داودخان آخرین شهزاده واولین ریس جمهور

اشرف هاشمی

سی سال پیش از امروز در اثرانقلاب ٬ کودتا نظامی... هفت ثور ۱۳۵۷ سردار محمد داود آخرین فرد فامیل شاهی که خود در سرطان ۱۳۵۲ حکومت شاهی را با کودتا سفید سرنگون ساخته بود و تهداب ریاست جمهوری را بنأ نهاده ٬ با خانواده و یک تعداد همکاران اش به قتل رسیده در پلیگون پلچرخی مخفیانه دفن و بعد از سی سال اجساد شان شناسی و با مراسم رسمی و تشریفاتی دوباره د فن گردید .

 او که در زمان ده سال صدارت خود تپ و تلاش های  جدی انجام داد که کمک ها کشور های غربی را برای اعمار افغانستان جلب نماید نتیجه نه داده٬  بلاخره روبه به شرقی ها اورده ٬ با کمک های بدون سود انها تا حدی توانست که در اعمار افغانستان کاری انجام دهد و راه را برای ادامه ان ٬ برای سایر صدر اعظم ها نیز باز نموده بلاخره نتوانست با پسر کاکا خود (ظاهر شاه ) کنار بیاید  استعفآ داده ده سال دیگر در خانه نشینی برنامه از هم پاشی خانواده سلطنتی را در فکر پرورانده٬  تا اینکه  به کمک ڼظامیان توانست موفق به پیروزی گردد .

او مناسباتی خوبی با جناح های چپ (پرچم ) داشت در پیروزی او این جناح نقش فعال داشته ارتباطات نزدیک ٬ دیدارهای منظم با میر اکبر خیبر یکی از رهبران دست اول پرچم که خود مسوول نظامی ان حزب بود داشته ٬  بعد از به قدرت رسیدن بریاست جمهوری افغانستان بیانیه خطاب به  مردم که برنامه عمل حزب پرچم را انعکاس میداد توسط ببرک کارمل رهبر حزب پرچم نوشته شده و او انرا برنامه کاری دولت خود اعلام نمود. در سازماندهی امورات اداری و کار برای جلب اعتماد مردم در محلات ٬ مبارزه با فساد اداری که سرتا به پا در زمان شاه اغوشته در ان بود ٬  در مرکز و ولایات افراد ان حزب دوشادوش  افراد ریاست جمهوری کار می نمودند.

زمانیکه مسله مرگ و زندگی داود خان در شام هفت ثور ۱۳۵۷ موردبحث کودتا چیان قرار میگیرد جناح پرچم به رهبری ببرک کارمل در مخالفت شدید با جناح امین قرارگرفته به هیچ وجه تن به از بین بردن ان پرچمی ها نمی دهند تا اینکه در مقابل عمل انجام شده  قرار می گیرند و جز سکوت راه دیگری نمی یابند . مسوول قتل او را یک افسر خلقی بنام امام الدین ابتدأ می پذیرد بعدأ خود او این گفته ها را رد نموده او که در جریان هفت ثور زحمی گردیده بود بعد ها منیحث یک افسر خلقی رشد و ارتقا ع ٬بعد در زمان حکومات ببرک کارمل و داکتر نجیب الله هم کمافی السوابق به وظیفه ادامه داده در زمان سقوط حکومت داکتر نجیب مسوول ذون پکتیا ٬خوست و لوگر بود که بعد از تحول دهی حکومت به مجاهدین به کابل بر گشته ٬ نسبت بیکاری برای ادامه وظیفه برای اردو جنبش به مزار سفر نموده و فعلأ در اروپا مهاجر است .

سایت های کابل نات به طور دوامدار و در سایر سایت ها و کتاب ها نیز در مورد مرگ داود خان پژوهش های انجام گردیده و بیشتر از دیدگاه های مختلف با آلوده گی های سیاسی  همراه بوده ویا اینکه به الفاظ و اشارات کوتاه از کنار موضوع رد شده اند و  یاهم سکوت کرده اند. ولی اگر حرف های کوچک ٬ جملات پارچه پارچه را ٬ گفته های کنده ٬ کنده را کنار هم بچینیم میتوانیم از ان چیزی دریابیم تا مورد قناعت همه قرارگیرد و میتوانیم به سر نخ دست یابیم که در این قتل کی دست داشته است .

