داکتر محمد سالم

موقعیت جدیدجیوپالیتیک افغانستان

 

کشور عزیز ما افغانستان میدان ازمون نیروها، نقطه استراتیزیک ، گرهگا و  نقطه تقاطع منافع/خط داغ حایل و تخته خیز ابر قدرتهای بزرگ در" بازی بزرگ "عصر حاضر شمرده میشود.افغانستان سیاست عدم انسلاک وموقعیت خط حایل را میان منافع شرق وغرب را براساس تقاضای توازن قوا  میان روسیه تزاراز یکسو و برتانیا کبیراز سوی دیگردر قرن نوزده در" بازی بزرگ" اول اختیار کرد.دران زمان  روسیه شایق رسیدن به ابهای گرم وبرتانیا هدف نفوذ بیشتر را به اسیای  میانه داشت.اینک   ما در قرن   بیست و یکم  مکررا"   شاهد تکرار " بازی  بزرگ" جهانی در سرزمین خویش  هستیم .که بر مبنای ملاحظات ذیل افغانستان موقعیت جدید را درسیاست جیوپالیتیک   منطقوی اختیار میدارد"

 1-  فروپاشی سیستم جهانی سوسیالستی، ختم سیستم دو قطبی جحانی و ختم مبارزه ایدیالوزیکی

2-ایجاد فضای  جدید بینلمللی دراستراتیزیک    سیاستهای جیوپالیتیک منطقوی

 3-عرض اندام کشورهای جدیدا" ازادشده درجوار افغانستان

 4-اتمی شدن پاکستان

 5- تشويش جهان متمدن در مورد اتمی شدن ایران

 6- و افزایش رقم بازیگران در  بازی معاصر.

,  ازیکسوروسیه و چین یکجا با سازمان " شنگهای" و از جانب دیگر برتانیا در چوکات جامعه اروپا توام با ایالات متحده امریکا و با پیشاهنگی ناتو در این بازی افغانستان رابا چالشهای جدید جیوپالیتیکی منطقوی مواجه ساخته   اند .  کشورهای هند و چاپان نیز  شامل بازی بزرگ معاصر میباشند.

انگیزه اصلی اشتراک در این بازی همانا موجودیت ذخایر سرشار و منابع طبیعی   کشورهای اسیای میانه مانند ذخایر نفت/ گاز /  انرژی برقی / انرژی اب/ پایپ لاینهای نفت و گاز راهای ترانزیتی ودسترسی به بازار اقنصادی این کشورها ست که انتقال ان  بدون عبور از خاک افغانستان اصلا" ممکن نیست .

موقعیت جغرافیایی افغانستان  در اسیای میانه که راه بحری  ندارد و همجواری  با اسیای جنوبی  رول و  اهمیت بسزائی در  استراتیزیک جیوپالیتیکی منطقوی برای ما میراث  گذاشته است.

 هند و چین به این منابع ضرورت حاد دارند، روسیه ارزوی کنترول ترانزیت ان را دارد و ایالات متحده خواستار تضمینی  بین المللی است که استفاه و کنترول ان در قید و انحصار چین و روسیه قرار نگیرد

همچنان قابل يادآوری است که افغانستان در یک نبرد رقابتی میان دو پروزه بزرگ جهانی که بنام پروزه قرن / 21/.نامیده میشود پنجه نرم میکند

پروزه  اول که بنام پروزه /  ت –ا-پ –ح/مسمی است   و کشور ترکمنستان را باهند  باعبور پایپ لاینهای گاز طبیعی از طریق خاک افغانستان و پاکستان وصل میکند.این پروزه  به امتداد 1680  کیلو متر/به سرمایگزاری  6 /  7 میلیارد دالر از جانب امریکا و با ظرفیت 30 ملیارد کوبیک گازسالانه   در سال  2010 اغاز بکار و در سال 2015  م به بهره برداری میرسد  که روسای جمهور کشورهای شامل پروزه در  اوایل ماه اپریل سال گذشته در جلسه سران ناتو واقع درشهر بوداپست با حضورداشت ریس جمهور پیشین ایالات متحده عقد قرارداد نمودند. سوی قصد ریس جمهور  کرزی در محفل بزرگداشت / 8 / ثور که به گمان اغلب ازجانب دشمنان پروزه   بین المللی " ترانس افغانستان" سازماندهی شده بود و پلان  داشت که بابرکناری فزیکی ریس جمهور افغانستان مانع امضا شدن قرارداد دوجانبه میان ریس جمهور کرزی و ریس جمهور ترکمنستان  که فردای همان روز بکابل تشریف اورده و به امضا رسید گردد .

