها، کتاب ها ،مقوله ها و مقاله ها به تحریر درآمده است در بسی موارد بطور لازم عام فهم نیست بعضأ مغلق مطرح شده اند که برای فهما شدن آن یک آموزگار ضرورت است اما درقبال جهانی ساختن نظام سرمایه داری و در اثر بیجا شدن نیرو های کار و جذب این نیرو ها در ممالک دارای نظام سرمایه داری این زمینه فراهم گردید که هرکس مستقیم بر داشت های خود را از شرایط زندگی در جوامع سرمایه داری بدست بیاورد. اما لازمه آن تعمق وبینش با چشم باز است تا با حواس وادراک خود از شرایط زندگی امپریالیزم در پهلوی اینکه دیده میشود پی برده شود. درک ماهیت زندگی در این جوامع برای آنانی زودتر وخوبتر مقدور است که از یک سرنوشت دیگر در زمان ومکان دیگر نیز تجسمی اززندگی دارند .

همانگونه که تراکم وتجمع هر شیء مادی فساد خلق میکند تراکم سرمایه نیز به حیث شیء مادی فساد ببار میاورد. حزینه فساد جوامع سرمایه داری از بروکراتیزم وفساد اداره شروع میشود ودر مشغولیت های کاری برای جریان زندگی روزمره ادامه پیدا میکند رونق پذیری متظاهر اداره برای ارزش دهی طبقهء حاکم سلسله بروکراتیزم دولتی را بسیار خوب به نمایش میگذارد که در هر بخش مظهر جلوه نمائی وجلو گری مسلط برای متمایز ساختن اشراف جامعه از مردم عامه است.

این مساله وقتی احساس میشود که عملأ با آن سرو کار پیدا کنید مگر آنچه که در زندگی روزمرهء مردم بالفعل قابل لمس ودرک است موارد مشهود روزمره کار وزندگی عامه مردم در این جوامع است.

زندگی ماشینی تعریف عامهء مردم از جریان زندگی وشرایط زندگی در جامعه نظام سرمایه داری است شاید این اصطلاح آنقدر معمول است که فکر انسان را از عمق این مفهوم بدر میکند. حقیقت این است که در عمق این تعریف، عامهء مردم به حیث کالا مورد استهلاک قرار میگیرند. اصطلاح مروج زندگیء ماشینی از سرعت کار به نفع سرمایه دار اقتباس شده است که انسان را چون ماشین ، موازی با ماشین مورد استفاده قرار میدهد. البته منظور ما بر علیه کار قرار گرفتن ویاتخریب کار نیست انسان خودش محصول کار است اما محصول یک کار متداول است

لیکن بحث ما در باره کار غیر متداول، مشقت ویا بهره دهی ، استهلاک وحتی زایل ساختن مولد

کار به حیث مواد مصرفی در جوامع سرمایه داری است. این بحث را برای تعریف زندگی ازشرایط نظام سرمایه داری به زبان ساده خود مطرح میکنیم

 

وقتی شما در مدت هشت ساعت کار در یکروز، کار بیشتر از پانزده ساعت را انجام میدهید (درآمد شما هم قبلأ برای مصارف شما چه بخواهید وچه نخواهید در جوامع مصرفی بریا گزراندن زندگی تخصیص یافته است) ولذا با شما هیچ کسی مشکل ندارد شما رامیخواهند، وشما دلخواه کار فرما استید مگر بدا بحال شما اگر یک ثانیه سرعت کار شما به عقب بیافتد. در این یادداشت با مثال های بسیار مختصر و ساده تر که در حقیقت تجربه وی اند یک مثال از کار تولیدی ویک مثال از کار خدماتی اینجا بیان میکنم

یک کارگر تولیدی در عقب ماشین اره ویا دستگاه قطع کردن چوب برای ساختمان ایستاده است ماشین در حرکت است کارگر با این ماشین همزمان در حرکت است هرگاه نظر به سرعت ماشین از چشم و فرصتِ دست این نیروی مولده کار که انسان است یکی از خانه های جاگزینی چوب در ماشین اره که دورانی اند خالی میگذرد که زمان آن کمتر از یک ثانیه را در بر میگیرد این دستگاه را برای جبران همان کمتر از یک ثانیه سرعت میدهند وکارگر مجبور است با همان سرعت خود را عیار بسازد که به اساس محاسبه نظریهء تطبیقی در مدت یک ساعت کارغیر متداول یک کارگر همزمان ارزش اضافی تولید میکند که با مقدار فروش دو ساعت کار در یک ساعت است که این عملیه خود بهره کشی است حالا دیگر نمیشود این ستم را از ماهیت خالی تعریف نمائیم.

همینگونه وضعیت یک کارگر خدماتی را در یکی از کافی فروشی ها (کافی شاپ) در قید بحث قرار میدهیم . سیستم خدمت برای مشتریان در این کافی شاپ ها بطور عاجل پلان شده است . که مشتری به عنوان یکی از مهره های چرخ اقتصاد نظام سرمایه داری که خود پرزهء از ماشین اقتصاد این نظام است وروح آرام او دستخوش بهره دهی به سرمایه داران جامعه است باید به سرعت نیاز «انرژی» خود را بدست بیاورد و لذا به عنوان خدمت فوری کارگر خدماتی از طریق کلکینچه بنام «درایف ترو» کافی ومواد غذائی هریک از مشتریان را که در بیشتر اتفاقات اضافه از چهار قلم مواد مختلف میشود در ظرف پانزده ثانیه آماده وبه دسترس مشتری بگذارد برای اینکه بعضی از وقفه های احتمالی را هم در محاسبه بیاورند که شاید در یکی دو دقیقهء واسطهء نقلیه ای برای خرید نیاید پلان شده است که در هر یک ساعت باید یکصدو پنجاه واسطهء نقلیه مشتریان از این خدمت کارگر مستفید شوند

با این دو مثال مختصر معلوم شد که واژه ها، پدیده هاو موقف متفکرین سیاست با جنگ سرد ارتباط ندارد که اکنون هم پدیده ها ماهیت شانرا از دست بدهند وهم متفکرین چشم قضاوت شانرا ببندند........محمد یعقوب هادی

 


بالا
 
بازگشت