عزیز آریانفر

 

 

پیوست شماره سه

 

به نام آفریدگار توانا

 

از چه خواهد شد؟،  به سوی  چه باید کرد؟

 

ناگفته پیداست که در کشورهای پیشرفته جهان، همواره هنگامی که سخن بر سر تصمیمگیری های جدی و تعیین سرنوشت ملی باشد، پیوسته این پرسش مطرح می گردد که چه باید کرد؟

 

 دردمندانه و سوگوارانه در کشور آشوب زده و سیه روز ما هماره این مساله باژگونه و وارونه بوده است و بیشتر مردم دست زیر آرواره نهاده و چشم انتظار به راه می دوزند که چه خواهد شد؟

 

روشن است مادامی که مردم ما در همچو موارد سرنوشت ساز مردانه کمر همت برنبندند و هم آواز و هماهنگ یک تصمیم آگاهانه و جدی و آینده ساز نگیرند، هر گونه امید بستن به این که دستی از غیب برون آید و کاری بکند، تا ما را از توفان های سهمگینی که از چهار سو به سوی سرزمین ها سرازیر اند، نجات بخشد؛ توهمی بیش نخواهد بود.

 

در اوضاع و احوال کنونی نیز دو سناریو قابل پیش بینی است:

1-    سناریوی سنتی- چه خواهد شد؟

در این سناریو، در کشور خدا داد ما همه چیز رو به راه است– به قول معروف خیر خیریت است. حاجت به پیشگویی، رمالی، فال بینی و غیب گویی نیست. جناب آقای کرزی که تخت و بخت شان برقرار! و برادران والاتبارشان به گونه «قانونی» مطابق ارزش های قانون اساسی! با بهره گیری از امکانات گسترده شهریاری و همایونی و در آمدهای سرشار مشروع و حلال باد آورده، از پیش کارروایی خود را کرده اند.

همه وزیران، معینان، والی ها، ولسوال ها، علاقه داران، سفیران و فشرده سخن همه دگر اندیشان و حتا کسانی را که گمان برده می شد کمترین تمایلی به ایجاد دگرگونی های بنیادی و ریشه یی در کشور دارند، پیش از پیش بر اساس فهرست تهیه شده کنار زده و با جاروب دستگاه دولت از  منتقدان، مخالفان و رقیبان حتا احتمالی راه را برای بازگشت و جلوس دو باره فراهم گردانیده اند.

همه چیز به فضل خداوند بزرگ خوب است. چنان زمینه چیده شده است که از وزیران گرفته تا تراز کدخدایان و حتا پیشنمازان مساجد روستاها و دیهه ها از پیش خریداری شده و دست اندر کار تبلیغات کمپاین برای جناب ایشان می باشند.

 

کمیسیون برگزاری انتخابات هم شکر همه از خود هستند و خریده شده اند. دست کم همه آنانی که جناب رییس کمیسیون را از نزدیک می شناسند، می دانند که جناب رییس جمهور امانت ملی یی در این تراز را به دستان «پاک» چه  کسی سپرده است!

از همین اکنون صندوق های پر از رای در پسخانه ها و پستوهای کمیسیون به نام نامی جناب ایشان ریزرف شده آماده است. به خودی خود 16 میلیون کارت توزیع شده گویای این حقیقت است که کمیسیون از پیش خریده شده  از همان آغاز در پی دستکاری و کارگردانی درامه انتخابات کذایی است.

 

تازه پژواک فریاد جناب ایشان در سراسر جهان بازتاب یافته است که هوادار برگزاری یک انتخابات شفاف، دمکراتیک و دادگرانه هستند!  زهی سعادت!

 

حال از این می گذریم که جناب رییس با همه سرکرده های باندهای قاچاق مواد مخدر، جنایت کاران جنگی و ناقضان حقوق بشر، رهبران بزهکار و بدنام، عناصر معامله گر و روسپی های سیاسی، از پیش وارد معامله و زد و بندهای ناروا گردیده و میلیون ها دالر از بیت المال را به عنوان پیش پرداخت به ایشان پرداخته و صدها و هزاران کرسی دولتی  را از همین اکنون پیش تقسیم فرموده است.

 

ده ها تن از نامزدان رنگارنگ انتخابات هم به امید بند و بست و داد و ستد  و معامله در برابر دروازه ارگ شاهانه صف بسته اند و در کمین تا دیده شود از این خوان یغما به آنان چه خواهد رسید؟

 

در تراز بین المللی هم از هیچ زد و بند و معامله با شرق و غرب و یهود و نصارا و گبر و ترسا و وهابیون و .... به سود ماندن به کرسی فرمانروایی کشور خداد داد دریغ نشده است. چنانچه به عنوان پیش پرداخت سرقفلی کشور خدا داد از سوی وزیر خارجه جمهوری اسلامی افغانستان قرار داد اسارتبار و ننگین همکاری های استراتیژیک هم به امضا رسیده است. به امید دم و دعا گرفتن و آستان بوسی به کاخ سفید هم شتافته اند (هر چند دشوار می نماید که اداره اوباما به این پیمانه سهل انگار باشد که در پی تکرار یک تجربه ناکام باشد و آزموده را بیازماید و با پای خود به لبه پرتگاه برود و آبروی خود را در تراز جهانی برباد دهد). همچنان امید می رود با پادرمیانی وزیر خارجه «سبز» روشنفکرماآب، لاییک و آته ییست، مدافع حقوق بشر و فیمینسم و هوادار پروپا قرص و چهار آتشهنشهآتشه دمکراسی و آزادی از جامعه اروپایی مدعی مدافع حقوق بشر و زنان به نمایندگی از بانو مرکل و آقای اشتاین مایر هم برای ابقای تیم زیر پا کنندگان و ناقضان حقوق بشر، دم و دعا  و فتواگرفته شود.

