مهرالدین مشید

 

گفتمانی میان سیاست و تاریخ در سه دهۀ اخیر که نه تاریخ است  و نه سیاست

 

این نوشته به قولی که نه سیاست است  و نه تاریخ ؛ بلکه آمیزه یی است از هردو که گفت وگویی را ماند میان  سیاست و تاریخ  که گوشه هایی ا ز سیاست خارجی  و رویداد های سیاسی  کشور را در سه دهۀ اخیر بر میتابد  و به گونه یی گفت  و گو میان سیاست ملی و بین المللی را نیز احتوا میکند که کم و بیش حوزههای اقتصادی و اجتماعی را نیز انعکاس میدهد .

افغانستان که طی سه دهۀ اخیر  به نحوی در هر مرحله دوران گذار را پشت سر گذاشته است . آشکار است که در این دوران سیاست خارجی این کشور  از ثبات برخوردار نبوده و همپا با تحولات سیاسی ونظامی در آن تغییراتی رونما گردیده است  که اکثراین تغییرات آنی  و شتاب زده بوده است . هرگاه پذیرفته شود که اینسه دهه یک دورۀ گذار بوده است ، بنا بر این دارای ویژه گی های خاص خود است  . سیاست خارجی دوران گذار، از جانبی متأثر است از تداوم گذشته ، ساختار ها، ارزش ها و باور های به میراث مانده  و روابط قدرت ناشی  از آن و از جانب دیگر، از آنچه که در حال شدن است ، اما هنوز هم به مثابه ساختار و نظام ارزشی توان سمت دهی و سامان دهی به سیاست خارجی را دارا نمیباشد.

پس از کودتای هفت ثور اوضاع سیاسی ، نظامی و اقتصادی در افغانستان بگونۀ دیگری انکشاف کرد که بالاخره تجاوز آشکار ارتش سرخ به افغانستان و حملۀ وحشیانۀ این کشور خلاف هرگونه حسن همجواری و میثاق های بین المللی زیر نام معاهدۀ انجام شده بوسیلۀ "ترکی " همه چیز دگرگون شد و بصورت عموم اوضاع سیاسی ، اجتماعی و نظامی افغانستان را تحت شعاع خود در آورد .  از آن به بعد سه دهه می شود که افغانستان را چنان آشوب فرا گرفته است که پایان آن ممکن تراژیدی تر از آغاز آن باشد .

بعد از این تهاجم  تمامی میثاق های ملی و بین المللی دولت های قبلی افغانستان فاقد اعتبار شناخته شد و فصل جدیدی در مناسبات افغانستان با سایر کشور های   جهان بوجود آمد و روابط  سیاسی و اقتصادی این کشور با چالش های دشواری مواجه گردید . این حادثه بالاخره رابطۀ دولت کابل را با تمامی کشور های همسایه  چون پاکستان و ایران  و کشور های غربی و امریکا مکدر گردانید . گرچه در اوایل امریکایی ها با رفت و آ مدهایی به کابل به نحوی باب مناسبات سیاسی خویش را با دولت کابل باز گذاشتند و چند قرارداد علمی وفرهنگی ازجمله ارسال مواد درسی به دانشگاۀ انجنیری پوهنتون کابل را نیز با آن دولت  امضا  نمودند .

*        *           *

در حالیکه پیش از این حادثه افغانستان در کنفرانس کشور های غیر متعهد ها که در سال 1955 درباندونک اندونیزیا برگزار شد .  یکی از اعضای فعال   این کنفرانس بود و در این کنفرانس نقش فغال و سازنده یی ایفا نمود  .  از آن به بعد در  حل  قصایای  جهانی سهم مهمی را بازی کرده  و  دولت های  وقت افغانستان با وجود تنش های دوامدارش با پاکستان روی مسآلۀ پشتونستان و  حمایت بریتانیا و امریکا از این کشور که تمایل شوروی گرایی را در سیاستمداران افغانستان نقویت  نموده بود ،  تلاش میکردند که با توجه به میثاق های بین المللی  خود را متعهد به برقراری رابطۀ دوستانه و مسالمت آمیزبا تمام کشورهای جهان و به خصوص حفظ رابطۀ حسن همجواری با کشور های همسایه راۀ صلح  جو یانه را در پیش بگیرند .

در راستای این گونه سیاستگذاری های صلح خواهانه و سیاست بیطرفانه و فعال افغانستان بود که تلاش های این کشور بعد از جنگ دوم جهانی که استرداد بسیاری از کشور های تحت قیمومیت بریتانیا و فرانسه را در پی داشت ، در این راستا تنظیم و برنامه ریزی شد . با آنکه  برای حل موضوع پشتونستان به نتیجه یی نرسید ؛ ولی از هر نوع تلاشی در این حصه ابا نورزید . چنانیکه مذاکرات نجیب الله خان وزیر معارف آنوق افغانستان با محمد علی جناح رییس جمهور پاکستان روی حل موضوع  پشتونستان که دراواخر سال 1947 در کراچی پایتخت این کشور به نتیجه نرسید .  اعلام پاکستان در ماۀ مارچ  سال 1949 مبنی بر جدا ناچذیر خواندن مناطق قبایل روابط    بین هردو کشور همسایه را تیره تر  گردانید که بمباردمان طیاره های پاکستانی در ماۀ  جون  سال 1949 بر قریۀ مغلگی قبایل که سبب کشته شدن 23 تن شد ، رابطۀ هردو کشور را تیره تر گردانید .  هم چنان تلا شهای کشور هایی مانند بریتانیا ، امریکا ، مصر ، عربستان سعودی ، ترکیه و عراق در سال های 1955و 1965 برای حل معضلۀ یادشده بی نتیجه ماند . با بازدید حسین شهید سهروردی صدراعظم وقت پاکستان در سال  1957 از افغانستان فضای بهتری بر مناسبات سیاسی هر دو کشور سایه افگند . به همین گونه دید و بازدیدهای سران هر دو کشور هر آنگاهی در سال های مانند سفر محمد ظاهر شاه در سال 1958 به پاکستان ، سفر جنرال ابوب خان به همراهی ذولفقاربوتووزیر خارجۀ آنوقت پاکستان در سال 1964به کابل ، ابراز تشکری جنرال ایوب خان د رسال 1965بعد از پایان جنگ میان هند و پاکستان از افغانستان در هنگام بازدیدش ا ز افغانستان مبنی بر بیطرفی افغانستان در این جنگ و بالاخره ابراز تشکری ذوالفقار علی بوتو از مقامات افغانستان در سال 1972 مبنی بر بیطرفی افغانستان در جنگ سوم هند و پاکستان که امید  یک سلسله بهبودی را در مناسبات هر دو کشور نوید میداد ، پیش از آنکه به نتیجۀ مطلوبی برسد و مذاکرات  محمد داود در سال 1976 با مقامات پاکستان در هنگام سفرش به این کشور و سفر  جنرال ضیاالحق در سال 1977 به افغانستان ملاقاتش با محمد داود و سفر دوبارۀ محمد داود به پاکستان در سال 1978 مبنی بر دعوت پاکستان از او بتواند بازگشای  حل اساسی مسآلۀ خط دیورند گردد . (1)

محمد داوود که در سال 1352 هجری شمسی به همکاری نزدیک گروههای خلق و پرچم کودتای سفیدی را برضد محمد ظاهر به پیروزی رسانده بود و بعد از این کودتا اعضای احزاب  یاد شده دست به  عمل انتقامجویانه یی برضد نیرو های اسلامی کشور زدند .  چنانیکه نوشته یی زیر عنوان " فاجعۀ 26 سرطان " در آنزمان بوسیلۀ " محاذ اسلامی" به نشررسید که  حاکی از دست داشتن سلیمان لایق در شکنجه های اعضای نهضت اسلام در وزارت داخلۀ رژیم نوبنیاد داوود بود . گفتنی است که در رابطه به دست داشتن سلیمان لایق در تیرباران محمد داوود هم اتهاماتی از طرف دستگیر پنجشیری بر او وارد است که او گفته بود "دغه خنزیر وژنی" ؛ ولی سلیمان لایق در  این اواخر در گفت  و گویی با یک  روزنامه مدعی شد  که محمد داوود به امر دستگیر  پنجشیری  در آنزمان صورت گرفت که از مرکز رادیو کابل صادر شده بود  ؛ اما هر دو این اتهامات را رد کرده اند .  