داود خان که لقب شهزاده سرخ را داشت با او تا اخر امریکا و غربی ها کنار نیامده و او برای کسب اعتماد غربی از جنگ دعوا با بریژنف ریس جمهور اتحادشوروی ٬ حج عمره ٬ التماس به ایران ٬ پاکستان و عربستان سعودی ٬ تغیرات اساسی و کلی در سیاست داخلی و سیاست خارجی ٬ مخالفت و دشمنی با دوستان چپی (پرچم ) ٬از  هیچ   کار دریغ نه ورزید اما اورا به وعده های امروز و فردا گذاشتند و با پوشیدن جامه مرگ نه شرقی شد و نه غربی ٬ کشورش هم چنان ناتوان بود ٬ آه در بساط نه داشت که به ناله سودا کند .

- در زمان حکومت داود خان سه قتل صورت گرفت یکی از انها قتل خرم وزیر پلان که قاتل بعدآ در دام افتاد اعترافات او نشان داد که او توسط گلبدین حکمتیار این وظیفه را گرفته بود که با اسارت گرفتن وزیر پلان او را باید نزد داود خان ببرد اما به هدف نرسید شخص قاتل وزیرّ اسیر را از بین برده خودش فرار می کند و بعد گرفتار می شود ٬ اما حفیظ الله امین او را از افراد خود قلم داد میکند و میگوید چون وظیفه خود را بدرستی انجام نه داده  ازاد نمی گردد تا اینکه در زمان حکومت ببرک کارمل مانند سایر ین او نیز ازاد گشته  وبعدها میمرد.

- چند روز قبل از هفت ثور میر اکبر خیبر از شخصیت های دست اول حزب پرچم تو سط  حفیظ الله امین و عبدالقدوس غوربندی به ساحه وزیر اکبر خان برده شده در هنگام بازگشت ٬ در مقابل مطبعه دولتی در ساحه مکروریان ترور شده ٬ پرچمی ها ٬ امین را قاتل میشمردند بعضی ها هم دولت را مقصر شمرده ٬ امینی ها و بعضی ها هم زمزمه ان را می کردند که در اٍثر توطیه داخلی (پرچمی ها) کشته شده و سالها بعد در نوشته های وحید مژده قاتل ان را صمد و لطیف افراد گلبدین حکمتیار که به اساس صحبت های حکمتیار که خود گفته بود که ما میر اکبر خیبر کشتیم ٬ معرفی گردیده است.

- قتل سوم هم قتل پیلوت اریانا (گران ) است . که او در تاریکی شام در بلاک که ببرک کارمل سکونت داشت رخ داد که  مقتول کرکترسیاسی نداشته افراد حزب پرچم و مردم میگفتند که شخص تروریست نسبت مشابهت که میان ببرک کارمل و گران بوده در تاریکی شام او را با ببرک کارمل اشتباه گرفته ٬ که این قتل هم از جانب همان صمد و لطیف انجام یافته است .

بعداز هفت ثور همه انچه که در ارشیف حکومت داود خان موجود بود برای حزب دموکراتیک خلق افغانستان میراث ماند میتوان با جراات نوشت که اگر در ارشیف های استخبارات یا پولیس در مورد این دو ترور اخیر چیزی میبود حتمأ افشأ  می گردید که همچو سندی موجود نه بوده که دال بر دست داشتن دولت در ترور خیبر و یا گران باشد .

نقطه مهم دیگر از اغاز تا انجام قدرت حزب دموکراتیک خلق افغانستان اختلافات درونی در حزب وجود داشت ٬ چهار مرتبه مهره های رهبری عوض شده و عنقریب دو دهه از دوری ان حزب از اریکه قدرت سپری می گردد ٬ بازهم اگر شواهد و مدارک در ارشیف پنهانی میبود توسط یکی از از رهبران بر علیه دیگر سند بدنامی میکشیدند و یا بعد از ان مخالفین که قدرت را تحویل گرفتند ان را برخ شان می کشاند سکوت در این قتل ها و ماجراها عدم سند و شواهد بوده است در غیران هیچ پرده بر این اسرار گذاشته نمی شد . بعد از سقوط حاکمیت هم اعضاّ ان حزب بیشتر مصروف کشمکش های درون حزبی بودند تا مبارزه بیرونی که در این کشمکش های داخلی تا سر حد تخریب رهبران و مسوولین حرف ها کشیده شده است ولی بازهم دراین موارد چیزی به میان نیامده است.

