خانه از پای بست ویران است

 خواجه در فکر نقش ایوان است ....

 

                 انتخابات و دموکراسی نقابدار !!                 

 

 

                                                                                    محمدامین فروتن

 

میگویند ، شخصي که  سرما خورده بود و دو نفر از نامدارترین  طبیبان شهر   براي معاينه او آمدند، و براي اين كه بيمار دوباره دُچار سردی نشود هر كدام دست زير پتو برده و نبض او را گرفته، يكي گفت تب شديد دارد و ديگري گفت حرارت بد نش خيلي پايين است و شخص تب كرده به طبیبان  گفت ؛ آقايان! فقط يك اشتباه كوچك پيش آمده و آن اين كه، شما دو طبیب  مجرب ! زير پتو نبض همديگر را گرفته ايد !

چنانچه عموم علاقه مندان به سرنوشت سرزمین تاریخی ما افغانستان بویژه روشنفکران اصیل این مرزوبوم می پنداشتند وپیش بینی میکردند ، ملت ما دردومین  دور انتخابات ریاست جمهوری افغانستان  با یک نمایش عجیبی  روبرو شد. این نمائیش و این دوران تاریک و سیاه در تاریخ کشور ما همه ما را مؤظف و متوجه میسازد که یکبار دیگر تمامی مناسبات تاریخی و فرهنگی جامعه ستمدیده ما را که مؤلد چنین نمائیش های پیچیده و فاجعه آمیز است دوباره مرور کنیم .

انتخابات یا یک فریب بزرگ در جامعه افغانی !

 وقتی تمامی این توطئه ها ی زشت و پیچیده برای گروهی مستقل و آگاه و دارای روح و احساس پاک و « نا آلوده » آشکار میشود و این گروهی از روشنفکران متعهد متوجه میشوند و میدانند که اساسأ سرنخ این همه توطئه ها ی گوناگون برمحورمعلوم الحال « قدرت های های مافیائی  وازجنس سرمایه داری جهانی » که بنام « ائتلاف جهانی ضد تروریزم » در کشور ما حضور دارند گِره خورده است ! در مسیر روشن ساختن اهداف وشیوه های غارتگری نظام معاصر سرمایه داری که پس از حوادث خونین یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ که منجر به قتل هزاران انسان بی گناه در نیویارک گردید در یک ائتلاف جهانی بنام مبارزه با تروریزم در افغانستان و عراق مستقرگشته اند ، گام برمیدارند .

اکنون آنچه را که میخواهم بگویم اساسی ترین و اصلی ترین محوراین نمائیش مضحک است که در

ادبیات معاصر بویژه درکشورما افغانستان آنرا یک «  پروژه گسترده  تقلب و تخلف!! » می نامند ، مگر باید آگاه باشیم وسخت  مراقب ، که درآب کثیف ورنگین نمائ شعارهای قلابی و کاذب !! همچون «"  دموکراسی خواهی" و" آزادی بیان" و عدالت انوشیراوانی در جامعه !!» و ده ها شعار دهن چرب کن دیگری که باب دندان جوامع عقب مانده شرقی بخصوص افغانستان مظلوم بوده اند و هر صبح وشام ازده ها  شبکه رادیو  تلویزیونی مافیائی وصدها روزنامه و نشریه و مجله با مارک و نشان های تخدیری و" رسوای خاص وعام  "  واززبان «نامدارترین متخصصان !» ،« کارشناسان و تحلیلگران! » بی نام ونشان سیاسی بلند می شود ، نه غلطیم و در چنین گردابی ازمکروفریب سرگیچه نه شویم وبا تحلیل های وارونه و مافیائی  از اوضاع و احوال کشور ما و عموم کشور های جهان سوم بویژه جوامع اسلامی  به پائین سقوط نکنیم .

