نوشته عبدالواحد سیدی

 

تعین زعامت در افغانستان

 

 

در کشور ما و کشور های شرقی زمینه های انتخاب زعیم کشور از طریق  آراء مردم  ندرتاً در تاریخ بنظر میرسد و در بعضی از این کشور ها مخصوصاً کشور های چین و جاپان این  پیش زمینه ها تو ام با عقاید مذهبی و کلتوری نیز بوده است . در اروپای قبل از رونسانس  سلسله های نام آوری از شاهان بر ایکه کشور های اروپایی از قبیل فرانسه انگلستان ، جرمنی ، اتریش ، دنمارک ، هالند ، ایتالیا یونان و روسیه در قدرت بودند که قدامت بعضی از آنها مانند شاه انگلیس ، دنمارک ، هالند تا به قرن بیستو یکم کشیده شده است . خانواده ملکه وکتوریا به درازی تاریخ بالای کشور انگلیس حاکم بوده است . در کشور ما که حدوداً از سه صد سال به اینطرف دودمانهای  هوتکی، سدو زایی و محمد زایی حکومت داشته اند . در سال 1352 اولین بنیان گذار دولت از نوع جمهوری سردار محمد داوؤد خان یکی از شخصیت های  پر قدرت از شاخه خاندان سلطنتی افغانستان بود که از اثر یک کودتای نظامی قدرت را بدست گرفت و در دوره حدوداً پنج و نیم سال  زمامداری اش هرگز بشکل واقعی آن  انتخابات آزاد و دیموکراتیک را که لازمه حکومات تیپ جمهوری است  تجربه نکرد و بعد از آن خلف وی دولت های دیموکراتیک خلق که آنهم بذریعه یک پیش زمینه کودتای نظامی بقدرت رسیدند و نام آن را انقلاب ثور گذاشتند نیز این فرصت برای مردم میسر نشد . در زمان حکومت مجاهدین که ظاهراً از پشتیبانی قاطبه مردم نیز برخوردار نبود در زمان  حکومت پروفیسور ربانی یک شورای حل و عقد دایر گردید که به فیصدی کمی از مردم  هم در آن دخل نداشتند و حکومت طالبان باوجودیکه از نقطه نظر استقرار سیاسی پر قدرت بود  آما در آن هیچگونه صلاحیتی به مردم افغانستان بخاطر پیشبرد امور دولت داری تجویز نگردیده بود که دولت داری و سیستم  های قبول عامه و ایجاد امنیت آن تا بحال در بین حالۀ از ابهام و سر در گمی قرار دارد و فهمیده نشد که جریان مرکزی قدرت در نزد کدام ذوات از طالبان قرار داشته است اما باوجود آن یک سلسله نظام خود محوری را میتوان در ادارات نهایت ابتدایی و ساده  طالبان ملاحظه کرد و علی رغم اینکه در آنها از ساز و برگ دولت داری از شیوه های پیشرفته و مظاعف خبری نبود اما آنها ظاهراً با نهایت سادگی در  قدرت دولتی بقسمی همدگر شان را سهیم میساختند که فرقی از رهگذر جاه و حشمت بین سپاهی و امرین آن بچشم نمیخورد ولی روی همرفته آنها کلاً تشکیلات گسترده اداری را بشکل مضاعف آن فاقد بوده و اکثر  شعبات حیاتی را از تقسیم اوقات کاری شان  حذف کرده بودند. میشود آنرا یک نوع حکومت عشیره وی گروه کوچکی که از طرف یک قدرت بیرونی پر قدرت حمایه و تقویه میشد نامید.