 

با طالبان کرام هم که سردار قیوم کرزی به نمایندگی از سرکار اعلی در بارگاه خادم حرمین شریفین در حضور نواز شریف و پنجاه چلی و آخند دیگر عهد و پیمان بسته اند و  ذات شهریاری هم از همه مراجع بین المللی مانند سازمان ملل و دیگر مراجع دفاع از حقوق بشر خواسته اند تا نام رهبران طالبان کرام از جمله بردار مجاهد- جناب مستطاب ملا محمد عمر آخند غازی را از فهرست سیاه خط بزنند.

 

این که در ده، دوازده سال اخیر، چندین هزار از مردم بی دفاع و بی پناه ما از اثر موشک باری های کور و انفجارات طالبان کرام به خاک و خون کشانیده شدند، این که ایشان با دستان بت شکن خود بزرگترین ارثیه فرهنگ و تمدن باستانی ما- بودای بامیان را را نابود کردند چه باک!

 

در مورد برادران مجاهد حزب اسلامی هم اندیشیده شده است. پیشاپیش چندین کرسی وزارت و ولایت و وکالت در اختیار آنان گذاشته شده است و برای آینده هم وعده های دیگری هم سپرده شده است. 

 

سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی همه شکر خدا از خود است و در پشت پرده کمیدی اهریمنی هم کارگردان زبردستی نشسته است که هر آن می تواند از اهریمن فرشته و از فرشته اهریمن بتراشد. چه فرقی دارد. دیروز ملا عمر آخند، دهشت افگن و جنایت کار و متهم به حقوق بشر بود. اگر به توفیق پروردگار بتواند در راستای ابقای جناب کرزی برای پنج سال آینده گام بردارد، یک شبه نام مبارک شان از فهرست پاک شده و چه بسا در در برابر چشمان شگفتی زده ما و شما فردا طی مراسم دعا و پناه در دارالخلافه ارگ شاهی کابل و یا دارالاماره قندهار به عنوان وزیر ارشد یا مشاور ارشد یا کدام مقام دیگر در کنار برادر مجاهد دیروز شان- کاتب پیشین حضرت صاحب بنشینند. بسنده است چند گوسفند قربانی شود. چند آیت از کلام الله مجید تلاوت شود و چند شیخ شکم گنده از عربستان و چند چوردی و وهابی شیاد هم از پاکستان و چند مولوی مفلوک مانند مولوی صاحب تره خیل و... در مراسم حضور به هم برسانند و چند دست هم به عنوان دعا به درگاه پروردگار بی نیاز به سوی آسمان بلند شود.

 

وجه المصالحه هم دم دست است. کافی است رنگین جان را که دیگر مدت مصرف ابزاری و عصر گفتار های زیبا و رفتارهای ناپسند شان به پایان رسیده است، در سیمای سفیر کبیر دولت جمهوری اسلامی افغانستان رهسپار ترکیه بسازند تا شعار قدیمی ایشان که وزارت خارجه به هیچ وجه نباید کسانی را که در کشوری تحصیل کرده اند، به عنوان سفیر در آن کشور بفرستد!، تحقق پیدا کند و ایشان نیز بتواند در آن جا به پاس چاکری های بی آلایشانه خود به طیب خاطر چند روزی بیاسایند و به کامگاری بپردازند تا باشد آموزه های دبستان فرانکفورت به یاد ایشان بیایید و زمینه برای عسل تمعید  روشنفکرنمایی فراهم!. 

 

این گونه هم خلق و هم خدا خشنود می شوند و همه چیز سر به راه می شود!   

 

فشرده همه چیز رو به راه است و وفق مراد و ایام هم به کام. تنها بایسته خواهد بود تا دو، سه سخنرانی با آب و تاب انجام شود. از درک رسانه های گروهی جهان آزاد هم خاطر تان آسوده باشد. خواهی نخواهی تعبیرها و تفسیرهایی دست و پا می کنند و با ماست مالی و زرنگی صدتا دلیل و بهانه و توجیه و تحلیل می تراشند. چه تفاوتی دارد. شاید دو، سه بار نکوهش کنند. از سرزنش های مراجع بین المللی هم چه باک. شاید چند روزی خرده گیری و ابراز نگرانی و ناخشنودی نمایشی کنند. این هم می گذرد و فراموش  می شود. هر چه کنند، آب از آب تکان نمی خورد.

 

تنها پرسشی که مطرح می گردد این است که چرا عده یی سر مبارک خود را به درد می آورند که چه خواهد شد؟

البته، این که باز هم سرنوشت ما برای پنج سال آزگار دیگر به دست کسانی می افتد که ناتوانی آنان در پیشبرد اداره و کشور برای همه جهانیان به اثبات رسیده است، چه باک.

این که کشتی بشکسته کشور در گرداب حوادث به ژرفای دریا فرو خواهد رفت، چه باک.

این که صدها هزار جوان ما معتاد به هیرویینی ن شده اند، چه باک.

همه چیز خوب است، خدا مهربان است. کل مشکل در این است که حامد جان تنها برای پنج سالک دیگر ابقا گردند. دنیا گل و گلزار می شود.

 

شاید یک عده یاد شان نرفته باشد که جناب رییس، بار نخست هنگامی که به یاری صندوق های پر از رای آورده شده در نیمه های شب از سوی دوستان بین المللی به ریاست جمهوری «برگزیده شدند»، با آواز بلند داد زدند و سوگند خوردند که اصل شایسته سالاری را رعایت خواهند فرمودند. چه فرق می کند در آن هنگام شاید از ذوق بسیار سرمست از باده پیروزی نتوانستند مانند دیگران به چهره خود و معاونان خود بنگرند تا متقاعد شوند که چه درست و به جا جا فرموده اند و مردم خوش باور ما هم فی المجلس به گفته ها و سوگند ایشان باور نمودند. این بار هم باز هم برای یک لحظه چشمان مبارک خود را می بندند و باز هم همان سوگند را تکرار می کنند.