البته تذکر این مطلب نیز ضروری به نظر میرسد که مدتها در نوشته ها ، دفاعیه ها و سخنرانیها و حتی چشم در چشم کسانی که تصور شان نسبت به بسیاری از مفاهیم نازک و شکننده ای سیاسی و حقوقی  همچون « مشروعیت  » ، « آزادی » و « عدالت » مغائر با مؤلفه های اصلی این مفاهیم بزرگ انسانی بصورت ناقص و غیر منطقی تعریف کرده اند ، نوشته ایم و با بانگ بلند اعلام کرده ایم  که « ایهاالناس » ! : اگر با یک صداقت ناب و آگاهی خالص و خِرد پویا و دینامیک ، همه ما و تمامی قلم بدستان درد آشنایی که باشنده گان اصلی ووارثان حقیقی فرهنگ انسانی  و تمدن اسلامی   محسوب می شوند  نه جنبیم و به حرکت نه آئیم ، بسیاری از مفاهیم ناب جامعه شناسانه و حقوقی بشرامروزی  مانند « مشروعیت » ، « آزادی » ، « مردم سالاری » ، و« عدالت اجتماعی » که میراث گرانبهای مبارزات خونین گذشته گان ما به حساب می آیند ، در پا ها ی تلقی ای فاشیستی آز این مفاهیم ویک گفتمان متحجرانه قدرت خواهی ذبح شرعی خواهند گردید ؛!

چنانچه با ؤضوح می بینیم ریشه های اصلی این همه بدبختی ها وبحرانات گوناگون سیاسی ، اجتماعی و ازهمه مهمتر معضلات حاد اقتصادی که گریبانگیر مردم فقیر ماشده اند ، نه آن ا ست که برخی ازتشنه گان قدرت ومزد بگیران  ثروت چون شغالان گرسنه وگستاخ  وقتی می بینند که متاع متعفن دست دوم و سومی راکه دربازارمکاره ای ازنظام سرمایه داری معاصربنام «انتخابات آزاد! »  درکشور ما به ظاهر در کسوت یک « دولت مشروع ملی !!» مگر در واقیعت یک شرکت تجاری مافیائی که فاقد هرنوع مؤلفه ها ی لازم برای مشروعیت  یک دولت ملی میباشند عرضه گردیده است ، بلا درنگ در نشه چنین  قدرت مصنوعی وآنهم ازجنس مافیائی آن فرومیروند وبرای مشارکت درچنین بازی خام سیاسی که  یک  نمائیش ترژید یکی بیش نیست ، سرنوشت اصلی ملت وسرزمین  ما را درقمارومعامله می گذارند وبا  بی صبرئی تمام بندگان  مظلوم خدا را با هزاران ترفند به تنور داغی که بدستان خویش آتش زده وگرم ساخته اند فرا میخوانند.! عجیب ترآنکه این همه فعل وانفعالات به کمک ابزار تبلیغاتی مانند صد ها شبکه رادیو تلویزیونی مافیائی  ، مطبوعات وابسته ، تربیون های گوناگونی و از هرتیپ و سلیقه ای  که زمانی در مبارزه با استبداد ندای وجدان ملتهای اسیر را به گوش جهانیان می رساند وبا دریغ که امروز توسط دلالان ارزشها ی ولای انسانی  اشغال گردیده وبه تکیه گاه مستحکمی از مستبدان مبدل گشته و در اختیار« شبه روشنفکران » جامعه ما  قرار گرفته اند . !!

ما در باره ء « مشروعیت ملی و سیاسی » دولت ها  صحبت کردیم و دیدیم که چگونه سازمان ها و شبکه های اجتماعی وسیاسی ریشه درتاریخ ملتها دارد و ازمتن توده های مردم مشروعیت دریافت میکنند .؟ و با چه ابزارنامشروعی  « گفتمان مشروعیت »  سیاسی در جوامع انسانی بویژه افغنستان را در پای قدرت و قدرتمندان آن هم بنام « دموکراسی » و « انتخابات آزاد » به قتل رسانده  وبا نهایت بی رحمی  مسخ میسازند ؟