گفتنی است  که محمد داوود در زمان صدارت خود  برای دلخوشی  و اشارۀ  شوروی سابق و  برضد امریکا اعلام جنگ با پاکستان را در سال 1335 داد و بالاخره  با پادرمیانی کشور های اسلامی ویاز این تصمیمش منصرف گردانیده شد که   شوروی ها در آنزمان هم محمد داوود را چندان  یاری نکردند و با وجود وعده های پرزرق وبرق بعد از سفربری محمد داود از موضع خویش یک نوع  عقب نشینی کردند  .

بعد از کودتای محمد داوود د رسال 1352 بر ضد محمد ظاهر پسر کاکایش مناسبات محمد داوود با ذوالفقار علی بوتوبهم خورد و بوتو مخالفان دولت محمد داوود را در پاکستان حمایت کرد و تبلیغات رادیویی زیرنام " کاکاجان" که از پشاور نشر میشد ، برضد دولت محمد داوود شدت گرفت . این حالت تازمانی ادامه یافت که حکومت بوتو بوسیلۀ کودتای ضیاالحق سرنگون شد و جنرال ضیاالحق سفری به کابل نمود و پس از آن سفر محمد داوود هم در سیاست های خارجی خود تجدید نظر نمود . وی بعد تبادلۀ تند زبانی با بریژنیف و بازگشت  از مسکو و ارد کابل شد و با رویکرد تازه یی  سیاست های خارجی خود را مورد تجدید نظر قرار داد . در همین راستا بود که سفرهایی به کشور های ایران ، سعودی و مصر نمود و بعد از مشورت های زیات با مقامات آن کشور ها به افغانستان برگشت . پیش از آنکه وی به اقدامات  جدید خود دست یازد . بوسیلۀ کودتایی از  بین رفت . گفته میشود که جلالر وزیرتجارت وقت محمد داوود تصمیم های  تازۀ سیاسی او را به شوروی ها رساند که خشم شوروی ها را برضد وی بر انگیخت  .  

رابطۀ سیاسی  افغانستان که  با کشور دیگر همسایۀ افغانستان ایران از دیر زمانی بر سر تقسیم آب هلمند دچار تنش هایی  مقطعی بود و زمانی برای حل این نهایی این تنش دولت پادشاهی افغانستان به  رهبری محمد ظاهر روی توزیع این آب  با ایران به توافقاتی دست یافت که این معاهده  در آنرمان میان  موسی شفیق نخست وزیر افغانستان و عباس هویدا نخست وزیر ایران به امضا رسید که بصورت فوری  مورد مخالفت شدید مردم افغانستان قرار  گرفت و مردم برضد امضای این معاهده دست به تظاهرات خیابانی زده و خشم ونفرت خویش را نسبت به این معاهده ابراز  نمودند . این معضل با به قدرت رسیدن محمد داوود به حال خود باقیماند که تا اکنون لاینحل باقی مانده است  و این موضوع  گاه گاهی چاشنی مذاکرات میان رهبران سیاسی هر دو کشور قرار میگیرد . پس از آن اوضاع  سیاسی و نظامی در این کشور به گونه یی   غیر مندظره انکشاف کرد که تمامی رویداد های داخلی و خارجی را به شدت تحت تاثیر خویش در آورد و همسایه ها چنان درگیر اوضاع سیاسی افغانستان شدند که با توجه به برنامه های استرتیژیک خود در این کشور ، اینگونه  قضایا در دست دوم و سوم قرار گرفت .

با به وقوع پیوستن کودتای هفت ثور سال 1357 هجری در افغانستان همه چیز د راین کشو ر بهم خورد و با آغاز جهاد مردم افغانستان برضد شوروی سابق و قرار گرفتن پاکستان بحیث پایگاۀ سیاسی و نظامی مجاهدین پردۀ ضخیمی میان مناسبات  هر دو کشور افتاد  که بعد از پیروزی مجاهدین و سفرمیانواز شریف  به کابل گرهی از این دشوار تا اکنون هم حل نگردید . با ظهور طالبان در سال 1995 ووارد شدن آنها از کویتۀ پاکستان از سرحد قندهار به افغانستان فضای دیگری برسیاست هردو کشور سایه افگند . پاکستان با پیروزی  مجاهدین امیدوار بود که مجاهدین افغانستان به عنوان ابراز شکران از مهمان نوازی های پاکستان ، خط دیورند را بر سمیت می شناسند ؛ ولی این رویای نواز شریف که خود را قهرمان نابودی اردو و تشکیلات سیاسی ونظامی افغانستان می خواند ، تحقق عملی پیدا نکرد و با دامن زدن به  جنگ های داخلی به انتقامجوی تازه یی  مبادرت ورزید که بالاخره مقامات پاکستان با سازماندهی طالبان به امید تحقق این رویا نتوانستند ، کاری را در این زمینه بر وفق مراد خویش  به پیش برند ؛ ولی در ویرانی و به خاک وخون کشاندن مردم افغانستان توفیق  زیادی حاصل کردند که این بازی پس از سناریوی حادثۀ یازدهم سپتمبر رنگ دیگر را به خود گرفت و این بازی با احیای دوبارۀ طالبان بوسیلۀ استخبارات پاکستان در سایۀ سیاست های مبهم و پاکستانی نگرمقامات امریکایی بر افغانستان هنوزهم  به مراتب خونین تر از گذشته ادامه دارد .

در آغاز کودتای هفت ثور شماری از کشور های منطقه و کشور های دیگر  جهان با احتیاط به اوضاع افغانستان نگاه میکردند  و امید وار بودند که با این دولت باب تازه یی از مناسبات سیاسی و اقتصادی را برقرار نمایند که با تهاجم اردوی یکصدو ده هزاری شوروی سابق این رویا ها دگرگونه شد و سیطرۀ  جویی شوروی سراسر  منطقه را فراگرفت .  این تهاجم خواب های قدیمی تزار را برای رسیدن به آبهای گرم هند در اذهان ملت  های  منطقه بیدار نمود و این بیداری جنبش همگانی را در برابر زمامداران شوروی به راه انداخت .  گرچه ایرانی ها که مرحلۀ گذار را سپری می کردند و حرکت خروشانی را به رهبری امام خمینی بر ضد امریکا براه افگنده بودند و این حرکت  ضد امریکایی در ایران از بسا جهات برای سیاستمداران کرملین دلگرم کننده بود و امید وار بودند که  با سقوط رضاشا مناسبات شان با دولت  تازه به قدرت رسیدۀ ایران دوستانه خواهد بود و حتا احتمال پیروزی های بیشتر خود را در افغانستان پیش بین بودند .  ا نقلابیون ایران بویژه گروههای     چپی  این کشور که همکار و  حامیان گروههای اسلامی خود را می خواندند ،  در سقوط محمد داوود سرنگونی آخرین  بقایای نظام های شاهی را در منطقه به تماشا گرفته بودند و از انقلاب ثور  حمایت میکردند ؛ ولی با آمدن امام  خمینی به ایران و ابراز این حرف او که گفت  : "  من دولت تعیین میکنم ، من تویی دهن این دولت میزنم  " بسیاری چیزها را تغییر داد ، حتا بر امیدواری های کریملین برای حمایت از تجاوز هویدای اوبر افغانستان نیز پایان داد  و در نتیجه چشم بینی هایی مبهمی که  نسبت به سیاست های آیندۀ او موجود بود ، به نحوی آشکار شد . او با ابراز این حرفها در واقع اساس نظام جمهوری اسلامی ایران را گذاشت که تا امروز استوارو شکست ناپذیر ادامه دارد و هنوز هم از نفس های امام تغذیه میشود .

