عبدالله رسولی

 

 کندز- افغانستان، 20 سنبلة 1388 خورشيدی

 

 

 

بهای معاملات پشت پرده را خبرنگاران می پردازند

 

اين يک نوشتة تحليلی و يا هم خبری نيست. قصه های مشهودی از تراژيدی مرگ يک خبرنگار نامراد افغان است که بی خبر از جو و وضعيت ناهمگون منطقه و با باورمندی به رسالت "حق دسترسی به اطلاعات"، جان شيرين خود را در زد و بندهای مرموز و بازی های بزرگ پس پرده از دست داد؛ بازی های که با سرنوشت نه تنها جغرافيای به نام افغانستان، بلکه محدودة بيشتری از کشورهای منطقه گره خورده است.

 

قصه های را که در متن زير مي خوانيد واقعيتهای عيني قضية شهادت سلطان احمد منادی اند. به قول منبع معتبر، اين حوادث تراژيد را افرادی که در همسايه گی محل وقوع حادثه زنده گی دارند و در آن شب مخوف با شنيدن صدای دلخراش طياره ها از ترس کشته شدن، خود را در ميان کشت زارهای اطراف پناه داده اند، با چشمان از حدقه بيرون جهيده نظاره داشته اند.

 

روز يکشنبه- 15 سنبله:

سه روز از حملة هوايی نيروهای ائتلاف و ناتو به تانکرهای ربوده شدة مواد نفتی در کندز گذشته است. يکشنبه 15 سنبله است، استفن فرل خبرنگار نيويارک تايمز با همکار افغانش سلطان منادی که فردای شب حملة هوايی به تانکرها، برای تهية خبر به کندز آمده بود، به ولسوالی چهاردره که يک ساحة محدود آن تحت حاکميت دولت هست می رود، آنها ظاهراً بدون در جريان قرار دادن مسئولين امنيتی به قصد تهية گزارش بيشتر از منطقه، راهی قرية حاجی امان در حومة چهاردره می شوند، در عرض راه توسط افراد ناشناس اختطاف می گردند. اما به قول آقای عمرخيل ولسوال چهاردره، خبرنگاران قبلاً از جانب وی هشدار داده شده بودند که به محلات خارج از ساحة امنيتی سفر نکنند.

 

آنها در جريان سه روز اسارت در بند طالبان محلی، با قيودات نچندان سختگيرانة به چندين محل در حومة ولسوالی چهار دره نقل مکان داده می شوند، در اين مدت سوای بيشتر ربوده شده گان، آنها سهولت ارتباط با خانواده و دوستان را نيز داشته اند. به قول نيويارک تايمز توافق به همين بود تا حادثة دستگيری خبرنگاران جهت امنيت جان آنها، الی به ثمر نشستن ميانجی گری ها و رهايی مسالمت آميز و يا هم اقدامات جدي تر نظامی برای نجات، به موضوع خبرساز رسانه ها مبدل نگردد.

 

اوايل شب چهار شنبه- 17 سنبله:

بالاخره اوايل شب 17 سنبله گروپی که خبرنگاران را در بند دارند، از قرية "اينلمه جر" به قرية "مينگ تپه" که هردو قريه مربوط به ولسوالی چهاردره بوده و فاصلة زمانی کوتاهی از هم دارند مي آيند و به خانة شخصی به نام "گل نبی" پسر "ماما کابلی" دقل باب نموده از وی تقاضا مي دارند که شب برايشان جای و غذا تهيه نمايد. گل نبی با پيشکش دلايلی مانند موجوديت خطر تقاضايشان را رد می نمايد، آنها اسرار می ورزند که در غير آن از بالای ديوار حويلی خواهند گذشت و به هر صورت شب را در آنجا خواهند ماند. لاجرم گل نبی به تقاضای اوشان تن در می دهد و براي مهمانان ناخوانده غذا نيز آماده می سازد. گفته شده است که سلطان منادی مقارن ساعت 12 شب با فاميلش نيز تيليفونی صحبت می نمايد و از صحت خود اطمنان می دهد.