 

فردای آن روز هم یک دوجین وزیر و وزیر مشاور برگزیده شده  در چهارچوب جیره بندی های تباری، مذهبی و سمتی و ده ها ملاحظات و مصلحت های ناروای دیگر را بر سر نعش خونین دولت می آورند و باز هم مطابق همان نسخه داد و دهش و بده و بستان و جیره دهی و تقسیم غنایم، خاتم بخشی می نمایند و باز هم به پارلمان که وکیلان آن این بار با تردستی بیشتر از پیش دست چینی شده و خریداری شده اند، با پخش چند میلیون دالر جیزه و باج،  تیر می کنند و دنیا گل و گازار می شود.    

 

داستان ما در همین جا برای کسانی در اندیشه چه خواهد شد؟، هستند پایان می یابد و نیازی نیست که دیگر سر مبارک خود را بیشتر برای خواندن نوشته های ناتراتش و ناخراش بنده به درد بیاورند.

 

مگر، برای کسانی که در سر شان این اندیشه است که چه باید کرد؟ جا دارد نخست به این پرسش ها پاسخ بدهند:

 

1-     آیا گزینش و تحمیل آقای کرزی از سوی جامعه حهانی به عنوان رهبر افغانستان در پی نمایشنامه ناکام بن و انتخابات نمایشی دست کاری شده «دمکراتیک» نامنهاد یک اقدام درست بوده است؟

2-      آیا تیم رهبری کنونی در هفت سال و اندی که گذشت، موفق بوده است؟ آیا ایشان توانسته اند در هفت سال و اندی گذشته به فساد اداری و بحران مدیریت پایان بخشند و یک دولت پاکیزه، کارا و پذیرا بسازند؟

3-     آیا آقای کرزی توانستند با بهره گیری از این همه امکانات گسترده دست داشته در سیمای یک رهبر ملی، زعیم سیاسی در تراز کشور تبارز نمایند؟

4-     آیا ایشان توانستند یک جنبش سراسری وفاق ملی را در کشور به راه اندازند؟  

5-     آیا ایشان توانستند در این هفت و اند سال یک تیم کاری آگاه، مجرب، توانمند گرد آورند؟

6-     آیا ایشان توانستند در هفت سال و اندی که گذشت، با بهره گیری از کمک های چند میلیارد دالری بین المللی کشور ویرانه را بازسازی نمایند؟

7-     ایا ایشان توانستند در این مدت به تولید و قاچاق مواد مخدر پایان دهند و یا حد اقل آن را کاهش دهند؟

8-      آیا مردم و جامعه جهانی از عملکردهای ایشان و تیم شان در سطوح گوناگون راضی هستند؟

9-     آیا ایشان در این سال های فرصت های برباد رفته توانسته اند در برابر طالبان و دیگر تند روان پیروزمندانه مبارزه کنند؟آیا ایشان این توانمندی را دارند تا طرز تفکر طالبی پدرود گویند؟

10-                    آیا ایشان و تیم شان و باندهای مافیایی همکار شان می توانند در برابر چالش هایی که رویاروی کشور قرار دارد، مبارزه و آن را مهار کنند؟

11-                    آیا ایشان حاضر هستند از انحصار قدرت و استبداد دست بکشند و نظام سیاسی کشور را نامتمرکز بسازند و با تقسیم قدرت زمینه را برای مشارکت مردمی در کشور فراهم بسازند؟

12-                    آیا ایشان حاضر هستند در قانون اساسی بازنگری جدی نمایند و نظام ریاستی را به صدراتی تعویض نمایند؟ ایا ایشان به انتخابات ارگان های محلی قدرت باور دارند؟

13-                    آیا  ایالات متحده مطمین است که با ابقای ایشان  استراتیژی جدید کاخ سفید به پیروزی می رسد؟

14-                    آیا ایشان توانمندی تامین امنیت در کشور و ایجاد نیروهای مسلحی را که انگیزه رویارویی با طالبان را داشته باشد، دارند؟

15-                    آیا مطمین هستید که ایشان خواهند توانست چالش هایی را که کشور و مردم با آن رو به رو هستند، مهار کنند؟

16-                    ایا انتخاب ایشان برای یک دوره پنج ساله دیگر مقرون به مصلحت ملی است؟

17-                    آیا با آمدن دگر باره شان امیدی برای بهبود و بهروزی و پیروزی است؟ آیا ابقای ایشان برای پنج سال آزگار دیگر گام درستی در راستای برونرفت از بحران هایی است گریبانگیر کشور شده است؟ آیا با ابقای ایشان آرامش و صلح و ثبات به کشور باز خواهد گردید؟

18-                    آیا سیاست های ناپخته، ناسخته و تنگ نگرانه شان در زمینه داخلی در هفت سال و اندی پیش، کشور را به سوی وحدت و وفاق و همبستگی رهنمون گردانیده است؟

19-                    آیا با ابقای جناب ایشان و  باندهای مافیایی هوادارن شان عدالت در کشور تامین خواهد شد؟ ایا امیدی خواهد بود تا از چنگ این اهریمنان رهایی یابیم؟

20-                    آیا امیدی است که  با ابقای ایشان ماموریت نیروهای ائتلاف بین المللی در کشور شکست نخورد و بار برآمدن این نیروها و قطع کمک ها کشور بار دیگر به سوی جنگ های خونبار دهه نود نشتابد؟

 

پاسخ همه این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر از این دست، تنها یک کلمه است- نه! .  مگر نه، از قدیم ها می گفتند که یک نه و صد جان خلاص!

 

تنها یک پرسش دیگر می ماند. آن این که آیا می توان برای برچیدن گلیم این معرکه مضحکه یک نه تاریخی، سرنوشت ساز و شکوهنده گفت؟

تنها پاسخ- آری! است. چه سخنوری فرهیخته و والاگهر فرموده است که «نشاید کوفت آهن جز به آهن»!

