مهرالدین مشید

 

 

بازی امریکا کابوسی از ترفند در چاله یی از تحریف حوادث

 

بازیهای پشت پردۀ امریکا در منطقه و جهان برای رسیدن به اهداف بلند مدتش در بستر از تحریف رویداد پر فراز و فرود استراتیژی های به ظاهر پر هیاهو و پررنگ ؛ اما در اصل خیلی لرزان و شکننده مانند کابوسی بر روان  مردمان منطقه  سایه افگنده  است . این سایه بیشتر برروح ملت هایی مانند افغانستان و پاکستان به اضافۀ عراق سنگین تر از هر زمان و وحشتناکتر از هر کشوری است . گرچه هدف اصلی این بازی بزرگ بازی با سرنوش ملت های محروم و نشانه گرفتن دارایی های آنها و نابودی ارزش های فرهنگی ، تاریخی و ملی آنها است که امریکا این همه را زیر پوشش شعار دفاع از منافع حیاتی خود فراتر از مرز های جغرافیایی اش عنوان کرده و  نزدیک است آنرا به داعیۀ جامعۀ بین المللی تبدیل نماید . این درحالی است که  هیچ حریم مقدسی در قاموس منافع امریکا وجود نداشته و خط قرمزی در حول و حوش آن خود نمایی نمی کند ؛ زیرا  منافع امریکا  در تیوری  جدید و دکتورین تازه اش فراملی و جهانی تلقی شده که با پا مال کردن منافع بسیاری از کشور های جهان در قلمرو وسیع و  دایرۀ کلانی حیات واقعی ملت ها را درهم پیچیده است .

منافع استرتیژیک یا دراز مدت امریکا در جهان چنان بال و پر گشوده و فراتر از اوقیانوس ها سایه افگنده است که هر روز پرحجم تر میگردد و گویا کاخ سفید با دماندن هرنفسی  در آن بر حجمش افزوده و با دمیدن صور غیر اسرافیلی یی محتوای آنرا تغییر میدهد . از همین رو است که استرتیژی امریکا در قبال اوضاع افغانستان و پاکستان که این دو کشور مرکز ثقل جنگ نوین امریکا برضد القاعده و طالبان زیر نام "مبارزه با تروریزم"  به مثابۀ خط مقدم مبارزه با تروریزم تبدیل شده است ، هر روز در حال نوسان بوده  و با پیچیده شدن اوضاع این کشور ها دشوارتر و پیچ در پیچ تر میگردد .  از سویی هم انکشافات اوضاع در منطقه آنقدر سریع و غیر قابل پیش بینی است که هر نوع طرح دراز مدت نطامی وسیاسی را به زودی پادر گل مینماید .  از سویی دیگر پیچیده گی اوضاع  مانند دانشکده یا دانشگاهی  هر روز دانش آموزان تازه یی را به آموزش گرفته که مکتب حادثه هر آن فارغان  ، آبدیده تر و با تجربه تر از پیشینان را وارد کارزار می گرداند که خواباندن  دادن دست نیرومند آنها به مراتب دشوار تر از خلف آنها است . این پروسه چنان تند است که پیش از به سرانجام رسیدن استرتیژی  یی ، نیاز به باز نگری آن رفته و استرتیژی تازه  یی را می طلبد . 

تحولات سریع اوضاع در افغانستان و پاکستان امریکا را واداشته تا برای پیاده گردانیدن استرتیژی خود فعالیت های گسترده ییرا در سطح منطقه و جهان آغاز نماید تا با ایجاد فضای جدید ، چرخش های تند سیاسی و نظامی در کشور های خط مقدم "نبرد با تروریزم"را به کنترول خویش درآورد . برای دستیابی به این هدف  با داد و ستد و  امتیاز دهی و امتیاز گیری های  تازه  ، معامله گری های سیاسی و نظامی دیگری را روی دست میگیرد و برای بستن معادله های جدید  چرخش های سیاسی و نظامی تازه یی را چه  در داخل و چه در خارج کشور ها برای ساخت وساز تازه در سطح ملی وبین المللی بوجود می آورد تا مبادا در این نبرد تنها نماند ؛  زیرا  این هشدار اندرس فوگ راسموسن (1)سرمنشی عمومی ناتو امریکا را تکان داده است  . او در ضمن آنکه  برای پیروزی جنگ در افغانستان خواستار تغییرات گسترده در این کشور شده  است ،  طی سخنانی فت : امریکا باید مشارک دیگران در افغانستان را به رسمیت بشناسد . اگر امریکا مشارکت دیگر کشور ها در جنگ افغانستان را کم اهمیت جلوه دهد ، متحدانش سربازان خود را از کابل خارج خواهد کرد . وی تاکید کرد که امریکا ناگزیر است تا برای برای مشارک سربازان اروپای و کانادایی اهمیت بیشتری قایل شود  .

گفتنی است که ناتو زمانی پیرامون جنگ افغانستان از کم سهمدهی و مشارکت خود شکوه کرده است که رابرت گیتس (2)وزیردفاعاع امریکا ،  تعین ضرب الاجل زمانی برای خروج نیرو های حارجی از افغانستان را یک اشتباه و شکست در این کشور را فاجعه خوانده است  . به باور او در اینصورت طالبان این خروج را پیروزی و همسان شکست شوروی بعد از  تهاجم آن کشور به افغانستان خواهند خواند .

