سیدموسی عثمان هستی

 

سید موسی عثمان هستی

سانسفرانسکو

امریکا تاریخ 12ــ11ــ 2009

 

طالبان چراعلی مزاری رابه بهانه مذاکره کشتندمسعودرانکشتند؟

 

این داستان زیرراانگشت عزاکم است

برحق این شهدا دست بلنددعاکم است

دردل کشیدن تصویرذوق بودناممکن

بریاد وطن اشک وغم  وآه کم  است

 

امریکا امروز به مار آستین جهان تبدیل شده است،  انگلیس وامریکا همان طوریکه میخواستند روس را شکست بدهند ونا امیدی مثل خوددر افغانستان ببیندکه دیدند. امریکايی های امروزی چون پدران شان مانند  طالب امروزی در قلدری یدطولانی داشتند. آنها باشندگان اصلی سر زمینهای امریکا يعنی بومی های آنسرزمين را کشتند ، ازهندینها ومکسیکوئی ها سرزمين شانرا به زور گرفتند وغاصبین سرزمين امریکا از جمله جنایتکاران انگلیس بودند که به امریکا ،کانادا آستراليا انتقال داده شدند.

خون قلدری وبد ماشی پدران جنایتکاران شان هنوز در خون بعضی از نسل های موجوده امریکا موج می زند و آنرااز نیاکان خود به ارث برده اند ، هنووز هم میخواهند که مانند پدران شان در جهان به استعمار واستثماربا تجاوز وقلدری دست یابند.

انگلیس که بیشتراز تمام ممالک جهان در نیرنگ وچال استعمار واستعمارگری تجربه وید طولائی دارد ،تمام حرکات آینده آن با پلان های دقیق طرح ریزی ميگردد. اين پلان ها توسط دستگاه جاسوسی آن بنام" ام آی فایف" که از سیاستمداران ماهروکار کشته تشکیل یافته تنظيم ميگردد.

 دوکتورين سیاست انگلیس به اساس فلسفه پدران ، يعنی انگلیس به تمام نسل بشریت خاین است وتنها بخود ،وطن ومردم شان صادق هستند ، استوار است.  سیاستمداران انگلیس پایه های سیاست خودرا بر اساس زدن دیگران عیاروآماده می سازند.

 آروزی انگلیس است تا  شکست تمام  دنیا را مانند روس ببیند نتنها نیرنگ وچال انگلیسها سبب افتادن پای امریکا وغرب دردام نیرنگ  انگلیسهامی شود بلکه گاه گاه حماقت وخود خواهی های دیگر ممالک جهان پای شان را در حلقه دام انگلیس نزدیک می سازد.

 انگلیسها به انواع نیرنگ های مختلف پای خود خواهی وقلدری امریکایی ها غربی ها وشرقی هارا در هرجا بند می کند. با وجویکه چهره های  خودرا جهان در آیینۀ  فریب خوردۀ خود روبرومی بیند با این ضرب المثل معروف روبرو می شوند که بزرگان گفته اندخود کرده را نه درد است ونه درمان ولی پند نمی گیرند مرتکب اشتباه تکرار می شوند چنانچه که در افغانستان وعراق شدند .

وقتیکه می گویم  انگلیس نیرنگ باز، پُرعقده و مکار،جائیکه پای منافعش گره خورده باشد دوست ودشمن را نمی شناسد بایدمثال قانع کنده ارایه کنیم که از زیر چشم نسل موجوده گذشته باشد وبشکل خاطره دوباره در ذهن شان خطور نمایدتا به قناعت شان بدون دلایل، قراین وشواهد پرداخته باشیم که مثال های ما قابل پذیرش شان باشد.

با آمدن حزب دموکراتیک خلق وبخواب دیدن روس بخاطر رسیدن به آب های گرم وآرزو های دیرین انگلیس که از روس دل خوش نداشت تجاوز روس را درافغانستان فال نیک گرفته پلان های شکست خورده و طرح شدۀ نیاکان خودرا دوباره در افغانستان روی دست گرفت.

