مصاحبه و سوال و جواب مناظرهء در دادگاه عالی (ستره محکمه) دولت اسلامی افغانستان  با پرویز کامبخش، وکیل مدافع و قاضیان.

 

خواننده گرامی!  

حفیظ ا لله خرم مصاحبه و سوال و جواب مناظرهء را در دادگاه عالی (ستره محکمه) دولت اسلامی افغانستان با پرویز کامبخش، وکیل مدافع و قاضیان تهیه کرده که هم اکنون این گزارش  جالب و مهم  که مغز را به اندیشه ، عقل را به سنجش، و زبان را به سخن  وادار میکند در معرض دید شما قرار دارد.

اگراحساس در بشر و آزادی در بیان هنوز زنده و روان با شند! درک خواهند کرد که  بیست سال زندان، تباهی و زندانی یک زندگی نه بلکه تباهی زندگانی و زندانی یک نسل هست!

خبر نگار حفیظ خرم :  آقای پرویز کامبخش لطفا حاضران در دادگاه (ستره محکمه) و خوانندگان محترم را در جریان دستگیری و زندانی تان و علل آن بگذارید؟

پرویز کامبخش قیدی سلول انفرادی با اشد مجازات بیست سال زندان: خواندن وآموختن و توضیح و توزیع به دوستا نم تا بخوانند و بدانند!

حفیظ: خواندن در باره کی، آموختن در باب چی، گفتن  دربحر کی و توزیع از برای چی؟

کامبخش: مقاله را در انترنیت خواندم وچیزها در باره دین آموختم و به دوستانم دادم  تا بخوانند.

حفیظ: قاضی محترم آیا گفته کامبخش صحت دارد؟

 قاضی: او درست میگوید و خود به جرمش اعتراف کرد، که همه خوب شنیدند.

حفیظ:  آیا خواندن، آموختن، توزیع و لب گشودن جرم هست؟

قاضی: بلی! کسی که جرائت خواندن از بحر دین کند و درک راز کند و راز دار نباشد، نه تنها مجرم بلکه گناهی کبیره هست و باید اعدام و یا عمر زندانی گردد.

حفیظ: قاضی محترم من بیسوادرا  فهمی حاصل نشد لطفا کمی عامیانه تر بگوئید، چرا نباید خواند و چرا نباید به دیگران  پاره ورقی برا خواندن داد؟  این کی بود که درک راز کرد و راز دار نبود؟

قاضی: دین را باید به ارث برد و نباید خواند و آموخت فقط باید شنید و چشم بسته به راه افتاد، این کامبخش در قدم اول کافر شد که در باب دین خواند و پرده اسرار دین را گشود و چیزها ی بیشتر از آنچه من و امثال من قرنها گفته بودیم فهمید که نباید می آموخت و کافر تر از آن اینکه به دیگران پاره ورقهای کثیف بداد و راه آموختن و تحقیق را نشان داد و راز دین فاش ساخت. اگر خودش اشتیباها چیزی در باب دین خوانده بود آنرا نبا ید می آموخت واگر جسارت آموختن کرده بود باید سکوت مطلق را مثل اجدادش و مثل میلیونها انسان که رمه مانند دنبال چوپانهای دین هستند اختیار میکرد تا شرش به دین نمی رسید، خیرش به زندان و درد و خشمش به علما و قا ضیان عزام نمی رسید تا آنان را آزرده خاطر و امت اسلامی را در مخاطره نمی انداخت. 

حفیظ: قاضی گرامی آیا آموختن و آموختاندند جرم هست؟ آیا تحقیق کردن در باره اسلام گناه هست؟ آیا یک اسلام روشن و تحقیقی و علمی بهتر از اسلام میراثی، تقلیدی و دنباله روی نیست؟

قاضی: آموختن و تحقیق از آن علوم روزمره انسانی هست نه دخالت در دین خدا و مذهب دست نخورده ما.  دین را باید آنچه ما فقط از سنت و روایات که توسط صحابه های کرام و علمای معظم بعد از شیخین شینده ییم  و میگوییم باید شنید و قبول کرد.  فکر و تحقیق را در دایره دین در کار نیست،  دایره دین را فقط یک مسیر هست  که به دایره دار وصل میگردد و اگر کسی پایش را از دایره دین بیرون گذاشت دایره دار تقدیرش را خواهد نوشت.