این در حالی است که بررسی "مک کرستال" فرماندۀ نیرو های امریکایی وناتو در افغانستان  نظر به گزارش نیویارک تایمز(3) اوباما را در پرتگاه قرار داده  است .  این روزنامه جنگ افغانستان را شبۀ جنگ ویتنام عنوان کرده است . گرچه با رسیدن شمار نیرو های امریکایی در ویتنام به 556 هزار  جنگ افغانستان را از ویتنام متفاوت دانسته است  ؛ ولی با عنوان کردن برادرحامد کرزی یعنی  ولی کرزی مانند برادر رییس جمهور ویتنام " دینی " که در فساد گشترده در ویتنام دست داشت ، شباهت هایی را میان این دو  جنگ به جستجو گرفته است  .

بررسی جنرال کرستال نه تنها اوباما را در دوراهۀ پرتگاۀ تصمیم گیری های مهم  پیرامون جنگ افغانستان گردانیده است ؛ بلکه این گزارش همزمان به ایجاد روحیۀ یک نوع سفربری های نظامی از افغانستان و شک و تردید های ناتو نسبت به سیاست های امریکا در مورد افغانستان اوباما را دچار خوف وهراس نموده است . طوریکه این گزارش  در امریکا خیلی ترسناک تلقی شده و وحشت این بررسی بر بی میلی مردم امریکا در این جنگ افزوده است . چنانکه یویارگ تایمز به قلم اریک سمت روزنامه نگار خود از زبان جان کیری (4)رییس کمیتۀ امور خارجی سنای امریکا  بعد از افشای بررسی ترسناک مک کرستال در مورد اوضاع افغانستان نوشته است  که اومجلس سنای امریکا را با در نظر داشت انعکاس شکست ایالات متحدۀ امریکا در افغانستان افتتاح نموده و گفته است  : " اولویت عمدۀ ما در اینجا آن است تا اطمینان حاصل نماییم که افغانستان ، پاکستان را بی ثبات ننماید  . در حالیکه ما در مورد طرق موفقیت در افغانستان مباحثه میکنیم ، باید تمام تصامیم خود را با در نظرداشت اثر آن بر متحداین ما در اسلام آباد مورد ارزیابی قرار دهیم  . از همین رو به گزارش خبرگزاری فرانسه  (5)به قلم "دان دولوس" نوشته  شماری از نماینده گان پارلمان و کارشناسان امریکایی گزینه های ناچیز تر و کم هزینه تری را برای پایان دادن جنگ با طالبان جستجو مینمایند . یک امکان شامل تعقیب اعضای شبکۀ القاعده ب اطیاره  های بی پیلوت به جای استقرار نیرو های نظامی در هر روستا است . .

اوباما جنان در جنگ افغانستان زمینگیر شده است که از وحشت زیاد خویش را بر سر دوراهۀ تصمیم گیری شتابزده یی یافته است که از اتخاذ تصمیم نهایی در مورد اوضاع افغانستان خود را عاجز می بیند وشاید که مشوره و نصیحت مورخین امریکایی  نتواند گرۀ مشکل او را پیرامون افغانستان بگشاید و زمینۀ نجات او را از باطلاق افغانستان فراهم سازد . چنانکه

سندی تایمز چاپ لندن به نقل از یک مورخ امریکای (6) که با گروهی از تاریخ نگاران با اوباما ملاقات کرده اند ، نوشته است که رییس جمهور امریکا فاش کرده که او در مورد وضعیت در افغانستان نگران است . اوباما گفته است که نگرانی اصلی این است که ممکن است ،  چشم انداز اجندای بلند پروازانۀ داخل او تحت شعاع یک جنگ نامحبوب و غیر قابل پیروزی قرار گیرد . در اذهان عمومی مردم امریکا تردید های جدی تری در مورد آنچه بارک اوباما "جنگ از سرناگزیری" می خواند ، نیز مطرح می شود  . به نوشتۀ این روزنامه جوبایدن نگران است که افزایش نیرو های امریکایی به افغانستان سبب بی ثباتی پاکستان کشوردارندۀ اتومی شود . این کشوراهمیت بیشتری به امریکا دارد  . از قول سناتور روسل فینگولد نوشته است که او مخالف افزایش نیرو ها به افغانستان بوده  وخواهان تعیین یک جدول زمان بندی شده برای خروج نیرو های امریکا از افغانستان شده است . از زبان بروس ریدل یکی از دستیاران پیشین کاخ سفید نوشته است که اوباما باید به این سوال پاسخ بدهد که آیا تامین امنیت و ثبات در افغانستان ممکن است ؟ یا دیر شده است. این روزنامه از قول آنتونی کوردسمن یک تحلیلگر نظامی نوشته است که مایۀ اصلی نگرانی مقامات امریکایی این است که انتخابات گذشته در افغانستان نتوانست ، یک بستر مل یو غیر نظامی را در این کشور ایجاد کند ؛ آنچه که افغانستان به آن شدید نیاز دارد . به ادامه نوشته است که اوباما باید به این پرسش های مردم امریکا پاسخ بدهد : پیروزی در افغانستان یعنی چه ؟ آیا پیروزی در افغانستان به معنای کشتن اسامه است ؟ یا ریشه کن کردن طالبان ؟ و آیا در اصل اهمیت دارد که رییس جمهور جدید در افغانستان یک شخص صادق باشد یا نه .