بر گردیم به تاریخ سی سال پیش  ۷ثور ۱۳۵۷ آیا انقلاب ٬ کودتا ٬ تحول ... چه بنامیم روز سیاه یا روزی سفید ...  اما  روزی است در تاریخ افغانستان !

ح- د-خ – ا را بر سلطه قدرت رسانیده یا امین را ؟

تاریخ حزبی ها نشان داده داده که امین معجزه اسا در حزب راه میابد و رشد میکند .یک مرد ملکی چرا مسوولیت امور نظامی را در حزب عهده دار میشود در حالیکه به قدر کافی خلقی ها افسران نظامی دارند .چنانچه  در جناح پرچم مسوول میر اکبر خیبر  (نظامی)است .این نکته را نمیتوان ساده دید که با امدن امین اختلافات زیاد شده میرود تا اینکه حزب به دو پارچه تبدیل شده و در جناح خلق که امین در ان می ماند تره کی بشکل سمبول بوده و همه اختیار در دست امین است و امین هم با تمثیل شاگرد وفادار گفته از تمام موقف و اعتبار او می کاهد تا سرحد که او خود خبر ندارد اعلام انقلاب ٬ کودتا٬  ... میکند با پیروزی در عمل تره کی ابتدا ّ بازهم بشکل سمبول رهبر انقلاب ٬ کودتا ٬ ... میباشد ولی همه اختیارات در دست امین بوده تا اینکه مطمین می شود که نقش تشریفاتی زاید است ( یا اینکه با کشتن تره کی تحریک  اتحاد شوروی را بیشتر سازد دست به خفه کردن ان زد ) که این عمل محاسبات دقیق را در پشت پرده میتواند بار بیاورد ٬ چون ماموریت که به امین داده شده بود خاتمه میابد ( نفوذ در داخل حزب تا سر حد رهبری ـ انجام انقلاب ٬ کودتا٬ ... ٬بدنام ساختن حزب در مقابل مردم و جهانیان ٬ ترور و اختناق در بین مردم ٬ پر نمودن خیمه های مهاجرین در انسوی مرز که از سال ۱۳۵۲ تهیه شده بود ٬تضعیف قوای مسلح٬  تقاضا های مکرر داخل شدن قوای شوروی برای کمک به دولت و... ) .

زمانیکه گرفتاری ها سیاسی بعد از مرگ خیبر صادر می شود تمام رهبری جناح های خلق و پرچم زندانی می گردد چرا حفیظ الله امین گرفتار نمی شود در حالیکه نقش و موقف او بالاتر از دیگران در ایجاد خطر برای حاکمیت داود خان است ٬ تره کي و یا ببرک کارمل خود ارتباط مستقیم با نظامیان خود ندارند این مسوولین نظامی انهاست که تامین کننده ارتباط بین رهبری و نظامامیان است ٬همه در زندان ولی امین در خانه تحت نظارت و به گونه تحت نظارت بوده که توانسته فرمان انقلاب٬ کودتا ٬... را صادر نماید ولی کسی ممانعت نه کرده است در حالیکه استخبارات داودخان پائین رتبه ترین افسران خلقی و پرچمی را در اردو ٬ پولیس می شناخت مسوول این همه امین را به تمام معنی شناخته ولی چرا گرفتار نه شده سوالی را بار میاورد که در ارگانها دولتی  داود در سطح بالا دستی در عقب پرده موجود بوده است .برنامه گرفتاری تحت نظر داود تر تیب و مجری ان وزرا بوده بدون شک و گمان میتوان گفت که پاهین رتبه ها در این سازش ها نمیتواند نقشی را بازی کند تا وزیر نباشد انهم در مورد شخص که رول کلیدی در امور نظامی دارد مانند حفیظ الله امین .

کسی که فاتح ٬ قهرمان و همه کاره میدان بود بدون درنظرداشت پرنسیب های حزبی خود دست به چنین عملی که سرنوشت حزب و تمام مردم افغانستان به ان گره خورده بود میزند ولی مقام و موقف اش در ان حزب نه شخص اول بود ونه شخص دوم . چگونه به خود اجازه میدهد که خودسرانه دست به چنین عملی بزند که یک سوی ان پیروزی بود که او نصیب شد اما سوی دیگر ان ناکامی بود که با سرنوشت اخرین فرد ان حزب و خانواده های شان تمام می شد که این هم خود سوال بر انگیز است که برنامه ریزان این طرح از هردو جانب نفع میبردند .