   ما اسلام تحقیقی و علمی نداریم، اسلام ما فقط اسلام میراثی و صمعی بوده و هست که از اجداد ما به ارث برده و شنیده ایم و اگر کتابت و خواندن و نوشتن در کار بوده و هست فقط در محدوده مدرسه بوده ودر دسترس  طلاب و مولویها.  چنانچه طلاب عزیزاز صبح تا شام کمر خم و راست میکنند و سرمیجنبانند تا با قیل و قال شان ادای دین کرده باشند و مولوی های گرامی به مسولیئت دینی و وظیفه درسی شان این قیل و قال را  ندای دین دانسته و سر جنباندن ها را اطاعت بدون چون و چرا از دین و بزرگان دین تا رستگار شوند.

حفیظ: شاغلی  لوی ثرانوال آیا میتوان کتابت و درک و شناخت دین را با خواندن چند سطرعربی در گوشهء مدرسه هاکه طلاب بچه ها کمر خم و راست میکنند و سرمیجنبانند و به صدای بلند قیل و قال شان ادای دین میکنند محصور و محدود کرد؟

 قاضیان و مولوی ها که دین را بر معیار ریش می سنجند و فتوای زندانی ساختن، قتل و اعدام را به سادگی حرکت تسبیح شان صادر میکنند.  لنگی را  از اصولات دین دانسته هر که را خواستند زندانی و یا به کشتن میدهند آیا این  حق را که به آنان داده و چرا بجای کینه و کشتن و اعدام ها مردم را با آرامی و خوبی به راه دین دعوت نمی کنند؟ و چرا با استدلال و منطق بر مبنای عقل و خردورزی جواب نا گفته ها و نا شینده ها را نمی دهند تا هم مردم راضی شوند و هم آنان خوش؟

قاضی: تو چی میگویی؟ آیا خبر نگار هستی یا نوکر کافران و بر علیه اسلام تبلیغ کرده و تو هین به علما میکنی.  این کافر شده و از طرف غرب تحریک شده تا دین مبین اسلام را به خطر بیندازد.  جرم این از جرم کامبخشها زیادتر هست و کم نخواهد بود ببرید زندانی کنید تا علمای کرام تقدیرش را ......

حفیظ: قاضی صاحب قاضی صاحب مه که گناهی نکردم فقط خواستم بپرسم که آیا شیوه دینی شما اینگونه هست؟ قاضی صاحب لطفا یک دقیقه من..... مه خبرنگار ... ....... مه نوکر موکر غرب نیستم... مه  خبر نگا..........قاضی صاحب لطفا...... قاض...ی....صا...ح......ب......

*****************

خبر نگارحفیظ بعد از یک هفته با صد مشکلات اجازه وکیل مدافع را گرفت و بعد از یک هفته دیگر اجازه داد گاه (محکمه)را حاصل نمود تا از خود به دفاع بر خیزد.

جالب اینکه او خود میخواست مردم را از جرم نا کرده کامبخش با خبر سازد و لی خود فعلا در دایرهء جرم نا کرده زندان و شکنجه  به انتظار نشسته و بیخبر از اینکه قلم تقدیرش  بدست خرافات پرستان مسیر کج رفته و زور گویان دینی افتاده تا صفحه های سفید زندگی را سیاه کنند.

 بیا بیبینیم و بخوانیم که هفته دفاع چگونه گذشت و نتیجه چه شد.......!؟

*****************

عسکر گارد تشریفات: به احترام شاغلی لوی ثروانوال قاضی القضات ستره محکمه دولت اسلامی دینی افغانستان بخشکید..... به سر پاهای تان خشک استاده شوید، چشمها را ببندید، لبها را قفل زنید و گوشها را باز گیرید.