این در حالی است که اوضاع در داخل کشور به گونۀ خطرناکی در حال انکشاف بوده  و روحیۀ ضد امریکایی و غرب در افغانستان در حال گسترش است . به گزارش روزنامۀ تایمز(7) : "مایکل سمپل" تحلیلگر شرایط افغانستان در پوهنتون "ام آی تی" و "فوتینی کستیا" کارشناس علوم سیاسی مجلۀ" فارین افیر" نوشته اند : تغییر موضع و ایتلاف دوباره مسایلی است که در جنگ افغانستان جریان دارد . در حال حاضر حس ششم افغان ها به آنها می گوید ، نیرو های امریکایی وسایر نیرو های غربی در حال از دست دادن میدان نبرد در افغانستان هستند . در حال حاضر در مواضع پشتون ها درافغانستان  شرایطی ایجاد شده که پیوستن به طالبان ایده یی کاملا عقلانی ودرست مد نظر قرار گرفته می شود  . به ادامه نوشته است که موسفیدان قبایل به جوانان قبیله توصیه می کنند تا تفنگ های خود را بردارند ومانند پدران خود که در دهۀ 1980 در مقابل ارتش سرخ مقاومت کردند ، به مبارزه بپردازند .

از سوی دیگر نیاز شدید واشنگتن به همکاری های اسلام آباد برای پیروزی در این جنگ ، مقامات کاخ سفید را در ورطۀ هولناکی از تصمیم گیری های دشوار قرار داده است ؛ زیرا اسلام آباد با بازی های چند پهلوی سیاسی و نظامی خود در رویارویی با طالبان هر روز امریکا را شاکی تر نموده وامریکا هم ناگزیر با این کشور تن به سازش داده و با دادن باج های یک و نیم ملیارد دالری در سال برای پنج سال آینده ، بر سر زمامداران اسلام آباد دست نوازش کشیده و آنها را برای سرکوبی طالبان ترغیب نماید . طوریکه یک عضو ارشد استخباراتی سی آی ای (8)که نخواست نامش افشا شود در گفت و گو با نیویارک تایمز گفت : آی اس آی پاکستان طالبان را برای فردا پشتیبانی میکند . اعضای شورای  کویته در  حرکت است ، این شورا گاهی در کویته و گاهی در کراچی و جا های دیگر برگزار می شود . شماری از عناصر آی اس آی طالبان را برای آن حمایت می کنند که در صورت خروج نیرو های امریکایی از افغانستان آنها را دوباره دراین کشور  به قدرت برسانند . 

شاید هم درخواست امریکا برای بمباردمان کویته از سوی پاکستان بی  پاسخ مانده و هر گاه امریکا پاسخ مثبتی هم از سوی پاکستان در یافت کند ؛ چون گذشته از کارایی  موثری برخوردار نباشد . چنانکه روزنامۀ تایمز آنلاین (9)به نقل از یک مقام ارشد پاکستانی  در نیویارک گفته است که امریکا از پاکستان درخواست اجازۀ بمباردمان مخفی گاۀ ملاعمر و دیگر رهبر طالبان را توسط طیارهای بدون سرنشین درشهر کویته نموده است . به گفتۀ این روزنامه منابع استخباراتی کشور های غربی معتقد اند که سران طالبان ازکویته به سوی کراچی در حرکت اند وحمله به آنها در کراچی امکان  پذیر نیست . برخی مقامات بریتانیایی حمله به طالبان را در شهر کویته غیر منطقی تلقی کرده و می گویند که با این اقدام احساسات صد امریکایی بین مردم پاکستان تقویت خواهد شد . رحمان ملک سخنگوی اردوی پاکستان گفت که در صورتیکه امریکا در مورد پناهگاۀ طالبان در کویته آگاهی دارد  ، آنرا در اختیار اردوی پاکستان قرارد بدهد تا این کشور خود علیه آنها اقدام کند .

این در حالی است که تلاش های امریکا برای بین الملی گردانیدن قضیۀ افغانستان از سوی  پاکستان نقش به آب گردیده و این کشور می کوشد تا با منطقه یی جلوه دادن  اوضاع افغانستان که به نفع این کشور نیست ؛ بلکه بامنطقه یی شدن مسآلۀ افغانستان پای کشور های منطقه به میان آمده و در نتیجه منافع ملی افغانستان  قربانی منافع کشور های منطقه می شود . در اینصورت افغانستان جنگ زده و ویران با داشتن همسایه های آزمند قربانی حتمی سیاست های نظامی و سیاسی آنها می گردد  .

