ا
.پولاد

 

کرزی

دعوت طالبان بهرقیمت

روز پنجشنبه 13اگست 2009 مطابق 22 اسد سال 1388آقای کرزی مصاحبه ای با بی بی سی داشت. هر آنچه که در مورد گذشته و موفقیت های خود گفت ما شاهد آن هستیم و میدانیم چه کارهایـــی صورت گرفته واین موفقیت ها با لبه تیز نا کامی ها برابری دارد؟ موفقیتها بنیادی بوده و با نمایشی  اینرا چشم ها ی هموطنان و دید کنجکاوان بخوبی خواهند سنجید.

آقای کرزی جرگه امن منطقوی را باز وعده داده است. فکر میکنم جرکه امن منطقوی عبارت از همان سرمه سلیمانی است که هر بیننده ای اگر بچشم برد، حق را از باطل نمیشناسد. ناکرده را کرده و کرده را ناکرده میبیند.همانطوریکه خودشان وقتی بتاریخ 21 اسد  توسط هلیکوپتر  بسوی جمعیت  تبلیغات انتخاباتی می رفتند منظره شهر کابل را با افتخار دیدند و ازان در مصاحبه یاد آورشدند.  اما مهندسین ساختمانی با افسوس و دریغ میگفتند بهتر بود اول کانالیزاسیون شهر کابل آماده میبود تا این بلدنگها سبب تعفن آینده نمیگردید.

این همه بلند پروازی ها برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری که مزه آن هنوز از لب ها پاک نشده است حق مسلم آقای کرزی است، اما می آئیم روی مهم ترین تصمیم و پلان رئیس جمهور آینده وطــن رنجورما که میخواهند گذشته را با آینده پیوند زنند.

خبر نگارمصاحبه کننده بی بی سی  پرسید که شما امنیت را با کدام پلانی درکشور خواهید آورد؟ جواب شان این بود که با مخالفین دولت به مذاکره مینشینند. آری این درست است. پرسیده شد شرایط آنهــــــا را میپذیرید.؟ آری میپذیرم، همه شرایط شانرا بهر قیمتی که باشد؟ بلی برای امنیت درافغانستان هرشرط را بهر قیمتی که باشد میپذیرم. این است صاف و ساده خیانت بحق همه زنان و تعلیم و تربیه وطن.

حال این پذیرش را به بررسی میگیریم:

طلبه، طــــا لب، طلب العلم. همه واژه های بسیار مقبول، با ارزش ، عالی، و امید بخش است. اما وقتی در اجاق القاعده جوش میزند ازان چنان جوشیده متعفنی بوجود می آید که نه تنها تحمل بشریت را بـــه بازی میگیرد که حتی اگر به آب بحر درآویزد پیاله اش کافیست تا هفت بحرعشق، پنح بحر زمین وتمام دست آورد بشریت را بسوی تعفن و ویرانی بکشاند.

طالبان را از القاعده جدا کردن یعنی بچشم مردم خاک زدن است. جهان القاعده را نمی شناخت، زمانی شناخت که القاعده به کمک آی اس آی پاکستان طالبان را در افغانستان صاحب قدرت ساخت. بنا بران تاریخ و نه چندان زمان دور بما میگوید که: القاعده، طا لب و آی اس آی کسان دیگری نیستند به جــز خواهران نا سکه سیاست استعماری انگلیس.

القاعده چه میخواهد؟  به زندان کشیدن زن ها در چهاردیواری خانه،  لت و کوب زن ها به بهانه تنبیه، منع تعلیم و کار از آنها، ازبین بردن همه آثار تاریخی که شکل جانداری را به نمایش بگذارد. استفاده از تمام وسایل تخنیکی مدرن.( که بد بختانه این مدعیان رادیو، تایپ ریکاردر، تلویزیون و وسایل اطلا عا تی ورسانه ای را که به مردم اطلاع رسانده و اوقات تلخ شانرا ساعتی بخوشی میگذراند ازبین میبرند، اما خود از وسایل جنگی، موتر، و هر نوع وسیله آدم کشی چنان استفاده میبرند کو گویی همه این وسایل از قرن ششم میلادی به ایشان به میراث مانده است.)  توهین به شخصیت و کار های  اشخاص. محاکمه های غیرانسانی و تطبیق عنعنات و رواجهای دو هزارسال قبل. دشمنی با علم و تمدن امروزی، که تا هنوز هم من چهره واقعی و تمام عیار این گروه فنتیک یا بنیاد گرا را نمیتوانم برشته تحریرآرم. فقط همین قدر خلاصه میتوانم بنویسم که بنیاد گرا به اصل بنیادی خود اتکا میکند و انکشاف را نمی پذیرد، اما این طایفه من درآوردی های خودرا جا نشین دین ، علم  و انسانیت ساخته اند.