در برابر این همه نه، باید تنها یک نه گفت. نه در برابر رژیم دست نشانده، نه در برابر رهبری ناکام و درمانده، نه در برابر باندهای مافیایی مسلط بر سرنوشت ما، نه در برابر بی عدالتی و بی قانونی، نه در برابر  فرهنگ ناروای ملاحظه، مصلحت و معامله، نه در برابر سیاهی و تباهی، نه در برابر قانون شکنی، سرکشی و خودکامگی، نه در برابر  تاراجگری و یغما ....، نه در برابر .... نه در برابر... نه در برابر .....و....

 

2-     سناریوی نوین چه باید کرد؟

در این سناریو، رسالت تاریخی همه نیروهای بالنده، آگاه و پیشاهنگ جامعه این است که خود سرنوشت خود را به دست گیرند و نگذارند تا بار دیگر کیان امور کشور دستخوش هوا و هوس یک مشت آدم های خود فروخته و آبرو باخته، اوباش و تنگ نگر و یاوه سرا و باندهای قلچاقچی مواد مخدر گردد.

روشن است برای تحقق این سناریو، کشور و جامعه ما به یک تولد دو باره  و رستاخیز شکوهنده نیاز دارد. برای تحقق این آرمان ها، به دگردیسی ها و تحولات بنیادین و ریشه یی نیاز داریم که نخستین گام آن تعویض رهبری است.

برای این کار بایسته است تا: همه با هم همه توان و نیروی خود را بسیج نماییم و تبلیغات گسترده و سراسری یی را به راه اندازیم و روند روشنگری و روشنی افگنی را به یک برنامه ملی مبدل گردانیم و شعارهای به کرزی رای ندهید! و رای دادن به کرزی و باند مافیایی اش خیانت ملی و جنایت تاریخی است! را به شعارهای بالنده و شکوهنده روز مبدل گردانیم و این گونه مسیر تاریخ را عوض نماییم و چشم انداز روشنی را به روی مردم زجر کشیده و درد دیده خود بگشاییم و میهن را از چنگ نیروهای اهریمنی و تیکه داران سرنوشت و خوشبختی خویش به در آوریم.

به امید پیروزی و بهروزی !

 

 

 

پیوست شماره 2

به فرا خوان سراسری میهنی

 

نه شکوهنده و  سرنوشت ساز– تنها دستاویز رستگاری

 

هم میهنان آزاده و سر افراز!

 

در درازای تاریخ، بارها دیده شده است که باشندگان کشورهای گوناگون در برهه های سرنوشت ساز با گرفتن تصامیم جدی و عزم های راسخ و بستن عهد و پیمان های قاطع، مسیر زندگانی شان را عوض نموده اند.

 

آری!

پروردگار بزرگ نیز در وضعیت جوامعی که خود سرنوشت خود را رقم نزنند و دگرگون نسازند، تغییری وارد نمی آورد.

کنون روز آزمون بزرگ ملی و روز دگردیسی عظیم فرا رسیده است. برای مردم آزاده ما شانسی فراهم آمده تا  با گفتن یک نه شکوهمند و سازنده، سرنوشت کشور را تغییر دهند.

 

مردم ما پس از سال های فرصت های برباد رفته ( به دلیل ندانم کاری های جناب آقای کرزی که نتوانستند با چیدمان یک تیم نیرومند و آگاه ملی از امکانات گسترده و یاری های سرشار جامعه بین المللی و زمینه های فراهم بهره گیری نمایند و با راندن سامانمند فرزندان صدیق این مرز و بوم از دستگاه دولت و گرد آوری افراد وابسته، سازشگار، چاپلوس، توطیه گر و ماجرا جوی مافیایی با آجنداهای  شخصی و ضد ملی پیرامون خود و پیشگیری سیاست های نادرست و ناسخته داخلی و خارجی، شانس های بزرگ خود سازی، دولت سازی و ملت سازی را به دلیل لغزش های پی در پی و فروگذاشت ها و  سهل انگاری های پیهم از دست دادند) بار دیگر پای صندوق های رای می روند.

 

انتظار مردم آزاده و رنجدیده ما از جناب آقای کرزی این بود که جناب ایشان  سرانجام پس از هفت سال و اندی سکانداری کشته بشکسته میهن، سر به گریبان خود فرو ببرند و نزد خود این ارزیابی را نمایند که با ندانم کاری های خود و برباد دادن فرصت های طلایی و میلیاردها دالر یاری های بین المللی و نامردمی های تیم مافیایی خود چه جفاهایی نبود که یی در حق مردم و سرزمین خود نمودند و برای طلب بخشایش از پیشگاه مردم و آمرزش از بارگاه پروردگار از مردم  پوزش بخواهند تا باشد کوچگترین گامی در راستای رستگاری و بخشودن گناهان خود بردارند.

 

مگر، آوخ! جناب ایشان بر خلاف انتظار با کمال دیده درایی بار دیگر خود را نامزد نمودند و با این رفتار نادرست و نابخشودنی خود آشکارا به مردم ما و آرمان های شان  اهانت نمودند و باز هم می خواهند با  خاک افگندن به چشم مردم و با فریب جامعه جهانی و سازشکاری و داد و سند و معامله گری با باندهای بزهکار و عناصر جاه طلب و رانده شده داخلی،  بر اورنگ شهریاری افغانستان جلوس فرمایند و پنج سال آزگار دیگر آخرین فرصت ها را هم برباد دهند و با سپردن کیان سرنوشت کشور  به دستان ناپاک سیاستبازان خون آشام و نیرنگ باز، بار دیگر کشتی بشکسته ما را به سوی گرداب نیستی و  به سوی پرتگاه تباهی و بربادی و فروپاشی و از هم گسیختگی رهنمون شوند.

