خلیل رومان

 

افغانستان شش ماه بعد:  

سر چاه  یا قعر چاه

 

1- دلایل و عوامل اخطاریۀ اوباما برای رفع فساد اداری در شش ماه آینده؛

2- عرصه های مهم و بارز فساد در دستگاه اداری افغانستان؛

3- عکس العمل های ابراز شده در برابر ضرب الاجل جامعۀ جهانی؛

4- رویکرد جامعۀ جهانی در صورت عدم برخورد قاطع با فساد؛

5- افغانستان در نبود حضور جامعۀ جهانی.

1- دلایل و عوامل اخطاریۀ اوباما....  هنوز هم گفته های بارک اوباما، کای آیده ، گوردن براون و مقامات ناروی در بارۀ مهلت های رفع فساد و ایجاد ادارۀ سالم در افغاستان را جدی نمی پندارم. اما در هر حال بدین باورم که ساختمان افغانستان آینده علی رغم تندی وکندی این  ضرب الاجل ها وابسته به این است که گرداننده گان ادارۀ کشور چگونه عمل می کنند. برخورد بااین مساله برخاسته از واقعیت های تلخ زنده گیست. با اخطار و یا رضایت جامعۀ جهانی بستگی چندان ندارد. هر چند دیر یا زود سایر اعضای ناتو که در افغانستان حضور نظامی دارند، به این ها می پیوندند.

نگارنده این سطور، با توجه به تحلیل حرکت های آغاز شده، از سال 1381به این سو، در مقاله های متعدد آسیب های اداره کشور را شناسایی کرده و مرتب روی راه حل هایی که مفید به نظر می رسید، پافشاری کرده است. یکی از تاکید ها را پیوسته یاددهانی کرده است که :  

سر چشمه را شاید گرفتن به بیل

چو  پر شد نتوان گذشتن به پیل.

 

همچنان بار بار داد می زد که:       

خانه از پای بست  ویرانست

خواجه در بند  نقش ایوانست.

 

متأسفانه یا گوش شنوا و چشم بینایی بر این همه رویداد ها و رویکرد ها وجود نداشت و ندارد و یا با بدبینانه ترین نتیجه:

زمین شوره حاصل برنیارد

درو تخم عمل ضایع مگردان

اما چرا بارک اوباما و دیگران درست حالا- بعد از سالها رفتن به سوی خرابی و ویرانی برخاسته اند و بار دیگر بر شوره زار تخم می پاشند و در انتظار حاصل بر می نشینند؟

اگر حافظه یاری کند، بیاد می آید که باری آقای حامد کرزی ضمن توضیح روابط خود با غرب و امریکا، از "کشتی نرم " سخن به میان آورد و تاکید کرد که به زودی مناسبات بهتر میشود. درین کشتی نرم، سه رویکرد درخور اهمیت است.

رویکرد اول؛ حامد کرزی در یک گردهم آیی محصلان نظامی، برخلاف اصول و نورم های دپلوماتیک و تشریفات معمول- به گونۀ نا متعارف، به اوباما پیام مبهم داد که اگر در برخورد نقادانۀ خود تجدید نظر نکند، به رقیب منطقه یی امریکا یعنی روسیه مراجعه خواهد کرد. این پیام دست و پای اوباما را در کشتی نرم سست کرد و به مثابۀ یکی از نقطه های ضعف شناسایی شد. حال این معلوم نبود و نیست که چنین اظهار ها با منافع ملی مطابقت دارد یانه؛ ولی دست کم منافع قدرت طلبانه متقاضی آن بود.

رویکرد دوم؛ در حالی که در بمباری های زمان بوش- رفیق حامی خود کاملاً خاموش می بود؛ پیام های کلیشه یی تسلیت می فرستاد و آسیب دیده های زنده مانده را به حج بیت الله می فرستاد، در زمان اوباما به ناسیونالیزم ابزاری متوسل می شد و حی داد می زد که کشتار مردم بی گناه را متوقف کنند. ترس رو در رو قرار گرفتن اوباما با مردم افغانستان با استتفاده از ناسیونالیزم ابزاری لرزه های شدیدی بر اندام اوباما در کشتی نرم بار آورد.