طا لب چه میخواهد؟ قبلا" مردم ما بنام طا لب همان شاگردان علم دین را میشناختند. اما بعد از آمدن آنها از پاکستان و بخصوص حکمروا یی قرون قبل از دوره سنگ شان فهمیدند که طالبان همان چیزها را میخواهند که در اوصاف القاعده گفته شد. سران نامدار و کاملا" کودن این طا یفه عقبگرا درزیرچتر همین طا لب ها تقویه، جا و مکان یافت. درهمین زمان بود که جهان را از وحشت و بربریت عقید تی خود آگاه نمود. سران این گروه عقب گرا با سران طالبان به عقد و نکاه نشست. برای مردم عنعنوی و کهنه همین عقد های اجباری بهترین محک های پیوند نزدیک و تفاهم است. پس کدام سوالی بین طا لب و القاعده تفکیک را رجز خوانی میکند. انگلیس با همین نام قرن ها سرزمینهای جهان را بین آنها دشمن ساخته و خود روی همان منافع سرمایه و قدرتی را کسب کرد که با داریش را درجهان تضمین نمود. امرور که آن زمانه ها سپری شده است دیده میشود  که با ز انگلیس همان رجز را میخواند و مردم را به دعوت طالبان فرامیخواند. آیا باز هم  شما  هما نانی خواهید  بود  که آزموده  فراموش  کرده  را باز می آزمائید؟  کورها دریکبار گم کردن عصا بیدار میشوند. مکر وطنداران ما میخواهند مرحله چهارمش را بیازمایند. این یک حقیقت تلخی است که خموش نشستن روی آن گناه نا بخشودنی است.

آی اس آی کیست؟  این چند مخفف منحوس را بار ها توضیح کرده ام، اما باز هم توضیح میکنم: آی اس آی  شعبة از انتلجنت سرویس انگلستان است که همزمان با تاسیس حکومت پاکستان بحیث کنترول کننده منطقه عرض اندام کرده است. عمر این دستگاه منحوس قبل از تاسیس سر زمین پاکستان  میباشد این دستگاه بهر نامی که بود در زمان حکومت هند برتانوی تاسیس و اولین کار آن رشد یک مدرسه خموش آرام دیوبند بود که بعدا" به شیطان خانه تمام عیار مبدل گردید.  همین دیو بند مربی عبدالوهاب است که بعد ها بنام وهابیت در دین اسلام رخنه و آنرا بسوی دستگاه های جاسوسی سوق داد. امروز عربستان سعودی با همان عقاید و شیوه کار مینماید. ریشه این همه خرابیها نه دینی است و نه عنعنوی  بلکه عنعنات و ادیان توسط این دستگاه بحیث وسیله استفاده شده است. محموله این دستگاه مردمان بیسواد اند. بنا بران فلسفه این کار سیاسی- تجارتی تحمیق مردم است تا شود که این وسایل روی آن بکار افتد. به این لحاظ سازمان دهندگان و عاملین و حاملین این دستگاه ها هر قدر لباس انسانیت و تمدن را در بدن خود به نمایش بگذارند باز هم باید ما آنها را بشناسیم.

بهر رنگی که خواهی جامه میپــــــــو ش                              من ازطرز خرامت می شنـــــــاسم

حقیقت این چند توضیح را شرایط دشوار هشت ساله افغانستان باید به آقای کرزی خوب آموخته باشد. ما میبینیم که انکشافات جنگ های پازتیزانی و بخصوص انتحاری خاصه سرزمین و مردم ما نیست این کار آن عرب هایی است که در شرق میانه بجز از ایران  در کارهای جنجالی روزانه خود آموخته اند. ما ارتباط مثلثی این سه دستگاه تروریستی را بچشم سر میبینیم اما برای دلخوشی بعضی از اعضای ناتو که مفیدیت شان نیز به ما دارای شک است حقایق را تحریف کرده بخورد مردم خود میدهیم. همین مسامحه هاست که در طول تاریخ حکومت های ما را زیر زنجیر اسارت فرو برده است. آنچه را که مردم شجاع ما با تمام بیسوادی و عدم آشنائی به سیاست های جاری جهان بدست میآرند با تمام سادگی امیران و صاحبان اداره در افغانستان آنرا بدون مشورت مردم با یک آن و نه خصوصی باخته اند.

با این مختصر توضیح در باره مثلت شیطانی  آی اس آی – القاعده – طالب بر میگردم به مصاحبه آقای کرزی.