 اولين کاری که انگلیسها کردند ، توسط وهابی ها که رهبرآنها  ضیاء الحق بود ، گلیم ذوا لفقارعلی بوتوکه مردغیر مذهبی ، تحصيل یافته امریکا وانگلیس بود ، دوستی نزدیک با چین داشت ، ازبين بردند . پیش کش کردن مزدوران عربی وپای امریکا وغرب  بکمک چندجاسوسی "آی اس آی "که یک غده سرطانی جاسوسی مذهبی در منطقه است  ،خرس وشیررادر افغانستان روبرو روبروکردند که عبارت ازروس ومردم افغانستان باشد.

این بارانگلیس نه مثل جنگهای پیشين افغان وانگلیس، بلکه در نقشه های خود  دقیق ، محتاطانه وهوشیارانه در افغانستان ومنطقه قدم گذاشت بلکه با پول عرب مرتجع ، امریکا ، گروپ های جاسوسی را در پنجشيرچاد کرد. حزب دموکراتیک هم در تارومار کردن لشکر آزادگان با جاسوسان آی اس آی نقش مهمی بازی می کرد ونمی دانست که زیر کاسه اين جاسوسان نیم کاسه ها وجود دارد.

 مهارت این جاسوسان در پنجشیر این بود که اعضای برجسته حزب دموکراتیک خلق را که از پنجشیر بودند، با پول وشراب وزن  وبچه  خریدند.  واعضای بی ایمان حزب دموکراتیک خلق ، مستقیم وغیر مستقیم زیر تاثیر جاسوسان سلا ح بدست پاکستانی در پنجشیرقرارگرفت . درآن روزها مخفیانه از مسعود دفاع می کردند  اما امروز علنی ومتواتر در زدن پهلوان احمدجان وهمرزمانش باجاسوسان پاکستانی که در راس شان مولوی آستانه قرار داشت ،همکاری می نمودندو از خوش باوری وصداقت پهلوان احمد جان سوء استفاده کردند.

طوريکه به همگان معلوم است ، دستگاه جاسوسی" آی اس آی" پاکستان  با« ام آی فایف» دستگاه جاسوسی انگلیس و"سیا "امریکا ا ز روز تاسیس خود مستقیماًا رتباط  وهمکاری دارند.  آنها دشمنان خود را آزادانه تبادله می کنند از موقع طلایی که با آمدن روس  ها به افغانستان به انگلیسها وامریکایی مساعد شد استفاده اعظمی کردند. رهبران مجاهد وقوماندان ها وسرگروپ ها تحت نظرخود آی اس آی درپاکستان ودرافغانستان بوجود آمد و آنها مقام ،رتبه وپول به خاین ترین وقلدر ترین جاسوسان خوددادند واز تار باریک دین ومذهب اسفاده کردندتادر بین مردم خوش باور افغانستان ، بخاطر بقا وپلان های شوم ونحس آینده شان بقا داشته باشند.

انگلیس ،امریکا، غرب وعرب مرتجع با پشتی بانی آی اس آی جنگهای افغانستان را بنام جهاد مقدس علیه حزب دموکراتیک خلق وحامیان حزب دموکراتیک خلق که درآن وقت ابر قدرت شکست ناپذير روس در جهان بود آغازوصف آرایی با پلان های دقیق کردند.

کفایت الله که تربیه یافته چهوتا چاسوسی پاکستان بود در بین رفقای خودمرد زرنگ ، خوش برخورد ، مکاردر دین داری مانند دیگران تظاهرمیکرد ، از پنجشیر بود.  زمانیکه پاکستان  زهرچشم توسط این قماش اوباش ها به سردارمحمد داوود خان نشان داد موفق نشدند واز طرف مردم پنجشیربه شکست روبروشدند .

 کفایت الله واسحاق برادراش که توانسته بودند یک تعداد بشمول احمد شاه مسعود رازنده از منطقه پنجشیر بيرون بکشند ودوباره سلامت خودرا با رفقای خود نزد با داران خود در پاکستان برسانند تا درآن جا بیشتر آب دیده وکوره دیده شوند و روزمبادا دوباره برگردند تا یک غده سرطانی به ضرر ملت و بنفع باداران شان درافغانستان ومنطقه شوند.