امریکا برای دستیابی به اهدافش در منطقه نه تنها با دولت های منطقه مانند پاکستان ، ایران ، روسیه و چین به دشواری روبرو است ؛ بلکه کشتار بیرحمانۀ افراد غیر نظامی در افغانستان و پاکستان در زیر اداره های نهایت فاسد و ناتوان ، خشم مردم این کشور ها را بر ضد امریکایی ها برانگیخته و این نفرت وانزجار در حال افزایش است که تلاش های امریکا را برای امریکایی سازی و ایجاد روحیۀ طرف امریکایی نیز به دشواری روبرو گردانیده است . امریکا و هم پیمانانش با پرداختن پول های گزاف برای تقویۀ رسانه ها و نهاد های فرهنگی ، بازسازی و اجتماعی  افغانستان ،  رسانه ها و نهاد های این کشور را وادار به تبلیغات امریکایی خواهی مینماید تا با ایجاد روحیۀ خوشبینی  نسبت به آن کشور در افغانستان  ایجاد شود  . چنانکه  تلویزیون شبکۀ العربیه(10) در این روز ها در گزارشی از توزیع رادیوهای رایگان بوسیلۀ نظامیان امریکایی در افغانستان  سخن گفت که نطامیان امریکایی رادیوهایی را برای مردم این کشور میدهند که تنها امواج رادیویی آنها را میگیرد . این کار به منظور القای اخبار و افکار امریکایی در افکار عمومی مردم افغانستان یه هدف  در نوردیدن قلب های مردم این کشور صورت گرفته ا است .  امریکا به این هم اکتفا نکرده حتا برای به تحریف کشاندن واقعیت ها و رویداد ها گزارشگران مستقل و مورخین را نیز استخدام کرده و به بیراهه می کشاند . چنانکه ولتر نت (11) : فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران اعلام کرد که اردوی امریکا روزنامه نگارانی را که مسؤول پوشش خبر های مربوط به جنگ افغانستان هستند ، تحت نظر گرفته  تا مطمین شود ، آنها از دلیل امریکا برای شروع جنگ در افغانستان حمایت می کنند . این فدراسیون اعلام کرد : روزنامه نگارانی که به دنبال سفر به افغانستان تحت حمایت امریکا هستند ، ممکن است ابتدا توسط یک شرکت روابط عمومی امریکایی تحت نظر گرفته شده باشند تا بررسی شود که آیا پوشش خبری آنها دیدگاۀ مثبتی از اردوی امریکا به تصویر می کشد یا خیر .در حالیکه  این عمل امریکایی ها هر نوع ادعای امریکا را مبنی بر کمک برای روزنامه نگاران برای فعالیت های آزادانه رد می کند .  امریکا برای تحت پوشش بردن اصل هویت دولتی و جلوگیری از افشای خود موسساتی را استخدام مینماید تا به شیوه های گوناگون در درون گروه های  مخالفش نفوذ کرده یا بدون اعمال نفوذی عملیاتی را سازماندهی نمایند که سبب بدنامی مخالفانش گردیده یا با نشان گرفتن  و نابودی افراد سر شناسی اهداف خاص آنها در منطقه و جهان بر آورده شود . برای برآوردن همچو اهداف از کشتن و ترور هیچ شخصی ابا نمی ورزد .  چنانکه جنرال اسلم بیگ کمپنی بلک واتر(12) را مسؤول قتل بی نظیر بوتو و رفیق  حریری صدراعظم لبنان نمود . این کمپنی خطرناک  در سال 1996 توسط اریک پرنس بک ملیونر امریکایی متعلق به جناح محافظه کار حزب جمهوریخواه بنیانگذاری شد . پرنس خود را سرباز جنگ های   صلیبی میدانست  هدفش کشتار مسلمانان است  . در این کمپنی  جنایت کار ترین سربازان امریکایی گرد هم جمع شده اند . پرنس از بوش حمایت کرد  و در  جنگ های عراق  وافغانستان با عقد قرار دادهای پنجصد ملیون دالری ثروت های افسانه یی بدست آورده است . این کمپنی به جرم کشتار یازده تن عراقی بیدفاع از این کشور خارج شد  . این کمپنی با داشتن 2300 نیروی دایمی و 21هزار نیروی ذخیره بعد از نیرو های زمینی ، هوایی ، دریایی و تفنگداران مخصوص پنجمین نیروی قدرتمند نظامی شخصی در امریکا است که ثمرۀ تلاش های دیگ چینی و رامسفلد است که اینها اردوی امریکا را به سود شخصی شدن می کشاندند . این کمپنی در قاچاق مواد مخدر و سلاح دست داشته و بمباردمان طیاره های بدون پیلوت نیز بوسیلۀ این کمپنی هدایت می شود . انتقال زندانیان گوانتانامو شماری عملیات مشکوک ومرموز درافغانستان ( کندز) و عراق بوسیلۀ این کمپنی صورت گرفته است و  مرکز آن در چهاررای انصاری کابل یک بار مورد حملۀ بمی قرار گرفت .

گفتنی است که عبدالقدیرخان (13)پدر بم اتومی پاکستان نیر درگفت وگو با روزنامۀ الوطن چاپ عربستان سعودی در صمن آنکه از افشای یک سلسله اسراردر دست داشتۀ خود در آینده خبر داد ، تاکید کرد که کمپنی واتر بلک خواهان تشکیل یک شبکۀ خاص در پاکستان بود ؛ اما سیستم های امنیتی پاکستان فغالیت های آن را تحت کنترول گرفتند . وی در آخر افزود  : کمپنی واتر بلک بدبال ترور من است .