رویکرد سوم؛ با قرار گرفتن حامد کرزی در صف اول انتخابات پر تقلب، هر اقدام اوباما و دیگران، از سوی افکار عامه نادیده گرفتن آرای مردم تلقی میشد. با کنار رفتن عبدالله عبدالله از دور دوم انتخابات میدان برای انتصاب حامد کرزی صاف شد و داخلی ها و خارجی ها در برابر یک عمل انجام شده قرار داده شدند.

ادارۀ دست وپاچۀ اوباما در کشتی نرم، در حالی که به نکات آسیب پذیر فشار های پی در پی تحمل می کرد، مصلحت جو و محتاج داوری شد که ختم کشتی را اعلام کند. به نظر می رسید که از دست هیچ کس کاری بر نمی آید. اما اوباما زنگ اخطار به صدا در آورد که اگر تا شش ماه بر فساد غلبه نکند، نیرو های امریکایی از کشور خارج می شوند. دیگران هم از او پیروی کردند.

2- عرصه های مهم و بارز فساد.... چه برداشتی از موجودیت فساد دستگاه اداری کشور داریم؟ در کجا ها کدام نوع فساد وجود دارد؟ نگارنده درین مورد شاید تحقیق منحصر به فرد را براه انداخت و نشر کرد، حتی در سیمنار ها به گوش نزدیکان حامد کرزی رساند. اما نتیجۀ درخور از آن مرتب نه شد که نه شد. اینک بار دیگر به مهمترین عرصه های فساد اداری اشاره می شود. ( فساد اجتماعی که رفع آن یکی از مکلفیت های حاکمیت است، ازین بررسی جداست. باید دیر یا زود به آن نیز پرداخته شود.) من فساد را به 3 نوع؛  سیاسی، مالی یا اقتصادی و اداری تقسیم میکنم.

الف- فساد سیاسی؛

تقسیم قدرت بحیث یک غنیمت از کنفرانس بن تا امروز ادامه دارد؛

. تقرر اشخاص طرفدار خود در پست های کلیدی بدون درنظر داشت ، تخصص سابقه ، تقوا و تعهد به وطن؛

. قوم گرایی (نیپوتیزم) و حمایت گری (پروتکسیونیزم)؛    

روابط  سیاسی بعضی از اشخاص و نیروهای متشکله حکومت با برخی از سازمانها و دولت های خارجی  دوست و دشمن افغانستان به طرق مخفی، بحیث مضرترین وخطرناکترین رابطه؛

. سهمیه دهی و سهمیه گیری ، شرط اشتراک در حاکمیت. تئوری واگذاری فیصدی کرسی ها در برابر رای زیر نام  فریبندۀ مشارکت؛حاکمیت از رأس تا قاعده، بین اقوام، احزاب و گروه ها تقسیم شد. به نحوی که وزارتخانه ها و ادارات دولتی، دیگر یک مؤسسه ملی شمرده نمی شود.

. نبود برنامه واحد سیاسی؛ هرکس قدرت و وسایل آن را برای حضور توانمندتر در فردا استعمال می کند.

. مردم، جامعه مدنی و احزاب سیاسی بحیث آئینه تمام نمای فعل و انفعالات کنار گذاشته شد.

. تقلب، عوام فریبی و پافشاری بر نتایج آن با تطمیع بعضی از اعضای نهاد های سیاسی و اجتماعی؛

ب -فساد مالی یا اقتصادی؛

. رشوت به اوج رسیده و عام در همه جا، در هر سطح و در همه اوقات؛

. اختلاس دارایی عامه یا دولت به غرض استفاده شخصی و تحت تصرف قرار دادن آن یا خیانت در امانت مالی- پولی ، اجناس و اماکن دولتی یا عامه؛

. فساد مالی در معاملات قراردادی ، فروش امتیازی ، مشتری گرایی؛ درین فساد سازمانهای خارجی، تمویل کننده گان، انجوهای داخلی وخارجی با مؤسسات و اشخاص داخلی شریک اند. یک پروژۀ یک میلیون دالری از طریق فروش دست به دست به آخرین فرد به دوصد هزار تقلیل می یابد؛         

عقیده عمومی برآن است که بدون رشوت هیچ کاری صورت نمی پذیرد. حتی گاه گاهی اداره های دولتی به همدیگر خاموشانه رشوت می پردازند. مظاهراختلاس نیزبه وضوح مشاهده می شود. تغییر دراماتیک سطح زندگی برخی از ماموران بلند پایه به گونه غیر قابل تصور از رشوت، اختلاس و فساد مالی پرده برمیدارد.