 واقیعت این است که طرح مقوله ای بنام « مشروعیت » ما را ناگزیر میسازد تا نسبت به چند اصل و مقولات مهم جامعه شناسی از قبیل « آزادی » ، « عدالت » و« دموکراسی » نیز مکث کوتاه وتحلیلی داشته  و ارتباط تنگاتنگ و ذات البینی این معادلات را باهم  دریابیم . چنانچه رابطه « آزادی وعدالت » یکی از رابطه های  تعارض آمیزی بوده است که در تمامی تاریخ بشر بویژه جامعه افغانی خودرا به شکلهای مختلف نشان داده است زیرا در اکثر دوره های تاریخ کشور ما افغانستان به ؤضوح دیده شده است ، آنگاه که مردم افغانستان توانیسته اند پس ازتلاش های فراوانی به « آزادی » و استقلال نائل آیند اصل « عدالت » را که تکمیل کننده ء « مشروعیت » محسوب میشود نفی گردیده است ووجود چنین عملیه اثبات ونفی پایه و اساس « مشروعیت سیاسی  نظام های حاکم » را سبب شده است که مضمون مسلط بر پروسه انتخابات ریاست جمهوری افغانستان را که بتاریخ ۲۹ اسد ۱۳۸۸ هجری شمسی برگزار گردید  موضوع « مشروعیت واعتبار نظام  » تشکیل  دهند .مگر باهزاران درد و تأسف مؤلفه های اصلی همین  گفتمان « مشروعیت نظام حاکم بر افغانستان » نیز  که حد اقل از چند سال بدینسو در پاهای حاکمان و زور مندان پامال گشته ، دستخوش تبلیغات دم بریده مافیائی گردید ه است . !! زیرا وقتی ارتباط  مؤلفه های « عدالت » و « مشروعیت » را مورد بررسی وتحلیل  جامعه شناسانه  قرارمیدهیم ناگزیر باید گذشته ء ارتباط این دو فرایند یعنی «عدالت» و « مشروعیت »را در بستر تاریخی جامعه افغانی مورد مطالعه قرار داد وروی همین محور نیز حساب باز کرد و قضاوت نمود .

مراجعه به تعرفه های حداقلی هویت وخاستگاه  بحران جامعه افغانی !

بر گزاریی انتخابات در افغانستان  سخن روز تمامی رسانه ها اعم از آزاد و وابسته به نظام مافیائی حاکم و نیمه آزاد و مستقل شده است . نویسندگان ، روشنفکران و متفکران مختلف در جهان بویژه کشورهای فقیر وعقب مانده به شمول افغانستان نیز هریک با درک ودریافت خاصی که از مفاهیمی چون  «آزادی ، انتخابات و عدالت » دارند با اظهار نظر های  موافق ومخالف به ارائیه وعرضه اندیشه های مطلوب خویش می پردازند ، نوشتار حاضر نیز به عنوان نوشتار انتقادی ، توصیفی و تحلیلی از مفاهیمی چون « آزادی ، انتخابات و عدالت » میکوشد تا در آغاز و در سطح توصیفی و درکل به سطح تحلیلی مفهوم اصلی این واژه های که اساسأ با مسأ له « مشروعیت سیاسی » در جامعه ارتباط نزدیک دارند ، بازشناسی و تبیین کند . از آنجائیکه « مشروعیت یک نظام سیاسی » مستلزم  « اعتبار» میان توده های از مردم است ، بنأ عند لزوم برای تبیین تاریخی و بازنمائی مفهومی که در فرایند تجربه تاریخی جامعه افغانی تکوین و  زنجیر  وار ودر هرمرحله ای از تاریخ جامعه  با تخلیه ساختن از مفاهیم اصلی آنها در تمامی ساختار های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و حتی اخلاقی به مشاهده میرسند . بدین جهت میزان اعتبار دولت ها نزد توده های از مردم به مثا به ملاک « مشروعیت » یک دولت و یا هم  سازمان های شبه دولتی مافیائی مورد ارزیابی قرار می گیرند . مسخره ترین و درعین حال شگفت انگیزترین تلقی ای که دربرخی موارد از« آزا دی و عدالت » به میان می آید همانا پائین آوردن مفهوم متعالی « تساهل و مدارا Tolerance  » است که ازنظر بسیاری کارشناسان و فعالان امور بنام«عدالت و آزادی های سیاسی» تفسیروترجمه میگردند .درحالیکه « مدارا و تساهل Tolerance »عبارت از عدم اعمال روشهای فیزیکی و خشونت آمیز ومبتنی بر آزار و آذیت جسمانی ، برای تحمیل اراده خود بر دیگران و تحمل اندیشه ها وعقاید مخالف است که گاهی ممکن است در جامعه ای مانند افغانستان آثاری از اینگونه برداشت ها نداشته باشیم اما این چنین کمبودی هیچگاه به معنای آن نیست که جامعه ما واقعأ دارای یک نظام مشروع سیاسی است و یاهم بطورکلی هرگونه رابطه ء ظالمانه و مبتنی برستم تاریخی واستثماردرجامعه وجود نداشته است! ازآنجائیکه ما از رابطه« اعتبار» و «مشروعیت سیاسی » در جامعه  سخن میگویئم ناگزیریم مؤلفه های فرآیند «اعتبار » در متن وبطن جامعه را نیزمورد بررسی قرار دهیم . تا بالاخیره در پرتو چنین تحلیل های جامعه شناختی  واینگونه  نتیجه گیریی های  تحقیقاتی و پژوهشی ما ، در زمینه های دریافت رابطه «مشروعیت و اعتبار» به مثابه  مؤلفه ها و تعرفه های هویت  در جامعه ما نتائیج مطلوبی را کسب کنیم  . بصورت خیلی ساده میتوان دریافت  که فرأ یند « اعتبار » میان اقوام وقبائل  با مسأ له حقوق شهروندی  رابطه تنگا تنگی دارد .البته نباید فراموش کرد که چنین رابطه ها اگر از یکسو معرف ساختار اصلی قومی پنداشته میشود از سوی دیگر مشروعیت سیاسی نظام های حاکم بر  جامعه را نیز تعریف و تثبیت می کنند . باید متذکر شد ازآنجائیکه که مؤلفه های « اعتبار » میان  اقوام و قبائل  مصادیق بارز هویت قومی و قبیلوی را تشکیل میدهند بدون تردید در ساختار اجتماعی جوامع بشر نیز  نقش عمده ای را ایفأ میکنند  ، شگفت انگیز است که همین فرآیند