در زمان حکومت داود خان دوسیه های رهبران سیاسی با دوسیه حفیظ الله امین فرق دارد از لحاظ حجم و ضخامت افرادکه نسبت به امین موقف پائین تر دارند دوسیه های شان به مراتب نسبت به حفیظ الله امین ضخیم تر  بود ولی دوسیه حفیظ الله امین چند برگی بیش نیست .

      قدیر وزیر امور داخله داود خان در هنگام جان دادن در شفاخانه چهار صد بستر تقاضا مکرر بدیدن حفظ الله امین می نماید اما عمر به او یاری نمی رساند که امین را ببیند .

     امریکا هیچ گاه علاقه به اسلام و مسلمان نه داشته فقد وفقد در جستجو منافغ امپریالیستی خود بوده و همیشه مسلمانها و دین اسلام را لقمه دهن توپ برای منافع خود ساخته تا زمانیکه در کشور های عرب نفت است با انها دوست ولی اگر فردا نفت انها تمام شود ٬ مورد نفرین انها قرار خواهد گرفت از کشور های ایران٬ ترکیه ٬ عراق ٬ پاکستان ٬افغانستان ... برای جنگ علیه شوروی استفاده می برد حالا که اتحادشوروی وجود نه دارد منافع دیگری می جوید که هر ان٬ ان را بدست اورد هیچ ضرورتی به اینها نخواهد داشت.

     در زمان ظاهر  شاه امریکا خیلی تپ و تلاش نمود تا افغانستان در حلقه پیمان های نظامی خود چون پیمان عراق (سنتو) بیاورد تا جلو انکشاف اتحادشوروی را گرفته از جانب هم  با استفاده از خاک افغانستان علیه اتحادشوروی در اسیا میانه اغتشاشات را دامن بزند ولی موفق نمی گردد٬ زمانیکه امریکا در جنگ ویتنام ناکام می گردد در پی انتقام بیرون می شود ٬ دوکتورین نظامی امریکا در جستجو راه های انتقام می اندیشند تا اینکه مسیر افغانستان را برای انتقام تعین مینمایند ٬ انها با دولت شاهی ایران و کشور که خود ساخته بودن (پاکستان )پلانهای را مطرح میسازند که چگونه انتقام ویتنام را از روسها بیگرند . به اشکال گوناگون حکومت داود خان را تحت نام شهزاده سرخ  و دست نشانده روس زیر فشار قرار میدهند . اما داود خان که اوضاع را در تحت کنترول خود داشت ممکن میدانست که با این بهانه ها امریکا او را در دامن روسها می اندازد ٬ چون کمپ های مهاجرین در انسوی مرز در سال ۱۳۵۲ ایجاد شده بود و ان جنگ که در سال ۱۳۵۷ اغاز گردید قرار بود در سالهای ۱۳۵۲اغاز گردد چنانچه اولین بار حملات پنجشیر ٬ کنر وانفجاردر یکی از معادن جلال اباد ...او را متوجه می سازد که درعقب این بازی ها چه کسانی و چه برنامه های وجود دارد ، داود خان با هوشیاری که دارد ویا تصادفآ در چنین موقعیت که او را وادار می ساخت که برای کمک بر علیه ان دسایس به کمک اتحاد شوروی گام بردارد که محاسبه هم چنین بود ولی او بر خلاف قدم گذاشته از اتحاد شوروی می برد و به غرب رو میاورد در اینجا که او بر خلاف بر نامه های پیش بینی شده سیا(CIA )دست به عمل می زند چنانچه با بریژنف برخورد لفظی می نماید ٬ ارتباطات دیپلوماتیک را با شوروی سرد می سازد ٬ جناح پرچم را از حکومت دور می کند ٬ برای جلوگیری از ادامه جنگ تبلیغاتی که از زمان جنگ سرد تا امروز هنوز هم در افغانستان از ان استفاده می شود تماس داشتن با شوروی کفر حساب می شد به حج عمره میرود به  لانه ها جاسوسی امریکا که عبارت بودند از ایران ٬ پاکستان و عربستان سعودی که فعلأ هم سعودی و پاکستان نیز  است سفر نموده التماس می کند ٬ کمک میخواهد ولی چون برنامه های استخباراتی امریکا چیزی دیگریست به بهانه امروز و فردا  انتظار میماندش .