بعید نیست  که فعالیت های تبلیغاتی و استحدام  کمپنی هایی مانند واتر بلک برای اجرای ماموریت های سری و خطرناک نخواهد توانست گرۀ دشواری های امریکا را در افغانستان بگشاید . ناتوانی های او برای حل اساسی مسألۀ افغانستان  حتا افزونتر از آن است که شبکۀ تلویزیونی فاکس نیوز (14)به نقل از irebnews ، به قلم لارنس ایگل برگر در گزارشی آن را به تصویر کشیده است . این نویسنده جنگ افغانستان را به جنگ ویتنام تشبه کرده و نوشته است که دولت جدید امریکا  جنگ افغانستان را جنگ خودش عنوان کرد ؛ ولی حالا دریافته است که این جنگ را به تنهایی برنده نیست . به ادامه نوشته است ، همۀ این شواهد گویای شباهت جنگ ویتنام با  جنگ افغانستان است و حالاکه  اعزام نیرو های بیشتر به افغانستان مطرح شده ، اعزام نیرو های بیشتر هم نمی تواند زمینۀ خروج نیرو های امریکایی را از  افغانستان فراهم کند . این نویسنده خروج امریکا از افغانستان را دلالت به یزدلی این کشور نموده است  . این نویسنده در آخر به درک عدم واقعی دولتمردان امریکا از واقعیت های موجود افغانستان وجهان نموده و در ضمن آنکه نوشته است ، این که واشنگتن چه دوستانی دارد و طی نیم قرن گذشته چه حوادثی را پشت سر گذاشته است ،  خاطر نشان کرد : دولت اوباما هیج درکی از این مسأله ندارد که باری حرکت در مسیر آینده باید به چه مسایلی توجه داشته باشد .

این در حالی است که اوباما نسبت به تصمیم گیری هایش پیرامون افغانستان خیلی نگران بوده و برای شناخت بهتر افغانستان و اوضاع جهان از مورخان امریکایی استمداد جسته است تا او بتواند در روشنایی شناخت تاریخ کشور هایی مانند افغانستان تصامیم دیگری اتخاذ نماید . چنانکه سندی تایمز (15)چاپ لندن به نقل از یک مورخ امریکایی که با گروهی از تاریخ نگاران با اوباما ملاقات کرده اند ، نوشته است که رییس جمهور امریکا فاش کرده که او در مورد وضعیت در افغانستان نگران است . اوباما گفته است که نگرانی اصلی این است که ممکن است ،  چشم انداز اجندای بلند پروازانۀ داخل او تحت شعاع یک جنگ نامحبوب و غیر قابل پیروزی قرار گیرد . در اذهان عمومی مردم امریکا تردید های جدی تری در مورد آنچه بارک اوباما "جنگ از سرناگزیری" می خواند ، نیز مطرح می شود  . به نوشتۀ این روزنامه جوبایدن نگران است که افزایش نیرو های امریکایی به افغانستان سبب بی ثباتی پاکستان کشوردارندۀ اتومی شود . این کشوراهمیت بیشتری به امریکا دارد  . از قول سناتور روسل فینگولد نوشته است که او مخالف افزایش نیرو ها به افغانستان بوده  وخواهان تعیین یک جدول زمان بندی شده برای خروج نیرو های امریکا از افغانستان شده است . از زبان بروس ریدل یکی از دستیاران پیشین کاخ سفید نوشته است که اوباما باید به این سوال پاسخ بدهد که آیا تامین امنیت و ثبات در افغانستان ممکن است ؟ یا دیر شده است. این روزنامه از قول آنتونی کوردسمن یک تحلیلگر نظامی نوشته است که مایۀ اصلی نگرانی مقامات امریکایی این است که انتخابات گذشته در افغانستان نتوانست ، یک بستر مل یو غیر نظامی را در این کشور ایجاد کند ؛ آنچه که افغانستان به آن شدید نیاز دارد . به ادامه نوشته است که اوباما باید به این پرسش های مردم امریکا پاسخ بدهد : پیروزی در افغانستان یعنی چه ؟ آیا پیروزی در افغانستان به معنای کشتن اسامه است ؟ یا ریشه کن کردن طالبان ؟ و آیا در اصل اهمیت دارد که رییس جمهور جدید در افغانستان یک شخص صادق باشد یا نه .

این در حالی است که امریکا تا اکنون در افغانستان راۀ خطا و اشتباه آلود را پیموده  و چند دستگی در واشنگتن بر سرموضوع افغانستان اوباما را وارخطا نموده است  .  این کشور اشتباهات چندین ساله را نمی تواند یک شبه پشت سر بگذارد . اتخاذ تدابیر تازۀ به اصطلاح تاریخی  او زیر نام استرتیژی تازه در هیاهوی قار قار های تبلیغات قابیلی آنهم برای مشروعیت بخشیدن تجاوز نظامی امریکا به افغانستان و حمایت آن از یک نظام غرق تا گلو در فساد شاید بعد از این هم  به نتیجۀ مطلوبی نرسد . گذشته از آن که  اتخاذ تدابیر تاریخی در رکاب تبلیغات ترفند آلود رسانه یی  نتوانسته بر بار  مشروعیت بخشی تجاوز امریکا و نظام  زیر حمایت آن اضافه نماید ؛ بلکه از آن کاسته و هر روز بیشتر  از روز دیگر بر عدم مشروعیت هر دو می افزاید .