رژیم وابسته به سیاست های شوروی سابق در افغانستان که بصورت مطلق العنانه از سیاست های شوروی در عرصۀ جهانی پیروی میکرد و خویش را به خانوادۀ بلاک شرق مربوط میدانست .  زمامداران آنوقت کابل چنان بی تابانه داد از رهایی کارگر از بند فقر و تنگدستی میدادند که هزاران کارگر در قلمرو های شوروی در زیر ساطور سوسیال امپیریالیزم این کشور ضجه میکشیدند . سیاست آنزمان مسکو زیر سایۀ سنگین و اختناق آور "داس و چکش" هر  آن حق هزاران کارگر را به  جیب زمامداران کرملین سرازیر کرده و زمینه را برای فربه شدن نظام سوسیال  امپریالیزم  فراهم می نمود تا بالاخره زمامداران مسکو چنان چاق شدند که با انفجارخود نظام شوروی را منفجر گردانیدند .  در هر حال  رهبران حاکم در کابل مانند دستگیر پنجشیری شعار های حماسی یی  برای دوستی شوروی افغان در فشانی ها کردند و مقطع قصاید خویش را به حرفهای " انسان شوروی " گویا آذین بسته بودند . گرچه من باور دارم که او براین گونه سروده های خود تجدید نظر کرده  و به جرئت آنها را مورد نقد خودی قرار داده باشد .  در حال هر چه باشد اینها واقعیت های تلخ جامعۀ افغانستان است که نمی توان از نگفتن آن خود داری کرد . به گونه ییکه امروز نمی توان از تهاجم امریکا به افغانستان چشم پوشید و ستم های امریکا را در برابر مردم بیدفاع این کشور به مثابۀ ادامۀ بی پایان سناریوی سپتمبر نادیده گرفت و زیر شعار تحقق دموکراسی و آزادی های بیان وحقوق بشری از آنها طفره رفت ؛ زیرا دیروز شوروی و حامیان او برای نابودی ارزش های اعتقادی و فرهنگی افغانستان کمر بسته و برای عملی شدن آن از هیچ ستمی دریغ نمی نمودند . امروز هم غرب وامریکا به گونۀ یی برای نابودی ارزش های فرهنگی افغانستان کار مینمایند و از فعالیت های تبشیری ابا نمی ورزند .  چنانکه در این اواخر رسانه (2)های کشور از توزیع انجیل بوسیلۀ سربازان خارجی به سربازان افغانی خبر دادند که ترجمه های انجیل بوسیلۀ  دولت توقیف گردیدند .

سایر رهبران رژیم بر مصداق کاسه داغتر از آش لاف دوستی با شوروی ها را سر داده  ،  مردم مظلوم افغانستان را در زیر آتش ثقیل و خفیف اردوی سرخ برای دوستی با کشور شورا ها فرا می خواندند و چنان گوش به فرمان مسکو عمل مینمودند که با سر دادن شعار های " کارگران جهان متحد شوید ، یک گام نه ؛  بلکه چندین گام پیشتر از " از شوروی ها میدویدند . چنان با شتیاق در این راه گام گذاشته بودند که گویا سرنوشت جهانیان را با سرنوشت مردم افغانستان یکسان رقم میزنند .

رژیم کابل که سخت حامی و تابع سیاست های شوروی سابق بود . نه تنها در عرصۀ سیاست داخلی بلکه در سیاست خارجی هم بیشتر ازآن جای پای شوروی را دنبال میکرد . زمامداران رژیم مزدور با آنکه با ایران به دلیل داشتن مناسبات نیک این کشور با شوروی سابق از احتیاط کار میگرفتند و نمی خواستند که خشم ایران را بیشتر برضد خویش بر افروزند . بنا براین کابل در رفتارخود با تهران از احتیاط فروگذار نمی کرد . این به معنای آن نیست که سیاست رژیم کابل در برابر تهران خیلی شفاف و بدون دغدغه بوده  و خالی از هر گونه تشنج ادامه داشت ؛ بلکه کابل و تهران هر کدام به نحوی در برابر یکدیگر بگونۀ رندانه یی سیاست بازی میکردند که در این بازی ها نمی توان دست شوروی را کوتاه برشمرد .

بصورت عموم گفته میتوان  که خطوط اساسی سیاست داخلی دولت افغانستان در زمان حکمروایی احزاب خلق و پرچم زیر شعار پر طمطراق " خانه ، کالا و نان" برای همه در سطح ملی و زیر شعار انترناسیونالیستی کارگری یعنی "  کارگران جهان متحد شوید " پوز بندانه در خط پیروی از سیاست های شوروی قرار داشت . سیاست خارجی  افغانستان به اساس اصل فلسفۀ  آشتی نا پذیری کمونیزم با امپریالیزم مسیری را می پیمود که بنیانگذار آن حاکمان شوروی بود و رژیم کابل جز تقلیدی کور کورانه از آن راۀ دیگری در پیش نداشتند .

رابطۀ تیرۀ کابل با اسلام  آباد در انزمان به دلیل حمایت پاکستان از مجاهدین و در اختیار قرار دادن خاک این کشور به آنها بحیث پایگاۀ سیاسی ونظامی چون آفتاب هویدابود و است که پاکستان بنا براهداف استرتیژیک خود به هر و سیله یی که باشد ، تنها ادامۀ    جنگ در افغانستان را به هر نحوی که صورت بگیرد ، خواهان است ؛  پاکستان ،  افغانستان را عمق استرتیژی خود در جنگ با هند تلقی میدارد تا در صورت احتمال درگیری  این کشور با هند برای عقب نشینی  سربازان و هم برای انداخت های ثقیل خود به هند ، ساحۀ باز وفراخی را در اختیار داشته باشد و هم از این  نیرو ها در هرگونه جنگی با هند استفاده نماید .  بنا براین حمایت هدفمندانۀ اسلام آباد دیروز از مجاهدین و امروز از طالبان آشکار است . در آنزمان روزانه صدها موتر حامل سلاح و مهمات  و سایر کمک های بشری از طرف موسسات خیریۀ بین المللی از خط دیورند از وانه  تا گنداب ، علی زی و میرانشاه به افغانستان منقل میشد و با وجود ادعای پیهم رژیم نجیب ، پاکستان از ارسال این کمک ها از خاک این کشور انکار می ورزید که اینگونه  تنش ها میان کابل واسلام آباد تا سقوط رژیم نجیب به شدت ادامه داشت  و  حتا  یک یا دو بار آنسوی خط دیورند مورد حملات راکد های "اسکد" از طرف رژیم نجیب قرارگرفت .

بصورت عموم گفته میتوان  که سیاست خارجی نظام تحت حمایت شوروی درافغانستان دنباله رو و کارگذار سیاست مسکو بوده و در قدم  جای پای مسکو را تعقیب مینمود .  به تاسی از سیاست های ایده ئولوژیکی مسکو هر گونه آشتی پذیری  با واشنگتن و  حامیان بین المللی آن  به شمول غرب را ناممکن شمرده و در راستای آشتی ناپذیری سرمایه داری  و کمونیسم به اساس فلسفۀ مارکس سیاست های خارجی خود را سر وسامان داده بودند که سبب نزدیکی و همکاری های افغانستان در سطح استرتیژیک با کشور های اروپای شرقی و سایر کشور های متحد استراتیژیک شوروی سابق گردیده بود . چنانیکه سربازان کشور های عضو پیمان نظامی "وارسا " که بعد از جنگ دوم جهانی در برابر پیمان " ناتو" یا اتلانتیک شمالی تشکیل شده بود ، درکنار نیرو های ارتش سرخ در افغانستان برضد مردم این کشور می جنگیدند و در ضمن کمک های اقتصادی و فرهنگی هم به افغانستان می نمودند . از جمله از اعزام هزاران دانشجوی افغان جهت فراگیری  دانش های تخنیکی و غیر تخنیکی به کشورهای اروپای شرقی میتوان یاد آور شد که کمک های کشور بلغاریا در عرصۀ ترانسپورت خیلی مشهود بود و اکثر  این موتر های سرویس شهری بصورت بی شرمانه و با روحیۀ  کامل ضد اسلامی و ضد ملی  بعد از پیروزی مجاهدین تخریب و ماشین وآلات آن ها به پاکستان انتقال داده شدند که این عمل ناشیانه به مثابۀ داغ ننگینی بر پبکر جهاد ملت افغان است که با این عمل شنیع ارزش های جهاد و افتخارات غرور آفرین مردم افغانستان را زیر سوال بردند .  نتیجۀ نامیمون چنین ناروایی های جهاد نمایان نا مسلمان را امروز هم لمس میکنیم و میبینم که چه دستان مکاری در عقب این ناروایی ها وجود داشت که زمینه را برای یک تجاوز دیگر در کشور فراهم نمود و امروز شاهد دردناکترین تجاوز امریکا و غرب به کشور خود هستیم که هرروز به بهانه های مختلف دهها افغان بیگناه در زیر بمباردمانها و تیراندازی های وحشیانۀ نیرو های خارجی به شهادت میرسند و فریادرسی ندارند . نیرو های خارجی چنان بی قیدانه و بی شرمانه به این کار ادامه میدهند که هرگزبه دهن کجی های جناب حامد کرزی وقعی نگذاشته و برعکس هر آن عطش خونخواهی ها و انتقامجویی های آنها از افغانها  بصورت سیراب ناپذیری ناسیرابتر میگردد وبس .