 

در این برهه سرنوشت ساز تاریخی، رسالت نیروهای آگاه و بالنده ملی، فرهنگیان فرهیخته و ورجاوند، دست اندرکاران رسانه های گروهی، روشن اندیشان و پیشگامان کشور - این میراث دران درفش شکوهمند کاویانی و پاسداران ارزش های فرهنگی ماست تا اندکی درنگ نمایند و پیش خود مجسم سازند که چه آینده تاریکی با تداوم کار آقای کرزی در انتظار کشور است و این پرسش را نزد خود مطرح سازند که آیا آقای کرزی توانایی آن را دارند تا در بر ابر این همه چالش های داخلی و خارجی، آن هم در این برهه خونین تاریخ که سرزمین مقدس ما کازار رویارویی های خونبار سازمان های جهنمی خارجی و میدانگاه کشاکش های شیادان رنگارنگ داخلی گردیده است،ایستادگی نمایند؟

 

تجربه هفت سال و اندی گذشته و درماندگی و بیچارگی ایشان آشکارا این حقیقت را به نمایش گذاشت که جناب ایشان از انجام چنین رسالت بزرگ تاریخی عاجز هستند. 

 

 رسالت همگانی  است تا با کار هماهنگ و گسترده پیگیر، هم آوا و هم آواز از جناب اقای کرزی بخواهند تا دست از سر این مردم و این سرزمین بکشند و بگذارند تا مردم ما راه رستگاری و بهروزی خود را خود بجویند.

 

در غیر آن باید  شعارهای  به کرزی رای ندهید! رای دادن به کرزی خیانت ملی و جنایت تاریخی است!  را  آذین نوشته ها، پیام های خود سازند.

 

آری!

 تنها با گفتن یک نه شکوهنده و سرنوشت ساز می توان در راستای رستگاری گام برداشت و زنجیرهای دابستگی را درید.

به امید پیروزی، رستگاری و بهروزی

 

پیوست

(شماره یک)

 

فرا خوان سراسری میهنی

طرح

اعلام جهاد فرهنگی در برابر رژیم دست نشانده کرزی

 

فرهنگیان فرهنگمند، فرهیخته، ورجاوند و نستوه- پاسداران ارزش های شکوهمند و بالنده میهن باستانی ما!

دانشمندان، دانشوران، فرزانگان، دست اندرکاران رسانه های گروهی، تحلیلگران، کارشناسان و خبرگان سیاسی کشور  !

فراخوان سراسری میهنی طرح اعلام جهاد فرهنگی در برابر رژیم دست نشانده با استقبال پر شور و گرمجوشانه بسیاری از فرهنگیان کشور رو به رو گردیده است. به گونه یی که ده ها تن چه از داخل و چه از خارج  به بنده تیلفون و ایمیل فرستاده و پشتیبانی همه جانبه خویش را از آن ابراز و خواستار پیگیری و به بار نشستن آن و مطرح کردن آن به یک گفتمان سراسری ملی مبرم و تاخیر ناپذیر گردیده اند. بدین وسیله، از همه سرورانی که رنج تیلفون کردن و گسیل ایمیل را به خود روا داشته اند، ابراز سپاس و ارجدهی عمیق می نمایم.

در اوضاع و احوال کنونی که کشور با مصیبت ها و فاجعه های رنگارنگ داخلی و خارجی روبه رو بوده و شیرازه هستی آن رو به پاره شدن و گسیختی دارد و میهن ما کارزار رویارویی های بی پایان گروه های مخاصم سیاسی- نظامی داخلی  و تند روان و شیادان برونمرزی و بزرگترین سازمان های استخباراتی جهان و منطقه چون سی آی ای، می-6، ک.گ.ب.، موساد، ساواجا، آی.اس.آس. و سازمان های اطلاعاتی چین، عربستان، ترکیه و هند گردیده است، به رغم سیه روزی ها و بدبختی های فراوان، مردم ما بار دیگر شانس یافته اند تا بخت خود را بیازمایند تا باشد با بهره گیری از انتخابات پیش رو از سیه روزی و تباهی و بدبختی نجات یابند.

در اوضاع و احوال کنونی که حاکمیت کنونی توان مهار چالش های داخلی و خارجی و تاب رویارویی و دست و پنجه نرم نمودن با آن ها را ندارد و کشور لگام گسیخته به سوی بحران های چندلایه و فزونشمار می تازد، برای پایان دادن به فاجعه کنونی- جنگ های فرسایشی بی پایان و تباهکن، بیکاری و بی روزگاری فراگیر، بی برقی و بی آبی، کمبود مواد غذایی، تولید و قاچاق فراگیر مواد مخدر، کسترش اعتیاد و ده ها مصیبت دیگر به رهبر توانمندی نیاز داریم که از تجربه کافی در سیاست خارجی برخوردار بوده و شخصیت شناخته شده در صحنه بین المللی باشد و مورد اعتماد و باور همه جانبه جامعه جهانی و برخوردار از توانایی جلب کمک های خارجی و از سوی دیگر توانمندی ایستادگی و رویارویی با چالش های داخلی را داشته و بتواند با برخورداری از اعتماد بی چون و چرا و همه جانبه مردم با چیدمان یک تیم نیرومند، کاردان، مجرب و آگاه، کشور را از گرداب نارسایی ها، نا به هنجاری ها و نا به سامانی های کنونی بیرون نماید.

از همین رو است که کشور به یک تحول بنیادی و ریشه یی نیاز تاریخی دارد که گام نخست آن آوردن تغییر در رهبری است.

دردمندانه و سوگمندانه، در هفت سال گذشته چنانی که به تجربه دریافتیم، جناب آقای کرزی و تیم ناتوان و درمانده مافیایی شان نه در عرصه سیاست خارجی توانستند  دستاوردی داشته باشند و نه در عرصه داخلی که در زیر به شماری از دستاوردهای نامیمون و زیانبار شان اشاره می نماییم:

1-       به گروه های مسلح غیرقانونی شکست خورده جان دو باره بخشیده و آنان را بار دیگر بر سرنوشت مردم افغانستان حاکم گردانیدند.