 « اعتبار » وقتی در چهارچوبهای پذیرفته شده تمدن بشری سبب بوجود آمدن ساختار ها ی اصلی یک جامعه می گردد ، از سوی گروهی از قدرتمندان حاکم بر سرنوشت ملتها بویژه کشور عزیز ما افغانستان به مثابه تعرفه های حقوقی مورد استفاده قرار میگیرند . اما جای نهایت تعجب وتأ سف  آنگاه است که  اینگونه معادلات پوچ و  مصنوعی در تاریخ ما علی الرغم ؤقوف بر ابطال آن برخی از نامدارترین کتله های شبه روشنفکری در جامعه ما را با خود مشغول ساخته است .!! چنانچه با وضاحت  میبینیم  وهمین عملیه کذائی پروسه انتخابات در افغانستان بخوبی روشن ساخت که چگونه وبا چه نگاه کوتاه بینانه ای برخی از دوآتشه ترین منتقدان نظام حاکم مافیائی را با هوادران سراپاقرص آن با معادلات باطل وتعرفه های قرون ؤسطی ای « اعتبار » درسنگر واحدی قرار داده ا ند ؟

        سرنوشت و آئنده شکست خورده گان مغموم !!

 جالب وسخت شگفت انگیز است که وقتی  « اجرای پروژه انتخابات آزاد و دموکراتیک!! » با مراقبت تمام بصورت دلخواه و مطلوب نظام حاکم به پیش میرود برای جابجائی مهره های اصلی ای که بروی یک مصلحت مافیائی منافع استراتیژیک مراکز اصلی قدرت وارد گود « انتخاباتی ریا ست جمهوری » شده بودند دوباره به مثابه نگهبانان بومی قدرت وارد مرحله چانه زنی بر سر تقسیم غنائیم مادی قدرت پوشالی  می سازند . وبرای چند روز دیگر نیز تنور انتخابات را شعله ورنگه می دارند .چنانچه مانند روز روشن همه ما و تمامی عالم می بینیم وشاهد ایم  که چگونه پیمان های رسوای میان مهره های اصلی قدرت پوشالی و  برخی از دلالان سود جو ی مافیای اقتصادی وِرد زبان عام و خاص شده اند و حاکی از تقسیم قدرت بروی معادلات ریاضی هستند ، !!