بعد  از سقوط نجیب وبا به میان آمدن حکومت پرآشوب مجاهدین همه  چیز در کشور بهم خورد . جز افغانستان به مثابۀ یک تل خاک و ویران چیزدیگری باقی نماند. تمام تاسیسات اقتصادی و ساختار های دولتی چون اردو ، نظام اداری و سیاسی کشور ازهم پاشید و در چنین حال رهبران جهاد بدون توجه به مصالح ملی و منافع علیای کشور به منافع خود ارجحیت داده و بصورت بیرحمانه یی در تبانی با بیگانه ها جنگ خونینی را در کشور به راه افگندند و شصت هزار کابلیان بیگناه را طعمۀ آتش سلاح های ثقیل و خفیف خود نمودند . شهر کابل و  اطراف آنرا به خاک وخون کشاندند و با این عمل ناعاقبت اندیشانه خاطرات زشت و ننگینی را برای مردم افغانستان برجا گذاشتند . گروهها چنان باهم درگیر شدند که جز برای منافع خود از عینک قدرت دیده ودر اصل سیاستی در سطح ملی و بین المللی وجود نداشت که روی آن به تفصیل و تلخیص صحبت کرد .

در آنزمان شماری از نیروهای درگیر در جنگ را مانند جمعیت اسلامی به رهبری شورای نظار ، اتحاد اسلامی سیاف ، گروۀ دوستم و ... روسیه ، هند وایران حمایت سیاسی ، نظامی و لوژستیکی نموده  و از حمایت های اقتصادی و مالی آنها برخوردار بودند . شماری از نیروهای  مخالف  این گروهها را چون حزب اسلامی و وحدت اسلامی را پاکستان و  به گونه یی ایران حمایت نظامی  و سیاسی مینمود. این گروهها بر سر گرفتن قدرت چنان با  یکدیگر درگیر بودند که در اصل فرصتی برای ساختن خطوط اساسی سیاست داخلی و  یا خارجی کشور نداشتند .  حکومت کابل و مخالفان آنها میزان دوستی ها و دشمنی ها را با هر کشوری را برابر به حمایت های مالی ، اقتصادی و نظامی از سوی  آن کشور برمی شمردند . در سیاست های خارجی خود اعلام حمایت از سیاست های عدم مداخله در امور دیگران و حفظ  روابط نیک همجواری با همسایه ها را سر میدادند که نمی توان اهداف استرتیژیکی را از نگاۀ  سیاسی آنهم در سطح بین المللی در دستور کار این حکومت سراغ نمود . 

حکومت مجاهدین به ریاست  استاد ربانی و تحت قیادت مسعود رابطۀ  که امریکا در آنزمان افغانستان را به تاق  فراموشی گذاشته بود و با رویداد های افغانستان در اصل علاقه یی نداشت  و چه رسد به اینکه از سیاست های خارجی و داخلی امریکا یا افغانستان در قبال یکدیگر  سخن گفت . گرچه امریکایی ها بعدتر از طریق خانم رافایل تماس  هایی با مسعود برقرار و برای حل منازعۀ افغانستان با طالبان فعالیت های سیاسی ییرا به راه افگند که پس از چند دید و بازدید نمایندۀ امریکا و مسعود بنا بر بی میلی استخبارات امریکا برای حمایت از مسعود به نتیجه یی نرسید  . (3)  گرچه با پا در میانی های رافایل توافقی میان مسعود و امریکا برسر تبادلۀ اطلاعات برای دستگیری اسامه صورت گرفت و  گروپی از نفرات مسعود در نزدیکی های سروبی برای نابودی اسامه کمین گرفتندکه با مخالفت امریکا روبرو شد و بالاخره این رابطه بهم خورد .

حکومت استاد ربانی بنا بربی تفاوتی  امریکا نسبت به  افغانستان و توجۀ امریکا به پاکستان و دید امریکا نسبت به افغانستان از عینک سیاست های پاکستان ناگزید بود که با دولت وارث دشمن سابقۀ مجاهدین باب دوستی را بگشاید و از کمک های سیاسی ونظامی این کشور برخوردار شود . چنانیکه بانک نوتهای پنج هزاری و ده هزاری در آنزمان در روسیه چاپ شد و به همین گونه حکومت استادربانی از کمک های دیگر روسیه به نحوی برخوردارد و هند هم که متحد عنعنه یی شوروی سابق بود . در شماری موارد تسهیلات سیاسی و نظامی را برای دولت کابل فراهم میکرد و از کمک این دولت  در بخش های دیگر هم فروگذاری  نمی کرد .  رابطۀ دولت استاد ربانی که در گذشته به دلیل  حمایت ایران از احزاب شیعه چندان پررنگ نبود و ایرانی ها با دولت کابل سیاست بازی میکردند تا برقرار روابط دراز مدت و اتخاذ سیاست های استرتیژیک و دولت کابل هم ناگزیر بود تا بصورت کجدار و مریزی رابطۀ خود را با دولت ایران حفظ نماید ؛ ولی با روی کار آمدن طالبان بویژه پس از سقوط دولت مجاهدین توسط طالبان به حمایت پاکستان رابطۀ حکومت استاد ربانی در تبعید ( در پنجشیر) با دولت ایران گرمتر شد و با غلبۀ  طالبان بر کابل ، ایرانی ها ناگزیر شدند که از سیاست های مقطعی خود بار دیگر  استفاده نموده و باب مناسبات گرمتررا با حکومت استاد ربانی بگشایند و  حتا به اعزام افسران خود  برای تربیه و پرورش جنگجویان مسعود مبادرت ورزید  .

با به قدرت رسیدن طالبان در کابل اوضاع کشور بصورت کامل دگرگون شد و تمامی کشور های جهان به استثنای پاکستان ، امارات متحد عربی وعربستان سعودی از به رسمیت شناختن حکومت طالبان دوری اختیار کردند و بسیاری از کشور های جهان شناخت خود را از حکومت استاد ربانی پس نگرفته و سفرای این حکومت در سفارتخانه های افغانستان دربسیاری از کشور های اروپایی و آسیایی وافریقایی حضور داشتند .

طالبان که به کمک پاکستان به قدرت رسیده بودند .  بسیاری  از مناسبات بین المللی خود را ازطریق این کشور تنظیم کرده  و این کشور در واقع حیثیت گرداننده  گی  سیاست های خارجی طالبان را به عهده داشت . چنانیکه موضوع اختطاف طیارۀ هندی و فرود آوردن آن در قندهار به گونۀ غیر مستقیم با پا درمیانی پاکستان با رهایی  مولانا   مسعو اظهر رهبر  حرکت  "جیش محمد "شاخۀ لشکر "طیبه" در کشمیر  پایان یافت .

گفتنی است که جنرال های پاکستان برای احیا ، سازماندهی و ورود آنهابه افغانستان نقش تعیین کننده یی داشتند . از جمله به نقش کرنیل امام در   زمان سفارتش در قندهار میتوان یاد آور شد که برای آ مدن طالبان در قندهار زمینه سازی های فراوانی نمود  . چنانچه  کرنیل امام که در آنزمام قنسل پاکستان در قندهار  بود. برای سر وساماندهی حرکت طالبان و ورود آنها به  قندهار همکاری زیادی کرده بود . او درهمین نزدیکی ها در گفت و گوبا روزنامۀ دان پاکستان گفت که او آماده است تا برای ایجاد صلح بین طالبان و دولت پا درمیانی نماید . گفته می شود که او در همدستی با نصرالله بابر در سیاستگذاری های  نظامی و سیاسی طالبان نقش زیادی داشتند . از گفته های نصرالله بابر در اخرین گفت وگوهایش با روزنامه ها مبنی بر سفرش به  جوزجان وملاقاتش با جنرال دوستم پیش از سقوط طالبان آشکار شد که او دست بازی در سیاست گذاری های طالبان داشته  است .