C.I.A از گذشته ها در افغانستان نفوذ داشته ٬ هسته گذاری شده بود تا برای جلوگیری از نفوذ اتحاد شوروی و بعد ها برای انجام فعالیت های نظامی علیه شوروی برای گرفتن انتقام ویتنام این مراکز رشد و توسعه بیشتر یافته در ارکان دولت نیز راه یافته بود این مهره ها که که از گذشته نیز در اطراف شاه جابجا بود در زمان حکومت داود خان نیز با سر تعظیم گذاشتن برای داود خان به زندگی خود ادامه داده بخصوص در زمانیکه مسیر سیاست داود خان به یکبارگی بسوی غرب تغیر میابد شرایط نفوذ انها را خود اماده می سازد تا برای بهبود مناسبات با غرب از انها استفاده شود ولی از انجایّکه برنامه های استخباراتی امریکا انتقام  ویتنام بود ٬ اگر امریکا از حکومت داود خان پشتیبانی و حمایت می کرد باز در ویتنام ثانی در منجلابی دیگری فرو میر فت ٬ ویتنام اولی که از لحاظ موقعیت نسبت به افغانستان دورتراز اتحاد شوروی بود که چنان بلایی برسرش نازل شد اگر در ویتنام دومی (افغانستان) دست به چنین اقدامۍ می زد و اقعآ زمین گیرش مینمود. روی همین علت حکومت داود خان را تحویل نه گرفته زمینه های های داخلی و خارجی را برای براه انداختن حکومت داود خان و برنامه ریزی حکومتی که وابسته به اتحادشوروی میاندازد ، از انجایکه جناح خلق و پرچم وحدت نموده بودند در بخش های تصمیم گیری حزبی باید نظر مشترک و توافق مشترک داشته باشند ابتدا جناح پرچم را براساس توطیه و دسایس اجنتان سیا از حکومت کنار زده می شود ولی باانهم ببرک کارمل خونسردی خود را حفظ میکند ٬ باز برای تحریک بیشتر جناح پرچم سیا دست به ترور خیبر میزنند   گران را ممکن شاید برای تحدید بیشتر ببرک کارمل که حاضر به اقدام نظامی علیه داود خان شودیا واقعآ هدف اصلی ببرک کارمل بوده  اما باانهم جناح پرچم  ‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎حاضر نمی گردد تا اینکه  شبکه های سیا از داخل حزب دموکراتیک خلق افغانستان(برهبری امین)  و داخل دولت داود خان به رهبری (قدیر وزیر داخله و... )عملیات خود را هماهنگ نموده دست به عملیات مشتر ک می زنند که در این عملیات مشترک شان رهبری ح د خ ا به غیر از امین زندانی می شود و شرایط برای برای او مساعد می سازند تا قومانده ویا فرمان انقلاب ٬ کودتا و... بدهد و جانبی دیگر که در کنار داود خان است او را به جای احضارات درجه یک و اماده گی برای عکس العمل سایر اعضاّ ح د خ ا به جشن و پاکوبی مصروف می سازد ٬ اسناد و شواهد  نشان میدهد که نصف ح د خ ا که عبارت از جناح پرچم باشد(به جز محمد رفیع) تا اخرین دقایق به عوض دفاع از انقلاب ٬ کودتا و ... از سمت حکومت داود خان دفاع و پشتیبانی می کرد٬ چون نمی دانستند که جریان از چه قرار است . رهبری این جناح که توسط حفیظ الله امین از زندان به رادیو تلویزون کشانیده شده بود بازهم از زنده ماندن داود خان دفاع میکردند تا اینکه گره را امین باز می کند و خبر مرگ داود خان را به همه گان مبارک باد می گوید .اسرار مرگ و قبر داود خان سی سال مجهول می ماند . امام الدین به اصطلاح نشانی از اژدها مرده را برای قهرمان تبارز دادن خود  می اورد ولی بعد از سی سال صادقانه اعتراف می کند که او هیچ چیز را ندیده است در ان زمان هم امر و هدایت دهنده او تنی که بعد ها وزیر دفاع و در اثر کودتا بر علیه داکتر نجیب الله شکست خورده ٬ به پاکستان فراری و بعد قوماندان لشکر ایثار گلبدین حکمتیار ٬ همدست طالبان بنام ملا... و نماینده ای اس ای قاتل ریس جمهور دیگر داکتر نجیب الله و فعلا هم خود ریس حزب تحریک صلح و کاندید ریاست جمهوری میباشد.

