مهرالدین مشید

 

دوحماسۀ خون بر شمشیر و باشکوۀ به تاراج رفتۀ دیگر

 

حماسۀ به تاراج  رفته ییکه خیلی ناجوانمردانه نه تنها بوسیلۀ دشمنان سوگند خوردۀ آنها ؛ بلکه بیشتر از آن بدست رهروان و داعیان کاذب آنها  به  چپاول رفت و فریاد های استبداد  برانداز و مظلومانۀ آنها آرام آرام به کوۀ بزرگی از خاموشی ها گرایید و گویی  به پیکره های سنگی سخت و ناسیالی مبدل شدند و بیرحمانه در سیاه چال فراموشی ها فرر رفتند و چه بجا است که گفته شود :

برروح این حماسه آفرینان آزادی سلام و بررهروان ناخلف وسست عنصرآنها هاافسوس

هشتم و چهاردهم جوزا دو روز دریک هفته برابر است به یاد بود خاطرۀ  خونین گلگون کفنان راۀ آزادی و عاشقان افق های سرخ شهادت ، این راهیان آنسوی شفق های رنگین ایثار که آرزو های شان در بازی ناباورانه یی بصورت بیرحمانه آماج بی سرانجامی ها قرار گرفت و آنانیکه عاشقانه در خط خونین شهادت به سوی افق های شفق تاریخ در شتاب بودند و درکوره راهان دشوار و بستر خونین شهادت  آرزو های خود را جستجو میکردند . آرمانهای مظلومانۀ آنها یکباره چون گلی پیش از شگفتن ها زود پر پر شد . 

این دو روز زمان میثاق بستن شهید با شهادت است  تا زورق شکستۀ تاریخ را در شوری از عصیان و جذبه یی از احساس به آنسوی باغستانهای سرخ شهادت به پیش بکشد تا در امواج توفندۀ زمان مشتاقانه و بی هراس با اثبات غلبۀ خون بر شمشیر و ضرب شصت داد بر بیداد درخت تنومند یقین را در سرزمین شک و ناباوری ها سبز نماید  و با صحه گذاشتن بر بپیروزی برگشت ناپذیرحق بر باطل و  عشق بر  عقل و باور آهنین بر عاطفۀ لرزان و شکننده رادمردی ها را در رکاب جوانمردیها آبدیده تر کردند و پرورش دادند . روزهای آنانیکه با شجاعت ها پیمان بستند ، در رکاب جوانمردی ها قدم رنجه کردند  و رادمردیها را در رکاب سخاوتمندی ها در طبق ایثار نهادند تا درخت نیرومند شهادت را با شوری سرشار از عشق و جاذبه یی مالامال از ار اده و اخلاص دروادی طلسم حیرت و طور عارفانۀ معرفت بارور گردانیدند و کشتی توفانزدۀ شهید را به مثابۀ گواهان برحق تاریخ در امواج ستیزندۀ زمان جاری گردانیدند تا باشد که با عبور به آنسوی باغستان های سرخ شهادت بر سینۀ آتشین شفق درفش بازگشت به خویشتنی ها را به اهتزاز در آورند  و بالاخره روز های مردانی که با پای عشق حرکت کردند ، عاشقانه رزمیدند و  بی آنکه رنج آه گفتن رابه خود راه بدهند ، اخلاصمندانه جامۀ  خونین را با پای شوق به سر کشیدند و در آغوش سرخ  آن خفتند . 