گرچه با ورود طالبان به کابل امریکا از طریق چندین موسسۀ خیریه به یاری مردم افغانستان شتافتند ؛ اینکه در خفا میان دولت امریکا و طالبان به یاری خانم  لیلی هلمز ( 4 ) چه میگذشت ، از آن خبری نبود که بعدها رسانه ها از رابطۀ طالبان با پا در میانی خانم هلمز با امریکایی ها گزارش دادند ؛  ولی از رابطۀ آشکار سیاسی میان طالبان و  امریکا خبری نبود .  هر رابطه ییکه وجود داشت از طریق پاکستان تنظیم میشد و کشور های امارات و سعودی هم در تنظیم روابط جهانی طالبان نقش داشتند .

با آنکه سیاست خارجی طالبان چندان آشکار نبود و هر آنگاهی به بازی های سیاسی می پرداختند و تلاش می کردند که باب مناسبات سیاسی را با شماری از کشور ها به گونۀ غیر مستقیم باز نمایند . سیاست های خارجی آنها بی شباهت با سیاست های داخلی  آنها ببود و در ضمن از شفافیت چندانی هم برخوردار نبود . طوریکه با خدعه وفریب وارد کابل شدند و استاد ربانی ومسعود را به بهانۀ وظیفۀ مقدسی که خود را " جاده صافکن " می خواندند ، تمام رقبای سیاسی و نظامی خود را فریب دادند و به این بهانه  پول های زیادی از آنها گرفتند که گویا بعد از سرکوب حزب اسلامی میانۀ خوبی با دولت استاد ربانی خواهند داشت وهرگز هوای در سرداشتن قدرت را هم ازخود بروز نمی دادند تا زمانی به این بازی ادامه دادند که نزدیک چهار آسیاب کابل شدند و بعد از رسیدن به چهارآسیاب کابل آخرین حرف های  خود  را با نماینده گان مسعود چون فایض رییس سره میاشت آنوقت و واحدیار که همانا ترک آبرومندانۀ مسعود از شهر کابل بود ،  ابراز نمودند .  

طالبان که خود را بانی امارت اسلام می  خواندند و به نحوی به امارت جهانی اسلام باور دارند. برای رسیدن به این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نشده و سیاست های کجدار ومریز خارجی آنها در همین راستا می   چرخید . هدف آنهابعد از پایان تصرف افغانستان رفتن به آ سیای میانه و آزادی سرزمین های اسلامی آنسوی ماورای آمو بود . حتا این بلند پروازی های طالبان باری  میان آنها و دولت حامی آنها یعنی پاکشتان تشنج آفرین بود . چنانچه یک و یا دو مرتبه تفنگداران طالبان با سربازان پاکستانی نیز درگیر شدند و گزارش ها حاکی از تیره شدن آنها با دولت پاکستان بود . بنابر این آنها به نحوی استرتیژی نظامی وسیاسی خود را رسیدن به چنین هدف بزرگ تو جیه میکردند و مینمایند . باآنکه طالبان خطوط اساسی سیاست خارجی خود را بصورت آشکاری اعلام نکردند ؛  ولی درظاهر شعار عدم مداخله و  تشنج آفرینی  در امورکشور های دیگر راسر میدادند . دپلوماسی های پیشگیرانه را تایید میکردند ؛ ولی در سیاست های خارجی شان مخالف جدی مداخلات کشور های غربی و امریکایی در امور افغانستان و حتاخواهان خروج نیرو های آنها از کشور های اسلامی بودند و هستند . تلاش  میکردند تا سیاست های فعال منطقه یی را داشته و نقش خوبی در  حل مسایل جهانی اسلام داشته باشند . بیشتر خواهان تامین مناسبات گسترده با کشور های اسلامی بویژه با همسایه ها با توجه به حفظ اصول همجواری بودند . بالاخره هنوز پروژۀ تاک سوزی ها وزمین سوزی های آنها در شمال کشور پایان نیافته بود که تند باد حادثۀ یازدهم سپتمبر وزید و امریکایی ها خواهان استرداد بن لادن ازطالبان شدند وطالبان هرگز حاضر نشدند تا این برادر دینی خویش را برای یک نصرانی تسلیم نمایند و  وبا زیرپا گذاشتن اصول  اعتقادی شان وارد معامله و مصالحه با امریکایی ها شوند . آشکار است در صورتیکه طالبان یه این امر تن میدادند ،  همه چیزدگرگونه  میشد و بالاخره امریکا آنها را به رسمیت می شناخت و تخت وبخت طالبان در کابل برقرار می بود . امروز ما شاهد هجوم نیرو های گوناگون خارجی  در کشور نمی بودیم ؛ زیرا آنوقت قرۀ فال بنام ملاعمر آخوند زده میشد و دیگر آقای کرزی ، یاران فاسد و ناتوان او اعم از تفنگداران جهاد نما و لیبرال ها و کارمندان و شرکای نفتی یونیکال به این پر رنگی در صحنۀ سیاسی کشور حضور فعال نمی داشتند .

پس از سقوط طالبان در افغانستان بوسیلۀ نیرو های امریکایی اوضاع سیاسی ونظامی در کشور به کلی عوض شد و  پس از عقد معاهدۀ بیمار بن ادارۀ  موقت در افغانستان به رهبری  حامد کرزی تاسیس شد .

توافقنامۀ بن در چندین مرحله به اجرا در آمد که تاسیس ادارۀ موقت برای شش ماه ، تشکیل لویۀ جرگه برای تاسیس  حکومت انتقالی برای دوسال ، تشکیل لویه جرگه برای تصویب قانون اساسی وبعد هم انتخابات ریاست جمهوری وشش ماه بعد هم انتخابات پارلمانی درکشور به مثابۀ آخرین مرحله از مطالبات توافقنامۀ  بن بود که هر چند بعد از دو بار تاخیر برخلاف پیش بینی آن توافقات در افغانستان به اجرا درآمد.

این معاهده تحت نظارت سازمان ملل متحد در زیر چتر دو گرایش یکی جبهۀ شمال ودیگری هم  پروسۀ فبرس و پشاور به امضا رسید .  حضور نیرومند جبهۀ شمال و بی تفاوتی ها و دو دستگی ها بین پروسۀ قبرس در رابطه یه نقش شاه و کمرنگ بودن اشتراک کننده گان پشاور که نمایانگر دو گرایش متضاد بود،  سبب شد جبهۀ شمال تمام دستاورد های ناقص بن را ببلعند و پروسۀ قبرس آرام  راۀ خود را جدا نمود  و با عدم حضور خود درقدرت  بی تفاوتی خویش را نسبت به این معاهده ابراز کرد .

 اثرات این دو گرایش متضاد  درمحتوای توافقنامۀ کنفرانس بن و پروسۀ بعدی آن  از جمله  درترکیب ادارۀ مؤقت و حکومت انتقالی ،ترکیب لویه جرکه ها وتصامیم و اسناد تصویب شده بوسیلۀ آنها ؛ مانند  قانون اساسی  و سرانجام ساختار و ترکیب دولت کنونی افغانستان ، مایه های بحران زا یی اند که امواج توفندۀ آن روزتا روز از عمق به سطح بالا آمده و کشتی توفانی نظام را با ناخدای فاسد و ضعیف آن  به غرق شدن تهدید مینماید. 