اول اینکه باید گفت این توضیح و تشریح خود آقای کرزی نیست و این مطلب را  از چند جا باید اخذ نموده باشد. از فشار قوای ناتو بخصوص انگلیسها، زیرا وزیر  خارجه انگلستان با تمام قوا جیغ  میزند که با طالبان مشوره و صحبت شود. این مشوره تفاهم کردن شما نو نیست. از روزیکه پا در سر زمین افغانها نهاده اید عمل، گفتار و رسانه های شما همین بیت ها را تکرارمیکنند. آری این یک کار مفید شاید باشد، اما نه برای ما بلکه برای خود تان. درغیر آن شما به مقصد نمیرسید. مشوره با طا لب یعنی مشوره با آی اس آی – مشوره با آی اس آی یعنی تسلیمی بلا قید و شرط. ختم همه گونه آموزش علمی، زندانی ساختن،لت وکوب و کشتن خانمها، تحقیر هر افغان بنام های مختلف،  بستن در مکاتب بخصوص مکاتب دختر ها، از بین بردن آثار تاریخی که بشکل مجسمه باشد.  منع استفاده از هر گونه وسایل رسانه جمعی که در بیداری افکار یک جامعه مهم و قابل توجه است. زیرا بدون قبول این شرایط طالبها با شما نمی آیند، آنها بار ها این شرط های خود را تکرار کرده اند. درعمل نشان داده اند که آنها همه این وسایل را دشمن اند. پس شما با کدام دلایل به این صراحت میگویید که ما با طالبان موافقت میکنیم بهر قیمتی که باشد. ما برای صلح  در افغانستان مذاکره مینمائیم وآنرا میپذیریم بهر قیمتی که باشد. این خود مگر کمر بستن به شستن سرنوشت نیست؟ و اگر شما این گفته خود را بنا به دلخوشی مردم برای رأی گرفتن و برای پس نماندن از وعده دیگر کاندید ها عنوان کرده اید عواقب آن برای شما بسیار وخیم نخواهد بود؟ یا اینکه برای دلخوش ساختن کشور ثروتمند سعودی این راه را پیش گرفته اید؟ خوب به خاطر داشته باشید که هردوی ملحوظ کارو زحمت کشیهای شما را اگر در دوره آینده به آن عمل کنید به صفر ضرب میکند. زیرا عمل کردن به آن صاف و ساده فروش وطن است. و نکردن بران شما دست تهی تر ساخته و به پلانهائی که در مخیله خود میبافید و اعمار میکنید نمیرسا ند.

قسمت دیگر توضیح شما عین روند را نشان میدهد که در مورد برسمیت شناختن خط دیورند است. شما میگوئید صلاحیت این امر را من به مردم میگذارم . این صاف و ساده بازی به سرنوشت کشوراست. به این معنی که تجزیه افغانستان از همین کلمه آغاز میگردد. به اینصورت که:

پشتونها به این امر موافقت ندارند. اما نا آرامیهای دوامدار و تضاد های حاد ساخته شده بین پشتون – هزاره ، تا جک و ازبک بدانجا رسیده است که تاجکها، ازبیکها و هزاره ها برای آرامش خود واقلیت ساختن پشتون روی این خط نام نهاد میخواهند مهر تائید زده شود. بنا بران در وهله اول این دو قشر رو بروی هم قرار گرفته و درگیری سختی را سبب میشود. این درگیری طالبان را فراموشت خواهد کرد. زیرا بفکر اینکه دی دی آر مردم را خلع سلاح کرده است خود را فریب میدهید. همه جناحهای درگیـــر کافی مسلح اند. شما درین مغاره ها موفق به یافتن و  خلع سلاح کردن افغانها نمیتوانید شوید.

دوم اینکه گیرم حرف خود شما باشد. شما این تغیر موضع را که مذاکره و بمیان آوردن صلح درجامعه بهر قیمتی که باشد ازکدام زمان اخذ کرده اید. بعد از سروصدای دپلماسی انگلیس؟ در تجربه دریافته اید ویا اینکه روی احتیاج به این کار تن درداده اید؟ از آخر شروع میکنم : اگر روی احتیاج تن درداده باشید احتیاج شما به این عمل پوره نمیشود، زیرا اگر نماینده خود سعودیها روی کار نیاید که آقای نابغه سید جلال نواسه پاچا صاحب  است، به شما اعتماد نمیکنند. بنا بران احتیاج شما رفع نمی شود، اگر هم شود یک فیصد احتیاج شما را هم کفایت نخواهد کرد. اما اگر از تجربه دریافته اید، کدام تجربه ؟ مگر شما همه اعمال طالبان را در کار هشت ساله تان نیافتید که از طریق آی اس آی به پیش برده میشود. پش باید شما بدانید که مذاکره شما با طالبان یعنی مذاکره با آی اس آی، است. این دستگاه به این آسانی به این کار بسنده نیست. آنها تجزیه افغانستان را میخواهند زیرا بقای عمر پاکستان به تجزیه افغانستان ممکن است در غیر آن باید پاکستان تجزیه شود. سرو صدای دپلماسی انگلیس نیز همین خط را تعقیب میکند. چون من تا  این سرحد نزول را در شان شما نمی بینم به این هم باور ندارم که اینهمه توضیحات بلند و با لا از خود تان باشد.

 برای اینکه این توضیحات درست فهمیده شده بتواند به تعقیب آن اهمیت توازن نیروی بشری و رول آن را در استراتیژیهای منطقوی که ازان سوء استفاده ها شده و میشود توضیح و تشریح خواهم کرد.

 

    

 


بالا
 
بازگشت