 همان طور هم شد ازلیز نورستان توسط پهلون احمد جان که مرد صادق و در سیاست وسیاست بازی وارد نبودآورده شدند ولشکر آزادگان که تحت قیادت پهلوان احمد جان جنگ پنجشیر را آغاز کرده بودند این مار های آستین که پروردۀ آی اس آس پاکستان از زمان ذوالفقارعلی بو تو بودند وطن پرستان را تحمل کرده نمی توانستند جبهه مردمی را بکمک حزب دموکراتیک خلق سرنگون ساختند.

  گرچه پهلوان احمد جان وقتیکه  خطراین جنایتکان تاریخ را درک کرد کفایت الله را از سر گروپی معزول نمودواحمدشاه مسعودرا به حیث آمرجبهه زیر اثرمعاون خودکه به نام مستعارشیرحمله شاه پولادی یاد می شد ، سپرد.  چون شیرحمله شاه پولادی از منطقه نبود کفایت الله ومسعود ودار ودسته شان با مردم وخصوصاً مولوی که توسط آی اس آی تربیه شده بود ودر پنجشیربنام مولوی ویک فردعادی زندگی میکرد وکفایت الله به اواز طرف آی اس آی شفر آورده بود توانستند که شیر حمله شاه پولادی رابصفت صادق ووفادار به لشکرآزادگان  شناسایی کنند وبدانند که مغز متفکرلشکر آزادگان شیر حمله شاه پولادی است و توانستند آهسته آهسته آنرا کنار بزنند

با موش وپشک بازی متنفذین قومی و اعضای محلی حزب دموکراتیک خلق ومولوی جاسوس که رویکش کارگماشتگان چهوتا جاسوسی پاکستان" آی اس آی" بودند وبا یک عضوبیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق وبا یک عضوکمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق وبا چندنفراعضای حزب دموکراتیک خلق که پنجشیربودند ، و آنها هميشه هم در میخ می زدند وهم در نعل با مولوی آستانۀ وجاسوسان دیگر بخاطر قومی وهمشهری ارتباط داشتند ، توانستند که لشکر آزادگان را بکلی  تار ومار کنند ،  رهبرآزادی خواهان را که پهلوان  احمد جان بودبدنام سازند ، دستگیر کنندو بکشند.

شیرحمله شاه پولادی که در وقت گرفتاری پهلون احمد جان با آقا جان برادرپهلوان احمد جان وچند نفر دیگر که در خانه احمد جان نبودند و با منطقه آشنایی کامل داشتند توانستند که بعد ازگرفتاری احمد جان  پا به فرار گذاشته به منطقه شتل بروند، بخانه مجید کلکانی ،به کوه صافی ولوگروبعدبه پاکستان بروند. شیر حمله شاه پولادی بعد ازیک مدت  دستگیر وبه زندان لاهور افتاد.

این تلاش های مسعود وهمفکران مسعود بخاطر این بود تا با زدن لشکر آزاده گان اين موقع مساعد شود تا منافع شخصی خود" پاپی گک" های آی اس آی را تامين و تکميل نمايند .

قرارداد سالنگ یک قرارداد ننگین  در تاریخ مقاوت بحساب می رود  ، و بعد از قرارداد سالنگ گرفتن امتیاز ودادن امتیاز بین روسها ونوکران آی اس آی شروع می شود ، دید وباز دید ها مستقیماً آغاز می گردد که سرانجام با قراردادجبل السراج توسط عبدالوکیل بدون قید وشرط امضاء می شود.