2-       گروه تندرو و ضاله شکست خورده طالبان را با آزادسازی هزاران تن از زندانیان آنان دوباره زنده ساخته و کشور را بار دیگر در معرض جنگ های فرسایشی بی پایان قرار دادند.

3-      گروه های تندرو تبارگرا را بسیج نموده و به آنان  قدرت بی حد و حصر داده و با پیشگیری  آجندا های ناروای تبعیض آمیز، وحدت مقدس ملی ما را با چالش های بسیار جدی یی روبرو گردانیدند. به گونه یی که کشور را در آستانه فروپاشی و تجزیه قرار داده اند که  هیچ گاهی در تاریخ ما چنین حاد  و بی چاره نبوده است.

4-      در عرصه سیاست خارجی با ناکامی مفتضحانه یی روبرو گردیده اند. به گونه یی که در غرب رژیم کنونی را به عنوان یک رژیم مافیایی، بی کفایت، فاسد و ناتوان ارزیابی می نمایند ودر پی آن اند که چگونه و هر چه زودتر از شرآن رهایی یابند وکشورهای منطقه هم آن را به عنوان یک رژیم دست نشانده، خطر آفرین و کانون شر ارزیابی می نمایند که هیچ گونه اعتمادی به آن ندارند. به ویژه پس از امضای قرار داد نابخشودنی اسارتبار و ننگین و خایینانه همکاری های اسراتیژیک از سوی وزیر خارجه غیر قانونی رژیم که کشور را به یک مملکت وابسته و اشغال شده تبدیل نمود.

5-       ضعف مدیریت و ناکارآیی مدیریتی نظام بر سر اقتدار که از رییس جمهور گرفته تا شمار بسیاری از وزیران و و دیگر گردانندگان آن ناتوانی خود را آشکارا به همه جهانیان به نمایش گذاشته اند.

6-       گماشتن افراد و اشخاص بی تجربه، خودخواه، فاسد و ناتوان و  در راس امور بر اساس سیستم مباشر پروری و باندمحوری.

7-      اشاعه فرهنگ سازشگری، داد و ستد، معامله گری و پیشگیری دسیسه سازی و  توطیه گری در برابر مخالفان و منتقدان و زمینه سازی برای بدنام ساختن و برکنار کردن فرزندان صدیق کشور از کرسی های دولتی و گماشتن افراد فاسد، جاه طلب، خوخواه، چاپلوس و وابسته به جای آنان درنظام کشورداری.

این گونه، تیم بر سر اقتتدار دردمندانه و سوگوارانه نتوانست انتظارات مردم و جامعه جهانی را بر آورده ساز و اینک  خسته و کوفته، درمانده و ناکام در پایان خط و فرجام راه قرار دارد.

مگر، با این هم رییس جمهور که در زنده سازی باندهای مافیایی جان باخته و دمیدن روح دو باره به پیکر بی جان آن ها تخصص یافته است، این بار می خواهد با زد و بند و معامله، داد و ستد و سازشکاری،  با بهره گیری از (اگر گناهکار نشویم- قدرت مسیحایی به دست آورده در زنده ساختن گروهک های بیجان، با  سوء استفاده از امکانات دولتی و پول های باد آورده  و سپردن وعده و وعیدهای فراوان، به رژیم از پا در افتاده و مشرف به مرگ خود روح تازه ببخشد و در این راه از هیچ گونه زد و بند و بهره جویی نامشروع و ناروا خود داری نمی ورزد.

به گونه یی که تجربه تاریخی نشان می دهد، یگانه چیزی که در درازای تاریخ پیوسته سرزمین ما را از شر حوادث بزرگ و دشمنان گوناگون نجات داده است، فرهنگ گهربار ما می باشد. در اوضاع و احوال کنونی، تنها دستاویزی که می تواند همه را برای تحقق اهداف ملی زیر یک چتر بیاورد و  تنها شعاری که می تواند پذیرا باشد و همه را بسیح نماید، شعار جهاد فرهنگی در برابر رژیم  است که در صورت به بار نشستن آن می توان در آینده نیز از آن چونان دستاویز وارد آوردن فشار بر گردانندگان خودکامه بهر جست.

به عنوان یک آزمون بزرگ ملی، بایسته است جلوگیری از تکرار تجربه ناکام رژیم کنونی را به شعار سراسری میهنی و ملی تبدیل نموده و  نباید دیگر به کرزی و رهزنان همراه وی مجال بدهیم با بهره گیری از دستاویز داد و دهش و معامله گری و سازش و کرنش و آرایش دوباره باند مافیایی خود بار دیگر برای پنج سال دیگر کیان کشور و سرنوشت ما را به دست گیرد.

شعار رای دادن به کرزی و تیم مافیایی اش خیانت ملی و جنایت تاریخی است! و  به کرزی رای ندهید! را باید شعار روز بسازیم و با همه نیرو و توان در پخش و اشتهار آن بکوشیم.

 رسالت ملی و مینهی همه فرهنگمندان و فرهنگیان، دست اندر کاران مطبوعات و رسانه های گروهی است تا با توان  قلم و زبان خود زمنیه ساز یک رستاخیز فرهنگی گردند

 

 

فرا خوان سراسری میهنی

 طرح

 اعلام جهاد فرهنگی در برابر رژیم دست نشانده

 

هم میهنان آزاده و آزادمنش!

فرهنگیان فرهنگمند، فرهیخته، ورجاوند و نستوه- پاسداران ارزش های شکوهمند و بالنده میهن باستانی ما!

دانشمندان، دانشوران، فرزانگان، دست اندرکاران رسانه های گروهی، تحلیلگران، کارشناسان و خبرگان سیاسی کشور  !