واضیح وروشن است که انعقاد  چنین  قرار داد ها هرچند بنام منافع قومی ، زبانی و مذهبی با برخی از سران بومی مافیای قدرت صورت می گیرند ، هیچگاه به معنای تحقق حتی همین تعرفه های شرک آلود قومی ، زبانی و مذهبی  نیز نبوده اند و نیست . زیرا از آنجائیکه به قول بسیاری از جامعه شناسان و پیشوایان جوامع بشر و نصوص مستحکم ادیان الهی تقسیم بندی های  چون قومیت ، زبان  وغیره سنگ بنای  شمرده می شوند که بنیان های  اصلی هویت یک جامعه وتمدن  را تشکیل می دهند . در حالیکه این ارزشهای متعالی و سنگ بنا های معرفتی یک ملت کهن وتاریخی از سوی دلالان سود جو و کهنه پرست شکست خورد ه  برای غارت توده های فقیربه مثابه وثیقه حقوقی   به ودیعه ومعامله  گذاشته می شوند . بدین سان تِز اصلی و نیز پیش فرض های معامله گرانه مافیای اصلی قدرت در افغانستان به نتائج مطلوبی می رسند و مهره های فرعی سائر شرکای  شرکت سهامی ای که در جامعه جهانی  بنام  « دولت جمهوری اسلامی  افغانستان»  تبارز میکنند  بدور محور مرکزی و اصلی آن غرس میکنند !!

 اما سوال و پرسش اساسی که اکنون مطرح است این است که چگونه این عملیه ناپاک وپلیدتاریخی   از جدارهای پائین جامعه به بلند ترین سطح آن مواصلت کرد ؟ تا جائیکه بخوبی می بینیم و مانند روز روشن است که برخی از روشنفکران وارداتی وفعالان سیاسی جامعه ما  که مشغول توجیه و تیوریزه ساختن تعصبات قومی ، مذهبی ،  زبانی و سمتی درمیان جامعه مجروح وجنگزده  افغانستان اند که از برکت این پروژه فاسد  به « نان و نام » رسیده اند و اکنون نیز جنایت تاریخی و کشتار و غارت  بیچاره گان و بینوایان این مرز وبوم را با ترمنولوژی وادبیات مروج و معاصرکنونی مانند

« ناسیونالیزم افراطی »،« قومیت بی هدف » ، «هومونیزم» و « فدرالیزم نافلتر شده » و غیره القاب دهن چرب کن معنا ، تفسیر و توجیه میکنند . ! از سوی دیگر گفتمانی که پس از حوادث یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در جامعه ما وتمامی دنیا  بوجود آمده است ظاهرأ از آزادی ، بازسازی  ، دموکراسی و مبارزه باتروریزم حکایت دارد و به همین دلیل نیز هزاران سرباز خارجی در خاک افغانستان حضور دارند ، طبیعی است که هرگفتمانی که ریشه های آن در بطن  آگاهی و خِرد به ظاهر  جمعی  ملتها بالخصوص ملت جنگزده افغانستان  جای  داشته باشد به هیچ وجه ارتجاعی و واپس  مانده ء لایه های متحجر جامعه نبوده است ،  البته واضیح است که  این گفتمان و حرکت عظیم سیاسی  نیزکه به مثابه یک چانس طلائی از سوی جامعه جهانی از وجاهت و اعتبار لازمی برخورداربود  مانند سائر حرکت های سیاسی ، مذهبی و فرهنگی در جامعه افغانی از گزند مسخ ماهیت و  انحراف  استراتیژیک سیاسی در آمان نه ماند و به بسیار زودی دُچار آفت خشونتی گردید  که ریشه در منافع گوناگون سهم داران شرکت سهامی و تجاریی امنیتی  یعنی همانا « ائتلاف جهانی مبارزه باتروریزم و القاعده !!»  دارد  .  که این رویکرد و چنین نگاه در ذات خود  در جامعه  وکشور ما  سبب گردید تا  به مثابه دکتورین نظامی و امنیتی تمامی ساختار ها وشالوده های اصلی ملت وکشور  کهن ما را بصورت بیرحمانه منهدم سازند . جا لب آنجا ست که برای اجرای چنین برنامه پیچیده نظامی وسیاسی برخی از« نازپرورده گان تنعم » با هویت بومی افغانی  را به مثابه پیش مرگان  معرکه موظف  ساختند  که همچون ماهیان گرسنه ای که  از رودخانه عظیم مهاجرت در جال های  عنکبوتی شکارمی کنند و سرانجام دررودخانه خروشان حوادث تاریخ ما  غسل تعمید دهند !!  . البته  این بدان معناست که با سپری شدن دست کم هشت سال  نسل معاصرما تمامی فرصت های طلائی وتاریخی راکه ارتباط تنگا تنگی با«مشروعیت نظام حاکم» داشتند از داده ایم وهرروز و هر لحظه ای که سپری میشود ، متوجه می شویم که با یک« دولت مشروع ملی »چه مقدار فاصله داریم ؟ وجهت  منحنی پیشرفت واقعی ، اصلی و مبتنی بر آمارمنطبق با اساسات علوم معاصر « منافع ملی » کشور ومردم ما با چه سرعتی  قوس نزولی را طی میکند و  به پیش میرود ؟ !! و آیا اساسأ ما دراین برهه ای از تاریخ که قسمت بزرگی از کشور های اجنبی در سرزمین ما مشغول داد وستدد ها و رقابت های ذات البینی اند ، دارای « منافع ملی » هستیم ؟ اگر پاسخ مثبت است ومردم ما دارای « منافع ملی » اند ، پس آن«منافع » با کدامین تناب ها و رشته های از «اعتبارات معنوی » مردم  که لزومأ در یک قلمروجغرافیاوی و بستر تاریخی وفرهنگی ملتها باید مورد مطالعه قرارگیرند ، گِره زده شده است ؟ ! وچرا هیچ یکی ازکاندیداهای مقام ریاست جمهوری افغانستان برای اینکه توده های فقیر ما در دام های رنگین مافیائی قرار نگیرند وباناحق ثروت های بادآورده غارتگران را «منافع ملی » نخوانند  با یک محاسبه ساده و روشن ترسیم وتثبیت  مرزاصلی  منافع مورد بحث را شامل اجندای کاری  خویش نه ساخته اند ؟