 قرارداددوم کمتر از قرارداد سالنگ ننگین نیست، بخاطریکه جبهه پنجشیر دروقت قرارداد جبیل السراج  ،احمدشاه مسعود مستقیماً نقش مزدوری را بطرفداری روس بازی کردد وهشتاد در صد مشکلات احمدشاه مسعودرا بعد از قرار داد سالنگ کاجی بی برآورده ساخت چنانچه احمدشاه مسعود می خواست که قراداد جبیل سراج را مستقیم با داکتر نجیب امضا کند ولی داکترنجیب گفت که تودر سطح من در سیاست قرار نداری ،  وزیر خارجه من همراه تو قرارداد امضا ء میکند. روس احمد شاه مسعود را گوش تابی دادهمان طور هم شد که وکیل وزیر خارجه واحمدشاه مسعود دوننگ تاریخ افغانستان بدسطورروس در جبل السراج اين قرداد را امضا کردند.

در آن زمان روس بفکر این بودکه اردوی پرقدرت  داکتر نجیب تجزیه در بین گروپ های تاجک ،پشتون،ازبک وهزاره شود ، هرچه زوتر از بین برود که دارودسته آی اس آی از آن استفاده کرده نتواند در حالیکه روس در این فکربود ولی نمی دانست که آی اس آی از اردوی آب دیدۀ

جنگی یکصدو پنجاه ساله افغانستان که سبب ترس پاکستان بعد از جنگ جلال آباد شده  بود، پاکستان بیشتر ازروس تلاش داشت خصوصاً نواز شریف صدراعظم پاکستان که دولت آن در برابر اردوی داکتر نجیب بدون کمک روسها شکست خورده بود وبی آبرو شده بود کوشش داشت که هرچه زوتراردوی آب دیده افغانستان از بین برود.

 نواز شریف در دوره دوم کاندیداتوری  خود به خاطر امتیاز گرفتن از حریفان   خود اعتراف کرد وگفت : من بودم که بخاطراز بین بردن اردوی افغانستان که خطرچنین اردو به بقای پاکستان مشهود بود و در منطقه نقش موثر خود را داشت وسبب شکست ما ومجاهدین نمک پرورده ما شده بود، آن اردوی با عظمت رابا قدامت تاریخی یکصدو پنجاه سالۀ آن  نقش برآب در منطقه توسط رهبران جهادی افغانستان ساختم."

بلی راست می گویند  جنایت روس وپاکستان سبب از بین بردن اردوی منظم افغانستان توسط مجاهدین شد که ما امروزاردوی مزدور ومزد گیر در سر زمین خود داریم .

بعد ازجنگ جلال آباد روس وپاکستان می دانستند اگر اردوی منظم افغانستان از بین برود می تواننداز این خلا استفاده نهایی کنندودشمنان ما درگ کرده بودند وقتیکه اردوی منظم یک مملکت  از بین برده شود ، نقش تفنگ سالا عمده وبرازنده ودست دشمان آن مملکت درازترمی شود و ميتوان جنگ های داخلی را دامن زد.

 چنانکه فعلاً در افغانستان می بینیم بخاطرنبودن یک اردوی منظم مردمی ووطن دوست  دست تفنگسالاران واستعمارگران بلند وقوی در افغانستان است ودولت افغانستان از دست استعمار گران وتفنگ سالاران نمی تواند به مردم خدمتی کند وهمین اردوی ضعیف وناتوان سبب شده که همسایه های ما هم در افغانستان دست باز بخاطر ویرانی وبی ثباتی داشته باشند وهم استعمارگران پایگاه های نظمی خود را محکم ومحکمتر سازند وحاضر به تعین جدول خروج از افغانستان نشوند .

دوستا ن اگراز جنایت انگلیس ودیگر دشمنان وطن ما یاد نمی کردم و درد دل بالا را باشما درميان نمی گذاشتم ، دلایل وشواید وقراین بخدمت شما پیش نمی کردم بی مقدمه سر روباه های خمگرد شورای نظار وطالب مزدورسخن به میان می آوردم وقلم کش می کردم ومی خواستم بگویم بز بیشاخ وطالب هردو نوکرچهوتا جاسوسی "آی آس آی "بودشاید قبول نمی کردید.