جوانان دلیر، نیرومند و آگاه – پیشتازان و پیشاهنگان توانمند جنبش رهایی بخش میهنی کشور!

بانوان و دوشیزگان رادمنش میهن!

راهیان راه آزادی، استقلال، بهروزی، رستگاری و شگوفایی کشور!

مجامع و نهادهای مدنی و فرهنگی سرزمین آبایی!

...همه باشندگان پاک سرشت و پاکنهاد مرز پرگهر  میهن!

اوضاع اندوهبار، مصیبت بار و فاجعه بار کشور که هستی میهن ما را در آستانه بربادی، نابودی و تباهی قرار داده است و ره آوردی جز خون و اشک و آه و سیه روزی و ویرانی برای مردم رنجدیده و سوگوار ما نداشته است، داستان پر آب چشمی است که همگان آن را نه تنها شنیده ایم، بل با گوشت و خون و استخوان و پوست خود لمس کرده ایم و به بازگویی آن نیازی نیست.

سوگمندانه سرنوشت ما به دست یک مشت آدم های خود فروخته و آبرو باخته افتاده است که  اندیشه یی جز از زراندوزی، قدرت پرستی و فزونخواهی ندارند و در این راه نامقدس به هیچ چیزی و هیچ ارزشی و آیینی پابند نیستند.

اشاعه فرهنگ معامله و  داد و ستد، زد و بند و تاراجگری، به راه و رسم و شیوه آن ها مبدل گردیده است. سرنوشت کشور و مردم به سان کالایی است که این بیدادگران، آن را برای رسیدن به اهداف و مقاصد شوم خویش در بازارهای مکاره سیاسی داخلی و خارجی در معرض داد و ستدهای بی شرمانه گذاشته اند.

در هفت و سال و اندی که گذشت، تیم بی هرزه و بی کفایت حاکم با توجه به چاکرمنشی و نوکر ماآبی گرادنندگان آن، با از دست دادن فرصت های طلایی نتوانست کمترین کاری در راستای خود سازی، دولت سازی و ملت سازی، تامین امنیت سراسری، آوردن ثبات در کشور و پیشگیری یک سیاست خارجی مستقل، متوازن و پویا  انجام دهد و همه امیدهای کسانی را که به امید دستیابی به یک فردای بهتر به کشور باز گردیده بودند، بر باد داد و بیگمان مسوول به هدر رفتن و به تاراج رسیدن میلیاردها دالر پول کمکی جامعه جهانی که حق تک تک مردمان آزاده و نسل های فردای کشور بود، به شمار می رود، اند.

با این هم؛ کسانی که با تاراجگری و یغماگری این گنج بادآورده را به جای هزینه کردن در سازندگی و آبادانی و ساخت و ساز کشور ویرانه و برباد رفته به سپرده های چشم خیره کننده خود افزوده اند، با آن که  به پیشگاه مردم آزاده و سر فراز کشور رو و آبرو ندارند، به جای این که سر در گریبان فرو ببرند و از پیشگاه مردم پوزش بخواهند و برای بخشودن گناهانشان از بارگاه پروردگار آمرزش، بار دیگر تلاش می نمایند دیده درایانه و بی شرمانه با چشم سپیدی و چشمپارگی زندگی سیاسی ذلت بار  و ننگین خود را برای یک دوره دیگر هم تمدید نمانید و بار کمرشکن شوم خود را بر سر شانه های مردم تحمیل.   

در همین راستا، اینک، جناب آقای کرزی که در پی یک انتخابات ساختگی و قلابی و ننگین با حمایت آلایشمندانه کشورهای خارجی (که در تاریکی شب صندوق های پر از رای را برای شان آورده بودند)، روی کار آمده بودند، اعلام نموده اند که بار دیگر می خواهند خود را نامزد انتخابات ریاست جمهوری نمایند!.

روشن است در این بستر، گروه ها و باندهای سیاسی استفاده جو و بدنام، مهره های سیاسی معامله گر و سودجو، افراد بی هویت و خود باخته، قاچاقچیان مواد مخدر و روسپی های سیاسی رنگارنگی که منافع آزمندانه و نامشروع خود را در گرو ابقای ایشان می دانند، بار دیگر در پیرامون شان حلقه زده اند و در پی آن اند تا با راه اندازی کارزار زد و بند با محافل خارجی و داخلی و با دستکاری در انتخابات و خرید و فروش رای ها .... فرمانروایی ناروای شان را برای پنج سال دیگر تمدید نمایند.

بر نیروهای آگاه کشور پوشیده نیست که تداوم کار جناب آقای کرزی با تیم بیمار، مافیایی و بی کفایت شان برای پنج سال آینده، دستاوردی جز سیه روزی، تباهی و بربادی برای کشور نخواهد داشت و به هیچ رو مقرون به مصلحت ملی کشور نیست. چنانچه در  هفت سال و اندی که گذشت، ایشان در اثر بی کفایتی و ندانمکاری خود و تیم تاراجگر شان، گروه های مسلح غیر قانونی را دو باره  و سر از نو جان بخشیده، طالبان شکست خورده را با رهاسازی هزاران اسیر شان از زندان ها سر از نو به جان مردم بیچاره کشور انداخته و تولید هیرویین را به 8200 تن رسانیدند که پیش بینی می شود تا پایان سال روان به ده هزار تن برسد. این در حالی است که شمار معتادان سر به چند میلیون نفر می زند. هر چند آمار دقیقی از قربانیان این پدیده شوم در دست نداریم، مگر می توان گمان زد که سر به هزاران زندگی جوان می زند.

آری!