این است که ملاک لازم برای تثبیت وتشخیص « منافع ملی » در جامعه از دونگاه منشأ می گیرد ، نگاهی که حاکمان جابرو مستبد درجامعه همیشه ودرامتداد تاریخ پرماجرا و خونین کشورما افغانستان  برای  حفظ قدرت مستبدانه  خویش بر مردم و جامعه ،  به دروغ و ریأ و فریب کاری های گوناگونی متوصل می شوند و هرآنچه را که با شبخونهای بینظیرو ددمنشانه خویش ازمال ونوامیس مردم به غارت برده اند بصورت ناجائز در زمره« منافع ملی» به حساب می آورند . ، !!  که این تعبیر و تفسیراز « منافع ملی » نه تنها با مبانی معرفت شناسی و اصول مسلم یک گفتمان علمی جامعه شناسانه انطباق ندارد  ، بلکه  ارزش های  های ابتدائی یک زندگی انسانی را نیز نفی میکند . و همین روش همین اکنون بصورت «ماکروسکوپیک » ( بزرگنمایی ) در جامعه ما قابل مشاهده است . البته در مقابل این تعبیرخشن و مستبدانه  از « منافع ملی » قرائت انسانی و تاریخی از « منافع » نیز به مشاهده میرسد که برمبنای « مردم سالاری ودموکراسی حقیقی» درجوامع بشربویژه درکشور ما  افغانستان بصورت معرفت شناسی دینی که با الهام از این فرمان الهی  « یا ایهاالناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم » سوره حجرات آیه «۱۳»

هر گونه  گرائیش ها وغریزه های  قومی و قبیلوی  را که از سوی زمامداران خود کامه و مستبد در جامعه به مثابه وثیقه حقوقی و شرعی بکار گرفته می شوند مردود اعلام می کنند وبه اساس مفاد عمومی  این فرمان الهی طبقات اجتماعی و قبیلوی  به مثابه تعرفه های  هویت و شناخت در جامعه محسوب میشوند  و هیچگاه نباید از آن به مثابه بلیط های حقوقی که مستلزم « تقوای الهی » عموم شهروندان یک جامعه اند استفاده گردد . فرق این دو نگاه وبرداشت نیز به ذات خود در این است که از بطن  نگاه مستبدانه و حاکم بر اکثریت جوامع انسانی منجمله افغانستان دیکتاتوران و جلادان تاریخ برمیخیزند  تا بدون هیچ حد ومرزی برای اِعمال قدرت مطلقه ء خویش تلاشهای بی وقفه نمایند  و از نگاه مردم سالار به تاریخ و جامعه ، فلیسوفان ، متفکران مؤمن و جامعه شناسان نواندیش بوجود می آیند . که حرمت به انسان و نگهداری حقوق بشر را زیر ساخت های اصلی تمدن بشری می شمارند.


۱۳ سپتمبر ۲۰۰۹

 


بالا
 
بازگشت