گرچه این معاهده با پشتیبانی وحمایت مستقیم جامعۀ بین المللی امضا گردید و مفاد آن با سهمگیری برخی از افراد جهادی ، لیبرال ها وشاه طلبان  در ترکیب ادارۀ موقت وحکومت انتقالی  وبالاخره دولت کنونی  به اجرا درآمد ؛ ولی این دستگاه ها ناتوانتر از آن بودند که از بار چنین مسؤولیت بزرگ بدر میشدند و بالاخره در عمل وسایل سیاسی یی نبودند و یستند که توانسته باشند و یا بتوانند وظایف سپرده شدۀ خود را با موفقیت اجرا نموده و یا اکنون اجرا نمایند. آشکار است که علل آن در سنگ بنای کجی بود که بنیانگذاران این توافقنامه بدان توجه نکردند .  ناتوانیهای  آنها در عدم تاسیس حکومتی مرکزی ونیرومند از جمله کاستی هایی است که جامعۀ مارا امروز سخت به چالش کشانده است . با آنکه به اساس توافق بن سیستم حاکمیت مرکزی در آن امری مسلم وحتمی پذیرفته شده بود.

به اساس این معاهده پنجهزار سرباز از کشور های اروپایی  زیر نام نیرو های صلح وتامین امنیت (آیساف) وارد افغانستان شدند . در کنار  این نیرو ها رهبری جنگ با طالبان را زیرنام مبارزه یا تروریزم امریکایی ها به عهده گرفتند و ده هزار سرباز امریکایی وارد افغانستان گردیدند . امریکایی به رغم هشدار ها بی تو جه به تاریخ افغانستان که در طول تاریخ  قبرستان متجاوزین بوده است و هر مهاجمی با وارد شدن در این سرزمین در باطلاق کشندۀ آن چنان گیر مانده که بالاخره راۀ فرار خود را هم گم کرده است ،  بسوی این کشور سوقیات نظامی را آغازیدند  .

از آن به  بعد امریکا مالک الرقاب  افغانستان شد و تاخت و تاز را بر قلمرو های این سرزمین آغاز نموده  و  بصورت  غیر مستقیم و حتا مستقیم   عنان سیاست های داخلی و خارجی این کشور با در نیز بدست گرفت  . گرچه افغانستان خطوط  اساسی سیاست خارجی خود را چنین اعلام کرده است :

1- سياست خارجی افغانستان براصل عدم مداخله و باور به صلح جهانی استوار است.
2- سياست خارجي افغانستان مبتني براصل ديپلوماسي پيشگيرانه و سياست مبارزه با نابودي علل اجتماعي، سياسي اقتصادي، تنازعات قبل از آنکه، منازعات بگونه یی متقابل های مسلحانه درآيد ، ميباشد.
3- سياست خارجی افغانستان سياست خارجی چند جانبه است.
4- افغانستان به اصل امنيت جمعي از طريق دفع خطرات منطقوي و جهاني، بر مبناي اصل مبارزه مشترک با تهديدهای جدی و احتمالی باور دارد.
5- جمهوري اسلامي افغانستان با گسترش سلاح هاي کشتار جمعي در سراسر جهان به ويژه در منطقه مخالف بوده وخواهان يک منطقه عاری از سلاح کشتار جمعی ميباشد.
6- سياست خارجي افغانستان مبتنی است براصول تقويت همکاری هاي منطقه یی .
7- سياست خارجی افغانستان جهت گيری کاهش تنش و اجتناب از تنش را در رابطه دو و چند جانبه بين المللي دارد.
8- سياست خارجی افغانستان بر نزديکی و تقويت پيوند ميان کشورهاي اسلامي با توسل به مناسبات دو وچند جنبه استوار است.
9- سياست خارجی جمهوری اسلامی افغانستان در برابر ايالات متحده امريکا و دموکراسی جهان تنها از طريق مبارزه مشترک با تروريزم و پايان دادن به افراط گرايی مشکل نمييابد، ما به روابط خود با ايالات متحده امريکا و جهان دموکراسي از يک چشم انداز ستراتيژيک از چشم انداز باور به ارزش هاي سياسي، حقوقی و اجتماعی مشترک می نگريم.
10- سياست خارجی افغانستان در برابر همسايگان بر اصول حسن همجواری، عدم مداخله در امور داخلی يکديگر و احترام به حق حاکميت ملي استوار است .سياست خارجي افغانستان بر دوستي همراه با همکاري با قدرت های بزرگ منطقه یی استوار است از انجمله همکاری بسيار پر بار اقتصادی و سياسی با جمهوری هند، چين و فدراسيون روسيه و ديگر کشورهاي بزرگ منطقه یی ميباشد .  (*)

افغانستان در  حالی این خطوط اساسی سیاست خارجی  خویش را اعلام کرده است که در همین  اکنون در حدود هشتاد هزار نیرو های  خارجی از46 کشور دنیا در افغانستان حضور دارند که در حدود    پنجا هزار آن در چوکات "آیساف" و دمتباقی آن ها سربازان امریکایی هستند که در چوکات مبارزه با تروریزم بیشتر در  جنوب این کشور مصروف نبرد با طالبان هستند . این نیروها  به رغم خواست های مکرر  حامد کرزی مبنی بر خود داری  از  کشتار افراد بیگناۀ ملکی هر روز ده های افغان بیگناه را زیر آوار های خاک نموده و خانه و کاشانۀ آنها را ویران مینماید که این عمل امریکایی ها خشم وانزجار روزافزون مردم افغانستان را فراهم کرده است که اعتراضات و تظاهرات روزمرۀ افغانها را در هر گوشه کنار کشور به همراه دارد . مقامات امریکایی و غربی تنها با " ابراز تاسف " در برابر این همه حوادث خونبار پاسخ داده و حامد کرزی هم از ناچاری ها به تشکیل کمیسیون های رسیده گی به این حوادث می پردازد  که تا  حال نتایج کار این کمیسیون هاچندان آشکار نیست و تنها حیثیت تابلیت مسکن را برای خاموش ساختن مردم دارد و بس . از تبصرههای اخیر روز نامه های امریکایی چون واشتنگتن پست و نیویارک در بارۀ آخرین سفر حامدکرزی به امریکا به ضعف وقوت سیاست خارجی  افغانستا میتوان اندکی پی برد .  چنانیکه واشنگتن پست (5) پیرامون مذاکرات کرزی واوباما نوشته است : در واشنگتن نسبت به  کرزی و  زرداری بحیث دو رییس جمهور ضعیف ومردم  زده نگاه مینمایند که هر دو حکومت های فاسد و ضعیفی را اداره مینمایند . به  ادامه نوشته است که افسران امریکایی از انتقادات برهنۀ کرزی از بمباردمان های هوایی امریکایی آزرده خاطرشده اند و علاوه کرده  است که کاخ سفید برای پر کردن خلای ضعف کرزی در نظر دارد تا کرسی  صدارت را در نظام ریاستی افغانستان ایجاد نماید . در حالیکه نظر به  قانون اساسی افغانستان نظام دولتی  این کشور ریا ستی است .

نیویارک تایمز (6) نوشته است : امریکا با هیچ یک از این رهبران اعتماد ندارد ؛ ولی بازهم اوباما   تلاش دارد تا از اینها برای مبارزه با تروریزم کار بگیرد .

از ابراز مطلب بالا دست کم میتوان به خطوط اصلی ضعف و ناتوانی های سیاست خارجی افغانستان میتوان پی برد تا به خطوط اساسی آن .  کارآگاهان سیاسی بدین باور اند که یک کشور زمانی میتواند سیاست خار ج مستقل داشته باشد که از استقلال کامل سیاسی واقتصادی برخوردار باشد . این در حالی است که افغانستان اکنون با دشواری های بزرگی امینیتی ، سیاسی و اقتصادی مواجه است . در  حالی بسر میبرد که  حتا یارای قانونمند ساختن نیرو های خارجی در این  کشور را ندارد . شاید هم زمزمۀ قانونمند سا زی نیروهای  خارجی در این شرایط  که در اصل از توازن نیرو میان افغانستان و امریکا خبری نیست ، از سوی شماری از اعضای پارلمان و دیگر گروهها و شخصیت ها یک  حرف دلخوش کننده و تبلیغات سیاسی گروهی بیش نباشد .