شخصیت های خیلی خورد و کوچک زمانی که از رژیم ببرک کارمل و داکتر نجیب الله میبرند و به پاکستان فراری می شوند در پاکستان به اشکال مختلف ترور می شوند ولی وزیر دفاع چگونه تا امروز زنده وسلامت می ماند ، در حالی خود می گوید که خانه در کابل نه داشته برای دید وادید خانواده خود که در پاکستان است همیشه در رفت وامد است.

وبازهم سیا (cia) و بازی های محرمانه او در منطقه ٬ سیتم های اجنتوری سیا در منطقه و جهان به گونه بوده که  ازیک اجنت برای یک هدف استفاده نموده تا زمانیکه وظیفه را بسر برساند به وجه عالی از ان حمایه ودفاع نموده ولی زمانیکه ماموریت را انجام داد بشکلی مرموزی کشته می شود یا شرایط مرگ حتمی اورا بدست مخالفین مساعد می سازد و قبل از انکه اجنت قدم اول را بردارد برای انجام قدم دوم شخصی دیگری را اماده می سازند چنانچه از جنرال ضیاالحق ریس جمهور پاکستان استفاده نموده ولی ختم ماموریت وی را بشکلی کشتند که هیچ گاه انگشت کسی به سوی سیا دراز نه شود و یاهم امین را در ختم ماموریت اش که کشانیدن پای روسها در افغانستان برای گرفتن انتقام جنگ ویتنام بود  چنان وا گذاشتند و فریادش را نشنیدند که هیچ تصور نشود که در این قضیه امریکا دخیل می باشد .

نکته دیگری را باید گفت اینست که جناح خلق ح – د-خ – ا  صادقانه به ارمانهای ان حزب و برنامه و اساسنامه ان وفادار بوده همه انها وفادار به ارمانهای چپی دیروز مبارزه نموده و صادقانه به خاطر انقلاب ٬ کودتا ٬ ... جان داده ولی از انجایکه امین از مهره های رهبری ان حزب ارتباط  با سیا(cia) تامین نموده تحت نام چپ براست خدمت نموده نباید به سایرین به چنین دیدگاه نگاه نموده ولی از احتمال خارج نمی باشد که که در زمانی خدمت خود امین شخصی رابرای ادامه تماس بحیث معاون خود و یا سیا شخصی دومی سومی ... را برای ادامه پلانهای خود بعد از امین در انجا جابجا و نفوذ نه داده باشد که در جریان جنگ ها بین دولت و مخالفین چندین بار پروژه های که افراد ی دولتی در دولت نفوذ عمیق داشته ولی علیه دولت فعالیت داشتند  افشا گر دیده که به طور نمونه میتوان از ارتباطات ریس کشف وزارت دفاع در دهه شصت با سیا  یاد اور شد ...

مسلهّ قتل سردار محمد داود ٬ خانواده و همکارانش در اغاز انقلاب٬ کودتا ویا ... سر پوشیده ماند ولی زمانیکه ببرک کارمل بعد از شش جدی ۱۳۵۸ به قدرت رسید دها هزار زندانی سیاسی را به شمول عبدالرسول سیاف رهبر اتحاد اسلامی که از جمله افراطی ترین جبهه علیه ببرک کارمل بود ٬ازاد ساخت  توان و قدرت بر ملا ساختن هدیره و اجساد خانوداده داود خان را نداشت ؟ که به یقین میتوان گفت که توان ان را داشته چون یکی از مخالفین سر سخت حفیظ الله امین بود او برای افشا ّ امین از هیچ کاری دریغ نمی ورزید ولی از انجایکه این اسرار در دست سیا بوده میدانست که بر ان دسترسی پیدا نمی تواند ٬ چون صبح ها تا شام از جنایت امین داد میزد برای اینکه اخرین ضربات دیگر را بر جسد مرده ان بزند این کار را حتمآ می نمود ولی شاید هم در پی ادرس سرگردان بوده باشد ولی موفق نشد ، بعد از روی کار امدن داکتر نجیب الله  اونیز برای دست یافتن به صلح و ادامه و تحقق مشی مصالحه ملی سالها گلو پاره نموده او خود معلم ٬ استاد وریس  استخبارات بود  او میدانست که که برای جلب بیشتر مردم از چه شیوه های باید استفاده نمود ٬ او که با پوشیدن لباس جنگی به یک شعار (وطن یا کفن) همه شهر کابل را در لرزه اورده بوده ٬ جنگ جلال اباد را شامل تاریخ دفاع از وطن در برابر نصف جهان نموده بود اوبرای تحقق بیشتر اهداف مصالحه صد ها بار به مخالفین و شاه مخلوع دست التماس دراز نموده به یقین می توان گفت برای محبوبیت بیشتر خود و راه خود اگر به اجساد و محل ان دسترسی می داشت با چنان تشریفات که جنازه میر اکبر  خیبر را به شهدای صالحین دفن کردند او را نیز دفن میکردند ودر تاریخ شهکاری دیگری از خود میماند .