در چنین روزی فضا، مکان و زمان شاهد حادثۀ غم انگیزی در تاریخ کشور بود ، حادثۀ دردناکی که گوشه یی از این خاک کشور شاهد به آغوش کشیدن اضافه تر از 148تن بهترین فرزندان این مرزو بوم بود که پس از قیام ایثار گرانه یی با به نمایش گذاشتن غلبۀ خون بر شمشیر  چنان حماسۀ شکوهمند آفریدند که تاریخ نظیرش را کمتر در حافظه دارد . د رچنین روزی  بیشتر از صد ها زندانی تحت قیادت رادمردی به نام عبدالهادی  "پدر" چنان بردشمن زبون یورش بردند که با این قیام خود باغستان های سرخ شهادت را رنگین و برای راهیان راۀ خود چنان رود خروشان شهادت را جاری گردانیدند که زورق شکستۀ شهادت در درازنای زمان بر آن لنگر افگند . درست این رخداد زمانی واقع شد که صف طولانی این سربه داران از داخل بلاک به پیشروی دروازۀ بلاک اول رسیده بود و پیش ازآنکه فرماندهان رژیم دژخیم فرمان بسته شدن دست ها و چشم های زندانیان صادرنماید . این قهرمانان که پیش از مرگ ، مردن را به استقبال گرفته بودند . باشنیدن صدای کفر براندازعبدالهادی" پدر" یک باره قیام کردند وبه روی دشمن مکار تاختند وتا که توان داشتند ، بیدریغ رزمیدند تا بالاخره عمال رژیم مزدور تن های به خون خفتۀ این غازیان را به پولیگون پلچرخی انتقال دادند و زیر آوار های خاک نمودند . قیام به گونه یی واقع شد که زندانیان بنابر اطلاع قبلی آماده گی هایی برای مبارزه در برابراین پیش آمد را داشتند و تحت قیادت پدر از هر دهلیز فرماندهی را برای رهبری این قیام برگزیده بودند که  با به فرا رسیدن زمان موعودش عملی گردید .

این قیام که لرزۀ تندی برکالبد رژیم پوشالی افگنده بود ، گویی منتظر بود که هر آن حادثۀ دیگری در زندان واقع خواهد شد . بعد از ترتیبات امنیتی را محکمتر نموده و تدابیر پیشگیرانه ییرا برای جلوگیری ازواقعۀ دیگری گرفته بودند تا آنکه رژیم تصمیم گرفت تا شماری از زندانیانی را که از زندان دهمزنگ به زندان پلچرخی منتقل شده بودند و از زندانیان دوران سردار محمد داوود بودند ، به شهادت برسانند  تا آنکه  بار دیگر در 14 جوزا اضافه  تراز 45تن زندانی برای چشاندن جام شهادت از عقب میله  های زندان پلچرخی بیرون کشیده شدند . این زندانیان دست به مقاومت زدند که درنتیجه سیدعبدالله توسط یک تن از زندانیان جنانباز به نام سیداکبر به ضرب چاقو به شدت مجروح گردید و در نتیجه این حادثه بیشتر از 45 تن زندانی جام شهادت را نوشیدند . روح شان ساد و یاد های شان گرامی باد . 

این شهسواران آزادی ، اسوه های ایثار و الگو های راستین انسانیت در زندان های بدنام تره کی جان های شیرین خود را قربانی کردند و در زیر ساطور استبداد این رژیم ددمنش و خون آشام مردانه جان باختند که دستان پلید و جنایت کار مزدوران شوروی سابق  به خون های پاک آنهارنگین شد  .

این پیام آوران رهایی و ناجی انسانیت با ریختاندنن خون های پاک خویش زنجیر های آگاهی ، آزادی و عدالت را به اهتزاز در آوردند و با عزم آهنین و قیام جانانۀ خود با پای ایمان در شور و هلهلۀ فریاد های کفر برانداز الله اکبر زندان دژخیم را به لرزه در آوردند و تند باد کشندۀ هراس را بر دل های خلقی ها و پرچمی های وطن فروش افگندند که طنین های الله اکبر گویان " سید اکبر " ها هنوز هم از در و دیوار زندان پلچرخی طنین انداز است. فریاد های کفر برانداز این شیر دلان چنان بر دل های آدم کشان قرن بیست ، این وارثین استالین و فراریان تیغ هتلر لرزه انداخت که موج توفندۀ آن کاخ کرملین و ارگ کابل را تکان داد . تره کی ، امین ، کارمل و مزدوران شوروی و  آستان بوسان بریژنف و دیگر حواریون آنها مانند گلابزوی ها ، تنی ها ، لایق ها ، شاه ولی ها و غیره که دستان کثیف شان به خون هزاران هموطن ما آلوده است ، چنان وحشت زده شدند که گویی زمین در زیر پای  شان به آتش مبدل گردید و دیوانه وار فرمان به شهادت رساندن این غازیان راۀ آزادی کشور را صادر کردند . درست در هشتم جوزای سال 1358 نوکران گوش به فرمان شوروی صد ها جانباز راۀ آزادی که نور ایمان در سیمای شان می درخشید ، به موتر ها سوار و به پولیگون پلچرخی انتقال و بعد گلوله بارانهای دسته جمعی  و خالی شدن آخرین مرمی بدست ناپاک "شمس الدین " ها که هنوز هم بی شرمانه زنده اند ، به گور های جمعی سپردند .