هدف اصلی روسیه ازهمکاری با ایران عبارت  از تغیر جهت پایپ لاینهای گازپروزه" نبوکو" ازاستقامت اروپا بجهت هند واسیای  جنوبی میباشد.

گاز" بحیره کسپین و پروژه نبوکو" الترناتیف گازپرام دراروپا  شمرده میشود که انتقال و بهره برداری از ان بدون مساعدت وهمکاری فعال ایران دردسرایجاد  میکند . پس بی الترناتیف بودن گازپرام در اروپا  تنها    با  تفاهم  ایران ممکن است. منافع جیوپولیتیکی کشورها ناممکن راممکن میسازد. مثلا"  ماشاهد نزدیکی دو دشمن بزرگ تاریخی/ترکیه و روسیه/که در دو انجام بحیره سیا موقعیت دارند و ازجریب بندی بحیره  جلوگیری بعمل میاورند  هستیم. درين اواخر قراردادی به قیمت 80 ملیارد دالر بین دو کشور به امضا رسید و برعلاوه ترکیه ازروسیه دعوت بعمل اورد تا در پروزه  نبوکو سرمایگزاری نماید. ترکیه به  این طریق از یکسو فشار بالای جامعه اروپاغرض عضویتش در جامعه اروپا وارد نموده و از جانب دیگر  به امریکا هوشدار داد که دوستی با ترکیه پربها است و ان هم اینکه ترکیه در مورد مثله کردستان سخت  حساس است وایالات متحده از تشکیل احتمالی کردستان در شمال عراق خوداری ميکند ریراکه مصئونیت سرحدات جنوبی ترکیه به خطر جدی مواجه میگردد.

نقش پاکستان در بازی  با هند/ چین و افغانستان:  با در نظرداشت   حساسیتهای تاریخی مسله کشمیر با هند و مناطق سوبه سرحد با افغانستان/  پاکستان خواب ارام  ندارد. پاکستان متحد اصلی چین در سیاست جیو پالیتیک اسیا ی جنوبی بشمار میرود . مثلا" پاکستان میل دارد که

پروژه های  انرژی هند را تحت سوال قرار دهد و ایالات متحده  که چین را رقیب اقتصادی خویش در مقیاس جهانی محسوب میکند با نظارت کامل از تطبیق اين پروژه احساس نگرانی میکند  . افغانستان  با   موقعیت جغرافیای   خویش میان اسیای میانه و اسیای جنوبی مانع ویا سبب رفاهیت وترقی منطقوی گردیده  و عنصر عمده میان   سیاستهای رقابتی  هند و چین بشمار میرود  . به همین لحاظ تصمیم هند غرض تشکیل یگانه پایگاهی هوائی نظامی  خارج مرزی واقع فرخار تاجکستان در دو کیلو متری  مرز افغانستان هدف اصلی ایجاد  محدودیتها وتضعیف ساحه اثر گزاری چین بالای افغانستان  را دارد. چین هم بنوبه خود بخاطر وارد نمودن تاثیرات متقابل ، قید و محاصره  هند به ایجاد محدودیتهای بحری برای کشور هند/  نفوذ روز افزون بالای همسایگان هند مانند برما/ بنگله دیش وسریلانکا وارد مینماید.افغانستان بدین ترتیب به گرهگای دیگر منطقوی و نقطه تقاطع  میان  منافع هند و چین   مبدل میگردد.

محرومیت پاکستان که عمق جغرافیای با اسیای میانه  ندارد زيرا موقعیت جغرافیای افغانستان از یکسو باعث شکست او در مسابقات نظامی با هند شده و از سوی دیگر مانع پیاده نمودن وظایف جیواستراتیزیک  منطقوی که چین به او محول نموده میگردد.

بدین ملحوظ حکومت کنونی افغانستان حکومت رقیب تلقی میگردد و پاکستان ضرورت به حکومت تابع در افغانستان دارد  و مقصد اصلی پاکستان از پشتیبانی کامل رژیم طالبان هم به همین علت بود.