قاضی القضات : سر جای تان آرام بشینید. مجرم در پشت پنجره اعتراف قرار گیرد و وکیل مدافع دفا عیه خود را شروع کند.

وکیل مدافع یک خبر نگار:  قاضی محترم چنانچه  آگاه و مستحضرید که دو هفته قبل موکیل من حفیظ ا لله خرم به جرم سوال از یکی از قاضیان بلند رتبه محکمه (دادگاه) عالی و به جرم بخش و پخش خبر از وضعیت پرویز کامبخش که در سلول انفرادی زندانی هست که به تازگی به بیست سال حبس با اشد مجازات محکوم شده، خود محکوم به زندان و اعدام گردیده است.

قاضی القضات:  مجرم حفیظ....جرم تو چه بود ؟

حفیظ: قاضی محترم چه جالب! هنوز من لب نگشوده و شما سخن دل نا شینیده قضاوت کردید و  مجرم خطابم کرده و پیشوند جدید به نامم اضافه کردید. به هر حال! از نظر قاضیان ستر محکمه جرم  من فقط جرائت سوال کردن بود که محکوم به زندان و یا......شدم  و کافرم خواندند ومتهم به نوکر غرب و خطر جدی برای دین مبین اسلام معرفی شدم و به سر نوشت کامبخشها گرفتارم کردند.

آیا سوال در باره دین جرم هست؟

آیا خواندن، آموختن و آموختاندند به شیوه تحقیقی، استدلالی و علمی در باره دین گناه کبیره هست؟

آیا هر که از آزادی و حق زندگی و شهر وندی خود و هم مسلکان و هم وطنان خود دفا ع کند دشمن دین میشوند و نوکر غرب؟

یک سوال ساده را چرا باید ریشه کفر و دین ستیزی داد و متهم به نوکری غربیها نموده و محکوم به مرگ دانیست؟ چرا باید دین را وسیله کشتن انسانهای بیگناه و نسبت دادن به غرب را توجیه و چاشنی آن ساخت؟

تا بکی قاضیان و مولوی ها از شیوه های کهنه و تکراری و فرسوده دیروز استفاده نموده  زندگی  را به کام مرگ میکشند؟

قاضی القضات: چوپ! چوپ باش! زیاد پر گویی کدی، تو و امثال تو ارزش محکمه را نداشته و نا حق وقت  گرانبهای قاضیان را ضایع میکنید افراد مثل شما باید زندانی و یا نابود شوند.

حفیظ: بلی قاضی القضات محترم! میدانم که حکم اعدامها و صادرات مرگ، گرانبها بودن وقت شما را به نمایش میگزارد، ولی حیف که زندگی و هستی انسان ها برای شما نه گرانبها ست و نه ارزشمند!

وکیل مدافع:  قاضی محترم با بزرگواری و دریای دین که در سینه دارید از تقصیرات پر گویی مو کیلم در گذر شوید و او را ببخشید.

قاضی القضات: در باره پر گویی او و بخشش خودم بعدا حکم صادر میکنم فعلا تو به حیث وکیل مدافع از موکیل گناه کار خود دفاع کنید تا تصمیم نهای را .......

وکیل مدافع: قاضی محترم من میدانم که از نظر مولوی ها و قاضی ها جراءت سوال در باب دین،  جسارت بر آنان ، تخلف از دین و دشمنی با خدا شمرده میشود و به سزای کمتر از مرگ بسنده نمی کنند.

ولی پیامبران و اولیای دین همیشه با چهره باز از سوال استقبال میکردند، جواب و سوال مردم را با کمال میل و مهربانی میدادند تا قناعت طرف حاصل میشد.  آیا چرا امروز سوال کردن جرم و خواندن و آموختن گناه شمرده میشود.