  انگلیس وامریکا پلان طویل المدتی درافغانستان ومنطقه داشتند.  طالب واحمدشاه مسعود نزد دستگاه های جاسوسی ودولت های مداخله گرپیاده های سطرنج بودند که دشمنان ما می توانستند از آن هاهرنوع دانه بسازند حتی شاه را در نرد بازی خود کشت بدهند چنانچه نجیب را توسط همین پیاده های شطرنج کشت ومات دادند وآن کارهارا بالای دلقکان طالب ومجاهد ، گروه های دست گاه جاسوسی شان به ضرر افغانستان وملت افغانستان ومنطقه به زورپول ونیرنگ انجام دادند و قراردادها راموفقانه توسط طالب واحمدشاه مسعود امضا کردند.

برهان الدین که سیاست درمیخ زدن ونعل زدن را دارد طالب مزدور وبی فرهنگ را در لابلای قران پیچانده وبه دستور آی اس آی وبخاطرنفع ظاهری خود وحزب خود ، کبوتران صلح وصفا خواند.

 طالبان وقتیکه حزب اسلامی، حزب وحدت مزاری و دوستم رابه حاشیه راندند شانه های ربانی وحزب آن را سبک ساختند ، احمدشاه مسعود وهمر زمان آن در دروازه های کابل سد راه طالب شدند  ، بلا آخره آی اس آی مجبور شد که بین دو مزدورکه طالب واحمد شاه مسعود باشدتوسط مولوی فصل الرحمن ،قاضی حسین ، جنرال حمید گل ، جنرال اسلم بیگ ،جنرال موسی هزاره، شهنوازتنی ونصیر بابرکه وزیر داخله در آن وقت بود ودر زمان ذوالفقارعلی بوتودر با لا احصارپشاورولینعمت جاسوسان فراری از افغانستان بوند ، با مسعود وربانی از سال های قبل شناخت داشتند ، پای در میانی بین طالب واحمدشاه مسعودگذاشتند.  احمد شاه مسعود که کوسه بود فقط در هنگام طلوع ئ غروب آفتاب فریب می خورد دیگر وقت فریب نمی خورد ، از کندن کله گرگ آموخته بود ، نمی خواست  که طعمه گرگان خفاش نما شود. مانند علی مزاری به بهانه مذکره شود از مذکره با طالب خود داری می کند ومی گویدکه این طالب به عهد خود وفاه نمی کند چنانچه علی مزاری را به مذاکره خواستند واوراکشتند من با این ها نه مذکره می کنم ونه روبرو می شوم.

هیات آی اس آی که شهنواز تنی رقیب سر سخت داکتر نجیب در بین شان بود ، خلقی هایکه توسط شهنوازتنی در دامن آی اس آی افتاده خصوصاً اشخاصی که در تانگ وتوپ ودیگر اسلحه ها روسی دسترسی دشتند از طرف آی اس آی با پول دالر ،روبل، پوند، کلدارو ریال تحت فرمان طالب بصفت طالب با ریش ولنگی  ، نقش عمده جنگ را در برابر احمد شاه مسعود وحریفان مسعودبازی کردند وحتی یکتعداد آن هنوزدر بین طالبان دیده می شود.

مسعود می بیند که خلقی ها بصفت طالب نقش عمده را بازی میکنند وباز با دشمن سابقه روبرو است  هیات میانجی هر قدر کوشش میکنند که احمدشاه مسعود  را به مذاکره  قانع سازند تا با طالبان درولایت میدان شهر مذکره کند . ولی وی حاضر نمی شودوطالبان که ازکشته شدن پهلوان احمدجان پند گرفته بودند جرات نکردندحاضر به مذاکره درمنطقه تحت نفوذ جميعت شوند. 

هیات پاکستانی مجبور بود یا خررا پیش بار ببرند یا بار را پیش خر هیات میانجی ناچاربصفت گروگان  شورای نظار ریسمان تسلیم بر گردن خود حلقه زدند تا از مذاکره طالب ومسعود نفع برده بتوانند ورفع ناکامی کنند چنانچه که کردند وجهان را نشان دادند که هردو مزدور است.