حکومات در صدر اسلام و تعین زعامت:

قرآن مشعر بر آن است که باید در امور مهم اجتماعی ملت به اراء عمومی مراجعه نموده و مسایل ذات البنی جامعه را از آن طریق حل و فصل نمایند چنانچه زمانیکه نبی کریم (ص) وفات نمودند در هیچ تاریخی متن روشن و صریحی را نمی یابیم که دال بر تعین جانشین از طرف آن حضرت شده باشد  اینکه میگویند  پیغامبر اکرم (ص) در حین مریضی اش چند مراتبه به ابابکر (رض) سفارش و اذن نماز را داده اند  و یا اینکه جناب شان در خطبه غدیر خم گفته اند که من از علی هستم و علی  از من است نشاندهنده این نیست که  جناب پیغامبر این امر را مختص به  جانشینی وی از علی  (رض) دانسته باشد چه اگر چنین چیزی وجود میداشت بعوض آن خطبه طویل و یا چندین مراتبه پیش نمودن ابوبکر در نماز صریحاً بمردم  میفرمودند که بعد از من ابوبکر و یاهم علی  خلیفه من است . ما عملاً می بینیم که پیغامبر بزرگ اسلام این کار را بخاطری نکردند که فرموده بودند بعد از من قرآن در بین مسلمانان حاکم است و از قرآن پیروی کنید چنانچه اگر در زمان  حیات شان جانشین خود را تعین میفرمودند  در حقیقت خلاف  هدایت صریح قرآنی در مورد «و امرهم شوری بینهم» تناقض بوجود می آمد همان بود که چهار رکن حکومت های انتخابی توسط  خلفای راشدین پایه گذاری شد . دیری نپائید که  از زمان  زعامت خانواده بنی امیه و بعداً بنی عباس خلافت اسلامی جنبه  موروثی بخود گرفت و جهان اسلام خلافت  های  امویان درسرزمین های شام و عربستان و سایر مناطقیکه بدین اسلام گرائیده بودند با خانواده ای از امویان در  هسپانیه و خلافت امویان در سرزمین هاس  اسلامی در زمان خانواده معاویه که دامنه  آن از مصر و مغرب تا سواحل  بحر الکاهل در شرق ، و بعداً هم خاندانهای ترکان سلجوقی و  ترکهای  عثمانی که نیم بیشتر  اروپا را با  ایشیا در سیطره خود داشت که از طویل ترین و پر قدرت ترین  دوره های خلافت و عروج دیانت اسلام میباشد که اخر آن تا ابتدای قرن بیستم دوام داشت . همچنان  خاندانهای فاطمیان  مصر و حلب نیز قابل یاد آوری است که در مقابله با جنگ های صلیبی که بضد اسلام راه اندازی شده بود قابل دقت میباشد.

 

زعامت در نظام جمهوری اسلامی افغانستان :

در مورد خلافت در متون کلاسیک اسلامی به این طور بیانهای بر میخوریم: « خداوند خلافت را که امانت بزرگی است به اسمانها  و زمین و کوه ها عرضه کرد  اما این امانت به انسانها تعلق گرفت » یکی از اکابر اسلام به معاویه که زمام امور خلافت اسلامی را تازه بدست گرفته بود وی را به این سخنان ترغیب کرد:« مراقب خویش و رعیت خویش باشی – کار نیک کنی که جانشین خدای بر مخلوق شدی – در حین  حکومت داری از خدا بترس که از مدت درازی که  از تو نمیگذرد از پی تو جوینده و حساب گیرند یی  در رسد  و پیش کسی روی که از اعمال تو پرسد و از تو بهتر داند . اما محاسبه رسیدنی است . پس هر  چیز را برضای خدا مرجح  بدار- زیرا مسلمانان در فضیلت  برابراند اما کار شدن به عهده کسی باشد  که بهتر از همه بصیرت  جنگ و علم دین  و قدرت سالاری  دارد ( تاریخ طبری محمد بن جریر طبری مشهور به تاریخ الرسل والملوک جلد هفتم ،ترجمه عبدالقاسم پاینده ، ص ، 2714.)