این در حالی است که به رغم دشواری های موجود  و واکنش نامناسب مردم ما بر   ضد نیرو های خارجی ، امریکا بدون توجه به واقعیت های تاریخی افغانستان  به افزایش نیروهای خود به این کشور ادامه میدهد . بیرابطه نخواهد  بود اگر اشاره یی با تبصرهها و نکته نظرات شماری کارشناسان غربی و شرقی مبنی بر شست پذیری نیرو های خارجی  درافغانستان شود که امریکا را برای بازگشت از افغانستان فراه خوانده اند .  چنانیکه

اندپندنت آنلاین بریتانیا به قلم پاتریک کاکبون (7): اگر بوش  به بهانۀ واهی سلاح  های کشتار جمعی به عراق حمله کرد ، جانشین او درافغانستان با بحرانی رو به رو است که ثبات منطقه را باوجود دوقدرت اتومی واقعی یعنی هند و پاکستان به خطر انداخته است . درمقابل آنچه که در عراق گذشت  ، آیندۀ بحران افغانستان امروز بسیار خطرناکتر  به نظر می رسد  .  این نویسنده در آخر نوشته است : باید به این مسأله توجه کرد که دولت امریکا نیز به همان گونه که اپراطوری بریتانیا در قرن نزدهم و ارتش شوروی در قرن بیستم دریافت ، روزی به این نتیجه خواهد رسید که ادامۀ حضور نیروهای نظامی اش در افغانستان واقعا به مشکلات آن نمی ارزد .

یک  جنرال روسی گفت (8) : قشون شوروی در سال 1357 بدون کدام اساس قانونی به افغانستان آمدند و این تخطی سبب شد که بسیار مردم کشته شدند و آواره شدند . درحالیکه شوروی میتوانست برای افغانستان کمک های مالی و اقتصادی تهیه می نمود. وی افزود:  در این صورت  ما پوزش از مردم افغانستان نمی خواستیم .

دموکراتها و جمهوریخواهها(9) نامه ییرا به اوباما ارسال کرده اند که اورا از اعزام نیرو های بیشتر به افغانستان برحذر داشته اند . اینها اعزام نیرو های تازه را به افغانستان غیر ضروری پنداشته و گفته اند که حالاکه امریکا تصمیم خروج از عراق را گرفته است ، در افغانستان هم نباید قرار را ترجیح بدهد . یکی از اینها اشاره به حملۀ بریتانیا و  شوروی سایق نموده و خاطرنشان کرده که صد هزارنیروی امریکایی هم در این کشور کاری را انجام داده نمی تواند ؛ زیرا هیچ کشور مهاجمی  براین ملت پیروزنشده است  . این سناتورهای به تسریع روند سیاسی و مذاکره با طالبان تاکید کردند . واشنگتن پست : سناتورهای (10) امریکا نامه ییرا به اوباما فرستاده اند که او را ازافزایش نیروها به افغانستان برحذر داشته اند . در این نامه کالمن سیاستمدار برجستۀ امریکایی از تجاوز بریتانیان و شوروی سابق به  افغانستان یاد آورشده و افزوده است که این کشور قیرستان امپراطوری های گوناگون بوده است . از اوباما خواسته است تا با کاهش دادن توقعات خود و دستیازی به دپلوماسی فعال منافعش را در این کشور بر آورده سازد . کالمن (11)در آخر گفته بود : واشنگتن میتواند در افغانستان گام به گام حرکت نماید تا مرحله به مرحله به موفقیت نایل آید . وی به چند مرحله اشار کرد که در نتیجۀ آن طالبان با القاعده یک جا شدند و حال باید کار شود تا طالبان از القاعده جدا ساخته شوند . این کار بوسیلۀ پول ، شرکت دادن آنها در قدرت و یا روش دیگری باید انجام یابد . دنیس کوچی(12) پنجمین  سناتور اوهایو وکاندید ریاست جمهوری قبلی امریکا گفت برروسیه و بریتانیا چه گذشت و بر سر ما چه خواهد آمد . دانپال کاندید جمهوریخواه گفت : حکومت از احتیاط کار بگیرد ؛ زیراافغانستان راۀ حل نظامی ندارد. ما اکنون که از عراق بیرون شدیم ونباید در افغانستان قرار بگیریم .

این در حالی است که امریکا در گذشته ها در زمان های خیلی بحرانی افغانستان را د رعمق بحران ها تنها رها کرده بود . چنانیکه روزنامۀ باستون گلوب (13)نوشته است : امریکا از طریق استخبارات پاکستان مجاهدین افغانستان را کمک کرد که با خروج آخرین سرباز شوروی "مال برن" مسؤول استخبارات امریکا در منطقه به امریکا نوشت که جنگ در افغانستان پایان یافت و بعد از این پیام در سال 1990 امریکا افغانستان را بباد فراموشی گذاشت .

اکنون با بازگشت امریکا به افغانستان اوضاع خیلی پیچیده ودشوار شده است که مصارف هنگفت نظامی جنگ در این کشور کمر اقتصاد امریکا را شکشته است . ادارۀ اطلاعات و آمار امریکا ( جی ای او(14) نوشته است : مصارف مجموعی وزارت دفاع امریکا در  جنگ عراق وافغانستان 686ملیارد و 700 ملیون دالر از سال 2001 تاکنون شده است . 533ملیارد و 500 ملیون د رجنگ  عراق و 124 ملیارد دالر و صد ملیون دالر در جنگ افغانستان  و 28 ملیارد و و صد میلون دالر برای عملیات های نظامی دفاعی داخلی امریکا صرف شده است .  این مبلغ از    جمله 85 در صد پول تصویب شدۀ 808 ملیارد دالری امریکا است که بعد از حادثۀ یازدهم سپتمبر برای برنامه های دفاعی امریکا تصویب شده بود . هزینه های نظامی امریکا  از سال 2005 تا 2007 رشد چهل در صدی ودر سال 2008 رشد 33 در صدی را نشان میدهد که مصارف جنگی پنتاگون د رسال 2008 162 ملیارد  و400 ملیپون دالر ود ر سال 2009 65 ملیارد و 900 ملیون دالر پیش بینی شده  بود که اوباما در نظر دارد تا 75 ملیارد و 500 ملیون دالر به آن اضافه کند .

امریکا در حالی این بار گرانسنگ نظامی را ناگزیرانه به پیش می برد که به  گزارش روز نامه های امریکایی در برابر دشمنان کم مصرفی قرار دارد که  هزینه های  جنگی شان برای یک طالب جهت اشغال یک پوسته ضرف 4  دالر است . چنانیکه رونامۀ واشنگتن پست  و گاردین  نوشته  اند (15) : مصارف یک طالب برای اشغال یک پوسته به 4 دالر میرسد . در   حالیکه مصرف سا لا نۀ یک مشاور خارجی در افغانستان از 250 هزار تا 500  هزار دالر امریکای میرسد . علاوه بر این یک مشاور درکنار پول برای معاش  محافظین ، خریدموترهای لکس ،  کرایۀ خانه و سفر بوسیلۀ طیاره و موتر های زرهی 35 در صد خطر پولی و و 35 در صد پولی به نام مشقت بدست می آورند . کمک های  جامعۀ  جهانی برای افغانستان از سال 2001 تا سال 2009 به 31ملیارد رسیده است که مصرف ماهانۀ امریکا در افغانستان به یک صد ملیون دالر میرسد .

 

امریکا در حالی این بار سنگین جنگ را در افغانستان وعراق تحمل مینماید که  این  کشور نه تنها با بحران غیر قابل  کنترول مالی و  اقتصادی روبرو است که از سؤ استفاده های هنگفت مالی و فساد کارمندان خود در عراق و افغانستان نیزضجه میکدشد . چنانچه ستیفن مور تفتیش (16)سنای امریکا از باز سپردن 13 ملیون دالر به سرقت رفته به حکومت عراق خبر داد  . وی افزود که از چمله 21ملیارد دالری که برای باز سازی عراق داده شده است . از 15- 20 در صد آن که از 3 تا 4 ملیارد دالر میگردد اختلاس شده است . وی ابراز تاسف کرد که از 32 ملیارد دالری که برای افغانستان کمک شده است ، نیز حیف  و میل گردیده است . وی ابراز امیدواری کرد که نباید تجربۀ عراق در افغانستان بار دیگر تکرار شود.  

گذشته ازاینکه بد رفتاری های امریکایی ها در زندانهای گوانتانامو ، بگرام و ابوغریب  بغداد چنان خشم انزجار ملت های مسلمان جهان را برضد سیاست های امریکا برانگیخته است و آخرین گزا رش های در این باره مشعر است که  نظر به درخواست یک ادارۀ حقوق بشر(17) پنتاگون اعلام کرده است که در حدود دو هزار تصویر شکنجه اززندانیان گوانتامو و ابوغریب بغداد و بگرام افغانستان را نشرخواهد کرد . این تصویرها ازبرخورد وحشیانۀ سربازان امریکای در عراق وافغانستان پرده برمیدارد .