هیات زهرناکامی به  ناچاری نوشید وبه پیشنهاد شورای نظار تسليم شد، آنها تاختم مذاکره وبرگشت احمد شاه مسعود ازولایت  میدان ووردک به پنجشیرانتقال بشکل گروگان داده شوند و بعد از توافق هیات میانجی با جمعیت   احمد شا ه مسعود مجبوراًً حاضر شدبا داوود داوود  که آن وقت ازجمله قوماندان های احمد شاه مسعوددر شمال بود حالا قوماندان قاچقبران  و معاون وزارت قاچاق است با احمدشاه مسعود به میدان شهر رفتند وبا اطمینان  با طالب وآی اس آی مذاکره کردند.

 مسعود می دانست که بعد از این  طالب نه اوراکشته می تواند ونه گروگان گرفته می تواند. وی با شهامت وباقاطعیت خواسته های خودرا با طالب وای اس آی در میدان شهر مطرح کردوآی اس آی را احمد شاه مسعود در نقطه قراردادکه یا با مسعود بخاطر خودخواهی های اش کنار بیاید ویا طالب را بخاطرگاز ونفت آسیای میانه کمک نظامی ومالی کند.  درغیر این دوراه دیگر راه به آی اس آی وجود نداشت  گروگان ها در پنجشیر تحت نظرفضل احمد مشهوربه داکتر عبدالرحمن بودند.

 من در هند از داکتر عبدالرحمن روان شاد پرسیدم که چرا این هیات را مسعودبه داکتر عبدالله ، قسیم فهیم ، قانونی ، آصف دلاور، جنرال بابه جان ، وعارف  تسلیم نکردندبشما تسلیم کردند او خنده کرد که طرح رفتن هیت به پنجشیر تا برگشت مسعود از میدان شهراز من بود نتنها در پنجشیر هیات دغل بازرا با خود بردم بلکه در یک قسمت پریان قبرهم برای شان کنده بودم هرگاه احمدشاه مسعودکشته می شد من هیات دلقک بازان را صد در صد می کشتم ودر جایی دفن می کردم که کسی دیگرتا آخرعمرنمی دانست  که جسد مردارشان در کجا است آن وقت مودر تنم استاده شد.

داکتر گفت مسعود یقین داشت که من قاطع هستم اگر اوزندانی می شودیا کشته ویا در راه ترورمی شود من عقب نشینی به هیچ صورت نمی کنم  ودرازبین  بردن  هیات پاکستانی دریغ نمی کنم. داکترعبدالرحمن گفت  همچنان از بردن هیات کسی به پنجشیرغیرمن و محافظان من که بالای آنها اطمینان داشتم  دیگر دار ودسته مسعود خبر نداشتند . داوود داوود که با احمد شاه مسعوددر مذکره میدان شهربا طالب بود از این واقعیت بخاطریکه به غروروشجاعت مسعود صدمه زده نشود دربرابرابرخبرنگاران ازگروگان گری هیات  پاکستانی وشهنواز تنی تا امروزخود داری کردند این حقیقت را تا امروزپنهان گذاشته اند وبه جهان وحریفان خود نشان دادند که احمد شاه مسعودبا دونفر بدون اینکه از طالب بترسد به میدان شهر رفت به طالب وجهان نشان داد که من علی مزاری رهبر حزب وحدت نیستم که طالب مرابکشد ویا ترورویا زندانی کند در حالیکه پلان طرح شده مغز متفکر شورای نظارداکتر عبدالرحمن روان شادبود. یعنی زور کاکا بود که انگوردرتاک ها بود امروز بی لب دف می زنند. جریان های بالا را بخاطر این تشریح کردم که خوانندگان محترم بدون دلایل شواهد وقراین بدانند که چه دستان مرموزدر قتل داکتر نجیب بازی کرده است.