معیار  ریاست جمهوری به باور های مردم:

ما در گذشته های متصل بزمان حال تجارب سخت و اندوه باری از طرز حکومات گذشته داشته ایم که اکثر آن ها آغشته بخون ملت بوده است ولی رویهمرفته از زمان حکومت های اسلامی و بعداً با تبانی  نشست بن  حکومت هشت ساله آقای کرزی از رهگذر قواعد انسانی و آزادیهای اجتماعی قابل یاد آوری و نقطه عطفی در تاریخ دیموکراسی در کشور میباشد . اما در مقابل مسایل زیادی وجود داشت که در تقسیمات کار آقای کرزی  در دوران حکومت های موقت ، انتقال و انتخابی شان به آن کلاً  توجه نشده است که قرار ذیل میباشد:

·         نصب اشخاص بی تجربه و فاقد تقوی سیاسی و دولت داری

·         بی برنامه گی در دستگاه حاکم.

·         نبود استقلالیت سیاسی در پیشبرد  امور انکشافی و امنیتی کشور با موجودیت قوای سرسام آور خارجی و مداخلات آنها در مسایل داخلی.

·         توجیه نشدن  درست قانون اساسی و برداشت غاط از آن که  صدمات جبران ناپذیری در حیات  اجتماعی و اقتصادی مردم  را بار آورده است.

·         نداشتن حساب دقیق جمع و خرچ از ارقام کیهانی ایکه بمصرف پروژه های عادی و انکشافی دولت رسیده است.

·         خود با وری و عدم استشاره  موسسات  خارجی کمک به افغانستان  که هر گز دور تسلسل  استقرار استقلال سیاسی کشور را مراعات نکرده اند که در نتیجه استقلال سیاسی ما را زیر سوال برده اند.

·         و صد های دیگر

از هوطنان و مردم عزیز  استدعا میگردد که در حین رای دادن به ذوات مورد  نظر این معیار ها را که در فوق به آن اشاره کردیم  در نظر بگیرند و به کسی رای بدهند که شرف، آبرو  حیثیت ، وقار ، دین ، ناموس ، اقتصاد ،  سیاست کشور را در نظر داشته از  پشت کار ، عزت ، بصیرت حکمی و حقوقی ، استمرار در زعامت و استقرار در کار ، دلسوزی و عدالت اجتماعی را بدون تبعیض در نظر داشته باشد و دارای اندیشه های انکشاف و رشد بشری  در موارد برنامه های دراز مدت و کوتاه مدت یعنی زیر بنایی (معارف دنیایی معارف دینی و رشد دانش بشری، توسعه اقتصاد کلان و زیر بنایی از طریق اعمار و احمال  برنامه های بزرگ زراعتی ، صنایع استخراج معادن ، صنایع تولید انرجی از منابع  آبی و انرجی باد و افتاب و غیره تزئید در زمین  های آبی زراعتی از طریق محار ساختن آبهای سیلابی و دریا ها سر سبز سازی کلیه مناطق افغانستان از طریق غرس اشجار جنگلی و باغی ، ایجاد برنامه های رشد نباتات صنعتی به اصلوبهای  تکنالوژی روز ،ایجاد چراگاه های عصری که در آن نباتات چندین ساله و دائمی کشت گردیده باشد، رشد قریه جات و جلو گیری از گسترش شهر های بی رویه و بزرگ که مشکلات بزرگ زیست محیطی و رفاه عامه را بوجود آورده است ، جلو گیری  فرار نفوس از شهر ها و فراهم سازی  مشاغل  زراعتی و صنعتی در بین قریه جات با ایجاد وسایل رفاه عامه وایجاد هزاران شعبه کاری همسان دیگر.

 با ملاحظه خطوط اساسی کاری کاندیدان ما میتوانیم بفهمیم که چقدر آز آرزو های ما در اهداف  برنامه  ریزی شده جناب کاندیدان  موجود است . با شناخت از شخصیت علمی ، کاری و معنوی هر کاندید ما خواهیم توانست در نزد خود  این را قبول کنیم که کدام کاندید  توانسته است اضافه تر از دیگران نزد ما معقولیت  تطبیقی یافته است و در امتحان نامه  ذهنی ما کامیاب بدر آمده است ،آنوقت تصمیم گیری برای هر فرد شما در انتخاب  امر سهل و آسان خواهد شد و نیجه انتخاب شما  باعث ترقی و پیشرفت عملی کشور نیز میگردد.

 


بالا
 
بازگشت