با این حال  برنامه های اصلاحی اوباما  و توصیه های جدید موسسات امریکایی برای او جهت  تجدید نظر در سیاست های تبلیغاتی بوش هم کاری  را از پیش نخواهد برد . چنانیکه موسسۀ تحقیقاتی واشنگتن(18) نزدیک به محافظه کاران به دولت امریکا توصیه کرده است که ازلحنی دقیق و غیر مبارزه جویانه استفاده کند واز عباراتی نظیر " جنگ علیه تروریزم " ، شورش بین المللی " و " جهان اسلام " کمتر استفاده نماید .

موضعگیری های سیاسی کرزی طی  هفت سال گذشته بویژه در برابر پاکستان خیلی شتاب زده و ناهماهنگ بوده که قد بلند کردن های او را برای آشتی ملی وفراخوان او را برای بازگشت طالبان به صلح سوال برنگیز نموده است . وی هر آنگاهی  طالبان را برای صلح خوانده ، در پی آن می شود تا ملاعمر را از غار های پنهانش بیرون کرده و با او مذاکره نماید . وی  و به رغم سخت باوری ها و پاسخ های سرد طالبان برای پیوستن به روند صلح و آشتی ملی نسبت به آنها دلگرم است که داعیۀ صلح خواهانۀ او را برای آشتی ملی زیر سوال برده است . سیاست های خارجی او در زیر شلاق سیاست های امریکا فرصت قامت راست کردن را نیافته  و سیاست های داخلی او را نیز کمرنگ و بی مزه گردانیده است . در نتیجه سیاست های خارجی گاه برسم و گاه برنعل حامدکرزی چنان زیر آتش سنگین مبارزه با تروریزم ضجه میکشد که حتا  فرصت سر وساماندهی  سیاست های داخلی او را نیز ربوده است .

از همه مهمتر اینکه حضور نیرو های خارجی در افغانستان و دیکتی های تحمیل گرانۀ کشور های خارجی  و مداخلۀ آنها در امور  این کشور و توجه ندادن به خواست های دولت که گویا این نیرو ها خویش را حاکم بلامنازعۀ افغانستان به حساب می آورند .  درکنار انبوهی از دشواریها از جمله علت هایی اند که سیاست خارجی افغانستان را سخت جریحه دار گردانیده و درزیر شلاق سیاست های غرب وامریکا فرصت قامت راست کردن را از دست داده و دردمندانه رنج میبرد .

کار شناسان مسایل سیاسی به این باوراند که یکی از علل حوادث سه دهۀ گذشته، ترک سیاست بی طرفی فعال افغانستان بود که این توازن با به قدرت رسیدن حزب خلق و پرچم در این کشور بهم خورد.

از نظر موقعیت ژیوپلوتیک افغانستان در طول تاریخ معبری برای کشور های قدرت مند  جهان بوده است . بنا براین با توجه به این وضعیت افغانستان حفظ سیاست بی طرفی مثبت وفعال برای آرامش این کشور تاثیرگذار بوده و  بهانۀ  هرگونه مداخلات خارجی ها را در این کشور نیز از بین میبرد .  پیوستن یک کشور ضعیف به یک ابر قدرت نه تنها گرهگشای دشواری های آن کشور نخواهد بود ؛ بلکه زمینۀ همکاری کشور های دیگر را نیزبه آن کشور تنگتر میگرداند . امروز پیوستن افغانستان را به امریکا شاهد هستیم که درچه فاجعه یی دسب و پا میزند و سهم افغانستان را در کجای دوکتورین نظم نوین جهانی میتوان پیدا کرد  . درحالیکه امریکا به استرتیژی یی در دایرۀ  دوکتورین نظم نوین خود می اندیشد که  طراح و مجری آن خودش است .  سهم افغانستان ازنظم نوین که معنایی  جدا از جهانی شدن متوازن دارد،  جز گسترش نا امنی چیزی دیگری میتوان تلقی نمود .
در صورتیکه افغانستان جایگاۀ واقعی خود را در این گسترۀ پرآشوب دوکتورین امریکایی بصورت مستقل پیدا ننماید . بحران هر روز در این کشور فراگیرتر شده و بالاخره
باردیگر میدان رقابت میان ایران، روسیه وپاکستان از یک سو و آمریکا از سوی دیگر خواهد قرار گرفت که جز تکرار تجارب ناکام سه دهۀ اخیر ره آورد دیگری نخواهد داشت و حاصل آن هم افزایش آلام بیدرمان مردم افغانستان چیزی دیگری نخواهد بود .
ادامۀ این گونه سیاست ها جز آنکه کشور را به پرتگاۀ آشوب و میدان  مداخلات کشورهای خارجی گردانیده و این کشور را به شدت بسوی تجزیه واز هم فرو پاشی سوق خواهد داد وبس . این بار شاید از پیکرۀ این کشور بیمار بنام افغانستان باقی نخواهد ماند . اکنون مسؤولیت سیاستمداران این کشور است که چگونه برای رهایی این کشور از آشوب کاری را انجام داده میتوانند که از وقوع همچو فاجعه های دردناک جلوگیری نمایند .

از سویی هم سوابق مردم افغانستان در مبارزه با اشغالگری های انگلیس ،  شوروی و اکنون امریکا وموقعیت این کشور در کنار همسایه های آزمند بویژه  پاکستان و ایران  با سیاست های فریبندۀ آنها  و ازسویی دیگر ساختار های قبیله یی درافغانستان ، تنوع نژادی و مذهبی، و کوتاه بودن عمر حکومت های مقتدر در تاریخ این کشور نه تنها زمیننه های  استقرار یک دولت مرکزی مقتدر و نیرومند را دشوار گردانیده است که  به دلیل حکمروایی  زمامداران مستبد راههای توسعۀ سیاسی و اقتصادی در این کشور بسته شده  است ،  فساد و ناکارآیی چنین دولت ها حتا از میزان خوشبینی مردم نسبت به بهبود وضع زنده گی  و هرگونه توسعه نیز کاسته است و اتخاذ سیاست های داخلی و مستقلانه را ناممکن گردانیده  ؛ بلکه زمینه را برای اتخاذ سیاست  های ملی و مستقل نیز از میان برده است .

 

 

منابع و رویکرد ها :

  1-  محمد ابراهیم ورسجی ، حماسه تا ترژیز،     جهاد افغانستان و  جنگ سرد قدرت  های بزرگ ، جلد اول

  2-   نیرو های امریکایی دین خود را در افغانستان ترویج می  کنند ، ویسا ، شمارۀ 902

  3-    ترجمۀ انجنیر اسحاق ، جنگ اشباح

  4-   خواجه محمد بشیر انصاری ، آتش نفت

  * -  روزنامۀ پیمان

  5-   رادیوشنا، 7می ، اخبار صبح

  6-  رادیوشنا، 7می ، اخبار صبح

  7-  چگونه جامعۀ جهانی راۀ خود را درشرق گم کرد، اراده ، شمارۀ 1522

  8-  رادیو آزادی ، 17 مارچ ، اخبار صبح

  9-  رادیو آزادی ، 17 مارچ ، اخبار صبح        

10-  واشنگتن پست ، رادیو آشنا ، 19مارچ ، اخبار صبح

11-  رادیو آشنا ، 19مارچ ، اخبار صبح ؛ منبع  واشنگتن پست

12-  همان منبع

13-  رادیوآشنا ، 20 مارچ ، اخبار صبح

14-  راۀ نجات روز چهار شنبه 13 حمل

15-  رادیو آزادی ، 3 اپریل  ، اخبار صبح

16-  رادیوآشنا ، 20 مارچ ، اخبار صبح

17-  ویسا ، شمارۀ 895

.18-   ضرورت تفکیک تروریزم و بنیاد گرایی ، ملت ، شمارۀ 59 ؛ نویسنده ، فرید ذکریا سردبیر نسخۀ بین المللی هفته نامۀ نیوزویک

 

 


بالا
 
بازگشت