از سویی هم نفرت و انزجار روز افزون مردمان منطقه  بر ضد امریکا سبب شده است که سازش های آن برای حل اوضاع افغانستان با دولت  های منطقه مانند روسیه و پاکستان نیز چندان به ثمر ننشیند . چنانکه با  انصراف امریکا از نصب راکتهای سیستم دفاعی در اروپای شرقی ، روسیه حاضر به وضع تغزیرات اقتصادی برضد ایران در شورای امنیت گردیده است  و از همین رو بود که کارشناسان این عقب نشینی اوباما را نوعی سازش  پشت پرده با روسیه خواندند . 

اوباما(16) اعلام کرد که کشورش از برنامه نصب راکتهای سیستم دفاعی در اروپای شرقی صرف نظر کرده است . روسیه از این تصمیم امریکا استقبال کرده و مقامات روسی این تصمیم امریکا را به نفع صلح  جهانی ارزیابی نموده  و همکاری های امریکا وروسیه را برای صلح  جهانی امید وار کننده خواندند  و این گام امریکا را برای حرکتی به سوی صلح و ثبات جهانی دانستند . بعد از این علامیه نمایندۀ روسیه در ناتو ابراز امیدواری کرد که بهتر خواهد بود  تا امریکا و روسیه برای نصب راکت  های سیستم دفاعی بصورت مشترک کار نمایند . سخن گوی کاخ سفید گفت که این تصمیم امریکا بدون هرگونه سازش پشت پرده با روسیه صورت گرفته است . از آنچه گفته آمد به نحوی آشکار میگردد که امریکا برای رسیدن به هدف خود بازی های گوناگون سیاسی را را ه اندازی میکند که این بازی های پیدا و پنهان همراه با نرمش های ترفند آلود تا با  به تحریف کشاندن حوادث بر مصداق این بیتت " تواضع های دشمن مکر صیادی بود بیدل   -    که خم خم رفتن صیاد بهر قنل مرغان است  " بوده  و تا باشد که  ملت های محروم را به تور خود در آورد .

بنا بر این برای دریافت و نمایاندن اصل قضایا نظام سرمایه داری را بویژه  امریکا را که سردمدار نظام سرمایه داری است ، باید بصورت درست نشانه گرفت و برای درست نشان گرفتن آنها آنقدر مناسب  هم نیست تا بیشتر بر بر اظهار نظر مقامات ارشد ،  کارشناسان سیاسی و تبصره های رسانه  های آنها اتکا کرد و گویا با تایید تبصره ها  و نقطه نظر های آنها که  حرف اول را گفته اند ، به آنها استناد جست ؛ زیرا خاستگاۀ این رسانه ها و نظام ها دولت های  غرب هستند که در عقب آنها کارتل ها وتراست ها قرار دارند و در خط دهی سیاست  های نظامی و سیاسی آنها نقش تعیین کننده دارند .

این مراکز ثروت در غرب  است که مراکز قدرت در آن کشورها را اداره کرده و به گونه یی رسانه های کشور هایی مانند افغانستان رانیز کمک مالی مینمایند . این موضوع قابل تعمق است که چگونه غرب این پول های گزاف را گویا برای ارتقای رسانه ها درکشور هایی مانند افغانستان هزینه مینمایند . آشکار ا ست که در عقب این کمک ها ، برنامه های بزرگ  استعمار گرانه و استحمار گرانه را روی دست دارند . برای توجیۀ برنامه های خود نهاد های رسانه یی ، فرهنگی ، اجتماعی وحتا دینی ایجاد مینمایند تا باقار قارکنان قابیلی سرنوشت ملت های محروم را بیشتر به خاک وخون بکشند .

برای شناخت بهتر غرب  و امریکا باید مجرا های نفوذی آنها را دریافت و با پیدا کردن مجرا های نفوذی آنها  به درون راۀ توطیه آمیز و ترفند آلود آنها می توان پی برد . بویژه حالا که ماناگزیریم برای زنده ماندن کاری نماییم  . حد اکثر تلاش باید کرد تا هزینۀ مناسبی پیدا کرد تا مبادا  با قربانی کردن زنده گی در پای برده گی و اسارت گویا با گرفتن نقد نصیه را از دست داد و در نتیجه خویش را قربانی کرد . این قربانی برای آنانی بهای گزاف دارد که نبرد بر ضد استبداد وستم را فریضۀ الهی و انسانی دانسته و رسیدن به هدف یا نرسیدن به هدف را در زمان حیات یکسان ارزیابی می نمایند ؛ زیرا چنین رویکردی آدمی را از هرنوع وسوسۀ قدرت و ثروت بدور نگاهداشته و روحیۀ شوریده سربه داری  را در او پرورش میدهد که هوای قدرت و ثروت در آن هرگز نمی وزد .

برای جلوگیری از افتادن در چالۀ شک و تردید ها و جستن از سراپردۀ ابهام  در سیاست های غرب و امریکا باید جریانات گوناگون سیاسی ، نظامی ، فرهنگی ، تاریخی ، ادبی وهنری در این کشور ها را به دیدۀ باز دید و از قضاوت کورکورانه و پیشداورانه در مورد آنها احتراز نمود . نباید زیبایی ها و زشتی های جریان های یاد شده  را از عینک تعصب ها و ناباوری ها نگریست و یکسره آنها را نفی نمود .