حتی در اواخر دههً 80 قرن  گذشته در مورد کانفدریشن افغانستان و پاکستان چنین علت داشت  . پاکستان در تحقق پروژه دوم که ایران را باهند از طریق پاکستان وصل میکند بار دیگرنقش قابل ملاحضه را در قبال پیاده نمودن  سیاست رقابتی چین علیه  هند بکار میبرد.دسترسی چینائی ها به بندر ا گوادر واقع بلوچستان پاکستان که به سرمایه گزاری چین تعمیر میگردد نشان میدهد که چین  به ارزوی دیرین خود که مشابه به ارزوی بسر نارسیده روسیه یعنی رسیدن اوقیانوس هند است  میرسد.

رسیدن چین به گوادر بمعنی مهیا شدن راه بحری مستقیم با بحیره کسپین/اسیای میانه/ راهای بین المللی بحری شرق نزدیک و خلیج فارس است. بندر گوادر گرهگاه دیگری در سیاست جیوپالیتیک منطقوی و نقطه جدید تقاطع منافع هند /چین وایالات متحده در منطقه است.

چون هیچ نوع ترانزیت بری و دهلیزعبور انرژی از اسیای میانه بجانب اسیای جنوبی

 بدون پیمودن خاک افغانستان ممکن نیست / قسمیکه ترا نزیت بحری بدون عبور از گوادر. ازينرو معتقد برانم  که حضور ناتو و جامعه جهانی در کشور ما دراز مدت بوده و در سالهای بعدی ما شاهد  انتقال تدریجی تشنج از سرحدات جنوب وجنوبشرقی افغانستان بسوی مناطق قبایل ازاد/دره صو ات وبلوچستان پاکستان که گوادر مشهور هم شامل انست میباشیم.در این صورت ارایش جدید قوه ها و احتمال مرزبندیهای جدید در کشور پاکستان بعید از عقل نیست  

                            مسماست    i-p-iپروره دوم  بنام پروزه

این پروزه بمصرف  5/7 ملیارد دالر با سرمایگزاری گازپروم فدریشن روسیه گاز طبیعی ایران راازطریق پاکستان و عبور از سواحل ابی بندر گوادر واقع بلوچستان پاکستان بواسطه پایپ لاینهای  به راجستان هند  انتقال داده  ودر صورتیکه به کدام   ممانعت برزگ بین المللی مواجه نشود در سال 2013 م به یهره برداری میپردازد.  احمدی نژاد ، رئیس جمهور ایران درسفرش در 29 اپریل   2008 م دراسلام اباد طی مزاکراتی  با پرویز مشرف و سفر متعاقب  ان در 30 اپریل  طی مزاکرات دیگر با سران هند قرار داد  پروزه را نهائی ساخت.

  ولی هردو پروزه به بنبست های زیاد مواجه اند:.

گرچی که پروزه " ترانس افغانستان  " از پشتیبانی  سیاسی امر یکا/ جامعه اروپا و ناتو برخوردار است ولی به نظربعضی از تحلیلگران جیو استرانیزیک منطقوی  این پروژه سیاسی میدانند،  خواهد بود که ما شاهد فرار گاز ازساحه تحت  تاثیر گازپروم در" اسیای میانه" خواهیم بود. بر علاوه ناپایداری سیاسی و بی امنیتی" وارد اتی" بخصوص در یک سال اخیر، مانند سوی قصد ریس جمهور کرزی ، اختطاف جنرال قونسل افغانستان درپشاور،عملیات انتهاری ، ادم ربای، قتل متخصصین خارجی وغیره  از امکانات  تحقق پزیری پروزه ترانس افغانی کاهسته  و شانس بیشترموفقیت را به پروزه رقیب نصیب میسازد.

قابل تذکار است که پلان پروزه دومی از سال  1995 م رویکاراست/   اما جانب پاکستان با ایجاد ممانعت های متعدد وعدم تفاهم وهمسایگی نیک با کشور هند در 9 سال اخیر سبب رکود در کار پروزه شد.

مثلا" درگیری  هردو کشور هند و پاکستان  در جنگ کشمیردر سال 1999 م ، عملیات ترورستی بالای پارلمان هند در سال 2001 م و عملیات تروریستی افراد  لشکر طیبه پاکستانی چند ماه قبل  در شهر ممبی هندوستان .

ایالات متحده امریکا در طی جنگ اول  و متعاقبا"   جنگ دوم جهانی مانع ایجاد  

 يک نيروی واحد نظامی سیاسی سرتاسری از طریق سرکوبی المان  نازی و ایجاد ممانعت ها علیه افزايش قدرت شوراها گردیده  واز این طریق با  کسب   برتری  نظامی سیاسی  امنیت قاره امریکا را از خطراحتمالی نجات بخشید.   