حالا ثابت می کنیم که مسعود در توطئه قتل داکتر نجیب مستقیم اگر دست نداشت بلکه غیر مستقیم صد درصد دخیل بود واو صد در صد می دانست که به سقوط کابل نجیب بدست طالب می افتد وبه دستورآی اس آی به دسیسه مستقیماً یا غیر مستقیم جنرال شهنواز تنی که مغز متفکر طالب شده بود کشته می شودو تمام راز ها ی بین دولت حزب دموکراتیک خلق وروس و مسعود تا آخر دنیا پنهان می ماند ولی نمی دانستند که همرزمان داکتر نجیب که در قفس طلایی ملل متحد با داکتر نجیب بودند همه رازهای  احمد شاه مسعودرا با روس ، حزب دموکراتیک خلق وآی اس آی  می دانستند ، جان بسلامت می برندو هیچ چیز پنهان نمی ماند.  گرچه در این اواخررازق مامون که از میخ بسته های سر آخورشورای نظار است از خسراحمدشاه مسعودکاکا تاج الدین که سواد هم ندارد  و بادیگر دلقکان خواسته که با مصاحبه های ساختگی خود آفتاب را با دو انگشت از ملت افغانستان  پنهان سازند واز احمد شاه مسعود که روز بروز کثافت اش بیرون می برآیدآن را ماست مالی کرده باشد .

 میگویند اول داکتر نجیب با بادی گارد ورئیس دفتر خوددر قفس طلایی ملل متحد زندانی و به اثرتوطئه  رفقای نامرد حزبی خود در حالت مریضی بود چندین مرتبه ملل متحد از حکومت مجاهدین خواهش کرد تا داکتر نجیب را جهت تداوی اجازه بدهند که بخارج برود.  بگفته داکتر عبدالرحمن داکترنجیب تقاضای رفتن به خارج را نظر به غروری که داشت خودش نکردوبه ملل متحد هم نگفت که من جهت تداوی بخارج نمی روم چون تکلیف گرده مزمن داشت ، ملل متحد فرستادن آن را جهت تداوی حتمی می دانست وهم ملل متحد می دانست که حفظ زندگی یک سیاست مدار در یک مملکت جنگ زده وبی قانون کا ر دشواراست ، کوشش می کردند که به هر شکلی شود مسئولیت حفظ داکتر نجیب الله را از گردن خود دورکنند.

احمد شاه مسعود می دانست که در بین طالب شهنواز تنی ورفقای خلقی آن خصوصاً خلقی های پشتوزبان به یک قدرت بسیارقوی ومهره های پیش قدم در نبرد طالب وشورای نظار تبدیل شده بودند.  صد در صدمسعود می دانست هرگاه موقع به آی اس آی وشهنواز تنی ورفقای شهنواز تنی مهیا گردد ازکشتن داکتر نجیب وخانواده داکتر نجیب ورفقای داکتر نجیب شهنواز تنی وآی اس آی خود داری نمی کنند.  مسعود اگرزیر چشم خودزردی نمی داشت ودل آی اس آی را به نگداشتن داکتر نجیب بدست نمی گرفت  او فهمیده بود که به مجرد سقوط کابل نجیب توسط شهنوازتنی وآی اس آی صد در صد کشته می شود داکترنجیب الله اگر حاضر به رفتن نمی شدباید به زورمسعود داکتر نجیب را از کابل بخاطر بدنامی تاریخی خود می کشید مثلیکه گلب الدین حکمتغار را زنده از کابل کشیدو اسدالله سروری راکه به دستور روس نگهداشت وامروزدارودسته مسعود مانع محکمه شدن اسدالله سروری می شوند

اگر روسها می خواستند که داکتر نجیب کشته نشود مسعود به هر طریقی که می شد داکتر نجیب الله  را نجات می دادمسعود کسی بود که تا آخر به روسها وفا دار ماند وامروز روز بروز پای روس هاتوسط دارودسته شورای نظارمحکم ومحکمتر شده می رود وپای استعمارگران سست و سستتر شده می رود تا که این مکتب است واین ملا حال طفلان خراب می بینم،

 

از دل ملت خود گل غم چید م

بدرابد تردرشب و روز دید م

دشمنان وطن در بغض  وکین

دین وبیدین صاحب دین  دیدم

شدم مجبور وداستان  بنوشتم

شمشیرزن وتيرزن یکسان دیدم

 

 

 


banamnewspaper@hotmail.com
ایمیل

 

5192652949  تیلفون

 


بالا
 
بازگشت