شهدای عزیز آنهاییکه با شما پیمان بسته بودند ، امروز پیمانها را شکسته و بر میثاق های که با شما تنیده بودند ، بدرود گفته و مالامال غرقه در  وسوسۀ قدرت و ثروت برای رسیدن به سکان شیطانی قدرت ، دست دوستی ها را با دشمنان سوگند خوردۀ شما دراز کرده اند . از این بیش چه افتضاحی وجود دارد که رهبرانی با به قربانی گرفتن ملیون ها انسان بیگناه با بازگشتی خیره سرانه با آنانی بپیوندند که دیروز آنها را کافر ، مشرک ، وطن فروش ، سفاک و نامرد می خواندند و امروز چه شده  که همه  چیز وارونه شده است ، اگر بپذیریم  که امروز عقلانیت بر تصمیم گیری ها غلبه یافته است ، پس تمامی کار های دیروزی به شمول جهاد ملت مسلمان افغانستان همه غیر عقلانی بوده است که با این تعبیر جز اینکه کار های مقدس گذشته را یکسره اشتباه خواند ، چه تفسیری می توان  از آنها ارایه کرد و یا اینکه رویای تکیه زدن بر سکوی قدرت هوای دیگری دارد که در اصل کفر، شرک و دموکرات و لیبرال را نمی شناسد و از همه بیزار است ، تنها برای  یک چیز می اندیشد و برای آن دغدغه دارد که همانا رسیدن به آستان قدرت ، شکم انداختن بر محموله های ثروت وخوابیدن بر بالین های زربافت در ویلا های شیرپور( به تعبیر واشنگتن پشت ؛ چورپور) خواهد بود وبس تا به یاد رویاهای ناتعبیر و نایافتنی گذشته به گونۀ افسانه یی در لحاف  و دوشک "اطلس" و "کمخواب" قدیم تجسم عینی پیدا نماید .

سوال بزرگ این است که این مردان رهبرنما و رهبر تراش با ریش های انبوه و عمامه ها و قبا های بلا تشبه پیامبر گونه با ژست های روحانیت مابانه ، در فردا هاییکه در پیش است و اگر باور به چنین روزی دارند ، در برابر این پرسش خداوند : ارجگذاری و خدمات شما در برابر وارثین شهدا چه بود ؟ چه پاسخی خواهند داشت، پاسخ همین اکنون روشن است که جز ارایۀ باری از خجلت و سیاه رویی به پیش گاۀ منان لایزال چیز دیگری نخواهد بود  .

شاید پاسخ خواهند داد که این همه جفا ها و سیاهکاری ها در برابر جهاد و مجاهدین را ممکن است که به بهانۀ ارجگذاری به تاج دموکراسی امریکایی توجیه کرد تا باشد مدافعین حقوق بشر برچسپ جنایت و فساد را از پیشانی هایشان دور نماید ! هرگز نه ؛ زیرا این همه سازش ها وساخت های عاشقانه با باری از قدرت پرستی ها با پشت پازدن به آرمانهای گلگون تنان این سرزمین برای رسیدن به سکان قدرت صورت گرفته است ، آنانیکه حتا از داشتن کفن هم محروم شدند و جاذبه های دینی و شور ایمانی را برای خود ازخون کفن ساختند .