. غصب و تصرف زورگویانه جایداد ها،اموال، هزاران جریب زمین و باغهای مردم، ملکیت دولتی یا عامه که با استفاده از قدرت و اشتراک مستقیم یا غیر مستقیم در حاکمیت عملی شده است؛  

ج ـ  فساد اداری؛

. فساد ساختاری اداره با موجودیت تشکیل دولتی، ساختار های مماثل، ادارات انجویی سازمانهای ملل متحد و مؤسساتی که از کشورهای مختلف برای کار در یک عرصه معین مصروفند.

. اختصاص وجوه قابل ملاحظه برای ساختار مماثل و عدم توجه به ارتقای کمی و کیفی نهاد سابقه، تکرار وظایف، رقابت و حتی ضدیت. برخورد افراطی و تفریطی در توزیع منابع؛

. درجندین مورد با تبدیلی وزیر یا والی، عوضی وی از همان قوم ، منطقه و تنظیم انتخاب شده است . این یک بدعت جدید در افغانستان است که اثرات بسیار بد دارد.

. تورم تشکیلاتی و سیاسی سازی موسسه ها و ادارات ملی؛

.  نقص مقررات وضوابط دسپلینی، عدم رعایت سلسله مراتب اداری از بالا به پائین از پائین به بالا، تطبیق نکردن مجازات و مکافات، چشم پوشی آگاهانه و مصلحت گرایانه از جرایم، تخطی ها، خودسری ها و سؤاستفاده ها؛     

یکی دیگر از مظاهر فساد اداری ، خود بزرگ بینی و اگوئیزم مقامات است. اگر به وزارتخانه ها و ادارات افغانستان سری بزنیم مشاهده میکنیم که هر مسئول از 15 تا 160 نفر بادیگارد، سکرتر و پیش خدمت دارد. تمام امتیازات و سهولت ها بوسیلۀ اقارب و نزدیکان افراد مسوول، بدون کوچک ترین تعلل آماده میشود. با زیردستان حتی با حقوق برده ها، برخورد نمیکنند. حلقه بادیگاردان، رتق وفتق، تشریفات ویک سلسله تعاملات دست و پاگیر فاصله ای برزخ گونه بین آمر ومامور  و اداره و مردم ایجاد کرده است.

تجمل پرستی تقریباً سراسر پیکر ادارۀ افغانستان را فرا گرفته است. خریداری های تجملی-تزئینی، استفاده و فشار شخصی برای آماده ساختن موترهای لوکس و آخرین مودل به نوعی مسابقه بین مقامات حکومتی و دولتی افغانستان مبدل شده است.

.به هراندازه ایکه مقامات از لحاظ هیرارشی بالا میروند، به همان اندازه نقض قانون، لا قیدی مالی واداری به ملاحظه میرسد.

خودنقادی، کنترول خودی، شفافیت واقعی و نه لفظی، رعایت تخصص، تجربه وسابقه، شناسایی و ارتقا برمبنای لیاقت، صداقت و کاردانی در ادارۀ افغانستان به سراب نایاب مبدل شده است. امروز توصیه، سهمیه دهی، سفارش داخلی و خارجی در تقرر و استخدام درمقامات، امر رایج است. داشتن مهارت کمپیوتر و بلدیت به زبان انگلیسی درکنار مسائل فوق یگانه معیار گزینش و انتخاب است.

. اجراآت برپایه اطلاعات، سرگوشی ها وگزارش های غیر مستدل، غرض آلود، انتقام جویانه، تخریبی و توطیه آمیز؛

. چاپلوس پروری، استقلال فکر و عمل، تعقل و تدبیر را از میان برداشته و فضای اداره را مسموم میسازد؛ 

.اجراآت نمایشی برای به رخ کشیدن آمر با استفاده از دانش و مهارت زیرکانۀ زیردستان  به هدف کسب قدرت و شهرت بیشتر در همه سطوح، سلسله مراتب و وظیفه شناسی را محدود کرده است.

. فساد دیگر، عدم هم آهنگی کاری، بین نهاد ها و ارگانهای نظامی و ملکی داخلی و خارجیست. دربسیاری موارد این اجراآت ناهمآهنگ منجر به تقابل، اقدامات دوگانه و چندگانه و ترویج سیاست اتکایی بر خارجیان میگردد. استقلالیت اداری و تصمیم گیری های ملی تحت سوال قرار دارد. بیگانه پرستی امروز بدتر از موجودیت مشاورین اتحادشوری درزمان حاکمیت ح.د.خ.ا. است.