بیجا نخواهد بود اگر گفته شود ، هرگونه غفلت از نگرش استقرایی ، اجماعی  و حتا قیاسی پیرامون جرپان های یاد شده  ، شک انگاری های افراطی و کور کورانه در مورد زشتی ها زیبایی های این جریان ها استفادۀ مشروع از فرهنگ ، فناوری و ارزش های غربی  را زیر سوال برده و سبب عقب مانی های فرهنگی نیز می شود .   درحالیکه درکنار زشتی های جریان های بالا زیبایی های وجود دارد که نمی توان از آنها    چشم پوشید ؛ زیرا چشم پوشی از آنها دلالت واضحی بر کور دلی ها و ناآگاهی ها مینماید که رسیدن به هر نتیجۀ درست را در پردۀ ابهام می سپارد . بنا بر این هر گونه موافقت یا مخالفت صد در صد در برابر پیش آمدی نامیمون و زیانبار است . انتخاب اصلح این خواهد بود که با دید نقادانه و خالی از غرض بدنبال آنها  رفت تا باشد که با نقد کردن درست و اصولی جلوگیری از مسخ رویداد های  علمی ، فرهنگی  و تاریخی  نمود و از تحریف رویداد ها و تاریخ  جلوگیری نمود ؛ زیرا نقد است که بالاخره  آدمی را به نحوی وارد تاریخ میسازد و نقد نادرست در واقع ورود چنین آدمی را در بستر تاریخ  نه تنها ناخوشایند و نامیمون میسازد ؛ بلکه با ورود آن حوادث تاریخی زیر سوال رفته که با افزایش سیلی از شک و تردید ها بر دامن تاریخ نه تنها تاریخ مسخ میگردد ؛ بلکه هویت های تاریخی وملی نیز به مسخ گرفته می شوند . واضح است که مسخ هویت ها تباهی ها و بربادی های ملت ها را هم درپیش دارد ؛ زیرا قافلۀ استعمار در پیشاپیش این مسخ ها به حرکت در آمده و طناب حیات سعادتبار ملت ها را درهم می پیچد .

استعمار برای مغشوش گردانیدن  اذهان عامه نه تنها از هر گونه حادثه آفرینی ها خود داری نمی کند ؛ بلکه رویداد های تاریخی را مسخ کرده و با این شیوه می خواهد واقعیت های تاریخی را نیز تحریف نماید .   هرگونه اذهار بیخبری و بی تفاوتی سردمداران غرب نسبت به  رویداد های خطرناک و مدهشی مانند حادثۀ یازدهم سپتمتبر یاد آور این حرف است که هیچگاهی دزد وارد خانه یی نمی شود تا زمانیکه یکی از نزدیکان آن خانه دزدان را همراهی و کمک ننماید . این سخن هر گونه طفره روی مقامات امریکایی را از چون وچند این حادثه زیر سوال می برد . آنهم در کشوری چون امریکا که صاحبان اصلی قدرت کارتل ها وتراست هایی مانند شل معروف به  سلطان نفت و هالیود ،  والت دیزینی و برادران وارنر  مالک کمپنی های فلم  ، گیلگیت مالک مکروسافت ، فورد مالک شرکت های بزرگ موتر سازی ، کمپنی  جنرال موتور و... هستند . طبیعی است که در چنین کشوری تصمیم گیردندۀ اصلی اینها هستند و برای به حرکت در آمدن چرخ های شرکت های شان هر آن در جستجوی بازار های تازه اند  ، برای ثروت افزایی بیشتر از هیچگونه حادثه آفرینی ها دریغ نکرده  و از فشردن هردستی ابا نمی ورزند که به گونه یی برای آنها بازار ساز بوده و بازار عرضۀ آنها را توسعه بدهد .  اینها حتا حاضر اند تا با دشمنان به اصطلاح تاریخی خود برای حادثه آقرینی  دست بدهند ، یویژه با آنانیکه آنها را قوی دست  و اراده سالار در یابند  و در پرده یی دیگر زمامداران کاخ سفید را به بهانۀ جنگ صلیبی جدید بر ضد آنها ترغیب کنند تا باشد که درعقب این بازی های شگفت انگیز به مراد اقتصادی و مالی خویش برسند .  اینها روز دیگری بازهم به تحریف دیگری پرداخته و به بهانۀ جلوگیری از و جهۀ قدرتمند امریکا در  جهان ، تلاش می کنند تا حادثه هایی مانند یازدهم سپتمبر را بصورت کامل امریکایی وانمود نمایند که گویا در پشت این حادثه هدف بزرگی نهفته بوده است .

به هر حال هرچه باشد بازی امریکا در خطی از ترفند  و در بستری از مسخ حوادث تاریخی مانند  کابوسی از ترفند در چاله یی از تحریف رویداد ها راه بجای درستی  نمی برد و تنها بر این سخن صحه میگذارد که در هر مقطعی از تاریخ زورمندان و قلدران ،  تاریخ نگاران را وادار به تحریف به نفع خود می نماید و در بسیار وقت هم مورخین تحت تاثیر گرایش های فکری و عواطف و  احساسات خود رفته و از اذهار حوادث واقعی تاریخ  خود داری میکنند  وازهمین رو است که از ابتدا تا امروز سیمای واقعی تاریخ بشر در بستر اوهام و ابهام باقی مانده است .