آیا مولوی ها و قاضیان امروزی حق این استبداد دینی را دارند که به نام دین و خدا، خلق خدا را نابود و انسان و انسانیت را در بند کشند و چشمها را به نا بینای وادارند، زبان ها را گنگ و مغز ها را خشک و جامد نگهدارند؟

قاضی القضات:  اگر وکیل نمی بودی تو را به سر نوشت موکیلت و کامبخش دچار میکردم. یاوه گویی  در باب علمای کرام میکنی و شهامت گستاخی در مقابل من میکنی؟ تو حق دفاع از موکیلت داری نه سخن گفتن در باب دین و علمای محترم.

دین را باید از سنت آموخت که از صحابه کرام روایات شده و به ما به ارث رسیده و نسل در نسل روایات را شینیده و بدون هیچ سوال قبول و اطاعت کردیم، حالا کی این حق و جراءت را به کامبخش واین خبرنگاران  نیمچه با سواد داده تا سوال در باب دین و مذهب کنند و راه و رویش روایتی چهارده صد ساله ما را زیر سول ببرند؟

آنان که سوال در بحر دین کنند و شک در دریای بیکران علما و مولیهای کرام نمایند، از اهل دین نیستند بلکه کافر و جاسوسان غرب میباشند و باید زندانی و اعدام شوند تا در آینده عبرت سخت برای نسل فردا با شد که جراءت سوال  و ندای سخن در باب دین و مذهب ننمایند و لب نگشایند ....

وکیل مدافع: معذرت از محضر قاضی القضات ستر محکمه دولت اسلامی بیخبر افغانستان!  منظور من گستاخی نبود بلکه خواستم در شیوه حکم صادر کردن محکمه نظر کوچکانه ابراز نمایم.  من وکیل یک خبر نگاردیگر هستم که به تازگی مورد حکم قرار گفته، نه ازپرویز کامبخش! من مسوُل  نیستم تا از کامبخش به دفاع بر خیزم که او چرا شهامت خواندن، وتوضیع و توزیع سخن نمود.  کامبخش سال و اندی را در زندان به سر میبرد و وکیل مدافعان زیاد داشته که متاءسفانه وکیل های کامبخش در شرائط مختلف پرونده ایشان را نا تمام  رها کرده و رفتند، که علت آنر نه من میدانم نه شما و نه کامبخش و نه .......

و ظیفه قانونی من دفاع از حق و حقوق یک خبر نگار دیگری هست که بجرم سوال و جواب و ثابت نمودن بیگناهی کامبخش توسط مفتی و قاضیان امر زندانش را داده که احتمالا به اتها م غرب گرای به پای دار کشانده شود.

قاضی القضات: وکیل مدافع حق دخالت در حکم و تصمیم  قاضیان ومفتی های اعظم را ندارد و فقط حق داری آنچه از بیگناهی موکیلت میدانی بگو و برو.  تصمیم گیری نهایی را مفتی اعظم ها و قاضی ها خواهند کرد.

 قران و روایات صحابه کرام در دسترس مولوی های محترم هست و حق انان هست که از آن شمهء بخوانند و هر چه خواست به مردم تبلیغ و پند دهند و مردم را نباید جسارت در کار باشد تا سوال دین کنند و شک در گفته های متولیان دین  نمایند که این خود شرک و گناه هست. هر چه علما مفتی ها و قاضیان تصمیم بگیرند درست و واجب الجرا بوده و در فسخ حکم و فتوای علما و قاضیان هیچ کس را نباید حق و جراءت در کار باشد تا حتی فکرش را بکنند چه رسد به نجات دادن مجرم.

 وکیل مدافع: پس منظور جناب عالی اینستکه تصمیم گرفته شده است  و عوض نخواهد شد و این جمع و جم شد وموکیل و کیل مدافع برا قاضیان ستره محکمه دولت اسلامی کرزی افغانستان  فقط ساعت تیری ویک درامه و بازی دادن مردم هست و بس!