. مصروفیت مستقیم وغیر مستقیم مقامات دولتی مرکز و ولایات در تجارت مواد مخدر. شنیده میشود که برخی از مسوولین به این تجارت دست دارند وسایل وامکانات حکومت را برای فراهم آوری تسهیلات درین تجارت استفاده میکنند، زارعین را تشویق به کشت خشخاش نموده، عشر وسهم خود را به زور اخذ می نمایند.

.یک فساد دیگر تشکیل حلقه ها ودایره های ایدیالوژیک، سمتی، فامیلی و قومی در ادارات دولتی است که هر صدای افشاگرانۀ رشوت، اختلاس وسوء استفاده را با سازماندهی  توطیه، تفتین وبدنام سازی، تهدید، تخویف و حتی برکناری از وظیفه،درگلو خفه میکند.

با توجه به شناسایی و موجودیت فساد در عرصه های یاد شده، باید پرسید آیا نیرویی برای رفع این فساد موجود است. به نظر می رسد که ادارۀ اوباما هنوز هم از موجودیت فساد مشبک در افغانستان آگاهی کامل ندارد و مبارزه با آن را از کسانی می طلبد که خود در آن غوطه ور است. بدون شک نهاد هایی برای مبارزه با ارتشا و فساد اداری تشکیل شده و به کار آغاز کرده است. اما در بعضی عرصه ها مبارزه با فساد، از سطح صلاحیت و شناسایی این نهاد بالاتر است. حال درست فهمیده شده نمی تواند که اوباما هم بهانۀ سیاسی پیش کرده است تا از فشار های حامد کرزی در کشتی نرم انتقام بگیرد یا واقعاً خواهان روی کار آمدن یک نظام غیر از دم و دستگاه کنونی است که سرا پا در فساد اداری غرق می باشد. از توضیح بخش های یاد شده در مورد فساد اداری پی برده می شود که واقعاً خانه از پای بست ویرانست و خواجه گانی که این خانۀ ویران را بنا کرده اند قادر نیستند که آن را ترمیم و دو باره سازی کنند. البته ارادۀ قاطع و عزم راسخ را نمی توان نادیده انگاشت که با مرور عملکرد هشت ساله گمان نمی رود این گیاه ضعیف و تنیده در فساد قد راست کند و مایه تغییر و مثمر ثمری شود.

3- عکس العمل های ابراز شده در برابر....  ساده ترین برخوردی که تا حال از جانب مشاوران شمله دار و بی شملۀ حامد کرزی بیان شده است، اظهارات اوباما، ملل متحد و دیگران را مداخله در امور داخلی کشور بیان کرده اند. این حرکت همان توسل به ناسیونالیزم  عوام فریبانه است که عواقب بسیار بدی برای کشور بار خواهد آورد. عاقبت تجرید، کاهش کمک ها و به فراموشی سپردن افغانستان برای بار سوم  و چارم.

4- رویکرد جامعۀ جهانی در صورت عدم برخورد قاطع با فساد؛ هر دلیلی که باعث اخطار های جامعۀ جهانی شده باشد، علی الظاهر دولت افغانستان را در آزمایش مهم قرار داده است که بایستی با استفاده از همه امکان های مساعد، جلو فساد را بگیرد؛ تخصص را میدان عمل دهد؛ مشارکت واقعی ملی را بر اساس تعهد اعلام شدۀ ملی متحقق کند. انتخابات اخیر نشان داد که مشارکت ملی غیر از آنچه حامد کرزی اعلام می کند، می باشد. این مشارکت را، در صدی رای تعین می کند نه معامله های که کرزی با متحدان قبلی و جدید انجام داده است. اگر مشارکت واقعی ملی مدنظر باشد، از راه نزدیک کردن مواضع و دیدگاه ها بایست فیصدی های رای ملت علی الرغم سطح پائین اشتراک مردم ، به تناسب معین در ساختار نظام شکل داده شود. در غیر آن ادامۀ راه دیروز بر علاوۀ تجرید بیشتر داخلی، تجرید خارجی را نیز در قبال دارد.