از سوی هم باید توجه کرد که نباید به بهانۀ حادثه یی هرشخص را به ساده گی وارد تاریخ نمود ؛ زیرا آنانیکه یک بار وارد تاریخ می شوند ،  به نحوی بر روی حوادث تاریخی سایه افگنده و حتا رویداد ها را تحت شعاع سایۀ سنگین خود در می آورند . در این حال به مشکل می توان نقش ماندگار مردانی مانند سید جمال ها ، حسن البناه ها ، گاندی ها ، نهرو ها و  ... را با مردانی تفکیک کرد که با نقش آفرینی های کاذبانه تاریخ را به بیراهه کشانده اند و با به باد دادن سر های سبزی ملت های بزرگی را به سوی نابودی سوق داده اند . یخصوص  این نقش آفرینی های ناباب  در کشوری زیایانبار است که تاریخ آن "مذکر" پنداشته شده و توجیه گر تاریخ مردان بوده و مردان به مثابۀ لوکوموتیف تاریخ قبول شده اند .  یعنی  مردان اند که چرخ  تاریخ را از نسلی به نسلی و از عصری به عصری به شانه های خود به پیش می برند .  در حالیکه بخشی  از بار گرانسنگ  این چرخ را زنان به شانه های زخمی و نحیف خود حمل کرده  اند .  بدون این که به نقش آنها ارجی گذاشته شود ، نقش ماندنی یی را در بستر تاریخ بازی نموده اند و در سناریوی خون آلود نبرد داد  بر ضد  بیداد سهم عظیم و برجسته یی را ایفا کرده اند . نقش بایسته ییکه تا اکنون نابایسته باقی مانده است .

گفتنی است که نقش تفنن آلود و ملعبه ییرا که غرب به زن ارزانی کرده است ، نمی تواند  تاریخ غرب را ازمظان اتهام جفا بر زن رهایی ببخشد . نقشی که زن را متاعی برای ارضای غرایز پایان ناپذیر مرد  گردانیده و بر او تلقین شده  که میزان ترقی و پیشترفتش در برهنگی او است تا چقدر می توانند عطش سیراب ناپذیر مردان هوس جو را سیراب نمایند . در زیر شعار های آزادی و برابری زن را به شور آفریدن به تالار های بیروح بروژوازی و رونق بخشیدن بیشتر به بازار های سرد و بیروح سرمایه داری در ترغیب نموده و او را به بازار  مکارۀ سکس و برهنگی رها نموده است  . درحالیکه او به مثابۀ مادری ، خواهری ، خانمی ، دختری و... نیمی از پیکر جامعۀ بشری است  و از بس بزرگ پنداشته شده است ، بچای این بزرگی اش بهشت زیر پای آن پذیرفته  شده است  و حماسه های جاودان او در تاریخ بوده که او پیکر خون آلودی تلقی شده تا  با قامت لرزان و ضعیف درخت تنومند تاریخ را به بار و برگ بنشاند  و چه بجا است ، اگر گفته شود ، افتخار شکوه آفرین پیروزی قطعی حق بر باطل مرهون او است .  خون مظلومانۀ او در رگ رگ تاریخ جریان دارد وضربان تاریخ را که قلب داد است ، به سرعت می تپاند و به سوی غلبه بر بیداد پر شتابتر از پیش به حرکت می آورد  .

 

منابع و رویکرد ها :

 

1 -  ویسا ، شمارۀ 1019 ، 28 سپتمبر

2- رادیوآزادی ، اخبار صبح ، 28 سپتمبر ؛ ویسا ، شمارۀ 10209 ، 29 سپتمبر

3 - رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 28 سپتمبر

4 - ارمغان ، شمارۀ نهم ، سال پنجم ، 28 سپتمبر   

5 - ویسا ، شمارۀ 1017 ، 26 سپتمبر

6 -  اراده ، شمارۀ 1656 ، 8 اگست

7 - چرا طالبان در حال بدست گرفتن میدان نبرد در افغانستان است ، اراده ، شمارۀ 1670 ، سوم اکتبر

8- ویسا ، شمارۀ 1018 ، 27 سپتمبر؛ اراده ، شمارۀ 1665 ، 27 سپتمبر

9 - اراده ، شمارۀ 1667 ، 29 سسپتمبر

10 -  ویسا ، شمارۀ 1021 ، 30 سپتمبر

11 -  ویسا ، شمارۀ 1002 ، 2 سپتمبر

12 - مجاهد ،  شمارۀ 25 ، 19  سپتمبر 2009

13 -  ویسا ، شمارۀ 1024 ، 4 اکتبر

14 -  تشبۀ جنگ افغانستان به   جنگ ویتنام ، چراغ ، شمارۀ 1402 ، 4 ا کتبر

15 - اراده ، شمارۀ 1656 ، 8 اگست

16 -  رادیو آزادی ، اخبار  صبح ، 18 سپتمبر

 

 

 


بالا
 
بازگشت