به همین خاطر هست که کامبخش بعد از یک سال و اندی هنوز در تلاش بیگناهی خود زیر سایهء  حکم  جهل و ظلمت در گوشه زندان سرد و تاریک قربانی دین میگردد که خود زاده و پرورده آن دین هست. به همین خاطر هست که روز اول علما و مولوی های جهل پرست و مرگ بخش با دین خرافاتی شان که هیچ راهی به دین پاک محمدی نبرده با احساست گلهء شان امر اعدام کامبخش را در مزار شریف اعلان داشتند ولی امروز به اثبات میرسد که میان آنان و قاضیان ستر محکمه دولت اسلامی دینی افغانستان هیچ فرق نیست و نخواهد بود.  فقط فرق در این هست که آنان به شیوهء قبیلوی و سنت کور بی پرده حکم مرگ صادر کردند وستره  محکمه دولت چاکلیت دموکراسی با حیله و تزویر به آن رنگ دموکراسی داده، حق دفاع و وکیل مدافع و درامه های حقوقی و دفاعی تشکیل دادند و در مقابل دید کامره ها و تلویزیونها به نمایش گذاشتند که مجرم میتواند از خود دفاع و وکیل مدافع داشته باشد.  ولی حال میدانیم که تصمیم همان تصمیم جاهلانه و خرافاتی آمیخته با ظلم زیر لوای اسلام بود که از مزار شریف گرفته شده بود و این چاکلیت دموکراسی شاید لحظهء دهانها را شیرین و آبدار کند که تلخی آنرا امروز کامبخش ها میچشند ولی فردا چی...!؟

پرویز کامبخش در سلول سرد و تاریک بعد از سال و اندی تلاش، در آرزوی زندگی نوین خود  چشم امید به عدالت اشخاصی دوخته بود که آنان بوی از عدالت انصاف و انسانیت نبرده اند وجز کشتار و اعدام و زندانی کردند چیزی دیگر در مفکوره پوچ و خشک و خرافاتی شان ندارند تا عقلی را بکار گیرند و درک زندگی و حق زندگی کردن کنند . چون آنان نه در فکر دین هستند تا در سدد دفاع از آن .  آنان در سدد و فکر مقام نیمه خدای خود هستند که قرنها انسانها را زیر لوای اسلام و به نام دین قربانی و خفه کردند تا هیچ انسانی را جراءت سخن در مقابل انان نباشدو اگر کسی شهامت سخن گفتن کرد، با شعاراسلام  و نام دین به پای دار کشیده کشته...و خواهند کشت ....

کامبخش عزیز خدا یارت اگر خود خدا شما را از زیر تیغ قصابان دین برهاند.

قاضی القضات که از شدت خشم میلرزید حکم داد: این وکیل کافر مطلق است، به یقین که این کامبخش ها و........ همه کافر و جاسوسان کافران هستند که میخواهند در امت اسلامی رخنه نموده و اسلام را در خطر اندازند.  اینها تحدید خطرناک برای علما و اسلام هست. اینها را بدون معطل در سلول های تاریک درجه اول ببرید حکم اضطراری زندان با اشد مجازات همین حالا تجویز و صادر میگردد، تا در آینده نزدیک علما و قاضیان محترم در باره سر نوشت اینها و هر که جراءت گستاخی به محکمه و قا ضیان و مولوی ها میکنند تصمیم بگیرند.

ببرید که تحمل دیدیدن اینها را ندارم........

حفیظ: من یک خبر نگار هستم من خود مسلمانم و اسلامی را پیروی میکنم که دین مهر وعدالت  گذشت و بخشش و آزدی هست و دین که حق و حرمت عادلانه به همه داده  نه دین خرافاتی که دشمن خواندن و آموختن و سوال کردن و آزادی و حقوق انسانها باشد ....