اما سخن اینجاست که همانطوری که قتل داود خان ٬ خانواده و همکارانش سر پوشیده ماند محل اجساد هم سر پوشیده بود ٬ شخصی بنام جنرال پادشاه میر فقد وفقد این راز را میدانست نه کس دیگر .

ایا چگونه به یک شخصی که خود ان خلقی نبوده ، مورد اعتماد امین و دارودسته اش نبوده اعتماد شده که نه تنها قبر داود خان وخانواده اش را بکند حتی قبل از سایر قتل های سیاسی او خود شاهد بعضی تحقیقات هم بوده و بعد صیح وسلامت به پاکستان فرار نموده و این اسرار را برای سی سال در دل نگهمیدارد و بعد بسر موقع میاید وهمه چیز را یکایک بیان میدارد ٬این خود سوال بر انگیز است . در حالیکه او یک افسر پاهین رتبه در حفظ و مراقبت قوای چهارزرهدار است همه چیز ها را میداند ولی در یک شب نوکریوالی همچو قطعات صد ها سرباز و افسر موجود میباشد کسی دیگر و یا شاهد دومی سر بلند نمی کند .

وقتی داود خان در جریان کودتا٬ انقلاب ...قرار میگیرد که قوت های مخالفین در عقب دروازه های های گارد میرسد میخواهد از مخابره استفاده کند متوجه میشود که فرکونسی ها تغیر نموده در حالیکه ریس جمهور با وزرا و افراد کلیدی نظامی میتوانست از تلیفونهای سه شماره یی استفاده نماید که حتمآ نموده ویا کسانی در اطراف او گماشته شده بود که نگذاشتند او استفاده نماید مانند وزیر داخله ... . چنانچه وزیر داخله در روز مرگ میر اکبر خیبر دروغ شاخداری گفته بود که بیشتر این مظاهره کننده گان گماشته گان ماست ٬ یا وحید عبدالله برای تسلیمی و ناچار ساختن داود خان او را  تشویق به قندهار رفتن مینماید که خود از لحاظ نظامی ایجاد روحیه ترس و وحشت را مینماید ٬ فرستادن مهره های اساسی نظامی به خارج چون قوماندان قوای چهار زرهدار یاقوماندان فرقه هشت به مزار ٬ وسایر همچواعمال کاری بوده که اگر انها را بنام خلقی ها یا پرچمی ها قلمداد کنیم نه تنها دور از واقعیت بوده بلکه دروغ محظ میباشد چونکه در انچنان سطح و موقف اگر پرچمی ها و یا خلقی ها دسترسی و امکانات می داشتند هیچ گاه رهبران شان زندانی نمی شدند و یا ضرورت به تحول سیاسی نمی بود بنا داود خان یک سمبول می بود که نبوده ولی دستان پر قدرتی در پشت این بازی کار میکرد که اسناد و مدارک ان در ارشیف های (ک ج  ب ) نیست ورنه بعد از متلاشی شدن اتحادشوروی برگ برگ ان افشا ّ می گردید . پس ان را با جراات در ارشیف سفارت آمریکا در افغانستان و یا دفتر مرکزی سیا خواهید یافت . دور نیست روزی که اسناد ومدارک اصلی این بازی وسایر بازی ها که در ان صد ها هزار افغان قربانی بنام های سیاسی شده ٬ اسلام  وسیله ّ برای منافع غرب گردیده و هنوز هم ادامه دارد بر ملا گشته و مردم قضاوت خود را خواهند نمود...  ادامه دارد

 

 


بالا
 
بازگشت