پیروزی  غرب در جنگ سرد محصول تصادم ایدالوزیکی در جهان دو قطبی است و  رقابت کنونی میان امریکا و فدریشن روسیه اساس جیو پالیتیکی دارد.ماکه در چهاراهی  تقاطع منافع ابر قدرتان واقع هستیم لازم است علل بنیادی بی امنیتی، جنگ وبی ثباتی را در کشور ما سراغ کنیم : 

اول ـ  ایا بی امنیتی محصول عقاید چپ وارداتی و تامین جبری ان در افغانستان است ؟

دوم -   ایا بی امنیتی محصول پرابلم مزمن دیورند است؟

سوم ـ ایا بی امنیتی محصول مجادله رادیکالیزم مزهبی و اسلام معتدل و سنتی است؟

چهارم ـ ایا بی امنیتی محصول تصادم میان تمدنها  است؟

 پنجم ـ ویااینکه اراده ملت نجیب افغان غرض تغیر در سیستم سیاسی نظامی کشور با گذار از رژیم فردگرای و مطلق العنانی بسوی تامین ارزش های دیموکراتیک است   .  هرانچیزیکه تاکنون نام بردیم همه اولویت ها در زمام مملکت بشمار میروند  اما تحقق اینهمه زمانی میسر است که دولت با تفاهم با ملت به مهمترین سوال سرنوشت سازکه با او سردچار هستیم پاسخ مثبت ارایه بدارند. این سوال سرنوشت ساز عبارت است ازانتخاب پارتنر استراتیزیک" امریکا+جامعه اروپا"  جیوپالیتیک افغانستان است وبس. انتخاب که موقعیت / موقف و وزن کشور ما در سیستم جیوپالیتیک منطقوی و توازن قوا" میان ابر قدرتها مطرح است. انتخاب که همه شاملین بازی بزرگ انتظار انرا  دارند. پس چه بايد کرد: 

1- ما به تنهای قادر بران نیستیم که به چالش  های  جدید عصر حاضر به اسانی پاسخ دهیم و از منافع ملی افغانستان در مقابل خواستهای ضد و نقیص بازیگران بازی بزرگ معاصر دفاع نمایم.

2- تعین پارتنر استراتیزیک  بدون اشتراک مستقیم افغانستان به پیمانهای نظامی.

تعین پارتنر استراتیزیک مارا از نوسانهای سیاسی نظامی نگهمیدارد ودر انتخاب سیاست متجانس و پیهم و طویل المدت که دورنمای روشن دارد یاری میرساند.احترام و رسپکت بقیه شاملین بازی بعد از انتخاب پارتنر استراتیزیک نسبت به افغانستان افزایش میابد. عدم اشتراک ما در پیمانهای نظامی  از یکسو نمایانگر استقلا لیت کشورما بوده و از سوی دیگر ارامش را به منطقه بخصوص همسایکان افغانستان خلق میکند.

3- سیاست درهای باز،  جلب سرمایه خارجی وسهم دهی شاملین بازی بزرگ معاصر بدون استثنا در استخراج معادن کشور و پروزهای ملی.

درسطح داخلی:   تقویت پروسه اینستیتوتسیونالیزم ، رشد   جامعه مدنی و دموکراتیزه شدن فضای سیاسی ، هادترین سوالاتیست که به پاسخ عاجل ضرورت دارد. بعد از پیاده نمودن و تحقق پذیری موفقانه ای اين پروسه ما به امنیت ملی معاصر نایل میگردیم  و آن عبارت است ازپلان توحید شده و سند ملی    یک جامعه  که مثمریت کار ان در سطح داخلی به تفاهم کلی  فضای سیاسی واتنیکی پرداخته ودرسطح خارجی  دربرگیرنده تضمین بین المللی ازواشنگتن تامسکو و ازبروکسل الی انقره باشد، نه تنهادر چنین حالت   امکانات بارز شدن یک دولت سالم محیا ست که اوخود تابع بازار ازاد ، رشدجامعه مدنی وتحقق  سیاست ملی و دموکراتیک براصول پرورالیزم سیاسی باشد.  تشکر       

 

 داکتر محمد سالم / صوفیه / مورخ 28/02/

 

 


بالا
 
بازگشت