شهدای عزیز ما امروز شما را گواه میگیریم و به این اذعان میداریم ، چنانیکه فریاد های ملکوتی شما هنوز هم در فضای این تپۀ خونبار هنوز هم در اهتزاز است  و از وزش هر نسیمی که بر فراز این تپه می وزد ، گویی سینۀ آن  چاک شده و به زبان بی زبانی در میان صدا های توفندۀ شمال این طنین گویی در گوش ها به اهتزاز می آید :

من از بیگانگان هرگز ننالم         به من هر آنچه کرد آن آشنا کرد

و در میان این فریاد ها وارثین راستین خود را مورد خطاب قرار داده و میگویند :

گورخونین به تو آواز دهد       آتشی را که فروزان شده خاموش نکن

با این فریاد ها عاشقان راستین راۀ خویش را به بازگشت به خویشتنی های انسانی و اسلامی فراخوانده و از آنانی بیزار می جویند که  تنها به مانور های میان تهی تبلیغاتی پرداخته و هر آنگاهی یاد این شهدا را روپوش اهداف سیاسی و گروهی خود مینمایند و آرمانهای مقدس اینها را ناجوانمردانه به بازی گرفته اند ؛ زیرا اینها به نیروی روحانی میدانند که این شکمبو های خوش لباس با ژست های مجاهد نمایانه ، در سایۀ سنگین دموکراسی تا دندان مسلح امریکایی که هر لحظه  از آن بوی خون ، آتش ، ویرانی ، شکنجه ، هتک حرمت صد ها انسان بیگناه بیرون می شود که هیچ حریمی مقدسی را نمی شناسد و برای رسیدن به استرتیژی این امریکا  هرگز خط قرمزی به مثابۀ حایلی وجود ندارد ، بر سر خونهای اینها مانور اجرا مینمایند وبس . تنها با به راه افگندن هیاهو های مقطعی وگذرا از روی فریب و ریا نه از روی صداقت و پاکی ، شهادت پروری ها و وطن دوستی های شهیدان  راتخته مشق ناروایی برای شکم انداختن بر سکوی قدرت کذایی گردانیده اند ؛ زیرا این دموکراسی به یقین ظرفیت های سرشاری برای پنهان کردن جنایات گذشتۀ آنها دارد ، بهتر میتواند پرده به روی سیاهکاری های  آنها بکشد ، افسار  از خواست های انسانی آنها بیرون نموده وبرای آنها هرنوع لجام گسیختگی های سیاسی را مشروع و مباح بسازد  . در حالیکه اینها در اصل با آرمان خونین شهدا  بدرود گفته و با  آن خداحافظی کرده اند و آرمان شهدا را ابزاری برای رسیدن به خواست های نامشروع و تحقق رویا های طلایی خود گردانیده اند .