 

نيمه شب چهارشنبه- 18 سنبله:

پاسی از شب گذشته است، ساعت مقارن يک و چند دقيقة شب را نشان می دهد، صدای مهيبی طياره ها شنيده مي شود، چند فروند هليکوبتر نظامی، در محوطة حويلی که خبرنگاران هستند فرود می آيد، محوطة داخلی و اطراف حويلی حتماً گنجايش نشست چندين فروند هيليکوپتر را داشته است. سربازان هر آنچه را که در اطراف و اکناف خويش می بينند، در چشم به هم زدن به تير می بندند، از جمله چندين رأس حيوانات صاحب حويلی و همسايه ها، خانم "گل نبی" با طفل معلول و خورد سنش، که خانم متذکره بعداً به شهادت می رسد و طفلش هنوز زنده و زخمی هست.

 

به گفتة شاهدان عينی در جريان عمليات کوتاه نجات، طالبان را غيب می زند و حتی بينی يک نفر از آنها خون نمی شود، دو خبر نگار از فاصلة اتاقی که در بند بودند به طرف طياره به دَوِش می پردازند تا خود را به آن برسانند، در همين فاصله به سلطان منادی گلوله اصابت می نمايد، آنهم از فاصلة بسيار نزديک، اين در حاليست که همه جا را در اين ساحة کوچک نيروهای نجات بريتانيايی در کنترول خويش دارند، تا جاييکه حيوانات و زن بيچارة صاحب حويلی را نيز به نسبت جنبيدن از جايشان نشانه رفته اند.

 

تمامی اين وقايع (عمليات نجات) بيشتر از نيم ساعت طول نمی کشد، در اين جريان که به زعم نيروهای بريتانيايی در تبادل آتش ميان طالبان و آنها خبرنگار افغان تير خورده؛ سوال ايجاد می شود: چرا طالبان تلفات جانی نمی بينند؟ و اگر صداقت در گفته ها موجود است، چرا جسد خبرنگار افغان را که "استيفن فرل" اعتراف دارد در نزدش بيحرکت افتيده بود، همراه نمی بردارند؟ شايد هم جواب شان اين باشد که از شدت تبادل آتش و خطرهای بعدی، زمان برای انتقال جسد بی جان يک افغان به هيليکوپتر کوتاه بود. در حاليکه برای انتقال سرباز زخمی بريتانيايی زمان موجود بود که بعداً در شفاخانة آيساف در کندز جان می سپارد.

 

اگر دقيق تعمق گردد، از گزارش تاريخی 18 سنبله سايت بی بی سی که از قول نيويارک تايمز و خبرنگار آن آقای "ايستيفن فرل" نقل گرديده است می توان از چگونگی مرگ منادی حد اقل حدس قريب به يقين بُرد. آدرس خبر بی بی سی:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2009/09/090909_ram_journalist_killed.shtml

 

با استنباط از اين جريان ها، مردم محل و تحليلگران محلی بدين باورند که، برای مکتوم باقی ماندن صحبت ها در جريان مذاکرات عملية نجات (نظاميان ائتلاف و ناتو) و ادارة نيويارک تايمز با گروپ رباينده گان که منادی به عنوان ترجمان صحبت ها و شاهد عينی همة معاملات ميان آنها بوده است، وی به شهادت رسيده تا حد اقل رازهای پشت پرده به زودی افشا نگردد و سريال جنگ های موجوده هنوز بی مفهوم و ناتمام نگهداشته شود.

تا پايان سريال و اين قصة نا تمام، ديده شود که تنها خانوادة ژورناليستان چه مقدار بها برای اين روند می پردازد.

 

تمنا:

با توجه بر مستند بالا، آرزومنديم خبرنگاران افغان محتاطانه عمل نمايند و به هيچ وجهی با اتکا به نيروهای امنيتی و بدون مشورة قبلی دوستان محلی شان (خبرنگاران محلی) بی گدار به آب نزنند، زيرا مبرهن است که خبرنگاران خارجی با اتکا به حمايت کشور مطبوع شان و پشتوانة قوی يی که دارند با اطمنان از عواقب، به معرکه داخل می گردند. خبرنگار افغان با اعتماد و اتکا به که و کدام اصل ايمنی جسورانه جان خود را به خطر می اندازد. امروزه در افغانستان دولت و به خصوص نيروهای امنيتی از عهدة حفاظت خود بر نمي آيند، چه رسد به خبرنگاران و اقشار مختلف ديگر جامعه که آسيب پذيرترين اند.

 

با عالمی از الم به روح پاک سلطان منادی درود می فرستم و به خانوادة اولش (والدين و اقارب) صبر و شکيبايی و به خانوادة دومی اش (جامعة خبرنگاری) قوت رهپايی و ره پيمايی راه و آرمان های آن شهيد را می طلبم.

 

 

 

         


بالا
 
بازگشت