به من حق دفاع دهید من بیگناهی خودم را ثابت میکنم و به صد در صد یقین دارم که پرویز کامبخش بی گناه  بوده  حق و شایستگی یک زندگی شایسته و با حرمت را دارا میباشد ......

تا بکی به ظلم و بربریت، زندانی و خفه و اعدام  و کشتار ادمه خواهید داد؟ روز آزادی فرا خواهد رسید کامبخشها زندگی بخش خواهند شد و زندگی را رنگ و رونق خواهند بخشید.

به امید روزی که کامبخشها .......

قاضی القضات: چرا معطلید ببرید. ببرید این کافران را در سلول های انفرادی به زنجیر بکشید که اسلام در خطر هست ازهر نوع شکنجه و مجازات لحظهء دست بردار نباشید....................ببریدشان.....

حفیظ : اسلام و دین خرافاتی تو هم مثل خودت خشک عصبانی ترسو و جاهل هست، که بخاطر سه نفر افراد بی گناه که خبر نگار و وکیل هستند  به خطر می افتد وا سلام و امت اسلامی ات در معرض تحدید و نابودی قرار میگیرد. ما از این اسلام قبیلهء و خرافاتی بیزاریم که ریش را پایه دین قرار داده و لنگی را معیار و نماد دین.....که نمونه بهتر و زیادتراز همقطاران شما را در لباس طالب و ملا عمرها زیاد دیده ایم.....غار و غارتگر یک،  دهنه و مسیر غار و غارتگری دو....... تو و امثال تو زیر چپن کرزی و دوات اسلامی.... و جهل پرستان و علم ستیزان هم سنگرت زیر لنگی امیر المومنین ملا عمر...........نفرین بر شما................

مامورین پولس کامبخش خبر نگار و وکیل مدافع را کشان کشان به طرف در خروجی میبرند......

حاضرین در محکمه: با صدای بلند همه یک صدا:

قاضی صاحب .... قاضی صاحب.... چرا؟  اینا بی گناه استند.... لطفا از قار پایئن شوید...... اینا را کجا میبره؟  با بزرگی تان ببخشید...

قاضی محتر...... قاضی صاحب.... قاضی.... لطفا  ... آزادشان کنید....

قاضی اینا خو گناه نکدن........ قاضی...... قاض.... قا.... صاحب     

قاضی القضات : چُپ ...چُپ باشین...... چه غالماغل کده روان استین؟ اینا از ای کده گناه کبیره چه خی بکنن؟ اینا دشمن قاضیان، علمای کرام هستند.  دشمنی با ما و علمای کرام دشمنی با دین و امت اسلامی و دشمنی با پیامبر است و دشمنی با پیامبر دشمنی با خدا هست........ اینا باید به جزای اعمال شان برسه......

صدای بلند و غریش کنان گارد تشریفات آخرین صدا بود که گوشها را لرزاند:

به احترام قاض القضات ستر محکمه دولت اسلامی دینی بی خار افغانستان تیار سی (سر پای تان بیاستید).

 قاضی القضات با ریش ژولیده و دراز،  لنگی چرکین و چپن کشال ستر محکمه را ترک گفت، و ما همه مثل مجسمه های بیجان همچنان خشکیده بودیم، او رفت ولی خاطره خشونت، جهل و استبداد دینی با تصویر ریش لنگی و چپن  درهم پیچید که همچون پرده سینما هنوز در ذهن جریان دارد و هر لحظه فکر و روانها را خسته  و می آزارند.

ولی من و من ها و ما نظاره گران بیش نخواهیم بود که مرگ هستی را مصلوب کند، غم خوشی را ناکام کشد، نفرت دوستی را گردند زند و تاریکی روشنای را در بند کشد!  و من ومن ها.........!؟

ولی به یقین که کامبخش و کامبخشها  زندگی بخش خواهند شد و زندگی را رنگ و رونق خواهند بخشید به آرزوی روزی که کامبخش ها..............

حفیظ ا لله خرمی خرم

 

 


بالا
 
بازگشت