5- افغانستان در نبود حضور جامعۀ جهانی؛ کشور ما حالا، به دو راهۀ عجیبی قرار داده شده است. تقصیر این همه نابه سامانی ها بدوش حاکمیت بی کفایت و نا عاقبت اندیش است. ملت، با برخورد های نابخردانه حاکمیت پر فساد، از شانس ها و زمینه های مفید بهره نبرده است و این شانس ها در قمار  اخطار اوباما و جامعۀ جهانی گذاشته است. اگر به زود ترین فرصت ممکن حاکمیت بر سر عقل نیاید و تدابیر چرخشی در مسیر رهایی از قید و محاصرۀ فرصت طلبان و مفسدان نه سنجد و عملی نکند، من حتم دارم که با عقبگرد جامعۀ جهانی و قطع کمک های آن، افغانستان بار دیگر در نقطۀ صفری قرار می گیرد.

اگر این ترفند ها خاتمه نیابد، منتهی الیه آن به روی آوری به سوی طالبان و مخالفان مسلح می باشد. این همسویی اگر خدای ناخواسته صورت گیرد، بی گمان درکشور حالتی رونما می شود که قیم ملک ما استخبارات پاکستان و مجریان سناریوی شان بازی گران تیاتر ناسیونالیزم کاذب و فریبنده خواهد بود؛ نه چیز دیگری. حال هنوز معلوم نیست که مخالفان مسلح به پناه برده گان خود چه معاملۀ خواهند کرد. اما آنچه مسلم است، به تقسیم قدرت راضی نمی شوند و با میل تمامیت خواهی سر نوشت بدی در درقبال تسلیم شده گان عملی می کنند. خیلی ساده لوحانه است اگر جامعۀ جهانی را که با بذل مساعدت های مادی و فزیکی، افغانستان را مساعدت می کنند، با بی تفاوتی و بی مبالاتی سبکسرانه مداخله گر خواند و رماند. بایست با احساس مسوولیت بیشتر و دقت بیشتر به این مسایل برخورد شود.

بازی با سرنوشت ملت دیگر بس است! عوام فریبی بس است! جستجوی نکات ضعیف حریف و فشار دادن آن بس است! اتکا بر ناسیونالیزم کور که باعث رماندن جامعۀ جهانی می شود، بس است! گروگان گیری این ملت با ترفند های نا عاقبت اندیشنانه بس است!

اگر می خواهیم همگرایی جامعۀ جهانی را با خود داشته باشیم؛ اگر می خواهیم بار دیگر در کام همسایه های حریص و در  کمین نشسته نیفتیم؛ اگر می خواهیم عزایم دشمنان افغانستان ناکام شود؛ اگر می خواهیم دولت- ملت مقتدر، موثر، متمدن و مرفه اعمار کنیم، خیلی ها ضروری است تا بر شیوه های حکومت داری تجدید نظر اصولی کنیم. در غیر آن اگر راه های طی شده پیموده شود، ملت افغانستان، دانشمندان با احساس ملی- نه توجیه گران مزد بگیر، جامعۀ مدنی، شخصیت های ملی، با یک صدا به اوباما و جامعۀ جهانی حالی کنند که عادلانه نیست اگر همه ارزش های مردم افغانستان و مردم دنیا را فدای ضدیت های کشتی نرم کنند. مردم افغانستان و ملت را در یک کفه و عناد گران بی خیال را در کفۀ دیگر آن قرار دهند و بر آن خط تساوی رسم کنند.   

نگارنده  به تکرار مکرر بیان می دارد که حل مسایل مهم مطرح شده، هنوز که هنوز است به گونه مطلوب وجود دارد. اگر امروز در پی جستجوی آن بر نیاییم، شاید فردا خیلی دیر شده باشد. درین صورت نسل های امروز و فردای افغانستان به سبب هدر دادن فرصت ها، سبک سری ها، تنبلی ها و تن پروری ها ما را نخواهند بخشید. اگر از خواب غفلت های دیرینه بیدار نشویم، اگر جامعۀ جهانی بار دیگر ما را تنها بگذارد، بلی قربان گویان، بیکاره ها و تلقین گران بی خردی و نا سرانجامی نیز با پشتاره های گرد آورده از فساد، اختلاس و سوء استفاده بازگشت می کنند و این ملت خواهد بود که زیر تازیانۀ توهین و تحقیر همسایه ها با فقر مجدد و بی نانی وبی دوایی دست و پا خواهد زد. خدا چنین مکناد! آمین یا رب العالمین.

 

 


بالا
 
بازگشت