آزموده را آزمودن خطاست. تداوم کار تیم مافیایی کنونی برای پنج سال آزگار دیگر، لغزش بزرگی است که کشور را از لبه پرتگاه سهمگین کنونی به سوی نابودی و تباهی محتوم خواهند افگند و نسل های آینده کشور ما را به خاطر این کار ذلت بار و ننگین هرگز نخواهند بخشید و هرگاه در جلوگیری از آن پیروز نشویم، کارنامه سیاه ما با خطوط درشت بر برگ های تاریخ خونبار کشور ثبت خواهد گردید.   

برای جلوگیری از این مصیبت ملی و فاجعه تاریخی، تنها راهی که برای لایه های روشنگر و آگاه کشور می ماند، راه اندازی کارزار گستره  نافرمانی سراسری و جهاد فرهنگی است. زیرا ما جنگ افزاری جز از تفنگ و زبان نداریم. نه پول داریم و نه کدام دستاویز دیگر.

جهاد فرهنگی، مبارزه نرم افزاری یی است که از کودتاها، و جهادهای مسلحانه و  شورش ها و  دیگر انواع خیزش های خونین و خشونتبار سخت ابزاری تفاوت سرشتی دارد. در جهاد فرهنگی خون کسی به زمین نمی ریزد. راهیان آن  از کشت و کشتار و آدمکشی و ویرانی و خونریزی و تبهکاری بیزاری و تنفر عمیق دارند و به رستگاری و رهایی انسان و آبرومندی و بالندگی آن و پاره کردن زنجیرهای بندگی و دربندی وی عشق بی پایان.

جهاد فرهنگی در برابر رژیم فاسد و بی کفایت کنونی، می تواند با پیشگیری راهکارهای زیر به راه بیفتد:

1-       راه اندازی کارزار گسترده تبلیغاتی هماهنگ با بسیج همگانی رسانه های گروهی، توان قلم و اندیشه خبرگان، نیروهای فکری و اندیشمندان کشور در داخل و خارج، مبنی بر وادار ساختن آقای کرزی و ترغیب ایشان به خود داری از نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری.

2-      آوردن فشار بایسته رسانه یی روانی و اخلاقی بر رهبران کشورهای دیگر و مجامع بین المللی از راه گسیل نامه های سرگشاده، نوشتن مقالات، برگزاری همایش ها، راهپیمایی ها، راه اندازی سیمینارها و کنفرانس ها و میز گردها، نوشتن مقالات و انجام گفتگوهای تلویزیونی، رادیویی و مطبوعاتی مبنی بر عدم حمایت از نامزدی دوباره آقای کرزی و ابقای تیم بی کفایت شان برای پنج سال آینده و نشاندهی نیاز تاریخی کشور به انجام دگرگونی ها و دگردیسی های بنیادی و ریشه یی و روی کار آمدن یک دولت و تیم کارا و نیک نام جدید به جای دولت مافیایی بدنام و بی کفایت کنونی.

3-        هر گاه آقای کرزی و مجامع بین المللی در شنیدن به ندای مردم افغانستان گوش کری داشته باشند و آقای کرزی خود را باز هم نامزد نمایند، راه اندازی تبلیغات گسترده و روشنگرانه سراسری با همه امکانات دست داشته در میان مردم مبنی بر این که رای دادن به ایشان خیانت بزرگ ملی و جنایت سترگ تاریخی است.

4-       مردم ما سر انجام باید بیدار شوند و آگاهانه نگذارند گروه های خون آشام  معامله گر بار دیگر با سرنوشت شان بازی نمایند و جلو سپردن کیان خود به دستان ناپاک رهبری فاسد کنونی را بگیرند.

5-        جدا از این که آقای کرزی بتواند با زد و بندهای اسارتبار با محافل خارجی و با در گرو گذاشتن آبرو و حیثیت ملی در اختیار باندهای خون آشام داخلی و دستکاری در انتخابات و خرید رای و تطمیع عناصر جاه طلب و سودجوی داخلی بار دیگر به اورنگ فرمانروایی بنشیند یا نه، نفس راه افتادن جهاد فرهنگی در برابر دستگاه مافیایی کنونی، چونان یک راهکار نوین و تازه در راستای مبارزات رهایی بخش و دادگرانه مردم ما و به عنوان یک دستاویز بزرگ فشار ملی بر رژیم های مزدور، بیگانه پرست، دست نشانده، ستمگر و خودکامه در آینده کشور نقش به سزایی بازی خواهد نمود و به مکانیزم فشار آوری ملی کارایی مبدل خواهد گردید.

6-       تجربه تاریخی جهانی نشان می دهد که یک اپوزیسیون توانمند و متعهد بارها از یک دولت ناتوان و بی کفایت و بدنام بهتر است و آرایش چنین اپوزیسیونی در اوضاع پراگندگی کنونی نیروهای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی کشور چه در داخل و چه در خارج امریست بس دشوار. از این رو، یگانه شعاری که می تواند در اوضاع کنونی کاراآیی داشته باشد و تجربه بسیج نیروی همگانی جامعه را به پیروزی بکشاند، شعار راه اندازی تدبیرهای سراسری همگانی با انگیزه های میهنی در پیرامون محورهای ملی است که دردمندانه در کشور در درازای تاریخ خونبار خود کمتر به آن دست یافته ایم. همانا در این برش تاریخی، راه اندازی جهاد سراسری فرهنگی می تواند به عنوان یکی از نحستین تجربه های پیروزمند از این دست به شمار رود و در صورت به بار نشستن؛ در آینده می تواند به یک دستاویز نیرومند ملی مبدل گردد.   

7-       از همه نیروهای آگاه، میهن پرست، روشنفکر و آزاده کشور دعوت می نماییم با پشتیبانی همه جانبه خود از این روند و پیوستن به آن، رسالت تاریخی خود را با راه اندازی کارزار جهاد فرهنگی و رسانیدن پژواک فریاد مردم و ندای بر خق شان در برابر مادر میهن ادا نموده و به آن بپیوندند.

به امید پیروزی، بهروزی، شگوفایی و بالندگی

 

 


بالا
 
بازگشت