اینها چنان جفاهای شاخداری به حق راهیان جهاد ویاران راۀ خود نمودند که هرگز رهبرانی با اینگونه ذلت پذیری ها یاران و سنگرداران خویش را در نیم راهان سرگردان و لالهان رها نکرده اند . تعجب آورتر اینکه کسانی دست به این کار زده اند که داد از دینداری و معنویت زده و حرف از تعهد و میثاق میزنند ؛ ولی برعکس در عمل دست به کاری یازیده اند که هر بیدینی از آن بیزاری می جوید . یاران  تره کی ، امین و کارمل چه که  حتا خود اینها با وجود محروم بودن ازمایه های معنوی اعتقادی از لحاظ سیاسی بنا بر باور هایی که داشتند ، به مراتب از اینها بیشتر تقوای سیاسی داشتند و حتا گفته میتوان که به گفتۀ جناب فروتن خانۀ "پدر پدر" اینها آباد که با وجود در اختیار داشتن جمیع امکانات دولتی بسیاری از آنها حتا از داشتن خانۀ نشیمن شخصی هم محروم بودند  و شماری که  خانه یی هم داشتند ، اضافه تر از یک اپارتمان مکرویان در شهر کابل نبود که این تقوای سیاسی در بسیاری جهات آنها را نسبت به مدعیان جهاد سفید روی میسازد و با افگندن بار جنایت در دو پلۀ  ترازو تقوای سیاسی رهبران گروۀ خلق و پرچم طرف آنها را سنگین تر نموده وحتا از بار گناهان شان می کاهد . این عالی جنابان زیر نام جهاد به تاراج دارایی های عامه پرداختند و با برجا ماندن کار نامه های زشت و افتضاح بار از خود آبروی اعتقادی مجاهدین واقعی را خدشه دار گردانیده وبا زیر سوال بردن ارزش های جهاد ، ارزش های ماندگار دین را برای ساختن جامعۀ بشری نیز در برابر سوال بزرگی قرار دادند . در حالیکه از نگاۀ نظری مکتب کمونیزم از مایه های  معنوی به کلی محروم و اسلام برعکس بصورت سرشاری از مایۀ عظیم معنوی  برخورداراست ؛ اما برعکس اینها که لاف دینداری میزنند ،  در عمل بیدین تر و آن بیدینان در عمل دیندارتر از اینها مینمایند . این است داستان ناتمام وخونین شهدای غرقه به خون راۀ آزادی افغانستان از هر پرده اش گویی خون می چکد .

شهدای عزیز امروز در زمین خشکیده پولیگون پلچرخی ،  داغ گمنامی ها براستخوان های مبارک شما سایه افگنده است و در  این دشت گمنام از داشتن اندکترین "آبده" یی محروم گردانیده شده اید که دست کم گواهی بر گرامیداشت از ریخته شدن خون های پاک  شما در پای آزادی کشور باشد ؛ ولی آنانیکه قربانی های شما را به تاراج بردند و از  این جان نثاری های شما استفادۀ ابزاری نمودند . همین اکنون در کاخ های ننگینی در شیرپورهای کابل ، وویلا هایی در دوبی ، لندن ، پاریس ، واشنگتن ، دهلی و جا های دیگر به قیمت به بازی گرفتن بزرگترین افتخارات تاریخی و اسلامی شهدا بی شرمانه به  "خور و پف" مصروف اند و پر روتر و بی حیا تر از هرکسی مقام ادب را فراموش کرده و در فضا ومحیط غیر انسانی رویا های داشتن کاخ های سبز دیگر را در دوبی ولندن بسر می برند و تا باشد که با عارق زدن های پیهم ناجوانمردانه این چراغ های گور خونین شهدا را که پیام آور آزادی ، آگاهی و عدالت است ، هر آن پف نمایند و این آتش فروزان داد گستر و خرد پرور را در آنها خاموش نمایند .

شهدای عزیز بر هر فردی از این ملت مجاهد و آزادیخواه لازم است که با شما تجدید میثاق  ببندند که هرگز راۀ شما را که  زورق شکسته یی در بستر تاریخ هستید ، فراموش نخواهند کرد و خاطرات مبارک شما را از یاد نخواهد برد . اگر هیچ کاری نمی شود ، دست کم  با گذاشتن چند سنگی منار یادگاری مرقد مبارک شما شهدا را گرامی دارند . خدا را گواه میگیریم و با شما پیمان می بندیم که با دشمنان شما هرگز دوستی نخواهیم کرد و هرگز دستان آنها را به خصوص برای رسیدن به قدرت نخواهیم فشرد که این سازش ناپذیری ها هرگزا زبار امن دهی اسلام برای آنانی نمی کاهد که ترک مخاصمه میکنند و برای جبران گناه های خودبا خود داری از جنایت های قبلی اقدامات عملی را به اجرا میگذارند  . اما با توجه به اینکه مطمین بود تا این خم خم رفتن های دشمنان سوگند خوردۀ شما از جمله مکرها و فریب های صیادی نباشد که برای شکار بیشتر پرنده گان از راهبرد خم خم استفاده مینماید که با تاسف گمانه زنی ها بیشتر این است که این خم خم رفتن های کنونی زیر ریش های مبارکی  بیشتر برای قتل مرغان آزادۀ این سرزمین است و فر صت سازی  و جوسازی  برای شکار های تازه ترو بالاخره تاراج ها نابودی های بیشتر و بیشتر . 

گفتنی است زمانیکه این مقاله را می نوشتم . خبری را ازرادیوآزادی شنیدم که بارک اوباما رییس جمهور امریکا به تاسی از مفقود شدن سه سرباز امریکایی در جنگ های میهنی این کشور بر فراز قبر های  آنها به پاس ارجگذاری از خدمات وطن دوستانۀ آنها اکلیل های گل گذاشت . این در حالی است که در پولیگون پلچرخی کابل صد ها سرباز آزادیخواۀ این کشور بی آنکه از نام ، نشان وهویت آنها خبری باشد ، در این پولیگون به گور های دسته جمعی سپرده شدند . نه تنها این مکان مبارک از نظر ها افگنده شده و از ارجگذاری به آن خبری نیست ؛ بلکه دستان مرموزی حتا در صدد از میان بردن آثار آن است و چه رسد به اینکه به اینجا شکمبوهای کرسی پرست قدم رنجه نمایند و از این شهدای گرامی یاددهانی نموده و با گذاشتن گلی روح آنها را شاد و یاد شان را گرامی داشته وشور انسانی وافتخارات تاریخی وملی آنها را به نسل های بعدی انتقال بدهند.

تاسف بار تر اینکه قاتلان دیروزی شما، آنانیکه صد ها انسان بیگناه را تنها به جرم خواندن نماز به سیا چاه ها افگندند و حتا زنده به گور ها کردند ، امروز با نقاب افگندن کذایی "گوانتانامو دموکراسی" خویش را منادیان آزادی و مدافعین حقوق بشر  خوانده و با قرار گرفتن در کنار استاد ربانی ها گویا غسل تمهید گردیده اند و با بلند برافراشتن درفش ملی جهاد و ارزش های جهاد را برای سوار شدن بر اریکۀ  قدرت خیلی ها نا جوانمردانه گویا ذبح شرعی نموده و به شکل ناروایی به قربانی گرفته اند  تا باشد که باز هم سکان قدرت پوشالی را در زیر سایۀ سنگین و تا دندان مسلح نیرو های امریکایی به قیمت بازی با سرنوشت ملت دردمند و مظلومی برای مدتی دیگر به پیش بکشند .

این در حالی است که طی هفت سال گذشته قربانی های این رادمردان مومن به بهای 32 ملیارد دالر امریکایی در معرض معامله قرار گرفته و بخش عظیمی از این پول ها  به گونۀ بی شرمانه یی  حیف و میل گردیده و  در یک زد وبند مافیایی با تمویل کننده گان خارجی به جیب افراد محدودی افتاده است ؛ ولی بهای این همه دزدی های آشکار را ملت بیچارۀ افغان می پردازد . این حق مسلم وارثین شهدای جهاد بویژه بازمانده گان شهدای هشتم  جوزا است تا کام آنانی را بدرند که با بازی به خون این عزیزان صاحب کاخ ها و ویلا ها در دوبی ، لندن ، واشگنتن ، دهلی و جاهای دیگر شده اند و با آنهایی تصفیۀ حساب نمایند که با عبای دموکراسی و قبای لیبرالی چون موریانه بر پیکر بیمار حکومت کرزی چسپیده ا ند و از راۀ معامله گری با تمویل کننده گان خارجی و سهم یافتن در شرکتهای خصوصی بویژه شرکت های خصوصی مانند افغان تیلکم ، اترا و غیره که  از بدنه دولت در سایۀ زد و بند معامله گرانه جدا شده اند ، یا از طریق کارگذاران خارجی زیر نام مشاور و متخصص و یا از  طریق سهم یابی در قرار داد های دولتی  هزاران دالر را دزدی کرده اند .

 

 

 


بالا
 
بازگشت